حسين الحوثي
شهيدي که از جنازهاش هم وحشت دارند
يکي از دلايل رشد و گسترش اين فعاليتها همان بستر تهاجم وهابيت بود. شخصي به نام «مقبل الوادعي» که يکي از سلفيان تکفيري بزرگ عربستان است (که اصالتاً يمني است و بعد از تحصيل در عربستان به يمن برگشته است) مرکزي را در نزديکي صعده براي ترويج وهابيت تأسيس ميکند. او چند کتاب در نقد و تکفير شيعيان و به ويژه امام خميني(ره) نوشته است. در چنين شرايطي، جوانان هم واکنش نشان ميدهند و کساني که در اعتقادشان محکم هستند، جبههگيري ميکنند و در مقابل وهابيت، جريان فرهنگي دامنهداري شکل ميگيرد.
پس از توسعه و رشد اين فعاليتهاي فرهنگي و جذابيت آن براي جوانان يمن، دو گروه در اين جريان شکل گرفت: يک جريان اعتقاد به رويکرد اصلاح طلبانه و نگاه باز و حرکتهاي نرم داشت و در مقابل، جريان ديگر معتقد به پافشاري بر ارزش ها، پايداري براي اصول و رويکرد سنتي بيشتري بودند؛ هر چند جريان دوم هم رويکرد انقلابي و احياگرانه نسبت به ميراث زيديه داشتند. بعد از ايجاد اين شکاف و دو دستگي، رهبران اين جريان به اين نتيجه رسيدند که بايد دايره مديريت و رهبري جريان جوانان مؤمن را توسعه بدهند و افراد ديگري نيز به حلقه رهبري وارد شوند. بر اساس همين تصميم، حسين الحوثي وارد حلقه رهبري و مديريت اين جريان ميشود.
شهيد حسين الحوثي، عالمي ديني و برخوردار از منظومهاي فکري - قرآني بود که حدود 86 سخنراني او به عربي موجود است. او با سخنان پرجاذبه، انقلابي و آتشين و در عين حال روشنفکرانه و مصلحانه خود تلاش داشت جامعه خمود و رخوت زده زيديه را با بازگشت به روح و مفاهيم قرآن احيا کند. سخنرانيهايش شباهتي به درسهاي سنتي تفسير قرآن نداشت. او در قالب منظومهاي با اجزاي به هم پيوسته و مرتبط، نگاه و راهکارهاي قرآن را براي حل بحرانهاي زندگي انسان معاصر ارائه ميکرد.
ورود اين شخصيت بزرگوار به حلقه رهبري اين جريان باعث شد اين جنبش متحول شود. ريشه اين تحول هم در اين بود که بدرالدين الحوثي در زمان حضرت امام، مدتي در ايران بوده است. انديشههاي حضرت امام و همين طور فضاي انقلاب، بسيج و جنگ، بر شخصيت بدرالدين الحوثي تأثير عميقي ميگذارد. در نتيجه به پسرش، حسين الحوثي، پيشنهاد ميکند به ايران بيايد.
وقتي حسين الحوثي به ايران ميآيد، جرقههاي تشکيل اين جنبش بزرگ در جان او شکل ميگيرد. روح حساس، متفکر و معنوي اين انسان بزرگ، شيفته امام خميني(ره) و انديشههاي اسلام ناب مي شود. انديشهها و تلاشش براي صدور انقلاب به يمن، اختلافات مذهبياي که ميان شيعه زيدي و دوازده امامي بود را به تقريب مذهبي در راستاي جهاد و انديشههاي ضدصهيونيستي و ضداستکباري با الگوي ايران تبديل کرد و اين دستاوردي تاريخي براي انديشه سياسي امام خميني(ره) است.
حکومت براي مديريت و کنترل اين جريان پرتکاپوي فکري و فرهنگي تدبيرهايي انديشيد و تلاش کرد از اختلاف اشاره شده در جهت اهداف خود بهرهبرداري کند. حکومت يمن توانست جريان اصلاح طلب را به سمت خود جذب کند و با پرداخت هزينهاي آنها را نرم و همسو با حاکميت نمايد.
ولي در نقطه مقابل، جريان انقلابي به رهبري شهيد حسين الحوثي، رويکرد انقلابي و انتقادي خود را نسبت به حاکميت حفظ کرد و توسعه داد. با رشد فعاليتهاي روشنگرانه شهيد حسين الحوثي، اغلب جوانان، عضو گروه جوانان مؤمن طرفدار ايشان شدند و عملاً اين جنبش به جنبش الحوثي تغيير نام داد.
سيد حسين الحوثي، به کار با نوجوان و جوانان پرداخت و سعي کرد روحيه آگاهي بخشي و بيداري در آنها را بر اساس مؤلفههاي زير ايجاد کند:
شيعي بودن و حضور پر رنگ مباني شيعه در آن؛ نقد وضعيت موجود؛ ترويج افکار امام خميني و انقلاب اسلامي ايران در زمينههايي همچون مبارزه با استکبار و آمريکا و اسرائيل.
او در بيشتر سخنرانيهاي خود که در جمع جوانان ايراد کرده، از امام و انقلاب ايران نام ميبرد و علاقه و گرايش شديدي به جريانهاي شيعي، مثل حزب الله لبنان و شخص سيدحسين نصرالله دارد و پرچمهاي حزب الله در سراسر منطقه صعده برافراشته است.
بعد استکبار ستيزي، به ويژه مبارزه با صهيونيسم در جنبش، بسيار چشمگير است.
شهيد حسين الحوثي بحث قرآني مفصلي را مطرح ميکند که اساساً پيمانشکنان يهود در طول تاريخ، بزرگترين ضربات را به اسلام زدهاند و ميگويد: امروز هم همان پيمان شکنان در قالب صهيونيسم جلوه کردهاند. بنابراين، مبارزه با اينها که به زبان انبياي الهي مورد لعنت قرار گرفتند، بايد جزء مهمترين شعارهاي ما باشد. به همين جهت حرکتي را به عنوان «حرکت شعار» تأسيس ميکنند. حسين الحوثي معتقد بود نمازي که بعد از آن مرگ بر اسرائيل گفته نشود و برائت از صهيونيسم نباشد، مورد رضايت و قبول خداوند نيست. هميشه بعد از نماز، فريادشان به اين شعارها بلند بود: الله اکبر، الموت لامريکا، الموت لاسرائيل، اللعنه علي اليهود، النصر للاسلام.
سخنرانيهايي درباره روز قدس دارد و بر انديشههاي امام خميني(ره) در حمايت از فلسطين و احياي روز قدس تأکيد ميکند. در روز عيد غدير خم، جمعيتي ميليوني را جمع ميکند که براي برگزاري همين مراسم، هزينههاي سنگين انساني پرداخت کردهاند.
پيروزي حزب الله لبنان و آزادسازي اراضي اشغال شده جنوب لبنان از دست اشغالگران، موجب رشد چشمگيري در تشيع و به ويژه مذهب دوازده امامي در يمن شد و جنگ 33 روزه که به پيروزي حزب الله و شکست مفتضحانه رژيم صهيونيستي انجاميد، خون تازهاي در رگهاي شيعيان اين کشور جاري شد و کار به جايي رسيد که برخي از فرزندان علماي برجسته وهّابي در شرق يمن نيز به مذهب دوازده امامي گرويدند.
حسين الحوثي طرفداران خود را به صنعا فرستاد تا در نماز جمعه رسمي پايتخت، پس از اقامه نماز، شعارهاي مرگ بر آمريکا و مرگ بر اسرائيل سر دهند. تحمل چنين جنبش شجاع و صريحي، براي حکومت مرکزي بسيار سنگين بود. در نتيجه، حکومت تمامي آنان را دستگير کرد. و اهل سنت را عليه اين جريان تحريک کرد؛ بدين ترتيب که نسبت به صحبتهاي الحوثي حساسيتزايي مذهبي ايجاد ميکرد و سخناني را که جنبه اختصاصي شيعي داشت بزرگ جلوه ميداد و ادعا ميکرد جريان حوثي تهديدي براي اهل سننت يمن است. در اين زمينه وهّابيت و جريان سلفي يمن هم آتش بيار معرکه بود. در گام بعدي، برخي قبايل يمن را براي مبارزه با جريان حوثي سازماندهي کرد؛ حتي از برخي پيروان زيديه و متأسفانه تعدادي از علماي آنان بهرهبرداري کرد. شخصيتي با انديشه شيعي و نگاه انقلابي آمده است و يک تنه در مقابل حکومت يمن، نفوذ آمريکا و عربستان ايستادگي ميکند، ولي متأسفانه بعضي از علماي زيديه و حتي برخي از بزرگان گروه جوانان مؤمن، با حکومت يمن عليه شهيد حسين الحوثي همکاري کردند و بيانيه صادر کردند و او را منحرف خواندند.
ادبيات عاشورايي اين مجاهد في سبيل الله در قلب جوانان جا باز کرده بود و ديگر فتواهاي علماي درباري اسلام آمريکايي در جوانان يمن تأثيرگذار نبود. به رغم موضعگيريهاي منفي عليه اين شخصيت، پيروانش روز به روز تقويت ميشدند. هنگامي که پيروان حسين الحوثي را دستگير و زنداني ميکردند، براي شست و شوي مغزي آنها از مهمترين و اثرگذارترين سخنرانان و نويسندگان کشورهاي عربي، استفاده ميکردند، ولي بعد از هر سخنراني، تنها پاسخي که از پيروان حسين الحوثي ميشنيدند اين بود: «الموت لامريکا، الموت لاسرائيل، اللعنه علي اليهود، النصر للاسلام».
اين ناشي از قدرتي بود که خداوند در روح اين مرد بزرگ الهي و شاگرد مکتب خميني(ره) قرار داده بود.
مهمترين اعتراضات حسين الحوثي در سال 2003 و پس از نفوذ آمريکا در يمن به بهانه فعال شدن نيروهاي القاعده در اين منطقه مطرح شد. مهمترين اعتراض او اين بود که چرا حکومت يمن اجازه داده است نيروهاي نظامي آمريکا در يمن مستقر شوند و استقلال و حاکميت سياسي آنها را زير سؤال ببرند. در سخنرانيهاي او که در واقع تدريس معارف اسلامي در مدارس علميه زيدي بوده است، درباره خطر ورود آمريکا به يمن چنين آمده است:
«امام خميني- رحمت الله عليه - همانا آمريکا را شيطان بزرگ ناميد. چون در وراي هر فتنهاي قرار دارد و حاکمان اصلي آمريکا و کساني که بر آمريکا مسلط شدهاند، يهودي هستند». در همين سخنراني ميگويد: «چون امام خميني امامي عادل و متقي است، دعوتش رد کردني نيست. ديديم که تمام کساني که در زمان امام خميني در مقابل انقلاب اسلامي ايران ايستادند و تمام کشورهايي که در کنار عراق، ضد جمهوري اسلامي جنگيدند، يکي پس از ديگري به سزاي اعمال خود رسيدند. جمهوري اسلامي تا به امروز هم دشمن اصلي آمريکا و اسرائيل است. امام خميني براي آزادي اعراب و مسلمين از سلطه آمريکا به شدت علاقهمند بود و براي نابودي اسرائيل تلاش ميکرد؛ ولي همه کشورها در مقابلش صف آرايي کردند و ديديم کشورهايي که مقابل امام قرار گرفتند، چگونه از سوي آنها که به کمکشان رفته بودند، ضربه خوردند. کويت و همچنين عربستان سعودي از سوي عراق مورد تجاوز قرار گرفتند. کشور يمن هم تعداد زيادي نيروي نظامي براي جنگ با انقلاب اسلامي در ايران به عراق فرستاده بود. به زودي، رئيس و ارتش يمن، کيفر اعمال خود را خواهند ديد».
