اخلاق و رفتار سياسي پيامبر (ص)(2)
مجيد مظاهري
ديپلماسي پيامبراعظم (ص)
1-سيره حکومتي پيامبر اعظم(ص)
دوره ي بيست و سه ساله ي رسالت پيامبر اعظم(ص) را مي توان به دو دوره تقسيم کرد: دوره ي ملت سازي، که در آن به دعوت سري خويشاوندان وسپس دعوت عمومي و همگاني پرداخت ومصايب فراواني ديد، ودوره ي دولت سازي، که درآن مسجد را به عنوان مرکز سياسي، عبادي، اجتماعي و حکومتي درمدينه تأسيس کردو سپس به انعقاد پيمان برادري بين هر گروه انصار (قبيله ي اوس و خزرج) وتدوين قانون اساسي (منشور مدينه) همت گماشت.
2-استراتژي پيامبر اعظم(ص) در روابط ديپلماتيک
د رروابط خارجي اسلام، اصل دعوت به عنوان يکي از اصول اساسي مورد توجه و تأکيد است و خداوند متعال در يکي از آيات قرآن کريم به پيامبراعظم(ص) اين اصل را چنين معرفي مي نمايد:
«قل يا اهل الکتاب تعالوا الي کلمه سواء بيننا و بينکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شيئا )(1)
دعوت، از احکام منصوصه ي اسلام و جزء ضروريات دين است و ريشه درچشمه ي زلال وحي دارد واز مهم ترين و اساسي ترين اهداف رسالت انبياي الهي ؛ به ويژه پيامبر اعظم(ص) محسوب مي شود .خداوند متعال در قرآن کريم به پيامبر اعظم(ص) امر مي نمايد:
(ادع الي سبيل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين)(2)
(فلذلک فاذع واستقم کما امرت و لا تتبع اهواء هم)(3).
ديگر اين که دعوت را مي توان استراتژي اول پيامبر اعظم(ص) در رفتار سياسي ايشان دانست که متناسب با شرايط زماني و مکاني؛شکل هاي گوناگوني به خود مي گرفت. آن حضرت به مدت سه سال دعوت پنهاني داشت و پس از آن ، خويشاوندانش را به اسلام دعوت فرمود، و با گذشت سه سال از آغاز بعثت ،اقدام به دعوت عمومي و همگاني کرد.
شيوه ي پيامبر اعظم(ص) در استراتژي و رفتار سياسي دعوت شامل موارد زير بود:
تقدم دعوت برجنگ : در ديپلماسي پيامبراعظم(ص) اولويت اول و اصلي، دعوت به اسلام بوده است. اصولاً رفتار سياسي پيامبراعظم(ص) در حوزه ي سياست خارجي مبتني بر دعوت بوده واين شيوه ي رفتار درآغاز رسالت و پس از مهاجرت به مدينه و تشکيل حکومت اسلامي نيز ادامه داشته است. ( 4).
انعطاف : يکي از شيوه هاي رايج در ديپلماسي پيامبر اعظم(ص) به ويژه در استراتژي آن حضرت، دعوت توأم با انعطاف و ملايمت بود و حتي يکي از علل گسترش اسلام و نفوذ عميق و وسيع پيامبر اعظم(ص) دردل ديگران، رفتار سياسي منصفانه ي آن بزرگوار بود.(5)
استفاده از نقاط مشترک: استفاده از قدر مشترک در ديپلماسي و رفتار سياسي پيامبر اعظم(ص) نمود چشمگيري داشت . اين امر از نامه ها و پيام هاي آن حضرت به سران دولت هاي ديگر جهت ايجاد انگيزه در مخالفان براي مذاکره، توافق هاي اصولي با آنان و کشاندن آنان به پاي ميز مذاکره ي صلح آميز به خوبي مشهود است. براي مثال مي توان از نامه ي آن حضرت (ص) به اسقف روم در قسطنطنيه و نامه ي ايشان به نجاشي پادشاه حبشه که درآنها بر مشترکات دين اسلام ومسيحيت اشاره شده است ياد کرد.(6)
ب -استراتژي صلح
دراسلام، روابط خارجي بر صلح استوار است. وجنگ حالت استثنايي دارد.بنا به ضرورت تجويز مي شود. پيامبر اعظم(ص) همواره صلح خواهي را به عنوان يک استراتژي مهم در رفتار سياسي خود در روابط خارجي اعلام کرده اند؛به ويژه از سال ششم هجرت استراتژي صلح را به طور دقيق جايگزين استراتژي جنگ (جهاد) کردند؛ که بارزترين و ملموس ترين نمود عيني آن صلح حديبيه بود . البته پيامبر اعظم(ص)قبل از اين صلح اقدامات صلح طلبانه اي ديگر هم داشته اند، ازآن جمله (7).
-صلح با بني ضمر و بني مدلج: سال دوم هجري،
-صلح با يهوديان يثرب؛
-پيشنهاد صلح درغزوه ي خندق: سال پنجم هجري، اين پيشنهاد به قبيله ي غطفان بود؛
-صلح در غزوه ي خيبر.
و همين طور بعد از صلح حديبيه اين اقدامات صلح طلبانه را دنبال کردند:
-صلح در غزوه ي خيبر: فتح خيبر دردو مرحله ي غلبه و صلح محقق شد؛
-صلح با يهود فدک،
-معاهده با يهوديان وادي القربي؛
-صلح بر اساس جزيه: اين نوع مصالحه از سال نهم هجري آغاز شد(8) واز آن تاريخ به بعد، پيامبر اعظم(ص) براساس جزيه اقدام کردند: غزوه ي تبوک، صلح با مسيحيان نجران، صلح با زرتشتيان بحرين و هجر و عمان از آن جمله است .
در اينجا سزاوار است که به استراتژي جهاد دررفتار سياسي و ديپلماسي پيامبراعظم(ص) نيز اشاره شود.
در آيات قرآن کريم به واژه هايي چون «حرب»، «جهاد»، «قتال» اشاره شده که تمامي آنها به معني «جنگ » است.
قرآن کريم تنها "جهاد سبيل الله" را جنگ مشروع مي داند . فلسفه ي جهاد در اسلام ؛ حاکميت اصول ارزشمند الهي و انساني و رفع ستم از مظلومان و مستضعفان است . (9)
شريعت مقدس اسلام، جنگ و جهاد را به عنوان يک ضرورت و آخرين راه چاره پذيرفته ودر اسلام دعوت مقدم بر جهاد است وجهاد بي دعوت مجاز نيست. (10) قتال در راه خداوند، چه دفاعي و چه ابتدايي، دفاعي از حق انسانيت است و آن حق، همان حيات است؛ زيرا شرکت به خداي سبحان، هلاک انسانيت و مرگ فطرت و خاموشي چراغ در درون دل هاست (11).
يکي از ساز و کارهاي اعمال ديپلماسي فعال پيامبر اعظم (ص) بهره گيري لازم از استراتژي جهاد بود . پيامبر اعظم(ص) به جهاد به مثابه ي يک راه حل اضطراري مي نگريست وزماني که به آن متوسل مي شد که ضرورت مي يافت . جهاد از ديدگاه پيامبر اعظم(ص) در شرايط مجاز شمرده مي شد که همه ي راه هاي شرافتمندانه و مسالمت آميز عاقلانه بسته شده باشد. اين شيوه در ديپلماسي، منطبق با قاعده عقلاني «دفع افسد به فاسد» است.
مکانيزم هاي اجرايي ديپلماسي پيامبر اعظم(ص)
1-مذاکره با سفرا و نمايندگان
پيامبر اعظم(ص) دعوت و مذاکره را براي تمام سفيران خود يک تکليف ديني مي دانست و آنان را موظف مي کردتا ديپلماسي را مقدم بر شيوه هاي خشونت آميز بردارند. (12) به دنبال فتح مکه و فراغت پيامبر اعظم(ص) از کارقريش، وي فرصت يافت تا مذاکره با سفراي قبايل و دولت ها و ملوک را فعال ترکند.از سال ششم هجري مدينه شاهد ورود هيأت هاي نمايندگي دولت ها و گروه هاي مذهبي بود. پيامبر اعظم(ص) با احترام کامل از هيأت هاي نمايندگي استقبال وبا صداقت و قاطعيت با آنان مذاکره مي کرد.(13).
با فرارسيدن سال نهم، آثار فتح مکه با سرازير شدن اعراب به مدينه آشکار شد. سيره نويسان، سال نهم هجري را به دليل کثرت حضور اعراب"عالم الوفود" ناميده اند. صاحب طبقات الکبري از هفتادوسه هيأت نمايندگي در اين سال نام برده است.(14).
2. اعزام مبلغان و ارسال پيام به سران دولت هاو قبايل
-تماس مستقيم پيامبر اعظم(ص) با افراد و سران و هيأت هايي که به مناسبت حج به مکه آمدند؛
-هجرت مسلمانان به امر پيامبر اعظم(ص) دردو نوبت به حبشه، با انگيزه و ماهيت تبليغي؛
-اعزام شخصيت هاي برجسته ي مسلمان، مانند : معاذبن حبل به يمن ، علي(ع) به يمن و مالک بن مراره ، عبدالله مهاجرين ابي اميه ،اقرع بن عبداله حمير؛
-اعزام هيأت هاي تبليغي مانند هيأت هايي که به يمن و نجد و رجيع فرستاد(15).
آن حضرت،در کنار اعزام مبلغان، به ارسال پيام ها به سران قبايل و دولت هاي ديگر مي پرداخت. از سال ششم هجري ، با انعقاد قرار داد صلح حديبيه و فراغت از کار قريش، مانع اصلي پيشرفت اسلام برطرف شدو فصل جديدي در ديپلماسي پيامبر اعظم(ص) آغاز و روابط بين المللي در شکل گسترده اي وارد مرحله ي جديدشد.(16).
پيامبراعظم(ص) نامه و پيام هاي متعددي به سران قبايل و رؤساي مذاهب و دولت ها فرستاده که از آن جمله اند:
-پيام به شاه ايران(کسري)؛
-پيام به امپراتور روم(قيصر)؛
-پيام به پادشاه مصر (مقوقس)؛
-پيام به سلطان حبشه(نجاشي)؛
-پيام به فرمانرواي بحرين(منذر)،
-پيام به زمامدار يمامه؛
-پيام به زمامدار عمان؛
-پيام به ملک سماده؛
-پيام به ملوک غسان؛
- پيام به امير بصره؛
- پيام به ملک هند(سربانک)؛
- پيام به ملوک يمن.(17).
برخي از محققان تعداد اين نامه ها را متجاوز از سيصد مورد ذکر کرده اند. کتاب مکاتيب الرسول مشخصات چهل و چهار نامه ي سياسي پيامبر اعظم(ص) را ذکر مي کندکه متن کامل آنها به دست ما نرسيده است ، اما همين کتاب ، متن دقيق يکصد ونود نامه ي مهم ديگر را همراه با ذکر مأخذ و تفسير و تحليل ذکر مي کند که پيامبراعظم(ص) همه ي آنها را از مدينه براي سران کشورها، قبايل ،اسقف ها و رجال ذي نفوذ در حدود امکانات پيکي و مخابراتي آن ايام ارسال کرده بود(18).
3-انعقاد پيمان ها و قراردادهاي سياسي
يکي از مهم ترين و جامع ترين پيمان هايي که ازسوي پيامبر اعظم(ص) با جوامع ديگر، اهل کتاب و مشرکين برقرار شد، پيماني است که در آغاز ورود پيامبر اعظم(ص) به مدينه، براي حفظ و امنيت داخلي و خارجي تدوين شد(منشور مدينه) و مفاد آن بدين قرار است:
-هيچ مؤمني، مؤمن ديگر را به جاي کافري نکشد و کافري را بر ضد مؤمني ياري نکند؛
-عهد و پيمان خداوند يکي است و کوچکترين فرد مسلمان اگر کسي را در پناه خود آورد، همه آن را مي پذيرند؛
-از يهوديان، هر کس هم پيمان ما باشد از ياوري و برابري برخوردار مي شود و کسي به او ستم نمي کند و کسي برضد او يار نمي شود؛
-انتقام خود (قصاص) ممنوع نيست . هر کس ديگري را به قتل برساند قاتل و خانواده ي او ضامن مي باشند.
-نفقه ي يهوديان بر يهوديان و نفقه ي مسلمانان بر مسلمانان است ،
-براي امضا کنندگان اين منشور، شهر يثرب حرم شمرده مي شود؛
-اين پيمان از ستمکار و گناهکار پشتيباني نمي کند(19)
ب ) صلح حديبيه
پيمان صلح حديبيه که در سال ششم هجري برقرار شد، نقطه ي عطفي درزندگي سياسي پيامبر اعظم(ص) بود. برخي از مفاد پيمان صلح حديبيه بدين قرارند:
1.قريش و مسلمانان متعهد شدند که تا ده سال با هم جنگ نکنند؛
2. اگر فردي بدون اجازه به مدينه فرارکند، پيامبر در صورت تقاضاي قريش اورابه مکه باز گرداند، ولي اگر مسلماني به قريش پناهنده شود او را تحويل نخواهند داد؛
3.مسلمانان و قريش مي توانند با هر قبيله اي که خواستند پيمان ببندند؛
4. طرفين متعهدند که اموال يکديگر را محترم بشمارند.(20).
از آثار و پيامدهاي صلح حديبيه اين موارد را مي توان ذکر کرد:
-شناسايي دولت اسلامي مدينه؛
-گشوده شدن راه جهت دعوت بيشتر مردم به اسلام؛
-وقوف مکيان بر سياست صلح طلبانه، پيامبر اعظم(ص)
-فتح مکه و آمد و شدنمايندگان سياسي قبايل با پيامبر اعظم(ص) بعد از آن.
ج-پيمان صلح دايمي با مسيحيان نجران
يکي ديگر از معاهدات بين المللي پيامبر اعظم(ص) پيماني است که آن حضرت با نصاراي نجران، بست . پيامبراعظم(ص) طي نامه اي به ابوحارثه، اسقف نجران، ساکنان آن ديار را به پذيرش اسلام دعوت کردو گروهي به عنوان هيات نمايندگي نجران به منظور مذاکره با پيامبراعظم(ص) و بررسي دلايل او به مدينه آمدند.
بعد از طرح مباهله و سرباز زدن مسيحيان از اين کار پيمان صلحي ميان آن حضرت (ص) و مسيحيان به امضارسيد و مسيحيان متعهد به پرداخت مبلغي به صورت ساليانه به دولت اسلامي شدند ودربرابر، پيامبراعظم(ص) نيز مسؤوليت دفاع و جلوگيري از هرگونه ظلمي ازطرف مسلمانان به مسيحيان نجران و آزادي آنان در مراسم مذهبي را به عهده گرفتند.(21).
4-حکميت
در فقه اسلامي نيز«حکميت»به عنوان يک عمل قضايي شناخته شده است .
موارد کاربرد حکميت در تاريخ اسلام بدين قرارند:
-پس از شکست قبيله ي پيمان شکن يهود بني قريظه و پيشنهاد به پيامبراعظم(ص) در خصوص حکميت سعدبن معاذ و قبول ايشان و حکم صادره از سوي او؛(22).
-حکميت در جنگ صفين در سال 37 هجري؛
5-تأليف قلوب (ابزار اقتصادي)
پيامبراعظم(ص) به عنوان رهبر نخستين دولت اسلامي در موارد عديده اي از اين ابزار اقتصادي براي گسترش اسلام بهره گرفت. و علي رغم مخالفت ديگران در اين جهت سرمايه گذاري مي کرد.(23).
نتيجه گيري
دين مبين اسلام از همان آغاز بعثت پيامبر اعظم(ص) مبناي دستورات و قوانين و اساس دعوت به توحيد خود را بر پايه ي علم و عقل گذارد واز روش چانه زني، استدلال منطقي و عقلايي ديپلماسي استفاده نمود، ونه تنها بر برخي از قوانين ديپلماسي و رفتار سياسي رايج و متداول آن روزگار صحه گذارد، بلکه اصولي متقن و الهي جهت اعتلاي انسان و فهم دستورات قرآن کريم برآن ها افزود که بسياري از آن ها معيار منشورحقوق بشر در جهان است .
پيامبراعظم(ص) منابع حقوقي ديپلماسي را با تکيه به وحي و استمرار از عقل کامل نمود، اصل نفي بندگي غير خداوند را جهان گستر کرد، همزيستي مسالمت آميز انسان ها را ترويج داد، رعايت احترام متقابل و نزاکت بين المللي را اصل مورد اعتنا درحقوق بين الملل نمود، واصل وفاي به عهد و احترام به قراردادها و پيمان ها را از اصول مسلم مورد اعتناي اسلام خواند.
پيامبر اعظم (ص)شيوه هاي سياسي حل اختلافات در ديپلماسي که عبارت بودند از مذاکره و حکميت و داوري را با به کارگيري اصول الهي و دستورات قرآني کامل گردانيد و با اتخاذ استراتژي دعوت و صلح، ثابت نمود که اسلام دين منطق و عقل است و جهاد درراه خدا، تنها در بن بست رسيدن راه حل هاي ديپلماسي کاربرد دارد. اصالت در ديپلماسي اسلام با صلح و دعوت است.
پيامبراعظم(ص) با اتخاذ مکانيزم هاي اجرايي ديپلماسي خود، مانند مذاکره و فرستادن نمايندگان ، اعزام مبلغان و ارسال پيام به سران دولت ها و قبايل ، انعقاد پيمان ها و قراردادهاي سياسي ،حکميت و تأليف قلوب، راهکارهاي جديدي پيش روي انسانيت و کمال و اعتلاي مقام آدميت گذارد.
پی نوشت ها :
1.آل عمران/64.
2. نحل/125. ترجمه: « با حکمت و اندرزنيکو به سوي، پروردگارت دعوت نما و با آنها به طريقي که نيکوتر است است استدلال کن و مناظره بنما. به راستي که خداوند نسبت به آنان که گمراه شدند داناتر و اوبه حال هدايت يافتگان نيز داناتر است».
3. شوري/15. ترجمه: « بنابراين،به دعوت بپرداز و همان گونه که مأموري، استقامت کن واز هوس هاي آنان پيروي نکن».
4.ابن هشام، سيره النبي، جلد 3،ص216.
5.آل عمران/259.
6.احمدي ميانجي، مکاتيب الرسول،ص 169.
7. منتظري مقدم،حامد؛ صحنه هاي صلح و آشتي، درخشش در کارنامه ي رسول خدا، ويژه نامه ي تاريخ اسلام ، قم، ص 130.
8. ابن هاشم ، سيره النبي، جلد 2،ص548.
9. به اين آيات مراجعه شود :/155و246، نساء /75.
10. شلتوت، شيخ محمود، جنگ و صلح در اسلام ، ترجمه شريف رحماني، ص 52.
11. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، جلد2،ص66.
12.سجادي، عبدالقيوم،سياست خارجي از ديدگاه، امام علي(ع) فصلنامه ي علوم سياسي ،ش11،ص99.
13. عميدزنجاني، فقه سياسي،صص 321و332.
14.حسني، علي اکبر، تاريخ اسلام ، ص 193. به نقل از : طبقات الکبري، جلد1،ص250.
15. عميد زنجاني، فقه سياسي، ص296.
16. همان، ص340.
17.احمدي ميانجي، مکاتيک الرسول، ص 169.
18. خليليان، سيدجليل، اسلام و حقوق بين الملل، ص 115.
19. رهنما، زين العابدين، پيامبر،صص 546-549.
20. ابن هشام، سيره النبي،ص333.
21.خدوري، جنگ و صلح در اسلام، ص 348.
22. ضيايي بيگدلي، محمد رضا، اسلام و حقوق بين الملل، جلد 3، صص 110-109.
23.ابن هشام، سيره النبي، جلد 2،ص 314.
الف) کتاب ها
1. ابن اثير، الکامل في التاريخ، ترجمه: خليلي، عباس، تهران: علمي ، 1358 ش .
2. ابن هشام، سيره النبي، ترجمه: رسولي محلاتي، سيد هاشم، تهران: اسلاميه ، 1341 ش.
3. احمدي ميانجي ، علي،مکاتيب الرسول، قم: انتشارات يس، 1363،ش.
4. الظالمي،محمد صالح، من الفقه السياسي في الاسلام، بيروت: دارالمکتبه للحياه، 1979، م .
5. انصاري ، شيخ مرتصي، المکاسب، تبريز، 1357ش .
6. بوازار، مارسل، اسلام و حقوق بشر، ترجمه: محسن مؤيدي، تهران: دفترنشرفرهنگ اسلامي ، 1358 ش
7. حسني، علي اکبر ، تاريخ اسلام، تهران: دانشگاه پيام نور، 1378ش.
8. خليليان، سيدجليل، اسلام و حقوق بين الملل، تهران:دفتر نشر و فرهنگ اسلامي ، 1362ش .
9. خدوري، مجيد، حقوق در اسلام، ترجمه: رهنما، زين العابدين، تهران،اقبال ،1366 ش .
10. دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، تهران: سمت، 1382ش .
11. رشيد،احمد، اسلام و حقوق بين الملل عمومي، تهران: دانشگاه تهران.
12. زرگري نژاد، غلامحسين، تاريخ تحليلي اسلام، تهران: انجمن معارف اسلامي ايران، 1381ش .
13. شکوري، ابوالفضل، فقه سياسي، قم: دفتر تبليغات اسلامي ، 1377 ش.
14. شلتوت، شيخ محمود، جنگ و صلح در اسلام ، ترجمه: رحماني؛ شريف، تهران: بعثت ، 1354ش .
15. شيح صدوق، من لايحضره الفقيه، بيروت: دارالتراث الاسلاميه، 1400ش.
16. صدرجواد، حقوق ديپلماتيک کنسولي، تهران: دانشگاه تهران، 1376ش .
17. ضيايي بيگدلي، محمدرضا، حقوق بين الملل عمومي، تهران: انتشار، 1375ش .
18. ـــــــــــــــــ، اسلام و حقوق بين الملل ، تهران، انتشارات، 1369ش.
19. عميد زنجاني، عباسعلي، فقه سياسي : حقوق بين الملل اسلامي، تهران: امير کبير، 1364ش.
20.ـــــــــــــــــــ، فقه سياسي : حقوق تعهدات بين المللي و ديپلماسي در اسلام ،تهران: سمت، 1379ش.
21. قوام، سيد عبدالعلي ، اصول سياست خارجي و سياست بين الملل،تهران: سمت؛ 1370ش.
22.مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، (اصول فقه ، فقه)، تهران: صدرا، 1382ش.
23. موسوي، سيد محمد، ديپلماسي و رفتار سياسي در اسلام ، تهران: انتشارات باز، 1382ش.
24. ميري زاده، حسين، حقوق بين الملل دراسلام، تهران: دانشگاه پيام نور، 1380ش.
ب) مقالات
25. سجادي عبدالقيوم، «سياست خارجي از ديدگاه امام علي(ع) فصلنامه ي علوم سياسي، ش11، 1379ش.
26. ـــــــــــــــــ، «سياست خارجي در قرآن» ، فصلنامه ي علوم سياسي ، سال چهارم، ش 15، پاييز 1381ش .
27. شيرخاني، علي،«دعوت و جنگ و صلح در قرآن » ، فصلنامه ي علوم سياسي، سال چهارم، ش 15،پاييز 1381ش.
28. منتظري مقدم، حامد، «صحنه هاي صلح و آشتي درخشش در کارنامه ي رسول خدا»، نامه ي تاريخ اسلام ، معاونت امور اساتيد، 1381ش.
منبع:نشريه اخلاق،شماره 15.