سیاست ، قدرت و نابرابری (3)

بهره گیری گسترده و سوء از اعتماد عمومی باتوسل به تبلیغات سیاسی رسانه های مختلف ارتباط جمعی و فریب افکارعمومی از جمله شیوه های مرسوم و جاری بسیاری از کشورهای عقب مانده و در حال توسعه است . البته وجودجمع کثیری ازافراد فاقد سواد در میان اقشار مختلف اجتماعی و عدم برخورداری بسیاری از مردم جوامع فوق از
يکشنبه، 31 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سیاست ، قدرت و نابرابری (3)

سیاست ، قدرت و نابرابری (3)
سیاست ، قدرت و نابرابری (3)


 

نويسنده: حبیب عشایری




 

10- عوام فریبی و اقتدارگرایی :
 

بهره گیری گسترده و سوء از اعتماد عمومی باتوسل به تبلیغات سیاسی رسانه های مختلف ارتباط جمعی و فریب افکارعمومی از جمله شیوه های مرسوم و جاری بسیاری از کشورهای عقب مانده و در حال توسعه است . البته وجودجمع کثیری ازافراد فاقد سواد در میان اقشار مختلف اجتماعی و عدم برخورداری بسیاری از مردم جوامع فوق از توانایی لازم جهت تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی – اقتصادی حاکم زمینه لازم برای عوام فریبی هرچه بیشتر مردم و افزایش اقتدارگرایی نظام سیاسی تسهیل و فراهم می نماید." تافلر معتقد است دوران تازه به انقلابهای انفجارآمیز سیاسی در جوامع اقتدارگرا و استبدادی خواهد انجامید از دید او انقلاب ارتباطات با گسترش آگاهی های سیاسی و اجتماعی زمینه را برای بررسی چند و چون مشروعیت رژیم های اقتدارگرا آماده خواهدکرد واین حکومتها را متزلزل ترخواهد ساخت. به گفته وی دوران تازه دوران سخت انقلابی است که پیش فرض های کهنه ما را باطل می سازد و در چارچوب آن روش های کهنه تفکر، فرمول های قدیمی ،احکام جزمی و ایدئولوژی های دیگر با واقعیات روز تطبیق نمی کند."14 بنابراین حاکمان سیاسی با نادیده گرفتن حقوق حقه مردم وحذف قوانین مبتنی بر مشی مردم مدار با وارونه جلوه دادن عملکرد گذشتگان و بزرگ نمایی گزارش های عملکردی خود و حتی تخریب چهره های سیاسی –اقتصادی با جذب خیل عظیمی از آحاد اجتماعی امکان تثبیت حضورخود را در چرخه قدرت تداوم می بخشندو با چینش هواداران در مناصب سیاسی و اعمال و اجرای برنامه های کوتاه مدت وعامه پسند مسیراقتدارگرایی و شکل گیری نظام مبتنی بر مشی دیکتاتوری را هموار می نمایند."اصولا اقتدار دارای اقسام مختلفی است که مهمترین آنها عبارتند از :
الف) اقتدار زورمندانه؛ این نوع اقتدار طبق قانون و اختیارات رسمی اعمال نمی شود بلکه زور محض ضمانت اجرای آنست .
ب) اقتدار ناشی از قانون اساسی؛ مانند اقتدار رییس جمهور یا فرماندار
ج) اقتدار فرهی؛ به گفته ماکس وبر اقتدار فرهی بر قهرمان پروری مقدس ویژه و استثنایی یا برخصلت و صفت ستوده یک شخص متکی است.
د) اقتدار دینی؛ به کسانی که در سلسله مراتب دینی موقعیت برتری دارند مربوط است
ه) اقتدارآسمانی؛ گاهی کسانی مدعی شده اند برگزیده خدایند و خداوند به آنها اقتدار داده است
و) اقتدارنیایی؛ این نظام اقتدار در شکل پادشاهی حکومت وجود دارد
ز) اقتدار نخبگان؛ این نوع اقتدار را گروه های کوچک افراد بر پایه شخصیت ، دانش و تخصص یا ثروت خود دارند
ح) اقتدار سنتی ؛ این نوع اقتدار برعرف های سنتی ، باستانی و قراردادهای اجتماعی مبتنی است
ط) اقتدار قانونی- عقلایی و پایه این اقتدار قوانین کشور است و بطور عمده در نظام دموکراتیک وجود دارد."15

11- جامعه بسته و دوستانش:
 

بطور مشخص درجوامع بسته که علی الاصول حاکمان آنها برخواسته ازرای مستقیم مردم نیستند محدودیت های بسیاری بر فعالیت حرفه ای نخبگان فکری وابزاری حاکم است " زیرا نخبگان فکری که شامل نویسندگان ، دانشگاهیان ، متخصصین، کارشناسان، خبرنگاران و هنرمندانی هستند اندیشه و روش و رهیافت و راهبرد تولید می کنند. آنچه که حائز اهمیت است اینکه معاشرت منطقی و سامان یافته میان نخبگان فکری ونخبگان ابزاری می تواند سرنوشت یک جامعه را تعیین کند."16 چنانچه [مدارا] یکی از مشخصات برجسته فرهنگ لیبرالیسم که جوامع بسته فاقد این مشخصه هستند بعنوان" یکی از وظایف دولت جامعه و یا فرد است که بموجب آن نباید در فعالیت ها یا عقاید دیگران مداخله شود. هرچند موردپسند یاحتی تایید نباشند ، البته تاجایی که این قبیل فعالیت ها و عقاید به حق برابر دیگران درچگونگی اعمال وعقاید خویش تجاوزنکند."17 از سوی دیگر در آندسته از جوامع بسته که بنوعی با توسل به رویکردی خاص تقدیرگرایی را به گونه ای با مشروعیت الهی حکومت در می آمیزند به زعم خواجه رشیدالدین فضل اله همدانی در واقع" کلاه دولت وقبای حشمت بر سر و برآن کس لایق و زیبا می افتد که حق سبحانه و تعالی می خواهد. ایشان دو بیت را هم در این راستا ذکر می نمایند:
ای به کوشش فتاده درپی بخت بخت و دولت به کاردانی نیست
رو که شاهی و مال و غربت و جاه جز به تایید آسمانی نیست "
بنابراین به دلیل فقدان دموکراسی و نادیده گرفتن رای و نظر مردم در جوامع بسته و عقب مانده ماشاهد فرار سرمایه های مادی و فکری از این قبیل کشورها به جوامع توسعه یافته هستیم . به گونه ای که "برپایه برخی یافته ها ،زیان سالانه برآمده از فرار سرمایه های فکری از این دسته جوامع بیش از 3 برابر درامدهای نفتی است."

12- شوربختی جوامع واپسگرا :
 

فقدان جامعه پذیری سیاسی در جوامع واپسگرا بعنوان یک ضعف جدی در رهنمون نمودن این کشورها به سمت توسعه یافتگی تلقی می گردد."زیرا جامعه پذیری سیاسی به مشارکت سیاسی فرد در جامعه می انجامد و ضمن وابسته کردن فرد به نظامی که به آن تعلق دارد وی را برای قبول مسئولیت های گوناگون اجتماعی آماده می کند. در این فرایند افراد می آموزند که باید با مشارکت در روند تصمیم گیریهای اجتماعی و سیاسی در سرنوشت خویش شرکت کنند."20 در این ارتباط "ساموئل هانتینگتون براین نظر است که هر اندازه یک نظام سیاسی ازسادگی به پیچیدگی ، از وابستگی به استقلال ، از انعطاف ناپذیری به انعطاف پذیری و از پراکندگی به یگانگی گرایش پیداکند. به همان نسبت به میزان توسعه سیاسی آن افزوده خواهد شد."21بنابراین جوامع واپسگرا را می توان فاقد ضرورت های تربیتی ذیل که ازجمله ویژگیهای برجسته کشورهای قرن 21تلقی می گردد مانند نگرش کلان بین المللی ، هنر معاشرت میان ملتی ، محاسبه گرایی ، هنر ترکیب و تبدیل ، خودیابی ، تربیت اخلاقی ، توسعه فرهنگی ، وطن دوستی، توجه به بهداشت و محیط زیست و مسئولیت اجتماعی دانست.

13- دین ورزی و رشد سیاسی :
 

