فرهنگ يهودي مملو از افسانه هاي كشتار دسته جمعي يهوديان
در مقالهاي در نشريه بارنز ريويو اينگونه آمده است كه در اكتبر سال 1919، مارتين گلين فرماندار نيويورك ، در يك سخنراني در شهر آلباني اين ايالت در مورد " كشتار شش ميليون مرد و زن يهودي " اعلام كرد كه در جنگ جهاني اول در اثر ظلم و ستمي وحشتناك و يهوديكشي متعصبانه، كشته شدهاند. سخنراني گلين كه با عنوان " مصلوب نمودن يهوديان بايد متوقف شود " بود در 31 اكتبر 1919 در مجله امريكن هيبرو مگزين، كه توسط كميته يهوديان آمريكا منتشر ميشد به چاپ رسيد. حقيقت اين است كه در جريان جنگ جهاني اول 6 ميليون يهودي كشته نشدهاند؛ و هيچ مورخ مهمي نيز چنين چيزي را قبول ندارد. اما در واقع در جريان جنگ جهاني اول افسانه " شش ميليون يهودي " تبليغي احساسي و تأثيرگذار بود. اندكي پس از جنگ جهاني دوم، نظريه " شش ميليون يهودي " حياتي جديد يافت.
اگر به تاريخ نگاه كنيد ميبينيد كه فرهنگ نژادي يهود مملو از افسانههاي كشتار دستهجمعي يهوديان است. داستان " هولوكاست " (جنگ جهاني دوم) كه امروزه مطالب زيادي در مورد آن ميشنويد تنها يك گونه تغيير يافته از يك موضوع بسيار قديمي است.
در تلمود – يعني همان مبنا و اساس آموزههاي مذهبي يهود - از كشتار 4 ميليارد يهودي به دست روميان در زمان امپراتور هيدريان سخن گفته شده است. تلمود اين ماجرا را اينگونه توصيف ميكند كه سيلابي از خون كه به دريا ميريخت تخته سنگهاي بزرگ را با خود حمل ميكرد و تا فاصله 4 مايلي آب دريا را رنگين ساخته بود؛ اجساد شهيدان يهودي براي ساختن حصار اطراف تاكستان هيدريان استفاده ميشد و خوني كه از سيلاب خون بدست آمده بود براي حاصلخيز كردن انگورهاي هيدريان بكار ميرفت. همچنين ادعا ميشود كه 64 ميليون كودك يهودي بثار (Bethar) كه در لفافهاي مذهبي پيچيده شده بودند، زنده زنده توسط روميان سوزانده شدند.
آيا شما كشتار 4 ميليارد يهودي توسط روميان را باور داريد؟ اگر اينگونه است شما " منكر هولوكاست " هستيد.
در سالهاي اخير رسانهها بيش از پيش به خطر "انكار هولوكاست " (كه در مورد رنج و عذاب يهوديان در جنگ جهاني دوم است) توجه ميكنند. سياستمداران و رسانهها نسبت به افزايش نفوذ كساني كه جنبههاي گوناگون داستان هولوكاست را زير سوال بردهاند هشدار ميدهند. در چندين كشور مثل كانادا، فرانسه، آلمان و اتريش، "انكار هولوكاست " خلاف قانون است. سنتشكناني كه مرتكب چنين جنايت اعتقادي شدهاند محكوم به جرايم سخت و زندانهاي طولاني مدتي ميشوند كه همسنگ مجازات كودكآزارها، متجاوزان جنسي و قاتلان است.
اگر فكر ميكنيد كه اتهام "منكران هولوكاست " تنها اين است كه نسبت به آنچه آدولف هيتلر در جنگ جهاني دوم با يهوديان اروپا كرده – يا نكرده - است ابراز ترديد كردهاند، خودتان را براي يك شوك آماده كنيد. واقعيت اين است كه عبارت "منكر هولوكاست "، لااقل از ديدگاه دبورا ليپشتات، معنايي فراتر از اين دارد؛ او نويسنده كتاب پرفروش انكار هولوكاست است كه گفته ميشود در اين خصوص كلام آخر را ميزند.
بسياري از مردم به اشتباه معتقدند كه ليپشتات و ديگراني كه ظاهراً با "انكار هولوكاست " مبارزه ميكنند، تنها از بحث آزاد و عمومي در مورد جزئيات تاريخي آنچه ما با عنوان "هولوكاست " از آن ياد ميكنيم، ممانعت ميكنند. مسئله اصلاً اينگونه نيست. در واقع به اعتقاد ليپشتات اگر شما همانند مورخان تجديدنظرطلب يكي از عقايد زير را داشته باشيد منكر هولوكاست هستيد:
• بذرهاي جنگ جهاني دوم با رفتار ناعادلانهاي كاشته شد كه پس از جنگ جهاني اول با آلمان صورت گرفت.
• آدولف هيتلر در سال 1939 نميخواست عليه لهستان و انگلستان وارد جنگ شود.
• فرانكلين رزولت و وينستون چرچيل مخفيانه فعاليتهايي ميكردند تا آمريكا را (برخلاف خواست حدود 90% از مردم آمريكا در آن زمان) وارد جنگ در اروپا كنند.
• رزولت تمعداً صحنه را براي حمله ژاپن به بندر پيرل آماده ساخت تا آمريكا مجبور به جنگ عليه متحدين شود.
ليپشتات در كتاب انكار هولوكاست ميگويد كه اين نگرشهاي تاريخي كه در سال 1952 در كتاب شگفتآور و تجديدنظرطلبانه پشتپرده جنگ آمده - و هيچ ارتباطي با اين مسئله ندارد كه هيتلر شش ميليون يهودي را كشته است يا خير - "استدلالهايي هستند كه عناصر اصلي انكار هولوكاست را تشكيل ميدهند "؛ اين كتاب توسط چارلز كالن تانسيل، استاد تاريخ دانشگاه جرجتون نوشته شده است.
بنابراين خودتان را گول نزنيد. حتي اگر هرگز مستقيماً "هولوكاست " را زير سوال نبرده باشيد، اگر برحسب اتفاق اين جرأت را داشته باشيد كه به لحاظ تاريخي موضعي اتخاذ كنيد كه برخلاف موضع به لحاظ سياسي درستي باشد كه به ديگران تحميل شده است بازهم در معرض اين خطر قرار داريد كه انگ "انكار هولوكاست " به شما زده شود؛ كساني كه اين موضع به لحاظ سياسي درست را تعيين ميكنند همان كساني هستند كه تعيين ميكنند مردم در مورد وقايع تاريخي، ازجمله هولوكاست – و البته نه فقط هولوكاست - چه چيزي بايد بگويند و يا نگويند.
و توجه داشته باشيد كه اگر بگوييد ديكتاتور شوروي، ژوزف استالين بيش از آدولف هيتلر انسان كشته است، بازهم در معرض خطر اتهام "انكار هولوكاست " قرار داريد. به عقيده ليپشتات تفاوتي ميان هيتلر و استالين وجود دارد: "اگرچه استالين نيز با اختيار خود و مستبدانه به كشتار پرداخته است اما كشتارهاي صورت گرفته توسط هيتلر عليه يك گروه خاص بوده است ... در حقيقت استالين نسبت به نازيها تعداد بيشتري از مردم را كشته است. اما مسئله اين نيست ... اگر بگوييم كه تمام اين كشتارها شبيه هم بودهاند، به تحريف تاريخ دست زدهايم. "
به عبارت ديگر، به نظر ليپشتات، يهودياني كه در جنگ جهاني دوم كشته شدهاند از حدود 55 ميليون انسان ديگري كه در جريان جنگ كشته شدند مهمتر هستند؛ و البته اگر به حدود 200 ميليون نفري غيريهودي كه توسط رژيمهاي خونريز شوروي و ارتش سرخ چين قتلعام شدند اشاره نكنيم.
يا به اين نكته توجه كنيد: اگر – مثل مورخ مشهور آلماني، ارنست نولت - جرأت داشته باشيد كه بگوييد هرچند بازداشت ژاپنيهاي آمريكا توسط آمريكاييها پس از ماجراي بندر پيرل اشتباه بود، اين كار بيشباهت به بازداشت يهوديان توسط آلمانيها پس از اعلام شفاهي جنگ عليه آلمان از سوي يهوديت سازمانيافته در سال 1933 نبود، در اين صورت شما "مرز ميان حقيقت و خيال را مبهم كردهايد " و هرچند مستقيماً و آشكارا هولوكاست را انكار نكردهايد، نتيجه كار شما با انكار هولوكاست يكي است. ليپشتات ميگويد كه اشاره به چنين واقعيات تاريخي "در وضعيت مبهم ميان انكار مستقيم و نسبي (هولوكاست) قرار دارد " و اينكه "از برخي لحاظ اين انكار بيش از آنكه مستقيم باشد، خائنانه است " چراكه باعث ايجاد چيزي ميشود كه ليپشتات آن را "نوعي تاريخ ساختگي ميداند كه شناخت انگيزههاي آن مشكل است ". به عقيده ليپشتات جرايمي اعتقادي مثل جرأت اشاره به اين مطلب كه در حقيقت "هولوكاستهاي " واقعي (ولي فراموش شده) زيادي در تاريخ وجود دارند كه منحصراً شامل رنج و عذاب يهوديان نيستند و يا اين مطلب كه علت مرگ اكثر يهوديان (و بسياري ديگر) در جريان جنگ جهاني دوم، بيماري و گرسنگي (نه اعدام) بوده است، نيز در محدوده اين وضعيت مبهم قرار دارند.
ليپشتات ميگويد كساني كه چنين موضوعاتي را طرح ميكنند به "استدلالهاي نيمتاريخي مبهمتري وارد ميشوند كه انسانهاي خوشنيت و به لحاظ تاريخي جاهل را نسبت به انگيزههايشان دچار آشفتگي ميكند. " به عبارت ديگر، ليپشتات به روشني با هدف مرشد فلسفي TBR، مرحوم دكتر المر بارنز مخالف است كه به دنبال تطبيق تاريخ با واقعيات بود. براساس معيارهاي ليپشتات هركه جرأت تطبيق تاريخ با واقعيات را داشته باشد، يقيناً "انگيزههايي " ديگر دارد. بدين واسطه اين افراد "يهودستيز " هستند.
بطور خلاصه، اگر شما بخشي از تاريخ "رسماً تأييد شده " هولوكاست يا جنگ جهاني دوم (يا از آن بابت جنگ جهاني اول) را زير سوال ببريد – اهميتي ندارد كه اين بخش تاريخ تا چه اندازه اشتباه و يا حتي مهمل و غيرطبيعي باشد - بنا بر تعريف شما يك يهودستيز يا يك يهودستيز بالقوه، يعني فردي ملعون هستيد.
حقيقت اين است كه واقعيتهاي مربوط به هولوكاست – كه ليپشتات بدون توجه با آنها مخالفت ميكند - نشان ميدهند كه عبارت "منكر هولوكاست " يك نام به لحاظ معنايي اشتباه و گمراهكننده نيست، بلكه توصيفي ساده از يك فرد صادق و راستگوست، چرا كه هولوكاست يك دروغ بزرگ است.
در سالهاي 46-1945 در دادگاه نظامي بينالمللي نورنبرگ، رقم شش ميليون ذكر شده است. در اين دادگاهها كشف شد كه سياستهاي اتخاذي دولت آلمان "منجر به كشتار 6 ميليون يهودي شده است كه از اين تعداد 4 ميليون نفر در سازمانهاي نابودسازي كشته شدهاند. "
اگر آن يافتهها تكذيبناپذير هستند آنگاه برخي از برجستهترين حاميان امروزي هولوكاست را ميتوان "منكر هولوكاست " دانست. براي مثال:
• پروفسور رائول هيلبرگ نويسنده كتاب مرجع نابودسازي يهوديان اروپا تعداد كل مرگ و ميرها (با هر دليلي) را 5.1 ميليون نفر ميداند.
• جرالد ريتلينگر، نويسنده كتاب راهحل نهايي نيز به همين صورت رقم شش ميليون را قبول ندارد. او برآورد ميكند كه تعداد يهودياني كه در دوران جنگ مردهاند بايد حدود 4.6 ميليون باشد اما ميپذيرد كه اين رقم صرفاً حدسي است.
آيا اگر كسي بگويد كه هيچ سندي مبني بر دستور آدولف هيتلر براي نابودسازي يهوديان اروپا وجود ندارد، منكر هولوكاست است؟ زماني پاسخ اين سوال "بله " بود. حال به اين مطلب توجه كنيد: در نسخه سال 1961 كتاب نابودسازي يهوديان اروپا نوشته رائول هيلبرگ آمده است كه دو دستور از سوي هيتلر براي نابودسازي يهوديان اروپا وجود داشته است: دستور اول در بهار سال 1941 صادر شده و دومي اندكي پس از آن. با اين حال هيلبرگ فهميده است كه واقعيتهاي جديداً كشف شده، از اين اتهام حمايت نميكنند، و در ويرايش كتاب در سال 1985 هيچ اشارهاي به اين دستورات نكرده است.
همانطور كه ديگر مورخ حامي هولوكاست، يعني كريستوفر برونينگ اظهار داشته است، در ويرايش جديد كتاب هيلبرگ تمامي ارجاعها به تصميم يا دستور هيتلر براي "راهحل نهايي " حذف شده است. تنها در پايين يك پاورقي يك ارجاع به اين صورت داده شده است: "شرح وقايع و شرايط به يك تصميم هيتلر پيش از پايان تابستان اشاره دارد. " همچنين در ويرايش جديد اين عبارت متناقض آورده شده است: "تصميمات، گرفته نشده و دستورات، داده نشده بود. " با وجود بدست آمدن اسناد آلماني بسيار زياد پس از جنگ، از جمله صدها هزار سندي كه توسط شوروي بدست آمد – و تمامي آنها توسط اين مجله بررسي شده است - واقعيت اين است كه هيچ كس نميتواند هيچ مدرك مستندي براي طرح يا برنامه نابودسازي در دوران جنگ مشخص كند. درواقع ليست واقعيتهاي تاريخي كه توسط كساني كه "منكر هولوكاست " شناخته ميشوند، دستهبندي شده است و واقعيتهايي كه اكنون حتي از سوي مورخاني كه در خط مقدم حمله با انكار كنندگان هولوكاست بودهاند، تأييد شده است، بسيار چشمگير است.
در اين شماره ما تاريخ "هولوكاست " را از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار داده و افسانه هولوكاست را با واقعيتها تطبيق دادهايم. اين واقعيتها هم "هولوكاست " و هم جنبش تاريخي كنوني را كه با عنوان "انكار هولوكاست " شناخته ميشود، روشنتر ساخته است. مجله بارنز ريويو (TBR) واقعيت "هولوكاست " را منتشر ميكند. در پايان، تعيين مداوم حقايق جديد در مورد آنچه در "هولوكاست " رخ داده و رخ نداده است، نه تنها نتيجه بحث را مشخص ميكند بلكه پايان برنامه شريرانه و هدفمند نفرت تبليغاتي و در همان حال پيروزي حقيقت تاريخي خواهد بود.
مسئله كاملاً روشن است: كساني كه با واقعيتهاي مربوط به "هولوكاست " كه رئوس مطالب آن در اين شماره TBR آورده شده است، مواجه ميشوند، نميتوانند مجموعه واقعيتهاي مربوط به جنگ جهاني دوم، از جمله آلمان، هيتلر، چرچيل، رزولت و استالين را به همين شكل درك كنند.
ديويد ايروينگِ مورخ، در دادخواست قانوني خود عليه دبورا ليپشتات حامي هولوكاست، پيروز نشد. با اين حال بحث "انكار هولوكاست " را به بحث روز تبديل كرد. پيش از محاكمه، حاميان نظريه نابودسازي يهوديان، شديداً از "بحث " يا پاسخ به سوالات كساني كه مظنون به تجديدنظرطلبي بودند خودداري ميكردند. حقايق، موضوع بحث نبودند. محاكمه ايروينگ باعث شد كه صنعت هولوكاست با حقايق روبرو شود. بطور خلاصه ايروينگ و انديشهاي تاريخي كه مدتها تحت شكنجه بود، هرچند در داوري حقوقي برنده نشدند اما در بحث و استدلال پيروز شدند.
منبع:خبرگزاری فارس
/ن
اگر به تاريخ نگاه كنيد ميبينيد كه فرهنگ نژادي يهود مملو از افسانههاي كشتار دستهجمعي يهوديان است. داستان " هولوكاست " (جنگ جهاني دوم) كه امروزه مطالب زيادي در مورد آن ميشنويد تنها يك گونه تغيير يافته از يك موضوع بسيار قديمي است.
در تلمود – يعني همان مبنا و اساس آموزههاي مذهبي يهود - از كشتار 4 ميليارد يهودي به دست روميان در زمان امپراتور هيدريان سخن گفته شده است. تلمود اين ماجرا را اينگونه توصيف ميكند كه سيلابي از خون كه به دريا ميريخت تخته سنگهاي بزرگ را با خود حمل ميكرد و تا فاصله 4 مايلي آب دريا را رنگين ساخته بود؛ اجساد شهيدان يهودي براي ساختن حصار اطراف تاكستان هيدريان استفاده ميشد و خوني كه از سيلاب خون بدست آمده بود براي حاصلخيز كردن انگورهاي هيدريان بكار ميرفت. همچنين ادعا ميشود كه 64 ميليون كودك يهودي بثار (Bethar) كه در لفافهاي مذهبي پيچيده شده بودند، زنده زنده توسط روميان سوزانده شدند.
آيا شما كشتار 4 ميليارد يهودي توسط روميان را باور داريد؟ اگر اينگونه است شما " منكر هولوكاست " هستيد.
در سالهاي اخير رسانهها بيش از پيش به خطر "انكار هولوكاست " (كه در مورد رنج و عذاب يهوديان در جنگ جهاني دوم است) توجه ميكنند. سياستمداران و رسانهها نسبت به افزايش نفوذ كساني كه جنبههاي گوناگون داستان هولوكاست را زير سوال بردهاند هشدار ميدهند. در چندين كشور مثل كانادا، فرانسه، آلمان و اتريش، "انكار هولوكاست " خلاف قانون است. سنتشكناني كه مرتكب چنين جنايت اعتقادي شدهاند محكوم به جرايم سخت و زندانهاي طولاني مدتي ميشوند كه همسنگ مجازات كودكآزارها، متجاوزان جنسي و قاتلان است.
اگر فكر ميكنيد كه اتهام "منكران هولوكاست " تنها اين است كه نسبت به آنچه آدولف هيتلر در جنگ جهاني دوم با يهوديان اروپا كرده – يا نكرده - است ابراز ترديد كردهاند، خودتان را براي يك شوك آماده كنيد. واقعيت اين است كه عبارت "منكر هولوكاست "، لااقل از ديدگاه دبورا ليپشتات، معنايي فراتر از اين دارد؛ او نويسنده كتاب پرفروش انكار هولوكاست است كه گفته ميشود در اين خصوص كلام آخر را ميزند.
بسياري از مردم به اشتباه معتقدند كه ليپشتات و ديگراني كه ظاهراً با "انكار هولوكاست " مبارزه ميكنند، تنها از بحث آزاد و عمومي در مورد جزئيات تاريخي آنچه ما با عنوان "هولوكاست " از آن ياد ميكنيم، ممانعت ميكنند. مسئله اصلاً اينگونه نيست. در واقع به اعتقاد ليپشتات اگر شما همانند مورخان تجديدنظرطلب يكي از عقايد زير را داشته باشيد منكر هولوكاست هستيد:
• بذرهاي جنگ جهاني دوم با رفتار ناعادلانهاي كاشته شد كه پس از جنگ جهاني اول با آلمان صورت گرفت.
• آدولف هيتلر در سال 1939 نميخواست عليه لهستان و انگلستان وارد جنگ شود.
• فرانكلين رزولت و وينستون چرچيل مخفيانه فعاليتهايي ميكردند تا آمريكا را (برخلاف خواست حدود 90% از مردم آمريكا در آن زمان) وارد جنگ در اروپا كنند.
• رزولت تمعداً صحنه را براي حمله ژاپن به بندر پيرل آماده ساخت تا آمريكا مجبور به جنگ عليه متحدين شود.
ليپشتات در كتاب انكار هولوكاست ميگويد كه اين نگرشهاي تاريخي كه در سال 1952 در كتاب شگفتآور و تجديدنظرطلبانه پشتپرده جنگ آمده - و هيچ ارتباطي با اين مسئله ندارد كه هيتلر شش ميليون يهودي را كشته است يا خير - "استدلالهايي هستند كه عناصر اصلي انكار هولوكاست را تشكيل ميدهند "؛ اين كتاب توسط چارلز كالن تانسيل، استاد تاريخ دانشگاه جرجتون نوشته شده است.
بنابراين خودتان را گول نزنيد. حتي اگر هرگز مستقيماً "هولوكاست " را زير سوال نبرده باشيد، اگر برحسب اتفاق اين جرأت را داشته باشيد كه به لحاظ تاريخي موضعي اتخاذ كنيد كه برخلاف موضع به لحاظ سياسي درستي باشد كه به ديگران تحميل شده است بازهم در معرض اين خطر قرار داريد كه انگ "انكار هولوكاست " به شما زده شود؛ كساني كه اين موضع به لحاظ سياسي درست را تعيين ميكنند همان كساني هستند كه تعيين ميكنند مردم در مورد وقايع تاريخي، ازجمله هولوكاست – و البته نه فقط هولوكاست - چه چيزي بايد بگويند و يا نگويند.
و توجه داشته باشيد كه اگر بگوييد ديكتاتور شوروي، ژوزف استالين بيش از آدولف هيتلر انسان كشته است، بازهم در معرض خطر اتهام "انكار هولوكاست " قرار داريد. به عقيده ليپشتات تفاوتي ميان هيتلر و استالين وجود دارد: "اگرچه استالين نيز با اختيار خود و مستبدانه به كشتار پرداخته است اما كشتارهاي صورت گرفته توسط هيتلر عليه يك گروه خاص بوده است ... در حقيقت استالين نسبت به نازيها تعداد بيشتري از مردم را كشته است. اما مسئله اين نيست ... اگر بگوييم كه تمام اين كشتارها شبيه هم بودهاند، به تحريف تاريخ دست زدهايم. "
به عبارت ديگر، به نظر ليپشتات، يهودياني كه در جنگ جهاني دوم كشته شدهاند از حدود 55 ميليون انسان ديگري كه در جريان جنگ كشته شدند مهمتر هستند؛ و البته اگر به حدود 200 ميليون نفري غيريهودي كه توسط رژيمهاي خونريز شوروي و ارتش سرخ چين قتلعام شدند اشاره نكنيم.
يا به اين نكته توجه كنيد: اگر – مثل مورخ مشهور آلماني، ارنست نولت - جرأت داشته باشيد كه بگوييد هرچند بازداشت ژاپنيهاي آمريكا توسط آمريكاييها پس از ماجراي بندر پيرل اشتباه بود، اين كار بيشباهت به بازداشت يهوديان توسط آلمانيها پس از اعلام شفاهي جنگ عليه آلمان از سوي يهوديت سازمانيافته در سال 1933 نبود، در اين صورت شما "مرز ميان حقيقت و خيال را مبهم كردهايد " و هرچند مستقيماً و آشكارا هولوكاست را انكار نكردهايد، نتيجه كار شما با انكار هولوكاست يكي است. ليپشتات ميگويد كه اشاره به چنين واقعيات تاريخي "در وضعيت مبهم ميان انكار مستقيم و نسبي (هولوكاست) قرار دارد " و اينكه "از برخي لحاظ اين انكار بيش از آنكه مستقيم باشد، خائنانه است " چراكه باعث ايجاد چيزي ميشود كه ليپشتات آن را "نوعي تاريخ ساختگي ميداند كه شناخت انگيزههاي آن مشكل است ". به عقيده ليپشتات جرايمي اعتقادي مثل جرأت اشاره به اين مطلب كه در حقيقت "هولوكاستهاي " واقعي (ولي فراموش شده) زيادي در تاريخ وجود دارند كه منحصراً شامل رنج و عذاب يهوديان نيستند و يا اين مطلب كه علت مرگ اكثر يهوديان (و بسياري ديگر) در جريان جنگ جهاني دوم، بيماري و گرسنگي (نه اعدام) بوده است، نيز در محدوده اين وضعيت مبهم قرار دارند.
ليپشتات ميگويد كساني كه چنين موضوعاتي را طرح ميكنند به "استدلالهاي نيمتاريخي مبهمتري وارد ميشوند كه انسانهاي خوشنيت و به لحاظ تاريخي جاهل را نسبت به انگيزههايشان دچار آشفتگي ميكند. " به عبارت ديگر، ليپشتات به روشني با هدف مرشد فلسفي TBR، مرحوم دكتر المر بارنز مخالف است كه به دنبال تطبيق تاريخ با واقعيات بود. براساس معيارهاي ليپشتات هركه جرأت تطبيق تاريخ با واقعيات را داشته باشد، يقيناً "انگيزههايي " ديگر دارد. بدين واسطه اين افراد "يهودستيز " هستند.
بطور خلاصه، اگر شما بخشي از تاريخ "رسماً تأييد شده " هولوكاست يا جنگ جهاني دوم (يا از آن بابت جنگ جهاني اول) را زير سوال ببريد – اهميتي ندارد كه اين بخش تاريخ تا چه اندازه اشتباه و يا حتي مهمل و غيرطبيعي باشد - بنا بر تعريف شما يك يهودستيز يا يك يهودستيز بالقوه، يعني فردي ملعون هستيد.
حقيقت اين است كه واقعيتهاي مربوط به هولوكاست – كه ليپشتات بدون توجه با آنها مخالفت ميكند - نشان ميدهند كه عبارت "منكر هولوكاست " يك نام به لحاظ معنايي اشتباه و گمراهكننده نيست، بلكه توصيفي ساده از يك فرد صادق و راستگوست، چرا كه هولوكاست يك دروغ بزرگ است.
در سالهاي 46-1945 در دادگاه نظامي بينالمللي نورنبرگ، رقم شش ميليون ذكر شده است. در اين دادگاهها كشف شد كه سياستهاي اتخاذي دولت آلمان "منجر به كشتار 6 ميليون يهودي شده است كه از اين تعداد 4 ميليون نفر در سازمانهاي نابودسازي كشته شدهاند. "
اگر آن يافتهها تكذيبناپذير هستند آنگاه برخي از برجستهترين حاميان امروزي هولوكاست را ميتوان "منكر هولوكاست " دانست. براي مثال:
• پروفسور رائول هيلبرگ نويسنده كتاب مرجع نابودسازي يهوديان اروپا تعداد كل مرگ و ميرها (با هر دليلي) را 5.1 ميليون نفر ميداند.
• جرالد ريتلينگر، نويسنده كتاب راهحل نهايي نيز به همين صورت رقم شش ميليون را قبول ندارد. او برآورد ميكند كه تعداد يهودياني كه در دوران جنگ مردهاند بايد حدود 4.6 ميليون باشد اما ميپذيرد كه اين رقم صرفاً حدسي است.
آيا اگر كسي بگويد كه هيچ سندي مبني بر دستور آدولف هيتلر براي نابودسازي يهوديان اروپا وجود ندارد، منكر هولوكاست است؟ زماني پاسخ اين سوال "بله " بود. حال به اين مطلب توجه كنيد: در نسخه سال 1961 كتاب نابودسازي يهوديان اروپا نوشته رائول هيلبرگ آمده است كه دو دستور از سوي هيتلر براي نابودسازي يهوديان اروپا وجود داشته است: دستور اول در بهار سال 1941 صادر شده و دومي اندكي پس از آن. با اين حال هيلبرگ فهميده است كه واقعيتهاي جديداً كشف شده، از اين اتهام حمايت نميكنند، و در ويرايش كتاب در سال 1985 هيچ اشارهاي به اين دستورات نكرده است.
همانطور كه ديگر مورخ حامي هولوكاست، يعني كريستوفر برونينگ اظهار داشته است، در ويرايش جديد كتاب هيلبرگ تمامي ارجاعها به تصميم يا دستور هيتلر براي "راهحل نهايي " حذف شده است. تنها در پايين يك پاورقي يك ارجاع به اين صورت داده شده است: "شرح وقايع و شرايط به يك تصميم هيتلر پيش از پايان تابستان اشاره دارد. " همچنين در ويرايش جديد اين عبارت متناقض آورده شده است: "تصميمات، گرفته نشده و دستورات، داده نشده بود. " با وجود بدست آمدن اسناد آلماني بسيار زياد پس از جنگ، از جمله صدها هزار سندي كه توسط شوروي بدست آمد – و تمامي آنها توسط اين مجله بررسي شده است - واقعيت اين است كه هيچ كس نميتواند هيچ مدرك مستندي براي طرح يا برنامه نابودسازي در دوران جنگ مشخص كند. درواقع ليست واقعيتهاي تاريخي كه توسط كساني كه "منكر هولوكاست " شناخته ميشوند، دستهبندي شده است و واقعيتهايي كه اكنون حتي از سوي مورخاني كه در خط مقدم حمله با انكار كنندگان هولوكاست بودهاند، تأييد شده است، بسيار چشمگير است.
در اين شماره ما تاريخ "هولوكاست " را از زواياي گوناگون مورد بررسي قرار داده و افسانه هولوكاست را با واقعيتها تطبيق دادهايم. اين واقعيتها هم "هولوكاست " و هم جنبش تاريخي كنوني را كه با عنوان "انكار هولوكاست " شناخته ميشود، روشنتر ساخته است. مجله بارنز ريويو (TBR) واقعيت "هولوكاست " را منتشر ميكند. در پايان، تعيين مداوم حقايق جديد در مورد آنچه در "هولوكاست " رخ داده و رخ نداده است، نه تنها نتيجه بحث را مشخص ميكند بلكه پايان برنامه شريرانه و هدفمند نفرت تبليغاتي و در همان حال پيروزي حقيقت تاريخي خواهد بود.
مسئله كاملاً روشن است: كساني كه با واقعيتهاي مربوط به "هولوكاست " كه رئوس مطالب آن در اين شماره TBR آورده شده است، مواجه ميشوند، نميتوانند مجموعه واقعيتهاي مربوط به جنگ جهاني دوم، از جمله آلمان، هيتلر، چرچيل، رزولت و استالين را به همين شكل درك كنند.
ديويد ايروينگِ مورخ، در دادخواست قانوني خود عليه دبورا ليپشتات حامي هولوكاست، پيروز نشد. با اين حال بحث "انكار هولوكاست " را به بحث روز تبديل كرد. پيش از محاكمه، حاميان نظريه نابودسازي يهوديان، شديداً از "بحث " يا پاسخ به سوالات كساني كه مظنون به تجديدنظرطلبي بودند خودداري ميكردند. حقايق، موضوع بحث نبودند. محاكمه ايروينگ باعث شد كه صنعت هولوكاست با حقايق روبرو شود. بطور خلاصه ايروينگ و انديشهاي تاريخي كه مدتها تحت شكنجه بود، هرچند در داوري حقوقي برنده نشدند اما در بحث و استدلال پيروز شدند.
منبع:خبرگزاری فارس
/ن