چگونه نویسنده شوم؟

فردی که قصد نویسنده شدن دارد در ابتدای مسیر با یک پرسش مواجه می شود؛ مسیر نویسندگی را چگونه باید شروع کنم؟ در این پژوهش کوشش شده با بهره گیری از منابعی که در این زمینه وجود دارد پاسخ این پرسش را بیان کند.
دوشنبه، 3 آبان 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چگونه نویسنده شوم؟
فردی که قصد نویسنده شدن دارد در ابتدای مسیر با یک پرسش مواجه می شود؛ مسیر نویسندگی را چگونه باید بیآغازم؟ در این پژوهش کوشش شده با بهره گیری از منابعی که در این زمینه وجود دارد پاسخ این پرسش را بیان کند.
 
قلم از دیدگاه قرآن ارزش و اعتبار بسیاری دارد و خدا برای آن جایگاه بلندی را می شناسد. در این پژوهش گامهای نخست نویسندگی بررسی شده است. شروع نویسندگی از زمانی است که نویسنده جرأت گرفتن قلم در دست را پیدا می¬کند. او باید بنویسد تا نکات قوت و ضعف خود را بیابد. آموختن شیوه نگارش، فصاحت و بلاغت و دقت¬هایی که در مورد محتوا و شکل متن باید وجود داشته باشد می تواند نویسنده را توانا کند.

نوشته را می توان به تشریحی توصیفی، تشریحی ذهنی، تخیلی، انتقادی، اخلاقی و ذهنی تقسیم نمود. هر نوع از تقسیم های نوشته ویژگی های ممتاز به خود را دارد. نویسنده وقتی قلم به دست می گیرد باید این تفاوت ها را بشناسد.

نوشته تو، رساترین چیزی است که از جانب تو سخن می گوید. امام علی (ع) (1)

هنر نویسندگی یک عشق است که بسیاری سودای آن را در سر می پرورانند، کسانی که برای یافتن آن تلاش می کنند و حرکت را آغاز می کنند به نسبت، علاقه مندان به نویسندگی بسیار کمترند. این نکته نشان می دهد که قدم نخست بسیار اهمیت دارد. لازم است انسان بخواهد کوشش برای دستیابی را بیآغازد. آنان که برای نوشتن به ویژه نیک نوشتن، شوری از خود نشان نداده¬اند. اگر از لذت این هنر آگاه می¬شدند، از قبول هرگونه رنجی در راه فراگرفتن آن باز نمی¬ایستادند.

گرچه نویسنده باید به عرق¬ریختن روح عادت کند و این کاری بس دشوار است، اما در عوض به لذت وصف ناپذیری دست می¬یابد که با لذت های سطحی قابل مقایسه نیست.

امروز کسی نیست که از اهمیت فن نویسندگی بی¬خبر باشد. همگان می دانند که روابط اجتماعی مردم یک سرزمین به صورتی درآمده است که بیان مقصود به وسیله¬ی نوشتن، برای عموم، کاری عادی و لازم بشمار می¬آید. با این همه، از آنجا که در دنیای امروز مکاتب و اندیشه¬های گوناگون از هنر مکتوب بهره گرفته¬اند به اهمیت این فن بیش از پیش افزوده شده و برای آنان که ادعای اندیشه حق دارند، فرض است با تکنیک ها و ظرافت های نویسندگی آشنا شوند تا بتوانند در اثبات دیدگاه¬شان بکوشند.

نویسندگی خود یک تخصص است و کسانی که به این حرفه علاقه نشان می¬دهند و قصد دارند وارد این عرصه شوند طبعاً باید آموزش نویسندگی ببینند و با اساس و شاخه¬های فرعی آن آشنا شده و آنها را آموخته باشند. نویسندگی مثل هر رشته علمی دیگر یک تخصص است اما صرف آموزش تئوری آن کافی نیست. کسانی که می¬خواهند در این زمینه رشد کنند می-بایست گذشته از آموزش قوانین و اصول حرفه¬ای آن، زحمت تجربه را به خود بدهند و با آغاز کار، خود را وارد صحنه کنند و با سعی و تلاش از خطاهای خود بکاهند.


چگونه نویسنده شوم؟

علاقه به نوشتن

عشق به قلم از مهمترین لوازم نویسندگی است. استاد وزین¬پور که عمر شریف خود را در مسیر تدریس و تحقیق و نویسندگی سپری نموده، در این باره می¬نویسد: «اساس نویسندگی متکی بر ذوق، خیال، احساس و آفرینش است، یعنی چیزهایی که هرگز مثلاً در علوم ریاضی معتبر نیستند و در ضمن مقصود از «قواعد و اصول» که از آنها بارها یاد شده، قواعد پیچیده و دشواری نیست که اگر هر کس عیناً آنها را رعایت کند، نویسنده می¬شود، بلکه مطالبی است که حاصل تجربه¬ی نویسندگان بزرگ است و نویسندگان جوان را راه درازی که در پیش دارند هدایت می¬کند. وقتی یک مکانیک، موتوری را پیاده می¬کند و پس از تعمیرات لازم، می¬خواهد آن را ببندد و سوار کند، باید ابزار و پیچ و مهره ها را به نحوی که پیش برده، سرجای خودشان قرار دهد. اما در انواع هنرها، از جمله نویسندگی، جای این پیچ و مهره¬ها که عبارتند از لفظ و معنی، از پیش معین نشده بلکه طبق اراده، ذوق، ابتکار و احساس نویسنده تعیین می¬شود. مقصود این است که نویسندگی دارای چنان قواعد ثابت و جدی نیست که طالبان این فن گمان بردند تمام عمر خود را باید صرف فراگرفتن آن اصول خشک و دل¬آزار کنند و به سبب بیم از درازی راه و دشواری شرایط، جرأت پیش رفتن را از دست دهند و ناامید و پشیمان شوند. اگر هنرآموز دوره¬یی از آموزش دقیق را با مطالعه¬ی مداوم و نوشتن و تمرین کردن بی¬وقفه پشت سر بگذارد، می¬تواند رموز کار را فراگیرد حتی خود صاحب شیوه¬ی تازه شود و آزاد و آسوده به آفریدن مطالب و نوشتن نکات بیشمار ادامه دهد.

