روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(4)

«تربيت» در لغت به معناي رشد و نما دادن، زياد کردن و مرغوب يا قيمتي ساختن است.(1) انسان، استعدادهاي گوناگوني دارد که با تقويت و تربيت هر يک از آن ها شخصيتي مي يابد و چون در ابتدا و پيش از تربيت، بعد حيواني انسان بالفعل است، بر مقتضاي فطرت و بعد معنوي خود عمل کردن دشوار مي نمايد. پس بر خلاف بعد مادي يا حيات طبيعي محض، بعد روحي انسان، به
پنجشنبه، 31 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(4)
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(4)
روشهاي تربيتي از ديدگاه قرآن و سيره نبوي(4)






تعليم و تربيت

«تربيت» در لغت به معناي رشد و نما دادن، زياد کردن و مرغوب يا قيمتي ساختن است.(1) انسان، استعدادهاي گوناگوني دارد که با تقويت و تربيت هر يک از آن ها شخصيتي مي يابد و چون در ابتدا و پيش از تربيت، بعد حيواني انسان بالفعل است، بر مقتضاي فطرت و بعد معنوي خود عمل کردن دشوار مي نمايد. پس بر خلاف بعد مادي يا حيات طبيعي محض، بعد روحي انسان، به تعليم و تربيت و اراده ي به فعليت رساندن استعدادهاي خود نياز شديد دارد. فقط اين ارائه است که انسان را متولد مي سازد، يعني از موقع بروز اين اراده است که فرد در جايگاه انسان شروع به زندگي مي کند. پيش از بروز آن، حيواني است که استعدادهاي متنوعي دارد. (2) بنابراين براي به فعليت رساندن بعد معنوي انسان، به شرايط مساعد و مناسب نياز است که چون اين شرايط فراهم آيد، رشد استعدادها آغاز مي شود. در واقع، تربيت از يک ديدگاه اتخاذ تدابير مقتضي جهت فراهم ساختن شرايط مساعد براي رشد استعدادهاي انساني است. به بيان ديگر، منظور از تربيت انسان، به فعليت رساندن استعدادهاي بالقوه ي موجود در او است.(3)

هدف تعليم و تربيت

چون براي هر موجودي کمالي است که هدف خلقت او به تبع آن هدف رسيدن به آن کمال است، هدف تعليم و تربيت، تسهيل سير صعودي و استکمالي انسان به سوي حالت کمالي است که در خلقتش مقدر شده است. (4) در واقع، هدف نهايي تعليم و تربيت در اسلام، رضاي خدا و تقرب ذات او است. (5)
هدف، اخلاص و نزديک شدن به کانون بي منتهاي هستي است که با فزوني و استکمال در ايمان، علم، اراده، انديشه، خلاقيت و نظم و نسق در زندگي همراه و هماهنگ خواهد بود. اين هدف فقط شعار نيست، بلکه مظاهر و ابعادي دارد که مي توان آن ها را به نوعي هدف هاي زمينه ساز ناميد. اين هدف هاي زمينه اي را مي توان به صورت هاي گوناگون طبقه بندي کرد. (6) مظاهر و ابعاد تقرب به خداوند را در سه طبقه جاي مي دهد که عبارتند از: خودشناسي و حرکت انسان به سوي کمال، خدمت به خلق و برخورد مسئولانه با جهان طبيعت (7) نيز اين هدف هاي زمينه ساز را در چهار طبقه، يعني تعليم و تربيت فرد درباره ي مبدا آفرينش تعليم و تربيت فرد که با عالم طبيعت ارتباط دارد، جاي مي دهد. در ادامه با قبول و استناد به طبقه بندي پيشين در تشريح هر يک از آن ها خواهيم کوشيد.

1- تعليم و تربيت فرد درباره ي خدا

در اين مقام، تعليم و تربيت بايد در جهت برقراري ارتباط انسان با مبدأ آفرينش برآمده و راه پرستش و بندگي خداوند را که همان هدف نهايي خلقت هستي و برآمده و راه پرستش و بندگي خداوند را که همان هدف نهايي خلقت هستي و انسان است، همواره سازد. اعطاي آزادي و اختيار از جانب خداوند به انسان، همراه با اخذ تعهدي بوده است که آدمي را به استفاده از استعدادهاي خود در جهت بندگي و شناخت و انتخاب نزديکترين راه (صراط مستقيم)، رسيدن به او ملزم مي سازد. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد:
(و إذ اخذ ربک من بني آدم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم علي انفسهم الست بربکم قالوا بلي شهدنا ان تقولوا يوم القيامه انا کنا عن هدا غافلين) (اعراف: 172) و هنگامي که خداي تو از پشت فرزندان آدم ذريه ي آن ها را بر گرفت و آن ها را بر خود گواه ساخت که من پرورگار شما هستم، همه گفتند بلي، ما به خدايي تو گواهي مي دهيم که ديگر در روز قيامت نگوييد ما از اين واقعه غافل بوديم.
اين تعهد فطري که بنيانش در ساخت وجودي انسان ها است او را وا مي دارد تا از وسوسه هاي نفساني بپرهيزد و از پيروي شيطان خودداري کند. پس تعهد انسان در برابر خداوند به واسطه ي استعداد شناخت، آگاهي، آزادي، اراده و هدايتي است که از جانب خداوند به عمل آمده.
يکي از جلوه هاي ارزشمند اين تعهد فطري ايمان است که در واقع ضرورت تعليم و تربيت نيز در رشد اين صفت ارزشمند معنا مي يابد. تعليم و تربيت بايد بر معرفت و ايمان به خداي يکتا و اعتقاد به اسلام و حس قبول به قرآن مبتني باشد و به عمل بر اساس همان علم و ايمان نيز بينجامد. (8) ايمان آن چيزي است که هم قادر است جلو انسان را از منفعت پرستي تا حدود فراواني بگيرد و هم براي انسان مطلوب ها و خواسته هاي ماوراي منافع فردي و مادي را عرضه مي دارد، مطلوب مي سازد و مي آفريند و آن وقت عقل انسان را به سوي همان مطلوب پيش مي برد. (9) بنابراين، نظام تعليم و تربيت ارزشمند، نظامي است که انسان را به سوي ايمان به پروردگارش و عمل صالح سوق دهد و بذر گرايش به خداوند را که به صورت فطري در نهاد بشر قرار داده شده، شکوفا، و آن را به عمل منتهي سازد. در واقع، از نظر قرآن شرط اصلي وصول انسان به کمالاتي که بالقوه دارد، ايمان است. با ايمان، علم از صورت ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج مي شود و به صورت ابزار مفيد در مي آيد. (10)

2- تعليم و تربيت فرد درباره ي خود

تعليم و تربيت در اين باره بايد بر شناخت و معرف استعدادهاي گوناگون انساني و ابعاد مختلف جسمي، رواني، قواي مادي و معنوي، نقاط ضعف و قوت انسان مبتني باشد. (11) تهذيب و تربيت بعد معنوي انسان در گرو آگاهي او است. هر انساني که به مقدار آگاهي و معرفتش مي تواند رشد يابد و کامل شود. پس مهمترين عامل رشد و تکامل انسان آگاهي او است. انسان متعهد انساني است که موقعيت خود را در جهان شناخته و در به ثمر رساندن ملکات نفساني خود کوشا باشد. (12) افزون بر اين، از آنجا که انسان پرتويي از کمال مطلق و نشأت او از خدا است، وظيفه دارد خود را به صفات خداوند متصف کند و هرگز گرد ظلم و بي عدالتي و ديگر انحراف هاي اخلاقي و اجتماعي نگردد. (13)
چنانچه ملکات نفساني انسان را مورد توجه قرار دهيم، تقوا نيکوترين فضيلت او است. تقوا به معناي حفظ و نگهداري است. وقتي اين کلمه در زمينه ي اخلاقي و تربيتي به کار مي رود، به معناي حفظ خود، تسلط بر خود، اداره ي خود و قرار دادن اعمال و رفتار خود در مسير منطقي است. پس هدف اين است که انسان به صورتي تربيت شود تا اداره کننده ي خويش باشد. تمايلات يا هواي نفساني خود را تحت کنترل در آورده و از آنچه غير منطقي و غير عقلاني است خود را دور کرده و آنچه را شايسته ي انسان بودن او است، انجام دهد. بنابراين، تقوا به معناي عام کلمه، لازمه ي زندگي هر فردي است که مي خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل سليم زندگي، و از اصول معيني در زندگي خود پيروي کند. (14) تقواي ديني و الاهي يعني انسان از اصول و روشي که دين براي زندگي معين ساخته، پيروي کند. بنابراين، اهميت دادن به واجبات نخستين گام در مسير رشد و تعالي انسان است و از سوي ديگر بايد از آنچه دين خطا، گناه و پليدي شناخته، خود را حفظ و صيانت کند؛(15) چرا که گناه، انسانيت انسان را از بين برده، وجدان اخلاقي را در انسان مي کشد و او را به مرحله اي مي رساند که قرآن مي فرمايد: (اولئک کالانعام بل هم اضل) (اعراف: 178).

3- تعليم و تربيت فرد درباره ي طبيعت

تعليم و تربيت در اين بعد بايد بر شناخت عالم طبيعت و کشف قوانين حاکم بر آن مبتني باشد، بنابراين بايد روحيه ي تتبع و تفکر را در آدمي ايجاد و تقويت کند و افراد را به تحقيق، ابداع و ابتکار تشويق و کسب تخصص هاي لازم و استفاده از امکاناتي را که در طبيعت موجود است در سر لولحه ي برنامه هي خود قرار دهد. (16) اسلام استفاده از طبيعت را در حد معقول و منطقي نه تنها منع نمي کند، بلکه به صراحت توصيه مي کند که از آن بهره گيريد. البته اسلام هر نوع تخريب، بهره کشي، آلودگي، از بين بردن منابع يا هر گونه استفاده ي انحصار گرايانه غير اخلاقي و غير انساني از طبيعت را غير مجاز دانسته و به ايجاد آبادي در زمين توصيه فرموده است. (17)
طبيعت، امکانات و نعمت هاي فراواني را در جهت رشد فردي و اجتماعي انسان در اختيار او قرار مي دهد. برخورداري از اين امکانات، سبب طرح مسئوليت انسان در برابر طبيعت و جهان آفرينش شده است. تصميم هاي نادرست و اقدام هاي بي اندازه ي بشري مي تواند اختلال ها و لطمه هاي کم و بيش بزرگي را بر تعادل و سلامت محيط طبيعي وارد آورد. مسلم است که عکس العمل چنين صدمه هايي دير يا زود، مستقيم يا غير مستقيم گريبانگير خود او خواهد شد. بنابراين، نظام تعليم و تربيتي بايد در افراد احساس مسئوليت درباره ي محيط زيست، طبيعت و امکانات موجود در آن را پديد آورد. اما به لحاظ ارزشي همان گونه که مي دانيم، قرآن از طبيعت به صورت آيه اي براي اثبات وجود خدا، آخرت و آفرينش استفاده مي فرمايد. قرآن خدا را نه تنها در آسمان ها بلکه از درون خاک به مؤمنان معرفي مي کند و مي فرمايد: (قل سيروا في الارض فانظروا کيف بدا الخلق ثم الله ينشي النشاة الآخره ان الله علي کل شي ء قدير) (عنکبوت: 20)؛ «در زمين سير کنيد تا ببينيد چگونه خداوند آغاز خلقت کرده؛ سپس آخرت پديد مي آورد. همانا که خداوند بر هر چيز توانا است». بنابراين قرآن آثار و امکانات طبيعت را نعمت هاي خدادادي براي بهره برداري و شکرگزاري انسان ها مي داند و آن ها را وسيله ي زندگي، نيروگيري در طريق تقوا، توجه به خدا و حرکت به سوي سعادت تلقي مي کند. پس تعليم و تربيت بايد از اين بعد طبيعت نيز در جهت رشد و پرورش انسان ها بهره گيرد.

4- تعليم و تربيت درباره ي جامعه

در نظام اسلامي کوشش در جهت تشخيص و شناسايي نيازهاي جامعه در همه ي زمينه ها و کسب دانش و آگاهي هاي لازم و انجام ديگر مقدمات به منظور رفع اين نيازها، چنان اهميتي دارد که از آن به صورت تکليف شرعي نام مي برد. (18) درباره ي اين مساله، تعليم و تربيت بايد بر شناخت و تببين ارزش هاي زندگي گروهي در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي و نيز بر ايمان قلبي به اين ارزش ها مبتني باشد و افراد را در عمل هماهنگ با اين علم و ايمان در جهت تشکيل خانواده و امت اسلامي سوق دهد. در قلمرو روابط فرد با جامعه، گام اول آشنايي با مفاهيم گوناگون زندگي گروهي، مزايا و محدوديت هاي زندگي اجتماعي، شناخت گروه هاي اجتماعي و ارزش ها، معيارها و قوانين حاکم بر آن ها از ديدگاه اسلام و کشف، درک و دريافت اصول تشکيل و تداوم و اعتلاي جوامع بشري نظير تعاون، برابري، برادري، آزادي و استقلال و ... خواهد بود. (19)
چنين علم و ايماني بايد فرد را به شرکت داوطلبانه و مسئولانه در فعاليت هاي مربوط به جوامع کوچک و بزرگ سوق دهد و به رعايت حقوق ديگران وا دارد. در اين مناسبات انساني است که يکي از عالي ترين ويژگي هاي آدمي يعني احسان مطرح مي شود. احسان، نيکي کردن به ديگران و مراعات مردم است. (20) قرآن مي فرمايد: (ان الله يامر بالعدل و الاحسان و إيتا ذي القربي و ينهي عن الفحشاء و المنکر و البغي يعظکم لعلکم تذکرون) (نحل: 90) از نظر اسلام، احسان به مردم چنان اهميتي دارد که افراد تسليم در برابر خداوند، و نيکوکاران را شايسته ي پاداشي بزرگ مي داند: (بلي من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره عند ربه). (بقره: 112)
همچنين تعليم و تربيت بايد سازگاري و مخالفت با جامعه را به فرد بياموزد. در سازگاري، انسان ضمن حفظ ويژگي هاي فردي بايد در صدد تفاهم و وحدت با ديگران برآيد. سازگاري و مخالفت با جامعه را به فرد بياموزد. در سازگاري انسان ضمن حفظ ويژگي هاي فردي بايد در صدد تفاهم و وحدت با ديگران برآيد. سازگاري در جامعه به معناي مطلق تسليم در برابر جمع يا تأييد وضع موجود نيست، بلکه فرد ضمن اينکه با ديگران مي زيد، استقلال و هويت فردي خود را نيز حفظ مي کند و آزاد است تا هدف و خط مشي زندگي خود را بر اساس تجربيات و امکانات موجود برگزيند.
مخالفت فرد با جامعه نيز جنبه ي ديگر تعليم و تربيت است. اختلاف نظر امري طبيعي است. افراد از لحاظ خصوصيات رواني، تجربيات اجتماعي، امکانات و تخصص با هم تفاوت دارند. تفاوت ها اين فرصت را فراهم مي آورد تا افراد طبق استعدادهاي خود پرورش يابند و نقش خود را در زندگي جمعي ايفا کنند. البته، تعليم و تربيت بايد تفاوت ميان مخالفت اصولي با منفي بافي، عيب جويي، حمله و تعرض به ديگران را نيز به افراد بياموزد. (21) شايان ذکر است که کسب تجربيات مذکور از طريق جامعه پذيري يا اجتماعي شدن اوليه و ثانويه ميسر مي شود. از آنجا که جامعه پذيري اوليه به طور عمده از طريق والدين و روش هاي تربيتي دوران کودکي حاصل مي شود، در ادامه، به واسطه ي اهميت اين بخش از آموزش در فرآيند کلي تعليم و تربيت انسان، به بررسي روش هاي تربيتي کودک بر اساس سيره ي نبي گرامي اسلام خواهيم پرداخت.

زيرنويسها

1- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
2- محمد تقي جعفري، شناخت انسان در تصعيد حيات تکاملي، ص 86 -189.
3- ولي الله موسوي، سيماي انسان آرماني، ص 115-138.
4- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
5- ولي الله موسوي، سيماي انسان آرماني، ص 115-138.
6- سيد علي اکبر حسني، مباحثي چند پيرامون مباني تعليم و تربيت اسلامي، ص 33 و 201 -209.
7- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
8- همان.
9- مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص 324.
10- همان، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، ص 72-218.
11- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
12- عبدالله جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن مجيد، ج 2، ص 513.
13- سيد علي اکبر حسيني، مباحثي چند پيرامون مباني تعليم و تربيت اسلامي، ص 33 و 201 -209.
14- علي شريعتمداري، تعليم و تربيت اسلامي، ص 23-82.
15- همان.
16- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
17- سيد علي اکبر حسيني، مباحثي چند پيرامون مباني تعليم و تربيت اسلامي، ص 33 و 201- 209.
18- همان.
19- غلام حسين شکوهي، تعليم و تربيت و مراحل آن، ص 2-48.
20- عبدالعلي بازرگان، متدلوژي تدبر در قرآن، ص 156-157.
21- علي شريعتمداري، تعليم و تربيت اسلامي، ص 23-82.

منبع:نشريه اسلام و پژوهشهاي تربيتي شماره 1




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.