قدرت رو به كاهش حقيقت

آيا حقيقت در تصميم‌گيري‌ها و سياست‌هاي دولت آمريكا در ارتباط با امور خارجي اين كشور جايگاهي دارد؟ آيا دولت اين كشور به صرف پاس داشتن حقيقت، حاضر به گذشتن از منافع خود هست؟ آنچنان كه نمونه‌هايي از اين فدا كردن حقيقت را در اين مقاله مي‌بينيم، دولت آمريكا در موارد مختلف همچون جنگ روسيه و گرجستان، انتخابات
سه‌شنبه، 9 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قدرت رو به كاهش حقيقت

قدرت رو به كاهش حقيقت
قدرت رو به كاهش حقيقت


 

نويسنده:**پل كريگ رابرتز




 

چكيده:
 

آيا حقيقت در تصميم‌گيري‌ها و سياست‌هاي دولت آمريكا در ارتباط با امور خارجي اين كشور جايگاهي دارد؟ آيا دولت اين كشور به صرف پاس داشتن حقيقت، حاضر به گذشتن از منافع خود هست؟ آنچنان كه نمونه‌هايي از اين فدا كردن حقيقت را در اين مقاله مي‌بينيم، دولت آمريكا در موارد مختلف همچون جنگ روسيه و گرجستان، انتخابات رياست‌جمهوري ايران يا پرونده القاعده و بن لادن، بارها با انتشار اطلاعات نادرست و به راه انداختن جنگ رواني و عمليات‌هاي سياه از طرف سيا، با لاپوشاني و مخفي نگه داشتن حقيقت، منافع خود را دنبال كرده است. رسانه هاي آمريكايي وابسته به جريان اصلي نيز در اين روند نقش بازوهاي انتشار اطلاعات نادرست را براي دولت اين كشور بازي مي‌كنند.
ديويد ري گريفين با توجه به نتيجه محتوم مجموعه اطلاعات نادرستي كه تحت عنوان «گزارش كميسيون يازده سپتامبر» شناخته مي شود، اين سؤال را در ارتباط با اسامه بن لادن مطرح مي‌سازد،آيا او زنده است يا مرده؟
گريفين بر مبناي مدارك موجود استنتاج مي‌كند كه بن لادن در دسامبر 2001 در اثر نارسايي كليه مرده است. او در نتيجه جنگ رواني دولت ايالات متحده و براي توجيه جنگ‌هاي تهاجمي غيرقانوني آمريكا، به عنوان يك لولو در رسانه‌ها زنده نگه داشته شده است.به نظر مي‌رسد پيام‌هايي كه از زمان مرگ بن لادن به نام او ارسال مي شود، فيلم هاي ساختگي مرسومي باشد كه با هدف پيشبرد اهداف دولت آمريكا طراحي شده اند.
اين احتمال وجود دارد كه اسامه بن لادن همانند دانشجوي گرجستاني جرج پي. بوردل، به شخصيتي اسطوره اي تبديل شود و در طول دوره اي كه از طول عمر يك انسان تجاوز مي‌كند، كه گاه رخ بنماياند.
كمتر از يك سال پيش بود كه آمريكايي‌ها هدف جنگ رواني و انتشار اطلاعات نادرست دولت خود در ارتباط با كشمكش روسيه و گرجستان بر سر اوزستياي جنوبي قرار گرفتند.
ديكتاتور شوروي ژوزف استالين در زمان خود،اوزستيا را كه بخشي از خاك روسيه بود،به استان زادگاه خود گرجستان منضم كرد. وقتي اتحاد جماهير شوروي فرو پاشيد، گرجستان استقلال يافت و اوزستياي جنوبي را جزو خاك خود حفظ كرد. جنبش‌هاي جدايي‌خواهانه در اوزستياي جنوبي و آبخازستان اوج گرفت. به دليل وجود همين جنبش‌هاي جدايي‌خواهانه بود كه اعضاي اروپايي ناتو با تلاش‌هاي دولت آمريكا جهت پذيرش گرجستان به عنوان يكي از اعضاي ناتو به منظور گسترش حضور نظامي آمريكا/ ناتو در مرزهاي روسيه- برخلاف توافقات پيشين دولت ايالات متحده با روسيه- مخالفت كردند.
ايالات متحده با كمك اسرائيل، براي پايان دادن به جنبش‌هاي جدايي‌خواهانه و در نتيجه حذف مانع موجود بر سر راه گرجستان جهت عضويت در ناتو، ارتش گرجستان را آموزش داد و تجهيز كرد. سرانجام آمريكا به رئيس‌جمهور گرجستان يعني عامل دست‌نشانده خود كه در نتيجه يكي از انقلاب‌هاي رنگي تحت هماهنگي ايالات متحده بر سر كار آمده بود، چراغ سبزحمله به اوزستياي جنوبي را داد.
هر دو كشور روسيه و گرجستان بر اساس توافقنامه دو جانبه، نيروهاي حافظ صلحي را در اوزستياي جنوبي براي جلوگيري از اعمال خشونت‌آميز از ناحيه جدايي‌خواهان به كار گرفته بودند. در هفتم و هشتم آگوست 2008، نيروهاي گرجستان به اوزستياي جنوبي حمله كردند، يك شهر را نابود كردند و تعداد زيادي از اوزستيايي‌هاي روس و برخي از سربازان روس را كه جزو نيروهاي حافظ صلح بودند، كشتند. تعداد زيادي از اهالي اوزستياي جنوبي در امتداد مرز روسيه آواره شدند.
دولت آمريكا با نخوت و تكبر خاص خود مي‌پنداشت كه پاكسازي نژادي روس‌ها از اوزستياي جنوبي مورد پذيرش روسيه نيز خواهد بود. اما در عمل،نيروهاي روسي به سرعت وارد اوزستيا شدند و ارتش گرجستان را كه آمريكا آن را آموزش و تجهيز داده بود، نابود كردند و توانستند به سادگي كنترل اوزستيا را بر دست بگيرند. دولت ايالات متحده كه در هدف خود شكست خورده بود، جنگ رواني و انتشار اطلاعات نادرست را عليه دولت روسيه به راه انداخت و به غلط ادعا كرد كه روسيه با حمله به گرجستان، آغازكننده اين كشمكش بوده است. دروغ هاي وقيحانه و آشكار دولت ايالات متحده توسط رسانه هاي آمريكايي،به زور به خورد جامعه آمريكا داده شد.
سرويس‌هاي انتشار اطلاعات نادرست انگليسي به كمك اربابان آمريكايي خود آمدند،اما بقيه جهان اين حركت را افشا كردند. اطلاعات درست كم كم انتشار يافت و در كارزار انتشار اطلاعات نادرست، آمريكا با شكست بي سابقه اي رو به رو شد.
اكنون كه ده ماه از آن تاريخ گذشته است، «عمليات هاي سياه ايالات متحده» بار ديگر شروع شده اند و اطلاعات نادرستي را درباره تقلب در انتخابات ايران انتشار مي‌دهند. رسانه هاي آمريكايي بار ديگر در حال خدمت كردن به كارزار انتشار اطلاعات نادرست از سوي دولت اين كشور هستند. اين اتفاق علي‌رغم اين واقعيت در جريان است كه در بيست و سوم مي 2007 برايان راس و ريچارد اسپوزيتو در شبكه خبري ABS اينطور گزارش كردند كه «بر اساس اعلام مقامات فعلي و سابق جامعه اطلاعاتي به شبكه ABS، سيا تصويب محرمانه رئيس‌جمهور را براي افزايش دادن حجم عمليات‌هاي «سياه» به منظور بي ثبات كردن حكومت ايران اخذ كرده است».
در بيست و هفت مي 2007، «تلگراف» لندن مستقلاً گزارش داد كه «آقاي بوش يك مدرك رسمي را امضا كرده كه بر طرح هاي سيا براي راه‌اندازي يك كارزار تبليغاتي و انتشار اطلاعات نادرست با هدف بي ثباتي و در نهايت سرنگوني حاكميت تئوكراتيك روحانيون صحه مي‌گذارند».
چند روز پيش‌تر در شانزده مه 2007، تلگراف گزارش كرده بود كه نئوكان جنگ طلب دولت بوش جان بولتون به تلگراف گفته است كه حمله نظامي آمريكا به ايران پس از ناكامي تحريم‌هاي اقتصادي و تلاش براي دامن زدن به يك انقلاب مردمي، «آخرين گزينه خواهد بود».
دربيست و نه ژوئن 2008، سيمور هرش در «نيويوركر» گزارش داده بود كه «طبق گفته منابع فعلي و سابق اطلاعاتي، نظامي و كنگره اي،سال گذشته كنگره با درخواست پرزيدنت بوش براي دريافت بودجه لازم جهت افزايش شديد عمليات هاي پنهاني عليه ايران موافقت كرده است. اين عمليات ها كه رئيس‌جمهور براي انجام آنها مبلغي چهارصد ميليون دلاري را درخواست كرده بود، دردرخواست بودجه رياست جمهوري كه توسط بوش امضا شده بود، توصيف گرديده اند و هدف از طراحي آنها، بي ثبات كردن رهبري مذهبي اين كشور است».