"ما هنوز نمونه ای نداریم که کشوری توانسته باشد در کنار دین و دیانت به درجات عالی صنعتی برسد و یک کشور توسعه یافته به معنای اقتصادی و مدرن باشد. نمونه های موجود در توسعه اقتصادی نمونه هایی هستند که در فرهنگ سیاسی و هر فرهنگ مملکت داری ، سکولاریسم را انتخاب کردند و نکته این است که منطق دینی توسعه یافتگی از نوع صنعتی ،منظم و پیشرفته اش را نفی نمی کند این نکته ذهنی است و اصولا دین را آیا ما یک مجموعه اصول و احکام منطقی و عقلی می دانیم یا اینکه مجموعه سنن انباشته شده که با سنتهای احتمالا غیرمنطقی اجتماعی و تاریخی ممزوج شده است. بدین معنا میشود دیندار و موحد بود و درعین حال به سیستم ،نظم ، صنعت ، بوروکراسی قوی و هویت مستحکم نیز دسترسی پیدا کرد. بنابراین فرمول وگره اصلی بحث در تعریفی است که ما از دین داریم ، چگونه مبانی دینی را با مبانی علمی می توانیم مخروج کنیم که با مقتضیات شرایط موجود تمدن فعلی در سطح بین المللی انطباق داشته باشد."علی الاصول دین ورزی واعتقاد به مکتب ایدئولوژیکی خاص مانع توسعه و رشد سیاسی نیست . چنانکه وقوع انقلاب های صنعتی در جوامع توسعه یافته کنونی همراه با اعتقاد عمیق مردم آن کشورها به ادیان مختلف از قبیل مسیحیت و یهودیت بود. لیکن نکته ای که حائز اهمیت بسیاراست اینکه جوامع توسعه یافته کنونی بارویکرد سکولاریستی گام در توسعه ونیز رشدسیاسی نهاده اند. به گونه ای که ما شاهد نهادینه شدن فرهنگ دموکراسی و ارتقا میزان رشد سیاسی درآن کشورها هستیم، در مقابل آمیختگی نامتعادل دین درنظام سیاسی برخی از کشورهای درحال توسعه موجب بروز و ظهور دیدگاهی دراماتیک نسبت به واقعیت شده است براین اساس بطورعام" ایدئولوژیهای انقلابی معمولا دارای دیدگاهی دراماتیک نسبت به واقعیت ها هستند و نیکی و بدی وحق و ناحق را به آسانی مشخص می کنند و همین دیدگاه دراماتیک زمینه مساعدی برای رشد افسانه است. افسانه پردازی و ساده سازی واقعیت ها در ایدئولوژیهای انقلابی تا اندازه زیادی علت می گردد و احساس دوره انقلاب است."

14- دموکراسی، انتخابات و عدالت :
 

"فرانسیس بیکن درسده شانزدهم میلادی همان حرفی را زد که بیش از پنج سده پیش از او فردوسی زده بود. فردوسی گفته بود [توانا بودهرکه دانا بود] و بیکن گفت [دانش قدرت است] باید پرسید چرا سخن فرانسیس بیکن تا این اندازه بر اندیشه مدرن باختر زمین اثرگذاشته و مقولاتی مانند دموکراسی ، برگزاری انتخابات آزاد و برقراری عدالت به معنای واقعی آن در این جوامع نهادینه گردیده است . لیکن سخن فردوسی در کشورهای درحال توسعه تنها درحد یک شعار مانده است."24 بدون ایجاد یک نظام سیاسی مبتنی براندیشه مردم سالاری نمی توان انتظار برگزاری انتخابات آزاد را درحضور نامزد جریان های سیاسی مختلف داشت ."برخی از مزایای دموکراسی را می توان درکارایی حکومت ، تامین آزادیهای فردی، تامین برابری ،آموزش توده ها، تقویت میهن پرستی ، تامین ثبات حکومت ، نظم و پیشرفت، ارزش مردم ، حکومت متخصصان و نمایندگان مردم، آموزش شهروندان ، شکل گیری معقول حکومت و تکریم نکردن قدرت خلاصه نمود."25 ضمن آنکه برقراری عدالت واقعی وگسترانیدن چتر رفاه برزندگی اقشارمختلف اجتماعی بویژه دهک های پایین جامعه درگرو دموکراسی است ."آرتور شلزینگر دولت رفاه را چنین تعریف می کند: نظامی که در آن حکومت متعهد میشود سطوح معینی از اشتغال ، درامد، آموزش، کمک بهداشتی ، تامین اجتماعی و مسکن را برای همه شهروندان خود فراهم کند.بنابراین وظایف دولت رفاه رابرای برقراری عدالت می توان در بهبودی بهداشت، گسترش آموزش و پرورش ،امنیت اقتصادی و توسعه خدمات اجتماعی تلخیص نمود."26 حال با توجه به مطالب فوق باید گفت چگونه می توان از مسئولین و نمایندگان برخواسته از نظام دیکتاتوری انتظار تامین بموقع مطالبات مردمی را داشت. بطور حتم آنها فرصت ایجاد شده ناشی از حضور در صحنه قدرت رامغتنم شمرده و با توسل به رانت های موجود درصدد تامین مطامع شخصی و گروهی خود بر خواهند آمد. همچنین آنها با خاموش کردن صدای مردم منافع ملی را قربانی منافع حزبی خواهند نمود.
ادامه دارد ...
منبع: اندیشکده روابط بین الملل



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.