او در سخنراني ديگري ضمن نقل حوادث جنگ صفين و فتنهاي که در صفوف سپاه امام علي(ع) ايجاد شد، کلامي از امام خميني را در اين باره ذکر ميکند. سپس با ذکر تبعات همينه آمريکا بر کشورهاي منطقه و خطرات ورود آمريکا به يمن چنين ميگويد: «بر يمنيها واجب است که به سلطه آمريکا بر کشورشان با هر بهانهاي که بوده، راضي نشوند و آنان را اخراج کنند».
در يکي ديگر از سخنرانيهايش به نام «تروريسم و صلح»، درباره معناي دو اصطلاح ترور و جهاد در فرهنگ اسلامي و تفاوت معناي آن در فرهنگ آمريکايي، مطالبي را مطرح ميکند. سپس درباره حزب الله ميگويد: «آيا حزب الله در لبنان سکوت پيشه کرد يا اينکه آنان گروههاي مؤمن سيراب شده از روح قرآني هستند که تماماً عمل و جهاد است؟ سراسر وحدت، برادري، انفاق و بخشش است؟ آن حزب، سربلند زندگي ميکند. گروههاي مؤمني هستند که سرافرازند و ضد اسرائيل، هرچه بخواهند، ميگويند.» سپس با انتقاد از ورود آمريکا به يمن، ميپرسد: «آيا براي مبارزه با تروريست، نيازي به آمدن آمريکاييها براي آموزش ارتش يمن بود؟ آمدن آمريکاييها به يمن، ابتداي شر است؛ آمدهاند که پايگاههاي نظامي راه بيندازند و پس از آن، آمريکا بر يمن مسلط خواهد شد و همه امور ما را فاسد خواهد کرد».
علي عبدالله صالح، رئيس جمهور يمن، در سال 2004 حسين الحوثي را براي گفت و گو و ديدار دعوت ميکند، حسين الحوثي اين دعوت را نميپذيرد؛ چون مشخص بود که حکومت يمن قصد اجراي مطالبات جريان حوثي را نداشت و به خاطر اعتراضات آنها ارتباطات خود را با آمريکا قطع نميکرد. اين جلسه يا براي تهديد بود يا تطميع، و کسي که راه شهادت را انتخاب کرده باشد، در مقابل اين روشها سر خم نميکند.
حکومت يمن فعاليتهاي متنوعي را براي سرکوب الحوثي انجام داد، ولي نتوانست حوثيها را سرکوب کند و به ناچار وارد فاز نظامي شد.
دولت يمن هيجده شاخه نظامي را براي دستگيري الحوثي مي فرستد و حسين الحوثي و يارانش را محاصره ميکند، ولي آنها در کوهستانها، نود روز مقاومت جانانه ميکنند و دست آخر حسين گونه به شهادت ميرسند. شعله انديشههاي انقلابي شهيد الحوثي اما، با شهادتش خاموش نشد، بلکه اين شعله فروزانتر و آشکارتر گرديد.
برخي شخصيتهاي بزرگ يمن از رئيس جمهور درخواست کردند جسد شهيد حسين الحوثي را به مردم صعده تحويل دهد. رئيس جمهور در پاسخ گفته بود: آيا قصد داريد حرم مقدسي براي همه مردم يمن بسازيد؟ بعد از گذشت سالها از شهادت علامه حوثي، هنوز جسدش را به خانوادهاش تحويل ندادهاند!
منبع:نشريه امتداد- ش 48
/ن