تربيت کودک پيش دبستاني
مراحل ابتدايى زندگى كودك، بس اهميت دارد و چون مستقيما در او نبايد نفوذ و تصرف كرد و بايد او خود به گزينش و انتخاب شايسته پردازد؛ لذا بايد محيط او را مساعد و آماده ساخت. (يعنى: محيطى پر از نشاط، خوشرويى، اعتماد، صداقت، جوشش و همكارى باشد؛ ديدنىهاى خوب، مدديار آموزش و پرورش كودك شود؛ مثلا: همچنان كه عصبانيت مادر قبل از تولد فرزند، بر نيروى حياتى او لطمه مىزند و او را عصبى مىكند، قطعا به هنگامى كه فرزند با چشم و گوش، در برابر عصبانيتهاست، شديدتر اثر مىگيرد و به همين قياس، از صفا و آرامش دامان مادر نيز اثرهاى نيكو برداشت خواهد كرد) (1)
اسلام ميل به فرزنديابى را ستوده است و قطعا بىتأثير در ايجاد نشاط مادر، در ايام باردارى و پس از آن نخواهد بود و بعد به دوست داشتن فرزند ترغيب كرده است كه اين امر هم، عامل ديگرى براى نشاط خانواده، خواهد بود.
بهداشت ايام باردارى تا زايمان را تأكيد مىكند؛ كه در سلامت جسمى فرزند مؤثر است و پس از آن نيز ضامن سلامت او خواهد بود. نيز گويد كه: كودك را بايد گرامى داشت و به اصطلاح، داخل آدم شمرد و آنچه مايهى ناگوار آمدن اوست، نبايد كرد (2) (گرچه بعدها اگر احساس شد كه حال فرماندهى مىخواهد پيدا كند، نيز، بايد پيش گرفت و اين دقايق را چشم و احساس تيز و نافذ مادر و مربى تواند دريافت).
اسلام مراحل پرورشى را چنين قرار مىدهد:
مرحلهى اول - 2 ماهگى تا 6 يا 7 سالگى.
مرحلهى دوم - 7 تا 12 يا 14 سالگى.
مرحلهى سوم - 14 تا 21 سالگى.
(و در اينجا مراحل، همه جا وظيفهى مهم تربيتى با مربيان است و كودك غالبا بهرهبردارى مىكند و تا بر خود و بر محيط خويش، قدرت نفوذ و تصرف، به طور مطمئن، نيافته است؛ بايد مراقب و راهنمايى و يارى شود).
در مرحلهى اول - كودك به بازى نياز دارد (3) (اما بازى مناسب و موافق استعداد و ذوق). در همين مرحله به او خواندن و نوشتن بياموزد (دستور اسلام) و بايد كه او حتى المقدور آزاد باشد. (4)
در شش سالگى، كودك افكار و اطلاعات خود را شكل و تصوير مىدهد تا به ديگران، بدان وسيله، مكنونات درونى خود را بفهماند و همين وقت، آغاز تربيت او است. (5)
اين جاست كه تصويرها به خوبى مىتوانند با زبان خود، كودك را به بسيارى از حقايق و آداب و وظايف آشنا كنند و عواطف او را جلب نمايند و عقل او را آموزگار مناسب باشند. در اين دوران، مىتوان پاسخ سؤالات بسيار وى را با زبان تصوير، به سادگى بيان كرد و مدلهاى لايق را به او ارائه نمود.
اگر طفل را به حال خود گذاريم، بيشتر و بهتر فكر مىكند؛ ولى ممكن است نتواند افكار خود را به ما نمايش دهد.
بايد اجازه داد كه خود او بگردد؛ اشيا را دستمالى كند و احساسات خود را بروز دهد. (6)
(ما نبايد «فكر كردن» را به او بياموزيم؛ مثلا به وسيلهى اسباببازىها و وسايل مخصوص كودكستانها - كه با تداعى مصنوعى، مغز كودك را پر مىكند - بلكه بايد او را در برابر صحنهها و اشيايى قرار دهيم كه خود بينديشد و دريابد و گاه، با احتياط و بسيار مختصر، او را راهنمايى كنيم).
/خ
اسلام ميل به فرزنديابى را ستوده است و قطعا بىتأثير در ايجاد نشاط مادر، در ايام باردارى و پس از آن نخواهد بود و بعد به دوست داشتن فرزند ترغيب كرده است كه اين امر هم، عامل ديگرى براى نشاط خانواده، خواهد بود.
بهداشت ايام باردارى تا زايمان را تأكيد مىكند؛ كه در سلامت جسمى فرزند مؤثر است و پس از آن نيز ضامن سلامت او خواهد بود. نيز گويد كه: كودك را بايد گرامى داشت و به اصطلاح، داخل آدم شمرد و آنچه مايهى ناگوار آمدن اوست، نبايد كرد (2) (گرچه بعدها اگر احساس شد كه حال فرماندهى مىخواهد پيدا كند، نيز، بايد پيش گرفت و اين دقايق را چشم و احساس تيز و نافذ مادر و مربى تواند دريافت).
اسلام مراحل پرورشى را چنين قرار مىدهد:
مرحلهى اول - 2 ماهگى تا 6 يا 7 سالگى.
مرحلهى دوم - 7 تا 12 يا 14 سالگى.
مرحلهى سوم - 14 تا 21 سالگى.
(و در اينجا مراحل، همه جا وظيفهى مهم تربيتى با مربيان است و كودك غالبا بهرهبردارى مىكند و تا بر خود و بر محيط خويش، قدرت نفوذ و تصرف، به طور مطمئن، نيافته است؛ بايد مراقب و راهنمايى و يارى شود).
در مرحلهى اول - كودك به بازى نياز دارد (3) (اما بازى مناسب و موافق استعداد و ذوق). در همين مرحله به او خواندن و نوشتن بياموزد (دستور اسلام) و بايد كه او حتى المقدور آزاد باشد. (4)
در شش سالگى، كودك افكار و اطلاعات خود را شكل و تصوير مىدهد تا به ديگران، بدان وسيله، مكنونات درونى خود را بفهماند و همين وقت، آغاز تربيت او است. (5)
اين جاست كه تصويرها به خوبى مىتوانند با زبان خود، كودك را به بسيارى از حقايق و آداب و وظايف آشنا كنند و عواطف او را جلب نمايند و عقل او را آموزگار مناسب باشند. در اين دوران، مىتوان پاسخ سؤالات بسيار وى را با زبان تصوير، به سادگى بيان كرد و مدلهاى لايق را به او ارائه نمود.
اگر طفل را به حال خود گذاريم، بيشتر و بهتر فكر مىكند؛ ولى ممكن است نتواند افكار خود را به ما نمايش دهد.
بايد اجازه داد كه خود او بگردد؛ اشيا را دستمالى كند و احساسات خود را بروز دهد. (6)
(ما نبايد «فكر كردن» را به او بياموزيم؛ مثلا به وسيلهى اسباببازىها و وسايل مخصوص كودكستانها - كه با تداعى مصنوعى، مغز كودك را پر مىكند - بلكه بايد او را در برابر صحنهها و اشيايى قرار دهيم كه خود بينديشد و دريابد و گاه، با احتياط و بسيار مختصر، او را راهنمايى كنيم).
پی نوشت :
(1) مف، 27.
(2) بمج، 77 و 78
(3) بمج، 81
(4) بمج، 81.
2 و 3. بمج، 81
اين نظر اخير، به ياد مىآورد عقيدهى مكتب فرويد را دربارهى فرزند آدمى كه بعد از بلوغ دوم (12 تا 14 سالگى) كادر نفسانى آدمى، قابل تغيير اصولى نيست و هم چنان تا پايان عمر باقى خواهد ماند.
ولى در مكتب اسلام، مقصود اين است كه: تربيت بعدى چنان نامستعدى، چندان اميدبخش نيست؛ مگر او خود «تغيير خواست و جهت دهد» كه در آن حال تربيت، دشوار هست؛ اما غيرممكن نيست. - م.
(5) بمج، 18 و 19.
(6) دزم، 258.
/خ