نامه اي كه ايران را به آمريكا فروخت

گزارشي از نامه ذلت بار و ننگين 2003 دولت خاتمي به رئيس‌جمهور آمريكا وقتي اصلاح‌طلبان آرزو مي‌كردند كه اي كاش غول چراغ جادو معجزه بزرگ رابطه با امريكا را حل كند، شايد در خواب هم نمي‌توانستند ببينند روزي را كه اين چنين پرده برافتد و اسرار مگو فاش شود. سفر مخفيانه ديك چني به ايران و ملاقات‌هاي مخفيانه با او، ديدار اصلاح‌طلبان با جان كري و نامه‌نگاري‌هاي پشت پرده اصلاح‌طلبان با كاخ سفيد همه
سه‌شنبه، 26 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نامه اي كه ايران را به آمريكا فروخت

نامه اي كه ايران را به آمريكا فروخت
نامه اي كه ايران را به آمريكا فروخت


 






 

گزارشي از نامه ذلت بار و ننگين 2003 دولت خاتمي به رئيس‌جمهور آمريكا
 

وقتي اصلاح‌طلبان آرزو مي‌كردند كه اي كاش غول چراغ جادو معجزه بزرگ رابطه با امريكا را حل كند، شايد در خواب هم نمي‌توانستند ببينند روزي را كه اين چنين پرده برافتد و اسرار مگو فاش شود. سفر مخفيانه ديك چني به ايران و ملاقات‌هاي مخفيانه با او، ديدار اصلاح‌طلبان با جان كري و نامه‌نگاري‌هاي پشت پرده اصلاح‌طلبان با كاخ سفيد همه و همه واگويه‌اي از رازهاي سر به مهري بود كه احتمال افشايشان به كابوسي براي كشتي‌نشينان اصلاحات بدل شده بود.
ديك چني معاون وقت رئيس‌جمهور امريكا بود و سفرش معناي خاصي داشت؛ سفري كه بدون اطلاع مقامات جمهوري اسلامي و به بهانه قرارداد نفتي براي رايزني‌هاي پشت پرده صورت پذيرفت. سيروس ناصري نايب رئيس هيأت مديره و مديرعامل شركت اورينتال كيش و ديك چني معاون رئيس‌جمهور امريكا، دو نفر اصلي زمينه‌ساز قرارداد نفتي هاليبرتون- اورينتال در ايران بودند. سفر چني به ايران در سال 79 كه براي آماده‌سازي قراردادهاي نفت و گاز در ايران صورت گرفت، تا مدت‌ها محرمانه باقي ماند. در همين سفر محرمانه بود كه ديك چني به علت عارضه قلبي، حتي چند روزي را ميهمان يكي از بيمارستان‌هاي تهران بود.
مقام معظم رهبري بعدها در سال 1385 در جمع مردم گرمسار از اين سفر محرمانه سخن به ميان آوردند. ايشان ضمن اشاره به ديپلماسي فعال دولت نهم فرمودند: « بحمدالله پايگاه سياسي كشور و منزلت اجتماعي ملت ايران در جهان افزايش پيدا كرده است. قبل‌ها، دشمنان ما خيال مي‌كردند زمينه را فراهم كرده‌اند يا فراهم خواهند كرد و با يك حركت دست، مي‌توانند كشور را از اين رو به آن رو كنند. امريكايي‌ها اين حرف را گفتند. چند سال قبل از اين، عده‌اي از سياسيون امريكايي به طور محرمانه و مخفيانه ـ ما مطلع نشديم، بعد كه برگشتند مطلع شديم ـ به ايران آمده بودند و با بعضي از محافل نامساعد با نظام نشست و برخاست كرده بودند؛ وقتي رفتند گفتند در ايران كساني هستند كه منتظر يك اشاره ما هستند تا عليه نظام شليك كنند. امروز حقيقت براي آنها روشن شده است.
نه فقط نمي‌توانند سلطه پيدا كنند، حتي لطمه هم نمي‌توانند بزنند. ملت بيدار و متحد است. ما دل‌هايمان به هم نزديك است. ملت به مسئولان خود اعتماد دارد؛ مي‌داند كه آنان آنچه مي‌كنند و آنچه مي‌گويند، براي شخص، براي قدرت و براي زر و زور نيست. با نگاه باز نيازها و مصالح كشور مشاهده مي‌شود و مردم هم تشخيص مي‌دهند.»
ماجراهاي اصلاح‌طلبان البته فقط در همين حد نبود. سال 82 علي امامي‌راد نماينده گرمسار در مجلس ششم در نطقي به اين سفر محرمانه و موضوعات قابل توجه ديگري اشاره كرد. او گفت: «... سخنان مغز معيوب اصلاحات در حمايت از امريكا به عنوان ناجي و پرچمدار آزادي و دموكراسي در جهان، اباطيل رضا خاتمي نايب رئيس مجلس در كنگره پنجم مشاركت عليه امام(ره) و امنيت كشور، اظهارات غيرمسئولانه مشكوك تاج‌زاده درخصوص اجماع جهاني به منظور برگزاري انتخابات امريكاپسند در ايران، سفر مقامات ارشد احزاب نامشروع مجاهدين و مشاركت به قبرس، ژاپن، يونان و ساير كشورهاي اروپايي جهت ملاقات سناتورهاي