نویسنده هرگز مجبور نیست که پیوسته در قالب فرمولهایی معین باقی بماند، بلکه می¬تواند هر روز افقی تازه به روی خود و خوانندگان آثار خود بگشاید و توسن خیال را همواره در دیارهای نو به جولان درآورد. امروز از این مرز و بوم سخن بگوید و فردا محیطی دیگر و قهرمانان و جامعه¬یی دیگر را در برابر دیدگان ما ترسیم کند. او می¬تواند روح و احساس و آرزوی هزاران تن را به دنبال خود کشد. گاه بخنداند و گاه بگریاند، گاه بیاموزد و زمانی به تفکر بنشاند. برای پرواز مرغ خیال او فضای معین و محدودی وجود ندارد، او به آسانی از مرزها می¬گذرد و به مدد اندیشه و ذوق خویش جهانهای بی¬آغاز و انجام را طی می¬کند و چنین دنیاهایی بیکران در اختیار هیچ یک از ارباب علوم و فنون قرار ندارد.» (2)
 

قسم به قلم

پیرامون اهمیت قلم و هنر نویسندگی همین بس که خدا در کلام مجیدش می¬فرماید: «ن وَ الْقَلَمِ وَ مَا یَسْطُرُون‏.»« نون، سوگند به قلم و آنچه مى‏نویسند.»(3) بسیاری از مفسرین در ارتباط این آیه نکات ناب و پرارزشی بیان فرموده¬اند. در تفسیر نمونه آمده: «در این آیه به دو موضوع از مهمترین مسائل زندگى بشر سوگند یاد کرده، مى‏افزاید: سوگند به «قلم» و آنچه را با قلم مى‏نویسند: «وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ».

چه سوگند عجیبى؟ در واقع آنچه به آن در اینجا سوگند یاد شده است ظاهرا موضوع کوچکى است: یک قطعه نى، و یا چیزى شبیه به آن، و کمى ماده سیاه رنگ، و سپس سطورى که بر صفحه کاغذ ناچیز رقم زده مى‏شود. اما در واقع این همان چیزى است که سرچشمه پیدایش تمام تمدنهاى انسانى، و پیشرفت و تکامل علوم، و بیدارى اندیشه‏ها و افکار، و شکل گرفتن مذهبها، و سرچشمه هدایت و آگاهى بشر است، تا آنجا که دوران زندگى بشر را به دو دوران تقسیم مى‏کند «دوران تاریخ» و «دوران قبل از تاریخ»، دوران تاریخ بشر از زمانى شروع مى‏شود که خط اختراع شد، و انسان توانست ماجراى زندگى خود را بر صفحات نقش کند، و یا به تعبیر دیگر دورانى است که انسان دست به قلم گردید، و از او" ما یَسْطُرُونَ" یادگار ماند.

عظمت این سوگند هنگامى آشکارتر مى‏شود که توجه داشته باشیم آن روزى که این آیات نازل گشت، نویسنده و ارباب قلمى در آن محیط وجود نداشت، و اگر کسانى مختصر سواد خواندن و نوشتن را داشتند تعداد آنها در کل سرزمین مکه که مرکز عبادى و سیاسى و اقتصادى حجاز بود به بیست نفر نمى‏رسید، آرى سوگند به قلم یاد کردن در چنین محیطى عظمت خاصى دارد.

و جالب اینکه در نخستین آیاتى که در جبل النور و غار حرا بر قلب پاک پیامبر (ص) نازل شد نیز به مقام والاى قلم اشاره شده، آنجا که مى‏فرماید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ- خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ- اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ- الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ- عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ.» «بخوان به نام پروردگارت که مخلوقات را آفرید، و انسان را از خون بسته‏اى ایجاد کرد، بخوان به نام پروردگار بزرگت، هم او که انسان را به وسیله قلم تعلیم داد، و آنچه را نمى‏دانست به او آموخت.».(4) و از همه جالبتر اینکه همه این سخنان از زبان کسى تراوش مى‏کند که خودش درس نخوانده بود، و هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت، و این هم دلیل بر آن است که چیزى جز وحى آسمانى نیست.» (5)

آنچه که مایه سرافرازی پیروان یک دین است نگاه عمیق اندیشه¬های دینی¬شان به موضوع فرهنگ و تمدن است و بالعکس، تحجر و عقب¬ماندگی و سخنان خلاف عقل موجب سرافکندگی می¬باشد. در اسلام تفکر و قلم جایگاه بلندی دارد و این مایه افتخار مسلمانان است و سند حقانیت دین.

