رجعت
نویسنده : علي قاسمي مهر
چكيده
نگارنده در اين تحقيق تلاش نموده كه مسأله رجعت را به عنوان يك عقيده قطعي مذهب تشيع از ديد عقلي، قرآن و روايات مورد بررسي قرار داده و اصل موضوع و ابعاد گوناگون آن را به رشته تحرير در آورد.واژگان كليدي : رجعت ، قرآن ، روايات ، ظهور.
پيشگفتار
در استانه اين ظهور نوراني و بعد از آن، حوادث شگفت انگيزي رخ مي دهد كه يكي از آن حوادث اين است كه جمعي از مومنان به اين جهان باز مي گردند و تجلي قدرت خداوند را در دولت كريمه مهدي (عج) و امامان معصوم (عليهم السلام) را با ديدگان خود درك مي كنند. البته عده اي از كافران بدطينت و شرور نيز در اين ميان پيش از آخرت به دنيا بر مي گردند تا به سزاي پاره اي از اعمال ننگين خويش برسند. بازگشت گروهي از مومنان خالص و كافران ستمگر به اين جهان پيش از قيامت را رجعت مينامند. كه در اين مجموعه از زواياي مختلف آن را موردبررسي و تحقيق قرار خواهيم داد.
مقدمه
از اين رو مي بينيم كه كتب بسياري در بررسي عقيده رجعت و نفي شبهات وارد شده و پيرامون آن نوشته شده است. و هرگاه مخالفان لبه حمله خويش را تيز كرده اند اينان نيز برشمار نوشته هاي علمي خود افزوده و چون مشعلهايي فروزان به روشنگري و هدايت پويندگان راه حق و جويندگان چشمه هاي زلال معرفت پرداخته اند مثلاً درقرن دوم و سوم هجري كتابهايي چند به دست توانمند دانشمندان شيعه درباره رجعت نوشته شده و در قرن چهارم و پنجم شمار آن نوشته ها كاهش و از قرن ششم به اين سو گاهگاه نوشته اي در اين زمينه تأليف گرديده است.
همچنين كه در چند دهه اخير به دليل گسترش مخالفت ها يك سري كتب استدلالي و مستقل تأليف شده است. چنانچه گفته شد روايات وارده در اين مورد زياد است گرچه اين روايات اندك اختلافي شايد با هم داشته باشند ولي آنچه از همه آنها بدست مي آيد و جوهره اصلي آنها به شمار مي رود اثبات اصل رجعت است كه با رقه هاي اميدواري را در دل شيعيان مخلص انداخته است. بنده به دليل اقتضا در اين تحقيق كوتاه نمي توانم همه كتب و روايات را بيان كنم يا در مورد تك تك آنها بحث كنم البته سعي كرده ام كه بحث رجعت را به گونه اي ترسيم كنم كه با خواندن آن جلوه اي از معناي رجعت در ذهن خواننده تجلي پيدا كند و نقش ببندد.
رجعت
1- تعريف لغوي: رجعت در لغت به معناي بازگشت به دنيا پس از انتقال به جهان ديگر است.
2- تعريف اصطلاحي: اما در رجعت در اصطلاح بدين معناست كه امامان خاندان وحي و رسالت (عليهم السلام) و انبوهي از كساني كه جهان را بدورد گفته اند، بار ديگر پس از حضرت مهدي (عج) و پيش از شهادت او در آستانه روز رستاخيز به خواست خداوند و اراده حكيمانه او، بدين جهان باز مي گردند.
البته عده ديگري از مومنين به هنگام ظهور است كه رجعت دارند. در اين باره روايتي را كه مفضل بن عمر، از امام صادق (ع) نقل كرده است را بيان مي كنيم. مفضل مي گويد كه امام صادق (ع) فرمود كه: «چون قائم (ع) قيام كند بر سر قبر مومن رود و گويد: اي مومن! صاحب (ع) ظهور كرده. اگر مي خواهي كه در خدمت او باشي باش و اگر خواهي كه در كرامت و نعمت پروردگار خود بماني بمان».(1)
كه ما در مورد رجعت و چگونگي اتفاقات و ديگر موضوع هاي آن بحث خواهيم كرد.
و اما در لغتنامه دهخدا از ظهور مهدي (ع) و نزول مسيح (ع) به رجعت تعبير شده است. امااين تعبير طبق معناي لغوي رجعت درست است ولي طبق معناي اصطلاحي رجعت صحيح نيست. چون معناي اصطلاحي رجهت يعني بازگشتن پس از مرگ در صورتي كه امام زمان (ع) در پشت پرده غيبت است كه او از پرده غيبت بيرون خواهد آمد و حضرت عيسي (ع) نيز در آسمانهاست كه نزول خواهد كرد. بنابراين بايد در مورد امام زمان تعبير به ظهور ولي در مورد حضرت عيسي تعبير به نزول كرد.
فرمان رجعت نيز مانند ديگر فرامين الهي از طرف پروردگار صادر خواهد شد.
رجعت از عقائد مسلم شيعه است و لذا اگر كسي بدان اعتقاد نداشته باشد كافر شمرده نمي شود. چون از عقائد مسلم اسلام نيست مانند: توحيد و ...
رجعت از ديدگاه عقل
توضيح بيشتر اينكه: انسان تنها از چند عنصر مادي نظير پا و دست و سر و.... تشكيل نشده، بلكه حقيقت وجود او را جوهري مجرد به نام «روح» تشكيل مي دهد كه حيات وي به همين روح بستگي دارد و اگر از بدن جدا شود جسم از كار مي افتد و روح است كه بعد از مرگ زنده مي ماند. و در روز رستاخيز به بدن باز مي گردد. وجود روح مجرد و زنده بودن آن امري است كه مورد پذيرش همه فلاسفه الهي و پيروان شرايع آسماني بوده و از نظر دلائل عقلي و در بافت هاي فطري قابل قبول است. و قرآن به صراحت در اين زمينه سخن گفته است. و دلائل اثبات روح زياد است كه من باب نمونه يكي را بيان مي كنم. و آن اينكه: هر فردي از افراد انسان افعالي را كه انجام مي دهد به خويش نسبت مي دهد مثلاً : مي گويد: گفتم، شنيدم، خنديدم و ... كه در زبان فارسي از آن به «من» تعبير شده است. حال بايد گفت آيا اين من فقط تعلق دارد به اعضا و جوارح و آثار مادي بدن و واكنشهاي فيزيكي و شيميائي مغز و اعصاب يا نه بر چيز ديگري غير از اينها هم اطلاق مي شود؟ به عبارت ديگر: آيا روح و روان بجزء بدن انساني و انعكاس ماده و خواص آن چيز نيست؟ و با بطلان اين خواص و از بين رفتن ان ديگر روح و روان انسان نيز باطل شده و حقيقتي از انسان جز يك مشت استخوان و رگ باقي نمي ماند؟ آنان كه اين چنين اعتقادي دارند از اصول «ماتريسم» پيروي كرده اند. در اين مكتب انسان به يك نوع ابزار و ماشيني تبديل شده كه از اجزاء مختلف تشكيل يافته و نيروي تفكر و درك را در او پديد آورده اند و با از بين رفتن اجزاء آثار تفكر و حيات به كلي نابود مي شود.
در برابر اين نظر، نظر ديگري است كه فلاسفه بزرگ جهان، به ويژه حكماي اسلامي با دلائل روشن آن را ثابت كرده و به اصالت وجود جوهري مستقل و اصيل كه واقعيت انسان بدان بستگي دارد و از ماده و آثار ماده مجرد و پيراسته است، معتقد گرديده اند و بر وجود اين جوهر كه مبدأ حركت و احساس در حيوان و تدبر و انديشه در انسان است. با دلائل فلسفي استدلال نموده اند. در ميان آن همه دلائل، دليل روشني دارند كه چون جنبه همگاني دارد، آن را نقل مي كنيم:« هر انساني ناخودآگاه اعضا بدن و حتي خود بدن را به واقعيت ديگري به نام «من» نسبت مي دهد و مي گويد: دست من، پاي من، قلب من و ... . يك چنين انتسابي در حالت ناخودآگاه حاكي از آن است كه هر فردي خود را به واقعيت ديگري به نام «من» وابسته مي داند كه در پشت پرده شخصيت ظاهري و مادي او قرار گرفته است و همه كارها، اعضا و حتي بدن را به آن نسبت مي دهد». (2)
خداوند هنگامي كه چگونگي آفرينش انسان را بازگو مي كند، از دميدن روح در وي ياد كرده و به لحاظ اهميت و ارج و عظمت اين پديده غيرمادي، آن را به خود نسبت مي دهد و مي فرمايد:
«الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِينٍ » (3) «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ» (4)
«آن كسي كه هر چه را آفريد، نيكو قرار داد و آفرينش انسان را از خاك آغاز كرد... »
پس او را هماهنگ نمود و از روح خويش در وي دميد، و براي شما گوش و چشم و قلب قرار داد».
حال كه اهميت روح را بيان كرديم، مي بينيم وجود روح مجرد از نظر همه مسلمانان، قطعي و انكارناپذير است.
و نيازي به ذكر دليل و برهان ندارد. بنابراين بر هيچ كس پوشيده نيست كه آدمي با فرا رسيدن پيك اجل از ميان نمي رود. بلكه تنها ارتباط بدن وي با روح قطع شده و حيات مادي از جسم او رخت بر مي بندد. روح هرگز نمي ميرد و از بين نمي رود و مرگ جز گسسته شدن پيوند روح از بدن چيز ديگري نيست، و اين گسستگي تا روز در رستاخيز ادامه دارد و در آن هنگام كه خداي قادر قاهر همه آفريدگان را زنده مي كند، بار ديگر اين روح به بدن بازگشته و جسم در خاك خفته، حيات دوباره اي مي يابد.
اينك ميگوييم: با توجه با اين كه بين رجعت و معاد شباهت كامل وجود دارد و هردو عبارتنداز:
بازگشت انسان به حيات مجدد و به ديگر سخن عبارتند از پيوند مجدد روح با بدن؛
امكان رجت ثابت مي گردد، زيراوقوع معاد امري است مسلم و پذيرفته شده.
تا اينجا امكان وقوع رجعت از ديدگاه يك فرد مسلمان ثابت گرديد اكنون وقت آن رسيده كه رجعت را از ديدگاه قرآن كلام خداوند متعادل بازبيني كنيم.
رجعت از ديدگاه آيات
1- الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ (5)
«آنانكه غيب را باور مي كنند».
در تفسير اين آيه آمده است كه غيب سه روز است: 1- روز رجعت 2- روز قيامت 3- قيام قائم
البته حديث ديگري نيز به اين مضمون آمده كه ضمن بحث به آن نيز اشاره خواهد شد.
2- «وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ» (6)
«اگر در راه خدا كشته شويد، و يا بميريد، رحمت و مغفرت خدا بهتر است از آنچه گرد مي آورند».