صهيونيستي و مقامات ارشد سازمان سيا، حضور ديك چني در ايران، ملاقات با افراد مشكوك اجنبي و سران صهيونيست رژيم امريكا در مركز پژوهش‌هاي مجلس، ساختمان مقابل بيمارستان دي و ساير اماكن پيدا و پنهان، همنوايي عوامل امريكا و صهيونيست‌هاي مقيم مجلس در برخورد با منافع ملي و نهادهاي حافظ نظام از جمله سپاه پاسداران در نطق‌هاي پيش از دستور، ورود چمدان‌هاي دلار و ساير كمك‌هاي مستقيم و غيرمستقيم به عنوان حمايت از مطبوعات، مؤسسات نظرسنجي و انتخابات از خارج از مرز، هماهنگي و همراهي با اپوزيسيون خارج از كشور براي انتخابات آينده و آنچه اين روزها از مردم و مطبوعات شنيده و خواسته مي‌شود و تاكنون هم تكذيب نشده است و خلاصه گفتار، رفتار و كردار ورشكستگان سياسي و كوتوله‌هاي تازه به دوران رسيده حكايت از توطئه‌اي به عمق براندازي دارد.»
اما شايد اوج اين همه نامه موسوم به نامه 2003 باشد. نامه‌اي بدون امضا كه از طريق سفارت سوئيس براي مقامات امريكايي ارسال شد و حرف و حديث‌هاي زيادي را نيز با خود به همراه داشت.
حمله به عراق و افغانستان رقم خورده بود و اصلاحات عقب‌نشيني‌هاي پي‌درپي در مسئله هسته‌اي را تجربه مي‌كرد. در فضاي ترس و التهاب ناشي از لشكركشي‌هاي امريكا به منطقه كه سراسر وجود سردمداران اصلاحات را فراگرفته بود، دوم خردادي‌ها درصدد چاره‌جويي برآمدند و نتيجه اين همه جز نامه ننگين 2003 نبود.
مطابق آنچه بعدها «دنيس راس»، مشاور ارشد جورج بوش پدر و پسر، فرستاده ويژه كلينتون در مسائل خاورميانه و مشاور خارجه باراك اوباما طي مقاله‌اي در مجله نيوزويك به چاپ رساند، صادق خرازي مسئول نوشتن نامه به امريكايي‌ها شده بود و او خود نامه را تنظيم كرد. مطابق آنچه «تريتا پارسي» رئيس شوراي ايرانيان امريكايي‌تبار موسوم به «نياك» افشا كرد اين نامه بعد از مشورت‌هاي طولاني صادق خرازي با سيدمحمد خاتمي نوشته شده است.
در اين نامه عقب‌نشيني‌هاي غيرقابل انتظاري صورت پذيرفته بود و عملاً فلسطين و لبنان نيز به امريكا فروخته شده بود. مطابق آنچه در اين نامه ذلت‌بار آمده بود، در ازاي «خروج نام ايران از محور شرارت» و «فروش قطعات هواپيما به ايران» از سوي امريكا، ايران متعهد مي‌شد فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را شفاف كند و از خلع سلاح حماس و حزب‌الله حمايت كند.
اين همه در حالي بود كه ايران به صورت داوطلبانه اجراي پروتكل الحاقي را پذيرفته بود. اجراي پروتكل زمينه‌ساز بازديدهاي متعدد و گسترده بازرسان آژانس از تأسيسات هسته‌اي ايران را فراهم آورد. در واقع مطابق با اين پروتكل آنها مي‌توانستند هر نقطه‌اي را كه مناسب بدانند براي بازرسي انتخاب كنند و بدون ممانعت ايران نسبت به بازديد از آن اقدام نمايند. سياست تنش‌زدايي اصلاحات پاياني نداشت.
نامه جنجالي 2003 دولت خاتمي به امريكا، به واسطه‌گري «تيم گولديمن» سفير وقت سوئيس در تهران از طريق «باب ني» نماينده حزب حاكم جمهوريخواه و عضو سابق كنگره امريكا براي «روو» مهمترين مشاور جورج بوش ارسال شده بود. «تيم گولديمن» سفير سوئيس در تهران، «باب ني» را براي انتقال پيشنهاد مذاكره ايران به كاخ سفيد برگزيده بود، چون مي‌دانست نماينده سابق ايالت جنوبي اوهايو تنها نماينده‌اي است كه در كنگره امريكا به زبان فارسي آشنايي دارد و بويژه به موضوعات مرتبط با ايران علاقه‌مند است. گفته مي‌شود گولديمن پيش‌تر نيز به ايرانيان براي نگارش متن پيشنهادي كمك كرده است!
در آغاز نامه از زبان گولديمن نوشته شده بود: «بعد از صحبت كردن درباره اين مسئله با صادق خرازي، من فهميدم كه آنها مي‌خواهند مطمئن بشوند كه اگر در مرحله اوليه همه‌چيز به هم خورد، قرارهايي كه گذاشته‌اند و شرايط جديدي كه گذاشته‌اند افشا نشود چون نمي‌خواهند مشكل داشته باشند. به هرحال من اين موضوع را به طور شفاف فهميدم كه دولت ايران مي‌خواهد اين مسئله را به صورت جدي با امريكا حل كند.»

طي اين نامه ايران تضمين‌هاي زيادي به امريكا مي‌داد. در متن نامه آمده بود:
 

ايراني‌ها بايد از لحاظ امنيتي اطمينان كامل بدهندكه ايرانيان هيچ طرحي و برنامه‌اي براي ساخت
(wmd سلاح‌هاي كشتارجمعي) ندارند. همكاري كامل با آژانس (IAEA) براساس اجازه ايراني‌ها بر تمام (2+93 و تمام عهده‌نامه‌هاي آينده آژانس)

تروريسم:
 

برخورد قاطع عليه هرگونه عمل تروريستي در خاك ايران، همكاري كامل و تبادل اطلاعات مربوط به اين موضوع.

عراق:
 

هماهنگي ايراني‌ها براي برقرار كردن امنيت در عراق و تأسيس يك عراق دموكراتيك و دولت دموكراتيك كه متشكل باشد از تمام گروه‌هاي مذهبي و قبايل در عراق.

خاورميانه:
 

1- قطع هرگونه كمك مادي به فلسطيني‌ها (حماس، جهاد و...) از طرف خاك ايران و اجبار اين گروه‌ها كه اقدامات خونبار را قطع كنند عليه مردمي كه در مرزهاي 1967 قرار دارند.
2- كاري كنند كه حزب‌الله يك گروه سياسي- اجتماعي در لبنان شود.
3- قبول 2 راه امريكا

در مقابل نيز امريكا تعهداتي مي‌داد:
 

امريكا حمايت‌هايي كه براي تغييرات سياسي به طور مستقيم در حال انجام است، ديگر انجام ندهد.
لغو تمام تحريم‌هاي تجاري، پول‌هاي بلوكه شده و لغو دست يافتن به WTO

عراق:
 

تعقيب و پيگرد منافقين، حمايت از بازگرداندن اعضاي منافقين به ايران، حمايت از برگرداندن ايراني‌هايي كه در عراق هستند. تركيه به شمال عراق حمله نكند.
احترام گذاشتن به آداب و رسوم ايرانيان و احترام گذاشتن به روابط مذهبي ديرينه ايران و نجف و كربلا.
دست يافتن به انرژي صلح آميز هسته‌اي، فناوري زيست شناسي و فناوري‌هاي شيميايي.
قبول كردن ايران به عنوان كشوري كه حلال مسئله امنيتي منطقه است با احتساب ميزان دفاعي كه مي‌تواند از خود كند (منظور پيشرفت‌هاي نظامي كه ايران داشته است.)
متن نامه آنقدر ساده انگارانه بود كه بعد از انتشار عمومي آن واكنش‌هاي قابل توجهي را در ميان سياسيون موجب شد. نخستين بار 25 سپتامبر سال 2006 (5 مهر 85) بود كه شبكه چهار راديو بي.بي.سي از ارسال نامه دولت خاتمي خبر داد. در گزارش راديو بي.بي.سي به زمينه‌هاي ارسال اين نامه نيز اشاره شده بود. «آوريل 2003 ميلادي، در شرايطي كه تانك‌هاي امريكايي در خيابان‌هاي بغداد حركت مي‌كردند، اين نگراني در تهران شدت مي‌گرفت كه شايد پس از عراق نوبت ايران باشد.»
دولتمداران اصلاح طلب اگرچه نخست ترجيح دادند در مقابل اين خبر سكوت كنند، اما كمي بعد تكذيب‌ها آغاز شد و در همين ميان محمد حسين عادلي كه در آن زمان معاون وزير امورخارجه ايران بود، طي مصاحبه‌اي با بي.بي.سي اصل نامه را تأييد كرد و گفت: «آن نامه براي امريكايي‌ها فرستاده شد تا نشان دهد كه ما آماده گفت‌وگو و حل معضلات هستيم. اين اقدام در راستاي سياست‌هاي محمدخاتمي بود كه مي‌خواست همه راه‌هاي مسالمت‌آميز را بيازمايد.»
صادق خرازي سفير وقت ايران در پاريس و از نزديكان محمد خاتمي نيز در جلسه بررسي سياست خارجي دولت هشتم در بنياد باران گفت: «ما براي اعتمادسازي اقدام به نگارش اين نامه كرديم.»
او افزود: «در سال 2003 ديوار بي‌اعتمادي بلندي ميان ايران و امريكا وجود داشت و هر لحظه ممكن بود امريكا به ما حمله كند(!). به همين خاطر به پيشنهاد من دولت هشتم نامه‌اي به امريكا نوشت و همراهي‌اش با برخي سياست‌هاي خاورميانه‌اي امريكا مثل سازش در فلسطين و لزوم تبديل حزب‌الله لبنان به يك حزب سياسي و شفاف سازي فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را اعلام كرد.»
خرازي همچنين تصريح كرد: «اما ديوار بي‌اعتمادي ميان ايران و امريكا به قدري بلند بود كه امريكايي‌ها حتي نامه را بررسي نكردند.»
گفته مي‌شد انتشار اين نامه در راستاي رقابت‌ها و اختلافات دموكرات‌ها و جمهوريخواه‌ها صورت پذيرفته است. انتشار اين نامه به همان ميزان كه براي اصلاح طلبان در ايران گران تمام شد، براي جمهوريخواهان نيز مايه ننگ شد. پارسي در همين خصوص و با بيان اين كه انتشار پيشنهاد مذاكره ايران جنجال و اختلاف‌نظر گسترده‌اي ميان دولت بوش و منتقدانش در داخل و خارج از كنگره را برانگيخت، مي‌گويد: «افشاي هويت «روو» به عنوان دريافت كننده اين پيشنهاد بر نگراني‌ها و تنش‌هاي موجود در خصوص اين كه چه افرادي از دولت بوش در ارتباط با اين موضوع نقش داشته‌اند را شدت بخشيد.»
كاندوليزا رايس وزير امورخارجه امريكا هنگام شهادت در برابر كنگره، مشاهده پيشنهاد ايران را در سال 2003 رد كرد و علاوه بر آن «فلاينت لورت» يك مسئول سابق در وزارت امورخارجه امريكا را به خاطر مطلع نكردن فوري وي از اين موضوع در آن هنگام مورد سرزنش قرار داد و اين همه نشان از آن داشت كه باز اين اتهام براي رايس و جمهوريخواهان قابل پذيرش نبوده و نيست.اظهارات رايس واكنش فلاينت لورت را نيز به دنبال داشت. لورت در كنفرانسي كه در مقر كنگره درخصوص روابط امريكا و ايران و با حمايت بنياد ساختار جديد امريكا (New America Foundation) و نياك برگزار شد، در واكنش به انتقادات رايس با بيان اين كه غيرممكن است وزير امور خارجه را درباره پيشنهاد ايران مطلع نكرده باشد، عذرخواهي وي را به دليل اين سرزنش خواستار شد.
اظهارات رايس در حالي بودكه روو و رايس هر دو در سال 2003 به همراه ديك چني معاون رياست‌جمهوري امريكا از چهره‌هاي نزديك به بوش در زمينه سياست خارجي به حساب مي‌آمدند.
فلينت لورت كه در زمان رياست كاندوليزا رايس بر شوراي امنيت ملي امريكا در اين شورا فعاليت داشت، همچنين گفت: «مطمئنم كه رايس و كالين پاول وزير خارجه وقت امريكا در آن زمان از اين پيشنهاد ايران مطلع بودند». لورت اين پيشنهاد را «تلاش جدي ايران براي فراهم كردن زمينه نزديكي ايران و امريكا » ناميد و در ادامه مصاحبه با رويترز گفت: «كاندوليزا هفته گذشته به كنگره گفت از اين پيشنهاد اطلاع نداشته، در حقيقت مي‌خواسته كنگره را فريب دهد، زيرا من مطمئنم كه وي از اين پيشنهاد مطلع بوده است.» اظهارات لورت در حالي بود كه رايس صراحتاً گفته بود: «من نمي دانم لورت درباره چه چيز صحبت مي‌كند!»
اما پاسخ اين نامه نيز درخور اهميت است. لري ويلكينسون رئيس دفتر كالين پاول، وزير خارجه وقت امريكا مي‌گويد: «تنها چيزي كه من ديدم گزارشي بود از اين كه چنين نامه‌هاي دريافت‌شده و پاسخي كه از طريق مقام‌هاي سوئيسي براي ايران فرستاده شده است. پاسخي شبيه به اين كه چطور به خود اجازه مي‌دهيد چنين پيشنهاد «گستاخانه‌اي» بدهيد.»
به دنبال آغاز برخي حرف و حديث‌ها در مورد اين نامه، روزنامه واشنگتن پست كه حامي دموكرات‌ها به شمار مي‌آمد تصويري از نامه مورد اشاره را منتشر كرد. اين در حالي است كه گفته مي‌شود ويرايش دومي از اين نامه نيز در كتاب باربارا اسلوين وجود دارد.
اما اين همه در حالي رقم خورد كه رمضان زاده اصل نامه را انكار كرده و آن را ساخته و پرداخته مخالفان اصلاحات دانسته بود! او خط تبليغاتي حاميان دولت به دليل شكست سياست‌هاي خود در عرصه سياست خارجي(!) را دليل انتشار اخباري درباره اين نامه جنجالي عنوان كرده بود. با اين وجود اكبر گنجي ديگر چهره‌اي بود كه بر صحت اين نامه تأكيد كرد. او طي مقاله‌اي با عنوان «بررسي ساختار سياسي ايران» به بررسي روابط ايران و امريكا پرداخت و با اشاره به شرايط مساعد زمان خاتمي براي تعامل با امريكا نوشت: «وقتي كلينتون براي دست دادن با خاتمي به سراغ او رفت، خاتمي آنقدر در دستشويي ايستاد تا او به دنبال ديگر كارهايش برود.»
گنجي همچنين با اشاره به جنگ‌هاي افغانستان و عراق تأكيد كرد: «خطر حمله نظامي امريكا به ايران در دوره خاتمي هم بسيار بالا بود و اگر رئيس‌جمهور را مقصر بدانيم، رئيس‌جمهور آن دوره خاتمي بود نه احمدي‌نژاد.»او ادامه داد: «پس از حمله امريكا به عراق، صادق خرازي نامه‌اي بدون امضا (طرح مخفي 2003) به سفارت سوئيس در تهران تحويل داد. در اين نامه امكان شناسايي اسرائيل از طريق پذيرش طرح ملك‌عبدالله، مهار سازمان‌هاي راديكال منطقه و طرح امنيت منطقه‌اي در خليج فارس پيشنهاد شده بود اما دولت بوش، سرمست از پيروزي در عراق، طرح ايران را ناديده گرفت و بوش سخنراني محور شرارت را ايراد كرد.»
گنجي ضمن نقد رويكرد اصلاح‌طلبان افزود: «درخصوص مذاكره با امريكا به قصد حل مسائل فيمابين، هيچ اقدام جدي‌اي در دوران هاشمي و خاتمي صورت نگرفت. هاشمي رفسنجاني و سيدمحمد خاتمي كه هر دو ميانه‌رو و مدافع تنش‌زدايي با غرب و امريكا تلقي مي‌شوند توان و جرأت «مذاكره رسمي و اعلام‌شده» با دولت امريكا را نداشتند.»
گفته مي شود نسخه ويرايش شده و نيز نسخه ويرايش نشده نامه 2003 در كتاب اسلوين آمده است. تغييرات ظريفي كه در متن اين نامه پس از ويرايش‌هاي نهايي ايجاد شده، نشان مي‌دهد در سال 2003 حكومت ايران تاچه حد براي تنش‌زدايي از رابطه خود با امريكا حاضر بوده است. خانم اسليون مي‌گويد به رغم فرصت‌هاي از دست رفته در سالهاي بعد از 11 سپتامبر، مقامات ايران و امريكا در اين سالها چند ديدار مخفي در كشورهاي اروپايي داشتند از جمله در آپارتمان شخصي اخضر ابراهيمي نماينده ويژه سازمان ملل در افغانستان يا در مقر سازمان ملل در ژنو. به گفته نويسنده، رايان كراكر سفير وقت امريكا در عراق و زلماي خليلزاد سفير وقت امريكا در بغداد و چند مقام ايراني ازجمله جواد ظريف در اين گفت‌وگوها شركت داشتند. سالها بعد «دنيس راس» مشاور جورج بوش پدر و پسر، فرستاده ويژه كلينتون در مسائل خاورميانه و مشاور خارجه باراك اوباما مقاله‌اي در مجله نيوزويك به چاپ رساند كه اشاره به ماجراي همين نامه داشت. اين نامه در واقع سبب شده بود سردمداران امريكا دچار اين توهم شوند كه مي توان ايران را مثل گذشته با فشارهاي سياسي عقب راند.
راس مي نويسد: «تاريخ نشان داده ايران در مقاطعي در قبال فشار سياسي بين‌المللي جواب دلخواه را داده است. براي مثال در سال 2003 پس از نابودي ارتش عراق توسط نيروهاي امريكايي، دولت وقت از طريق سفير سوئيس در ايران پيامي به واشنگتن ارسال كرد تا با اين كار نگراني‌هاي امريكا را درباره برنامه‌هاي تسليحاتي تهران و حمايت ايران از حزب‌الله و حماس تا حدي تخفيف دهد.» او ياد‌آور مي‌شود:«صادق خرازي، معاون وزير امور خارجه دولت وقت كه اين پيام را تنظيم كرده بود، گفت بيم‌ها و هراسها آنها را مجبور كرد دست به اين كار بزنند.» مشاور دولت بوش پدر و پسر و بيل كلينتون در امور خاورميانه مي‌افزايد: «اما برعكس، سال پيش كه سازمان اطلاعاتي امريكا گزارشي راجع به ايران منتشر كرد، محمود احمدي‌نژاد رئيس‌جمهور دولت جديد ايران در اظهاراتي جنجالي گفت رويارويي با امريكا اثربخش است و امريكا از موضع خود عقب نشسته است.»
اما در سند ديگري كه به نقل از دنيس راس پيش از اين توسط منابع غربي منتشر شده بود، آمده است: «اول آوريل 2003 مباحثه طولاني‌اي با صادق خرازي كه براي ديدنم آمده بود، داشتم و دوم مه نيز دوباره او را به مدت سه ساعت ديدم.» آنچه در نامه دولت خاتمي به جورج بوش به صراحت آمده است، تلاش اين دولت براي اعطاي برخي امتيازات در جهت «نزديكي دو دولت» است. گويا قرار بوده در اين راستا ديدارهاي ديگر مانند كمال خرازي و زلماي خليلزاد انجام شودكه با پاسخ سرد مقامات كاخ سفيد ره به جايي نبرده است. آنچه اكنون مي توان گفت آن است كه ديگر بازگشت به تاريخ تلخ آن روزها ممكن نيست و به هيچ وجه نمي توان مدار سياست خارجي را به موضع انفعال گذشته باز گرداند.
منبع:خبرگزاری فارس



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط