چرخه‌ی توليد و مصرف علم در نظام آموزشی (1)

مثلث سياست، پژوهش، و عملکرد حرفه اي، تقريباً در اکثر حوزه هاي فعاليت بشري وجود دارد. هر چه تعامل بين اين سه ضلع بيشتر باشد، حوزه ي مورد نظر، رشد و تکامل بيشتري خواهد داشت و برعکس. تعامل بين اين سه ضلع
پنجشنبه، 31 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
چرخه‌ی توليد و مصرف علم در نظام آموزشی (1)
چرخه ي توليد و مصرف علم در نظام آموزشي(1)
 
 
نويسنده: حسين اسکندري*



 

چکيده

مثلث سياست، پژوهش، و عملکرد حرفه اي، تقريباً در اکثر حوزه هاي فعاليت بشري وجود دارد. هر چه تعامل بين اين سه ضلع بيشتر باشد، حوزه ي مورد نظر، رشد و تکامل بيشتري خواهد داشت و برعکس. تعامل بين اين سه ضلع در حوزه هايي چون صنعت و اقتصاد، و بهداشت و درمان به طور نسبي بالا است.
اما اين سه ضلع مثلث در حوزه هاي علوم انساني، به ويژه در تعليم و تربيت، استحکام لازم را ندارد نظام آموزش و پرورش براي ارتقاء کمي و کيفي ارتباط و تعامل سه ضلع مذکور بايد پژوهش را محور کار خود قرار دهد.
اقدام پژوهي، پژوهش هايي است که به وسيله ي معلمان يا مديران سطوح پايين تر انجام مي شود که هدف حل مشکلات و مسائل واقعي مربوط به فرايند ياددهي – يادگيري است. پژوهش سنجي به معناي سنجش کيفيت پژوهش هايي است که در يک زمينه ي خاص انجام گرفته اند و فرا پژوهش به معناي تفسير، نتيجه گيري و يافته هاي پژوهش هايي است که موضوع مشترکي را دنبال کرده اند. در نتيجه ي پژوهش سنجي و فراپژوهش، اطلاعات و داده هايي گرد آوري مي شود که بايد بعد از خلاصه و سازماندهي شدن در اختيار کساني قرار گيرد که مي تواند براي آن ها مفيد و حتي حياتي باشد.
کليد واژه ها: پژوهش، اقدام پژوهي، پژوهش سنجي، فرا پژوهش، اشاعه ي پژوهش، هوش پژوهشي، نظام آموزشي، پژوهش، تفکر پژوهشي.

سياست، پژوهش و عملکرد حرفه اي

در تمام حوزه هاي فعاليت بشري مي توان سه نوع فعاليت مجزا، اما کاملاً به هم وابسته را شناسايي کرد. دسته ي اول، فعاليت هايي چون سياست گذاري و برنامه ريزي هاي کلان، و نظارت در سطوح بالا را شامل مي شود. روشن است در نتيجه ي اين نوع فعاليت ها، خط مشي هاي کلي حوزه اي تعيين مي شود. دسته ي دوم فعاليت ها، به تحقيق و پژوهش مداوم، در مورد مسائل متنوع و متعدد مبتلي به حوزه ي مورد نظر باز مي گردد. دسته ي سوم، به فعاليت ها و عملکرد هايي اشاره دارد که متخصصان و افراد حرفه اي آن ها را انجام مي دهند. از اين پس، به سه دسته فعاليت هاي پيش گفته به اختصار، تحت عناوين سياست، پژوهش و عملکرد حرفه اي اشاره مي کنيم.
همان گونه که اشاره شد، اين سه دسته فعاليت، در تمام حوزه ها از جمله نظام آموزش و پرورش وجود دارد. سياست گذاران به تعيين خط مشي هايي مي پردازند که نوع و جهت فعاليت هاي مديران پايين دست، متخصصان و افراد حرفه اي را مشخص مي کند. متخصصان يا افراد حرفه اي با توجه به سياست هاي تعيين شده و با تکيه بر دانش موضوعي خود، فعاليت ها و عملکردهاي اصلي حوزه ي مورد نظر را بر دوش مي کشند. براي آنکه تصميم هاي سياست گذاران و برنامه ريزان، به زبان ساده «درست» اتخاذ شده باشد، بايد بر مبناي داده هايي باشد که پژوهش گران در اختيار آن ها قرار مي دهند. پژوهش گران افزون بر تهيه ي اطلاعات و داده هاي علمي و آماري براي سياست گذاران، بايد به چالش ها و مسائل پيش روي متخصصان و افراد حرفه اي نيز بينديشند. بنابراين، هر چه تعامل بين اين سه نوع فعاليت (سياست، پژوهش و عملکرد حرفه اي) بيشتر باشد، رشد و تکامل حوزه ي مورد نظر، شتاب بيشتري خواهد گرفت. اين سه نوع فعاليت، به منزله ي سه ضلع اساسي مثلث هر حوزه به شمار مي روند.
از ديدگاه بين المللي، شکافي که در حال حاضر بين پژوهش، سياست و عملکرد حرفه اي وجود دارد، مسئله ي نگران کننده اي شده است. براي نمونه، پژوهش هايي که در برخي زمينه ها از جمله تعليم و تربيت انجام مي شود، عملاً موجب ارتقاي عملکرد حرفه اي افراد شاغل در اين زمينه ها (از جمله معلمان، مديران و برنامه ريزان آموزشي) نمي شود؛ بدين معنا که پژوهش گران، از مسائل و مشکلات واقعي و عملي بي اطلاعند يا به مقتضاي برخي مسائل به آن ها بي توجهي مي کنند. از اين رو، حتي اگر پژوهش هاي مورد نظر از لحاظ علمي خوب باشند، به يقين از ديد افراد حرفه اي يا آن دسته از افرادي که در آن زمينه شاغل هستند، پنهان خواهد ماند. در کنار اين، پژوهش هايي نيز به چشم مي خورد که افرادي آن ها را انجام داده اند که دانش کافي را در زمينه ي مورد نظر نداشته اند. در چنين حالتي، فرايند پژوهش بيشتر «پاسخ به سوال» است نه «حل مسئله». توضيح آنکه پاسخ به سؤال، در بستري از جهل شکل مي گيرد، اما حل مسئله در بستري از دانش، يعني اگر پژوهشگر، دانش کافي در زمينه ي مورد نظر را نداشته باشند، قادر به تشخيص مسئله و حل آن نخواهند بود. بدين لحاظ، پژوهش او بيشتر نوعي آموزش انفرادي و پاسخ به سرال خواهد بود و کمتر مي تواند به مسئله گشايي بينجامد.
شکاف بين اضلاع مثلث مورد نظر، در برخي حوزه هاي علوم انساني، به ويژه در حوزه ي تعليم و تربيت بسيار زياد است. اين موضوع در مورد دو ضلع سياست و پژوهش نيز صادق است و متأسفانه اين دو نيز از يکديگر دور مانده اند؛ يعني سياستگذاران تعليم و تربيت عموماً از يافته ها و نتايج پژوهش هاي علوم تربيتي بي اطلاع مي مانند يا به آن ها توجه کافي نمي کنند. از اين رو، براي اينکه اين دو ضلع نيز بتوانند با يکديگر تبادل دانش و آگاهي داشته باشند، الزاماً بايد يک محور مشترک داشته باشند. اما بر خلاف حوزه ي تعليم و تربيت، امروزه پژوهش در صنعت و اقتصاد، اهميت فوق العاده اي دارد، به طوري که طي پانزده تا بيست سال گذشته، مشاهده شده است شرکت هايي که در بخش پژوهش سرمايه گذاري نکرده اند، مجبور شده اند تغيير روش دهند و عملاً به يک سري آژانس هاي خدمات تبديل شوند، و صرفاً براي شرکت هاي بزرگي کار کنند که در آن زمينه پيشتاز هستند، از اين رو نظم نو کاري، پژوهش را به عامل ضرور تبديل کرده است. (1)
در حال حاضر، در مجامع آکادميک غرب، گروه فراواني تمايل دارند که از تعليم و تربيت يا در اصطلاح اخص آن آموزش و تدريس، به صورت حرفه مستند (2) ياد کنند. اگر چه اين اصطلاح چندان گويا و روشن نيست براي آموزش به منزله ي حرفه اي مبتني بر پژوهش ارزش قائل است و تأکيد مي کند که عملکرد افراد شاغل يا مرتبط با حوزه ي آموزش الزاماً بايد بر نتايج و يافته هاي پژوهش مبتني باشد. با وجود اين، در دو دهه ي گذشته شکاف ايجاد شده بين حوزه ي پژوهش و آموزش کاملاً احساس شد. بدين ترتيب، در اواسط دهه ي 1990 براي برقراري ارتباط نزديک بين پژوهش و کاربرد يافته هاي آن در عمل، تجهيز معلمان به ابزار پژوهش، آژانس تربيت معلم انگلستان (TTA) (3) به برگزاري همايش بزرگ و معتبري اقدام کرد که پيامدهاي مفيدي را براي جامعه ي تعليم و تربيت انگلستان به همراه داشت. از جمله آنکه اين همايش بر معلم به منزله ي پژوهشگر تأکيد خاصي داشت.

چرخه‌ی توليد و مصرف علم در نظام آموزشی (1)

همان گونه که اشاره شد، بين پژوهش و عملکرد، در حوزه ي تعليم و تربيت شکاف بسياري وجود دارد، به طوري که براي نمونه به ندرت يا عملاً هيچ گاه به انبوه پژوهش هاي انجام شده در مراکز دانشگاهي و حتي در پژوهشکده هاي وابسته به خود وزارت آموزش و پرورش توجه نمي شود، و يافته هاي آن ها که سرانجام بايد به بهبود برنامه ريزي و آموزش منتهي شود، ناديده گرفته مي شود. براي چنين رخدادي، علل گوناگوني را مي توان بيان کرد؛ از جمله ي آن ها کم اطلاعي پژوهشگران از مشکلات واقعي و مسائل عملي مورد ابتلاي حوزه ي آموزش است. از اين رو، پژوهش هاي دانشگاهي ما، کمتر مي توانند مشکلات اساسي و به اصطلاح ساده تر، فوري و فوتي حوزه ي آموزش را هدف گيري کنند که اين به فاصله گرفتن هر چه بيشتر دو ضلع پژوهش و عملکرد دامن مي زند.
از سوي ديگر، به نظر مي رسد که نظام آموزشي ما (ضلع سياست) هيچ ساز و کار مؤثري را براي استفاده از يافته هاي پژوهش، چه به وسيله ي معلمان و چه سياست گذاران و مربيان تعليم و تربيت در دستور کار خود قرار نداده است. از آنجا که در هر حوزه، قدرت تصميم گيري و اجرايي در اختيار سياست گذاران است، تصميم هاي آن ها مي تواند به استحکام اين سه ضلع کمک کند. مشکل ديگر پيش داوري ها و ذهنيت هاي سياست گذاران است. بسيار ديده شده است که سياست گذاران در صورت استفاده از يافته هاي پژوهش، اغلب تمايل دارند پژوهش هايي را برگزينند که پيش داوري آن ها در مورد خط مشي هاي آموزشي را مورد تأييد قرار مي دهد، بدين معنا که از يافته هاي پژوهش ها به شکل گزينشي استفاده مي شود.
از علل مهم ديگر ايجاد شکاف بين پژوهش و سياست، مربوط به سرعت اين دو مي باشد. عموماً پژوهش با آهنگي متفاوت از سياست حرکت مي کند. مي دانيم که بر اساس انتخابات، چرخه ي سياسي ايران چهار ساله است و احتمال اينکه در هر يک از اين دوره ها سياست هاي کلي نظام آموزشي، دستخوش تغييرات متعدد شود بسيار است. اين در حالي است که امکان دارد برخي پژوهش هاي طولي (4) ده تا پانزده سال به طول انجامند. افزون بر آنکه، حوزه ي عملکرد حرفه اي نيز اغلب به دوره هاي کوتاه مدت وابسته است. به طور خلاصه، مي توان آسيب هاي احتمالي هر يک از سه ضلع مثلث پيشين را به شرح ذيل ارائه کرد:

1- سياست گذاران، مديران ارشد و برنامه ريزان

- کافي دانستن تجربه هاي پيشين؛
- انتخاب گزينشي از نتايج يافته ها؛
- سوگيري در سفارش پژوهش ها؛
- تفاوت طول مدت چرخه هاي پژوهشي با چرخه هاي سياسي؛
- تحقيقات ابزار تبليغات؛

2- پژوهش گران و انديشه وران

- پاسخ به سؤال نه حل مسئله؛
- عدم اطلاع از مسائل دنياي واقعي؛
- سوگيري در پژوهش.

3- کارشناسان، کارمندان، شاغلان سطوح پايين

- عدم اطلاع از يافته هاي پژوهشي؛
- عدم توجه و عدم کاربست يافته هاي پژوهشي؛
چه مي توان کرد؟ چگونه مي توان سه ضلع مثلث پژوهش، سياست و عملکرد را تقويت کرد؟ چگونه مي توان بين پژوهش و مشکلات واقعي آموزش، پيوندهاي قوي تري برقرار ساخت؟ آيا به همان اندازه که به طرح هاي جديد پژوهشي مي انديشيم، به علل شکست طرح هاي پيشين نيز انديشيده ايم؟ چرا طرح هاي بزرگي مانند «طرح کاد» با شکست مواجه شدند؟ چرا «نظام جديد دوره ي متوسطه» نتوانست به هدف هاي تعيين شده دست يابد، و با استفاده از راهبرد عقب نشيني گام به گام، عملاً به نظام قديم آموزشي عدول کرد و صرفاً در حد تغييرات ظاهري و حتي نه چندان محتوايي کتاب هاي درسي باقي ماند. مگر نه اين بود که براي اجراي چنين طرح هايي پژوهش هاي متعددي صورت گرفته بود، پس چرا در عمل توفيق چنداني حاصل نشد؟ چه ابعادي از حوزه ي عملکرد از ديد پژوهشگران يا سياست گذاران پنهان مانده بود؟ چرا مشکلات آموزشي درس هايي چون زبان انگليسي همچنان حل ناشدني باقي مانده است؟ چگونه مي توان مانند ديگر حوزه ها از جمله بهداشت و درمان، و صنعت و اقتصاد، فاصله بين پژوهش و عملکرد را در حوزه ي تعليم و تربيت نيز کوتاه کرد؟ ...
به نظر مي رسد، يکي از راهبردهاي مؤثر که مي تواند تضمين کننده ي پويايي و رشد نظام آموزشي باشد، توسعه ي تفکر پژوهشي است. به طوري که به واسطه ي آن بتوان توليد، توزيع و مصرف دانش و يافته هاي پژوهشي را در تمام بدنه ي نظام آموزشي مديريت و کنترل کرد. افزون بر اين، همواره بايد مراقب آسيب ها و آفات شناخته شده اي بود که اين چرخه را تهديد مي کند.

پی نوشت ها :

*دانشجوي دکتري فلسفه تعليم و تربيت، دانشگاه تربيت مدرس.
1- Gee, J.P, Hull, G.and Lankshear, C.The New Work Order: Behind the Language of new capitalism.
2- evidence-based profession.
3- Teacher Training Agency.
4- longitudinal research.

منبع: نشريه اسلام و پژوهشهاي اسلامي شماره 1

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط