گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (2)

پیامبر نیز پس از آن که تمایل زیاد آنان نسبت به اسلام را مشاهده کردند دعوت به مدینه را پذیرفتند و با آنان پیمان بستند که همان گونه که از زن و فرزندان خویش دفاع مى‏کنند از او نیز دفاع کنند و با تضمین حفظ امنیت تصمیم بر ترک مکه و هجرت به مدینه گرفتند. این تصمیم با فکر قریش مبنى بر ترور ایشان هم‏زمان بود. قریشیان پى برده بودند که نمى‏توانند پیامبر را در روز مورد
سه‌شنبه، 15 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (2)
گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (2)
گفتمان امنیتی پیامبر اعظم (ص) (2)

نويسنده : روح الله شریعتی




پیامبر نیز پس از آن که تمایل زیاد آنان نسبت به اسلام را مشاهده کردند دعوت به مدینه را پذیرفتند و با آنان پیمان بستند که همان گونه که از زن و فرزندان خویش دفاع مى‏کنند از او نیز دفاع کنند و با تضمین حفظ امنیت تصمیم بر ترک مکه و هجرت به مدینه گرفتند. این تصمیم با فکر قریش مبنى بر ترور ایشان هم‏زمان بود. قریشیان پى برده بودند که نمى‏توانند پیامبر را در روز مورد حمله قرار دهند، از طرفى به هجرت ایشان نیز تن نمى‏دادند که مدینه را پایگاه خود کند و لذا تصمیم گرفتند که شبانه با یورش به خانه پیامبر اقدام به قتل ایشان نمایند از طرفى به تعصبات قبیله‏اى نیز کاملاً واقف بودند و مى‏دانستند که اگر افرادى از یک یا دو قبیله به پیامبر حمله کنند بنى‏هاشم که قبیله‏اى بزرگ و باشرافت بود به جنگ با آنان برمى‏خیزند، لذا تصمیم گرفتند که تمامى قبایل مکه را با حضور یک نفر از هر قبیله در این توطئه شریک کنند که بنى‏هاشم نیز با تمامى اهالى مکه طرف باشند و نتوانند به جنگ با آنان برخیزند.12
قرآن مجید قضیه هجرت را این گونه بیان مى‏کند: وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ‏13؛ و (یاد کن) هنگامى را که کافران درباره تو نیرنگ مى‏کردند تا تو را به بند کشند یا بکُشند یا (از مکه) اخراج کنند و نیرنگ مى‏زدند و خدا تدبیر مى‏کرد و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.
پیامبر خدا این تهدید را جدى تلقى نمود. پس از اعلام حمایت و دفاع مدنى‏ها از ایشان به سوى مدینه مهاجرت کرد. البته سخنان عباس عموى پیامبر خطاب به خزرجیانى که با ایشان در عقبه بیعت مى‏کردند نشان آن است که پیامبر از حمایت جدى اقوام خویش بهره‏مند بوده‏اند و به همین دلیل در توطئه قتل ایشان نیز طوایف مختلف را شرکت دادند تا بنى‏هاشم با همه قبایل طرف باشد نه با یک یا دو قبیله، به علاوه قرار بود عملیات در شب و به طور سرى انجام شود، چرا که بنى‏هاشم در روز مانع از اجراى آن مى‏شدند. در شب اول هجرت نیز پیامبر نکات امنیتى را حتى در انتخاب پناهگاه رعایت نمودند چه این که کوه ثور که در سمت مقابل راه مدینه بود را انتخاب کردند و در غار ثور پناه گرفتند.
در مدینه دو گروه اوس و خزرج حضور داشتند و اختلافات دیرینه آنان تعصبات قبیله‏اى خاصى را ایجاد کرده بود و بدیهى بود که پیامبر باید به گونه‏اى وارد مدینه مى‏شدند که تعصبات هیچ کدام علیه دیگرى بروز نکند. پیامبر در بدو ورود با تدبیر خاصى مانع از ایجاد این گونه تعصبات گردید چه این که هر گروه دوست داشتند که پیامبر به محله آنان رفته و نزد آنان رحل اقامت افکند. رؤساى قبایل هر کدام اصرار داشتند که مرکب پیامبر را به طرف خود ببرند. به همین دلیل پیامبر افسار شتر را بر گردن خود شتر انداخت و فرمودند که از جلو راه او کنار بروید که او مأمور است‏14 و در هر کجا زانو بزند من در آن جا پیاده مى‏شوم. این امر مقدمه و یا اولین اقدام براى ایجاد امنیت با تعریف گفتمان مثبت به شمار مى‏رود چه این که اگر خود یکى از قبایل را انتخاب مى‏کرد تعصبات و کینه‏هاى قبایل دیگر باعث درگیرى‏ها و نارضایتى‏هایى مى‏شد که ده‏ها سال بعد نیز اثر آن از بین نمى‏رفت.
پیامبر براى ایجاد امنیت در دولت شهر مدینه که در حال شکل‏گیرى بود غالباً گفتمان مثبت امنیت را مدنظر قرار داده و در راستاى آن دست به اقدامات متعددى زدند که در مباحث بعد به این اقدامات اشاره مى‏کنیم.

4. برنامه‏هاى پیامبر در ایجاد امنیت پس از هجرت به مدینه‏

چنان چه یادآور شدیم بحث اصلى این مقاله امنیت از دیدگاه پیامبر است و عمده بحث راجع به امنیت ایجاد شده در مدینه مى‏باشد، زیرا هر چند پیامبر تا حد توان در مکه به ایجاد امنیت براى خود و پیروانش همت گماشت و این امر موفقیت‏هایى را براى ایشان به همراه داشت، ولى از آن جا که پیامبر پس از تشکیل حکومت و گرفتن زمام امور در مدینه اقدامات بسیارى براى ایجاد امنیت انجام دادند و اینها همه دلیل بر وجود گفتمانى مستقل از گفتمان جاهلى بوده، لازم است به بررسى تفصیلى این امر پس از هجرت بپردازیم. علاوه بر این که حضرت در مکه حکومتى نداشتند تا فرصتى براى اعمال گفتمان امنیتى وجود داشته باشد. در آن جا تنها دفاع از خود و یاران مورد توجه حضرت بوده است. به هر حال بحث از امنیت قبل از هجرت در مباحث قبل تا حدودى مورد توجه گرفت و حال به بحث اصلى در گفتمان امنیتى پیامبر، یعنى امنیت ایجاد شده در مدینه پس از هجرت مى‏پردازیم.
واضح است که پیامبر خدا پس از هجرت به مدینه باید برنامه‏اى را براى حفظ و یا ایجاد امنیت مى‏اندیشیدند تا دولت تازه تأسیس خود را از خطرات و تهدیدات احتمالى برهانند. با مرورى بر تاریخ و سیره پیامبر مى‏توان گفت که آن حضرت دو برنامه کلى براى ایجاد امنیت در مدینه داشته‏اند که هر دو با موفقیت به اجرا درآمد و آثار فراوانى از خود بر جاى گذاشت که تا سال‏ها پس از ایشان آثار آن دو را در جامعه اسلامى مشاهده مى‏کنیم.
به طور کلى مى‏توان برنامه‏هاى پیامبر در ایجاد امنیت را به کوتاه مدت و بلند مدت تقسیم نمود. در برنامه کوتاه مدت، هدف حضرت رفع خطرات احتمالى علیه اهالى مدینه و اطراف آن و به خصوص مسلمانان بوده است. در این برنامه پیامبر برنامه‏هاى عملى و فورى و گاه موقت را اجرا کردند که به اتحاد اهل مدینه یا مسلمانان و در نهایت به حفظ امنیت مدینه مى‏انجامید، در حالى که برنامه بلند مدت ایشان با هدف عمق بخشیدن به امنیت مسلمانان و هم‏پیمانان آنان و تشویق غیر مسلمانان به اسلام یا استفاده از امنیت مسلمانان بود که در این برنامه پیامبر با فرهنگ‏سازى و کار مداوم و مستمر به تحول درونى در مسلمانان دست زدند و به موفقیت‏هاى زیادى نایل آمدند که آثار آن تا کنون نیز باقى مانده است و تا زمانى که مسلمانان به توصیه‏هاى جاوید پیامبر در این زمینه عمل کنند آثار مذکور را مشاهده مى‏کنند. در این جا به شرح این دو برنامه مى‏پردازیم.

الف) برنامه کوتاه مدت و عملى‏

پس از هجرت پیامبر اکرم به مدینه و استقبال گسترده مردم از ایشان دین اسلام روز به روز گسترش یافت و طبیعى بود که به میزان گسترش دین خطراتى که پیامبر و مسلمانان را تهدید مى‏کرد نیز گسترش یابد، هم چنان که در مکه هر چه دعوت علنى‏تر مى‏شد خطرات بیشترى مسلمانان را تهدید مى‏کرد، تا این که پس از دعوت عمومى بحران‏هاى بى‏شمارى براى مسلمانان به وجود آمد و این بحران‏ها در نهایت به هجرت پیامبر به مدینه انجامید.
برخى از خطراتى که ممکن بود پیامبر و مسلمانان را در مدینه مورد تهدید قرار دهد عبارت بود از: خطر حمله گسترده قریشیان، خطر یهود و بت‏پرستان مدینه و اطراف آن به خصوص از ناحیه کسانى که با تازه مسلمانان مدینه از یک قبیله بودند، خطر بروز اختلافات قومى قبیله‏اى در بین مسلمانان به ویژه بین دو قبیله بزرگ اوس و خزرج که سابقه‏اى دیرینه داشتند و در گذشته جنگ‏هایى را نیز به دنبال داشته بود و بالاخره خطر عدم تحمل اهالى مدینه نسبت به مسلمانان مهاجرى که از مکه آمده بودند. هر یک از این خطرات مى‏توانست در ناکامى و عدم موفقیت پیامبر و بر هم زدن آرامش و امنیت شهر مدینه نقش به سزایى داشته باشد و پیامبر به مثابه آغازگر قیام و رهبر مسلمانان باید براى جلوگیرى از خطر ناامنى چاره‏اى مى‏اندیشیدند. بدیهى بود که استفاده از ابزارى هم‏چون ایمان و اعتقاد مسلمانان به خدا، ایجاد صفات و روحیات متعالى در افراد و خلاصه فرهنگ‏سازى براى مقابله با این خطرات نیازمند زمان زیادى بود و پیامبر براى حفظ امنیت و جلوگیرى از خطرات مذکور نیازمند برنامه‏اى عملى، فورى و کوتاه مدت بودند و فرهنگ‏سازى و استفاده از ایمان افراد در برنامه بلندمدت مى‏توانست بیشتر مفید فایده باشد.
حال باید دید که پیامبر خدا از چه ابزارى مى‏توانست براى رسیدن به هدف خویش کمک گیرد. مسلماً ابزار باید اولاً مورد قبول همگان بوده و ثانیاً، استفاده از آن با دین اسلام منافاتى نداشته باشد و این دو شرط، لازمه چنین ابزارى بود.
در بررسى این موضوع مى‏توان گفت که با عنایت به وضعیت فرهنگى و اجتماعى آن روز مدینه بهترین ابزارى که پیامبر مى‏توانست به خوبى از آن بهره گیرد و دو شرط لازم نیز در آن موجود بود: «اَیمان» و به عبارت دیگر عهد و پیمان و حلف (سوگند) بود. از یک طرف جامعه آن روز عربستان به شدت پاى‏بند به اَیمان بود و از سویى روح تازه بخشیدن به این سنت اجتماعى و استفاده جدید از آن توسط پیامبر هیچ منافاتى با دین ایشان نداشت، چه این که پیامبر خدا قبلاً نیز در یکى از این پیمان‏ها (حلف الفضول) شرکت داشته بود15 و مى‏توانست از این سنت اجتماعى بهره کافى ببرد و پیامبر نیز همین گونه عمل کرد. به قول دکتر على شریعتى «حلف قوى‏ترین سنت اجتماعى عرب بوده که پیغمبر این سنت ریشه‏دار و نیرومند را مى‏گیرد و بدان یک روح و معناى کاملاً انقلابى مى‏بخشد، رسم هم‏چنان محفوظ مى‏ماند، اما به جاى پیمان قبایلى، پیمان اعتقادى و به جاى دست دیگرى دست خدا بر روى دست‏ها قرار مى‏گیرد».16
حال پاسخ این سؤال که چرا پیامبر به جاى استفاده از «اَیمان» از «ایمان» استفاده نکرد نیز روشن مى‏شود. چرا که اَیمان از مهم‏ترین سنت‏هاى اجتماعى مستحکم و ریشه‏دار بین آنان بود در حالى که اکثر مسلمانان در مدینه تازه به اسلام گرایش پیدا کرده بودند و ایمان مستحکمى نداشتند، حتى بسیارى دین را نشناخته بودند و تنها به دلیل رفتار نیک پیامبر دین او را پذیرفته بودند و دست‏مایه‏هاى اعتقادى آنان عمق چندانى نداشت. از طرفى پیامبر خدا مى‏خواست غیر مسلمانان را نیز در حفظ امنیت مدینه مشارکت دهد و ایمانى که پیامبر ترویج مى‏کرد را نمى‏پذیرفتند، ولى به اَیمان که سنت اجتماعى آنان بود پاى‏بند بودند و استفاده از این ابزار در این مورد نیز کاربرد داشت. استفاده از تعصبات قومى قبیله‏اى به منزله یک ابزار گرچه به شکل موجود موافق با دین پیامبر نبود، ولى پیامبر مى‏توانست به تعصبات مزبور رنگ اعتقادى داده به طور هدایت شده از آن استفاده کند، چرا که تعصب دینى صرف مثلاً دفاع از فرد تنها به دلیل آن که مسلمان است مورد نظر پیامبر نبود، آرى در برخى موارد آن هم به صورت هدایت شده این وسیله مى‏توانست مورد استفاده پیامبر خدا قرار گیرد و پیامبر نیز به ندرت از این تعصبات آن هم به صورت هدایت شده استفاده کردند.
با روشن شدن ضرورت اقدام عاجل پیامبر و ابزار مورد استفاده باید دید که پیامبر خدا چه اقداماتى در راستاى فضاسازى براى ایجاد امنیت در مدینه انجام دادند. در زیر به برخى از این اقدامات اشاره مى‏کنیم:

1. ساخت مسجد :

اولین اقدام پیامبر در مدینه بناى مسجدى بود که با کمک تمامى مسلمانان به منزله محل اجتماع و عبادت و میعادگاه همه ساخته شد.17 با بناى مسجد، مرکز اجتماع و محل اداره امور عمومى و اعلام برنامه‏هاى پیامبر و محل آموزش دین شکل گرفت و سکونت پیامبر خدا در کنار مسجد به این مرکز رونق خاصى بخشید. این مرکز در اتحاد و یکپارچگى آنان نیز نقش به سزایى داشت، مسلمانان بدون هیچ امتیازى در کنار یکدیگر مى‏نشستند و پیامبر خدا نیز به گونه‏اى در حلقه آنان جاى مى‏گرفت که اگر بیگانه‏اى وارد مى‏شد نمى‏فهمید کدام یک پیامبر خدا مى‏باشند. مسلمانان با شنیدن صداى اذان تمامى کارهاى خویش را رها کرده و با شتاب به مسجد مى‏آمدند و در نماز شرکت مى‏جستند و یا در جریان امور فورى قرار مى‏گرفتند و این اولین مرکزى بود که در اسلام براى امور عبادى و سیاسى ساخته شد و ظاهراً در بین صاحبان ادیان آسمانى دیگر نیز سابقه نداشته که از معبد براى امر دیگرى به جز عبادت استفاده شود.

2. اصطلاح مهاجر و انصار :

پیامبر خدا در اقدامى دیگر براى زدودن تعصبات قومى و قبیله‏اى انتساب افراد به قوم و قبیله خود را محدود نموده اصطلاح دیگرى براى انتصاب افراد وضع کردند. ایشان در این اقدام مسلمانانى که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند را مهاجر و اهالى مدینه را انصار نامیدند. این امر اولاً، در اتحاد این دو گروه از مسلمانان که از دو شهر بودند و ثانیاً، یکپارچگى مسلمانان مدینه که از دو قبیله اوس و خزرج که حدود یک صد و بیست سال با یک‏دیگر در نبرد بودند تأثیر به سزایى داشت. هم‏چنین به یکپارچگى مسلمانان مهاجرى که از قبائل مختلف آمده بودند نیز کمک شایانى کرد.

3. پیمان مدینه :

مسلمانان اعم از مهاجر و انصار همه مطیع پیامبر بودند ولى از یک سو خطر غیر مسلمانان اهل مدینه و یهودیان اطراف روز به روز بیشتر مى‏شد و از سوى دیگر خطر کفار قریش مسلمانان را تهدید مى‏کرد و باید تدبیرى دیگر اندیشیده مى‏شد، در همین راستا پیامبر دست به اقدامى گسترده‏تر از قبل زده پیمانى دفاعى که در آن مسلمانان، یهودیان و حتى مشرکان مدینه هم‏پیمان مى‏شدند را منعقد کردند. بر اساس مفاد این پیمان امضا کنندگان ملت واحدى دانسته شدند؛ هر گونه ظلم و ستم ممنوع شده و هر گروه رسوم زندگى سابق خویش را مى‏توانستند حفظ کنند، دفاع مشترک از یثرب بر عهده همگان نهاده شده و ضمناً تصریح شده است که هر یک از گروه‏هاى مسلمان و یهود و به طور کلى تمامى امضا کنندگان و هم‏پیمانان آنان دیگرى را به صلح با دشمن دعوت کرد باید بپذیرد مگر اینکه دشمن قصد مقابله با دین اسلام را داشته باشد همچنین تصریح شده است که قریش و هم‏پیمانان آنها پناه داده نمى‏شوند، داخل یثرب منطقه حرم اعلام شده و مناسبات افراد با یکدیگر بر اساس نیکى و خوبى مى‏باشد در پایان نیز مرجع حل اختلافات پیامبر دانسته شده است.18

4. پیمان برادرى :

پیامبر هم‏چنان به دنبال استحکام و یکپارچگى مسلمانان اقداماتى انجام مى‏دادند و یکى دیگر از این اقدامات که به استحکام هر چه بیشتر مسلمانان کمک کرد پیمان برادرى بود که بین مهاجرین و انصار بستند. چه این که هر گروه از مهاجر و انصار در محیط خاصى پرورش یافته بودند و در طرز تفکر و آداب و معاشرت و تعصبات قومى قبیله‏اى فاصله زیادى با یک‏دیگر داشتند و از طرف دیگر مهاجران که خانه و کاشانه خویش را ترک کرده غالباً با دست خالى به مدینه گریخته بودند در فقر شدیدى به سر مى‏بردند نه کارى وجود داشت که بدان بپردازند نه سرمایه‏اى داشتند و نه ابزارى براى کسب درآمد، و پیامبر باید براى ناامنى اقتصادى که پى‏آمد هجرت این افراد بود تدبیرى مى‏اندیشیدند که اولاً، اینان به نان و نوایى برسند و فقر شدید موجب ناامنى اقتصادى نگردد و ثانیاً، اهل مدینه آنان را کَلّ و سربار بر خود ندانسته بتوانند آنها را تحمل کنند. در همین راستا پیامبر تدبیرى نو اندیشید و در یک اقدام شایسته آن دو گروه را برادر یک‏دیگر خوانده بین هر یک از انصار با هر یک از مهاجرین پیمان اخوت و برادرى برقرار ساختند.19
این امر علاوه بر آن که افراد را به یک‏دیگر نزدیک کرده کدورت‏ها را از بین مى‏برد باعث گردید که انصار که خانه و درآمدى از خود داشتند مهاجران را در آن چه داشتند شریک کنند. انصار به خوبى از این امر استقبال نمودند و واقعاً مهاجران را در اموال خود شریک کردند، به گونه‏اى که برخى از انصار همه اموال خود را با برادر مهاجر خود تقسیم کردند. این اقدام علاوه بر جلوگیرى از خطر فقر مهاجرین اتحاد و یگانگى بین آنان را نیز مستحکم‏تر ساخت.

5. کنترل و مهار تعصبات قومى و قبیله‏اى :

تعصبات قومى قبیله‏اى بین عرب‏ها سابقه‏اى دیرینه داشت و تهدیدى جدى براى ناامنى مدینه به شمار مى‏رفت به همین دلیل مبارزه پیامبر با آن نژادپرستى‏ها مبارزه‏اى سخت و جدى بود. چه این که گاه آتش کینه‏ها شعله مى‏کشید و درگیرى‏هایى به وجود مى‏آورد. یهود مدینه نیز که به دنبال ایجاد ناامنى در بین مسلمانان بودند به شعله‏ور شدن این آتش‏ها دامن مى‏زدند. گاه دوستىِ مسلمانان دو قبیله اوس و خزرج را با یادآورى خاطرات تلخ جنگ‏ها و درگیرى‏هاى دو قبیله به دشمنى مبدل مى‏کردند20 و اگر هوشیارى و تدابیر پیامبر خدا نبود درگیرى‏ها و دشمنى‏ها ادامه مى‏یافت و امنیت داخلى به خطر مى‏افتاد.

6. پیمان با غیر مسلمانان اطراف مدینه :

در پیمان مدینه تنها یهودیان و مشرکان ساکن مدینه اعم از اوس و خزرج و تیره‏هاى دیگر حضور داشتند و به عبارتى اهالى مدینه هم‏پیمان شدند، ولى یهود و طوایف مشرک اطراف مدینه نیز مى‏توانستند خطرساز شوند. در این راستا لازم بود پیامبر به هم‏پیمان ساختن آنان با مسلمانان و به طور کلى با اهل مدینه اقدام نمایند. بر این اساس ابتدا با طوایف بزرگى هم‏چون یهود بنى‏قریظه، بنى‏نضیر و بنى‏قین‏قاع پیمان بستند و آنان را از پناه دادن به دشمن یا جاسوسى براى آنان برحذر داشتند و سپس طوایف کوچک و بزرگ اطراف را با خود هم‏پیمان ساختند که این امر نیز به ثبات امنیت مدینه کمک شایانى نمود.

7. پیمان با قبائل مسیر تجارتى قریش :

اقدام دیگر پیامبر اکرم اعزام گروه‏هایى براى انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتى قریش بود. پیامبر و مسلمانان نباید خطر قریش را هیچ گاه از یاد مى‏بردند و در همین راستا انعقاد پیمان با قبایل مسیر تجارتى تهدیدى براى منافع قریشیان به شمار مى‏رفت که مسلمانان مى‏توانستند از این گونه پیمان‏ها به نفع خود و مسلمانان مکه استفاده کنند چه این که با این روش اولاً، امنیت و آسایش مسلمانان ساکن مکه بیشتر تأمین مى‏شد ثانیاً، اعلام موجودیتى براى دین پیامبر و مسلمانان مدینه به شمار مى‏رفت. ثالثاً، روشى براى آگاه ساختن دشمن از توان و نیرومندى مسلمانان نیز بود که پى‏آمد آن امنیت بیشتر در برابر دشمن خارجى بود. رابعاً، اگر مسلمانى از مسلمانان مکه در کاروان قریشیان بود مى‏توانست به هم‏پیمانان پیامبر پناه برد و یا همراه گروه اعزامى به مدینه بیاید.

8. هم‏بستگى ادیان توحیدى :

پس از تثبیت حکومت اسلامى به دست پیامبر و گسترش روزافزون اسلام مأموریت دیگرى از جانب خداوند به پیامبر محول گردید که با تکیه بر اصول مشترک بین اسلام و ادیان توحیدى بین صاحبان این ادیان پیمان عقیدتى برقرار نمایند و این نیز گامى بود براى ایجاد امنیت از راه وحدت ادیان.
«بگو اى اهل کتاب بیایید بر سر سخنى که میان ما و شما یکسان است بایستیم که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او نگردانیم و بعضى از ما بعضى دیگر را به جاى خدا به خدایى نگیرد، پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم (نه شما)».21
این هم‏بستگى را مى‏توان علاوه بر پیمان‏هاى سیاسى اجتماعى که بین پیامبر و یهودیان یا مسیحیان منعقد شده بود دانست.
توحید و یکتاپرستى از آموزه‏هاى اصلى ادیان اهل کتاب نیز به شمار مى‏رود که در این آیه اصل گرفته شده و از آنان خواسته شده که با تکیه بر این اصل با مسلمانان متحد شوند. این آیه را پیامبر در نامه‏هاى خود به سران کشورهایى که پیروان ادیان توحیدى بودند نیز آوردند22 و یکپارچگى و اتحاد صاحبان این ادیان را به آنان توصیه کردند که رفع کدورت‏ها موجب نزدیکى آنان با مسلمانان و در نتیجه تهدیدى جدى براى مشرکان به شمار مى‏رفت.

9. تألیف قلوب :

ایجاد الفت و مهربانى در دل‏ها نیز از جمله موضوعاتى بود که پیامبر از راه آن در ایجاد و حفظ امنیت در مدینه کمک گرفت. در فقه سیاسى اسلام تألیف قلوب را نسبت به چند گروه لازم دانسته‏اند،23 برخى از آنها عبارتند از: کفارى که با تألیف قلوب به اسلام رغبت پیدا مى‏کنند یا کفار مرزنشینانى که تألیف آنان مانع هجوم کفار بیگانه به کشور اسلامى است به علاوه مسلمانان ضعیف الایمان یا مرزنشین نیز مشمول این عنوان مى‏شوند. پس موضوع تألیف قلوب با موضوع امنیت کشور اسلامى پیوستگى مبنایى دارد تألیف قلوب از موضوعاتى است که در قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته‏24 و بر هزینه بخشى از زکات در این مورد تأکید شده است. این تأکیدات بر اهمیت موضوع امنیت مى‏افزاید چه این که به مسلمین دستور داده شده که از محل وجوهى که بابت زکات پرداخت مى‏کنند به غیر مسلمانان یا مسلمانان مرزنشین داده شود و بدین وسیله در حفظ امنیت کشور اسلامى مساعدت نمایند.
در پایان این مبحث ذکر این نکته خالى از فایده نیست که دو مورد اخیر از موارد نه‏گانه فوق گرچه در این مقاله در برنامه کوتاه مدت پیامبر گنجانده شده، ولى از جمله موضوعاتى است که مى‏توان آن‏ها را در برنامه بلندمدت نیز گنجاند و از آن جا که تأثیر آنها در امنیت فوریت بیشترى نسبت به موارد مطرح شده در برنامه بلندمدت دارند، ما آنها را در این قسمت آورده‏ایم. به هر حال به هیچ وجه این دو مورد موقتى و یا مختص عصر پیامبر نبوده و به یقین پس از ایشان نیز کاربرد زیادى دارند.
ادامه دارد ...

پى نوشت ها :

12. همان، ج 2، ص 126.
13. انفال (8)، آیه 30.
14. همان، ص 140.
15. این پیمان که به پیمان جوان مردان معروف است در مکه و بیست سال قبل از بعثت انجام شد.
16. دکتر على شریعتى، محمد خاتم پیامبران، (مجموعه مقالات، مقاله از هجرت تا وفات)، ص 276، (تهران: حسینیه ارشاد، چاپ اول، بى‏تا).
17. ابن هشام، همان، ج 2، ص 140.
18. جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 1، ص 45(صلی الله علیه و اله).
19. ابن هشام، همان، ج 2، ص 150.
20. ر.ک: جعفر سبحانى، همان، ص 468.
21. آل عمران (3)، آیه 64.
22. جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، ج 2، ص 453.
23. روح‏الله شریعتى، حقوق و وظایف غیر مسلمانان در جامعه اسلامى، (بوستان کتاب، قم) ص 58
24. توبه ((صلی الله علیه و اله)) آیه 60.
منبع:فصلنامه علوم سیاسی ، شماره 33





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.