اعتراضات مردم ايران به نتيجه انتخابات كه عمدتاً از سوي جوانان تهراني طرفدار غرب كه خواهان رهايي از مقررات اخلاقي اسلامي هستند انجام گرفته است، واجد مشخصه‌هايي است كه حكايت از هدايت شدن آن دارند. اعتراض‌كنندگان با مچ‌بندهايي سبز رنگ مشخص شده اند. اعلان‌هاي تظاهراتي آنها به زبان انگليسي است و كاملاً پيداست كه هدف از بالا بردن آنها، ديده شدن توسط رسانه هاي غربي است. شعارهاي آنها تبليغاتي است و هيچ ارتباطي با واقعيت‌هاي شناخته شده توسط تك‌تك ايراني‌ها در آنها ديده نمي‌شود.
در اينجا نيز رسانه هاي آمريكايي و كارشناسان مختلف كه جاه‌طلبي‌هايشان به سمت‌هاي دولتي آنها وابسته است، به زور در حال تغذيه جامعه آمريكا با اطلاعات نادرستي هستند كه اگر نگوييم براي سرنگوني، براي انزوا و تضعيف بيشتر حكومت ايران طراحي شده‌اند.
تا سال 1987، ايالات متحده از طريق شاه برايران حكومت مي‌كرد.آمريكا قصد دارد از طريق برسركارآوردن عوامل دست نشانده خود،برايران حاكميت يابد. تنها حكومت‌هاي مستقل بازمانده در منطقه، دو كشور ايران و سوريه هستند. اگر ايالات متحده ابتدا خودش ورشكسته نشود، اين دو كشور در چنگ عمليات‌هاي سياه آمريكا براي بي‌ثبات‌سازي آنها گرفتار خواهند شد.
تقصير بي‌انتهاي مردم آمريكا، تفويض تام سرنوشت خود به طرح‌هاي دولت خود است. به نظر مي‌رسد كه آمريكاييان نمي‌توانند حاصل جمع دو با دو را تشخيص دهند. آنها اكنون دروغ‌هايي را كه در ارتباط با سلاح‌هاي كشتار جمعي
كه به نابودي عراق انجاميد را از ياد برده اند. آنها تأسف و ندامت علناً ابراز شده وزير امور خارجه خود كالين پاول را به خاطر دروغ هايي كه به سازمان ملل گفته بود از ياد برده‌اند. آمريكاييان با بي قيدي ادعاي ارتباط طالبان با القاعده و تروريست‌ها و جنگ جديدي كه رژيم اوباما در پاكستان به راه انداخته را مي‌پذيرند، جنگي كه تاكنون به آواره شدن دو ميليون تن از مردم اين كشور انجاميده است.
منصفانه مي‌توان گفت كه هيچ تفاوت عمده اي بين جامعه آمريكا و جامعه خيالي تحت حاكميت «برادر بزرگه» در رمان 1984 جرج اورول وجود ندارد. صداهاي مستقل معدودي كه در جامعه آمريكا وجود دارد، به سادگي در جريان سهمگين ارائه اطلاعات نادرست فرو پوشيده مي شوند.
توفيق دولت ايالات متحده در تبديل كردن يازده سپتامبر به عنوان كليد موفقيت دولت براي دنبال كردن دستور جلسه اي هژموني طلب، گفتن دروغ‌هايي تمام وقت و هميشگي است. هر چند كه درصد زيادي از مردم ايالات متحده گزارش دولت را باور ندارند و صدها و شايد هزاران كارشناس و افراد كاملاً مطلع و برخوردار از ارتباطات مناسب، گزارش دولت را به چالش كشيده‌اند و با وجود اينكه گزارش رسمي يازده سپتامبر،تمام مشخصات شناخته شده يك لاپوشاني فاحش را در خود دارد، رسانه‌هاي آمريكايي هيچ علاقه‌اي به آن از خود نشان نداده‌اند.
فرماندهان عالي‌رتبه آتش‌نشاني شكايت كرده اند كه رويه‌هاي حقوقي كه بر اساس قانون،مقاماتي كه تحقيقات به آنها واگذار شده بود ملزم به طي آنها بوده‌اند، طي نشده‌اند. شهادت بيش از صد پليس، آتش‌نشان و پرسنل تعمير و نگهداري كه در آن زمان در برج حضور داشتند و صداي يك رشته انفجار را شنيده و تجربه كرده اند، ناديده گرفته شد و تا وقتي كه گزارش خود دولت انتشار نيافت، از چشم مردم مخفي نگه داشته شد. تعدادي از ناظران گله كرده اند كه صحنه جرم به هم زده شده بود، بي‌آنكه تحقيقات درباره آن انجام پذيرفته باشد. گزارش دولت از انهدام برج‌ها مبتني است بر شبيه‌سازي‌هاي رايانه‌اي كه نتايج مشخصي را براي اثبات مفروضات آنها به دست مي‌دهد.