«خداى سبحان در این آیه به قلم و آنچه با قلم مى‏نویسند سوگند یاد کرده، و از ظاهر سیاق برمى‏آید که منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته‏اى است که با قلم نوشته مى‏شود، و از این جهت این سوگند را یاد کرده که قلم و نوشته از عظیم‏ترین نعمت‏هاى الهى است، که خداى تعالى بشر را به آن هدایت کرده، به وسیله آن حوادث غایب از انظار و معانى نهفته در درون دلها را ضبط مى‏کند، و انسان به وسیله قلم و نوشتن مى‏تواند هر حادثه‏اى را که در پس پرده مرور زمان و بعد مکان قرار گرفته نزد خود حاضر سازد، مثل اینکه حادثه قرنها قبل، همین الآن دارد اتفاق مى‏افتد، و حوادث هزاران فرسنگ آن طرف‏تر در همین جا دارد رخ مى‏دهد، پس قلم و نوشتن هم در عظمت، دست کمى از کلام ندارد.

و در عظمت این دو نعمت همین بس که خداى سبحان بر انسان منت نهاده که وى را به سوى کلام و قلم هدایت کرده، و طریق استفاده از این دو نعمت را به او یاد داده، و در باره کلام فرموده: «خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ»(6) و در باره قلم فرموده: «عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ».(7)

بنا بر این، سوگند خوردن خداى تعالى به قلم، و آنچه مى‏نویسند سوگند به یکى از نعمت‏ها است، و این تنها قلم نیست که به آن سوگند یاد کرده، بلکه در کلام مجیدش به بسیارى از مخلوقات خود بدان جهت که نعمتند سوگند یاد فرموده، مانند آسمان، زمین، خورشید، ماه، شب، روز، و امثال اینها تا برسد به انجیر و زیتون. »(8)

«از برتری¬های انسان، توانایی او بر «گفتن» و «نوشتن» است. اندیشمندان گذشته، محصول زحمات خویش را در قالب «کتاب» به آیندگان عرضه کرده¬اند و فرهنگ بشری در سایۀ تألیفات دانشمندان، رفته رفته به غنا و وسعت کنونی رسیده است. و چه میراثی گرانبهاتر و ماندگارتر از آثار قلمی؟

چگونه نویسنده شوم؟
 

دلیل عزّت اهل قلم همین کافی است

که خورده های قلم، زیر پا نباید ریخت

یکی از علل مظلومیت اهلبیت (ع) و ناشناخته ماندن فرهنگ ائمه شیعه در جوامع اسلامی، کوتاهی در شناساندن آنان بوده است. و گرنه، اگر تعالیم و مکتب آنان برای مردم تبیین شود، گرایش به سوی آن خواهد بود. به فرموده امام رضا (ع) اگر مردم خوبیهای کلام ما (و کلام نیک ما) را بدانند از ما پیروی می کنند.

کار رسول خدا (ص) تبلیغ اسلام و آیین آسمانی است. امت او هم همین رسالت را دارند، ولی مهّم شناخت روشهای تبلیغ است.

نگارش و کارهای قلمی، یکی از ابتدایی¬ترین و ساده¬ترین شکلهای تبلیغ و ابزار انتقال فرهنگ به دیگران است. با توجه به دگرگونیهایی که در امر نویسندگی و سبک قلم پیش آمده، روش ما نیز در نگارش باید پا به پای زمان پیش رود و از نثری روان و امروزی، که از جاذبه و گیرایی بالایی بر خوردار باشد استفاده کنیم. والا، اگر قلم کهنه و قدیم و دشوار باشد، جوانان را جذب نمی کند؛ هر چند درباره بهترین موضوعات و برجسته¬ترین شخصیتهای ممتاز اسلامی باشد.

ما مسلمانان، از نظر فرهنگ و محتوا، در سطح بسیار غنی و پرباری هستیم؛ اما نسبت به قالبها و شیوه¬های عرضۀ فرهنگ وحی و دستاودهای مکتب، اگر تلاش جدید و جدّی نداشته باشیم ناموفق خواهیم بود.»(9)
 

گام های نخست

شروع نویسندگی با نوشتن آغاز می¬شود. در مرحله نخست این پرسش مطرح می¬شود که چه چیزی بنویسیم. بهترین تمرین برای آغاز کار نویسندگی نگارش متن¬های توصیفی است. خاطرات زندگی، تصویر بهار، اشیای جزیی و مواردی این دست باید موضوع قرار گیرد. گرچه این امور ساده به نظر می رسد اما وقتی قلم را به دست گرفتیم می¬فهمیم که کار ساده¬ای نیست؛ به عنوان نمونه همه انسانها از تماشای گلها لذّت می¬برند اما وقتی می¬خواهند آن را توصیف کنند، متوجه می¬شوند که نام بسیاری از گلها را نمی¬دانند یا برخی رنگ¬ها را نمی¬توانند به سادگی تشریح نمایند.

گامهای نخست در یادگیری اصول نگارش عبارتند از: عزم درست و اراده¬ی استوار برای آموزش و پی گیری کار تا کسب مهارت. اعتماد به نفس و اجتناب از بیم و هراس بیهوده، تخصیص اوقاتی مناسب برای مطالعه و نوشتن و تهیه¬ی وسایل کار مانند کتاب و سایر منابع.(10)

نویسنده¬ای می¬تواند موفق باشد که با فکر و پرخوان باشد. اگر انسان مانند مورچه فقط به جمع آوری مطالب از جاهای گوناگون بپردازد و هیچ نیندیشد و یا مانند کرم ابریشم بخواهد فقط افکار خود را بنگارد و هیچ نخواند، مسیر درست را طی نخواهد کرد. نویسنده باید مانند زنبور عسل باشد هم از شهد مطالب دیگران بهره بگیرد و هم در تولید نکات ناب و شیرین ایفای نقش کند.به همین جهت باید درست اندیشیدن و درست نوشتن را آموخت و از طرفی قسمتی از وقت را به خواندن آثار دیگران اختصاص داد.

آموزش شکل واژه¬ها و نکاتی از این قبیل را بوالحسن نجفی یاد می¬کند و می¬نویسد: «سخن گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموخته¬اند ظاهراً کار آسانی است. ما به همان سادگی که نفس می¬کشیم با دیگران نیز سخن می¬گوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به دست می¬گیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامه کوتاه باشد، غالباً درنگ می کنیم و با خود می¬گوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامه دان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ نواری که روی زخم می بندند آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟

تردید ما همیشه از بابت املا و یا معنای کلمات نیست. وانگهی برای رفع این مشکل کافی است که به یک لغتنامه معتبر مراجعه کنیم و جواب خود را دریابیم. هنگام نوشتن، سؤالهای بسیار دیگری نیز برای ما مطرح می شود که جواب به آنها را در لغتنامه¬های موجود به دشواری می توان یافت یا اصلاً نمی توان یافت. مثلاً آیا من «استعفا داده¬ام» یا « استعفا کرده-ام».»(11) برای یافتن پاسخ پرسش¬هایی از این دست باید قواعد و ساختارهای زبان فارسی را شناخت و دانستن این امر تا حدودی از آن برای مبتدی لازم است. البته لازم نیست از همان ابتدا همه نکات را آموخت، می¬توان با آغاز کار هر کجا پرسشی برای انسان پیش آمد رفت و پاسخش را یافت. این روش ماندگارتر است چون در زمان به وجود آمدن پرسش، پاسخ یافت می¬شود.

از ویژگی¬هایی که یک نویسنده خوب باید از همان ابتدا آن را بیاموزد نظم است. نظم صفتی است که به سادگی حاصل نمی-شود و برای کسب آن باید تلاش کرد. آلبرکامو که از نوسندگان برجسته است، پیرامون نظم می¬نویسد: «این روزها درباره نظم زیاد گفتکو می شود و ما زیاد بدان نیاز داریم. در حقیقت افراد نسل ما هیچ گاه نظم را نشناخته¬اند و از آن رؤیایی در سر دارند که اگر در عین حال با این اطمینان همراه نباشد که نظم با حقیقت توأم گردد، آنان را نسبت به همین پاره نظم¬هایی که بدینسان پیشنهاد می شود، بدگمان و حساس می کند. مسلماً نظمی که امروزه از آن سخن می گویند، نظمی اجتماعی است.» (12)

نویسنده در همان قدم نخست باید بداند که چه مسیری را برگزیده است و در چه راهی قدم می نهد. هدف از نویسندگی تفریح نباید باشد و با بی دردی نباید آغاز شود نویسندگان موفق درد اجتماع را بر دوش خود داشتند. «نویسنده در برابر اجتماع مسؤل است. او نمی تواند شاهد و تماشاچی باشد. اگر ظلم و نابرابری را مشاهده نمود باید بایستد و از حق مردم دفاع کند. کامو درباره نویسندگان پیش از خود می نویسد و معتقد است: «برخی از هنرمندان دورن گذشته ممکن بود دست کم در برابر زور و استبداد سکوت کنند. اما نیروهای امروزه به راه تکامل رفته¬اند و در برابر آنها سکوت و حتی بی¬طرفی درست نیست. باید تکلیف خود را معین کرد یا با آنها بود یا در برابر آنها. با این مقدمه من در صف مخالف آنان قرار دارم. اما این نکته به معنی انتخاب نقش راحت شاهد نیست. منظور این است که ما باید دوران خود را آنچنان که هست بپذیریم و در یک کلمه وظیفۀ خود را انجام دهیم.»(13)

چگونه نویسنده شوم؟
 

محتوا و قالب

« در هر نوشته باید دو اقلیم را از هم باز شناخت؛ یکی گستره محتوا و پیام، و دیگری قلمرو قالب و آیین. از این رو، می توان ویژگی های نوشته خوب را نیز در این قلمرو ارزیابی کرد: پیام (محتوا) و آیین (قالب).

البته پیام هر نوشته را می توان از جنبه های مختلف بررسی کرد. یکی از تقسیم بندی های مناسب و کاربردی، تقسیم پیام به چهار لایه معنایی است. در این تحلیل، خواننده باید به هنگام مطالعه آثار ادبی چهار لایه معنایی را در آن جست و جو کند:

1. معنای ظاهری.

2. معنای اخلاقی.

3. معنای تمثیلی یا نمادین.

4. معنای روحانی یا عرفانی که متضمن حقیقت جاوید است.

هنگامی می توان اثر ادبی را از لحاظ پیام و محتوا موفق دانست که این چهار لایه معنایی در آن، به طور متوازن حضور داشته باشند و مفهومی اصیل و ارزشمند را بیان کنند.

نوشته خوب باید با نیازهای روزگار خود همساز باشد. گذشته از اصول ثابت اعتقادی و برخی احکام عملی که در همه روزگاران ثابتند، دیگر اصول و فروع را باید به تناسب مقتضیات زمان دریافت و به خواننده انتقال داد.

نوشته خوب بیش از شکل یابی و استوار شدن، مخاطب خود را ارزیابی می کند. برخی از نیازهای مخاطب فطری¬اند، یعنی پاسخ گویی به آنها عین تعهد است؛ و برخی زاید و نیاز نمایند. در نوشته خوب، خواننده باید پاسخ نیازهای فطری خود را بیابد، خواه عملی باشد و خواه احساسی، کاربردی، تفریحی و جزء آنها. از این رو پیش از دست بردن به قلم باید بدانیم:
1. برای چه کسی می نویسیم.

2. آن کسان چه نیازهای فطری و اصیلی دارند.

3. راه پاسخگویی به آن نیازها چیست.

4. آن راه را چگونه با قالب و زبان گفتار خود همانگ و همنوا سازیم.

نوشته خوب باید مبانی و اصول خود را از سرچشمه وام بگیرد که تشنگی انسان و جهان را سیراب کند، نه آن که او را به امید آب به سراب بکشاند. نویسندگانی که اصول فکری خویش را از شرق و غرب اندیشه ای وام می گیرند، حتی اگر مطلب خنثی بنویسند به هر حال روزی خواننده خود را به بیراهه می برند. هر نوشته ای، با موضوع و فضایی، باید رو به قبله حقیقی داشته باشد و محراب عبادتی عاشقانه باشد. اگر نوشته ای از سرچشمه وحی خداوند و سنت پاکان سیراب گردد، نیازهای فطری مخاطب را حتماً پاسخ می گوید.

در این میان، باید دقّت کنیم که به نام دین هر تر و خشکی را بر سر سفره اندیشه مردم ننشانیم و تا اطمینان نیافته ایم که سخنی ریشه در وحی خداوند و سنت پاکان دارد، آن را به قلم نیاوریم، حتّی اگر میان دینداران مشهور باشد.

ویژگی های نوشته خوب ازحیث آیین به درست نویسی و شیوا نویسی برمی گردد. نوشته خوب باید بر پایه قواعد و هنجارهای شناخته شده ادبی استوار باشد و هم دلکش و شیوا جلوه کند.

درستی سخن در دانش های دستور زبان، لغت، بافت شناسی و ساخت شناسی ارزیابی می گردد. از این رو، نوشته درست آن است که با معیارهای این چهار دانش برابری کند.

نیز برای شیوا نویسی (فصیح و بلیغ نویسی) راهکارهایی یافت می شود که در دانش های معانی، بیان، بدیع، و سیک شناسی مطالعه می گردند.»(14)

«دو چیز است که باعث ضعف یا تعالی و خوبی یک نوشته می¬شود. اول ظاهر آن نوشته یعنی جمله¬بندی و طرز بکار بردن کلمات صحیح در جای درست که نیمی از آن را جمله وطرز ساختن آن یعنی « نحو» به ما می¬آموزد و نیمی دیگر را علوم بلاغی. درباره علوم بلاغی و رموز فصاحت و بلاغت فارسی کتب زیادی نوشته شده است که باید به آنها مراجعه شود.

دومین چیزی که باعث ضعف یا قوت یک نوشته می¬شود باطن آن نوشته، یعنی طرز فکر نویسنده و اوج و حضیض اندیشه اوست. و این مطلب است که نوشته¬ها را قابل خواندن یا مردود ذهن انسانی قرار می¬دهد.

نویسنده خود به خود از میان جامعه برمی¬خیزد و لزومی نیست که هر نویسنده تحصیلات دانشگاهی داشته باشد، تا نویسنده خوبی باشد بلکه ذوق و قریحه نویسنده خدا دادی است که می توان آن را با پرورش و آموزش در راه مستقیم آورد و به آن حسن ظاهری داد.» (15)

چگونه نویسنده شوم؟
 

تقسیم نوشته¬

یکی از بدآموزیهایی که در جامعه ما رسوخ کرده است، تقلیدی است که از بیگانگان می کنیم و افکار و عقاید آنان را در بست قبول می¬کنیم و این افکار و عقاید در زمینه عالی ادب نیز در ما رسوخ کرده است و آن را برای خود فضیلتی می دانیم. غافل از اینکه آب و هوا و جوّ هر مملکتی تأثیر مستقیم برحیات و طرز فکر افراد آن مملکت دارد و انطباق قواعد اقلیم دیگر بر ذهن این اقلیم کار درستی نیست، بلکه کجروی و ناروایی است. از این جهت ما در اینجا از تقسیم نوشته ها از روی مکاتب ادبی اروپایی به شدت اجتناب می کنیم. در اینجا نوشته های مختلف را از روی موضوع آن به چند دسته تقسیم می¬کنیم.
 
1- نوشته های تشریحی
مقصود از نوشته های تشریحی، آن نوشته هایی است که در آنها یک صحنه از داستان را و یا موضوعی را با موشکافی و دقت هرچه بیشتر شرح داده شده باشد. و این نوشته ها را می توانیم بدو دسته عینی و ذهنی تقسیم کنیم.

الف: نوشته های تشریحی عینی
نوشته هایی هستند که صحنه¬ای یا موضوعی را نویسنده با دیدگان خویش تماشا کرده باشد و سپس جزء جزء آن را به روی کاغذ آورده باشد، بطوریکه شنونده یا خواننده بتواند بخوبی آن منظره یا شیء را در نظر مجسم کند و به همان خوبی و وضوحی که نویسنده آن را مشاهده کرده است آن منظره را در ذهن خود ترسیم کند.

در نوشته های تشریحی ذهنی هرچه بیشتر دقت در مشاهده باشد و ریزه کاریها تشریح شده باشد آن نوشته طالب بیشتری دارد و رنگ و جلوه آن زیادتر است. غالب نوشته های روزنامه¬ها که صحنه¬های تشریفات یا جنایات و دادگاهها و امثال آن است، از این نوع نوشته¬ها هستند، نثرهای تاریخی مانند نثر بیهقی.

ب: نوشته های تشریحی ذهنی
این نوع از نوع از نوشته¬ها صحنه¬ها و موضوعاتی است که نویسنده در ذهن خویش مجسم کرده است و شرح جزئیات آن را داده است. از ویژگی این نوع از نوشته ها این است که خواننده گمان می کند نویسنده متن، شاهد عینی بوده است. تفاوت بین نوشته¬های عینی و ذهنی همان دیدن و ندیدن نویسنده است. نه چیز دیگر. نویسنده¬ای را می توان در این زمینه موفق¬تر دانست که خواننده¬اش بیشتر در این توهم افتد که نویسنده خود شاهد این صحنه بوده است و ریزه کاریهای این صحنه را با چشم سر دیده است.

لازم به ذکر است که هرچه نویسنده در نگارش متن¬های تشریحی عینی و ذهنی متبحرتر باشد در نویسندگی موفق¬تر است.
 
2- نوشته های توصیفی یا وصفی
گاهی نویسنده منظره¬ای را که به چشم دیده است نه تنها تشریح می کند بلکه زیبایی¬ها و یا زشتی¬های آن را بصورت دلپسند جلوه می¬دهد و در چشم دل خواننده می¬آراید، و گاه حالات روحی حیوان و یا شخصی را بطوری با قلم توانای خویش ترسیم می¬کند که خواننده خود را با احساس قهرمان داستان شریک می¬داند.

این نوع نوشته ها قدرت نویسندگی بیشتری می¬خواهد و هر کس بتواند خود را در نوشته¬های تشریحی تقویت کند و به مرز تکامل برساند، آنگاه می¬تواند با این نوشته¬ها آشنا شود و راه و رسم نوشتن این گونه از متن ها را بیاموزد.

آنچه در این گونه نوشته¬ها مورد توجه است این است که شخص علاوه بر مشاهده و تشریح آن، باید مقدار زیادی نیز از خود مایه بگذارد و اگر نوشته¬ها را به عکس تشبیه کنیم باید نوشته های تشریحی را به عکس بدون دستکاری، روتوش، و نوشته توصیفی را به عکس دستکاری شده تشبیه کرد و می¬دانیم که زیبایی این نوع عکس¬ها بیشتر مربوط است به کار دستکاری کننده، نه اصل عکس.

در ادبیات کلاسیک زبان فارسی، نثر توصیفی بسیار اندک است، زیرا اولا نثر نسبت به شعر کمتر است، ثانیا نثرهایی هم که هست چون جنبه تاریخی دارد، از واقعیات زندگی سخن می گوید و از جنگ و ستیزها و چپاولها و غارتها، از شکست¬ها و پیروزیها و کمتر به جنبه وصفی می¬پردازد. اما در شعر آنقدر پردههای بدیع رنگارنگ وصف را ملاحظه می کنیم که به اعجاب و شگفتی دچار می شویم.
 
3- نوشته های تخیلی
گاهی نوشته نه تشریحی و نه وصفی است اما مجموعه جمله¬های آن نوشته حالتی، اعم از شادی و غم، را در روح خواننده ایجاد می کند و او را با فکر نویسنده شرکت می دهد. این نوع نوشته ها را تخیلی می¬نامند.

از کلمه تخیلی نباید تصور کرد که آنچه زایید خیال و اندیشه است، نوشته تخیلی نامیده می شود بلکه همان گونه که در نوشته¬های تشریحی گفته شد، گاهی ذهن انسان منظره یا حالت یا داستانی را در خود ایجاد می¬کند و آن را به صورت نوشته¬ای به خوانندگان عرضه می¬دارد و این نوع نوشته را نوشته تشریحی ذهنی می نامند که در مقابل آن نوشته تشریحی ذهنی قرار دارد.

بنابر آنچه گفته شد مقصود از نوشته تخیلی، نوشته¬ای نیست که ذهن و اندیشه انسانی منظره یا حالت یا داستانی را تخیل کرده باشد، بلکه مقصود ایجاد ارتباط بسیار ضعیفی است میان حوادث مختلف و صحنه¬های متفاوت تا حالتی که نویسنده انتظار دارد در خواننده ایجاد کند و غالباً منظور از این نوشته¬ها ایجاد یک اندوه و حالت حزن است که نویسنده خود از آن بهره¬ور است و حالت ذهنی او، او را واداشته که چنین اثری به وجود آورد.

داستانهایی که به شکل فانتزی در دوره های اخیر در کتب و مجلات می خوانیم نوع بیمارگونه ای از این سبک از نویسندگی است که نسبت به شدت و ضعف قوه نویسنده خوب و بد دارد.
 
4- نوشته های تحقیقی
گاهی نوشته¬ای درباره موضوعی علمی، اجتماعی، ادبی و تاریخی و مانند اینهاست که نویسنده آن یا از راه مشاهد و یا از راه مطالعه با دقت هرچه بیشتر، آن مقاله را فراهم آورده است.

اساس نوشته¬های تحقیقی مشاهده و مطالعه توأم با دقت و استقصای کامل است و هر محققی باید با کمال دقت و امانت از تمام منابع ممکن درباره موضوع مورد نظر خود استفاده کند و از آخرین نوشته¬ها و امکاناتی که در باره آن موضوع به وجود آمده است بهره¬ور گردد، تا بتوان نوشته او را یک نوشته تحقیقی و واقعی دانست. گاهی محقق زمان و انرژی فراوانی را هزینه می¬کند تا مطلبی را مورد تحقیق قرار دهد و پس از کسب نتیجه متوجه می¬شود تحقیق او مطلب جدیدی به همراه نداشته است چون قبلاً مورد پژوهش قرار گرفته است. موازی کاری در جوامعی اتفاق می افتد که محققین از موضوع و حیطه کار همدیگر بی اطلاعند.

سارتر می گوید: محقق درست مثل راننده¬ای است که پشت فرمان اتومبیل نشسته و باید در همه لحظات متوجه باشد که هم به جلو نگاه کند و هم از طریق آیینه¬ای که مقابل چشمش قرار گرفته، عقب را ببیند، چون به محض اینکه یک لحظه غفلت کند، در معرض خطر تصادف خواهد بود.

آنچه در نوشته های تحقیقی اهمیت زیادی دارد امانت محقق و نویسنده است که اولاً خوانندگان خود را با دادن منابع موهوم و ضعیف گمراه نسازد. ثانیاً آنچه را از منبع یا منابعی گرفته است با ذکر نشانی کامل باز نماید و آن را از خود بشمار نیاورد. ثالثاً در آنچه از اینجا و آنجا نقل می کند تغییری بدلخواه خویش ندهد و بکوشد مرز بین اندیشه های خود و دیگران را مشخص کند.
 
5- نوشته های انتقادی و اخلاقی
نوع دیگر نوشته¬های هر زبانی، نوشته¬های انتقادی و اخلاقی آن زبان است که باعث پیشبرد وضع علمی و اخلاقی ملتی می-شود که با آن زبان تکلم می¬کند و می¬خواند و می¬نویسد و حتی کسانی که بوسیله خواندن ترجمه آن آثار از مفاهیم آنها آگاهی می یابند.

مقصود از نقد یا انتقاد آن نیست که انگشت روی بدیهای اثری بگذاریم یا بدیهای اخلاقی جامعه¬ای را برشمریم، بلکه مقصود از آن نمایاندن جنبه های خوب و بد و مقایسه میان آنهاست.

متأسفانه نوشته های انتقادی ما غالباً از روی غرضهائی است که یا بسوی مثبت یا بطرف منفی کشانده می شود. یعنی منقد یا منتقد اگر با صاحب اثر دوست باشد اثر او را خالی از نقص جلوه می دهد و اگر دشمن باشد برای آن نقایص زیادی برمی شمرد. در صورتی که منتقد وقتی اثری را می خواند نباید به صاحب اثر توجه داشته باشد و آن را ملاک ارزیابی قرار دهد.

خواننده آثار انتقادی از نویسنده انتظار دارد پس از بیان ضعف ها و نابسامانی های اثر ارائه طریق کند و راه پیشرفت و تعالی اخلاقی و گریز از آن ضعفها را به آنها نشان دهد.(16)

چگونه نویسنده شوم؟

ویژگی های نویسنده

در ذهن نویسنده همیشه واژه¬های زیادی قرار دارد که مفهوم آنها روشن و شفاف است ولی این مطلب به این معنا نیست که هنگام قلم زدن هم آنها را به کار می¬برد، واژه¬های این چنینی را «واژه های غیر فعال» می گویند. صاحب قلم اگر انس خود را با فرهنگ لغت بیشتر کند برای هر واژه، لفظ های متعددی می¬یابد و با این کار می¬تواند مانند سنگ تراش حرفه ای، واژه ها را به خوبی بتراشد و لفظ و معنا را هم وزن کند.

مطالعه روزمره روزنامه¬ها، مجلات و نثرهای پخته نویسنده را با زبان امروز آشنا می¬کند. در عصر جدید اگر ساختار جملة و کاربرد واژه¬های خاص فراموش شود ، نوشته را مانند جسدی بی روح و یا بدنی بیمار نشان می دهد.

زینت¬بخش بودن بسیاری از آثار در کتابفروشی ها میزان اهمیت تکنیک های زیبانویسی را نشان می¬دهد.

بیشتر نویسندگان برجسته که جامعه با آغوش باز به استقبال آثار و اندیشه¬هایشان می¬رود، نوشته¬هایشان نیاز به ویراستار ندارد چون در دستور زبان ادب فارسی، معانی و بیان و بدیع و بسیاری از لوازم نویسندگی به اجتهاد و بوپایی نایل شده اند.

استاد مطهری در توصیف بیان و قلم حضرت علی (ع) می نویسد: «ابن ابى الحدید در مقدمه شرح راجع به بیان و فصاحت آن حضرت مى‏گوید: بحق، سخن على را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده‏اند. مردم همه دو فن خطابه و نویسندگى را از او فرا گرفته‏اند همین کافى است که یک دهم بلکه یک بیستم آنچه مردم از سخنان على گرد آورده و نگهدارى کرده‏اند، از سخنان هیچکدام از صحابه رسول اکرم، با آنکه فصحایى در میان آنها بوده است، نقل نکرده‏اند، و باز کافى است که مردى مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایشگر اوست.(17)

نویسنده گاهی با مشکلات معیشتی همراه می شود اما نباید نا امید شود بلکه باید بکوشد مشکلات را از سر راه خویش بردارد. جواد مجابی در مصاحبه¬ای می¬گوید: «ناگزیر در کنار نوشتن رمان و شعر، به پژوهش پرداختم؛ که پژوهش در واقع از لحاظ معیشتی، مدد کار باشد. این موضوع هم بعد از مدتی منقطع شد. به نظر من نویسنده‌ی ایرانی برای حرفه‌ای شدن، باید آزادی و امنیت و رفاه داشته باشد. هیچ کدام از این‌ها برای ما میسر نیست و ناگزیر ما در کنار نوشتن به شغل‌هایی رو می‌آوریم که دلخواه ما نیست. به عنوان مثال خود من ترجیح می دهم که شعر بنویسم و بعد رمان و داستان. نوشتن مقاله و پژوهش برای من چندان جذابیتی ندارد. شما می بینید که برای من ، پژوهش یک کار معیشتی می‌شود، برای یک آدم دیگر، ویراستاری و برای کس دیگری، فیلم‌نامه‌نویسی. همه‌ی ما در یک دوره‌ای به فیلم‌نامه‌نویسی رو آوردیم، به دلیل اینکه مساله‌ی معیشت حل بشود و نه اینکه لزوما این کار را دوست داشته باشیم. حتا آدمی چون "احمد محمود" هم نتوانست فقط از راه نوشتن زندگی کند. این یک معضل بزرگ است و تا شما به طور تمام وقت به نوشتن، به آن شکل که دوست دارید، نپردازید، به آن رشد لازم نخواهید رسید. به همین دلیل هم یک مسأله‌ی اساسی در ادبیات ما مطرح می شود، به این شکل که آدم‌ها از پایین‌ترین حد ظرفیت خلاقه‌ی خود استفاده می‌کنند و نه از بالاترین حدش. اگرچه چند تن از ما می‌کوشیم که با تمرکز فراوان روی کار و با نوعی رفتار زاهدانه، فقط به کار نوشتن بپردازیم، اما این همواره میسر نمی شود.(18)
 

نتیجه گیری

پرسش اصلی پژوهش پیرامون مسیری است که نویسنده باید طی کند تا به قله موفقیت دست یابد. در مقدمه مقاله گذشت که نویسندگی در گام نخست نیاز به استعداد و علاقه دارد و هرچه تلاش برای رشد قدرت نگارش از جانب نویسنده بیشتر صورت پذیرد به توانایی قلم افزوده می شود.

هر متن به شکل و محتوا تقسیم می شود . فصاحت و بلاغت و آیین نگارش شکل نوشته را دقیق تر و جذاب تر می نماید و دقت در انتخاب موضوع و روش تحقیق مناسب محتوا را تعالی می بخشد. نویسنده آنگاه که می نویسد باید با انواع متن ها آشنایی داشته باشد و بداند که هر نوشته ساختار ویژه خود را دارد؛ مثلاً نباید در متن تحقیقی از نوشته های تخیلی بهره گرفت.

نویسنده : احمدرضا داودی
 

پی نوشت ها :

1- غرر الحکم.
2- دکتر نادر وزین¬پور: برسمند سخن، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات فروغی، 1381ش، ص11 و 12.
3 - سوره قلم، آیه 1، ترجمه از محمدمهدی فولادوند.
4 - سوره علق، آیه¬های1تا 5.
5 - : ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، چاپ اول،تهران،: دار الکتب الإسلامیة،1374 ش،ج 24، ص 369 و370.
6 - انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم کرد. سوره الرحمن، آیه 3 و 4.
7 - به قلم تعلیم داد، به انسان چیزى را تعلیم داد که از آن آگهى نداشت. سوره علق، آیه 4 و 5.
8 - سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ج19، ص 616.
9 - جواد محدّثی، روشها، چاپ دوازدهم، قم، نشر معروف، 1385 ش، ص 107 و 108.
10 - بر سمند سخن، ص 15.
11 - ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، چاپ چهاردهم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1387 ش، ص 3 و 4.
12 - آلبرکامو، تعهد اهل قلم، ترجمۀ مصطفی رحیمی، چاپ اول، تهران، انتشارات نیلوفر،1385، ص113.
13 - پیشین.
14 - ر.ک: سید ابوالقاسم حسینی: بر بال قلم، چاپ دوم، قم، انتشارات ظفر، 1380، ص 17 تا 19.
15 - محمدجواد شریعت، آیین نگارش، چاپ ششم،انتشاران اساطیر،1371 ش، ص 69 و 70.
16 - ر.ک: آیین نگارش، ص 70- 290.
17 - مرتضی مطهری: یادداشتهای استادمطهری ، تهران ،انتشارات صدرا، میدلاین، ج‏3، ص 335 .
18 - مصاحبه یوسف علیخانی با جواد مجابی، نویسنده و شاعر، به نقل از سایت سخن.

منابع تحقیق :
1 - قرآن کریم.
2- حسینی، سید ابوالقاسم: بر بال قلم، چاپ دوم، قم، انتشارات ظفر، 1380.
3- شریعت، محمدجواد: آیین نگارش، چاپ ششم، انتشاران اساطیر،1371 ش.
4- طباطبایی، سیدمحمدحسین: المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، ج19.
5 - کامو،آلبر: تعهد اهل قلم، ترجمۀ مصطفی رحیمی، چاپ اول، تهران، انتشارات نیلوفر،1385ش.
6- محدّثی، جواد: روشها، چاپ دوازدهم، قم، نشر معروف، 1385 ش.
7- مطهری، مرتضی:یادداشتهای استادمطهری ، تهران ،انتشارات صدرا، میدلاین.
8- مکارم شیرازى، ناصر: تفسیر نمونه، چاپ اول، تهران، دار الکتب الإسلامیة،1374 ش،ج 24.
9 - نجفی، ابوالحسن: غلط ننویسیم، چاپ چهاردهم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1387ش.
10 - وزین¬پور، نادر: برسمند سخن، چاپ یازدهم، تهران، انتشارات فروغی، 1381ش.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط