عدالت در دولت نبوی (2)

در نظام اسلامی، وضع قوانین بر توسعه، عمران و آبادانی متمرکز است، به‏ طوری که شهروندان مسلمان حتی در قبال زمین‏های بایر و چارپایان نیز مسئولند.31 چنان که پیامبر صلی الله علیه وآله اگر کسی زمینی را احیا می‏کرد، مالکیت آن زمین را به او می‏بخشید.32 بر این مبنا، مالکیت به عنوان یکی از مهم‏ترین انگیزه‏های فعالیت اقتصادی در دولت نبوی محترم شمرده شده است. اما در کنار توجه به این اصل مهم ، که همانا تقویت قدرت اقتصادی از طریق تولید است، قوانین مختلفی با هدف ترمیم
يکشنبه، 6 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عدالت در دولت نبوی (2)
عدالت در دولت نبوی (2)
عدالت در دولت نبوی (2)

نویسنده : روح الله دهقانی




عدالت در ساحت اقتصادی‏

در نظام اسلامی، وضع قوانین بر توسعه، عمران و آبادانی متمرکز است، به‏ طوری که شهروندان مسلمان حتی در قبال زمین‏های بایر و چارپایان نیز مسئولند.31 چنان که پیامبر صلی الله علیه وآله اگر کسی زمینی را احیا می‏کرد، مالکیت آن زمین را به او می‏بخشید.32 بر این مبنا، مالکیت به عنوان یکی از مهم‏ترین انگیزه‏های فعالیت اقتصادی در دولت نبوی محترم شمرده شده است. اما در کنار توجه به این اصل مهم ، که همانا تقویت قدرت اقتصادی از طریق تولید است، قوانین مختلفی با هدف ترمیم وضع زیان دیدگان اقتصادی و جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی، وضع گردیده است. در زمینه ترمیم وضعیت آسیب دیدگان و محرومان جامعه، یکی از اقدامات اساسی پیامبر صلی الله علیه وآله در عدالت اقتصادی، مبارزه با فقر است، زیرا فقر زمینه و بستر مساعدی برای چشم‏پوشی از آرمان‏های اسلامی است‏33؛ برای نمونه، آن حضرت قسمتی از اموال به دست آمده از قبیله بنی نضیر را در جهت تجهیز رزمندگان به اسب و سلاح جنگی، مصرف می‏کرد و قسمت دیگری از آن را در جهت فقرزدایی بین مهاجران تهیدست تقسیم می‏کرد.34
در نظام اقتصادی اسلام، مالیات‏هایی وضع شده است که علاوه بر جلوگیری از طغیان، تراکم و تمرکز ثروت، فقر و ناداری و بینوایی را ریشه‏کن و زمینه عدالت اجتماعی را فراهم می‏سازد و هزینه‏های مختلف دولت اسلامی مانند هزینه‏های نظامی را نیز تأمین می‏کند که شامل خمس، زکات، جزیه و خراج می‏شود. فارغ از تدابیر آن حضرت برای جمع‏آوری این مالیات‏ها،35 مساوات را در تقسیم آن مراعات می‏کردند. در عین حال مواردی مثل خمس که بنا به تشخیص پیامبر هزینه می‏شد، مصارف مختلفی داشت، مانند هزینه برای امور زیربنایی، کمک به نیازمندان جامعه و تأمین اقشار بی‏بضاعت. فرمود:
«من ترک ضیاعا فعلیَّ ضیاعه و من ترک دینا فعلیّ دینه؛ هر کس کشتزاری بر جای نهد، محافظت از آن به عهده من است و هر کس مدیون بمیرد، ادای دینش وظیفه من است».
باز می‏فرماید: «هر بدهکاری که نزد والی‏ای از والیان مسلمانان برود و برای آن والی روشن شود که او در ادای دینش ناتوان است، در این جا بر والی مسلمانان است که دین او را از اموال مسلمانان اداکند».36
همچنین در جهت رفع یا کاهش شکاف طبقاتی در جامعه مدینه پیمان برادری را در میان مهاجران و انصار برقرار کرد و براساس آن مهاجران نیز در کار کشاورزی و باغداری انصار شرکت می‏جستند و در پایان محصول آن‏را به‏طور مساوی میان خود تقسیم می‏کردند. همچنین پیامبر صلی الله علیه وآله برای رفع فاصله طبقاتی، برخی غنایم، مثل اموال یهود بنی‏نضیر را به مهاجران اختصاص داد و فقط سه نفر نیازمند انصاری را در این غنیمت شریک ساخت.37
در نگاهی کلی می‏توان گفت عدالت اقتصادی در بینش پیامبر اسلام‏ صلی الله علیه وآله، مالکیت اشتراکی را به رسمیت نمی‏شناسد و از طرف دیگر بی‏تفاوتی شهروندان جامعه دینی در قبال یکدیگر را مجاز نمی‏داند و از دو طریق به اصلاح نابرخورداری‏های اقتصادی توصیه می‏کند. یکی خود دولت که از طریق وضع مالیات‏های خاص، علاوه بر جلوگیری از تمرکز بیش از اندازه ثروت، فقرا و بی‏بضاعت‏ها را تحت پوشش قرار می‏دهد و از طرف دیگر با تقویت روحیه برادری و معنویت در شهروندان جامعه دینی، مسلمانان را در برابر یکدیگر مسئول می‏داند و از این طریق به جلوگیری از ایجاد شکاف طبقاتی می‏پردازد.

عدالت در ساحت سیاسی‏

اتباع دولت دینی پیامبر، به اعتباری به مسلمان، مشرک و کافر و کافر اهل کتاب تقسیم می‏شد که هر یک دارای حقوق سیاسی خاصی بودند. بر این اساس، کفار حربی از هیچ حقی در جامعه و حکومت اسلامی برخوردار نبودند و در مقابل اهل کتاب از حقوق سیاسی مشترکی با مسلمانان برخوردار بودند که این حقوق در مفاد قانون اساسی دولت - شهر مدینه آمده است؛ از جمله در قانون اساسی مدینه بر آزادی مراسم دینی اهل کتاب، یاری کردن مسلمانان توسط اهل کتاب به وقت جنگ و اتحاد بین‏شان در دفاع از مدینه و ... تأکید شده است.38
بنابر این پیمان، مسلمانان با اهل کتاب در مقابل تجاوز خارجی متحد شدند.
نکته حایز اهمیت در دولت نبوی این است که در آن کسانی مناصب حکومتی را به‏دست می‏گیرند که درک درستی از حقوق و اوامر الهی داشته باشند و رفتار و کردارشان مطابق با آنها باشد. کما این‏که پیامبرصلی الله علیه وآله درخصوص صاحب‏منصبان سیاسی دولت دینی می‏فرمایند:
ما من امتی احد ولّی من امر الناس شیئا لم یحفظهم بما یحفظ به نفسه إلّا لم یجد رائحة الجنة؛39 آن‏که از امت من، ولایت امری از مردم را داشته باشد، چنانچه همانند حفظ خویشتن از آن حفاظت ننماید، رایحه بهشت را نخواهد یافت.
در دولت دینی پیامبرصلی الله علیه وآله آگاهی به شریعت از معیارهای اصلی در توزیع قدرت بود و به همین دلیل در ساختار سیاسی این دولت، «صحابه» از جایگاه ویژه‏ای برخوردار بودند. البته این جایگاه نشانه ارزش نیست، بلکه ابزاری برای خدمت محسوب می‏شود. در این خصوص پیامبر صلی الله علیه وآله می‏فرمایند: «سید القوم خادمهم».40
پیامبر اسلام در اشغال مناصب، بر شایسته‏سالاری تأکید ویژه‏ای داشته و می‏فرمایند: «من تقدم علی المسلمین و هو یری إنّ فیهم من هو افضل منه فقد خان الله و رسوله والمسلمین».41

عدالت قضایی

همان‏طور که گذشت، در عدالت سیاسی جایگاه سیاسی شهروندان به اعتبار میزان پای‏بندی‏شان به مبانی اعتقادی تعیین می‏شود، اما در عدالت حقوقی همه شهروندان ، صرف‏نظر از اعتقادات دینی ، به‏صورت برابر هستند.42 بر این اساس حتی رهبر جامعه اسلامی با سایر افراد در جایگاه برابری قرار دارند؛ به‏طوری که در حادثه‏ای که فردی از پیامبر شکایت می‏کند، ایشان اجازه اعتراض به اصحاب خود نمی‏دهند.
از طرف دیگر، حاکم اسلامی باید تضمین‏کننده عدالت حقوقی در میان شهروندان باشد. حضرت در این باره می‏فرمایند: «لن تقدس أمة حتی یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع؛ هیچ امتی به قداست نمی‏رسد مگر این‏که ضعیف آن حق خود را بدون لکنت از قوی بگیرد»43، و نیز زمانی زنی از اشراف سرقت کرده بود و پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه وآله، علی‏رغم شفاعت عده‏ای، دستور داد که دستش را قطع کنند. پیامبرصلی الله علیه وآله بر یکسان بودن همه در برابر قانون تاکید کرد و فرمود: آنان که پیش از شما بودند، تنها به سبب چنین تبعیض‏هایی هلاک شدند، زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا می‏کردند و قدرتمندان را رها می‏ساختند.44 بنابراین در نظر پیامبر همه شهروندان جامعه اسلامی در برابر قانون الهی مساوی هستند و تفاوتی در قضاوت بر مبنای قانون میان مسلمان و غیر مسلمان و طبقات بالا و پایین وجود ندارد.

عدالت در ساحت فرهنگی‏

پیامبر گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله با ابلاغ دعوت خود، هرگونه امتیاز و ارزش جاهلی مثل ثروت و نسب را از میان برداشت و تقوای الهی را معیار و میزان ارزش‏گذاری افراد قرار داد. حضرت می‏فرمایند: «الناس سواء کأسنان المشط؛45 مردم همانند دندانه‏های شانه با یکدیگر برابرند». همچنین در حجةالوداع می‏فرمایند: «مردم به یک اندازه فرزند آدم و حوایند. عربی را بر عجمی و عجمی را بر عربی جز به تقوای الهی برتری نیست».46
یکی از بدترین تبعیض‏ها در عرب جاهلی، تبعیض جنسیتی و تحقیر زن بود که با آمدن اسلام از میان رفت و ملاک برتری زن یا مرد بر یکدیگر، صرفاً تقوا قرار داده شد. رسول خدا صلی الله علیه وآله با بیان جایگاه واقعی زن و ارزش دادن به او، نگرش‏ها را متحول کرد. حضور فعال همسران پیامبر صلی الله علیه وآله، حضرت فاطمه‏علیها السلام و زنان هم عصر او در فعالیت‏های اجتماعی ، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دلیل این مدعاست.
با این وجود پیامبر برای پذیرش دعوت خود، هیچ گونه تحمیلی را بر افراد اعمال نساخت و اصولاً پذیرش دین با تحمیل ناسازگار است؛ چنان‏که قرآن کریم می‏فرماید: «لا إکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی»47 و نیز «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن»48 و نیز به پیامبر تاکید می‏کند که «فذکّر إنّما انت مذکر، لست علیهم بمصیطر، إلّا من تولی و کفر، فیعذبه الله العذاب الاکبر».49 بر همین اساس است که در دین اسلام، اگر عملی از روی اکراه انجام شود، هیچ اثری بر آن مترتب نمی‏شود. دین امری اختیاری است و در صورتی که اختیاری پذیرفته شود، ارزشمند است.
بنابراین در حکومت نبوی، هیچ طبقه، قبیله، جنسیت و خلاصه هیچ امتیازی معیار برتری افراد نسبت به یکدیگر نبود جز تقوای الهی.

جمع‏بندی‏

این نوشتار بر آن بود تا نگاهی کلی به مفهوم عدالت در دولت نبوی داشته باشد و گفته شد که در بینش نبوی، چگونه با زیربنای اخلاق و تحول انسان‏ها، جامعه‏ای دینی ساخته شد و این جامعه زیربنای تشکیل دولت دینی قرار گرفت. بر این مبنا بود که بسیاری از دستورهایی که پیامبرصلی الله علیه وآله برای تحقق عدالت در سطح جامعه مطرح می‏کردند، در حوزه معرفت دینی و جامعه دینی قرار داشت تا قبل از این که حکومت به ایفای نقش بپردازد، خود انسان‏ها، اجتماع عادلانه را محقق سازند و لذا کمترین نقش در این زمینه برعهده دولت دینی پیامبرصلی الله علیه وآله بود. با این نگاه در ادامه، مفهوم عدالت در دولت دینی با توجه به هر کدام از ساحت‏های مختلفی که مقوله عدالت اجتماعی وارد می‏شد، در حد مجال این نوشتار، تبیین شد.
البته این مباحث می‏بایست دستمایه کارهای وسیع‏تر، عمیق‏تر و با جامعیت بیشتری باشد که از زوایای مختلف به تحلیل دولت نبوی پرداخته و از رسول گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله که اسوه حسنه‏50 مسلمانان است، راهنمای عمل بسازد.

پي نوشت ها:

31. «کلکم مسوولون حتی عن البقاع و البهائم».
32. در عین حال باید توجه داشت که آنچه مورد توجه پیامبر بوده، تشویق و گسترش مالکیت مولد بوده است و با اشکال مغایر برخورد می‏کرده است. برای نمونه «حمی» که اصطلاحاً به این معنا بوده است که یک بخشی از زمین یا مرتع را بدون آن که احیائش کنند و یا سایر شرایط ملکیت را دارا باشند، در قرق خود قرار دهند که پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله از اختصاص انفال به گروه خاصی همانند زورمداران جلوگیری کرد و آن را در اختیار همه مردم قرار داد.
33. «کاد الفقر أن یکون کفرا» و نیز فرمود: «اذکر الله الوالی من بعدی علی امتی،...و لم یفقرهم فیکفرهم؛ به هر کس پس از من کار این امت را به دست می‏گیرد، میگویم ... [امت من را] به فقر گرفتارشان نکند تا از دین بیرونشان برد». محمدرضا حکیمی، الحیاه، ج‏6، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380) ص‏655.
34. «سیره پیامبر اکرم در بیت‏المال»، برگرفته از سایت شارح.www.shareh.com
35. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه وآله با تدابیر خاص و مدیریت شایسته خود، از راه‏های مختلف به جمع‏آوری و استحصال اموال بیت‏المال از منابع آن اقدام می‏کرد که از جمله این راه‏ها، تشویق مردم به رعایت حقوق بیت المال و ادای حقوق آن و نصب استانداران و مسئولان لایق و کارآمد بوده است و علاوه بر آن، عاملان فراوانی از انصار و مهاجران برای جمع‏آوری زکات، خمس، خراج و جزیه بلاد مختلف گسیل می‏داشت.
36. سایت شارح، پیشین.
37. ر . ک: حجتی کرمانی، محمد جواد، پیامبرصلی الله علیه وآله در مدینه نقطه عطفی در بالندگی دعوت اسلامی، برگرفته از سایت تبیان www.Tebyan.net
38. ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 143-144.
39. جمشیدی، پیشین، ص 164.
40. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ح‏5791
41. عبدالحسین امینی، الغدیر، ج‏8، ص‏291.
42. «یا داود انا جعلناک خلیفة فی الارض فاحکم بین الناس بالحق» و «ان الله یأمرکم أن تودوا الامانات الی اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل».
43. نهج‏البلاغه، حکمت‏374.
44. میرزا حسین نوری، پیشین، ج‏18، ص‏7.
45. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص‏379.
46. تاریخ الیعقوبی، ج‏2، ص‏110. الناس فی الاسلام سواء. الناس طف الصاع لادم و حواء. لافضل عربی علی عجمی و لا عجمی علی عربی الا بتقوی الله.
47. بقره (2) آیه 255.
48. نحل (16) آیه 125.
49. غاشیه (88) آیه‏های 22 - 24.
50 . احزاب (33) آیه 21 . «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه».

منبع:مجله علوم سیاسی ، پاییز 1385 - شماره 35




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.