کنشهاي متقابل اجتماعي
در بحث از پرخاشگري ما بايد بين دو نوع رفتار که يکي پرخاشگري و ديگري احساس عصبانيت است، فرق قايل بشويم؛ يا به عبارت ديگر لازم است، بين دو نوع پرخاشگري تفاوت قايل شويم. اين دو نوع پرخاشگري عبارتند از: پرخاشگري وسيله اي، پرخاشگري خصمانه. ما مي خواهيم بدانيم که منشا پرخاشگري چيست؟ و چه شرايطي فراخوان رفتار پرخاشگرانه است؟ با در نظر گرفتن اين موارد ما مي خواهيم نگاهي به پرخاشگري با تبعات خطرناکي که دارد و بايد کنترل و کاهش داده شود، داشته باشيم.
بعد از پرخاشگري به موضوع دلپذير و خوشايند عشق خواهيم پرداخت. ما مي دانيم که وقتي دو نفر براي اولين بار همديگر را ملاقات مي کنند و با هم آشنا مي شوند و به دنبال آن رابطه دوستي با هم برقرار مي کنند که ممکن است نهايتاً به عشق بينجامد.
مي پرسيم:" عشق چيست؟ " ما وجود آن را از تمامي جهات، از شيفتگي تا عشق واقعي و عشق کامل، مورد بررسي قرار خواهيم داد.
پرخاشگري
مشکل تعريف
قصد (3)
تعريف عملياتي (4)
روشهاي تحقيق
بخش اعظم چيزهايي که ما در مورد پرخاشگري مي دانيم، از منابع زير حاصل مي شود: از طريق بررسي پاسخ آزمودنيها به پرسشنامه ها، مصاحبه با افرادي که ناظر جنايتي وحشتناک بوده اند يا خود مرتکب آن شده اند، يا از طريق تحليلهاي آماري نتايج بررسيهاي به عمل آمده پيرامون اين گونه جرمها.
دو نوع پرخاشگري
پرخاشگري خصمانه
ضمناً مواردي از ترکيب پرخاشگري خصمانه و وسيله اي وجود دارد که معمولاً منجر به رفتاري خشنتر از زماني مي شود که صرفاً يکي از اين دو نوع پرخاشگري وجود داشته باشد. زماني که يک بوکسور به خاطر برنده شدن، عصباني باشد، به مبارزه اي سخت تر تمايل نشان مي دهد. مربيان و تشويق کنندگان با تشويق و ترغيب قهرمان خود، از اين مزيت سود برده و با تهييج کردن وي، سعي بر کسب سود بيشتر و کارآمدتر و مؤثرتر شدن او مي کنند.
پرخاشگري و هيجان
پيشايند (6) خشم
حمله جسماني ضرورتاً نيازي به حمله و يورش افراد ديگر يا حيوانات ندارد، بلکه به صورت وقايع و اتفاقهايي از اين قبيل مي تواند باشد؛ مثلاً، وقتي شما براي برداشتن سس گوجه فرنگي به سراغ کابينت آشپزخانه مي رويد، ناگهان قوطي کنسرو لوبيا بر روي سر شما مي افتد، يا وقايعي که تهديدي براي سلامت
جسماني شماست،گرماي طاقت فرسا و/يا سر و صداي غيرقابل تحمل. اما در حمله کلامي، به وجود افراد ديگر نياز هست که اين کار را انجام دهند. حمله کلامي به صورت توهين مستقيم، ارزيابي منفي، خستگي جسماني، برانگيختگي حاصل از برخورد رودررو، محتواي يک نامه يا تلفن فرد ناشناسي مي تواند باشد.
ممانعت از رفتار هدف گرا مي تواند به شکلهاي مختلف وجود داشته باشد، مثلاً، وقتي شما مي خواهيد به جايي برويد، يک نفر مانع از رفتن شما بشود يا کسي نمي تواند به موقع چيزي را که شما از او انتظار داريد به شما بدهد، مانند: پرداخت چک يا غذاي به موقع.
از عوامل غيرانساني ممانعت از رفتار هدف گرا، مي توان از درها و روزنه هاي اميدي که بر روي شما بسته اند، دستگاههاي سکه اي از کار افتاده، تلفني که کار نمي کند و/يا زماني که با عجله مي خواهيد سوار آسانسور بشويد و ناگهان قبل از ورود شما، در آن بسته مي شود را نام برد.
ممانعت از رفتار هدف گرا، مي تواند به علت موقعيتهاي شلوغ هم باشد. بدين معني که شلوغي باعث مي شود که راه جهت پيشرفت بسته شود، يا اين که امکانات محدودي جهت دسترسي به هدف وجود داشته باشد. راه رسيدن به هدف به شکل ديگري هم مي تواند مسدود شود، مثلاً، وقتي که فردي حق انتخاب محدودي داشته باشد، يا حق انتخابش سلب شده باشد، يا تحت کنترل يا قدرت مطلق و مستبد قرار گيرد، لزوماً ضرورت ندارد که منبع مسدود کننده، يک عامل خارجي باشد. گاهي منبع مسدود کننده، ممکن است مربوط به خود فرد هم باشد. امکانات و شرايط شخصي فرد، از قبيل صلاحيت نداشتن يا نقص عضو مي تواند راه دستيابي به هدف را مسدود کند.
تمام مسائل و اموري که مي توانند مانع از رسيدن فرد به هدف باشند- غيرقابل دسترسي بودن، موقعيتهاي شلوغ، کمبودها، فقدان آزادي، نداشتن صلاحيت- همه مي توانند باعث بروز خشم شوند که نهايتاً منجر به پرخاشگري مي شود. با توجه به کثرت اين وقايع که افراد را با اين مسائل درگير مي کند، تکرار پرخاشگري تعجب آور نيست. ولي چون بسياري از شرايط و موقعيتهاي ناکامي غيرقابل پيشگيري نيستند، بنابراين، امکان کاهش بسامد آنها خارج از حيطه توانايي ما نخواهد بود. ما بعداً نيز بدين نکته خواهيم پرداخت.
ناکامي، خشم و پرخاشگري
تعريف
زماني تصور مي شد که ناکامي به ناچار به پرخاشگري منجر مي شود و از اين نظر اعتقاد بر اين بود که همه اعمال تهاجمي نتيجه ناکامي است. اين طرز فکر در نظريه ناکامي- پرخاشگري مطرح شده است. اين ديدگاه، ناکامي- پرخاشگري، توسط دلارد، دوب(11)، ميلر، ماورر(12) و سيرز(13) در سال 1939 مطرح شده است. تحقيقاتي که از آن زمان تاکنون انجام گرفته، نشان داده است که هيچ گونه رابطه اي ما بين پرخاشگري و ناکامي وجود ندارد و مواجه شدن با ناکامي مي تواند به انواع پاسخهاي مختلف که هيچ ربطي به پرخاشگري ندارد، منجر شود.
نظريه پذيرفته شده زمان حاضر اين است که ممانعت از يک رفتار هدف گرا، خشم را بر مي انگيزد. خشم يک هيجان فيزيولوژيکي است که اثر آن، افزايش دامنه و شدت هر عکس العملي است که فرد در آن مورد، نشان مي دهد. البته محتمل ترين پاسخ يا عکس العمل، همان پاسخي است که فرد در زمان ممانعت رفتار هدف گرا در شرف انجام آن بوده است. وقتي اين پاسخ دوباره تکرار شود، با شدت زيادتري بروز مي کند، مثلاً، دري که مي خواهيم باز کنيم و آن را قفل شده در مي يابيم، با شدت بيشتري آن را مي کشيم و تکان مي دهيم و اهرم ماشين سکه اي که خوب کار نمي کند، چندين دفعه بيشتر و شديدتر کشيده مي شود. يک فرد که اين رفتارهاي زورمندانه و بيش از حد خشن را مي بندد، ممکن است آن را يک رفتار پرخاشگرانه بداند. در حقيقت بايد گفت که شدت زياد رفتار، يکي از خصوصيات آنچه ما آن را پرخاشگري مي ناميم، است.
با اين حال، تکان دادن شديد در و حرکت دادن شديد دسته يا اهرم ماشين سکه اي تنها واکنشهاي موجود براي فردي که با ناکامي مواجه مي شود، نيستند. تحريک يا برانگيختگي فيزيولوژيکي نيز مي تواند پاسخهاي متفاوت ديگري نظير انديشيدن در مورد چگونگي حل مشکل، طلب کمک کردن، يافتن راه هاي فرعي در اطراف مانع را ايجاد کند. هنگامي که فرد ديگري عامل سد راه رفتار هدف گراست، پاسخ هاي ديگري غير از پرخاشگري ممکن است بيان شود، از قبيل گفتگو، پافشاري و اصرار، سازگاري يا ديگر شکلهاي مسالمت آميز حل مشکل.
آيا اين که فرد در مقابله با پرخاشگري، پاسخهاي سازنده ديگري از خود ارائه مي دهد يا نه؟ تا اندازه اي بستگي به تجارب اوليه او که از زمان کودکي شروع شده است، دارد. اگر قبلاً حمله جسماني تقويت شده باشد، حمله جسماني محتمل ترين پاسخ فرد خواهد بود. امّا اگر حمله جسماني قبلاً اتفاق نيفتاده باشد و/يا در واقع در هنگام بروز آن، تنبيه شده باشد، در حالي که به خاطر پاسخهاي مناسب و سازنده مورد تشويق و تأييد قرار گرفته باشد، يکي از اين عکس العمل هاي مثبت و سازنده محتمل ترين پاسخ به ناکامي خواهد بود. رفتار پرخاشگرانه مي تواند به عنوان رفتار آموخته شده، تلقي شود. اما يادگيري رفتار پرخاشگرانه که در فصل هفتم ديديم، احتياج به تقويت مستقيم ندارد، بلکه مي تواند از طريق مشاهده الگوها و نمونه ها ياد گرفته شود.
در مطالعات کلاسيک بندورا، راس (1961) نشان داده شده است، کودکاني که شاهد زد و خورد پرخاشگرانه بزرگترها هستند، بعدها خودشان چنين رفتارهايي را نشان مي دهند. اين يافته ها که پشتوانه مطالعات بعدي قرار گرفته است، به طور وسيع و گسترده تأييد کننده اين امر است که يادگيري رفتار پرخاشگرانه وابسته به شيوه هاي تربيتي کودکان(14) و الگوهايي که در معرض ديد و تماشاي آنها قرار مي گيرد، است؛ مخصوصاً الگوهايي که در تلويزيون ظاهر مي شوند (ايرون(15)، 1982). تجربه هاي قبلي تنها بخشي از آنچه موجب ايجاد رفتار پرخاشگرانه در فرد شده را شامل مي شود. بخش ديگري از عوامل موثر در ايجاد رفتار پرخاشگرانه، شرايط و موقعيت خود فرد است.
شرايط ايجاد کننده خشم
اسلحه
الکل (16)
شرايط کاري و زندگي
کنترل پرخاشگري
اگر چه مطالعه پرخاشگري به دليل نياز به رعايت موازين اخلاقي که در مطالعات آزمايشگاهي حاکم است، مشکل است. با اين حال، ما به قدر کافي مجاز به اجراي برخي تحقيقات و مطالعات نظري هستيم که از آن طريق دريابيم که اگر کودکان رفتار پرخاشگرانه را از طريق مشاهده آن ياد مي گيرند، بنابراين، از ارائه الگوهاي رفتار پرخاشگرانه خودداري کنيم. تا از اين جهت، مانع يادگيري رفتار پرخاشگرانه در آنها شويم. اينها تنها شامل ملاکهاي پرخاشگري در تلويزيون نيست، بلکه شامل پدر خشمگين که فرزند خود را کتک مي زند نيز است. به موجب اين مدل و تقليد آن، شما ممکن است از چيزهايي که عصباني هستيد، شخصي را که از شما کوچکتر است، کتک بزنيد. اگر گرما، شلوغي، سر و صدا و محدود شدن منبع درآمد، باعث افزايش ميزان پرخاشگري مي شود، يک اجتماع مسئول و متعهد بايد راه هايي در جهت تخفيف دادن اين مشکلات و مسائل پيدا کند. اگر وجود اسلحه احتمال زور و بي حرمتي و خشونت را افزايش مي دهد، راه حل آن مشخص است. پرخاشگري يک مشکل اجتماعي است و جامعه بايد راه هايي را در جهت کنترل آن پيدا کند.
دوستي و عشق
وضعيت ناگوار محقق
سناريو (17)
واضح است که اين واقعه هرگز اتفاق نيفتاده است. هيچ آزمايشگري هيجانهاي شرکت کنندگان در تحقيق را با اين روش نمي تواند دريابد و بدين دليل است که صورت بنديهاي نظري و اطلاعات علمي در مورد دوستي و عشق بر اساس مصاحبه ها، پرسشنامه ها يا آزمونهاي نوشتاري قابل دسترسي است نه بر اساس مطالعات آزمايشگاهي.
جاذبه ميان فردي (20)
الف- آگاهي
نزديکي (27) و تکرار (28)
ب- سطح تماس
اين برداشتهاي(29) اوليه بحراني هستند، زيرا اين موارد، تعيين مي کنند که آيا تماس در آنجا پايان مي پذيرد و/يا به عنوان گامي براي تماسهاي بعدي و بيشتر مطرح مي شود. در شکل گيري برداشتهاي اوليه سه عامل دخالت مي کند. اين عوامل تعيين مي کنند که آيا تماسهاي بعدي مطلوب خواهند بود يا نامطلوب. اين عوامل عبارتند از: ظاهر جسماني، الگوهاي رفتار و ويژگيهاي شناختي. بدين مطلب توجه داشته باشيد که همه اظهارات ما براساس مطالعاتي پايه گذاري شده و تعميم يافته است که بر روي گروه ها و نتايج متوسط آنها انجام گرفته، ناگفته نماند که افرادي هم هستند که اين نتايج درمورد آنها کاربردي ندارد و آنها با نامه نگاري و/يا در اولين نگاه عاشق مي شوند.
ظاهر جسماني
الگوهاي رفتار
ارتباط کلامي ديگري که نقشي را در جاذبه ميان فردي در طي مرحله اي از سطح تماس بازي مي کند، خودافشايي(34) است. منظور از خودافشايي اين است که فرد اطلاعاتي را در مورد خودش آشکار مي سازد، هر چند اين امر بستگي به اين دارد که فرد زن باشد يا مرد.
هم زنان و هم مردان دريافته اند که زني که به آساني خودافشايي مي کند، نسبت به زني که محتاط است، جذابتر بوده و سازگاريش بهتر است. برعکس هم مردان و هم زنان معتقدند که مردي که چنين اطلاعاتي را در مورد خودش آشکار مي کند، جذابيت و سازگاري کمتري نسبت به مردي که اطلاعات در مورد خودش را مخفي نگاه مي دارد، دارد.
علاوه بر رفتارهاي کلامي که در اولين برداشتها دخيل هستند، رفتارهاي غيرکلامي هم وجود دارند که ما با استفاده از آنها در مورد ديگران قضاوت مي کنيم. در ميان اين رفتارها، عادات غذا خوردن، آداب سر ميز غذا نشستن، حرکات مفيدي مانند برداشتن چيزي که ديگري انداخته است و دست دادن همراه با سلام و احوالپرسي در زمره رفتارهاي غيرکلامي هستند.
ويژگي هاي شناختي
شباهت (36)
مفهوم شباهت اين ضرب المثل را در ذهن تداعي مي کند که" کبوتر با کبوتر، باز با باز،کند همجنس با همجنس پرواز". اگر چه دراين مورد استثنايي وجود دارد که بعداً مورد بررسي قرار خواهيم داد، ولي همين ضرب المثل در مورد جاذبه هاي ميان فردي صادق است. به ميزاني که فردي را شبيه خودمان مي يابيم، به همان ميزان هم او را جذاب مي پنداريم. ولي در مورد اين که چه چيزي وجود دارد که ديگران ما را جذاب مي پندارند چه مي توانيم بگوييم؟ پيش از اين نيز ذکر کرديم که ما مجذوب و دلباخته افرادي مي شويم که خوش ظاهرند و همه ويژگي هاي مطلوب را دارا هستند. و حالا مي توانيم بدين مطلب، اين مورد را هم اضافه کنيم که ما همچنين مايل هستيم که افراد غريبه خوش ظاهر نيز، رفتارهايي شبيه رفتارهاي ما داشته باشند. حقيقت اين است که ما دلباخته و شيفته افراد خوش ظاهر مي شويم، نه تنها بدين دليل که ما استنباط مي کنيم، آنها ويژگي هاي شخصيتي مطلوبي دارند، بکله بدين دليل که ما گمان مي کنيم آنها شبيه ما هستند.
قاعده تقابل (37)
مکمل (38)
ج- تقابل
گام بعدي و نهايي در گسترش دوستي، تقابل است. همين که دو نفر همديگر را ملاقات بکنند و مجذوب يکديگر شوند، يک رابطه مداوم دوستي را پي ريزي خواهند کرد. همان طوري که در شروع اين بحث بيان کرديم، چنين روابطي را نه در آزمايشگاهها و نه در عکسها و/يا توضيح هاي کتبي که در پرسشنامه ها وجود دارند، نمي توان- جايگزيني در جهت ايجاد روابط دوستانه- مورد استفاده قرار داد. بنابراين، چيزي که در مورد تقابل شناخته شده است، چيزي محدود و نسبتاً پيش پا افتاده است.
دوستان
در زمينه دوستي، يک نوع بازي وجود دارد که اگر دو يار بازيگر به هم اعتماد داشته و با هم همکاري و تعاون داشته باشند، هر دو به بهترين وجه به پاداشهاي مساوي مي رسند. اما اگر به همديگر اعتماد نکنند و همدگير را حمايت نکنند يکي از آن دو برنده و ديگري بازنده خواهد بود. در يک مطالعه (مورگان(42) و ساويير(43)، 1979)از اين بازي در مورد افرادي که همديگر را نمي شناختند و افرادي که با هم دوست بودند، استفاده شد و نتيجه آزمايش پس از تجزيه و تحليل مشخص کرد که دوستان بيشتر از غريبه ها نسبت به همديگر و همبازي خود مايل بودند اعتماد داشته باشند. واين امر مويد اين است که رقيب و همبازي او براي گرفتن امتياز، منافع شخصي را مدنظر قرار نخواهد داد.
حال از چگونگي شکل گيري دوستي بگذريم و به مرحله اي که گاه گاهي در آن جاذبه هاي ميان فردي به اوج خود، يعني، عشق مي رسد، بپردازيم.
عشق
عشق چيست ؟
استمبرگ(48) و کراچک(49) در سال 1984 مطالعه اي بر اساس مقياس عشق ورزيدن رابين انجام دادند. اين محققان طبق نتايج حاصل از اين مطالعه، عشق را به شکل زير تعريف کردند:
"عشق يعني، احساس عاطفي، شناخت و انگيزش است که بر اساس ارتباط، مشارکت و حمايت متقابل ابراز مي شود". طبق نظر اين محققان، افرادي که به هم عشق مي ورزند داراي روابط زير هستند:
- عشاق همديگر را عميقاً درک مي کنند.
- داراي عقايد و آگاهيهاي مشترک هستند.
- احساسهاي شخصي خود را به همديگر ابراز مي کنند.
- احساسهاي همديگر را در ک مي کنند و به هم احترام مي گذارند.
- در ارتباط با هم به راحتي همديگر را تحمل مي کنند.
- در پيشرفتهاي شخصي به همديگر کمک مي رسانند.
- يار و ياور يکديگر مي شوند.
- به احساسهاي يکديگر نياز داشته و سعي در جلب آن هستند.
- علاقه خود را به همديگر ابراز مي دارند.
نظريه مثلث عشق (50)
تعلق: تعلق مستلزم ارتباط و درک متقابل است. در اين ارتباط به رفاه و آسايش يکديگر اهميت مي دهند. احساسهاي همديگر را درک کرده و به آن احترام مي گذارند. اعتماد راسخ دارند به اين که در هنگام نيازمندي مي توانند روي يکديگر حساب کنند و از معاشرت همديگر لذت مي برند.
هوس: اين بعد با معاشقه و برانگيختگي جنسي(55) در روابط عاشقانه همراه است که شامل نياز جنسي و ارضاي آن، ولي تنها به ميل جنسي و ارضاي آن محدود نمي شود، بلکه نيازهايي نظير پيوندجويي(56)، سلطه گري(57) و عزت نفس نيز ممکن است در اين امر دخالت داشته باشند.
تصميم گيري و تعهد: جنبه شناختي مدل مثلث عشق، تصميم گيري و تعهد است. در اين بُعد به شناخت اوليه عشاق اهميت داده مي شود. و به نظر مي رسد، جهت فعال نگهداشتن عشق براي مدت طولاني نياز به تعهد است. هر يک از اين سه بعد مي توانند به صورتها و اشکال مختلف با ساير ابعاد ترکيب شوند و همين امر باعث مي شود که ما بتوانيم بين دوست داشتن و ارتباط دوستانه که خيلي شبيه به عشق است تفاوت قايل شويم. عشق حقيقي(58) مي تواند به اشکال زير بروز کند:
1- دوست داشتن، يعني، بدون هوس و تعهد. اين مرحله به وسيله دوستيها و رفاقتها شکل مي گيرد.
2- شيفتگي(59)، يعني، هوس بدون تعلق يا تعهد. شيفتگي رابطه اي است ميان دو نفر که از همان ابتدا بر اساس ارضاي نيازهاي جنسي بنا نهاده مي شود.
3- عشق پوچ(60)، يعني، تعهد، تصميم گيري بدون تعلق يا بدون هوس. اين نوع رابطه نه تنها پوچ است، بلکه عشق هم نيست. اين نوع رابطه معمولا بين دو نفري يافت مي شود که زندگي مشترکشان صرفا به خاطر اين که سرپناهي داشته باشند و/يا صرفا به خاطر وجود بچه ها دوام مي يابد.
4- عشق رمانتيک(61)، يعني، هوس و تعلق بدون تعهد. عشق رمانتيک رابطه اي است که در آن هيچ کدام از دو طرف نمي خواهند يا قادر نيستند که نسبت به هم تعهد داشته باشند. هر دو بر اين امر آگاه اند که ممکن است رابطه شان به طور ناگهاني قطع شود. اما در صورت ادامه داشتن آن را غنيمت مي شمارند.
5- عشق همسري(62)، يعني، تعلق و تعهد بدون هوس. عشق همسري حکايت از زوجي دارد که براي ساليان زياد در کنار هم بخوبي و خوشي زندگي مي کنند.
6- عشق کامل(63)، يعني، تعلق، هوس و تعهد. عشق کامل در فرهنگ ما کمال مطلوب بوده و در ادبيات و هنر ما از آن تجليل شده است. وقتي که بين دو نفر اين نوع عشق در حد بسيار بالا وجود داشته باشد وهمين طور هم ادامه يابد، بايد انتظار داشته باشيم که اين دو نفر زندگي طولاني و سعادتمندي در کنار هم داشته باشند.
وابستگي فرهنگي
قابل توجه است درحالي که ما وجود عشق کامل را براي ازدواج شرط لازم مي دانيم، جوامعي وجود دارد که در فرهنگ آنها، به عشق اعتقادي ندارند و ازدواجهاي جوانها به وسيله والدين آنها ترتيب داده مي شود و جوانان هم انتظار ندارند که عاشق شوند و در اين زمينه کوچکترين کمبودي احساس نمي کنند، انتقاد نمي کنند و تصور نمي کنند که چون عاشق نشده اند، چيزي را از دست داده اند. عشق کامل در فرهنگ ما رفتار بهنجار است و مورخان هم در نوشته هاي خود عشق را مورد توجه قرار داده و درباره آن مطالبي را گزارش کرده اند.
حفظ روابط
قدم بعدي در اين فرآيند اين است که اين رابطه، عشق و دوست داشتن به شکلي حفظ مي شود که در دراز مدت(64) به ازدواج منتهي شود. در چه شرايطي اين نوع روابط به عشق و دوستي منجر مي شود؟ اين شرايط را در زير مورد بررسي قرار مي دهيم.
1- شباهت (65)
اغلب افرادي که از هم جدا شده بودند در توضيح و تبيين جدايي شان مي گويند که دوستي شان ملال انگيز، يکنواخت و خسته کننده شده بود. و اين هم دليل ديگري است که باعث شده، زوجها علاقه به هم نداشته باشند تا باعث دوام و بقاي دوستي آنان شود.
2- زندگي زناشويي دراز مدت
شايد در اين عشقها تمايل جنسي که يکي از ابعاد مهم و سازنده عشق کامل است در دراز مدت حالت خسته کننده و کسل کننده اي داشته باشد. البته اين بدان معني نيست که در زندگي زناشويي، فعاليت جنسي از بين برود، بلکه کاملاً روشن است که در زندگي زناشويي مردان و زنان سالم، فعاليت جنسي و علاقه تا سنين پيري هم بخوبي ادامه مي يابد.
به دليل اين که عشق حاصل از زندگي طولاني زناشويي و دوستيهاي درازمدت به هم شبيه هستند، ما نگاهي به نوع خاصي از عشق مي افکنيم که شامل آنها باشد. به ياد داريد که قبلا گفتيم که آن نوع عشق ترکيبي از تمايل و تعهد است. تعهد کاملاً چيز بديهي است که وقتي دو نفر تصميم مي گيرند که با عشق، سالهاي زيادي با هم زندگي بکنند، بايد آن را داشته باشند. تمايل شامل يک ارتباط متقابل که در آن اعتماد، درک، توجه به نيازها و راحتي و رفاه يکديگر، شرکت در فعاليتهاي مربوط به هم ، درک احساسهاي يکديگر و شريک بودن در غم و شادي يکديگر، نقش اساسي و عمده اي دارد. تمام اين موارد را مي توان تحت عنوان مراقبت، مواظبت و نگهداري خلاصه کرد.
خلاصه مطالب
دو نوع پرخاشگري وجود دارد:1- پرخاشگري وسيله اي که داراي جنبه شناختي قوي است که به طور ارادي در جهت هدف و منظور خاصي بيان مي شود.2- پرخاشگري خصمانه که داراي جنبه هيجاني قوي است. که تحت شرايط خاص بيرون بروز مي کند. اين شرايط مي تواند به صورت حمله، يورش و ممانعت از رفتار هدف گرا باشد که ما آن را به عنوان ناکامي ناميديم.
پرخاشگري نتيجه مسلم ناکامي نيست. براي اين که پرخاشگري يکي از پاسخهاي بي شماري است که ممکن است افراد در موقعيتهايي از خود بروز بدهند که در انجام دادن کاري موفقيتي به دست نياورند. جامعه مي تواند بسياري از شرايطي را که منجر به پرخاشگري مي شود را تغيير دهد. شرايطي از قبيل: ازدحام، سرو صداي مزاحم، گرماي طاقت فرسا، محدوديت منابع مالي و نمايش الگوهاي پرخاشگري رفتار که از طريق اين شرايط، پرخاشگريها کاهش مي يابد.
جاذبه هاي موجود بين دو نفر اغلب به ايجاد رابطه دوستي بين آن دو ختم مي شود که در نهايت ممکن است وقتي که اطلاعات آگاهيهايي از يکديگر به دست آورند، عاشق هم شوند. احتمالاً اين امر در اثر تکرار برخوردها و تماسهاي آن دو به وجود مي آيد که بستگي به سن، موقعيت اقتصادي، اجتماعي و جنس آنان دارد. اولين برداشتها از خصوصيات فرد، وضع ظاهر فرد و الگوهاي رفتاري فرد در استنباط شناختي او تاثير مي گذارند.
شباهت يکي از شرايط عمده اي است که در جذابيت متقابل افراد به هم مهم است. گر چه شرايط ديگري هم در شکل گيري و تکميل روابط دوستانه بين افراد دخالت دارند. دوستان اغلب همسن، همجنس و داراي زمينه هاي ديگر يکسان هستند. دوستان معمولاً در علايق و فعاليتها مشترک هستند و همديگر را قابل اعتماد مي پندارند و يکديگر را درک مي کنند.
عشق داراي سه بعد تمايل، هوس و تعهد است. شيوه ترکيب مختلف اين سه بعد، روابط دوستانه متفاوتي را به وجود مي آورد. عشق دامنه اي از صرفاً هوس آلود و شيفتگي تا عشق رمانتيک است که فاقد تعهد است. عشق ناشي از معاشرت و نزديکي که در آن هوس نقش عمده اي دارد و بالاخره عشق کامل که در آن هر سه بعد عشق نقش آفرين هستند.
در يک مطالعه که روي شرايط لازم براي بقاي دراز مدت روابط دوستانه انجام گرفته، اين نتيجه به دست آمده که شباهت يکي از عناصر مهم در جذاب بودن افراد به همديگر است که همين امر بقا و ادامه روابط دوستانه آنها را براي مدت درازي تضمين مي کند. اختلاف افراد در هوش، زمينه هاي تجربي و علايق، اغلب باعث مي شوند که افراد خيلي زود از هم جدا شوند. اين فصل با نگاهي به جنبه هاي خوب و طولاني ازدواج و زناشويي و شباهت آن را روابط دوستانه دراز مدت پايان مي پذيرد. با توجه به موارد فوق، ما دريافتيم که عشق حاصل از معاشرت و روابط بر اساس همين موارد گفته شده، بنا مي شود، نه تنها شامل تعهد متقابل، بلکه همچنين ضرورت دارد که به همديگر اعتماد متقابل داشته باشند و همديگر را درک کنند. نيازهاي يکديگر را بر آورده سازند، در فعاليتها شريک باشند، و در غم و شادي يکديگر سهيم باشند.
خواندنيهاي پيشنهادي
Averill, J. R. 1982. Anger and Aggression: An Essay on Emotion. New York: Springer Verlag.
Evans, P. 1989. Motivation and Emotion. New York: Rutledge.
Hattfild, E., and G. W. Walster. 1981. A New York at Love. Reading, MA: Addision- Weasley.
Novaco, R. J., and M. L. Baram(eds.) 1988. The Psychology of Love. New Haven, CT: Yale University Press.
پي نوشت ها :
1-social interaction
2-Baron
3-intent
4-operational definition
5-analogue
6-antecedent
7-physical assault
8-verbal attack
9-interruption
10-goal directed behavior
11-Doob
12-Mowrer
13-Sears
14-child-rearing
15-Eron
16-alcohol
17-scenario
18-attraction
19-protocol
20-interpersonal attraction
21-conceptualization
22-Levinger
23-Snoek
24-awareness
25-surface contact
26-muluality
27-proximity
28-frequency
29-impression
30-altruism
31-dependability
32-sensitiuity
33-warmth
34-self-disclosure
35-به قول سعدي:
تا فرد سخن نگفته باشد
عيب و هنرش نهفته باشد(م)
36-similarity
37-reciprocity rule
38-complementarity
39-mutual
40-submissive
41-domineering
42-Morgan
43-Sawyer
44-Rubin
45-liking scale
46-love scale
47-maturity
48-Stemberg
49-Grajek
50-triangular theory of love
51-intimacy
52-passion
53-decision making
54-commitment
55-excitement
56-affitiation
57-dominance
58-true love
59-infatuation
60-empty love
61-romantic love
62-companionate love
63-consummate love
64-long-term
65-similarity
66-longitudinal
67-Hill
68-Peplav
69-conflicting sexual expectations
/ن