پيش درآمدي بر ارزش هاي مهدوي از نگاه تربيتي

مقاله حاضر باتوجه به جايگاه ويژه ارزش ها وبه خصوص ارزش هاي الهي در تعليم وتربيت، براين فرض استوار است که با استفاده از اندوخته هاي غني اسلامي، مي توان ارزش هاي مهدوي را طبقه بندي وفهرست نمود و راه کارهاي مناسب جهت رشد و توسعه آنها در زندگي فردي و اجتماعي تدارک ديد. درهمين زمينه، سه مطلب پي گيري
شنبه، 3 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيش درآمدي بر ارزش هاي مهدوي از نگاه تربيتي

پيش درآمدي بر ارزش هاي مهدوي از نگاه تربيتي
پيش درآمدي بر ارزش هاي مهدوي از نگاه تربيتي


 

نويسنده: حجت الاسلام محمدرضا حاتمي




 

چکيده
 

مقاله حاضر باتوجه به جايگاه ويژه ارزش ها وبه خصوص ارزش هاي الهي در تعليم وتربيت، براين فرض استوار است که با استفاده از اندوخته هاي غني اسلامي، مي توان ارزش هاي مهدوي را طبقه بندي وفهرست نمود و راه کارهاي مناسب جهت رشد و توسعه آنها در زندگي فردي و اجتماعي تدارک ديد. درهمين زمينه، سه مطلب پي گيري خواهد شد: نخست بررسي کليات مربوط به ارزش ها، هم ، فهرست بندي ارزش هاي مهدوي و سرانجام توضيح اهميت و راه کارهاي آموزشي ارزش ها.
نگارنده دراين نوشتار، با روش کتاب خانه اي درباره ارزش هاي مهدوي و جنبه اي آموزشي آن ارزش ها با تأکيد بر نقش خانواده کندوکاوي نموده است.

واژگان کليدي
 

اصول ارزش ها، اهميت ارزش ها، ويژگي هاي ارزش ها، نظام ارزشي مهدوي، امام مهدي (عج)، ارزش ها.

مقدمه
 

به گواهي تاريخ وتجربه، معتقدان به ارزش ها وپاي بندان به سنن مذهبي وشعائر ديني، کمتر، درمعرض انحراف،مفاسد و آلودگي هاي اخلاقي بوده وسلامت و آرامش رواني بيشتر داشته اند. ازهمين روي، بسياري از کساني که درجست وجوي آرامش خاطر وهدف مندي زندگي خويش هستند و براي فرزندان خود نيز چنين آرزويي دارند، گفتار وکردار خويش را بر مجموعه اي از ارزش ها استوار مي سازند تا درسايه پاي بندي به يک نظام هم آهنگ ارزشي، به آرامش وگوهر دين داري ومعنويت دست يابند.
از سوي ديگر، دانش مندان فلسفه علوم اجتماعي، قوام فرهنگ يک جامعه را به اثبات و دوام ارزش هاي آن مي دانند واعتقاد دارند که ارزش ها به جامعه هويت وقوانين ويژه مي بخشند؛ زيرا ارزش ها با مشخص کردن خوبي ها و امور مطلوب براي افراد، چراغ هدايت رفتار فردي و گروهي را برمي افروزند. بدين ترتيب، هرچه ارزش هاي حاکم برجامعه از استحکام و ثبات بيشتري برخوردار باشند، آن جامعه و افرادش هويت وثبات بيشتري خواهند داشت. اين درحالي است که چنين ثبات و دوامي را در ارزش هاي ديني والهي مي توان يافت.
بنابراين، رسالت نخبگان وانديشه وران جامع تبيين وتعريف ارزش هاي الهي است. آنان بايد اين ارزش ها را کارآمد سازند و به نسل هاي پس از خود انتقال دهند تا با انتقال ارزش ها، پيوند نسل ها وفرهنگ ها وهويت يابي ممکن شود واقبال نسبت به عناصر فرهنگ بيگانه کم رنگ گردد و افراد و به ويژه نوجوانان و جوانان دربرابر بسياري از انحرافات اخلاقي و رفتاري واکسينه شوند.
اما علي رغم اهميت موضوع ارزش ها، تحقيقات وپژوهش هاي درباره آن درحوزه ارزش هاي ديني و به ويژه فرهنگ مهدويت بسيار کم وناچيز است، درحالي که انديشه ورزان ومتخصصان رشته هاي گوناگون مانند فلسفه، دين، علوم تربيتي، جامعه شناسي، اقتصاد، روان شناسي وعلوم سياسي به اين موضوع نگاهي ديگر داشته اند.
نظام ارزشي ما، برگرفته از آيات الهي وسنت معصومان است ومي توان آن را نظام ارزشي مهدوي اي نام گذاشت که انسان ها در پرتو آن به سعادت واقعي رهنمون مي گردند.
ارزش ها در فرهنگ مهدويت، طراوت وبالندگي دارند و شيفتگان مهدي(عج) سعي مي کنند که فکر و رفتار خويش را با آنها تطبيق دهند، حرمت آنها را حفظ نمايند و از اين طريق به خشنودي و رضايت آن حضرت نائل شوند.

تعريف ارزش ها
 

ارزش ها همان اعتباراتي هستند که انسان ها به نوعي در مقام عمل به آنها ملتزم و پاي بندند و به مفاد آنها و يا براساس آنها اقدام مي کنند. ارزش ها مفاهيم خاصي به شمار مي آيند که ذهن آنها را انتزاع مي کند اين انتزاع دهني در جاي خود به معناي خارج واقع شکل مي گيرد. ارزش ها تابع دستگاه ها ونظام هاي ارزشي هستند و همانند سردي و گرمي هوا نيستند که به پشتوانه يک تجربه ويا احساس عيني بتوان آنها را احساس وادراک کرد. با اين بيان، روشن مي شود که ارزش ها به خودي خود اموري اعتباري بيش نيستند؛ ولي منشأ اعتباري ثابت وحقيقي دارند. بنابراين چنان چه نظر ما به خود ارزش ها ومفاهيم ارزشي به صورت يک نظر استقلالي و دروني باشد، ارزش ها عتباراتي بيش نخواهند بود اما چنان چه نگاه ما به مفاهيم ارزشي نگاه مرأتي و بيرون نما باشد- به گونه اي که ارزش ها نماياننده منشأ و مباني حقيقي خود به حساب آيند- دراين صورت ارزش ها به تبع مباني ومنشأ خود، اموري حقيقي خواهند و دو در سايه ثبات و واقعيت منشأ ومباني خود، ثبات و واقعيت خواهند يافت.(1)
کلمه ارزش از مصدر ارزيدن، در لغت به معناي قيمت، بها، ارز، ارج ، زيبندگي است که درعربي به آن «لقيمه» و در انگليسي «Value» مي گويند. بنابراين، در تعريف لغوي ارزش مي توان گفت: هرچيزي که مفيد، دوست داشتني يا خواستني است.
اما مفهوم ارزش از مفاهيمي به شمار مي رود که حوزه هاي مختلفي مانند جامعه شناسي، اقتصاد، فلسفه ومتون به آن توجه کرده اند وهرکدام مفهومي براي آن در نظر گرفته اند. آن چه رادر قلمرو تعليم وتربيت و يا زمينه هاي نظير آن، به منزله ارزش و ارزش گذاري مطرح مي کنيم، داراي بار مفهومي خاص از خواست و مطلوبيت است. مطلوبيت هرچيز، هر دستور و يا هر گزاره اي، ارزش آن را نشان مي دهد. ارزش گذاري هريک از امور مزبور، از مطلوبيتي نشأت مي گيرد که براي آن از منظر اخلاقي، حقوقي، اجتماعي، اقتصادي و يا هر منظر ديگري قائل هستيم. بنابرآن چه گذشت، مفهوم ارزش ها را بدين صورت مي توان تعريف کرد: ارزش ها، احکام و داوري هايي هستند که فرد در ترجيح دادن يا ندادن موضوع ها يا اشيا صادرمي کند. اين داوري در پرتو ارزيابي او از اين موضوع ها يا اشياست.

تعريف نظام ارزشي
 

اصولاً انسان ها همواره در باره چيزهايي خوب يا بد مناسب با نامناسب وضروري يا غيرضروري ايده هايي داشته اند. به اين گونه ايده ها، ارزش گفته مي شود. هنگامي که اين ارزش ها درنظامي از معيارها وملاک ها، براي ارزيابي ارزش اخلاقي وشايستگي رفتار، سازمان دهي مي شوند، نظام ارزشي را پديد مي آورند.(2)
نظام ارزشي هرمکتب و جامعه اي بيان گر ميزان ونوع ارزشي خواهد بود که بنيان گذاران آن نظام، از زواياي مختلف و در زمينه ها وابعاد گوناگون براي هويت، شخصيت، انديشه ها وآرمان هاي خويش قائل هستند. ثبات ارزش ها، نشان از استحکام ارکان وريشه هاي يک نظام ارزشي دارد که به پايداري وتثبيت تشخص و هويت انساني باورمندان به آن ارزش ها مي انجامد. بدين ترتيب، هرچه ارزش ها از پايگاه و خواستگاه قوي تر ومطمئن تري برخوردار باشند، جلوه هاي انساني با ثبات تر وپايدارتري را در نگرش و رفتار ارزش باوران انعکاس مي دهند. نظام ارزشي، همواره در برگيرنده بنياد پا بر جايي از باورهاست که الگوهاي ويژه اي از رفتار يا اوضاع مشخصي از زندگاني را متابعت شدني و داراي اهميت مي شمارد.

اهميت ارزش ها
 

ارزش ها در زندگي فردي واجتماعي نقش مهم واساسي دارند. ارزش ها به منزل عناصر فرهنگي واجتماعي، سهمي کليدي را در هويت بخشي فردي وجمعي عهده دار هستند، به گونه اي که ازميان تمام مباحث درباره تعليم وتربيت، بحث از ارزش ها مسئله کاملا جدي و ترديدناپذير همه فلسفه ها ومکاتب تعليم وتربيت به شمار مي رود. درادامه به برخي از نکات مهم اشاره مي کنيم:
1- ارزش ها عنصر مهم وحدت رواني اشخاص به شمار مي آيند و باعث انسجام و يگانگي ادراک خود و جهان مي شوند؛(3)
2- ارزش ها، موقعيتي ممتاز را دربناي شخصيت فرد ونظام معرفتي وي اشغال مي کنند؛(4)
3- ارزش ها، همان مايه اصلي وپنهان گرايش ها هستند؛
4- از خلال ارزش ها، هدفها يا غايت ها وابزار تحقق آنها مشخص مي گردند؛
5- ارزش ها در تحقق «من» وتحقق فرد نقش اساسي دارند؛
6- ارزش ها در نوع روابط و دوستي ها نقش مهمي دارند؛
7- ارزش ها نوعي وحدت انگيزه را به وجود مي آورند؛
8- ارزش ها در حل مشکلات سياسي، اقتصادي و فرهنگي جامعه نقش اساسي دارند؛
9- ارزش ها معيارهايي هستند که به مقتضاي آنها داوري مي کنيم و براساس آنها، آن چه را مطلوب است و يا رجحان دارد، معين مي سازيم؛(5)
10- ارزش ها، روي نظام هاي اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي هرجامعه تأثير مي گذارند و از آنها متأثر مي شوند.

ويژگي ارزش ها
 

ويژگي هاي ارزش ها را با توجه به پژوهش هاي انجام گرفته، مي توان به صورت ذيل فهرست کرد:
1- رشد ارزش ها از کودکي زود هنگام تا پايان عمر در گذر است وبه دوره سني خاصي منحصر نيست؛
2- رشد ارزش ها در جهت گيري خود از عيني به ذهني ، از سادگي به ترکيبي، ازخصوصي به عمومي واز ابزاري به غايي بودن درحرکت است
3- با رشد فرد تعداد ارزش هايي که او درنظام ارزشي خود پذيرا مي شود، فزوني مي يابد؛
4- رشد نظام ارزش ها، حاصل فرآيند تأثير متقابل فرد با محدوديت هاي خاص او والگوهاي
چارچوب فرهنگي است که درآن زندگي مي کند؛
5- رشد نظام ارزش ها حاصل چند متغير رشد فکري، سطح فرهنگي، نقش سياسي و تربيت ديني است؛
6- سطوح مختلفي براي فراگير شدن ارزش وجود دارد که از سطح اول (سطح پذيرش) سطح دوم (سطح رجحان) و سطح سوم (سطح پاي بندي وتعهد) تشکيل مي گردد؛
7- ارزش ها تحميلي نيستند که بتوان آنها را به زور به افراد القا کرد، اما درهر فرهنگ بسياري از افراد درباره اهميت آنها به توافق رسيده اند؛
8- ارزش هايي مانند عزت، تعهد، دوستي، اعتماد و صداقت که د رحوزه اجتماعي وفرهنگي جامعه وجود دارند، پايدارتر و در مقابل تغيير مقاوم ترند و به کارگرفتن آنها در روابط اجتماعي باعث تکثير آنها در جامعه مي شود؛
9- ارزش ها ميان مردم مشترکند و بسياري از ارزش ها در جامعه از بين نرفته ونابود نمي شوند، بلکه تنها ممکن است اهميت آنها درنزد مردم جابه جا شود؛
10- ارزش ها با احساست وعواطف همراهند، اشخاص براي صيانت از آنها مبارزه مي کنند و براي حفظ ارزش هاي والا از بذل جان ومال دريغ نمي کنند؛
11- ارزش هاي انساين همه اصيل هستند، از سرشت انسان سرچشمه مي گيرند وعامل اصلي حرکات تاريخ به شمار مي روند؛(7)
12- ارزش هاي فرهنگ هاي مختلف بر روي هم تأثير مي گذارند و آنهايي که قدرت ونفوذشان برتر است، ارزش هاي فرهنگي خود را به فرهنگ ديگر انتقال مي دهند؛
13- مفاهيم ارزشي و يا ضد ارزشي، بيان گر رابطه واقعي و ضروري هستند که بين فعل اختياري انسان ازيک طرف و نتيجه مطلوب يا نامطلوب آن از سوي ديگر، به صورت واقعي و حقيقي برقرار گرديده است.
14-ارزش هاي برگرفته از وحي الهي کاملاً مورد پذيرش عقل وفطرت ناب انساني قرار مي گيرند وبراثر اين وفاق و سازگاري، اقبال و گرايش به اين ارزش ها درميان جوامع بشري روزبه روز از نظر کمي وکيفي فزوني مي يابد.(9)

ضرورت تعليم وترويج ارزش ها
 

1- جامعه به فراگيري وبهره مندي از ارزش ها، نياز فوري و مبرم دارد؛
2- انتقال ارزش ها از زماني به زمان يدگر و از نسلي به نسل ديگر از کارکردهاي تمدن بشري به شمار مي رود؛
3- هنگامي که مشاهده مي کنيم ضد ارزش ها تبليغ مي شوند و کودکان ونوجوانان در معرض فراگيري ضد ارزش ها هستند، نقش آموزش ارزش ها به مراتب حياتي تر جلوه مي کند؛
4- هيچ امري يافت نمي شود مگر اين که در معرض ارزش گذاري قرار مي گيرد. بنابراين، هيچ گونه تعليم وتربيتي را نمي توان فارغ از سوگيري ارزش مدارانه دانست؛
5- بسياري از سوالات بزرگي که افراد وجوامع انساني با آن روبه رو هستند، جهت گيري ارزشي دارند؛(10)
6- امروزه از تعليم وتربيت ارزش ها، به طور فزاينده و در سطح گسترده حمايت مي شود؛ چرا که ارزش ها براي تبديل رفتارهاي خودخواهانه، حريصانه يا پرخاش گرانه به تعاون اجتماعي، قدرت خارق العاده اي دارند؛
7- آموزش ارزش ها وتربيت بر مبناي آنها، امري شدني وتحقق يافتني است؛
8- تبيين وگسترش ارزش هاي اسلامي، مانع بزرگي در برابر مادي گرايي ومطامع سرمايه داري جهاني است.

نظام ارزشي مهدوي
 

نظام ارزشي مهدوي، نظامي الهي به شمار مي آيد که از آيات وسنت معصومان (آن چه قبلاً انجام پذيرفته و آن چه نويدش را داده اند) گرفته شده و تمامي ارزش ها وکمالات مادي ومعنوي را به منظور رشد وتکامل انسان وطبيعت درخود جاي داده است. اين نظام مي تواند ساخته و پرداخته اجتهادي ارزش مند در تمامي جنبه هاي فکري، سياسي، اقتصادي واجتماعي باشد و با طرحي ديني وعقلايي همه تلاش ها ونقشه هاي کوچک و پراکنده را در خود جاي دهد؛ طرح جامعي که هم هدف دارد و هم برنامه اي خوب براي وصول به هدف.
آموزه هاي مهدوي به نوعي تکرار يا تداوم آموزه هاي نبوي است که در مجموع، نظام ارزش مهدوي را شکل مي دهند. اين نظام، مصداقي در گذشته وآينده دارد. براي اطلاع ازنظام ارزشي مورد انتظار مي توان نگاهي به نظام ارزشي در گذشته انداخت. خاتم الانبياء و خاتم الاوصياء دو باني و معمار همنام وهم کنيه، با يک قرآن وبرنامه اند. بدين ترتيب براي شناخت نظام ارزشي مهدوي، انبوهي از اطلاعات تاريخ و سيره نبوي و وحياني در اختيار منتظران است که از خلال آنها، چشم انداز نظام ارزشي مهدوي روشن مي شود. با کندوکاو در منابع اسلامي، اعم از قرآن و روايات، به وجود طرحي از مدل آسماني وقدسي يک جامعه آرماني کامل و مطلوب انسان پي مي بريم که همان مرام نامه قرآن و تعليمات عالي تشيع است.
آموزه هاي مطرح شده در نظام ارزشي مهدوي، ارزش هايي جهاني وانساني است؛ ارزش هايي نامحدود به حد و مرزي خاص. ارزش هاي اين نظام فرازماني و فرامکاني است. از آن جا که مجموعه اي از ارزش هاي نظام يافته تر و نهادينه شده تر به شمار مي آيد ضريب اطمينان افراد در گرايش به آنها بيشتر و بالاتر است ودر مجموع بافعل وانفعالات روان شناختي و تربيتي انسان تناسب بيشتر دارد. نظام ارزشي مهدوي درجهت طرد ونفي وضعيت حاضر حاکم بر جهان، از آينده اي سخن به ميان مي آورد که کاملاً متفاوت با حال است. آنچه دراين نظام مطرح مي شود کم و بيش روشن و مشخص است واز همان اصول اساسي بزرگ وانساني مانند آزادي، برابري حقيقي وجامعه مبتني بر عدل وبرابري الهام مي گيرد. اين نظام با تأکيد بر کرامت وقدرت تعقل انسان، به آزادي و آگاهي انسان نيز اهميت شايان مي دهد.
دراين نظام، رشد و رستگاري تمامي ابعاد آدمي در گستره زندگي دنيوي و اخروي، و فردي واجتماعي، براي دست يابي به فلاح، عدالت، امنيت وآزادي موردنظر است. بنابراين، ادعاي جهاني شدن يا جهاني کردن ارزش هايش را دارد.

ارزش هاي مهدوي
 

دراين نوشتار، فرض ادله ما اين است که مي توان ارزش هاي جامع را در سطوح مختلف بيان کرد و ترتيب چيدن ارزش ها را به صورت «سلسله مراتبي» و «طبقه بندي» درنظر داشت؛ سلسله مراتب ارزش ها، يعني ترتيب هرم گونه نظام ارزش ها که درآن جايگاه هر ارزش، دريک نظام طولي صعودي يا نزولي در برابر ارزشي پيش يا پس از خود معين مي گردد و «طبقه بندي» يعني فرآيندي که درآن ارزش ها به صورت افقي وعرضي در حوزه هاي هم طراز تقسيم و توزيع مي شوند؛ مانند تقسيم ارزش ها به ارزش هاي اجتماعي، اخلاقي، ديني، اقتصادي و فرهنگي.
اما فهرستي از ارزش ها را که دراين جا مطرح مي کنيم، اولاًجامع نيستند وبنابراين، مي توان ارزش هايي را به آن افزود؛ دوم اين که، ترتيب چيدن ارزش ها به صورت سلسله مراتبي نيست؛ سوم اين که، تقسيم ارزش ها در چهارگروه، تقسيم بندي وطبقه بندي اي ابتدايي است که بررسي بيشتري را مي طلبد، بدين ترتيب، برخي از ارزش هاي نظام ارزشي مهدوي را به اين صورت مي توان طبقه بندي کرد:
الف) ارزش هاي ديني: آن دسته از ارزش هاي مقدس که معنويت را وارد حيات بشري مي سازند. اين ارزش ها در ابعاد شناختي، عاطفي و رفتاري قرار دارند و مهم ترينشان عبارتند از: ايمان به خدا و معصومان، خداپرستي، محبت به اولياي الهي، دشمني با دشمنان خدا، احساس تکليف، عبادت و بندگي، ارشاد ديگران، تهذيب نفس، حجاب وحيا، جهاد، شهادت، تقوا، زهد و پارسايي وانتظار
ب) ارزش هاي اخلاقي: ارزش هايي که صورت دستوري دارند و رفتار وانديشه را در جهتي خاص سوق مي دهند، مانند: راست گويي، امانت داري ، انفاق، خودسازي، انتقادپذيري، تواضع، صبر، ساده زيستي، تصفيه اخلاقي، علم و آگاهي.
ج) ارزش هاي اجتماعي: ارزش هايي که اعضاي يک جامعه آن را گرامي مي دارند و درآنها وفاق نسبي وجود دارد هم چون: عدالت خواهي، هم دلي، احقاق حقوق ديگران، نوع دوستي ، رعايت حقوق افراد، خدمت به مردم، نظم اجتماعي، وحدت اجتماعي، احترام و تکريم ديگران، توسعه اقتصادي.
د) ارزش هاي فرهنگي: ارزش هايي که موجبات تعالي حيات انسان را فراهم مي سازند و صوري فرامادي به حيات مي بخشند، مانند: شهادت و دلاوري، مسئوليت پذيري، آزادي خواهي، از خود گذشتگي، ظلم ستيزي، صرفه جويي، فعاليت سياسي، خوداتکايي اقتصادي، نفي استبداد، استقلال، دانش اندوزي، مبارزه در راه حق، سازش ناپذيري، بيان حقيقت، استقامت در راه.

روي کردهاي نظري آموزش ارزش ها
 

امروزه در فلسفه تعليم وتربيت غرب، سخن از شش روي کرد نظري وکاربردي در خصوص ارزش ها و تعيين چند و چون آموزش فراگيري آنها درميان است که عبارتند از:
1- ديدگاهي که به تعيين وتثبيت ارزش ها از جانب اکابرفرهنگي - اجتماعي و يا توسط نهادهاي آموزشي، تربيتي، مذهبي و احياناً سياسي که به نوعي درنظر فراگيران از اعتبار و سنديت لازم برخوردارند، اصرار مي ورزد که از آن به روي کرد سيرت آموزي تعبير مي شود؛
2- ديدگاهي که بنابرآن، والدين ومربيان تنها به فراهم سازي زمينه حضور فراگير در بحث از ارزش ها اقدام مي کنند، امادر نهايت، شخص فراگير بايد تصميم خود را بگيرد وبه اظهارنظر بپردازد و آن چه را خود در فضاي فراهم آمده ارزش مي شناسد، برگزيند و بدين ترتيب، فراگير خود آفريننده ارزش ها خواهد بود، نه پذيرنده ارزش هاي مورد قبول و توجه ديگران؛
3- ديدگاهي که با الهام از مدل اخلاقي صاحب نظراني چون کلبرگ، براي تعيين وفراگيري ارزش ها، يک الگوي رشدي - ساختاري متناسب با رشد انسان در ساحت هاي گوناگون رشدي قائل است؛
4- ديدگاهي که کاربرد ابزار وعواملي چون روايت داستان ها، بيان خاطره ها، نقل اسطوره ها ومعرفي چهره ها وشخصيت ها در آموزش ارزش ها اهميت مي دهد؛
5- ديدگاهي که با نگاه به جايگاه وديدگاه فلسفه تربيتي ليبرال - دموکراسي، از ارزش هاي ليبراليستي ودموکراتيک دفاع مي کند؛
6- روي کردي که بنابر اقتضاي نگرش پست مدرن خود و از دريچه نگاه پست مدرنيسم، به نقد وبررسي ارزش ها وآموزش آنها مي پردازد.(11)
روي کرد سيرت آموزي از ميان اين روي کردها، توجه به مراکز آموزشي و تربيتي را بيشتر جلب کرده و برخي صاحب نظران براين باورند که اين روي کرد، با آن چه در نظام آموزشي وتربيتي در اسلام مورد توجه قرار گرفته است، در جنبه هاي ساختاري و قالبي مشابهت هايي دارد.
روي کرد سيرت آموزي، بيان گر نگرش تربيتي ويژه اي است که بر اهميت حضور ونقش اولياء ومربيان ونهادهاي آموزشي - تربيتي در آموزش ارزش ها به فراگيران و حک و تثبيت ارزش ها در ذهن و روان آنان تأکيد مي ورزد؛ چنين است که گويا مربي از طريق آموزش وتربيت، اثر ونشان ويژه اي را بر روان فراگير ومتربي حک مي کند وآن اثر را در وجودش به ثبت مي رساند. در تعريف اين روي کرد، نقش مدرسه و موسسات آموزشي و هم چنين جريان يادگيري و فراگيري در تربيت متربي، براساس خلق وخو ومنش خاص، بسيار اهميت دارد وآموزش ارزش ها وتربيت دانش آموزان براساس ارزش ها، از وظايف و مسئوليت هاي اصلي و ترديد ناپذير مدارس و آموزش گاه ها به شمار مي رود.

اهميت و مسئوليت آموزش ارزش ها
 

هنگامي که از جامعه ديني و سازو کار الهي کردن اجتماع و فرد سخن به ميان مي آيد، به اوج ضرورت آموزش ارزش ها پي مي بريم؛ زيرا اگر رفتارهاي فردي و جمعي براساس ارزش هاي اصيل الهي و انساني تنظيم شوند، نورهدايت سراسر جامعه را فرا مي گيرد. شايد مبالغه نکرده باشيم که بگوييم وجود بسياري از آشفتگي ها در جوامع معاصر، به پاي بند نبودن آنها به يک نظام هم آهنگ ارزشي است. بدين ترتيب، اهميت و ضرورت گسترش ارزش ها در جامعه بر همگان روشن است وهيچ مکتب و گروهي نيست که اهميت آن را انکار کند.
حال مي خواهيم مجموعه ارزش هاي مربوط به شخصيتي عظيم وبزرگ را گسترش دهيم؛ مجموعه ارزش هايي که نظام ارزشي مهدوي را شکل مي دهند. البته سخن دراين نيست که اين ارزش ها در جامعه ما شناخته شده نيستند بلکه به اين معناست که اين ارزش ها را عمق و گسترش بيشتري بدهيم؛ زيرا جاذبه و محبوبيت امام زمان (عج) همگان را - اعم از پير و جوان به سوي خود مي کشاند بايد با استفاده از اين فرصت ها بتوانيم ارزش هاي مهدوي را درافراد وجامعه نهادينه کنيم. البته توجه داريم که اين ارزش ها، اموري حقيقي و ثابت هستند که قابليت آموزش، آموختن و فراگيري دارند و مربيان در روند تربيت متربيان و فراگيران خود، بايد به آموزش وتثبيت ارزش ها در وجود آنان بپردازند.
ناگفته نماند که در بسياري از موارد، آموزش ارزش ها در قالب تربيت ديني مطرح مي گردد. مباحثي که در تربيت ديني به آن پرداخته مي شود، کليدهاي آموزش ارزش هاي اخلاقي وديني به فرزندان هستند. بنابراين، بي گمان تربيت بايد بتواند ارزش ها را به نسل منتقل سازد و اصولاً مقصد تربيت از طريق ارزش هايي که در تربيت است، درک مي شود و زماني فرد تربيت مي شود که ارزش هاي فرهنگ پذيرفته فرهيختگان جامعه را بياموزد و آنها را عملي سازد. باوجود اين، مسئوليت آموزش ارزش ها که متأسفانه در نظام هاي تربيتي مسئله اي فراموش شده به شمار مي آيد، به عهده تمامي نيروهاي تربيتي جامعه، يعني خانواده، مدرسه و نهادهاي گوناگون اجتماعي مانند نهادهاي سياسي، اداري وتبليغي است.
دو منبع مهمي که کودکان ونوجوانان بيشتر ارزش هاي خويش را از آنها مي گيرند، خانواده ومدرسه است. اين دو نهاد مکمل يکديگرند وهم تأثير متقابل دارند و هريک نقش خاصي درتربيت افرا القا مي کنند؛ روابط در خانواده، فردي تر وعاطفي تر، ولي درمدرسه، جمعي تر ومنطقي تر است وصد البته که براي دست يابي به تربيت مطلوب، به خصوص در انتقال ارزش ها، همکاري اين دو نهاد ضروري است.

نقش خانواده در انتقال ارزش ها
 

خانواده ازمهم ترين نهادهاي اجتماعي براي انتقال ارزش ها به فرزندان به شمار مي رود. خانواده در سايه معيارهاي فرهنگي موجود، براي فرزندان مشخص مي کند که چه چيزهايي مطلوب و شايسته و چه چيزهايي نامطلوب است. کودک از همان ابتداي تولد، با افراد پيرامون خود وارد کنش و واکنش مي گردد و اعضاي خانواده، اولين جامعه براي او محسوب مي شوند. پس کودک ياد مي گيرد که چطور با آنها توافق کند. کودک با مشاهده اطرافيان خود وجمع آوري تجربياتي که از آنان به دست مي آورد، طرز تفکر و اعتقاداتي را کسب مي کند که پايه سبک زندگي او را شکل مي دهند.
دراسلام نيز نهاد خانواده، قداست و اهميت بسيار بالايي دارد؛ چرا که محيط خانواده، نخستين و مهم ترين مهد پرورش کودک است وساختار شخصيتي او دراين کانون پي نهاده مي شود. کودک چنان بار مي آيد که فرهنگ تربيتي خانواده اش اقتضا مي کند وانتقال ارزش هاي والدين به کودکان به شيوه پدر و مادري آنان بستگي دارد به درستي که فرزند نماينده تمدن ونظام ارزشي حاکم بر خويش است.

اصول لازم براي ايجاد و رشد ارزش ها در خانواده:
 

الف) عشق وعلاقه
 

عشق وعلاقه اي که پد ر و مادر به فرزند خود احساس مي کنند شامل حرکات، طنين صدا ونگاه هاي آنها و دقت وتوجهي است که به فرزند ابراز مي دارند. عشق وعلاقه به کودک قبل ازهر چيز، پديد آوردن فضايي گرم در اطراف اوست که اين رابطه در کودک ايجاد ايمني مي کند. دوست داشتن کودک، يعني او را همان گونه که هست با معايب و محاسنش پذيرفتن، فراهم کردن جايگاه ويژه کودک درون گروه خانواده و ياري رساندن به او براي شکوفايي دراين چارچوب. پدر و مادري که به درستي فرزندشان را دوست دارند، نمونه هاي گفتاري زير را دارند:
«من همواره به آن چه پسر يا دخترم مي گويد، گوش فرا مي دهم.»
«دختر يا پسر من بيشتر کارهايي را که انجام مي دهد، براي من بازگو مي کند.»
«من سخت مي کوشم تا دختر يا پسرم را درک کنم.»

ب) مهرومحبت
 

مهرومحبت عاملي ضروري براي ايجاد موازنه مطلوب در روابط اوليا وفرزندان است. ملايمت و نرمي در نگاه، لحن صدا وحرکات و نيز بيان کلمات محبت آميز حکايت ازمهر ومحبت دارند. ارتباط خوب والدين با فرزند، به آن ميزان نقش دارد که والدين مي توانند ارزش هاي خود را به فرزندان منتقل سازند.
نتايج پژوهش ها روشن ساخته که پذيرفته نمودن ارزش ها ومعيارهاي پدر ومادر در نزد کودک، به ميزان بهره مندي کودک در ارتباط با آنهاست. بنابراين، پدر ومادري که بسيار اهل توجه ومحبت هستند، فرزندانشان با جديت وسريع تر معيارهاي رفتاري آنها را مي پذيرند.

ج) الگو قرار گرفتن والدين
 

کودک از دوران خردسالي، ياديگري را از راه تقليد انجام مي دهد. از لب خند ديگري خنديدن را ياد مي گيرد؛ وقتي سخنان کسي را مي شنود، سخن گفتن را مي آموزد؛ چشمانش مانند دوربين هاي حساس از حرکات و رفتار والدين وديگران فيلم برداري مي کند؛ از مهرباني، اميدواري وخوش بيني واز عصبانيت ها و بد دهني ها، بدي ها را مي آموزد. از همان آغاز، پدر و مادر به منزله الگوي خوب يا بد، خواه ناخواه بر کودک تأثير مي گذارند. آن چه براي کودک اهميت دارد، آن مشاهد ه شدني هاست، نه آن چه به او گفته مي شود. وقتي کودک به پدر ومادرش گوش مي سپارد و آنها هم او را راهنمايي مي کنند، او تنها آنچه از وي مي خواهند، فرا مي گيرد؛ ولي از راه مشاهده رفتارشان، فرامي گيرد که چگونه آن رفتار را بروز دهد. بنابراين، صرف سخن گفتن تأثير بسياري در رفتار کودک ندارد. وقتي بزرگ ترها چيزي را مي گويند وعمل ديگري دارند، کودکان آن چه را او مي گويد، تکرار مي کنند و آن چه را عمل مي کند، انجام مي دهند. بنابراين، تطابق بين عمل وگفتار بسيار مهم است.

د) توجه به سطح رشد و تمايلات و علايق
 

برنامه هاي آموزشي در مرحله کودکي بايد بر رشد ارزش ها از طريق ابزار و الگوهاي عيني محسوس
که به کودکان ارائه مي شود وبا سطح درکشان هم آهنگ است، متمرکز گردد. اما درمرحله جواني، از آن جايي که دايره المعارف فرد گسترش مي يابد، مي توان رشد اين ارزش ها را با ابزاري تجريدي وکلي انجام داد. هم چنين کودکان زير ده سال به دليل خستگي هاي ناشي از نشستن ويا ايستادن هاي طولاني، از گوش دادن به سخن راني و دعا و مراسم عبادي طولاني، اظهار ملال و ناراحتي مي کنند. بنابراين، از مجبور کردن آنان براي شرکت دراين مراسم طولاني بايستي دوري کرد و در مراسمي که مختص آنان برگزار مي شود، بايد اختصار در برنامه را مراعات کرد.

هـ) تشويق و ترغيب ارزش ها
 

هر کودکي مثل گياه که به آب نيازمند است، به تشويق و دل گرمي نياز دارد؛ زيرا بدون آن، رشد وي راکد و نيروهاي بالقوه او سرکوب مي شوند. عامل تشويق وترغيب به قدري حياتي است که وقتي اهميت آن درک و به کار گرفته شود، فرآيند هاي آموزشي وتربيتي دچار تحول اساسي مي گردند.
از همين روي، بايستي به ارزش هايي که حقيقي وهدف دار هستند، توجه مثبت داشت تا جايگاه آنها در پلکان ارزشي، صعود کند و از سوي ديگر، بايد به ارزش هايي که حقيقي نيستند، توجه منفي داشت تا در پلکان ارزشي، مرتبه اي پايين را اشغال کنند.

و) هم سويي خانه ومدرسه
 

اگر جو غالب نظام ارزشي وشيوه هاي تربيتي، در دو محيط مهم تربيتي، يعني خانه و مدرسه، هم سو وهم آهنگ نباشند، اين فرزند خانه وشاگرد مدرسه در مرحله اي از رشد و شکوفايي شخصيت خود دچار دوگانگي احساس وترديد مي شود که پرداختن به آن وتحمل هردو يا انتخاب يکي از دو الگو برايش دشوار مي گردد؛ زيرا وقت انتخاب نيست، بلکه زمان آموزش وتربيت پذيري است و اگر انتخابي باشد، انتخاب به والدين کودک تعلق دارد و به دليل يک سان بودن نظام ارزشي مدارس، خانواده ها بايد باالتزام به ارزش ها وموازين اسلامي، براي سلامت جسم و بهداشت روان ثمره هاي وجودشان بکوشند.(12)

زمينه سازي براي انتقال ارزش ها
 

پذيرش ونهادينه سازي ارزش ها، نيازمند بستري مناسب است؛ زيرا بدون توجه به اين مسئله، نمي توان به نتيجه مناسب دست يافت، اما براي ايجاد بستري مستعد، بايستي به نکات زير توجه داشت:

الف) پرورش احساس هاي متعالي چون حس خداپرستي، اخلاقي و عاطفي
 

طبيعي است که وقتي بتوانيم روحيه تعبد را پرورش دهيم با بهره گيري از اين روحيه بلند مي توان شخص را به سوي جذب ارزش هاي متعالي واداشت و روحيه اطاعت وانقياد از خداوند بلند مرتبه و اولياي الهي را در او پرورش داد. از سوي ديگر، انساني که به فضايل ونيکي ها گرايش پيدا مي کند در مسير رشد وتکامل خود گام هاي بلندي برمي دارد و خواستار دريافت ارزش ها مي گردد و سرانجام با استفاده از حس عاطفي مي توان نگرشي مثبت به ارزش ها را ايجاد کرد وشخص رابرانگيخت تا به خوبي ها تمايل نشان دهد.

ب) ايجاد آمادگي روحي و قلبي
 

بهترين بستر براي ارزش ها، زمينه تمايل وعلاقه است واداشتن شخص به مسائلي که به آنها تمايل ندارد، مانعي جدي در آموزش به حساب مي آيد؛ به اين ترتيب که شخص در برابر ساده ترين امور، مقاومت نشان مي دهد و به بهترين ارزش ها نيز تن نمي سپارد ومطمئناً پذيرش ارزش هاي والدين و ديگران از سر دوستي و عشق خواهد بود و ارزشي از روي اجبار و اکراه نهادينه نخواهد شد. هنگامي که جاذبه در درون انسان به وجود آمد، خود به دنبال پيام ها و ارزش ها مي رود.(13)

ج) بيان منافع عيني و محسوس ارزش ها
 

ارزش ها، افزون بر نفع معنوي، نفع مادي هم دارند وسبب گرايش شخص به ارزش ها مي گردد؛ زيرا منافع مادي، آسان تر وملموس تر هستند و شخص نفع ارزش ها را مي بيند و حس مي کند.(14)

شيوه هاي آموزشي ارزش ها
 

ارزش ها را به روش هاي متفاوتي مي توان آموزش داد. دراين بخش به دو نوع عمده آموزش ارزش ها مي پردازيم:

الف) آموزش غيرمستقيم
 

اين نوع آموزش با ديدن، شنيدن وتفسير فرد از ديده ها و شنيده هاست. او به صورت غيرمستقيم يک ارزش را مي آموزد. مربي در چنين آموزشي، بدون آن که مستقيماً فرد را مورد خطاب قرار دهد و به طور مستقيم به بحث از يک موضوع بپردازد، اين آموزش را اجرا مي کند.
متناسب با موضوع هاي آموزشي، مي توان شيوه هاي گوناگوني را براي آموزش غيرمستقيم به کار گرفت. استفاده از هنر وشيوه داستان گويي و کتاب هايي که ارزش ها را درقالب داستان و حتي ضرب المثل ارائه مي کنند وهم چنين بيان کلماتي آموزنده از شرح حال بزرگان، دانش مندان، قهرمانان از جمله روش هاي آموزشي غيرمستقيم به شمار مي روند. مهم ترين شيوه غيرمستقيم آموزش ارزش ها، روش الگويي است.(15)
روش الگويي براين نکته تأکيد دارد که کودکان و نوجوانان، بسياري از ارزش ها را از راه تقليد آگاهانه يا ناخود آگاه از بزرگسالان جامعه، خانواده يا مدرسه مي آموزند. دراين روش، مربي ارزش ها را با اعمال و رفتار وشخصيت خود به طور غيرمستقيم به فراگيران آموزش مي دهد. از همين روي، شخصيت مربي بايد به گونه اي باشد که متربي، نتيجه وتأثير مثبت باور وعمل به ارزش را به طور عيني وملموس ببيند و از اين طريق به يادگيري ارزش ها، راغب و علاقه مند گردد.

ب) آموزش مستقيم ارزش ها
 

اين نوع آموزش نيز به صورت هاي مختلف انجام مي گيرد. براي مثال، ممکن است به مربي ودانش آموزان فرصتي براي تأمل در مسائل مختلف وتمرين داوري ارزشي در مورد آنها داده شود.هدف اين بحث وتبادل نظر، آن است که دانش آموزان باگفت وشنودي صريح و آزادانه با مربيان خود، برخي از ارزشها را بشناسند که جهت دهنده رفتارهاي انسان هاست.
اين نوعي از آموزش ارزش ها به صورتي مستقيم و با شيوه اي عقلاني است که درنظر دارد دانش آموزان را به تحليل وتفسير پديده ها وصدور حکم هاي ارزشي تمرين دهد وآنها را در به کارگيري مقتضيات ارزش ها در رفتارهاي روزانه شان تشويق کند.(16)

نتيجه گيري
 

1- اهميت ارزش ها در تمامي ابعاد زندگي فردي و اجتماعي برکسي پوشيده نيست؛ زيرا ارزش ها اصلي تربيت را تشکيل مي دهند؛
2-آموزش ارزش ها، وظيفه اي گم شده است که حتما، بايستي براي فراگير شدن ارزش ها فعاليت هايي را هدف مند و برنامه ريزي شده پي گرفت؛
3- آموزش ارزش ها نيازمند آن است تا راه ها وابزارهاي لازم آن در مقاطع مختلف تحصيل فراهم شود؛
4- آموزش ارزش ها درمقايسه با آموزش مواد درسي، به اشتباه امري فرعي به شمار مي رود و واگذاري آموزش ارزش ها به يک نهاد، به تنهايي نتيجه مطلوبي را به بار نمي آورد.
5- ارزش هاي ناب اسلامي وانساني را از آيات و روايات مي توان استخراج نمود و نظام ارزشي مهدوي اي را تدوين کرد که براصول اساسي وانساني مانند عدل و آزادي مبتني است.
6- مسئوليت آموزش و گسترش ارزش ها، از وظايف تمامي نيروهاي تربيتي جامعه به شمار مي آيد و ضروري است که اهداف و فعاليتهاي اين نيروها، با يکديگر هم آهنگ باشد.
7- ارزش ها مفاهيم انتزاعي نيستند و با احساس هاي شخصي پيوندي ناگسستني دارند. ريشه هاي آنها، شناختي وعاطفي است واجزاي تشکيل دهنده رفتار شخصي نيز هستند، بنابراين، هنگامي که بعد شناختي آنها عميق و ريشه دار باشد، به همان نسبت بعد عاطفي هم استحکام دارد و به تبع آن، آمادگي رواني براي رفتار مناسب نيز بيشتر است.
8-ارزش هاي مهدوي، ارزش هايي اصيل هستند که تحويل و تحول ناپذيرند وهيچ گاه در معرض تفسيرپذيري يا فساد پذيري قرار نمي گيرند.
9- ارزش ها در نظام ارزشي مهدوي، ثابت ومطلق هستند از همين روي، اين نظام از غنا و استحکام برخوردار است که مي تواند در رويارويي با ضد ارزش ها، عکس العمل مفيد ومثبت نشان دهد.
10- براي تحقق نظام ارزشي مهدوي بايستي، درسه مرحله زمينه سازي کرد: اولاً فضاسازي شود، يعني که ارزش هاي مهدوي را در قالب هاي متنوع و جذاب نشر داد تا در اين زمينه، اطلاعات وآگاهي هاي لازم گسترش يابند؛ دوم اين که، به فرهنگ سازي پرداخت، يعني ارزش ها را تقويت کرد و محترم شمرد واين ارزش ها مورد قدرشناسي در لفظ و گفتار تمامي قشرها، نهادها و مراکز فرهنگي و آموزشي قرارگيرند؛ سوم، ساختارسازي است، يعني براي سازو کارهاي مناسب وعملي کردن ارزش ها، هرکدام از مجريان نهادهاي فرهنگي و آموزشي، علاوه بر اين که پاي بند به ارزش ها شوند، راه کارهاي عملي ساختن و آموزش و انتقال ارزش ها را در حيطه کاري خويش تدوين کنند.

پي نوشت ها:
 

1- نک: سيد احمد رهنمايي، درآمدي برمباني ارزش ها، ص 70، چاپ اول: انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1383 شمسي
2-نک: جان، اچ، ترنر، مفاهيم وکاربردهاي جامعه شناسي، ترجمه فولادي وبختياري، ص 80، چاپ اول: انتشارات موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني، قم 1378 شمسي.
3- نک: عبدالرضا حاجيلري، کنکاش در تغيير ارزش ها پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ص 47، چاپ اول: دفتر نشر معارف، تهران 1380 شمسي.
4- نک: عبدالطيف محمد خليفه، بررسي روان شناختي تحول ارزش ها، ترجمه سيد حسين سيدي، ص 66، چاپ اول: انتشارات آستان قدس رضوي، مشهد 1378 شمسي.
5- همان، ص 66.
6- همان، ص 80.
7-نک: مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 113، انتشارات صدرا، تهران 1374 شمسي.
8- نک: محمد تقي مصباح يزدي، حقوق وسياست در قرآن، انتشارات موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني، قم 1377 شمسي.
9- نک: درآمدي برمباني ارزش ها، ص 76.
10- همان، ص 197.
11-نک: درآمدي برمباني ارزش ها، ص 188.
12-نک: ناصر باهنر، آموزش مفاهيم ديني هم گام با روان شناسي رشد، ص 213، چاپ اول: شرکت چاپ ونسر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، تهران 1378 شمسي.
13- نک: مهدي ابوطالبي، تربيت ديني از ديدگاه امام علي(ع) ص 170، چاپ اول: انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، قم 1383 شمسي.
14-همان، ص 179.
15-نک: آموزش مفاهيم ديني هم گام با روان شناسي رشد، ص 215.
16-نک: احمد مهدي عبدالحليم «تعليم ارزش ها»، ترجمه مهدي اسدي، مجموعه مقالات تربيت اسلامي، چاپ اول: کتاب اول، انتشارات عابد، 1379 شمسي، ص 134.
 

منبع:فصلنامه مشرق موعود(1



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط