صلاح کار کجا و من خراب کجا؟

من در راه عشق، مصلحت اندیشی نمی کنم و صلاح کار و زندگی خود را در نظر نمی گیرم و مستِ جمال یار شده ام.ببینید که تفاوت این راه ها از کجاست تا به کجا؟ راه عاشقی و راه عاقلی، راه مستی و راه هوشیاری!آری اینجاست که
شنبه، 17 اسفند 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟
 صلاح کار کجا و من خراب کجا؟

 

به کوشش: رضا باقریان موحد




 
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ *** ببین تفاوت ره از کجا تا به کجا؟
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه ی سالوس *** کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا؟
چه نسبت است به رندی، صلاح و تقوی را *** سماع وعظ کجا نغمه ی رباب کجا؟
ز روی دوست، دل دشمنان چه دریابد *** چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا؟
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست *** کجا رویم، بفرما ازین جناب کجا؟
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است *** کجا همی روی ای دل بدین شتاب کجا؟
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال *** خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا؟
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست *** قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا؟
تفسیر عرفانی

1.من در راه عشق، مصلحت اندیشی نمی کنم و صلاح کار و زندگی خود را در نظر نمی گیرم و مستِ جمال یار شده ام.ببینید که تفاوت این راه ها از کجاست تا به کجا؟ راه عاشقی و راه عاقلی، راه مستی و راه هوشیاری!آری اینجاست که حساب مست و هشیار و عاشق و عاقل از یکدیگر جدا می شود.
2.دلم از زاهدان صومعه نشین و از اعمال و خرقه ی ریایی آنها گرفته است.دیر مغان کجاست که در آن تشنگان و مشتاقان راه دوست از شراب حقیقی می نوشند و از ریا و تزویر به دور هستند؟ من هم می خواهم از آن شراب بنوشم و دور از ظاهر سازی و ریاکاری های زاهدان باشم.
3.رند عالم سوز و کسی را که همه خواسته ها و اختیارات خود را زیر پا نهاده و خواسته ی دوست، مورد نظرش است، با مصلحت اندیشی چه کار؟ دعوت واعظ به پرهیز و صلاح بینی کجا و نغمه های جانفزای دوست که از در و دیوار عالم، هر لحظه به گوش عاشقان می رسد، کجا؟
4.آنان که از لذات عرفان محرومند و ما را همیشه به خاطر شیفتگی به دوست سرزنش می کنند، هرگز لذت دیدار و هم صحبتی با معشوق را درک نکرده و نمی کنند؛ همان طور که یک شمع خاموش از شعله ی آفتاب، نوری نمی گیرد، آنان نیز از روی جانان بهره ای نمی برند.
5.ای دوست!خاک آستان تو را سرمه ی چشم خود کرده ایم تا همیشه روشن از نور معنویت باشد؛ پس با این وجود، از این درگاه به کجا رویم؟ ما از همان آغاز زندگی که چشم باز کرده ایم، خود را در درگاه تو دیده ایم و تا روز مرگ نیز بنده ی درگاه توییم.
6.روزگار خوش وصال دوست به پایان رسید.روزگاری که یادش خوش است؛ روزگاری که از یک سر همراه با ناز و عشوه های معشوق بود و از سوی دیگر همراه با سرزنش های محبت آمیز او.
7.ای دل!در راه عشق، سختی ها و بلایا و امتحانات فراوانی است که معشوق برای امتحان تو گسترده است.معشوق گاهی نعمت ها و لطف های خود را به شکل سختی نشان می دهد و گاهی آنها را در لباس نعمت و راحتی به عاشقان می چشاند؛ بنابراین باید با تأمل حرکت کرد.
8.ای دوست!از من عاشق، انتظار قرار و صبر و خواب و استراحت نداشته باش؛ زیرا در راه عشق، قرار و صبر و آرامش، مفهومی ندارد و عاشق واقعی به واسطه ی دوری از معشوق، همیشه در اندوه و غم و اضطراب است؛ در مذهب عشق، صبر و قرار و سکون، شرک است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط