زمين، شکوه آفرينش
نويسنده:سيد مهدي طاهري
زمين، خانه آسايش بشر و گهواره آرامش بخش وي و يکي از شگفتي هاي بزرگ آفرينش است. ديدگاه جبران خليل جبران درباره شگفتي هاي زمين چنين است:
اي زمين! چه زيبا و با شکوه هستي ، چه قدر اطاعت تو از نور، کامل و فروتني تو از خورشيد، نجيب است.چه قدر پوشيدگي تو با سايه، ظريف و نقاب تاريکي بر چهره تو جذاب است. اي زمين چه قدر کامل هستي و چه قدر پير و قديمي .
در دشت هاي تو راه مي رفتم و از کوه هاي تو بالا مي رفتم و به دره هاي تو فرود مي آمدم و به غارهاي تو داخل مي شدم. پس خواب تو در دشت، امنيت تو درکوه ،آرامش تو در دره ، اراده تو در سنگ و سکوت تو در غار است. پس تويي که با نيروي خود، گشاده هستي ، با فروتني خود بالايي و با بالا بودن خود، پايين هستي، با نيرومندي خود، نرمي و با وجود اسرار و پوشيده هاي خود، آشکاري.
به درياي تو سوار شدم و روز تو را گذراندم و نهرهاي تو را تعقيب کردم. پس شنيدم که ابديت، با جزر و مد تو حرف مي زد و روزگاران ، ميان تپه ها، غم هاي تو را مي سرود و زندگي، با مردم تو و در سراشيبي تو، راز و نياز مي کرد.
اي زمين، بهار تو مرا بيدار کرد و به جنگل هايت برد، به آنجا نفس هاي تو مانند بخار بالا مي روند. تابستان تو، مرا در مزرعه هاي سر سبزت نشاند، آنجا که کوشش هاي تو به ثمره ها تبديل مي شوند. پائيز تو مرا زودگذر بودن نعمت ها يادآور شد و زمستان تو مرا به خوابگاه تو برد. آنجا که پاکي تو مانند برف پراکنده مي شود. پس تو، معطر به بهارت ، بخشنده با تابستانت و با صفا با پائيزت و پاک با زمستانت هستي.
اي زمين! چه قدر با گذشت هستي و تحمل و وقار تو چه قدر زياد است و چه قدر مهربان هستي بر فرزندان برگشته از حقيقت خود که در خيال هاي خود گم شده اند.
ما کفر مي ورزيم و تو برکت مي دهي . ما مي آلاييم و تو تقديس مي کني. ما سينه تو را زخمي مي کنيم و تو زخم هاي ما را با مرهم پر مي کني.
ما کف تو را استخوان و جمجمه مي کاريم و تو از آن، سبزه و درخت مي روياني .
ما در تو جسدهاي بي جان به امانت مي گذاريم و تو بيابان هاي ما را از آب فراوان و خاک خود را از خوشه پر مي کني.
ما چهره تو را با خون ، رنگ مي کنيم و تو صورت هاي ما را با آب شست و شو مي دهي. ما عنصرهاي تو را مي گيريم تا از آنجا توپ ها و ابزارهاي ويران گر بسازيم و تو عنصرهاي ما را مي گيري و از آن گل ها و زنبق ها به وجود مي آوري.
چه قدر بردباري تو گسترده هست و چه اندازه آفريدگار تو زيبايت آفريد . تو نشانه بزرگ پروردگار و آيه دانش و حکمت و توانايي بي انتهاي او هستي . اي زمين ، تو چه هستي تو که هستي؟(1)
2- خيز تا برکلک آن نقاش ، جان افشان کنيم
کين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت (حافظ)
ياايها الذين اعبدوا ربکم الذي خلقکم و الذين من قبلکم لعلکم تتقون الذي جعل لکم الارض فراشا. (بقره 21 و 22 )
اي مردم ، پروردگار خود را پرستش کنيد، آن کس که شما و پيشينيان شما را آفريد تا پرهيزکار شويد. آن کس که زمين را بستر(راحت) شما قرار داده است.
پروردگار حکيم در اين آيه ها ، براي آنکه پرستش بندگانش در پيشگاه خويش را با شناخت همراه سازد، از نعمت زمين که آن را بستري مناسب براي زندگي انسان ها قرار داده است، نام مي برد، «مرکب راهواري که نيروي جاذبه اش به ما اجازه حرکت و استراحت و ساختن خانه و تهيه باغ ها و زراعت ها و انواع وسايل زندگي را داده است»
واژه «فراش» يا همان بستر استراحت که در آيه شريفه آمده است نه تنها مفهوم آرامش و آسودگي خاطر و استراحت را در بر دارد، گرم و نرم و معتدل بودن آن را نيز مي رساند».(2)
امام سجاد عليه السلام اين حقيقت را در تفسير اين آيه شريفه چنين بيان مي فرمايد:
خداوند زمين را مناسب طبع شما و موافق جسم شما قرار داد. آن را گرم و سوزان نساخت تا از حرارتش بسوزيد و زياد سرد نيافريد تا منجمد شويد . آن را آن قدر معطر و زننده قرار نداد تا بوي تند آن به مغز شما آسيب رساند و آن را بدبو نيافريد تا مايه هلاکت شما شود... آري، خداوند اين گونه زمين را بستر استراحت شما قرار داد.(3)
در تنظيم عوامل طبيعي کره زمين ، نهايت دقت و ريزه کاري به کار رفته است . براي نمونه ، اگر لايه خارجي کره زمين، اندکي از آنچه هست، ضخيم تر مي بود، اکسيژن - يعني عامل اصلي حيات - به وجود نمي آمد. هرگاه عمق درياها بيشتر از عمق فعلي بود ، آن وقت همه اکسيژن و کربن زمين، جذب مي شد و امکان زندگي بر روي کره زمين، از بين مي رفت. همچنين اگر هواي اطراف زمين، اندکي از آنچه هست ، رقيق تر مي بود، سنگ هاي آسماني که هر روز ميليون ها عدد از آنها به سوي زمين مي آيند، به آساني از جو زمين عبور مي کردند. تنها بيست و يک درصد از هواي اطراف زمين ، اکسيژن است . اگر اندازه اکسيژن موجود در هوا به جاي بيست و يک درصد، پنجاه درصد مي بود، همه مواد سوختي بر روي کره زمين، شعله ور مي شد و اگر جرقه اي به درختي در جنگل مي رسيد، همه جنگل به طور کامل مي سوخت . خوشبختانه غلظت هواي پيرامون زمين به اندازه اي است که اشعه کيهاني موجود در فضا را تا ميزاني که براي رشد و نمو گياهان لازم است؛ به طرف زمين عبور مي دهد و همه ميکروب هاي زيان بار را در همان فضا از بين مي برد و ويتامين هاي مفيد را ايجاد مي کند. يا وجود بخارهاي گوناگوني که در طي قرن ها از اعماق زمين برآمده و در هوا پخش شده است و بيشتر آنها هم گازهاي سمي هستند، آلودگي هواي پيرامون زمين را در پي نداشته است، زيرا وجود درياها و اقيانوس ها و جنگل ها و باران هاي سودمند، مانع از رخ دادن چنين پي آمد زيان باري براي کره زمين شده است.(4)
به راستي، ثمره دقت و توجه کردن به اين همه نشانه ها وآفريده هاي زيباي پروردگار، جز فروتني و سپاس گزاري و حق شناسي از نعمت هاي بي پايان او نخواهد بود.
هو الذي جعل لکم الارض ذلولا فامشوا في مناکبها و کلوا من رزقه و اليه النشور. (ملک 15)
او کسي است که زمين را براي شما رام کرد . پس بر شانه هاي آن راه برويد و از روزي هاي خداوند بخوريد و بازگشت همه به سوي اوست .
واژه ذلول در اين آيه شريفه ، جامع ترين تعبيري است که مي توان درباره کره زمين به کاربرد ؛ زيرا اين مرکب راهور در عين حرکت هاي گوناگون تو بسيار سريعي که دارد، آن چنان آرام به نظر مي رسد که گويي هيچ حرکتي ندارد. بعضي از دانشمندان مي گويند: زمين چهارده نوع حرکت گوناگون دارد که شامل حرکت به دورخود، حرکت به دور خورشيد و حرکت به همراه مجموعه منظومه شمسي در دل کهکشان است.
همچنين پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است و نه چنان سست و نرم ، بلکه به طور کامل براي زندگي بشر رام است . اگر براي نمونه ، بيشتر سطح زمين با تلاق هايي بود که همه چيز در آن فرو مي رفت يا ماسه هاي نرمي که پاي انسان تا زانو در آن فرو مي نشست يا سنگ هاي تيز و خشني بود که پاي انسان با اندکي راه رفتن کوفته و زخم مي شد ، آن گاه قدر رام بودن و آرام بودن زمين، بيشتر شناخته مي شد.
ديگر اينکه فاصله زمين از خورشيد نه چندان کم است که همه چيز از شدت گرما بسوزد و نه چندان دور است که همه چيز از سرما بخشکد . فشار هوا بر کره زمين نه آن اندازه زياد است که سبب خفگي او شود و نه آن اندازه کم است که از هم متلاشي شود. جاذبه زمين نيز نه به آن اندازه زياد است که استخوان ها را در هم بشکند و نه آنقدر کم است که انسان با يک حرکت از جا کنده و در فضا پرتاب شود.
بدين ترتيب ، زمين به اراده الهي، از هر نظر «ذلول» و رام و در تسخير انسان است »(5) تا انسان به ياد پروردگارش بيفتد و بداند که روزي به سوي پروردگار برخواهد گشت ، همان گونه ، که در آيه شريفه به اين حقيقت اشاره شده است که: « واليه النشور؛ و باز گشت همه به سوي اوست .»
/خ
اي زمين! چه زيبا و با شکوه هستي ، چه قدر اطاعت تو از نور، کامل و فروتني تو از خورشيد، نجيب است.چه قدر پوشيدگي تو با سايه، ظريف و نقاب تاريکي بر چهره تو جذاب است. اي زمين چه قدر کامل هستي و چه قدر پير و قديمي .
در دشت هاي تو راه مي رفتم و از کوه هاي تو بالا مي رفتم و به دره هاي تو فرود مي آمدم و به غارهاي تو داخل مي شدم. پس خواب تو در دشت، امنيت تو درکوه ،آرامش تو در دره ، اراده تو در سنگ و سکوت تو در غار است. پس تويي که با نيروي خود، گشاده هستي ، با فروتني خود بالايي و با بالا بودن خود، پايين هستي، با نيرومندي خود، نرمي و با وجود اسرار و پوشيده هاي خود، آشکاري.
به درياي تو سوار شدم و روز تو را گذراندم و نهرهاي تو را تعقيب کردم. پس شنيدم که ابديت، با جزر و مد تو حرف مي زد و روزگاران ، ميان تپه ها، غم هاي تو را مي سرود و زندگي، با مردم تو و در سراشيبي تو، راز و نياز مي کرد.
اي زمين، بهار تو مرا بيدار کرد و به جنگل هايت برد، به آنجا نفس هاي تو مانند بخار بالا مي روند. تابستان تو، مرا در مزرعه هاي سر سبزت نشاند، آنجا که کوشش هاي تو به ثمره ها تبديل مي شوند. پائيز تو مرا زودگذر بودن نعمت ها يادآور شد و زمستان تو مرا به خوابگاه تو برد. آنجا که پاکي تو مانند برف پراکنده مي شود. پس تو، معطر به بهارت ، بخشنده با تابستانت و با صفا با پائيزت و پاک با زمستانت هستي.
اي زمين! چه قدر با گذشت هستي و تحمل و وقار تو چه قدر زياد است و چه قدر مهربان هستي بر فرزندان برگشته از حقيقت خود که در خيال هاي خود گم شده اند.
ما کفر مي ورزيم و تو برکت مي دهي . ما مي آلاييم و تو تقديس مي کني. ما سينه تو را زخمي مي کنيم و تو زخم هاي ما را با مرهم پر مي کني.
ما کف تو را استخوان و جمجمه مي کاريم و تو از آن، سبزه و درخت مي روياني .
ما در تو جسدهاي بي جان به امانت مي گذاريم و تو بيابان هاي ما را از آب فراوان و خاک خود را از خوشه پر مي کني.
ما چهره تو را با خون ، رنگ مي کنيم و تو صورت هاي ما را با آب شست و شو مي دهي. ما عنصرهاي تو را مي گيريم تا از آنجا توپ ها و ابزارهاي ويران گر بسازيم و تو عنصرهاي ما را مي گيري و از آن گل ها و زنبق ها به وجود مي آوري.
چه قدر بردباري تو گسترده هست و چه اندازه آفريدگار تو زيبايت آفريد . تو نشانه بزرگ پروردگار و آيه دانش و حکمت و توانايي بي انتهاي او هستي . اي زمين ، تو چه هستي تو که هستي؟(1)
پيام متن:
2- خيز تا برکلک آن نقاش ، جان افشان کنيم
کين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت (حافظ)
زمين ، بستري مناسب براي زندگي
ياايها الذين اعبدوا ربکم الذي خلقکم و الذين من قبلکم لعلکم تتقون الذي جعل لکم الارض فراشا. (بقره 21 و 22 )
اي مردم ، پروردگار خود را پرستش کنيد، آن کس که شما و پيشينيان شما را آفريد تا پرهيزکار شويد. آن کس که زمين را بستر(راحت) شما قرار داده است.
پروردگار حکيم در اين آيه ها ، براي آنکه پرستش بندگانش در پيشگاه خويش را با شناخت همراه سازد، از نعمت زمين که آن را بستري مناسب براي زندگي انسان ها قرار داده است، نام مي برد، «مرکب راهواري که نيروي جاذبه اش به ما اجازه حرکت و استراحت و ساختن خانه و تهيه باغ ها و زراعت ها و انواع وسايل زندگي را داده است»
واژه «فراش» يا همان بستر استراحت که در آيه شريفه آمده است نه تنها مفهوم آرامش و آسودگي خاطر و استراحت را در بر دارد، گرم و نرم و معتدل بودن آن را نيز مي رساند».(2)
امام سجاد عليه السلام اين حقيقت را در تفسير اين آيه شريفه چنين بيان مي فرمايد:
خداوند زمين را مناسب طبع شما و موافق جسم شما قرار داد. آن را گرم و سوزان نساخت تا از حرارتش بسوزيد و زياد سرد نيافريد تا منجمد شويد . آن را آن قدر معطر و زننده قرار نداد تا بوي تند آن به مغز شما آسيب رساند و آن را بدبو نيافريد تا مايه هلاکت شما شود... آري، خداوند اين گونه زمين را بستر استراحت شما قرار داد.(3)
پيام متن:
نشانه هاي خداوند در زمين
در تنظيم عوامل طبيعي کره زمين ، نهايت دقت و ريزه کاري به کار رفته است . براي نمونه ، اگر لايه خارجي کره زمين، اندکي از آنچه هست، ضخيم تر مي بود، اکسيژن - يعني عامل اصلي حيات - به وجود نمي آمد. هرگاه عمق درياها بيشتر از عمق فعلي بود ، آن وقت همه اکسيژن و کربن زمين، جذب مي شد و امکان زندگي بر روي کره زمين، از بين مي رفت. همچنين اگر هواي اطراف زمين، اندکي از آنچه هست ، رقيق تر مي بود، سنگ هاي آسماني که هر روز ميليون ها عدد از آنها به سوي زمين مي آيند، به آساني از جو زمين عبور مي کردند. تنها بيست و يک درصد از هواي اطراف زمين ، اکسيژن است . اگر اندازه اکسيژن موجود در هوا به جاي بيست و يک درصد، پنجاه درصد مي بود، همه مواد سوختي بر روي کره زمين، شعله ور مي شد و اگر جرقه اي به درختي در جنگل مي رسيد، همه جنگل به طور کامل مي سوخت . خوشبختانه غلظت هواي پيرامون زمين به اندازه اي است که اشعه کيهاني موجود در فضا را تا ميزاني که براي رشد و نمو گياهان لازم است؛ به طرف زمين عبور مي دهد و همه ميکروب هاي زيان بار را در همان فضا از بين مي برد و ويتامين هاي مفيد را ايجاد مي کند. يا وجود بخارهاي گوناگوني که در طي قرن ها از اعماق زمين برآمده و در هوا پخش شده است و بيشتر آنها هم گازهاي سمي هستند، آلودگي هواي پيرامون زمين را در پي نداشته است، زيرا وجود درياها و اقيانوس ها و جنگل ها و باران هاي سودمند، مانع از رخ دادن چنين پي آمد زيان باري براي کره زمين شده است.(4)
به راستي، ثمره دقت و توجه کردن به اين همه نشانه ها وآفريده هاي زيباي پروردگار، جز فروتني و سپاس گزاري و حق شناسي از نعمت هاي بي پايان او نخواهد بود.
پيام متن:
کره رام شده زمين ، براي انسان ها
هو الذي جعل لکم الارض ذلولا فامشوا في مناکبها و کلوا من رزقه و اليه النشور. (ملک 15)
او کسي است که زمين را براي شما رام کرد . پس بر شانه هاي آن راه برويد و از روزي هاي خداوند بخوريد و بازگشت همه به سوي اوست .
واژه ذلول در اين آيه شريفه ، جامع ترين تعبيري است که مي توان درباره کره زمين به کاربرد ؛ زيرا اين مرکب راهور در عين حرکت هاي گوناگون تو بسيار سريعي که دارد، آن چنان آرام به نظر مي رسد که گويي هيچ حرکتي ندارد. بعضي از دانشمندان مي گويند: زمين چهارده نوع حرکت گوناگون دارد که شامل حرکت به دورخود، حرکت به دور خورشيد و حرکت به همراه مجموعه منظومه شمسي در دل کهکشان است.
همچنين پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است و نه چنان سست و نرم ، بلکه به طور کامل براي زندگي بشر رام است . اگر براي نمونه ، بيشتر سطح زمين با تلاق هايي بود که همه چيز در آن فرو مي رفت يا ماسه هاي نرمي که پاي انسان تا زانو در آن فرو مي نشست يا سنگ هاي تيز و خشني بود که پاي انسان با اندکي راه رفتن کوفته و زخم مي شد ، آن گاه قدر رام بودن و آرام بودن زمين، بيشتر شناخته مي شد.
ديگر اينکه فاصله زمين از خورشيد نه چندان کم است که همه چيز از شدت گرما بسوزد و نه چندان دور است که همه چيز از سرما بخشکد . فشار هوا بر کره زمين نه آن اندازه زياد است که سبب خفگي او شود و نه آن اندازه کم است که از هم متلاشي شود. جاذبه زمين نيز نه به آن اندازه زياد است که استخوان ها را در هم بشکند و نه آنقدر کم است که انسان با يک حرکت از جا کنده و در فضا پرتاب شود.
بدين ترتيب ، زمين به اراده الهي، از هر نظر «ذلول» و رام و در تسخير انسان است »(5) تا انسان به ياد پروردگارش بيفتد و بداند که روزي به سوي پروردگار برخواهد گشت ، همان گونه ، که در آيه شريفه به اين حقيقت اشاره شده است که: « واليه النشور؛ و باز گشت همه به سوي اوست .»
پيام متن:
پي نوشتها:
1-نک ، جبران خليل جبران، انديشه هاي نو و شگفت ، ترجمه سيمين پناهي فرد، تهران ، نيک فرجام 1384 چ 2، صص 81، 82، 84 و 85 .
2-تفسير نمونه ، تهران دارالکتب الاسلاميه، 1380 ، چ 19، ج 1،صص 118 و 119.
3-حويزي ، تفسير نورالثقلين ، ج 1،ص 41.
4-تفسير نمونه ،ج 22، صص 330 و 332 به نقل از نک:کرسي موريسين راز آفرينش انسان ، ترجمه: محمد سعيدي ، صص 33-36 .
5-همان ، صص 337 و 338 .
/خ