امام باقر (ع) در پيرامون اين آيه از جابر پرسيد: اي جابر! آيا مي داني كه معناي «سبيل الله» چيست؟ جابر گفت: نه به خدا سوگند، جز اينكه از شما بشنوم. فرمود: «سبيل الله راه علي و راه اولاد علي است. هر كسي با ولايت او كشته شود، در راه خدا كشته شده است. و هر كس با ولايت او بميرد، در راه خدا مرده است. هيچ مومني از اين امت نيست جزء اينكه براي او قتل و مرگي هست، هركدام از آنها كشته شود يكبار ديگر بر مي گردد تا بميرد، و هركدام از آنها بميرد بر مي گردد تا كشته شود».(7)
«امام رضا (ع) نيز در اين باره مي فرمايد: «هر مومن در بستر بميرد در رجعت كشته مي شود، و هر مومني كشته شود در رجعت در بستر خود مي ميرد».(8)
3- «اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنبِيَاء وَجَعَلَكُم مُّلُوكًا وَآتَاكُم مَّا لَمْ يُؤْتِ أَحَدًا مِّن الْعَالَمِينَ»
«به ياد آوريد نعمتهاي خدا را بر شما، هنگامي كه در ميان شما پيامبراني برانگيخت و شما را فرمانروا ساخت و آنچه را كه به احدي از جهانيان نداده بود به شما عطا فرمود».
سليمان ديلمي مي گويد: معناي اين آيه را از محضر امام صادق (ع) پرسيدم، فرمود:
«منظور از پيامبران رسول اكرم (ص) حضرت ابراهيم، حضرت اسماعيل و فرزندان اوست، و منظور از فرمان روايان امامان هستند» عرض كردم: كجا به شما فرمانروايي داده شده؟!
فرمود: فرمانروائي بهشت و فرمانروائي عالم رجعت از آن ماست» (9)
4- «إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ » (10)
«زمين از آن خداست، به هر كس از بندگانش بخواهد آنرا ارث مي گذارد، و عاقبت از آن پرهيزگاران است».
امام باقر (ع) فرمود: «در كتاب حضرت علي (ع) يافتيم كه در تفسير اين آيه فرموده است: من و فرزندانم كساني هستيم كه خداوند زمين را براي ما ارث نهاده است، پرهيزگاران ما هستيم و همه زمين از آن ماست».(11)
تا امروز اين وعده الهي تحقق نيافته است ولي به زودي در رجعت تحقق مي يابد.
و همه روي زمين تحت فرمانروائي اميرمومنان و فرزندان بزرگوارش قرار مي گيرد، چنانچه خود مي فرمايد: «به خدا سوگند خداوند اهل و اولادم را در اطراف من گرد خواهد آورد، چنانكه اهل و اولاد حضرت يعقوب را در اطراف او گرد آورد، بعد از آنكه مدت زماني در ميان آنها جدائي افتاده بود». (12)
5- «بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ»(13)
«آنچه را كه احاطه علمي به آن ندارند و هنوز تأويلش فرا نرسيده است، تكذيب كردند پيشينيان نيز همچنان به تكذيب برخاستند، ببين عاقبت ستمكاران چگونه شد»
(مفسران در ذيل آيه نوشته اند كه اين آيه در مورد «رجعت» نازل شده است، و منكران كساني هستند كه مي گويند چنين چيزي واقع نخواهد شد)(14)
حمران مي گويد: از امام باقر (عليه السلام) از مسائل مهم «رجعت» پرسيدم، فرمود: «آنچه پرسيدي هنوز وقتش نرسيده است و خداوند مي فرمايد:
چيزي را كه احاطه علمي ندارند و زمانش نرسيده است انكار مي كنند». (15)
مسعده بن صدقه مي گويد: از خدمت امام صادق (ع) در مورد مسائل مهمي كه در آينده محقق خواهد شد و هنوز تحقق نيافته است، سوال شده فرمود: «هنوز وقت فاش ساختن آن نرسيده است، و اين است معناي ايه شريفه كه مي فرمايد: چيزي را كه احاطه علمي نداشتند و زمان تأويلش هم نرسيده بود تكذيب كردند». (16)
زراره نيز از امام صادق (ع) در مورد برخي از ابعاد مهم رجعت پرسيد، امام فرمود:
آنچه پرسيدي هنوز وقتش نرسيده است، خداوند مي فرمايد چيزي را كه احاطه علمي ندارند و وقت تأويلش نرسيده است انكار مي كنند». (17)
در ذيل آيه از امام صادق (ع) روايت شده كه خداوند تبارك و تعالي اين امت را به دو امتياز مفتخر نموده است: 1- چيزي كه نمي دانند نگويند. 2- چيزي را ندانسته تكذيب نكنند. (18)
6- «وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ » (19)
«هر كس كه ستم كرده آرزو مي كند كه آنچه در زمين است، از آن او باشد تا همه را بدهد و خود را برهاند»
در اين آيه منظور از هر كسيكه ستم كرده، كساني هستند كه به ال محمد (ص) ستم كرده اند و حق آنها را پايمال كرده اند، كه در رجعت از انتقام الهي راه فراري ندارند، ارزو مي كنند كه همه آنچه در روي زمين است از آن آنها باشد تا همه آنها را بدهند و خود را نجات دهند. (20)
7- «وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ» (21)
«روزهاي خدا (ايام الله) را براي آنها يادآوري كن».
امام باقر (ع) فرمود: ايامُ اللهِ عزَّوجلّ ثلاثه: يوم يَقُومُ القائم، يومُ الكّرهِ و يَومُ القيامه» (22)
«روزهاي خداوند تبارك و تعالي سه روز است: 1- روز قيام قائم (عج)2- روز رجعت 3- روز قيامت».
اين حديث به همين تعبير از امام صادق (ع) نيز روايت شده است. (23)
بزرگان تفاسيري دارند ازاين «ايام الله» مي گويند همه روزها روز خداوند است اما چرا اين سه روز را مختص به خداوند كرده اند دو دليل دارد: 1- اينكه يا در اين سه روز قدرت خداوند تجلي پيدا مي كند بر خلق 2- يا اينكه اين سه روز روز فزوني نعمت است چون ظلم بر چيده مي شود و رحمت الهي توسعه مي يابد.
8- «رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ » (24)
«بس دوست مي دارند انانكه كافر شدند اي كاش مسلمان بودند».
امام صادق (ع) در تفسير اين آيه فرمود كه در رجعت خواهد بود. (25)
امام باقر (ع) در تفسير اين آيه از وجود مقدس اميرمومنان (ع) نقل مي كند كه فرمود:
«هنگاميكه من و شيعيانم خارج شويم، عثمان و پيروانش نيز خارج شوند و بني اميه را از دم شمشير بگذرانيم، كافران آرزو مي كنند كه اي كاش مسلمان بودند». (26)
9- «فَالَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ » (27)
«آنانكه به آخرت ايمان نمي آورند، دلهايشان منكر است و آنها كبرور زندگانند».
امام باقر (ع) در تفسير اين آيه فرمود: «يومنون يعني: به روز رجعت ايمان نمي آورند و حقانيت آنرا باور نمي كنند». (28)
10- «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا » (29)
«هر كس از ياد من اعراض كند براي او زندگي سختي است»
از امام صادق (ع) در تفسير اين آيه نقل شده «به خدا سوگند اين آيه در حق دشمنان ماست».
راوي پرسيد: جانم به فدايت، گاهي مي بينيم كه آنها در طول زندگي با آسايش و وسعت زندگي ميكنند و هرگز روي تنگي نمي بينند تا مرگشان فرارسد. فرمود: به خدا سوگند كه مربوط به رجعت است. (30)
آري آنانكه حق و حقيقت را ديدند و ازآن اعراض كردند و از شاهراه حقيقت منحرف شدند براستي در موقع رجعت در روز بسيار سختي دارند و در روز رستاخيز روز سخت تري در انتظارشان است.
11- «وَيَوْمَ نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ يُوزَعُونَ » (31)
«روزي كه از هر امتي گروهي را بر مي انگيزيم كه آيات ما را تكذيب مي كردند، پس آنها بازداشته مي شوند».
اين آيه يكي از روشنترين آياتي است كه اشاره به رجعت دارد چون در روز قيامت همه مردم بدون استثناء برانگيخته مي شوند. و در اين آيه از روزي گفتگو شده كه در آن از هر امتي گروهي برانگيخته خواهد شد، نه همه مردم.
علامه طباطبائي در مورد اين آيه با توجه به شرايط اين آيه كه ما براي اينكه بحث به درازا نكشد بيان نكرديم، مي گويد: «ايه به روشني دلالت مي كند بر اين كه برانگيخته شده پيش از قيام قيامت است اگر نص هم نباشد، تأويل پذيرفته نمي باشد». (32)
از محضر امام صادق (ع) در مورد اين آيه سوال شد، فرمود: مردم در اين زمينه چه مي گويند؟ سوال كننده گفت آنها مي گويند: اين در مورد قيامت است فرمود: آيا خداوند در روز قيامت گروهي را بر مي انگيزد و گروه ديگري را فرو مي گذارد؟!
اين آيه در مورد رجعت است، اما آيه قيامت اين است: «آنان را برانگيختيم واحدي را از آنها فروگذار نشديم». (33)
«چه بسيار آيات ديگري هم در مورد رجعت وجود داشت كه اين مجموعه كوچك از توضيح و تفسير بيشتر آنها عاجز است و اقتضاء بيشتر از اين را اجازه نمي دهد ولي بنده براي پويندگان اين آيات به صورت فهرست وار آدرس بعضي از آنها را نقل مي كنم. ناگفته نماند كه شمار ديگري از اين آيات و روايات را در ضمن مباحث مختلف بيان خواهم كرد.
و اما فهرست بعضي از آنها از اين قرار است: 1 نمل : 93، قصص: 5، قصص 61، قصص: 85، سجده: 21، سجده: 29، سبأ: 28، مومن: 11، مومن: 51، مومن: 81، شوري: 44، دخان: 10، احقاف: 15، جاثيه: 14، ق: 41 و 42، ق: 44، ذاريات: 22، طور: 47، قمر: 8، ممتحنه: 13، قلم: 16، معارج: 4، جن: 24 ، مدثر: 1 و 2، مدثر: 36، نبأ: 18، نازعات: 6 و 12 ، عبس: 22 و 23، طارق: 8 و 16، الشمس: 1 تا 4 ، الشمس: 14، الضحي: 4، تكاثر: 3 و 4 و ...
كه در روايات اين آيات تفسير به رجعت شده اند.
رجعت از ديدگاه روايات
بعد علامه گويد كه اين دويست حديث را چهل و چند نفر از روايان ثقات، و علماي اعلام، در بيش از پنجاه كتاب آورده اند. اگر اين احاديث متواتر نباشند چه حديثي متواتر است.(35)
البته علاوه بر علامه مجلسي علماي ديگر هستند كه اين احاديث را متواتر ميدانند از جمله: مرحوم طبرسي در تفسير و شيخ طوسي در تفسير تبيان و شيخ حر عاملي و مرحوم شيخ مجتبي قزويني و ...
نكته ديگري كه در مورد اين روايات قابل توجه است اين است كه اين روايات به چهار دسته تقسيم مي شوند:
1- روايتي كه از زنده شدن مردگان به دست پيامبران گذشته سخن مي گويد.
2- رواياتي كه تصريح مي كند به دعاي خالصانه پيامبر و به دست او مردگان زنده شدند.
3- رواياتيكه نشانگر آن است كه بر اثر دعاي برخي امامان معصوم برخي مردگان زنده شده اند.
4- رواياتي كه دال بر وقوع رجعت در آينده را دارند.
نكته ديگر اينكه رواياتي كه دلالت بر رجعت بعد از ظهور مهدي (ع) را دارند يا صراحتاً دال بر رجعت مي كنند يا به وسيله دعاها و ادعيه اي كه از اهلبيت رسيده رجعت از آنها فهميده مي شود.
و ان روايات كه دلالت شان روشن است اما زيارات و دعاها نيز بدان دليل كه از ائمه معصومين (عليهم السلام) رسيده مانند روايات داراي پيام است. (36) كه ما دعاها و زيارات را در بخش بعدي خواهيم گفت اما در مورد روايات، چون در تفسير ايات كه قبلاً بحث آن گذ شت روايات زيادي را آورديم و در طول اين تحقيق نيز روايتهايي خواهيم آورد سخن را كوتاه كرده و به ذكر چند روايت اكتفا مي كنيم.
1- حسن بن جهم گويد: روزي مأمون خليفه عباسي از حضرت رضا (ع) پرسيد در مورد رجعت چه مي فرمائيد؟
حضرت فرمود: اعتقاد صحيحي است و اين رجعت مسأله جديدي نيست و در ميان امتهاي پيشين بوده است و قرآن از آن سخن گفته و پيامبر (ص) فرمود: «اين امت، درست همه آنچه در امتهاي پيشين رخ داده بي كم و كاست همان گونه رخ خواهد داد». (37)
2- اميرمومنان در ضمن حديث مفصلي مي فرمايد: «خداوند تبارك و تعالي از من و رسول اكرم (ص) پيمان گرفته كه همديگر را ياري كنيم، من حضرت محمد (ص) را ياري كردم و در برابرش شمشير زدم و دشمنش را كشتم و پيماني را كه بر عهده ام بود انجام دادم. ولي تاكنون هيچ پيامبري مرا ياري نكرده است، زيرا آنها پيش از من ديده از جهان فروبسته اند ولي به زودي وقت آن فرا مي رسد كه انها نيز مرا ياري مي كنند».
«همه روي زمين از مشرق تا مغرب از آن من خواهد بود. خداوند همه پيامبران مرسل را از آدم تا خاتم (ص) زنده مي كند و همه آنان در برابر من شمشير مي زنند و گردنشان را از جن و انس، از زنده و مرده گردن مي زنند».
«چقدر جاي شگفت است؟ و چگونه تعجب نكنم از مردگاني كه خداوند آنها را بر مي انگيزد و همگي در حالي كه صدا مي زنند: لبيك، لبيك، يا داعي الله! در كوچه هاي كوفه پراكنده شده شمشيرها را حمايل كرده، كافران، طاغيان و طاغوتيان را از اولين و آخرين گردن مي زنند، تا خداوند وعده اش را تحقق بخشد، كه فرمود: «خداوند كساني را كه از شما ايمان آورده عمل شايسته انجام دهند در روي زمين خليفه قرار دهد چنانكه پيشينيان را خليفه قرار داد، آنانرا از ديني كه برايشان پسنديده است متمكن مي سازد، و براي آنها خوف و وحشت را تبديل به امنيت مي كند، تنها مرا بپرستيد و چيزي را با من شريك قرار ندهيد». (38)
«براي من رجعتي پس از رجعت، بازگشتي پس ازبازگشت است من رجعتهاي مكرر دارم، من حمله ها و انتقام هاي فراوان دارم، من حكومت هاي بسياردارم، من دژ آهنينم، من بنده خدا و برادر پيامبر خدايم».
«... من ظاهر شونده در قرص خورشيدم، من دابه الارضم، من قسيم النارم، من خازن بهشت و صاحب اعرافم».
«... من صاحب و عصار و ميسم هستم». (39)
در همين جا سخن را كوتاه كرده و در بخش بعدي از ادعيه و زيارات صحبت مي كنيم كه در اينجا نيز اشاره اي بدان شد كه به اين دليل كه از معصوم هستند داراي پيامند.
رجعت در ادعيه و زيارات
1- زيارت جامعه: يكي از جالبترين زيارتها زيارت جامعه است كه از امام هادي نقل شده كه همه امامان را با آن مي شود زيارت كرد.(40)در قسمتي از آن مي خوانيم: «معترف بكم، مومن بايابكم، مصدق برجعتكم، منتظر لأمركم، مرتقب بدولتكم»(41) به شما ايمان دارم، بازگشت شما را باور دارم، رجعت شما را تصديق مي كنم، امير شما را انتظار مي كشم و دولت شما را چشم به راهم.
و در ديگر فرازهاي اين زيارت نيز اشاره هاي ديگري به رجعت شده.
2- زيارت رسول اكرم (ص): امام صادق (ع) فرمود: اگر خواستي پيامبر (ص) اميرمومنان (ع) حضرت زهرا(س) امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) و ديگر معصومين و عليهم السلام را از شهر خود زيارت كني، در روز جمعه غسل زيارت كرده، لباس نظيف پوشيده، به صحرا رفته، چنين بگو...
آنگاه در فرازي از اين زيارت آمده: «إني لِمَنَ القائلين بِفَضلِكم، مُقر بِرجْعتكم» (42)من به مقام والاي شما معتقدم، به رجعت شما باور دارم.
3- زيارت امام حسين (ع) در پاره اي از زيارت امام حسين (ع)، ابوبصير از امام صادق (ع) نقل مي كند: «فَقلبي لكم مسلم ... اني من المومنين بِرَجعَتِكُم» (43)قلب من تسليم فرمان شما هست... من به رجعت شما باور دارم.
4- زيارت وارث: در قسمتي از زيارت مشهور وارث كه از امام صادق (ع) نقل شده است: چنين مي خوانيم: «إني بكم مومنٌ و بايابكم مُومنٌ» (44) من به شما ايمان دارم و بازگشت شما را يقين دارم.
5- زيارت اربعين: صفوان از امام صادق (ع) نقل كرده است اين زيارت را كه در قسمتي ازآن مي خوانيم: «وأشهدوا أني بِكُم مُومنٌ و بايابِكُم موقنً» .(45)
6- زيارت حضرت ابوالفضل (ع): كه اين روايت نيز از امام صادق (ع) نقل شده: «إني بِكُم و بايابكم من المومنين» (46) «من به شما و بازگشت شما باور دارم».
7- زيارت بقيه الله (ع)، «فرازي از زيارت آن حضرت در روز نيمه شعبان آمده است :«فأن ادركني الموت قبل ظهورك، فأني اتوسل بك و بابائك الطاهرين الي الله تعالي، واسئله أن يصلي علي محمد و ال محمد، و أن يجعل في كره في ظهورك و رجعه في ايامك، لا بلغ من طاعتك مرادي و أشفي من اعدائك فوادي».
اگر پيش از ظهور تو با مرگ مرا در يابد، به وسيله تو و پدران بزرگوارت به خداي تبارك و تعالي متوسل مي شوم و از او مي خواهم كه به محمد و آل محمد صلوات بفرستد و براي من بازگشتي در ظهور تو و رجعتي در روزگار نو قرار دهد، تا به مقصود خود در زمينه اطاعت تو نائل شوم و دلم از دشمنان تو خنك شود.
8- زيارت آل ياسين: «وأن رجعتكم حقٌ لاريب فيها» (47) من گواهي مي دهم كه رجعت شما حق است، ترديدي درآن نيست».
9- زيارت رجبيه: زيارتي است مخصوص ماه رجب كه توسط «حسين بن روح نوبختي» نقل شده كه مي خوانيم: «حتي للعود إلي حضرتكم و الفوز فيما مرتكم» (48) تا در رجعت شما به حضور شما بازگرديم و از درك حضور شما سعادتمند شديم».
10- دعاي عهد: كه از امام صادق نقل شده است اين در قسمتي از آن مي خوانيم: «اللهم إن حال بيني و بينه الموت الذي جعلته علي عبادت حتماً مقضياً، فاخرجني من قبري...»
خدايا اگر مرگي كه بر همه بندگانت قطعي و مسلم كرده اي، ميان من و ظهور مولايم جدايي بيندازد، مرا از قبر بيرون بياور.
بعد از اثبات رجعت از ديدگاه عقل و آيات و روايات و ادعيه در بخش بعدي به سراغ اين مي رويم كه آيا اين رجعت پيشينه تاريخي دارد يا نه؟
رجعت در امتهاي پيشين
1- «...؟فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ...» (49)
آيه چنين مي گويد كه «پيامبري از كنار يك آبادي عبور كرد، در حاليكه ديوارهاي آن فروريخته بود، و اجساد و استخوانهاي اهل آن در هر سو پراكنده شده بود و از خود پرسيد، چگونه خداوند اينها را پس از مرگ زنده مي كند؟ خداوند او را يك صد سال ميراند و پس زنده كرد، به او گفت. چقدر درنگ كردي؟ عرض كرد يك روز يا قسمتي از آن. فرمود نه بلكه يك صد سال برتو گذشت».
در رواياتي گفته شده است كه اين پيامبر «عزيز» نام داشت و در روايت آمده وقتي به سوي اهل و عياليش آمد عزيز 50 ساله بود چون 50 سال داشت كه خداوند او را ميراند و پسرش صدساله، چون وقتي عزيز اين اتفاق براي او افتاد زنش حامله بود. البته فرقي هم ندارد كه اسم اين پيامبر چه بوده حال مي خواهد عزيز باشد يا كس ديگري، مهم صراحت قرآن در زندگي پس از مرگ است، در همين دنيا.
2- «...فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْيَاهُمْ ...» (50)
خداوند در اين آيه از قومي سخن مي گويد كه: «... از ترس مرگ و طبق گفته مفسران به بهانه بيماري طاعون از شركت در ميدان جهاد خودداري كردند و از خانه خود بيرون رفتند، خداوند فرمان مرگ آنها را داد و پس زنده كرد».
گفته شده است كه اين قوم به سبب دعاي پيامبري به نام «حزقيل» زنده شدند.
3- «ثُمَّ بَعَثْنَاكُم مِّن بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »
اين آيه اشاره دارد به قوم بني اسرائيل كه درخواست جاهلانه اي از حضرت موسي (ع) كردند و گفتند: اي موسي خداوند را به ما نشان بده. در اين هنگام صاعقه اي آمد و همه آنها را ميراند و سپس خداوند به درخواست حضرت موسي (ع) آنها را زنده كرد تا شكر نعمت خدا را به جا آورند.
4- «فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا كَذَلِكَ يُحْيِي اللّهُ الْمَوْتَى وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ » (51)
اين آيه نيز در مورد بني اسرائيل است، وقتي كه يك نفر در ميانشان كشته شده بود و بر سر قاتل آن نزاح و درگيري داشتند. خداوند به موسي دستور داد كه گاوي را سر ببرند و زبان آن گاو را به مقتول بزنند. اين كار را كردند و مقتول زنده شده و خطاب به حضرت موسي گفت: اي پيامبر خدا پسرعمويم مرا كشت. در روايتي آمده كه آن مقتول 70 سال ديگر عمر كرد.
5- «وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوتَى بِإِذْنِي » (52)
معناي اين ايه قرآن اين است كه: «تو مردگان را به فرمان من زنده مي كردي»
درمورد حضرت عيسي (ع) مي باشد. اين تعبير نشان مي دهد حضرت مسيح (ع) از اين معجزه استفاده ميكرده بلكه تعبير به فعل مضارع «تَخرجُ» دليل بر تكرار آن است و اين خود يك نوع رجعت است. علاوه بر اين پنج آيه آيات ديگري در قرآن هستند كه اشاره به رجعت دارند نظير:
«آيه 19 سوره كهف» كه اشاره به اصحاب كهف دارد كه اينها بعد از 309 كه خداوند آنها را ميراند دوباره به آنها حيات و زندگي داد و آيه 28 سوره بقره كه اين آيه در مورد حضرت ابراهيم (ع) است كه خداوند در اين آيه چگونگي زنده كردن مردگان را به حضرت ابراهيم نشان مي دهد و دستور مي دهد كه چهار پرنده را بياورد و انها را قطعه قطعه كند و بر سر چند كوه بگذارد و بعد آنها را صدا بزن كه شتابان به سوي تو آيند و آيه 83 و 84 سوره انبياء كه در مرد حضرت ايوب است كه خداوند براي امتحان فرزندان او را كشت و ... و وقتي كه حضرت مورد طعن و زخم زبان مردم قرار گرفت به خداوند عرضه داشت كه مرا گزندي رسيده و خداوند به سبب اين دعا اولاد او را زنده كرد و ...
و همچنين سوره زخرف در آيه 57 كه نمونه اي از رجعت در امت اسلامي است و سوره يس «آيه 14» و آل عمران «آيه 49».
معمولاً كسي كه قرآن خداوند را به عنوان كتاب آسماني بپذيرد چگونه ممكن است دلالت روشن و واضح اين آيات را بر رجعت انكار كند و چگونه ممكن است رجعت را كه يك نمونه كوچك رستاخيز است انكار كند.
تاريخچه رجعت
1- دوره پيدايش: (از عصر رسالت تا سال 95 ق، شهادت امام سجاد (ع)).
اين دوره،دوره پيدايش اين عقيده است، رجعت براي اولين بار توسط پيامبر گرامي اسلام (ص)، تحت عنوان «خروج» مطرح گرديد و در زمان حضرت علي (ع) به رجعت تعبير شد (ابته اين رجعت چنانكه گفته شد در اديان گذشته هم بوده اما نه تحت عنوان رجعت يك اسم ديگري داشته).
در اين دوره رجعت را به عنوان يكي از اسراري كه درآينده اتفاق خواهد افتاد به اصحاب خاص ائمه (ع) گفته مي شد و كم كم آن را شيوع دادند و مدتي طول نكشيد تا اذهان عمومي با آن انس گرفت ازاين رو در اين مرحله از استدلال و نقد و رد آن خبري نيست و عمده مطالب مطرح شده پيرامون رجعت كنندگان بوده است. برخي از روايات كه در اين باره نقل شده به قرار زير است:
1- جنبده الهي 2- رجعت شهداي كربلا 3- رجعت پيامبر 4- رجعت امامان و ... كه در بخش هاي آينده تك تك اينها را توضيح خواهيم داد.
2- دوره رشد و شكوفائي: (سالهاي بين شهادت امام سجاد (ع) (95 ق) تا ابتداي غيبت صغري (260ق) را مي توان دوره رشد و شكوفائي انديشه رجعت تلقي كرد. اين دوره دوره موضع گيري اهل تسنن است. اما در مقابل سني ها امامان معصوم (عليهم السلام) در مورد اعتقاد به رجعت استدلال مي اوردند به برخي آيات و روايات كه مورد قبول آنها بود و عقيده به رجعت را مبرهن مي كرد. در آن زمان دو مركز علمي مهم در جهان مطرح بود يكي حجاز و مدينه كه محل زندگاني پيامبر اسلام (ص) بود كه طرفداران آن مكتب را اهل حديث مي ناميدند. و ديگري در عراق و كوفه كه برخي از اصحاب و نيز برخي از ائمه مذاهب مثل ابوحنيفه در آنجا زندگي مي كردند و گرايش كلي آنها به رأي و قياس بود. در آن زمان اهل عراق از زمره كساني بودند كه به شدت با اعتقاد به رجعت به رجعت مخالفت مي كردند، ابوبصير در اين زمينه ميگويد: امام باقر (ع) به من فرمودند: آيا اهل عراق منكر رجعت هستند؟ من در جواب عرض كردم آري.
امام فرمود: مگر آنها قرآن را نمي خوانند كه مي فرمايد: «در روزي كه از هر امتي گروهي را محشور ميكنيم».
از اين روايت به خوبي روشن مي شود كه در آن زمان، مسأله رجعت مورد بحث و گفتگو بوده و اهل عراق آن رانمي پذيرفتند و در مقابل حضرت باقر از قرآن بر رجعت استدلال مي كند، همچنين از روايتي كه در بخش هاي گذشته در مورد مناظره امام رضا (ع) و مأمون بيان شد نيز بدست مي آيد كه اين دوره دوره نقد و بررسي بوده است. ولي ظاهراً اين نقد و نظر در دوره گذشته مطرح نبوده و ائمه (ع) فقط به ذكر وقايع و اصل رجعت اكتفا مي كردند ولي در صدد اثبات و پاسخ آن چناني مخالفان نبوده اند.
گروهي ديگر در آن عصر به اين عقيده خرده مي گرفتند (قدريه) بودند.
حنان به سرير از پدرش نقل مي كند كه پدرش گفت: از امام باقر سوال كردم در مورد رجعت (شايد منظور از سوال، سوال در مورد منكران رجعت بوده است كه اين احتمال به قرينه جواب امام تأييد مي شود). حضرت سه بار فرمود كه قدريه رجعت را انكار مي كند.
در آن زمان نقل حديث يا اعتقاد به رجعت جرم مسحوب مي شد.
3- دوره گسترش و تكامل (از سال 260 ق به بعد): در اواخر دوره دوم و ابتداي دوره سوم بتدريج اعتقاد به رجعت به عنوان يكي از شعارها و مميزات شيعه از اهل سنت، درامده بود و برخي نويسندگان اهل سنت در هنگام معرفي شيعه يا شخصيتهاي مهم آن، اعتقاد به رجعت را يكي از خصيصه هاي آنان بر مي شمردند. در اين دوره دانشمندان شيعه براي گسترش اين اعتقاد در ميان مردم و دفاع از ان به دو عمل دست زدند: 1- نگارش كتابها و مقالات علمي 2- تشكيل مناظرات با اهل سنت. كتابهاي فراواني در اين زمينه نگاشته شده است گرچه اين كتابها از نظر سبك با هم متفاوت هستند چون بعضي از اين كتابها فقط به نقل حديث اكتفاء كرده اند، و برخي ديگر علاوه بر نقل حديث به استدلالهايي هم اشاره كرده اند.
مناظره هاي زيادي بين شيعه و سني رخ داده كه در اين مورد، اكتفا مي كنيم به يك مناظره اي از مناظراتي كه مرحوم مجلسي در كتاب المجالس نقل كرده است.
سيدبن طاوس مي گويد در مجلسي بودم با اهل سنت پيرامون اين صحبت كرديم كه چه چيزهايي را از شيعه انكار مي كنيد گفتند: تعرض به صحابه و قول به رجعت و متعه و حديث مهدي (ع) كه زنده است با اينكه زمان او طولاني شده است. سيدبن طاوس به همه آنها جواب مفصل داد و وقتي نوبت به رجعت رسيد گفت كه شما خودتان از پيامبر نقل مي كنيد كه آنچه در امتهاي پيشين رخ داده در اين امت من نيز رخ خواهد داد و قرآن هم بيان مي كند: «و آيا نديدي كساني كه از خانه هاشان از ترس مرگ فرار كردند در حاليكه هزاران نفر بودند و خداوند به آنها گفت، بميريد و سپس زنده كرد». و قرآن شهادت مي دهد كه آنها را در دنيا زنده كرده است و معناي رجعت چيزي جز اين نيست و اهل سنت با اين صبحتها سكوت كردند.
فلسفه رجعت
علاوه بر اين پيشوايان دين آن كارهايي را كه قبل از رجعت به دليل توطئه هاي دشمن نتوانسته اند انجام دهند در رجعت انجام دهند. اما رجعت براي منافقان و جباران به اين منظور است كه علاوه بر كيفر خاص خود در رستاخيز بايد مجازاتهايي در اين جهان، نظير آنچه اقوام سركشي مانند فرعونيان و عاد و ثمود و قوم لوط ديدند، ببينند و تنها راه ان رجعت است امام صادق در حديثي مي فرمايد: «أنّ الرجعت ليث بِعامه، و هي خاصه، لايُرْجَعُ إلا مِنْ مَحض الأيمانِ مَحَضاً، أو مَحْضِ شرك مَحْضاً».(53) «رجعت عمومي نيست، بلكه جنبه خصوصي دارد، تنها گروهي بازگشت مي كنند كه ايمان خالص يا شرك خالص دارند» احتمال دارد آيه 59 سوره انبياء: «وَحرامً علي قَرْيَه أهْلَكْناها أنهم لايَرجعون»
«حرام است بر شهرهائي كه بر اثر گناه نابودشان كرديم كه باز گردند آنها هرگز باز نمي گردند».
نيز اشاره به همين معنا باشد، چرا كه عدم بازگشت را در مورد كساني مي گويند كه دراين جهان بر كيفر شديد خود رسيده باشد و از آن روشن مي شود گروهي كه چنين كيفرهائي را نديده اند بايد بازگردند، و مجازات شوند. اين احتمال نيز وجود دارد كه: بازگشت اين دو گروه، در آن مقطع خاص تاريخ بشر، به عنوان دودرس بزرگ و دو نشانه مهم از عظمت خدا و مسأله رستاخيز (مبدأ و معاد) براي انسانها است، تا با مشاهده آن به اوج تكامل معنوي و ايمان برسند و از هيچ نظر كمبودي نداشته باشند.
جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه
جايگاه رجعت در اعتقاد شيعه آنقدر والاست كه در حديثي امام صادق (ع) يكي از ويژگي هاي شيعه را اعتقاد به رجعت برشمرده و مي فرمايد: «لَيْسَ مِنا مَنْ لم يُومن بكرتناولهم يستحل متعتنا» (54)
«يعني از ما نيست كسي كه ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعه ما را حلال نشمرده».
چرا كه در ان روزگار، رجعت يكي از اعتقادات ويژه شيعه محسوب مي شد، به طوري كه ساير مذاهب آن را يكي از نقاط امتياز شيعه از ساير مكاتب قلمداد كرده اند. علماي شيعه رجعت را از ضروريات دين و مذهب مي دانند و انكار آن را جايز نمي دانند البته عده خيلي كمي از علماي شيعه رجعت را انكار كرده اند برخلاف شيعه، اهل سنت عقيده به رجعت را خلاف عقائد اسلامي دانسته و آن را هيچ نمي دانند نويسندگان و شرح حال نويسان آنها، معتقدان به رجعت را طعن و رد كرده اند. گويا در نظر آنان عقيده به رجعت در شمار كفر و شرك و بدتر از آن قرار دارد. به اين بهانه شيعه را مي كوبند و ناسزا مي گويند البته در ميان اهل سنت افراد بسيار اندكي هستند كه به رجعت شماري از افراد از جمله اصحاب كهف در عصر ظهور مهدي (ع) اشاره كرده اند.
در حديث ديگري امام صادق (ع) يكي از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت دانسته و مي فرمايد «مَنّ أقر بسبعه اشياء فهو مومن و ذَكَر منهاالايمان بالرجعه» (55)
«هر كس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مومن است، در ميان آن هفت چيز ايمان، به رجعت را ذكر فرموده اند» لازمه چنين سخني آن است كه گفته شود ايمان كامل زماني حاصل مي شود كه انسان علاوه بر اعتقاد به توحيد و ... به رجعت نيز اعتقاد داشته باشد، اين از يك سو و از سوي ديگر اميد را در دل او زنده مي كند كه اگر قبل از ظهور مُرد خداوند وي را براي نصرت و ياري دين خويش و درك لقاي آن حضرت به دنيا بر مي گرداند.
نقش و تأثير اعتقاد به رجعت در زندگي چيست؟
نقش و اعتقاد به رجعت در زندگي معتقدان بدون ترديد، همان گونه كه «انتظار فرج» عبادتي بس بزرگ است و نقش مهم و بسزايي در پويايي و تحرك جامعه دارد، اعتقاد به رجعت و بازگشت به دنيا در زمان دولت كريمه نيز مي تواند نقش مهم و بسزايي در نشاط ديني و اميد به حضور در حكومت جهاني حضرت مهدي (ع) ايفا كند، چرا كه انسان با ديدن افرادي كه تمام عمر خود را در انتظار ظهور حضرت مهدي (ع) سپري كرده اند و آنگاه بدون درك حضور از دنيا مي روند دچار سرخوردگي شده و حتي در مقام انتظار نيز دچار يأس خواهد شد! اما اگر بداند در زمان ظهور در صورت دارا بودن شرايط امكان بازگشت او به دنيا و حضور در محضر آخرين امام را دارد، در اميدواري او نقش بسياري خواهد داشت علاوه بر آنچه ذكر شد، از آنجايي كه در روايات آمده يك گروه از رجعت كنندگان كسانياند كه داراي ايمان محض هستند، شحض علاقه مند به درك محضر آفرين حجت الهي، نهايت تلاش خود را به كار خواهد بست تا به درجات بالاي ايمان رسيده و در زمره رجعت كنندگان باشد، همچنين در روايات فراواني مداومت بر دعاها و انجام كارهايي جهت بازگشت در هنگام حكومت حضرت مهدي (عليه السلام) توصيه شده كه خود جنبه عبادي داشته و در تكامل روح انسان بسيار موثر است.
زمان رجعت
چه كساني در رجعت باز مي گردند؟
امام صادق (ع) در اين رابطه مي فرمايد: «رجعت همگاني نيست، بكله اختصاصي است، تنها كساني رجعت مي كنند كه مومن خالص باشند يا كافر خالص» (59) كمااينكه قبلاً اين حديث بيان شد اسامي عده اي از مومنين خالص و كافرين خالص كه به آنها در روايات تصريح شده به شرح ذيل است:
1- امام حسين (ع) و اصحابش و يزيد و اصحابش . (60)
2- محسن بن علي و قاتل او قنفذ(61). نخستين كسي كه درباره او محكمه عدل در حكومت حقه تشكيل مي شود، محسن فاطمه است، بين او و قاتلش محكمه برگزار مي شود.
3- كليه كساني كه به آل محمد ظلم كرده اند.(62) كليه افراد ظالم به حق محمد و ال محمد مي آيند اعم از جبت طاغوت و يزيديان و عمريان، كسانيكه براي حكومت شخصيتي چون علي بن ابيطالب را خانه نشين كردند و خلافت را از مسير خود منحرف كردند و به تمام بشريت ستم كردند، بايد رجعت كنند و در برابر پيروان فريب خورده شان به دار آويخته شوند و در محكمه علني محاكمه شوند و بگويند كه گناه محسن چه بود؟!
4- پيامبراني چون حضرت اسماعيل و خضر و عيسي و رسول اكرم (ص) و ... و ائمه معصومين (عليهم السلام) و اصحاب و ياران ايشان چنانچه در حديثي مروي است كه چون قائم (ع) بيرون آيد از پشت كوف با او 27 نفر از مردگان كه زنده شده باشند همراه باشد، 15 نفر از قوم موسي كه مردم را به حق هدايت مي كردند و به حق عدالت مي نمودند و 7 نفر از اصحاب كهف و يوشيع بن نون و موسي و سلمان فارسي و ابوذر غفاري و أبودجافه أنصاري و مقداد و مالك اشتر پس ايشان حاكمان و ياوران او باشند در شهرها، علاوه براين حديث احاديث ديگري داريم كه دلالت بر رجعت عده اي از اصحاب و ياران معصومين مي كند مثلاً:
1- در مورد اصحاب كهف اين كاروان توحيد كه براي حفظ جان خود عزيمت نمودند آمده كه جزء مسئولان عليرتبه عصر ظهور هستند، در نخستين روز ظهور رجعت مي كنند و در اولين روز اعلام ظهور با آن حضرت بيعت مي كنند. (63)
از سياق احاديث استفاده مي شود كه اين عده جزء 313 نفري هستند كه در روز اول بيعت مي كنند و در دولت حق فرمانروايان روي زمين به امر امام زمان هستند. در مورد اصحاب كهف به اين موضوع تصريح شده و در ميان 313 تن نام آنها برده شده. (64)
2- در مورد يوسع بن نون كه زندگي او شباهت زيادي به مولاي متقيان داشت. و در 21 رمضان رحلت او اتفاق افتاد. حديثي از امام صادق (ع) مروي است كه او را نيز جزء ياران حضرت مهدي (ع) نام برده كه پس از ظهور آن حضرت رجعت مي كند و در محضر حضرت حجت (عج) در نخستين روز رجعت از مكه معظمه ظاهر مي شود.
3- در مورد سلمان، حديث بسيار طولاني كه از پيامبر (ص) نقل شده است كه مضمون حديث اين گونه است:
كه مسلمان در محضر پيامبر بوده و پيامبر از امامان صحبت كرد از نام كنيه آنها از حضرت علي (ع) تا حضرت مهدي (عج)، سلمان گريه مي كند و عرض مي كند چگونه ممكن است كه سلمان آنها را درك كند؟ مي فرمايد: «اي سلمان تو انها را درك مي كني» و هر كس مانند تو، آنها را از روي معرفت كامل دوست بدارد و از آنها پيروي كند آنها را درك مي كند».
و ادامه حديث تا آخر علاوه بر اين حديث امام صادق (ع) نيز به هنگام بحث از اصحاب حضرت ولي عصر (عج) از جناب سلمان نام مي برد. (65)
4- أبوجانه أنصاري امام صادق (ع) ابوجانه را از كساني شمرده كه به هنگام ظهور حضرت از ياران آن حضرت خواهد بود.(66) ابودجانه مرد ارزنده و غيوري بود كه در جنگ أحد در نصرت حضرت رسول (ص) پايدار ماند.
5- مقداد كه اميرمومنان در ضمن يك خطبه طولاني از ظهور حضرت مهدي و ياران با وفاي او بحث كرده و مي فرمايد: «20 تن از ياران قائم () از اهل يمن است كه يكي از آنها مقداد پسر أسود است». (67)
امام صادق نيز او را در ميان ياران مهدي (ع) نام برده. (68)
6- در مورد رجعت مالك آن يار باوفاي اميرمومنان كه به هنگام رحلتش اميرمومنان مي فرمايد: اي كاش در زير اسمان مالك ديگري نيز بود، در اعيان الشيعه جزء چهارم قسم سوم، ص153 نوشته شده جزء ياران حضرت مهدي است كه رجعت نموده، از طرف آن حضرت در گوشه اي در جهان پهناور حكومت مي كند.
7- در مورد جابر بن عبدالله انصاري، در حديثي از امام صادق (ع) نام جابر نيز در ميان اصحاب حضرت يادداشت شده است. (69)
8- در مورد رجعت مفضل بن عمر كه يكي از بزرگان اصحاب امام صادق (ع) است نوشته شده كه به او مژده داده اند كه از ياران حضرت ولي عصر «روحي فداه» مي باشد و فرمودند كه: تو اي مفضل در طرف راست حضرت قائم (عج) مي ايستي، امر و نهي مي كني، در آن روز بيش از امروز از تو فرمان مي برند.(70)
9- در مستدرك سفينه ج 4، ص126 اسم حمران بن اعين برادر زراره بن اعين نيز در ميان ياران حضرت ولي عصر ياد شده است.
10- در مورد مومن آل فرعون، امام صادق (ع) نام او را در ليست اصحاب حضرت خاص آورده است. (71)
علاوه بر موارد ذكر شده در حديثي پرده از نام زني برداشته شده كه حضرت زهرا را خيلي رنج داد و به مادر ابراهيم (فرزند رسول اكرم) تهمت مي زد كه اين زن شلاق تهمت زدن را مي خورد. (72)
عده ديگري از زنان هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آن ها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته اند: برخي با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخي ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان امده است. در منابع معتبر اسلامي نام 13 زن ياد شده كه به هنگام ظهور رجعت مي كنند و به مداواي مجروحان و سرپرستي بيماران خواهند پرداخت كه در اين باره هم در دلائل الامامه حديثي از امام صادق (ع) نقل كه نام آنها را در حديث اين گونه ذكر مي كند. اقنواء دختررشيد حجري، ام يمن و حبابه و البيه، سميه، زبيده ام خالدا حسميه، ام سعيد حنيفه، صيانه، شطه، ام خالد جهنيه كه فقط نام 9 نفر را ذكر كرده، در كتب ديگر به نام نسبيه، دختر كعبه مادنيه و تيره و أحبشه اشاره شده.
در مورد رجعت پيامبران و امامان معصوم (عليهم السلام) در بخش ديگري صحبت خواهيم كرد.
رجعت پيامبران
1- «اين آيه در رجعت تحقق خواهد يافت». (73)
2- «به خدا سوگند از زمان آدم تا رسول اكرم (ص) پيامبري معبوث نشده جز اينكه خداوند آنها را باز مي گرداند تا در برابر علي بن ابي طالب (ع) شمشير بزنند». (74)
3- «خداوند همه پيامبران و مومنان را براي ياري اميرمومنان (ع) گرد مي آورد، در آنروز علي بن ابي طالب (ع) پرچم رسول اكرم (ص) را در دست مي گيرد و امير همه مخلوقات مي شود. همه مخلوقات در زير پرچم او قرار مي گيرند و او بر همه فرمانروائي مي كند». (75)
4- «در آن روز رسول اكرم (ص) پرچم را به دست اميرمومنان مي دهد و اميرمومنان بر همه خلق فرمان مي راند». (76)
5- « در ان روز همه پيامبران را از حضرت آدم تا رسول اكرم (ص) بر مي انگيزد تا همه آنها در برابر من شمشير بزنند و گردن گردنكشان را از انس و جن بزنند». (77) از حضرت علي (ع) مروي است اين حديث.
در حديث ديگري امام صادق (ع) مي فرمايد: خداوند هيچ پيامبري رامعبوث نكرد جز آنكه همه آنها را به دنيا بر مي گرداند تا در ركاب اميرمومنان علي ابن ابي طالب (ع) جنگ كنند.
حال كه با رجعت پيامبران به صورت اجمالي آشنا شديد به جا و نيكوست كه به برخي احاديث كه در مورد رجعت عده اي از پيامبران نظير حضرت اسماعيل و حضرت عيسي (ع) و حضرت خضر (ع) و حضرت رسول اكرم (ص) آمده است در اينجا اشاره اي داشته باشيم. نخست حضرت اسماعيل (ع): ما دو پيامبر به نام اسماعيل داريم يكي فرزند ابراهيم و ديگري ملقب به صادق ابوعد كه در روايات تصريح شده كه او غير از اسماعيل پسر ابراهيم است، بلكه او پسر حزقيل است كه قومش او را تكذيب كردند و پوست سر و صورت او را كندند. فرشته عذاب آمد كه قومش را عذاب كند، از او پرسيد كه آنها را چگونه عذاب كنم؟ اسماعيل گفت: من نيازي به عذاب آنها ندارم. خداي تبارك و تعالي به او وحي كرد: اي اسماعيل چه حاجتي داري؟ عرض كرد: «خداوندا تو براي ربوبيت خود، رسالت محمد(ص) و ولايت اهلبيتش پيمان گرفته اي، و برگزيدگان بندگانت را آگاه ساخته اي كه امت او با امام حسين چه رفتار خواهند كرد. خداونداً تو امام حسين را وعده كرده اي كه به دنيا رجعت بدهي، تا شخصاً از قاتلينش انتقام بگيرد. حاجت من اين است كه مرا نيز در رجعت بازگرداني تا شخصاً از كساني كه با من چنين رفتاري كرده اند انتقام بگيرم. خداوند اسماعيل بن حزقيل را وعده داد كه همراه امام حسين (ع) رجعت كند. (78)
حضرت عيسي (ع): در مورد حضرت عيسي از اهل سنت صدها حديث وجود دارد كه رجعت خواهد كرد. هر چند اهل سنت ظهور حضرت مهدي (ع) را قبول ندارند اما به رجعت حضرت عيسي (ع) اعتقاد دارند همان گونه كه شيعه بدان معتقد است احاديث زيادي در كتب معتبر اهل سنت راجع به نزول حضرت عيسي امده كه به اختصار دو تا را بيان مي كنيم.
1- ازرسول اكرم (ص) نقل شده كه «پسر مريم، دجال را در باب او مي كشد». (79)
2- از رسول اكرم (ص) نفل شده كه :«پسر مريم به عنوان داوري دادگر در ميان شما فرود آيد، صليب را بشكند، خوك را بكشد، جزيه را بگذارد و مال را آنقدر بريزد كه ديگر كسي آن را نپذيرد». (80)
قبلاً بحث كرديم كه تعبير به رجعت در مورد حضرت عيسي (ع) از نظر لغوي ان صحيح است چون در آسمانهاست حضرت عيسي از پيامبر (ص) نقل شده كه فرمود: حضرت عيسي نمرده است و بيگمان پيش از قيامت به سوي شما باز مي گردد. (81)
حضرت خضر: زنده بودن و بازگشت حضرت خضر را هم شيعه قبول دارد و هم سني. در حديثي از امام رضا (ع) مي خوانيم كه فرمود: «حضرت خضر (ع) از آب حيات خورد، او زنده است و تا دميده شدن صور ازدنيا نمي رود، او پيش ما مي آيد و بر ما سلام مي كند، ما صدايش را مي شنويم ولي او را نمي بينيم. خداوند به وسيله او در زمان غيبت از قائم ما رفع غربت مي كند و به وسيله دو وحشتش را تبديل به انس مي كند». (82)
رجعت رسول اكرم (ص)
براساس روايات فراواني رسول اكرم (ص) به اين جهان باز مي گردد و حكومت مي كند. رجعت رسول اكرم (ص) در چهار مورد از قرآن كريم مطرح شده است:
1- «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ ... »
«خداونديكه قرآن را بر تو واجب كرد ترا به بازگشتگاه بر مي گرداند». (83)
امام صادق (ع) در تفسير اين آيه فرمود: رسول اكرم (ص) به سوي شما بر مي گردد. (84)
2- «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِيرًا وَنَذِيرًا » (85)
«ترا نفرستاديم جز نويدبخش و بيم دهنده براي همه مردمان».
امام باقر () دلالت اين آيه را بر رجعت رسول اكرم (ص) ازآيه قبلي قوي تر بيان فرموده است. (86)
3- «يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ * قُمْ فَأَنذِرْ » «اي جامه به خود پيچيده، برخيزو انذار كن» (87)
امام باقر (ع) فرمود: «منظور ازاين ايه رجعت رسول (ص) و بيم دادن آن حضرت در رجعت است». (88)
4- «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا * وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا * وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ».
سوگند به آفتاب و روشنائي آن، سوگند به ماه چون از پي آن در آيد، سوگند به روز هنگامي كه جهان را روشن كند».(89)
امام باقر (ع) فرمود: منظور از آفتاب در اين سوره رسول اكرم (ص) و منظور از ماه اميرمومنان(ع) و منظور از روز امامان اهلبيت هستند كه در آخرالزمان مالك روي زمين مي شوند و آنرا پر از عدالت مي كنند». (90) در روايتي مروي است كه هر وقت پيامبر رجعت كند همه مردم به او ايمان مي آورند. كه خود دال بر رجعت پيامبر است.
رجعت امامان معصوم عليهم السلام
رجعت اميرمومنان (ع)
1- «...لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ ». «البته به او ايمان اوريد و البته ياري اش كنيد». (91)
امام ششم در حديثي مي فرمايد: «اين آيه هنگامي تحقق پيدا مي كند كه خداوند همه پيامبران و امامان را براي ياري اميرمومنان بازگرداند و پرچم رسول (ص) به دست ان حضرت داده مي شود. اميرمومنان فرمانرواي همه مخلوقات مي شود و همه مخلوقات زير پرچم او قرار ميگيرند». (92)
2- «أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ » «براي آ»ها (دابه الارض) را بيرون مي آوريم». (93)
رجعت همواره مورد توجه پيامبر بوده و به مناسبتهاي مختلف آن را بيان كرده است. در روايتي كه در ذيل اين آيه مي آيد حضرت به بازگشت اميرمومنان علي (ع) در آخرالزمان به دنيا اشاره مي كند.
در حديثي امام صادق (ع) مي فرمايد: روزي رسول خدا (ص) به سوي اميرمومنان علي (ع) آمد در حاليكه وي در مسجد بود و مقداري شن را به عنوان بالش زير سر گذاشته بود، او را با پا حركت داد و فرمود: اي دابه الله (همان دابه من الأرض است) برخيز، يكي از اصحاب عرض كرد: اي رسول گرامي آيا ما مجازيم اين اسم را به ديگران نسبت دهيم؟ حضرت فرمود خير، به خدا سوگند كه آن نام مخصوص او «حضرت علي (ع)» است. و او همان دابه و جنبنده اي است كه خداوند در كتابش فرمود: هنگامي كه قول بر انها واقع گردد، براي آنها دابه از زمين خارج مي كنيم كه با آنان سخن مي گويد و با ايشان را مجروح مي كند. به درستي كه مردم به آيات و نشانه هاي ما يقين نمي كنند) سپس اضافه مي كند: اي علي هنگامي كه اخرالزمان فرارسد، خداوند تو را در بهترين صورت خارج مي سازد، در حاليكه به همراه تو عصايي است، كه با آن دشمنانت را مشخص مي كني، پيامبر گرامي اسلام در مورد بازگشت حضرت علي (ع) در آخرالزمان، تعبير به اخراج از زمين كرده كه دقيقاً مفهوم رجعت را بيان مي كند.
3- سَنَسِمُهُ عَلي الخُرطوم» «زود است كه بر روي بيني اش داغ بزنيم».
«در تفسير قمي آمده كه اين آيه مربوط به رجعت است، هنگامي كه شاه ولايت حضرت اميرمومنان (ع) رجعت كند بر پيشاني دشمنانش داغ مي نهد، آنچنان كه روي بيني چارپايان داغ مي زنند تا شناخته شوند».
در شب معراج خداوند به رسول اكرم (ص) خطاب فرمود: «اي محمد! علي اولين امامي است كه پيمان مرا گرفت، او آخرين امامي است كه روحش را قبض مي كنم. او همان دابه الارض است كه با مردم سخن مي گويد. اين حديث مربوط به آيه دوم است و چه بسيار آيات و روايات فرواني كه در مورد رجعت اميرمومنان آمده است و در روايتي آمده كه اميرمومنان 44 هزار سال حكومت ميكند و داراي خروج هاي متعددي است در همين جا سخن را كوتاه مي كنيم و به سراغ رجعت امام حسين (ع) ميرويم.
رجعت امام حسين (ع)
امام جعفر صادق فرمود: اول كسيكه به دنيا باز مي گردد حضرت امام حسين(ع) و اصحاب او و يزيد و اصحاب او خواهند بود. پس همه ايشان را بكشد مثل انكه ايشان را كشته اند. چنانچه حق تعالي فرموده است: «ثم رددنا لكم» (94)
و باز در روايت ديگري امام صادق (ع) در تأويل همين آيه مي فرمايد: «ثم رددنا لكم الكره عليهم»
اشاره به خروج امام حسين (ع) با هفتاد نفر از اصحابش را دارد و به مردم گويند كه اين حسين(ع) است كه بيرون آمده تامومنان شك در او نكنند و بدانند كه رجال شيطان نيست و حضرت قائم در آن وقت در ميان ايشان باشد». (95)
علاوه بر انچه گفتيم روايات ديگري نيز درباره رجعت امام حسين (ع) وارد گرديده كه به اختصار تعدادي را بيان مي كنيم.
1- در حديثي از امام محمد باقر (ع) مي خوانيم كه فرمود: «امام حسين (ع) قبل از آنكه شهيد شود. به يارانش فرمود: بشارت باد بر شما كه اگر كشته شويم به سوي پيامبر خويش برگرديم، پس فرمود: پس آن مقدار كه خداوند بخواهد در قبر مانده و من اولين كسي خواهم بود كه رجعت مي كند، پس خروج مي كنم مانند خروج اميرالمومنين.
2- در روايت ديگري امام باقر (ع) ضمن اشاره به اين كه اول كسي كه خروج مي كند امام حسين (ع) است فرمود آن مقدار پادشاهي خواهد كرد كه از پيري، موهاي ابروهاي او بر روي ديده اش آويخته شود. (96)
3- در روايت ديگري آمده كه خداوند بيش از آنكه امام حسين (ع) متولد شدند، به پيامبر اكرم بشارت تو از آن وجود مبارك را داد، و خبر داده كه نسل امامت تا روز قيامت از امام حسين (ع) مي باشد آنگاه پيش آمدهاي ناگوار شهادت، امامت داد و فرزندان و نسل او قرار داده است.
در دنبال اين مطلب روايت اين گونه آمده كه «واعلم دنه ثم يرده الي الدنيا و ينصره حتي يقتل اعداده و يهلك الارض» يعني خداوند متعال پيامبر اكرم را آگاه ساخت كه بعد از شهادت امام حسين (ع) را دوباره با اين دنيا بر مي گرداند و او را ياري كرده تا حضرتش دشمنان خود را بكشد و از بين ببرد مالك تمام زمين شده و بر سراسر آنها فرمانروائي كند».
4- در روايت ديگري از امام صادق (ع) مي خوانيم: «كه نخستين كسي سر از خاك بر مي دارد حسين بن علي (ع) است كه با 75 هزار نفر رجعت مي كند. همين روايت را در بحار از كتاب ديگري نقل نموده كه در آنجا به جاي 75 هزار 95 را ذكر كرده است.
5- در روايتي وارد شده كه امام حسين 309 سال حكومت مي كند «رجعت»
6- در يك فراز از روايتي امام صادق (ع) مي فرمايد: هنگامي كه حضرت امام حسين (ع) در رجعت به مومنين معرفي شده و ديگر ترديدي در مورد آن حضرت باقي نمي ماند كه او امام حسين (ع) است، اجل حضرت حجت بن الحسن (ع) مي رسد (شهيد مي شود) و ديده از جهان مي بندد، آن گاه امام حسين آن حضرت را غسل داده و كفن و حنوط مي نمايد و به خاك مي سپارد و هرگز امام را غيراز امام غسل نمي دهد. البته براي امام زمان نيز دوباره رجعت است چون او را شهيد كرده اند مي آيد دوباره حكومت مي كند تا بميرد. و در اينكه امام حسين (ع) بعد از رجعت مي ميرد يا شهيد مي شود دو جواب مي شود دارد:
1- اينكه آن زمان اسباب ظلم برچيده شده كسي او را نمي كشد.
2- اينكه روايت داريم كه براي مومن يك مرگ است و يك شهادت امام حسين (ع) قبلاً شهيد شده پس در رجعت مي ميرد و اوست كه دشمنان را مي كشد. البته روايات ديگري هم در اين مورد وجود دارد.
رجعت ساير امامان معصوم عليهم السلام
دليل ما سه دسته از روايات است:
2- رواياتي كه تصريح مي كنند كه همه امامان رجعت مي كنند و همه مومنين مخلص و كفار خاص زمان همراه مي شود و رجعت مي كنند. (98)
3- روايات، ادعيه و زياراتيكه از دوازده فرمانرواي دادگر و هدايتگر بعد از حضرت ولي عصر (عج) گفتگو از اين سه دسته روايت مشخص شد كه هم اهل بيت در رجعت باز مي گرداند و قيام قيامت چهل روز پس از رحلت حضرت ولي عصر (عج) مي باشد، مربوط به رحلت آن حضرت در رجعت اوست. (99)
وقايع رجعت
و در ان وقت ظاهر مي شود تأويل آيه «و يريد أن نَمُن علي الذين استضعفو في الأرض تا آخر».
مفضل پرسيد مراد از فرعون و هامان در آيه چيست؟ حضرت فرمود: مراد فلان و فلان است.
و ترويج مي كنند و مفضل سوال كرد ايا رسول خدا و اميرالمومنين همراه حضرت صاحب الزمان هستند فرمود: بلي، تمام جاها را با هم مي گردند و دين خدا را ترويج مي كنند حضرت اضافه كرد كه اي مفضل گويا مي بينيم آن روز را كه ما امامان در نزد رسول خدا ايستاده باشيم و به آن حضرت شكايت كنيم از دشمنان و آن آزار و اذيت ها و دشمنان و لعن هايي كه بر ما فرستاده اند و آنگاه رسول خداگريان شود و بفرمايد كه: اي فرزندان من! نازل شده است بر شما مگر آنكه به جد شما پيش ازشما واقع شده پس ابتدا كند حضرت فاطمه زهرا(س) و شكايت كند از ابوبكر وعمر كه فدك را از من گرفتند و چندان حجتها كه برايشان اقامه كردم سود نداد او نامه فدك را پاره كرد و عمر ملعون با ديگر منافقان موافق شوند و خلافت را از شوهرم عضب كردند و عمر مرا تازيانه و دست مرا شكست و درب بر شكم من زد محسن مرا سقط كرد.
پس اميرالمومين شكايت كند از مهاجر و انصار كه با او بيعت نكرده اند و ... او را با ضربت عبدالرحمن بن ملجم شهيد كردند. و امام حسن (ع) شكايت كند يزيد و معاويه ملعون و لشكريانشان و ... و سپس نوبت به امام حسين(ع) رسيد. چون حسين (ع) برخيزد و از شهادت خود و يارانش بگويد پيامبر به گريه افتد و اهل زمين و آسمان بگريند و حضرت فاطمه (س) نعره زند كه از نعره او زمين به لرزه در آيد و حضرت اميرالمومنين و حضرت امام حسن و از جانب راست پيامبر و فاطمه (س) از جانب چپ آن حضرت و امام شهيد نزديك آيد حضرت رسول او را به سينه بچسباند و بگويد فداي تو شوم... و حضرت حمزه سيدالشهدا در جانب راست امام و در جانب چپ او جعفر طيار و محسن را حضرت نديمه و فاطمه بنت اسد مادر اميرالمومنين برداشته و بياورند و فريادكنان حضرت فاطمه آيه اي را تلاوت كند و حضرت فاطمه (س) برخيزد و بگويد خداوندا وفا كن بر وعده اي كه با من كرده اي در باب آنها كه بر من ظلم كرده اند و حق مرا غصب كرده اند...
و ستم هاييكه بر جميع فرزندان من كرده اند و ملائكه اسمانهاي هفتگانه و حاملان عرش الهي به گريه در آيند و نماند و احدي از ستمگران و آنهايي كه ستم كرده اند يا راضي به آن شده اند مگر آنكه هزار مرتبه دران روز كشته شوند پس هر يك از ائمه اطهار بادشمنانشان بيايند كه از آنها انتقام بگيرند در طول حكومت خويشتن و اولين كسي كه قبرش شكافته مي شود حسين بن علي است و قنفذ و ستمگران را شلاق آتشين بزنند كه اگر به كوهها خورد متلاشي شود.
امامان حكومت مي كنند البته ترتيب حكومت آنها مانند حكومت قبل از رجعت نيست و حضرت علي (ع) در رجعت حكومتي خواهد داشت و از هر شيعه هزار كس از صلب او به هم مي رسند، هر سال يك سپرده در آن وقت دو باغ بسنده كه خداوند در سوره الرحمن فرموده است كه :مدها متان نزد مسجد كوفه و حوالي كوفه بهم رسد و چندان وسعت داشته باشد كه خدا خواهد. و آخرين كسي كه قبض روح خواهد شد در رجعت حضرت علي (ع) دست همانگونه كه در بعضي از احاديث معراج ذكر شده كه خداوند خطاب به رسول (ص) فرمود كه يا محمد! علي، آخر كسي است كه قبض روح خواهم كرد از امامان و اوست دابه الارض كه با مردم سخن گويد» در آن زمان هر شيعه دوبرابر زندگاني قبل از رجعت عمر خواهد كرد و زماني كه پيامبر رجعت كند 50 هزار سال پادشاهي كند و از ديگر وقايع اينكه در آن زمان جنگ سختي ميان سپاه حضرت علي (ع) و لشگريان شيطان در كنار فرات رخ مي دهد كه در آن جنگ سپاه علي (ع) به عقب رانده مي شود و پيامبر در اين زمان سررسد و با ضربه اي كه بر كتف شيطان زند او و لشگريان او را هلاك كند و عمر شيطان به پايان رسد همانگونه كه از آيه اي از قرآن بر مي آيد خود دال بر صحت اين حديث است طبق گفته بعضي مفسران خداوند به شيطان گفت تو تا روز معلوم مهلت داده شده اي كه ازروز معلوم تفسير شده به رجعت يعني خداوند به شيطان تا روز رجعت مهلت داده است كه با حديث هم، همخواني دارد و اين آيه و تفسير آن و در آن زمان پرچم كفر برچيده مي شود.
شبهات و سوالات مربوط به رجعت
2- شبهه ي ديگر اينكه آيا احتمال نمي دهيدكه كافراني كه عود مي كنند توبه كنند يامومنان راه مستقيم را كج كنند؟ جواب اينكه طبق حدثي كه بيان شد رجعت در مورد مومن اختياري است، مومني كه احتمال ميدهد در رجعت داده مستقيم را به بيراهه تبديل كند ميتوانند برنگردد اما اينكه كافر توبه كند نيز يك چيز بعيدي است زيرا ظلم چنين با سرشت و آميخته است كه گوئي جزء ذات او شده و توبه در مورد او غيرممكن است. چنانچه قرآن در جواب آنهايي كه تقاضاي بازگشت دارند مي گويد: «وَلَوْ رُدُّواْ لَعَادُواْ لِمَا نُهُواْ عَنْهُ » «اگر باز گردند دگربار همان اموري راكه ازآن نهي شده اند انجام مي دهند». (101)يعني خوبي در وجود اينها نيست.
3- سوال ديگري كه در رابطه با رجعت مطرح است اين است كه آيا رجعت با تناسخ فرقي دارد: (بعضي اين دو را با هم خلط كرده اند)؟
براي جواب به چنين پرسشي بايد تعاريف اين دو را ذكر كرد تا فرق آنها آشكار شود، اول تناسخ، در اينجا، چكيده اين عقيده اين است كه جهان آفرينش پيوسته در گردش است و هر دوره اي تكرار دوره پيش بوده و اين گزارش و تكرار پايان ندارد. روح هر انساني پس از مرگ بار ديگر به دنيا باز مي گردد و اين بازگشت مبتني بر كردار و رفتار پيش اوست اگر در روزگار گذشته به كارهاي نيك و شايسته دست زده دوران بعد را با شادي و خوشي سپري مي كند، و اگر مرتكب اعمال ناروا شده گرفتار حزن و اندوه مي گردد، و پاداش و كيفر اعمال را منحصر به اين دنيا مي دانند و مي گويند روح بعد ازمرگ از بدني به بدن ديگر و بعضي مي گويند از بدن به حيوانات و بعضي مي گويند از بدن به نباتات و بعضي ديگر مي گويند از بدن به جمادات سرايت مي كند. اما در مورد رجعت ما گفتيم عود روح انسان به همان بدن قبلي خود است و رجعت كيفر و پاداش را منحصر در دنيا نمي داند بلكه مي گويد پاره اي از عذاب و شادي را مي چشند در رجعت و آشكار شد فرق اين دو.
4- شبهه ديگر اينكه عده اي شايد بگويند رجعت با آيه 100 سوره مومنان سازگار نيست. زيرا طبق اين آيه، مشركان بازگشت به جهان مي كنند تا عمل صالح انجام دهند، مي گويند. «رب ارجعوني لعلي أعمل صالحاً فيما تركت».
اما به آنها پاسخ منفي داده مي شود و گفته مي شود «كلا إنها كلمه هو قائلها» پاسخ اين شبه با توجه به اينكه اين آيه عام است ولي آيه رجعت خاص مشخص مي شود توضيح بيشتر اينكه اين آيه عموم را گفته در صورتي كه ما در مورد رجعت گفتيم عمومي نيست و يك عده خاصي رجعت مي كنند.
5- آيا رجعت جزء اصول مذهب است يا جزء اصول دين؟
طبق تعاريفي كه از اين دو واژه شده است ما مي بينيم كه رجعت جزء اصول دين نيست. زيرا اصول دين از اموري هستند كه اگر به آنها اعتقاد نداشته باشي به دين لطمه مي زند مثلاً اگر انسان اگر به توحيد اعتقاد نداشته باشد كافر شناخته مي شود، اما اگر انسان به اصلي از اصول مذاهب معتقد نباشد به واسطه اين اعتقاد نداشتن از دين رانده نمي شود و همچنين است كه اگر كسي به رجعت اعتقاد نداشته باشد يعني هيچ وقت كافر شناخته نمي شود و اين رجعت از مسلمات شيعه است نه از مسلمات اسلام.
6- تفاوت رجعت با معاد چيست؟ در اينجا به چهار تفاوت اساسي بين اين دو اشاره مي كنيم: 1- رجعت در اين جهان مادي با همه مشخصات و عوارض، محقق مي گردد و همانطور كه درتعريف رجعت آمده مردمان در همان شكل و صورتي كه در گذشته بودند بر مي گردند، اما معاد در جهان ديگر اتفاق مي افتد كه از عوارض مادي خبري نيست. 2- در معاد همه خلايق براي حسابرسي محشور مي گردند، در حالي كه رجعت اختصاص دارد به كافران شرور و مومنان خالص. 3- چنانچه گفته شد انكار اصلي از اصول دين موجب كفر مي شود، برخلاف انكار اصول مذهب از اين روي انكار معاد موجب خروج از دين ولي انكار رجعت موجب كفر نمي شود. 4- بازگشت كنندگان به دنيا در زمان رجعت دوباره خواهند مُرد يا كشته خواهند شد، اما در معاد ديگر مرگ و ارتحالي نخواهد بود، چرا كه آنجا سراي ابدي است.
7- وجه اشتراك و افتراق رجعت در چيست؟ رجعت و ظهور در يك جهت با هم اشتراك دارند و آن اين است كه هر دو در آخرالزمان رخ مي دهند اما فرقشان اين است كه خداوند براي برچيدن ظلم و گسترش عدالت حجت خود حضرت ولي عصر (ارواحنافدا) را روي زمين خواهد آورد ولي رجعت آن است كه هنگام ظهور، براي ياري حضرتش و نيز استمرار حاكميت حق بعد از برقراري عدالت، خداوند گروهي از مومنان را كه از دنيا رفته اند به دنيا باز مي گرداند تا شاهد اعتلاي كلمه اسلام در روي زمين باشند اما نبايد چنين تصور كرد كه رجعت همان ظهور است، رجعت يعني بازگشت عده اي از مومنان و كفار، ولي ظهور به معناي آشكار شدن و قيام دوازدهمين ذخيره الهي پس از غيبت طولاني است، در نتيجه نزديكي زمان آن دو واقعه نبايد موجب خلط و يكي دانستن آنها شود.
پی نوشت ها :
- غيبت شيخ طوسي، ص458 و 459 ، ح 470
2- نقل از كتاب «اصالت روح از نظر قرآن» ص 24 و 25.
3- سجده آيه 7.
4- سجده آيه 9.
5- بقره : 3
6- آل عمران : 157
7- تفسير عباسي، ج 1، ص202، تفسير برهان، ج 1، ص323 و بحارالأنوار، ج 53، ص45.
8- بحارالأنوار، ج 53، ص33.
9- بحارالأنوار ج 53، ص46، تفسير برهان ج1، ص455 و الزام الناصب ج 2، ص 330.
10- اعراف ، 128.
11- تفسير برهان ج 2، ص27، نورالثقلين ج 2، ص57، تفسير صافي ج 2، ص 238، تفسير عياشي، ج 2، ص25 و الزام الناصب، ج 2، ص331.
12- بحارالانوار ج 53، ص108.
13- يونس : 39.
14- الزام الناصب ج 2، ص344، بحار الانوار ج 53، ص51، نورالثقلين ج 2، ص 305، تفسير صافي، ج 2، ص 403 و تفسير برهان ج 2، ص186.
15- تفسير عياشي، ج 3، ص122، تفسير صافي، ج2، ص403 و نور الثقلين ج 2، ص304.
16 - تفسير برهان، ج 2، ص186، تفسير عياشي، ج 2، ص 122 و نورالثقلين 24، ص304.
17- تفسير برهان ج 2، ص186.
18 - تفسير عياشي، ج 2، ص123
19- يونس، 54.
20- بحار ج 53، ص51، الزام الناصب، ج 2، ص344، نورالثقلين ح2، ص306 و تفسير صافي ج 2، ص406.
21 - ابراهيم: 5
22- خضال شيخ صدوقي ص108، معاني الأخبار ص366، المحجه ص108 ، الميزان، ح12، تفسير صافي، ج3، ص80 و تفسير برهان، ح2، ص305.
23 - الزام الناصب، ج 2، ص344 و المحجه ص108.
24- حجر: آيه 2
25- الايقاظ
26- بحار ج 53، ص64 و تفسير برهان، ج 4، ص325.
27 نحل آيه 22
28- تفسير عياشي، ج2، ص257، بحار ج 53، ص118 و تفسير برهان، ج 2، ص363.
29- طه آيه 124.
30- الزام الناصب، ج 2، ص345 ، بحار الانوار ج 53، ص51، تفسير برهان.
31 - نمل آيه 83
32- الميزان، ج 15، ص436.
33- آيه از سوره كهف آيه 47 مي باشد، بحار ج53، ص51، الميزان ج 15، ص446 ، نورالثقلين ج4، ص 100 و تفسير برهان ج 3، ص210.
34 - بيان الفرقان، ج 5، ص288 ، محدث جزايري.
35- سخن علامه مجلسي، بحار ج 53، ص123.
36- امام مهدي از ولادت تا ظهور، سيد كاظم قزويني، ص800.
37- مضمون اين روايت در كتاب ابن طاوس و بحار ج 53، ص51، عيون اخبار الرضا، ج 2، ص201.
38 - نور: 55.
39 - بحار ج 53، ص46 و ص49 والزام الناصب، ج 2، ص361 تا ص363.
40- بحارالانوار، ج 102، ص144.
41 - بحار الانوار، ج 103، ص131.
42- بحار، ج 100، ص189.
43 - بحار، ج 101، ص169 و ج 53، ص98.
44- بحار ج 101، ص200.
45- بحار ج 101، ص332.
46 - بحار ج101، ص277 و ص218.
47- بحار ج ، 102، ص 82 و ص94.
48- بحار ج ، 53، ص94.
49 - بقره: 259
50 - بقره : 243.
51 - بقره : 73 .
52 - مائده: 110.
53 - بحار الانوار، جلد 53، ص39.
54 - من لايحضره الفقيه، ج 3، ص458.
55 - وسائل الشيعه، ج 20، ص240.
56 - يونس: 39
57 - تفسير برهان، ج2، ص186.
58 - نمل: 83
59 - تفسير برهان، ج 2، ص 408، ايقاض 360.
60 - بحار ج 52، ص34.
61 - دلائل الامامه ص 297.
62 دلائل الامامه ص 247.
63 - بحار ج 53، ص91
64 - الملاحم الفتن، ص203.
65 - المجحه، ص76.
66 - تفسير نورالثقلين، ج 2، ص85 و تفسير صافي ج 3، ص238.
67 - بحار ج 53، ص86.
68 - ارشاد مفيد، ص365.
69 -المحجه ، ص76.
70 - دلائل الامامه، ص248.
71 - تفسير عياشي، ج 2، ص32.
72 - بحار ج 52، ص314 و ج 53، ص90.
73 - بحارالأنوار، ج 53، ص118 و ج 93، ص87.
74- بحار الأنوار، ج 53، ص41، ايقاض، ص360.
75 - تفسير عياشي، ج 1، ص181.
76 - ايقاض، ص 381، و بحار ج53، ص70.
77 - بحار ج 53، ص46.
78 - كامل الزيارات، ص 65
79 - سنن ترفندي، ح 4، ص515، از كتاب اهل سنت.
80 - صحيح نجاري، ج 2، ص256، از كتاب اهل سنت.
81 - كمال الدين ج2، ص390، و بحار ج13، ص299.
82 - كمال دين ج2، ص390، و بحار ج13، ص299.
83 - قصص : 85
84 - تفسير برهان، ج3، ص236، و بحار ج53، ص46.
85 - سبأ: 28.
86 - تفسير برهان، ج 3، ص240.
87 - مدثر:1 و2
88 - تفسير بصائر، ج 56 و ص93.
89 - شمس: 1-3.
90 - تفسير قرآن، ص212.
91 - آل عمران: 81
92 - تفسير عياشي، ج1، ص181.
93 - نمل: 82.
94 - حق اليقين، ج 2، ص12.
95 - حق اليقين، ج 2، ص12.
96 - علامه مجلسي، حق اليقين، ج2، ص7.
97 - بحار الأنوار، ج 25، ص108.
98 - ايقاض، ص261.
99 - بحار، ج 25، ص108.
100- بحارالانوار، ج 53، ص92.
101 - انعام: 28.
1- رجعت، نويسنده: محمدرضا ضميري، منبع سايت: مركز اطلاع رساني غدير.
2- رجعت (دولت كريمه خاندان وحي)، نويسنده: محمدخادمي شيرازي.
3- فرهنگ الفباي مهدويت (موعودنامه)، نويسنده: مجتبي توفه اي (نوبت چاپ، نهم، سال 1388).
4- دارالسلام، تأليف: مرحوم علامه شيخ محمود عراقي ميثمي (ره) (نوبت چاپ: اول، انتشارات سرور، سال 1383).
5- رجعت 2، نويسنده: محمدرضا ضميري، منبع: سايت موعود.
6- رجعت (رجعت امام حسين (ع) در قرآن و روايات)، نويسنده: ماهنامه موعود، شماره 38، منبع: سايت موعود.
7- رجعت و مسائل مربوط به آن، نويسنده: منبع: سايت موعود.
8- رجعت از ديدگاه عقل، قرآن و حديث، نويسنده: حسن طارمي، منبع: سايت بلاغ.
9- رجعت امام حسين (ع) نويسنده: سيدحسين رجائي، منبع: مركز جهاني اطلاع رساني آل البيت (عليهملسلام).
10- رجعت مولي محمد باقر مجلسي، با مقدمه و تصحيح: ابوذر بيدار.
11- تفسير نمونه نويسنده: (آيت الله مكارم شيرازي)، (نوبت چاپ: 22، تاريخ انتشار 1383 هـ.ق) علاوه بر كتب و سايتهاي مذكور منابع ديگري هم وجود دارد كه براي علاقه مندان رجوع به آنها ذيلاً ذكر مي شود: 1- رجعت در فرهنگ شيعه، نويسنده: جعفر سبحاني، پايگاه امام علي.
12- مركز جهاني اطلاع رساني آل البيت (نويسنده سيدحسين رجائي).
13- رجعت در انديشه شيعه، نويسنده: محمد هادي معرفت، سايت كتابخانه تبيان.
14- رجعت در اعتقاد شيعه، نويسنده: مرتضي مطهري، منبع: حوزه علميه قم.
15- غيبت، ظهور و رجعت، نويسنده: سيدمحمد حسين طباطبائي، منبع: سايت موعود.
16- رجعت سايت انديشه قم.
17- رجعت، منبع، شبكه امام مهدي (عج) مركز جهاني اطلاع رساني آل البيت.
18- رجعت، محمدرضا ضميري، منبع: پايگاه اطلاع رساني اسلامي پارسا.
19- رجعت يك اتفاق است يا يك ضرورت: سيد محمد علي رفيعي، منبع: پايگاه اطلاع رساني اسلامي پارسا.
20- رجعت در انديشه شيعي، منبع: مركز تحقيقات رايانه اي حوزه علميه اصفهان.
21- رجعت: مصطفي رنجبر شيرازي، منبع: بعثه مقام معظم رهبري.
22- تناسخ و مقايسه آن با رجعت منبع كانون پژوهشگران فلسفه و حكمت.
23- كتابشناسي رجعت، محمدرضا زادهوش، منبع: مركز تحقيقات رايانه اي حوزه علميه اصفهان.
/ن