بر سر آنم که که گر ز دست بر آید

خلوتگاه دل عاشق، جای اندیشه ی این جهان و هر آنچه در آن است، نیست.دل زمانی پاک و روشن می شود و ذکر حق در آن راه می یابد و جایگاه فرشته می شود که دیو اندیشه های مادی و این جهانی و پلیدی ها از دل بیرون رفته باشد.
شنبه، 2 اسفند 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بر سر آنم که که گر ز دست بر آید
غزل شماره ۲۳۲ حافظ و ایهاماتش براین گواهی می‌دهند که پس از رانده شدن شاه شجاع از شیراز و تسلط شاه محمود و در زمان حکومت موقت او سروده شده است. حافظ در فکر راهکاری است تا اگر از دستش برمی‌آید، به غم و غصه پایان دهد. سپس خاطرنشان می‌کند دل جایی نیست که مخالفان در آن حضور داشته باشند، باید دیو بیرون رود تا فرشته وارد شود.

بر سر آنــم که که گــر ز دست بر آید  ***  دست به کاری زنـم که غصّه سر آید

خلـوت دل نیست جای صحبت اضداد ***    دلــو چـو بیرون رود فرشته درآید

صحبت حُکّام، ظلمت شب یلداست  ***  نور ز خوشیدی جوی بو که بر آید

بر در اربـــاب بی مــــرّوت دنیــــا    ***  چند نشینی که خواجه کی به در آید

ترک گــــدایی مکن که گنج بیابی  ***  از نـــظر رهــروی که درگذر آید

صالح و طالح، متاع خویش نمودند ***  تا که قبول افتد و که در نظر آید

بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر  *** باغ شود سبز و شاخ به بر آید

غفلت حافظ درین سراچه عجب نیست ***  هر که به میـــخانه رفت بی خبر آید

 
بر سر آنم که که گر ز دست بر آید

تفسیر عرفانی

1.تصمیم دارم چنانچه مقدور باشد، دست به کاری بزنم که غم و غصّه ام به پایان برسد.

2.خلوتگاه دل عاشق، جای اندیشه ی این جهان و هر آنچه در آن است، نیست.دل زمانی پاک و روشن می شود و ذکر حق در آن راه می یابد و جایگاه فرشته می شود که دیو اندیشه های مادی و این جهانی و پلیدی ها از دل بیرون رفته باشد.

3.همنشینی و مصاحبت با فرمانروایان و صاحبان قدرت چون تاریکی شب یلدا ظلمانی است.از خورشید حقیقت روشنی بطلب؛ زیرا امید است که طلوع کند.

4.ای انسان!تا کی می خواهی بر درگاه سلاطین و دنیاداران ناجوانمرد بنشینی، به این امید که ارباب از بارگاه خود بیرون بیاید و در حق تو لطف و بخششی بنماید؟ از آنها بیهوده انتظار داری که به یاری تو بیایند.
 

بر سر آنم که که گر ز دست بر آید



5.درویشی و گدایی را ترک مکن، چه بسا صاحبدلی که او را باید جُست، در گذرگاهی با تو روبرو شود و از آنچه که او به تو می دهد -که آن ارشاد و هدایت است -به گنجینه ی عشق و معرفت برسی.

6.سرانجام انسان درستکار و انسان بدکار، کالای خود را در پیشگاه خداوند عرضه می کنند تا ببینیم در بارگاه الهی، عمل کدام یک مورد قبول و عنایت حق قرار می گیرد و چه کسی سر بلند بیرون می آید؟ شاید انسان درستکار به سبب ایمان ریاکارانه اش از درگاه حق رانده شود توبه ی انسان تبهکار و فاسق نزد خدا پذیرفته شود و بخشوده گردد.

7.ای بلبل عاشق!از خدا عمر طولانی طلب کن و آرزو کن که فرصتی در پیش باشد تا صبر کنی؛ زیرا سرانجام باغ و بوستان سرسبز و گل شکوفا می شود و تو هم ساخه ی گل را در آغوش گرفته و آواز عاشقانه سر می دهی.

8.اگر حافظ در سراچه ی این دنیای کوچک غفلت کند و بی خبر بماند، شگفت آور نیست؛ چراکه سرشت دنیا غفلت آمیز است، همچنانکه میخانه نیز هوشیاری را می برد و مستی و بی خبری را به ارمغان می آورد.

 

بر سر آنم که که گر ز دست بر آید

تفسیری دیگر


به لذت ها و شادی های دوروزه دنیا دل نبندید که این جهان و همه خوشی های آن فانی است. اگر قصد رسیدن به آرزوهای خود را دارید باید با اراده و عزم راسخ بلند شده و تمام تلاش خود را به کار گیرید.
توکل به خداوند و مدد جویی از او باعث آرامش دل می شود. از خداوند غافل نشوید تا همیشه در راه درست قدم بردارید و موفق باشید. غرور و خودخواهی را قربانی کنید و نذر خود را ادا نمایید.
 

منبع مقاله :

باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط