با بررسی مجموعهی معارف و آموزههای اسلامی به دو شیوه میتوان از وجود تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد آگاه شد:
شیوهی اول: وجود تفاوتهای فراوان در حقوق و مسئولیتهای زن و مرد
اسلام جهاد و جنگ ابتدایی بر ضد کفر را بر مردان واجب ساخته و زنان را معاف دانسته است؛ میزان حجاب و پوشش را در زنان بیشتر از مردان قرار داده است؛ تأمین نفقه و نیازمندیهای خانواده را بر عهدهی مردان گذاشته و چند همسری را برای مردان مجاز و برای زنان ممنوع ساخته است.این موارد، به اضافه تفاوتهای حقوقی بی شمار دیگر میان زن و مرد حاکی از آن است که خداوند حکیم با توجه به شرایط جسمی، روحی و روانی زن و مرد و توجه به ویژگیهای آن دو احکام متفاوتی را صادر کرده است وگرنه اگر زن و مرد در همهی ابعاد با یکدیگر مشابه و همانند بودند، تمایز در حقوق و مسئولیتها، منطقی و حکیمانه نمینمود.
شیوهی دوم: بررسی روایاتی که به طور خاص به برخی از تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد اشاره دارد.
در برخی از روایات آمده است که خداوند حیا را که ده جزء بود میان زن و مرد به گونهای تقسیم کرد که نه قسمت از آن در وجود زن و یک قسمت در وجود مرد قرار گرفت.(1) پس روشن میشود که زن و مرد در زمینهی حیا و شرم متفاوتند و زن از حیای بیشتری برخوردار است.امام علی (علیه السلام) در وصیت به فرزندشان، امام حسن (علیه السلام) فرمودهاند: «فرزندم! اموری را که فراتر از توان و ظرفیت زن است بر او تحمیل مکن چرا که زن گلی خوشبوست و قهرمان و میداندار کارها و مسئولیتهای سنگین نیست.»(2)
تعبیر امام به «ریحانه» بودن زن اشاره به تفاوت روحیات زن و مرد دارد. در برخی از روایات همچنین به تفاوتهای زن و مرد در قوای جنسی و شهوانی اشاره شده است.(3) در برخی دیگر از روایات، به تفاوتهای عقلی زن و مرد پرداخته شده است.
نکتهی مهم در موضوع تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد آن است که بخشی از تفاوتهای آشکار و قطعی زن و مرد به راحتی قابل تشخیص است اما دامنهی این دسته از تفاوتها و حدود آنها را به راحتی نمیتوان شناخت.
هرچند تحقیقات روان شناختی در عصر حاضر که مدعی تفاوتهایی در ناحیهی قوای ذهنی، حافظه، احساسات و مانند آن هستند، تا حدودی ابعاد این تفاوتها را نشان میدهند، به هر حال نمیتوان درباره آنها به طور قطعی اظهار نظر کرد. آنچه مسلم است و به طور قطعی از آیات و روایات استفاده میشود، اصل وجود تفاوتهای روحی و روانی میان زن و مرد است.
پینوشتها:
1- محمد بن علی بن بابویه صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 468
2- محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 216
3- ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج 5، ص 338