فلسفه آفرينش شيطان چيست ؟
نويسنده:محمد باقر پور اميني
«و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس کان من الجن ففسق عن امر ربه »:
و( ياد کن ) هنگامي را که به فرشتگان گفتيم ،آدم را سجده کنيد. پس (همه)- جز ابليس- سجده کردند، که از (گروه) جن بود و از فرمان پروردگارش سر پيچيد»
شيطان براي بندگي خدا آفريده شده نه براي گمراهي و شيطنت و وسوسه گري ، او مانند تمام جنيان و همچونم انسان (نه چون فرشتگان) موجودي صاحب اراده و اختيار بود وتوان سرپيچي از فرمان خداوند را داشت ، که با اين نافرماني از جايگاه والاي خود رانده شده و به بدبختي افتاد، او خود شيطنت را برگزيد و خواست که شيطان باشد و به مکر و حيله انسان پردازد .
من حسودم ، ازحسد کردم چنين
من عدوم ، کارمن مکرست و کين .
پس از آشنايي کوتاه با شيطان، مي توان سوال فوق را چنين پاسخ گفت :
1- خداوند همه چيز را بجا و خيرآفريده و راه هدايت را نيز به خوبي ترسيم نموده است و اگر انسان کژ راهه را برگزيند خود مسئول است و در پيروي از شيطان هيچ جبر و زوري وجود ندارد. زيرا در واقع شيطنت شيطاني زياني به بندگان نمي رساند بلکه مي تواند نردبان ترقي انسان باشد جزآنکه انسان خود پيروي از شيطان را برگزيند، زيرا شيطان هرگز سرزده به انسان حمله نمي کند، او با اجازه انسان پا به حريم او مي گذارد .
2- تسلط شيطان بر انسان محدود است ، او مي گويد » همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را» خداوند نيز از تسلط محدود شيطان چنين ياد مي کند: ان عبادي ليس لک عليهم سلطان الا من اتبعک من الغاوين؛ در حقيقت تورا بربندگان من تسلطي نيست. مگرکساني از گمراهان که تورا پيروي کنند.
3- سيطره و حکومت شيطان تنها بر گروهي است که سرپرستي و رهبري شيطان را پذيرفته اند.
خداوند مي فرمايد: او را برکساني که ايمان آورده اند تو بر پروردگارشان توکل مي کنند، تسلطي نيست. تسلط او فقط بر کسانيست که وي را به سرپرستي بر مي گيرند، و برخداوند شرک مي ورزند.
شيطان در صورت پذيرش و اقبال انسان،در او نفوذ مي کند. البته نفوذ در انديشه، نه تن و بدن او. اين نفوذ منحصر به وسوسه کردن( القاي يک فکر غلط به انسان) و نيکو جلوه دادن يک امر باطل است . بنابراين وقتي شيطان بر انسان تسلط مي يابد که خود انسان خواهان دوستي با او باشد و سيطره او را بپذيرا گردد.
4- ارتباط شيطان با انسان تنها در حد « دعوت» و« اجابت» است. با اين معني که شيطان انسان را به ابدي و معصيت دعوت مي کند، اما در پذيرش اين دعوت هيچ اجباري نيست .
از جهان دو بانگ مي آيد به ضد
تا کدامين را تو باشي مستعد
آن يکي بانگش نشور اتقيا
وان يکي بانگش فريب اشقيا
به فرموده خدا و(انسان) را به هر دو راه خير و شر هدايت نموديم » اين انسان است که بايد با اختيار خود دعوت خيرالاهي را بپذيرد و به دعوت شيطان پشت پا نهد. شيطان در قيامت در پاسخ کساني که به او اعتراض مي کنند و او را مسئول گمراهي خويش مي شمارند چنين مي گويد: » و ما کان لي عليکم من سلطان الا أن دعوتکم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا أنفسکم ». و مر ا برشما هيچ تسلطي نبود، جز اينکه شما را دعوت کردم و شما دعوت مرا «اجابت نموديد» . پس مرا گناه .... ملامت نکنيد و خود را ملامت کنيد .
انبيا طاعات عرضه مي کنند
دشمان شهوات عرضه مي کنند
نيک را چون بد کنم يزدان نيم
خوب را من زشت سازم رب نه ام
زشت را و خوب را آيينه ام
5- وجودشيطان عاملي براي آزمايش انسان است واز اين رو مي توان به نقش انسان در تکامل انسان پي برد . علامه طباطبائي شيطان را از خدمتگذاران نوع بشر معرفي مي کند و وجود او را از ارکان نظام عالم انساني که بر سنت اختيار استوار است، مي شمارد اميرالمومنان(عليه السلام ) مي فرمايد : « خداوند متعال براي نشان دادن استحقاق شيطان به غضب رباني و تکميل دوران آزمايش او و عمل به وعده خويش، مهلتي بهخ شيطان داد و فرمود: تو اي شيطان از جمله کساني هستي که به آنان مهلت داده شده است .
6- ضرورت وجود شيطان از نظر نظام کلي روشن شد. اگر شيطان و دعوت او به بدي نباشد، هيچ عمل صالحي انجام نمي گيرد. عمل صالح و صالح بودن نشان دهنده اين راز است که نفس عماره اي و شيطاني هست و امکان رفتن به راه شيطان وجود دارد. ولي انسان صالح از ميان دو راه ، راه راست را بر مي گزيند.
7- البته خداوند انسان را در برابر طوفان وسوسه هاي شيطان ، تنها رها نساخته ، براي مقابله و خنثي سازي وسوسه هاي شيطان ، نيروهاي فراواني را قرار داده است . عقل، فطرت، وجدان ، پيامبران و فرشتگان الهي را مي توان از امداد رسانان انسان در مقابله با شيطان شمرد .
منبع: مجله ي قرآن شماره 15
/خ
و( ياد کن ) هنگامي را که به فرشتگان گفتيم ،آدم را سجده کنيد. پس (همه)- جز ابليس- سجده کردند، که از (گروه) جن بود و از فرمان پروردگارش سر پيچيد»
شيطان براي بندگي خدا آفريده شده نه براي گمراهي و شيطنت و وسوسه گري ، او مانند تمام جنيان و همچونم انسان (نه چون فرشتگان) موجودي صاحب اراده و اختيار بود وتوان سرپيچي از فرمان خداوند را داشت ، که با اين نافرماني از جايگاه والاي خود رانده شده و به بدبختي افتاد، او خود شيطنت را برگزيد و خواست که شيطان باشد و به مکر و حيله انسان پردازد .
من حسودم ، ازحسد کردم چنين
من عدوم ، کارمن مکرست و کين .
پس از آشنايي کوتاه با شيطان، مي توان سوال فوق را چنين پاسخ گفت :
1- خداوند همه چيز را بجا و خيرآفريده و راه هدايت را نيز به خوبي ترسيم نموده است و اگر انسان کژ راهه را برگزيند خود مسئول است و در پيروي از شيطان هيچ جبر و زوري وجود ندارد. زيرا در واقع شيطنت شيطاني زياني به بندگان نمي رساند بلکه مي تواند نردبان ترقي انسان باشد جزآنکه انسان خود پيروي از شيطان را برگزيند، زيرا شيطان هرگز سرزده به انسان حمله نمي کند، او با اجازه انسان پا به حريم او مي گذارد .
2- تسلط شيطان بر انسان محدود است ، او مي گويد » همه را گمراه خواهم ساخت، مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را» خداوند نيز از تسلط محدود شيطان چنين ياد مي کند: ان عبادي ليس لک عليهم سلطان الا من اتبعک من الغاوين؛ در حقيقت تورا بربندگان من تسلطي نيست. مگرکساني از گمراهان که تورا پيروي کنند.
3- سيطره و حکومت شيطان تنها بر گروهي است که سرپرستي و رهبري شيطان را پذيرفته اند.
خداوند مي فرمايد: او را برکساني که ايمان آورده اند تو بر پروردگارشان توکل مي کنند، تسلطي نيست. تسلط او فقط بر کسانيست که وي را به سرپرستي بر مي گيرند، و برخداوند شرک مي ورزند.
شيطان در صورت پذيرش و اقبال انسان،در او نفوذ مي کند. البته نفوذ در انديشه، نه تن و بدن او. اين نفوذ منحصر به وسوسه کردن( القاي يک فکر غلط به انسان) و نيکو جلوه دادن يک امر باطل است . بنابراين وقتي شيطان بر انسان تسلط مي يابد که خود انسان خواهان دوستي با او باشد و سيطره او را بپذيرا گردد.
4- ارتباط شيطان با انسان تنها در حد « دعوت» و« اجابت» است. با اين معني که شيطان انسان را به ابدي و معصيت دعوت مي کند، اما در پذيرش اين دعوت هيچ اجباري نيست .
از جهان دو بانگ مي آيد به ضد
تا کدامين را تو باشي مستعد
آن يکي بانگش نشور اتقيا
وان يکي بانگش فريب اشقيا
به فرموده خدا و(انسان) را به هر دو راه خير و شر هدايت نموديم » اين انسان است که بايد با اختيار خود دعوت خيرالاهي را بپذيرد و به دعوت شيطان پشت پا نهد. شيطان در قيامت در پاسخ کساني که به او اعتراض مي کنند و او را مسئول گمراهي خويش مي شمارند چنين مي گويد: » و ما کان لي عليکم من سلطان الا أن دعوتکم فاستجبتم لي فلا تلوموني و لوموا أنفسکم ». و مر ا برشما هيچ تسلطي نبود، جز اينکه شما را دعوت کردم و شما دعوت مرا «اجابت نموديد» . پس مرا گناه .... ملامت نکنيد و خود را ملامت کنيد .
انبيا طاعات عرضه مي کنند
دشمان شهوات عرضه مي کنند
نيک را چون بد کنم يزدان نيم
خوب را من زشت سازم رب نه ام
زشت را و خوب را آيينه ام
5- وجودشيطان عاملي براي آزمايش انسان است واز اين رو مي توان به نقش انسان در تکامل انسان پي برد . علامه طباطبائي شيطان را از خدمتگذاران نوع بشر معرفي مي کند و وجود او را از ارکان نظام عالم انساني که بر سنت اختيار استوار است، مي شمارد اميرالمومنان(عليه السلام ) مي فرمايد : « خداوند متعال براي نشان دادن استحقاق شيطان به غضب رباني و تکميل دوران آزمايش او و عمل به وعده خويش، مهلتي بهخ شيطان داد و فرمود: تو اي شيطان از جمله کساني هستي که به آنان مهلت داده شده است .
6- ضرورت وجود شيطان از نظر نظام کلي روشن شد. اگر شيطان و دعوت او به بدي نباشد، هيچ عمل صالحي انجام نمي گيرد. عمل صالح و صالح بودن نشان دهنده اين راز است که نفس عماره اي و شيطاني هست و امکان رفتن به راه شيطان وجود دارد. ولي انسان صالح از ميان دو راه ، راه راست را بر مي گزيند.
7- البته خداوند انسان را در برابر طوفان وسوسه هاي شيطان ، تنها رها نساخته ، براي مقابله و خنثي سازي وسوسه هاي شيطان ، نيروهاي فراواني را قرار داده است . عقل، فطرت، وجدان ، پيامبران و فرشتگان الهي را مي توان از امداد رسانان انسان در مقابله با شيطان شمرد .
منبع: مجله ي قرآن شماره 15
/خ