در گزارش كميسيون يازده سپتامبر،حتي به فروپاشي ساختمان سوم اشاره نيز نشده است. هيچ يك از كساني كه در خارج از كشور هستند،گزارش دولت آمريكا را باور نكرده اند.اروپايي‌ها فيلم‌هاي مستندي را توليد كرده اند كه به توضيحات رسمي مي‌خندند.
به تازگي يك تيم بين‌المللي از دانشمندان، نتيجه دو سال آزمايش‌هاي خود از نمونه‌هاي غبار بازمانده از آوار ساختمان‌ها را اعلام كرده اند. آنها گزارش مي‌كنند كه در اين نمونه‌ها، نانو ترميت يافته‌اند. تا جايي كه من مي‌دانم،هيچ يك از رسانه‌هاي جريان اصلي به يافته‌هاي اين گزارش اشاره نكرده‌اند.
انسان به اين فكر مي‌افتد كه چنين يافته اي مي‌تواند به راه افتادن يك تحقيق واقعي منجر شود. در عوض در داخل آمريكا، افشاكنندگان «تئوري‌هاي توطئه» (البته جز تئوري توطئه خود دولت) پنبه اين يافته‌ها را زدند. با اين اتهام كه نمونه‌هاي غبارها، بعد از جمع‌آوري شدن،درفضاهاي كنترل شده نگهداري نشده اند و احتمالاً توسط كساني كه با آنها سر و كار داشته اند، آلوده شده‌اند.به عبارت ديگر، اگر نانو ترميت عملاً در نمونه‌ها وجود دارد، به اين معني است كه به آنها اضافه شده است. انسان به اين فكر مي‌افتد كه ساكنان منهاتان سفلي، نانو ترميت را كه غبار به آن آلوده شده، از كجا به دست آورده‌اند. در واقع چه كسي جز دولت به نانو ترميت دسترسي دارد؟
چرا آكادمي ملي علوم، تيمي را براي آزمايش نمونه‌ها انتخاب نكرده است؟ اگر يافته شدن نانو ترميت تأييد شود، موضوع آلودگي مي‌تواند مورد تحقيق قرار گيرد. چنانچه معلوم شود افرادي كه با نمونه سروكار داشته اند، به هيچ وجه ممكن نبوده كه به نانو ترميت دسترسي داشته باشند، مواد لازم براي انجام يك تحقيقات واقعي در دست است.
در آمريكا به اين قبيل تحولات توجه چنداني نمي شود. علوم و وظايف دانشمندان آمريكايي به شدت به بودجه هاي دولتي وابسته هستند. اگر دانشمندان آمريكايي خود را با اين قبيل مسائل درگير كنند- البته جز به عنوان يك مشاركت‌كننده در لاپوشاني حقيقت- اين كار به معناي پايان يافتن حيات شغلي آنها خواهد بود. پرفسور استيون جونز يك فيزيكدان در دانشگاه «بي‌واي» بود و اولين بار مسأله مواد منفجره مورد استفاده قرار گرفته شده در انهدام سه برجمركز تجارت جهاني را مطرح كرد، اين دانشگاه با وجود داشتن حق سمت استادي دائم، به خدمت او خاتمه داد. بسياري بر اين اعتقادند كه جونز به دليل تهديدات سياسي كه متوجه بودجه اين دانشگاه بوده، از ادامه همكاري با آن منع شده است.
درايالات متحده، حقيقت وسيله‌اي ناكارآمد براي پاسخگو كردن دولت است. مثلاً سرنوشت درزدهندگان اسناد را در نظر آوريد. دانيل الزبرگ كه اسناد پنتاگون را به بيرون درز داد، شايد آخرين درزدهنده موفق بود و اين موضوع به سه دهه پيش برمي‌گردد. از آن زمان به بعد، دولت تمهيدات دفاعي زيادي را در برابر درزدهندگان وضع كرده است.
جامعه آمريكا از زمان فرانكلين روزولت و برنامه اصلاحات، به دولت اين كشور به عنوان عامل رستگاري خود نگاه كرده است. دولت‌ها تسهيلات تحصيلاتي، مراقبت‌هاي بهداشتي، مقرري‌ها (امنيت اجتماعي)، كارت خريد مواد غذايي، يارانه‌هاي مسكن و مراقبت از كودك را ارائه مي‌دهند و آمريكايي‌ها را در برابر فهرستي دراز از افراد اهريمن‌صفت محافظت مي‌كند؛ازسوء‌استفاده كنندگان از زوج‌ها و كودك‌آزارها گرفته تا تروريست‌ها.آمريكاييان خود و دولتشان را به عنوان نمك حقيقت مي‌بينند، تصويري كه بخشندگي آمريكايي‌ها نسبت به انسان‌هاي ديگري كه از مصيبت‌هاي طبيعي در رنج هستند،آن را تقويت مي‌كند. بيشتر آمريكايي‌ها معتقدند كه دولت آنها كارهاي احمقانه اي انجام مي‌دهد، ولي كارهاي اهريمني را جز به طور تصادفي انجام نمي‌دهد.
راستگرايان معتقدند كه آمريكا به اين خاطر در يازده سپتامبر مورد حمله قرار گرفت كه ما خيلي خوب هستيم، تفرعني كه بوش با اين اظهارخود كه «آنها به خاطر آزادي و دمكراسي ماست كه از ما نفرت دارند» با موفقيت از آن بهره گرفت. چپ‌گرايان در اعتقاد خود به اينكه يازده سپتامبر ضد حمله سزاوارانه كساني بود كه از سوي سياست خارجي ايالات متحده تحت سركوب قرار گرفته بودند- كساني كه قد برافراشتند و حملات ما را پاسخ دادند- به دنبال رضايت عاطفي خود هستند.
اين وضعيت پرسشي را به ذهن مي‌آورد: چرا بعضي از افراد اسناد را به بيرون درز مي‌دهند؟ چرا اين معدود افراد، كتاب‌ها و مقالاتي را مي‌نويسند و درآنها دروغ‌ها و فريب‌كاري‌ها را به چالش مي‌گيرند؟ اين سؤال احتمالاً بيش از يك پاسخ دارد. بعضي از آنها با اميدواري زنده هستند. بعضي‌ها نيز به اين دليل ساده لوحانه زندگي شغلي خود را نابود مي‌كنند كه مي‌انديشند، همگان به حقيقت احترام خواهند گذاشت و آن را پاس خواهند داشت. با اين حال، برخي از يك احساس مسئوليت نسبت به حقيقت صحبت مي‌كنند و نه از يك اميدواري به اينكه عملاً همه چيز تغيير خواهد كرد.
در اكتبر سال 1987 جان استاكول يكي از عوامل اسبق عمليات‌هاي پنهاني در سيا كه جنگ پنهان سيا در آنگولا را اداره مي‌كرد، نطقي ايراد كرد و در آن گفت، او زماني شغل خود را رها كرده كه دريافته است، عمليات‌هاي پنهاني سيا به مرگ ده‌ها هزار نفر انسان بي‌گناه منجر شده است و اين عمليات‌ها مطلقاً ارتباطي با هيچ يك از منافع ملي ايالات متحده نداشته‌اند. او گفت: «به اين نتيجه رسيديم كه ديگر نمي‌توانم شاهد اين وضع باشم».
هيچ چيز تغيير نكرده است. هدف از تهاجم آمريكا به عراق چه بود؟ حتي پرزيدنت بوش نهايتاً پذيرفت كه در عراق هيچ تسليحات كشتار جمعي وجود نداشته است. هدف از تهاجم آمريكا به افغانستان چه بود و هدف اوباما از شدت دادن به دامنه جنگ در اين كشور چيست؟ هدف از جنگي كه آمريكا در پاكستان شروع كرده چيست؟ هدف از بي‌ثبات كردن حكومت ايران چيست؟ بعد از به سرقت بردن انتخابات دوران كارل راو / بوش، چرا ايالات متحده فكر مي‌كند كه به خاطر وجود اين ادعا كه احمدي‌نژاد در نتيجه انتخابات تقلب كرده است، بايد حكومت ايران را سرنگون كند؟
اگر ايالات متحده مي‌خواهد در خاورميانه يا جاي ديگر يك امپراتوري برپا كند، دولت اين كشور بايد پا پيش بگذارد و اين را اعلام كند. به اين ترتيب، دست كم آمريكايي‌ها مي‌توانند در شكوه امپراتوري با هم رقابت كنند. در اين صورت لذت را بايد دزدكي از زير ميز به دست آورد، با وانمود كردن به اينكه ما درحال محافظت از جهان از دست شيطان صفتان هستيم، در حالي كه خودمان كارهاي شيطاني انجام مي‌دهيم.
منبع: www.opendnews.com
**=(Paul Craig Roberts ، روزنامه‌نگار مستقل
منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 75



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط