نگاهي به تربيت
يكى - جنبهى روحى
ديگر - جنبهى اجتماعى و تناسب با وضع زندگى محيط لازم است كه به هر دو جنبه، به يك ميزان توجه شود تا زيانى حاصل نگردد. (1) با پرورش درست، بايد بين آن دو توافقى، حاصل شود و فرزند، روحيهاى يابد كه در هر جهت، سازگارى داشته باشد. (2)
به تعبيرى ديگر، حدود تربيت - (يعنى تغييراتى كه در انسان به وجود مىآيند، چند گونهاند:
الف - تغييرات بدنى (كه لازم به توضيح نيستند).
ب - تغييرات مربوط به اخلاق و عادات و افكار و روحيات. و در همهى اين موارد تربيت طرح اجرايى شايستهاى، داشته باشد.
زمان تربيت
«فكر و وجدان» پرورش مىيابند؛
«عادات» شكل مىگيرند؛
«انفعالات و عواطف» برانگيخته مىشوند.
عامل تربيت
كار اساسى تربيت
نسبت به حقيقت
نسبت به خير و جمال
(نسبت به تعالى و كمال)
و در آن صورت، قسمت اعظم انفعالات نفس او را خودبهخود و به طور مطلوب به كار انداختهاند. (3)
ملاك تربيت
اينها همه، يا حاصل معرفتهاى حاصل آمدهى انسانهاى متفكر و دقيق و اهل سنجش و در عين حال، مصلح و بىغرض است و يا حاصل معرفتهايى حاصل شده از طريق باطن و اشراق و الهام و از مقام علم صاف و خالص حق و عالم حقايق است.
اين هر دو، آموزنده و راهنماى لايق توانند بود و شايستهاند كه ملاك درستىها و راستىها، قرار گيرند؛ اما بايد گفت كه آموزندهى «هدف» و نمايانگر «مدل مناسب تربيتى» و «ميزان شناخت» هستند، نه راهبر، عمل و مدبر تربيتى. اما تدبير پرورشى را، ذهن وقاد مربى، به تناسب شرايط موجود زمان تربيت و امكانات حاضر و وضع فرد مورد تربيت مىبايد مطرح كند و اقدام نمايد و گونهاى كار كند كه حاصل به دست آمده، به همين ملاكها نزديك باشد.
ملاك اول را «عقل معتاد آدمى» گوييم و ملاك دوم را «عقل مذهبى» ناميم و اگر «عقل معتاد آدمى» به درست كار كرده و نيكو شناخته باشد و «معروف» او را «عقل مذهبى» تأييد مىكند و بدان، امر مىنمايد و از «منكر» چنان عقلى، نيز نهى مىكند. (6)
لوازم مقصد دور
تأمين سلامت جسمى.
تأمين صفات مناسب انسانى (براى رفتارهاى اجتماعى).
تأمين شخصيت درست و با اراده و اهل نظر و مستقل و مؤمن به خود.
تأمين شغل، براى دوام توانايى او، سپس براى معاش و آنگاه براى اجراى طرحهاى فكرى.
پي نوشت :
(1) توجه تنها به جنبه روحى، فرزند را «درونگرا» و بىفايده مىسازد و توجه تنها به جنبهى اجتماعى، او را «جبرى و تكلفى» بار مىآورد و اين هر دوگونه نارواست.
(2) مج، نظرات «جان ديويى».
همين دو جنبه است كه به گونهاى متين و متعالى و متعالى در مكتب دين مطرح مىشود و برداشتهايى بس شايسته، از فرد متدين، نسبت به خود و ديگران، مورد انتظار قرار مىگيرد، آن جا كه مىفرمايد:...(و العصر - ان الانسان لفى خسر - الا الذين «آمنوا و عملوا الصالحات» و «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر») عصر (103).
(3) مج، نظرات «جان ديويى».
(4) مج، نظرات «ديويى»
(5) رجوع شود به نظر فارابى در مورد عقل مستفاد و بهرهگيرى از عقل فعال و وصول به درجهى «عقول» و پيدا شدن نيروى «حدس» و سپس «كشف و شهود» (فلسفهى ابونصر فارابى - رسايى - 44/40).
(6) (... و أمر بالمعروف و انه عن المنكر...) لقمان (31): 18.
«كلما حكم به العقل حكم به الشرع.».
/س