نظريه روانکاوي فرويد : عقايد مخالف ، اصلاح و تکميل
اريک فروم(4) نظريه روانکاوي را از نقطه نظر اجتماعي- سياسي(5) بررسي کرد و با تاکيد بر جامعه به عنوان يک کل به جاي فرد آن را توسعه داد. همچنين ارتباط ميان فردي، پايه و اساس نظريات اصلاحي هري استاک ساليوان(6) را تشکيل مي داد. پس از آن آنافرويد(7) هنزهارتمن(8)، اريک اريکسون(9) ديدگاه روانکاوي را تا آنجا توسعه دادند که اين نظريه ارتباط کمي با اعمال شناختي خود داشته باشد. نظريه هاي اصلاحي اساسي تر بر اصول فرويدي توسط ملاني کلاين(10)، مارگارت ماهلر(11) و رونالد فيربيرن(12) که نظريه پردازان نظريه ارتباط موضوع ها بودند، ارائه شد. اين افراد ديدگاه هاي جديدي- از تعامل مادر و نوزاد و اثر آن در رشد بعدي شخصيت فرد- را مورد بررسي قرار دادند. نظريه هاي تکميلي و اصلاحي مختلفي که بر نظريه فرويد ارائه شد، چشم انداز آن را وسعت بخشيد و آن را به جنبه هاي اجتماعي و فکري رفتار بشر تعميم داد. ولي در اکثر موارد، اين نظريه ها مفاهيمي را مطرح مي کردند که با تعاريف عيني مطابقت نداشتند.
زمينه هاي اختلاف
اين اختلافها در ابتدا بر سر ميزان اهميت فرضيه ليبيدو بود. اين فرضيه مبتني بر اين است که انگيزش جنسي نه تنها دليل پيشرفت هاي بشري است، بلکه منشا تعارض، اضطراب و اختلال عصبي نيز است. فرويد اصول فوق را پايه و اساس نظريه خود قرار داده بود و نه تنها حاضر نبود از آن دست بردارد، بلکه کوچکترين تمايلي در جهت اصلاح آن از خود نشان نمي داد. در نتيجه تعدادي از پيروان اوليه فرويد او را ترک کردند و به بسط و گسترش نظريه خود پرداختند و به اصرار فرويد نامهاي ديگري به جز روانکاوي بر نظريه هاي خود نهادند. کارل گوستاو يونگ، روانپزشک(15) سويسي اولين نفر از اين مخالفان بود که نظريه خود را روان شناسي تحليلي(16) نام نهاد.
روان شناسي تحليلي يونگ
انگيزه هاي انساني
اجزاي شخصيت
خود
ناهشيار شخصي
ناهشيارجمعي
از نظر يونگ ناهشيار جمعي نه تنها منشأ بسياري از اعمال حياتي و خلاقيتهاي ماست، بلکه مبناي رفتارهاي نوروتيک(30) و نامعقول ما نيز است. از آنجايي که ناهشيار جمعي در بين تمام انسانها مشترک است، بنابراين، مي بينيم که در بسياري از موارد انسانهاي مختلف تمايل دارند که نسبت به موقعيتها، اشکال و سمبلهاي خاصي که صورتهاي ازلي نام دارند، پاسخ يکسان نشان دهند.
صورتهاي ازلي
نرينه روان و مادينه روان عبارت است از: تصاويري که زن و مرد از يکديگر در ذهن دارند. نرينه روان، تصور ذاتي يک زن از مرد است. در حالي که مادينه روان، تصور ذاتي يک مرد از زن است. علاوه بر اين، نرينه روان، نشانگر وجه مردانه شخصيت يک زن و مادينه روان، نمايانگر وجه زنانه شخصيت يک مرد است.
صورت ازلي سايه همان وجه شيطاني و حيواني طبيعت بشر بوده و مسئول اعمال پرخاشگرانه(36) ، ظالمانه و غيراخلاقي(37) ماست. صورت ازلي نقاب، عبارت است از: همان ماسک مردم پسندي که افراد در جامعه بر چهره دارند، و خود نشانگر تمايل ذاتي انسان براي ايجاد يک تعادل و جامعيت در بين اجزاي مختلف شخصيت است. مي توان گفت: تا حدودي خود(self) و سايه (shadow) در نظريه يونگ همانند خود(ego) و نهاد (id) در نظريه فرويد عمل مي کند.
سمبلها (38)
دو نوع شخصيت
فرد برونگرا(42) ، عمدتاً شخصي است اجتماعي و خوش برخورد که بيشتر با جهان خارج سرو کار دارد، در حالي که فرد درونگرا(43) ، احتمال دارد که کم حرف و گوشه گير باشد و بيشتر علاقه دارد که در خودش فرو رود تا اين که با ديگران ارتباط برقرار کند. از ديدگاه يونگ درونگرايي و برونگرايي، خصوصياتي ذاتي و فطري اند که در جريان زندگي قابل تغيير و اصلاح هستند. درواقع صورت ازلي خود تا زمان بزرگسالي به طور کامل شکل نمي گيرد. در اين زمينه يونگ با فرويد اختلاف نظر دارد. براي اين که فرويد معتقد است که شخصيت فرد، در طول تجربياتش در اوايل کودکي شکل مي گيرد و تغييراتي که بعداً در آن ايجاد مي شود، بسيار کم بوده و با مشکلات زيادي همراه است.
چهار نوع کارکرد
يک روش تحقيقي
چشم اندازي به روان شناساني تحليلي يونگ
روان شناسي فردي آلفردآدلر
اثرات علايق شخصي
آدلر در کودکي ضعيف و ناتوان بود. وي در دوران کودکي به ذات الريه بسيار خطرناکي مبتلا شده بود و از کمبود کلسيم و نرمي استخوان رنج مي برد، و اين بيماري باعث مي شد که در فعاليتهاي بدني و بازي با دوستانش دچار زحمت و تلاش فراواني بشود. او به دانشکده پزشکي وارد شد و مي خواست از طريق پزشک شدن بر مرگ و ترسي که از مرگ داشته است، غلبه کند. در جريان تحصيل، نظريه اي مبني بر اين که افرادي که داراي ضعف جسماني يا به عبارت ديگر، هر گونه ضعف يا نقصي در يکي از قسمتهاي بدن دارند، از طريق جبران و گاهي جبران بيش از حد(58) ، با ضعف و ناتواني خود مقابله مي کنند. به عنوان مثال، شخصي که نيروي بازويش ضعيف است، امکان دارد از طريق تمرين و ورزش آن را جبران کند، و/ يا حتي با قهرمان شدن در رشته وزنه برداري جبران بيش از حد نمايد.
احساس حقارت (59) ، احساس برتري (60) و ترتيب تولد
آلفردآدلر در رشد و توسعه نظريه خود، به اين امر اشاره کرده است که احساس خود کم بيني يا حقارت در افراد، ناشي از نقص و ضعف جسماني است. احساس خودکم بيني را ما در روان شناسي، احساس حقارت مي ناميم. آدلر عقيده داشت که همه افراد آدمي داراي احساس حقارت هستند و همين احساس حقارت باعث مي شود که مردم در جهت از بين بردن آن و/يا درجهت بهتر و برتر شدن تلاش زيادي را از خود نشان دهند. ولي بايد توجه داشت که اين تلاش، تلاشي رقابت انگيز در جهت برتر و بهتر شدن از ديگران نيست، بلکه تمايل مثبتي است براي غلبه کردن بر نقصها و کمبودهاي خود، تا از اين طريق به تکامل فردي دست يابد. آدلر معتقد بود با توجه به اين که ما در زمان تولد بسيار ضعيف و کوچک هستيم، بنابراين، احساس حقارت جنبه همگاني، جهاني و نرمال خواهد داشت. کودک بعد از تولد، به دنياي قوي بزرگسالان قدم مي گذارد و همين امر باعث مي شود که احساس حقارت کند. علاوه بر اين، ترتيب تولد و موقعيت کودک در خانواده نيز مي تواند منجر به مقايسه هاي خاص شود که نهايتا احساس حقارت به دنبال خواهد داشت، مثلاً، موقعيت فرزند در خانواده، به عنوان تنها فرزند، وسط و/ يا کوچکترين فرزند خانواده مي تواند احساس حقارت را در فرد به وجود آورد.
روش زندگي
علايق اجتماعي
خود خلاق (61)
چشم اندازي به روان شناسي فردي آدلر
به همين دليل نمي توان با قاطعيت ميزان مفيد و بي ارزش بودن نظريه و کار آدلر را مورد قضاوت قرار داد. با اين وجود، روان شناسي فردي آدلر در عين گيرا بودن، درست در نقطه مقابل صورت بندي(62) مکانيکي فرويد و عقايد عرفاني يونگ قرار دارد. نظريه آدلر، يک صورت بندي خوش بينانه است که ويژگي هايي همچون انسان دوستي، نوع پرستي، همکاري، خلاقيت، يگانگي و آگاهي را به بشر ارزاني مي دارد. با توجه به اين که نظريات آدلر در مورد شخصيت جنبه اجتماعي دارد، بنابراين، مي توان به عنوان الگو و راهنما از آن استفاده کرد.
