لنين ، مردي كه انقلاب را نابود كرد (2)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : راسخون
منبع : راسخون
پس از لنين
لنینیسم
اندیشه لنین در نزد برخی به عنوان «مارکسیسم دوران امپریالیسم یا آخرین مرحله سرمایه داری» به شهرت رسید و به عنوان شالوده نظری انترناسیونالیسم پرولتری و کارپایه ایدئولوژیک بسیاری از احزاب و جنبشهای کمونیستی جهان شناخته شد.
اندیشه لنین بر پایه برتری طبقه کارگر و حقانیت تاریخی آن استوار است. به نظر لنین طبقه کارگر حق دارد برای انجام رسالت تاریخی خود، به سلطه طبقات دیگر پایان دهد و سیادت مستقل خود را، که همان دیکتاتوری پرولتاریا است، مستقر سازد. افزار کارگران برای رسیدن به این هدف حزب طبقه کارگر است که به گفته لنین «آگاهترین عناصر طبقه کارگر» در آن گرد آمده و متشکل شدهاند.
دیدگاههای مختلف دربارهٔ بلشویسم و لنینیسم
دیدگاه منتقدینی که معتقدند لنین از مارکس منحرف شده بود
منتقدان لنین انحرافهای اصلی او از بنیادهای فکری مارکس را در مسائل زیر میدانند:
فراهم نبودن شرایط انقلاب کارگری در روسیه
منتقدان لنین میگویند او باید متوجه فراهم نبودن شرایط یک انقلاب سوسیالیستی در روسیه میبود.
انقلاب در یک کشور واحد
منتقدان میگویند که اقدام لنین با این اصول مغایرت داشتهاست.
بی اعتقادی به دموکراسی و آزادیهای دموکراتیک
لنین هر نوع حکومتی را اعمال نوعی از سلطه طبقاتی میدانست. او به دموکراسی به عنوان یک فرم و آئین سیاسی مدرن اعتقادی نداشت و آن را سرپوشی بر اختناق و سرکوب طبقاتی بورژوازی میدانست. او عقیده داشت که حکومت کارگری باید آشکارا دیکتاتوری پرولتاریاً را برپا سازد و طبقات استثمارگر را سرکوب کند.
این دسته از مخالفان لنین میپندارند که او برخلاف مارکس برای آزادیهای دمکراتیک ارزشی قائل نبود.
دیدگاه رزا لوکزامبورگ
رزا لوکزامبورگ آثار زیادی در مورد روسیه و طبعا لنین دارد که از آنها میتوان از «انقلاب روسیه» و «تراژدی روسی» نام برد.
دیکتاتوری بلشویکها و دیکتاتوری پرولتاریا
او پس از قدرت گرفتن حزب بلشویک، در حالی که خود در زندان بود، در کتاب «انقلاب روسیه» اذعان میکند که دیکتاتوری حزب بلشویک، دیکتاتوری پرولتاریا، به آن شکل که مارکس توضیح داده، نیست.
او میگوید:
« بله دیکتاتوری! اما این دیکتاتوری شامل نحوهٔ کاربرد دموکراسی و نه نابودسازی آن است. این دیکتاتوری شامل حملات جانانه و قاطع بر حقوق و روابط اقتصادی خوب محافظت شدهٔ جامعهٔ بورژوایی است که بدون یک تحول سوسیالیستی ناممکن است. اما این دیکتاتوری کار یک طبقهاست نه یک اقلیت پیشاهنگ که به نام طبقه عمل میکند، بدین معنا که این دیکتاتوری میباید گام به گام از طریف مشارکت فعالانهٔ تودهها به پیش رود و زیر نفوذ مستقیم آنها و تحت کنترل فعالیت عمومی باشد. چنین دیکتاتوری میبایست برخاسته از آموزش سیاسی رشد یابندهٔ تودههای مردم باشد.»
شرایط سخت جنگ داخلی
البته رزا لوکزامبورگ، شرایط سخت جنگ داخلی را درک میکند و در این مورد لنین و رفقایش را بر حق میداند.
رزا مینویسد:
«این مطلب توقعی فوق انسانی از لنین و رفقایش است، اگر انتظار داشته باشیم که آنها تحت چنین شرایطی عالیترین شکل دموکراسی، مثالزدنیترین دیکتاتوری پرولتاریا و یک اقتصاد سوسیالیستی مطلوب را خلق کنند. با موضع قاطعانهٔ انقلابیشان، با قدرت عمل مثال زدنیشان و با وفادازی شکست ناپذیرشان به سوسیالیسم بینالمللی،تحت این شرایط فوقالعاده سخت، آنها هرچه را که میتوانستهاند انجام دادهاند. خطر تنها هنگامی آغاز میشود که آنان امر مطلوب را به امر اخلاقی تبدیل میکنند و آنها را به صورت مدلی از تاکتیکهای سوسیالیستی به پرولتاریای بینالمللی توصیه میکنند. »
مخالفت با قرارداد صلح شوروی و آلمان
رزا لوکزامبورگ، بعدها در کتاب «تراژدی روسی» با امضای قرارداد صلح برست-لیتوفسک با آلمان به مخالفت برخاست و از لنین و شوروی به خاطر این کار انتقاد کرد.
دیدگاه گئورگ لوکاچ
لوکاچ خود را لنینیست میدانست و نه تنها در زمان انقلاب اکتبر و پس از مرگ لنین که حتی تا سالها بعد و تا آخر عمر خود، از لنین و اندیشههایش، سرسختانه حمایت میکرد و او را بسیار نزدیک به کارل مارکس میدانست. او میپنداشت که لنین: «...بزرگترین متفکری است که پس از مارکس از جنبش انقلابی طبقهٔ کارگر برخاسته است».
لوکاچ در دههٔ ۲۰ و اندکی پس از مرگ لنین، کتابی به نام «تاملی در وحدت اندیشهٔ لنین» نوشت و در آن به دفاع از اندیشههای لنین در باب انقلاب، طبقهٔ کارگر و حزب پرداخت.
نقد منتقدانی که لنین را محدود به روسیه میدانند
لوکاچ، با اذعان این که این انتقادات، به غلط، به مارکس هم وارد میشده، آنها را با دلایل خودش رد میکند. او لنین را تا حد مارکس بالا میبرد و میگوید :«...لنین کاری در دوران ما کرد که مارکس در کل توسعهٔ سرمایهداری. لنین در مسایل توسعهٔ روسیهٔ مدرن همواره مسالهٔ قرن را در کلیت آن میدید:آغاز آخرین مرحلهٔ سرمایهداری و امکانات تغییر مبارزه نهایی اجتنابناپذیر بورژوازی و پرولتاریا به نفع پرولتاریا – نجات بشریت».
هسته و مرکز تفکر لنین
سیمای انسانی لنین
برای مثال، لوکاچ، در این «پینوشت» از کتاب سابق خود انتقاد میکند که :«قادر به معرفی سیمای انسانی لنین نیست.» و در مورد سیمای انسانی لنین مینویسد:
او سرشاز از زندگی و طنز است. از همهٔ چیزهای زندگی لذت میبرد، از شکار،ماهیگیری، و شطرنج تا مطالعهٔ آثار پوشکین و تولستوی. وی شیفتهٔ انسان واقعی است. این وفاداری به اصول در جنگ داخلی، تبدیل به سازشناپذیری آهنین میشود. اما هرگز بوی نفرت از آن به مشام نمیرسد».
اقدام و مبارزهٔ مستمر، تریبون بیهمتای خلق
و «بنابراین سادگی سنجیدهٔ لنین تأثیر نافذی بر تودهها داشت. ..... وی بدون نشانی از لفاظی، تریبون بیهمتای خلق بود. چه در زندگی خصوصی و چه عمومی انزجار بیحدی از عبارتپردازی، گندهگویی یا اغراق داشت».
در مورد عقد قرارداد صلح برست-لیتوفسک
او در این «پینوشت» همچنین از برخی سیاستهای لنین، همچون عقد قرارداد صلح برست-لیتوفسک -که در آن زمان با مخالفت بعضی کمونیستهای چپگرای آلمانی و رزا لوکزامبورگ، از رهبران بینالمللی کمونیسم، روبرو شد- دفاع میکند. گئورگ لوکاچ مینویسد:«این که وی (لنین) در مشی رئال پولیتیک خود در مقابل کمونیستهای چپ رو بر حق بود، اکنون حقیقت تاریخی پیش پاافتادهای است. (در مورد قرارداد صلح مذکور) چناچه کمونیستهای چپرو در صحنهٔ بینالمللی مدافع پشتیبانی از انقلاب آتی آلمان از طریق جنگ انقلابی بودند، جنگی که جز قمار بر سر موجودیت شوروی روسیه نبود. اما عمل درست لنین در این مورد بر تحلیل تئوریک عمیق از خصوصیت ویژهٔ توسعهٔ کل انقلاب متکی بود. ارجحیت انقلاب جهانی بر هر رخداد دیگری به نظر وی حقیقتی اصیل به شمار میرفت».
میل به آموختن در لنین
طراز نوین از نگرش به واقعیت
لنين و ايران
بحثهایی كه پس از انتشار پیام لنین درگرفت و ادامه رفتار نامناسب سربازان روس در ایران باعث شد مدتی بعد تروتسكی كمیسر امور خارجی دولت بلشویكی در نامهای به شارژدافر ایران در سنپترزبورگ بار دیگر بر مواضع لنین تاكید كند «. موافق نصصریح اصول سیاست بینالمللی كه در كنگره ثانی كمیسرهای ممالك روسیه در 26 اكتبر 1917 مقرر شده است شورای كمیسرهای ملت روس اعلام میدارند كه معاهده فوقالذكر نظر به اینكه بر علیه آزادی و استقلال ملت ایران بین روس و انگلیس بسته شده به كلی ملغی و تمام معاهدات سابق و لاحق آن نیز كه هر جا حیات ملت، آزادی و استقلال ایران را محدود نماید از درجه اعتبار ساقط خواهد بود... صمیمانه امیدوارم موقع آن نزدیك شده باشد كه ملل دنیا حكومتهای خود را به جلوگیری از تجاوزات نسبت به ملت ایران وادار و موانع توسعه قوی و ترقی آزادانه مملكت مزبور را مرتفع نمایند به هر حال شورای كمیسرهای ملت روس فقط روابطی را با ایران معتبر میداند كه مبنی بر تعهداتی به رضایت طرفین و احترامات بین دو دولت باشد». (2 اردیبهشت 1299)
روسيه به بهانۀ تعقیب روسهای ضد انقلاب وارد انزلی شد و شهر را تصرف كرد هر چند میرزا و یارانش در همكاری با ارتش سرخ تردید داشتند ولی امیدوار بودند بتوانند از شرایط جدید برای مبارزه با انگلستان استفاده كنند. میرزا به دعوت فرمانده ارتش سرخ شوروی وارد انزلی شد و پس از چند دوره مذاكره سیاسی، به توافقنامه نه مادّهای دست یافتند. انقلاب روسیه، اعلامیه لنین و نامه تروتسكی، در ایران مورد استقبال فراوان قرار گرفت به طوری كه محمدتقی بهار آن را «معجزه سیاسی» نامید. در این دوران، شوروی جدید برای استقلالطلبان ایرانی یك همپیمان و دوست وانمود میشد.
مفاد پيمان :
تشكيل شوراي انقلاب
شورای انقلاب این بار در تلگرافی به سفارتخانههای خارجی، انحلال سلطنت و تشكیل جمهوری موقت را اعلام نمود و در سطح گیلان دست به اصلاحات اساسی زد و حاكمان محلی و روسای ادارات را انتخاب نمود.
ميرزا مي رود
همزمان با خروج میرزا، چند تن از فرماندهان نظامی شوروی نیز، كه جانبدار نهضت و همكار با میرزا بودند، به مسكو فراخوانده شدند. میرزا امیدوار بود كه دولت شوروی از اقدامات نمایندگان خود جلوگیری كند. و به همین امید نامهای به لنین رهبر انقلاب روسیه نوشت.
متن نامه ميرزا به لنين
قراردادمان با نمایندگان روسیه این بود كه مسلك اشتراكی بین اهالی، پروپاكاند تبليغ نشود، ولی رفیق «ابوكف» كه خود را گاهی نماینده روسیه و زمانی نماینده «كمیته عدالت» معرفی میكند، با چند تن از اشتراكیون (كمونيستهاي) ایرانی كه از روسیه آمدهاند و از اخلاق و عادات ملت ایران بی اطلاعند، به وسیله میتینگ و نشر اعلامیه در كارهای داخلی حكومت مداخله و آن را از اعتبار ساقط و زیر پایش را خالی میكنند و بدین طریق عملاً قوای نظامی انگلیس را تقویت مینمایند. حتی من و رفقایم را آلت دست سرمایهداران معرفی و كار انقلاب را به تخریب كشاندهاند. از تمام نقاط ایران علیه تبلیغات اشتراكی (كمونيستي) اعتراض شده و اظهار داشتهاند كه هیچگونه مساعدتی به انقلاب نخواهند نمود. مخصوصاٌ اهالی گیلان كه تا چندی پیش حاضر بودند، خود را به آب و آتش بزنند از عملیات اشخاص مزبور اظهار تنفر نموده و حتی حاضر شدهاند به ضد انقلاب اقدام كنند من میدانم كه در تمام ممالك آزاد، برنامه هر فرقه سیاسی، آزادانه نشر و تبلیغ میشود؛ ولی برنامهای كه در ایران پروپاكاند میكنند، علیرغم تمایلات مردم است و تنها تاثیرش جلوگیری از پیشرفت انقلاب و تقویت شدن افكار ضد انقلابی است... مداخلات نامشروع دركارهای داخلی سبب شده كه انقلابیون ایرانی از خود سلب مسئولیت كنند و صریحاٌ اعلام دارند كه كاركردن با این وضع به هیچوجه امكان ندارد... ما معتقدیم كه قدم اول را برای آزادی ایران برداشتهایم، لیكن خطر، از جانب دیگر به ما روی آورده است؛ یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود، معنیاش این است كه هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید؛ زیرا به جای مداخله یك دولت خارجی كه تاكنون وجود داشت، مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است. ما میتوانیم، افتخارات انقلابی خود را كه طی 14 سال، كوشش و فداكاری به دست آوردهایم، یكباره محو كنیم و به حقوق ملت ایران خیانت ورزیم. من اكنون رشت را ترك كرده، به پناهگاه سابقم «جنگل» رفتهام و در آنجا به انتظار جواب موافق نسبت به نظریات خود خواهم نشست... بالاخره دقت شما را در یك مسئله دیگر جلب و میگویم كه ملت ایران از مأمورین دولت، تعدیات فراوان دیده و از آنها بیزارند؛ ممكن است تسلط شاه محو شود، ولی غیر ممكن است بتوان احساسات ایرانی را خفه كرد. تاریخ نشان میدهد كه چند بار سیاست دول بیگانه در كشورمان نفوذ كرد، اما همین كه خواستند احساسات ملی و آزادمنشی ایرانی را منكوب كنند، مساعیشان عقیم ماند. اكنون كه ملت ایران به خوبی لذت آزادی را درك كرده؛ دور ساختنش از این نعمت غیر قابل تصور است. من به وسیله این نامه، روسای ملت آزاد روسیه را مخاطب قرارداده، از آنها میخواهم كه به آثار مظالم و تعدیات دولت جبار تزاری كه هر وقت به نحوی به وسیله عمالش جلوهگر شده، خط بطلان بكشند و قراردادهای منحوسه را لغو و لغوشان را یكباره اعلام نمایند. من و رفقایم اطمینان كامل داریم كه ملت آزاد روسیه، آزادی خویش را به نحو شایسته حفظ خواهند كرد و به تمام ملتهای خواهان آزادی، كمك لازم خواهد نمود تا به ضد دشمن مشتركشان قیام كنند و انتظار آن را داریم كه افراد ناسالمی را كه، با تاكتیكهای ناصواب از آزادی ملت ایران جلوگیری میكنند، از صحنه انقلاب دور سازند. من تا رسیدن جواب مساعد به این نامه، به رشت برنخواهم گشت و به منظور حفظ ارتباط حتمی و لازم، دو تن از رفقا میر صالح مظفرزاده و هوشنگ را خدمت شما فرستادم.
ديگر نامه ها
حكومت جديد روسيه هم دروغ گفت
منابع تحقیق :
لنین و لنینیسم، دیوید شوب، ترجمه محمد رفیعیمهرآبادی، انتشارات خجسته
زندگی و مرگ لنین، رابرت پاین، ترجمه عبدالرحمن صدریه، نشر آبی
لنین در تبعید و مهاجرت، و. والتینوف، ترجمه فتحالله دیدهبان، انتشارات امیركبیر
بزرگان قرن بیستم، [از مجله] تایم، ترجمه مریم احمدی (تهران: نشر موج، 1379)، ص 15-17
روژه كارانتینو فرانسوا كاراتین، دایرهالمعارف تاریخ عمومی جهان، ترجمه محمود بهفروزی، تهران: نشر قطره، 1382
باقرعاقلی، روزشمار تاریخ ایران: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ج 1(تهران: نشر گفتار، 1372)
« آزادمنشی ایرانیان؛ نامه میرزا كوچك خان به لنین»، اطلاعات، آذر 1383؛ ص 6 .
جام جم آنلاین
هفته نامه - خردنامه همشهری - 1384 - شماره 87
سایت باشگاه اندیشه
/ن