نظريه کاري هورناي
جابه جايي کانون توجه
اضطراب اساسي (63)
سه نوع راهبرد (64)
الف- گرايش پيدا کردن به سوي مردم(درصدد جلب ترحم و محبت ديگران از طريق وابستگي(65) و تسليم).
ب- دوري کردن از مردم (درصدد پيداکردن استقلال از طريق انزوا(66) و گوشه گيري(67)).
ج- درگير شدن با مردم ( درصدد کسب قدرت از طريق حمله و پرخاشگري). بزرگسالان سالم و تندرست در صدد به دست آوردن مقدار معيني از محبت، استقلال و قدرت هستند. زماني که يکي از اين نيازها در مرکز توجه قرار مي گيرد، همه موارد وابسته به روشي مي شود که فرد در تعامل با ديگران آن را در پيش مي گيرد. اين همان چيزي است که خانم هورناي را به خود علاقه مند ساخت.
بنابراين، نظريه هورناي بيش از آن که يک نظريه جامع شخصيتي همانند نظريه فرويد و يونگ باشد، يک صورت بندي خاصي است که نشان مي دهد، مردم چگونه مضطرب مي شوند.
صورت بندي مجدد عقده اديپ
روان شناسي زن گرا (68)
هورناي همه اين عقايد را مردود اعلام کرد و خاطرنشان ساخت که وضعيت و موقعيت زنان به وسيله فرهنگ جامعه تعيين مي شود نه به وسيله آناتومي بدني. هورناي معتقد بود که در جايي که مردان بر تمام امتيازات و موقعيتها غلبه و تسلط دارند، زنان ممکن است که بخواهند مثل مردان باشند نه بدين دليل که آنها خواهان آلتهاي جنسي مردانه هستند، بلکه بدين علت که آنها خواهان مشارکت و سهيم شدن در منافع و امتيازاتي اند که در يد قدرت مردان است.
نظريه اريک فروم (69) ( دانشمند علوم اجتماعي )
اريک فروم (1980-1900) مانند هورناي در آلمان جايي که او قبل از روي کار آمدن هيتلر در سال 1933، روانکاوي را ياد گرفت و سپس به ايالات متحده مهاجرت کرد. فروم برخلاف هورناي، آدلر و فرويد يک پزشک با مدرک M.D (طب) نبود، بلکه او يک دانشمند با مدرک PHD(دکترا) بود. او جامعه شناسي، علوم سياسي و فلسفه تدريس مي کرد. در اين زمينه در آثار فروم عقايد انسان گرايانه و ديدگاه مارکسيستي بيشترين نفوذ را داشته است.
تلاشهاي اساسي انسان
افراد بشر همان طور که فروم مطرح کرده است، در عين حال که براي آزادي و خودمختاري مبارزه مي کنند، خواهان ارتباط و وابستگي به ديگران نيز هستند. شيوه برطرف کردن اين تضاد که فرد هم مي خواهد آزاد باشد و هم نياز به ارتباط و وابستگي به ديگران دارد، وابسته به ساختار اقتصادي جامعه است. در يک جامعه سرمايه داري، بر موقعيت هاي فردي آزادي انتخاب، مسئوليتهاي فردي به قيمت احساسهاي عميق انزوا و تنهايي فرد تاکيد مي شود. مردم در حالت از خودبيگانگي(70) به کارهاي مختلف و به شيوه هاي گوناگون دست مي زنند و بسياري از کارهاي اريک فروم حول و حوش همين مساله است.
فرار از آزادي
نيازهاي پنجگانه يا جهت گيري پنجگانه
1- پذيرا(71): در اتخاذ اين روش، فرد به طور انفعالي متکي بر حمايت و پشتيباني عوامل خارجي مثل دولت، کليسا، والدين، همکاران يا دوستان مي شود.
2- استثمار کننده(72): در اين شيوه، فرد با زرنگي و مهارت و/يا با استفاده از زور و قدرت، ديگران را مورد بهره برداري يا استثمار قرار مي دهد. در اين شيوه، فرد هر کسي را به عنوان وسيله اي براي استفاده خود در نظر مي گيرد. از ويژگيهاي عمده و متداول فرد در اين روش، خصومت، بدگماني، رشک و حسادت است.
3- احتکار(73): فردي که چنين روشي را اتخاذ کرده است، امنيت را مساوي با به دست آوردن و مالکيت مي داند؛ خسيسي نشان مي دهد و کمتر خرج مي کند. همه کس و همه چيز حتي همسرش را هم به عنوان يک شي در نظر مي گيرد. از نظر اين افراد، آينده نامطمئن به نظر مي آيد و هميشه و همه وقت، برگذشته ايده آل فکر مي کنند.
4- بازاريابي(74) : از نظر فردي که چنين شيوه اي را اتخاذ مي کند، هيچ چيزي داراي ارزش ذاتي و حقيقي نيست، بلکه ارزش اشيا و افراد بر اساس مقدار پولي که دارند يا بر اساس ثروتي که دارند و/يا به چه قيمتي مي ارزند، تعيين مي شود. در اين شيوه، در نظر اول خوب بودن مطرح است. و به طور کلي فرد به کارهايي دست مي زند که فرض مي کند موفقيت آميز هستند.
5- مولد(75):اين شيوه به وسيله فردي سالم، بالغ وکاملاً فعال اتخاذ مي شود که حداکثر تلاش خود را براي استفاده از امکانات و تواناييهاي خود براي رشد فردي و بهبودي جامعه اش به کار مي بندد. فروم چنين فردي را به عنوان فردي منطقي، خلاق، دوست داشتني، خوش بين و آينده نگر توصيف مي کند.
نظريه هري استاک ساليوان ( پزشک آمريکايي )
نظريه پردازان پيرو روانکاوي که تا به حال راجع به آنها بحث کرديم، همگي در اروپا متولد شده بودند. اگر چه آدلر، هورناي و فروم بسياري از کارهاي خود را در ايالات متحده آمريکا انجام دادند(فروم در مکزيک هم کارکرده است). هري ساليوان(1949-1892) در بين مخالفان فرويد اولين کسي است که در آمريکا متولد شده است. به غير از فروم، ساليوان هم مثل بقيه نظريه پردازان پزشک بود. اما برخلاف بقيه که فعاليتهاي کلينيکي خود را روي روان رنجورها متمرکز کرده بودند، ساليوان در بيمارستان هاي رواني که بيماران اسکيزوفرني بسيار شديد در آنها بستري بودند، فعاليت هاي روانپزشکي خود را انجام مي داد.
از جهت ديگر نيز، ساليوان با يونگ، هورناي و فروم تفاوت دارد، زيرا که ساليوان بيش از يک کتاب ننوشته است، که آن هم به نام نظريه ميان فردي روان درماني که در سال 1953 منتشر شده است. در اين کتاب ديدگاه هاي عمده ساليوان مطرح شده است.اما، يادداشتها و سخنرانيهاي ساليوان، نقطه نظرهاي ديگر وي را نشان مي دهند که توسط بعضي از دانشجويان و پيروان ساليوان بعد از مرگش جمع آوري و منتشر شده است که براي آگاهي از نقطه نظرهاي ساليوان مي توان به آنها مراجعه کرد.
نظريه ميان فردي
ساليوان معتقد بود که صحبت از استقلال شخصيتي در روابط ميان فردي، کاري بي معني و بيهوده است. از لحظه تولد تا زمان مرگ، يعني، در سرتاسر دوران زندگي، ما قسمتي از يک موقعيت ميان فردي هستيم که آن بر افکار و اعمال ما حتي زماني که کاملاً تنها هستيم، تأثير مي گذارد.
رشد خود (77)
روان شناسان خود
آنا فرويد و هنزهارتمن
توجه به اعمال خود از ويژگي هاي روان شناسي خود است که قبلا تحت عنوان خود و مکانيزم هاي دفاعي بحث شده، از عمده کارهاي آنا فرويد دختر زيگموند فرويد است (آنافرويد1966). آنا فرويد (1982-1895) تحت نظر پدرش آموزش ديد. او نقش عمده اي در صورت بندي روانکاوي کودکان و بزرگسالان دارد.
يکي از روان شناسان مهم روان شناسي خود که اعتبار و شهرت جهاني دارد، هنزهارتمن (1970-1894)است. هارتمن سالهاي زيادي با آنا فرويد همکاري مي کرد. هارتمن سالنامه بسيار مشهور و معتبر مطالعه روانکاوانه کودکان را منتشر مي کرد.
هارتمن در کتاب روان شناسي خود و مشکلات و مسائل سازگاري(1958) و در ساير نوشته هاي خود از يک خود خودمختار(78) که تا حدودي مستقل از نهاد رشد کرده و به حيات خود ادامه مي دهد، بحث کرده است. او خاطر نشان کرده است که اين مطلب همانند گوي يا توپي است که در زمينه تفکر، ادراک و يادگيري بدون درگيري وکشمکش با نهاد يا فراخود و/يا هر واقعيت خارجي ديگر به فعاليت خود ادامه مي دهد.
توجه روي رفتار سالم
نظريه روان شناسي اريک اريکسون
اريکسون در کتاب کودک و اجتماع که در سال 1950 منتشرشد، و در سال 1963مورد تجديد نظر قرار گرفت، نظريه رشد رواني- اجتماعي(79) خود را که درست نقطه مقابل رشد رواني- جنسي(80) فرويد بوده، ارائه داده است. اريک اريکسون روان شناسي خود را به تاثيرات فرهنگي در رشد شخصيت مربوط کرد و اين امر نشان مي دهد که او سعي داشته بين نظريه هاي اريک فروم و نظريه هاي هنزهارتمن پل ارتباطي ايجاد کند.
مراحل هشتگانه رشد رواني- اجتماعي اريکسون
در نظريه اريکسون، هشت مرحله رشد وجود دارد. در هر کدام از اين مراحل، فرد با يک بحران(81) رشدي مواجه مي شود که اين بحرانها به شکل ناملايمات ميان فردي در مي آيند که به دو طريق مثبت و منفي مي توانند برطرف شوند. اگر راه حل اتخاذ شده مثبت و مسالمت آميز باشد، فرد آمادگي لازم را خواهد داشت که با بحران هاي بعدي مقابله کند. اما اگر راه حل برگزيده شده منفي باشد، فرد آمادگي لازم را خواهد داشت که با بحران هاي بعدي مقابله کند. اما اگر راه حل برگزيده شده منفي باشد، احتمالا در مواجه فرد با بحران هاي بعدي در مراحل بعدي رشد، مشکلات و ناراحتي هايي ايجاد خواهد کرد.
مراحل هشتگانه اريکسون شباهت خاصي به آنچه فرويد مطرح کرده است، دارد. با اين تفاوت که اريکسون به جاي توجه به عقده هاي ناشي شده از تحريکات نهاد، به گريشها و تمايلات اجتماعي افراد توجه دارد. که اين امر، تمام مراحل مختلف زندگي از دوران کودکي گرفته تا دوران بزرگسالي را تحت پوشش قرار مي دهد. ما هشت مرحله رشد رواني- اجتماعي اريکسون را در جدول 2-4 ارائه مي دهيم. و در هر مرحله به طورخلاصه بحران هاي وابسته به هر کدام و زمان وقوع آن مراحل را نيز مشخص مي کنيم.
طفوليت
دوره اول کودکي
سن بازي
سن دبستان
نوجواني
جواني
بزرگسالي
سن پيري
نظريه ارتباط موضوعي (85)
ملاني کلاين
مادر و کودک
ابتدايي ترين شکل ارتباط موضوعي زماني اتفاق مي افتد که کودک مي تواند اشيا را طبقه بندي کند. در اين زمان به نظر کودک، مادر به صورت يک فرد کامل در مي آيد. اما همين فرد کامل هم داراي جنبه هاي مثبت و هم داراي جنبه هاي منفي است. در نتيجه کودک نسبت به مادر داراي دو احساس مثبت و منفي مي شود. و اين گونه احساسهاي دوسوگرا(86) بايد از طرف کودک تجزيه و تحليل شود. اين تجزيه وتحليل کودک را قادر مي سازد که مادرش را يک فرد جدا و مستقل از خود بداند، گر چه او شديداً به مادر وابسته است.
پايه هاي اصلي يک ارتباط اجتماعي بارآور و سودمند زماني گذاشته مي شود که ارتباط مادر و کودک به صورت دوست داشتن، گرم و حفاظتي باشد. ولي اگر رابطه مادر و کودک، مبتني بر عدم قبول يکديگر باشد پايه هاي حسادت، دشمني و پرخاشگري بنا خواهد شد.
ماگارت ماهلر
به تدريج کودک تصورات ذهني يا بازنمايي(88) از اشيا و چيزهاي قابل توجه و معني دار مثل پستان مادر، شيشه شير، پدر و مادر را شکل مي دهد. اين نوع دروني سازي، منجر مي شود که کودک بتواند اشيا را تشخيص دهد و/يا از آنها تجسم ذهني داشته باشد.
جدايي (89) – تفرد (90)
در نيمه دوم اولين سال زندگي کودک وارد مرحله اي به نام تمايل به دوستي(93) مي شود. در اين مرحله کودک بين دو احساس متضاد جدا شدن از مادر و پناه بردن به آن قرار مي گيرد. اين تضاد بين استقلال و وابستگي بايد به شکلي حل شود. يکي از راه هاي حل اين تضاد، اين است که کودک بتواند در زمينه ايجاد رابطه حسنه يا تمايل به دوستي، موفق شود؛ و اين امر وابسته به نحوه رها کردن و آزاد ساختن کودک از طرف مادر بوده که حايز اهميت است. زيرا ممکن است کودک در تمايل به فعاليتهاي مستقل و در تماس با ديگران با شکست مواجه شود.
آخرين زيرمرحله، تحکيم(94) فرديت(95) نام دارد و در حدود سومين سال زندگي کودک شروع شده و تا مراحل بعدي رشد ادامه پيدا مي کند. اين مرحله را ماهلر پايداري شيء مي نامد. و اين بدان معني است که اشيا وجود غايي دارند،؛ يعني، حضور يا بازنمايي ذهني اشيا شروع مي شود، و بدين وسيله کودک مي تواند مادر را حتي زماني که حضور فيزيکي ندارد با تمام عشق، علاقه و حمايتهايش احساس کند. مي تواند بفهمد که مادر به عنوان يک فرد سمبوليک و دروني هميشه حاضر است.
رونالد فيربيرن (96)
يک انحراف محسوس
مراحل رشد از ديد فيربيرن
اشتقاق خود (98)
1- مادر کامياب کننده 2- مادر طرد کننده 3- مادر فريبنده
براي اينکه کودک بتواند با جنبه هاي متعارض مادر حقيقي خود سازگاري داشته باشد، بايد از او يک تصور ذهني شکل داده و آن را بپذيرد. مادر کامياب کننده قسمتي از خودمرکزي است که از شکل شيئي ايده آل گرفته مي شود. موقعيت آرام بخش مادر در اين جنبه، به صورت يکي از اهداف کودک در مي آيد.
جنبه هاي طرد کننده و فريبنده مادر دروني شده و از اين طريق مقدار زيادي از انرژي کودک صرف دروني کردن مي شود، و در نتيجه رشد طبيعي کودک به خطر مي افتاد. لذا اين امر بايد از طريق اشتقاق خود مرکزي حل شود. زماني کودک مي تواند به هدف غايي رشد برسد که اشياي دروني شده که موجب نصف شدن و اشتقاق خود شده اند، به شکلي از حالت دروني خارج شوند و از اين طريق تمام انرژي خود صرف سازگاري و انطباق با دنياي خارج خواهد شد.
چشم اندازي به نظريه هاي مخالف
نظر و اصلاح در نظريه وي ارائه دهند. در اين باب، هيچ کس به جز يونگ موفق نشد تا يک نظريه جامع و کاملي چون نظريه فرويد را ارائه بدهد.
متاسفانه هيچ کدام از مخالفان نتوانستند نقاط ضعف نظريه فرويد را به طور کامل مشخص کنند. شايد دليل اين امر، اين بوده است که طبيعت مبهم و بي ربط نظريه فرويد، چنين امکاني را به مخالفان نداده است که بتوانند با استفاده از ابزار علمي، نظريه او را ارزيابي کنند. از نکات مهم نظريه مخالفان مي توان به موارد زير اشاره کرد.
نظریه پرداز تأکید اساسی
آلفرد آدلر احساس حقااشتقاق خود (98)
1- مادر کامياب کننده 2- مادر طرد کننده 3- مادر فريبنده
براي اينکه کودک بتواند با جنبه هاي متعارض مادر حقيقي خود سازگاري داشته باشد، بايد از او يک تصور ذهني شکل داده و آن را بپذيرد. مادر کامياب کننده قسمتي از خودمرکزي است که از شکل شيئي ايده آل گرفته مي شود. موقعيت آرام بخش مادر در اين جنبه، به صورت يکي از اهداف کودک در مي آيد.
جنبه هاي طرد کننده و فريبنده مادر دروني شده و از اين طريق مقدار زيادي از انرژي کودک صرف دروني کردن مي شود، و در نتيجه رشد طبيعي کودک به خطر مي افتاد. لذا اين امر بايد از طريق اشتقاق خود مرکزي حل شود. زماني کودک مي تواند به هدف غايي رشد برسد که اشياي دروني شده که موجب نصف شدن و اشتقاق خود شده اند، به شکلي از حالت دروني خارج شوند و از اين طريق تمام انرژي خود صرف سازگاري و انطباق با دنياي خارج خواهد شد.
چشم اندازي به نظريه هاي مخالف
نظر و اصلاح در نظريه وي ارائه دهند. در اين باب، هيچ کس به جز يونگ موفق نشد تا يک نظريه جامع و کاملي چون نظريه فرويد را ارائه بدهد.
متاسفانه هيچ کدام از مخالفان نتوانستند نقاط ضعف نظريه فرويد را به طور کامل مشخص کنند. شايد دليل اين امر، اين بوده است که طبيعت مبهم و بي ربط نظريه فرويد، چنين امکاني را به مخالفان نداده است که بتوانند با استفاده از ابزار علمي، نظريه او را ارزيابي کنند. از نکات مهم نظريه مخالفان مي توان به موارد زير اشاره کرد.
نظریه پرداز | تأکید اساسی |
کارل گوستاو یونگ | ناهشیار جمعی، صورتهای ازلی، برونگرایی- درونگرایی و آزمون تداعی لغات |
آلفرد آدلر | احساس حقارت، ترتیب تولد، علایق اجتماعی و خود خلاق |
کارن هورنای | اضطراب اساسی، راهبردهای میان فردی و روان شناسی زن گرا |
اریک فروم | انواع جهت گیریها و تأکید بر سیستم اقتصادی |
هری استاک سالیوان | توجه به ارتباطات میان فردی و رشد خود |
آنا فروید و هنزهارتمن | تآکید بر کارکرد خود و توجه به رفتار سالم |
اریک اریکسون | رشد در طول زندگی، بحران رشدی و هویت |
ملانی کلاین | ارتباط مادر- کودک |
مارگارت ماهلر | جدایی- تفرد |
رونالد فیربیرن | اشتقاق، خود |
جدول 3-4: تأکيد اساسي اصلاح طلبان نظريه روانکاوي فرويد.
ناهشيار جمعي و صورتهاي ازلي يونگ، اضطراب اساسي هورناي، اصول ژنتيکي اريکسون، اشياي دروني شده ماهلر، اشتقاق خود فيربيرن. البته همين موارد هم احتياج به تحقيقات و بررسيهاي گسترده دارد. از طرف ديگر، بايد خاطر نشان سازيم که نظريه پردازاني که نظرياتشان در اين فصل مورد بحث قرار گرفت به اشکال مختلف از جمله، باستان شناسي حوادث ميان فردي که حداقل در تعارضهاي درون رواني مهم هستند و اين که مسائلي جنسي تنها خاستگاه انگيزشهاي انسان نيست، و اين که تعامل برادران، خواهران، همبازيها و معلمان ممکن است در شکل گيري شخصيت فرد به عنوان رقيب والد همجنس خود مهم باشد، همگي به نوعي باعث بسط و گسترش نظريه هاي فرويديستها شده است. به علاوه، تعريف يونگ از درونگرايي و برونگرايي، پافشاري آدلر بر ترتيب تولد، عدم پذيرش نظريه مردگراي فرويد از طرف هورناي، تاکيد هارتمن بر رفتار سالم انسان، تشخيص اريکسون مبني بر اين که تکامل شخصيت يک پروسه هميشگي است که در طول زندگي ادامه مي يابد، ارتباط نظريه شخصيتي روانکاوي را با زندگي معاصر افزايش داده است.خلاصه مطالب
کارل گوستاويونگ، نظريه فرويد مبني بر تقدم انگيزشهاي جنسي بر ساير انگيزه ها را رد کرد. روان شناسي تحليلي يونگ، به خود واقعي تاکيد دارد و همچنين مساله ناهشيار جمعي را در ساختار شخصيت مطرح مي کند. از ويژگي هاي ديگر نظريه يونگ صورتهاي ازلي نظير نرينه روان، مادينه روان، سايه و نقاب است. علاوه بر اين، يونگ دو تيپ شخصيتي برونگرايي و درونگرايي و همچنين آزمون تداعي لغات را به عنوان روش پژوهش مطرح کرد.
آلفرد آدلر از اولين مخالفان فرويد بود که بر روابط ميان فردي تاکيد داشت. آدلر همچنين با نظر فرويد درمورد ليبيدو مخالفت کرد. در روان شناسي فردي آدلر، مطالبي پيرامون توفق جستن بر احساس حقارت به عنوان مدخلي برانگيزه هاي انساني بيان شده است. جهت گيري اجتماعي آدلر، موجب شد تا نظريه فرويد متمايز شود. اين امر درنظريه کارن هورناي نيز به چشم مي خورد. هورناي معتقد است که مردم در جهت غلبه بر احساس هاي مربوط به منزوي و بي پناه بودن در دنياي خشن و پرهياهو از سه راهبرد استفاده مي کنند. توجه از روابط فردي به جامعه اي مقتدر، در کار اريک فروم به چشم مي خورد. فروم معتقد است که تعارضهاي اساسي انسان همانند تعارض بين آزادي شخصي و ارتباطات ميان فردي است.
تغيير جهت از نظريه درون رواني و زيست مايه اي فرويد به سوي تاييد بيشتر بر عوامل اجتماعي و محيطي، در نظريه ميان فردي هري استاک ساليوان به اوج خود مي رسد. وي معتقد بود که ما بر اساس ارزيابي مردم از ما، خود را شکل مي دهيم. به موازات افزايش توجه به عوامل اجتماعي، نظريه هايي در رابطه با شخصيت که تحولي را از نظريه تعارض ناهشيار فرويد به سوي ارتباط عملکردهاي شناختي نشان مي دهد، ارائه شده است.
در روان شناسي خود، هنزهارتمن، نظريه اي مبني بر تاکيد بر رفتار سالم و قابل تطبيق مطرح ساخته است. اريک اريکسون نظريه مرحله اي خود را ارائه داده که در آن رشد و تحول شخصيت، به عنوان يک فرآيند هميشگي که در طول عمر جريان دارد، مطرح شده است.
در حالي که اکثر مخالفان در نظريه هاي خود، برخي از مفاهيم مورد نظر فرويد را پذيرفته بودند، نظريه پردازان ارتباط موضوعي، به طور کلي از روانکاوي سنتي و کلاسيک منحرف شدند. ملاني کلاين و مارگارت ماهلر، روشهاي جديدي را در جهت روابط بين مادر و کودک که آنها آن را رابطه خصمانه و پرتعارض عنوان مي نمودند مطرح کردند. رونالد فيربيرن ساختار سه قسمتي شخصيتي فرويد را بازسازي کرد و معتقد بود که فقط يک خود وجود دارد که اين خود قادر به اشتقاق است و با جنبه هاي منفي تجربياتي که کودک در معرض آنها قرار مي گيرد، سروکار دارد.
بدين ترتيب، ما کليه اختلافات و موارد تکميلي مختلفي که باعث بسط و توسعه روانکاوي با توجه به انگيزه، و روابط مهم و اساسي که در نظريه فرويد مطرح نشده بود را عنوان کرديم. ضمناً مخالفان فرويد با ارائه ساختارهاي تعريف شده و قابل اندازه گيري ، فعاليت اندکي در جهت مفيد و قابل استفاده کردن نظريه هاي خود از لحاظ علمي، انجام دادند. در واقع از صورتهاي ازلي يونگ گرفته تا اشتقاق خود فيربيرن، نظريه پردازان، ابهامات و مشکلات بيشتري را بر نظريه مبهم فرويد افزودند.
خواندنيهاي پيشنهادي :
Coles, R. 1970. Erik Erikson: The Growth of His Work. Boston: Little, Brown. Fromm, E. 1941. Escape from Freedom. New York: Rinehart.
ـــــــــ . 1974. Man for Himself. New York: Rinehart.
Hall, C. S., and G. Lindzey. 1978. Theories of personallity. 3rd ed. New York. Wiley.
Hall, C. S., and V. J. Nordby. 1973. A Primer of Junigian Psychology. New York: New American Library.
Horney, K. 1950. Neurosis AND human GROTH; THE struggle Toward Self- realization. New York: Norton.
پي نوشت ها :
1-Alfered Adler
2-interpersonal
3-Karen horney
4- Erich fromm
5-sociopolitical
6-Hary stack solivan
7-Anna freud
8-Heinz Haetman
9-Erik Erikson
10-Melanie Klein
11-Margaret Mahler
12-Ronald fairbairn
13-Wilhelm fliess
14-Carl Gustaw Jung
15-psychiatrist
16-analytic
17-theology
18-philosophy
19-religion
20-archacology
21-anthropology
22-spiritualism
23-mythology
24-comprehersiveness
25-self-actualization
26-humanistic
27-personal unconscious
28-collective unconscious
29-archetypes
30-neurotic
31-animus
32-anima
33-shadow
34-persona
35-self
36-aggressive
37-immoral
38-symbols
39-species
40-extravertion
41-introvertion
42-extravert
43-introvert
44-esoteric
45-ancient myths
46-fairy tales
47-alchemy
48-astrology
49-mental telepathy
50-clairvoyance
51-word association
52-complex
53-bilogy
54-genetics
55-psychology
56-philosophy
57-vienna Psychoanalytic Association
58-overcompenting
59-inferiorify
60-superiority
61-creative self
62-formulation
63-basic anxiety
64-three strategies
65-dependency
66-isolation
67-withdrawal
68-feminine
69- اريک فروم به سال 1900در شهر فرانکفورت آلمان به دنيا آمد، او دانشنامه دکتراي خود را در روان شناسي و جامعه شناسي از دانشگاه هايلدبرگ دريافت کرد(م).
70-alienation
71-receptive
72-exploitative
73-hoarding
74-marketing
75-productive
76-intrapsychic
77-self
78-autonomous ego
79-psychosocial development
80-psychosexual development
81-crisis
83-self-sufficiency
84-selfish-motives
85-object relation theory
86-ambivalent
87-symbiosis
88-representation
89-separation
90-individuation
91-subphase
92-differentiation
93-rapprochment
94-consolidation
95-individuality
96-Ronald (W.R.D)fairbairn
97-central ego
98-ego splitting
/ن