تأثیر روش تغییر شیوه زندگی بر کاهش ناسازگاری همسران

پژوهش حاضر با هدفی که در عنوان اصلی آمده، انجام شده است. یافته های این تحقیق، نشان دادند که روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری زناشویی به ترتیب در ابعاد موضوعات شخصی، مدیریت مالی، حل کشمکش و روابط جنسی می شود.
چهارشنبه، 30 فروردين 1402
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأثیر روش تغییر شیوه زندگی بر کاهش ناسازگاری همسران

طرح مسأله و ضروت بحث

رضایت از ازدواج و سازگاری زناشویی در تداوم آن نقش مهمی دارد. زیرا وجود ناسازگاری در روابط همسران به دشوار شدن وظایف والدینی (کامینگ (5) و اوریلی (6)، 1997)، کاهش میزان سلامت جسمانی و بهداشت روانی همسران (دمو (7) و آلان (8)، 1996؛ هورویتز (9)، هلن (10) و سندرا (11)، 1997)،

کم شدن میزان رضایت از زندگی (ناک (12)، 1995)، احساس تنهایی بیشتر (پیچ (13) و گالن (14)، 1991) و اشکال در روابط اجتماعی (نیولون (15)، 2000) می انجامد.

برنامه های زیادی برای مداخله در ازدواج از جمله برنامه های آماده سازی همسران پیش از ازدواج (فوورس (16) و السون (17)، 1993)، برنامه های غنی سازی پس از ازدواج (نیکولس (18) و بکوار (19)، 2000)

و مشاوره ازدواج برای همسران ناسازگار (سیمون (20)، هلم (21) و لیمن (22)، 1985) معرفی شده است. در این پژوهش مشاوره ازدواج (چمپیون (23) و پاور (24)، 2000) به عنوان روش مداخله ای بررسی شده است.

مشاوره ازدواج

شاید بتوان گفت که مشاوره ازدواج عمری بیش از چند دهه ندارد (سیمون و همکاران، 1985). برخی از رویکردهایی که در زوج درمانی شناخته شده است عبارت اند از: الگوهای رفتاری، رویکردهای شناختی، رویکردهای روان تحلیلی و رویکردهای سیستمی (چمپیون و پاور، 2000).

یکی از رویکردهای مهم در این زمینه، بر پایه شیوه زندگی (25) از دیدگاه آدلر است. شیوه زندگی هسته مرکزی نظریه روانشناسی فردی است که در بسیاری از تظاهرات روانشناختی فرد بازتاب دارد (بریجز (26) و پیت (27)، 1989). آدلر این مفهوم را به عنوان خود، شخصیت، فردیت، یگانگی شخصیت، شکل دهنده فعالیت های خلاق فرد و شیوه ی رویارویی با مشکلات به کار برده است (آنسباچر (28) و آنسباچر، 1956).

مشاوره و روان درمانی آدلری چه بر رشد فردی و چه بر مشکلات والدین و روابط زناشویی متمرکز باشد، دربرگیرنده دوازده مرحله است: همدلی و ارتباط، ارایه اطلاعات، تصریح، تشویق، تفسیرهای شناختی، دانستنی ها، فراموشی تجارب عاطفی آسیب زا، متفاوت شدن، تقویت، علایق اجتماعی، جهت گیری مجدد و حمایت (استین (29)، 1998).

مفاهیمی از خانواده که در این دیدگاه شناسایی و بررسی می شوند عبارتند از:

قدرت، مرزها، تعلقات، اتحاد، نقش ها، قواعد، مکمل، تفاوت ها، شباهت ها، اسطوره ها و الگوهای ارتباطی (والش (30) و مک گرا (31)، به نقل از کارلسون (32)، 1378).

درمان های آدلری در خانواده بر رشد و تغییر حالت ناامیدی و روابط بین اعضای خانواده تأکید دارند (استین و ادواردز (33)، 1999).

در کار با همسران تأکید بر افزایش تماس ها، ایجاد همکاری بین آنها، آموزش ابراز احساسات، ایفای نقش، از میان برداشتن سبک زندگی پیشین و تمرین نگرش های جدید می باشد (استین، 2001). برنامه های آموزشی و مشاوره ای همسران بر پایه دیدگاه روانشناسی فردی از سال 1919 با کارهای آدلر در مراکز راهنمایی کودک آغاز شد و تاکنون چندین الگو از آنها تدوین و اثربخشی آنها در افزایش سازگاری همسران بررسی شده است.

برخی از این تلاش های پژوهشی عبارتند از:

برنامه ی 10 جلسه ای آموزش مؤثر سیستماتیک برای والدین (34) (STEP) (دینک مایر (35) و مک کی (36)، 1998، به نقل از واتس (37) و کارلوس (38)، 1999)، برنامه والدین فعال (39) (App) (پوپکن (40)، 1993، به نقل از همان جا)، برنامه ی آموزشی به روش نظم دهی مثبت (41) (TPPDW) (لات (42) و نلسون (43)، 1995، به نقل از همان جا) و برنامه ی کاربردی والدین (44) (ppp) (شپیرو (45)، 1996).

از آن جا که در زمینه خانواده درمانی و زوج درمانی روش های مداخله ای به کار برده شده در ایران کمتر مورد بررسی قرار گرفته اند، این پژوهش با هدف بررسی میزان اثربخشی روش مداخله ای تغییر شیوه ی زندگی بر سازگاری همسران انجام شده است.

در یک بررسی آزمایشی، نخست وضعیت ناسازگاری زناشویی 450 زن و شوهر که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند، به کمک پرسش نامه انریچ بررسی شد. سپس 80 زن و شوهر از بین آنهایی که بیشتر ناسازگاری زناشویی را داشتند، انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایشی و گواه جای داده شدند.

سپس روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی به مدت 15 ساعت طی 10 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایشی اجرا و پس از آن دوباره میزان ناسازگاری زناشویی در هر دو گروه بررسی شد. برخی اطلاعات لازم به کمک پرسش نامه سنجش شیوه زندگی گردآوری گردیدند. داده ها به کمک آزمون t تحلیل شدند.

یافته ها نشان دادند که روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری زناشویی به ترتیب در ابعاد موضوعات شخصی، مدیریت مالی، حل کشمکش و روابط جنسی می شود. میانگین نمرات دو گروه در پس آزمون تفاوت معنی دار نشان دادند (50/0p<).

از این تحقیق، این نتیجه به دست آمد که به کارگیری روش مداخله ای شیوه زندگی موجب کاهش برخی ابعاد ناسازگاری در همسران می شود.
 

شرح مواد و روش کار

این پژوهش از نوع آزمایشی و در سال 1382 با بهره گیری از طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایشی و گواه انجام شد. برای انتخاب همسران دچار ناسازگاری زناشویی نخست 450 زن و شوهر از میان شهروندان مناطق شمال، جنوب، شرق، غرب و مرکز شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و سپس با به کارگیری پرسش نامه رضایت زناشویی انریچ آزمون شدند.

در این مرحله نخست مناطق ونک و مینی سیتی از شمال شهر، چهار راه لشگر از مرکز، خانی آباد و شهر ری از جنوب، افسریه از شرق و شهر زیبا و شهرک المپیک از غرب تهران انتخاب شدند؛ سپس برای انتخاب همسران به خانه ها مراجعه شد که در آن پرسشگران پس از انتخاب محله و کوچه با مراجعه به منازل و ضمن بیان هدف پژوهش و با کسب اجازه از آنها پرسش نامه های پژوهش را تکمیل کردند.

در مرحله بعد 80 زن یا شوهر که دارای بیشترین میزان ناسازگاری زناشویی بودند انتخاب شدند. سابقه ی ازدواج کمتر از دو سال و بیشتر از 15 سال، جدا زندگی کردن همسران به دلیل تعارض شدید و داشتن بیماری مزمن بدنی یا اختلال های روانی به عنوان معیارهای حذف در نظر گرفته شدند.

آن گاه به تصادف این 80 نفر در دو گروه آزمایشی و گواه جای داده شدند. در گروه آزمایشی 50 نفر و برای گروه گواه 30 نفر در نظر گرفته شد. علت انتخاب تعداد نامساوی برای گروه ها، احتمال افت نمونه در گروه آزمایشی بود، گفتنی است که شمار افت نمونه ها در گروه آزمایشی شش مورد بود.

یک پرسشنامه سخت ، امّا به خوبی کارآمد

برای گردآوری داده های مورد نیاز، پرسش نامه رضایت زناشویی اتریچ و پرسش نامه ی سنجش شیوه ی زندگی به کار برده شد. پرسش نامه اتریچ که فرم 47 سؤالی آن را سلیمانیان و نوابی نژاد (1373) در ایران هنجاریابی نموده اند و در این بررسی به کار برده شده، از نسخه ی اصلی این پرسش نامه که دارای 115 پرسش می باشد گرفته شده است (فوورس و السون، 1989). فرم 15 پرسشی آن را السون و السون (1979)، فرم 47 پرسشی آن را فوورس و السون (1993) و فرم 25 پرسشی آن را وادسبای (46) (1998) هنجاریابی و معرفی نمودند.

روایی فرم کوتاه این پرسش نامه با روش ضریب آلفای کرونباخ 95/0 (سلیمانیان و نوابی نژاد، 1373) و پایایی آن به روش بازآزمایی به فاصله ی یک هفته 94/0 (مهدویان، 1376) به دست آمده است. فوروس و السون (1993) ضریب روایی پرسش نامه را در کار بالینی بین 85/0 تا 95/0 به دست آورده اند.

ابعاد سازگاری مورد سنجش در این پرسش نامه موضوعات شخصی، روابط دوتایی همسران، حل تعارض، مسایل مالی، اوقات فراغت، روابط جنسی، تربیت فرزند، ارتباط با اقوام و دوستان و جهت گیری مذهبی هستند. در این پرسش نامه کمترین نمره 47 و بیشترین نمره 235 می باشد و افرادی که نمرات آنها زیر 150 است دارای میزانی از ناسازگاری زناشویی هستند.

پرسش نامه سنجش شیوه ی زندگی با الهام از ابعاد چندگانه شیوه ی زندگی (الگوی درخت شیوه ی زندگی) و پرسش نامه ی کیفیت زندگی، توسط پژوهشگر تدوین شد. این پرسش نامه دربرگیرنده ی مواردی از شیوه ی زندگی بود.

محورهای فرعی این پرسش نامه عبارت بود از:

مدیریت مالی، نگرش به زندگی، بهره گیری از وقت، بهداشت روانی، ارتباطات، آینده نگری (هدف ها) و روش های فرعی برای نیل به هدف ها. روایی پرسش نامه به روش روایی محتوا بررسی شد. همبستگی درونی پرسش نامه بر پایه ضریب آلفا 78/0 و میزان پایایی پرسش نامه به کمک روش بازآزمایی با فاصله دو هفته 64/0 به دست آمد.

پرسش نامه های یادشده در دو نوبت پیش از مرحله ی آزمایشی و پس از آن بر روی گروه های آزمایشی و گواه اجرا شدند.

روش مداخله ای تغییر شیوه ی زندگی شامل مراحل و محتوای زیر بود:

1) همدلی، ارتباط و ارایه اطلاعات: شامل آشنایی، تشویق و تهییج، ارایه اطلاعات، ایجاد امید، اطمینان دادن، تشویق به همکاری و کمک به افزایش عزت نفس؛

2) تصریح، تشویق و ارزیابی: شامل شناخت تکالیف زندگی، بررسی اهداف و تکالیف زندگی پیشین، ارزیابی اهداف و عملکرد گذشته؛

3) گسترش شناخت جدید و متمایز شدن: شامل آگاهی از اهداف و تکالیف زندگی، تدوین اهداف و روش های جایگزین، کمک به اعضاء برای پذیرش نیاز به تغییر، تشویق اعضاء به کنار گذاشتن هدف ها و باورهای گذشته، بخشش دیگران، مقصر ندانستن همسر و تمرکز به خود؛

4) جهت گیری دوباره: شامل گسترش بینش به سوی اهداف، توسعه ی نگرش جدید در زندگی، شکستن الگوهای پیشین، برداشتن گام های جدید و تشویق به توسعه و همکاری با همسر؛

5) ایفای نقش، تهییج و تغییر: شامل تشویق به متمایز شدن، برداشتن گام های نو، شکستن الگوهای پیشین، اجرای روش های جایگزین به کمک شیوه ی ایفای نقش، تشویق به برداشتن گام های نو در زندگی واقعی و برانگیختن احساس تعهد و مسئولیت؛

6) حمایت، ارزیابی و تلخیص: شامل حمایت برای تداوم تلاش در راستای تغییر، ارزیابی میزان تغییر و بازبینی خلاصه جلسه های گذشته.

گفتنی است که محتوای جلسه ها را گفتگو، بحث، تمرین و انجام تکلیف تشکیل می داد. تکالیف هر جلسه در بیرون از جلسه با همکاری همسران انجام می شد و گزارش آن در جلسه ی بعد ارایه می گردید؛ نارسایی ها و محدودیت ها بررسی و روش های از میان برداشتن آنها تعیین می شد. همه ی اعضای گروه آزمایشی به مدت 15 ساعت در 10 جلسه 90 دقیقه ای به صورت یک جلسه در هفته از آموزش تغییر شیوه زندگی برخوردار شوند.

هر یک از آزمودنی های گروه آزمایشی مجموعاً در 12 ساعت کار گروهی و 3 ساعت نشست های فردی شرکت نمودند. معمولاً در نشست های فردی تکالیف و مشکلات موجود بررسی می شد.

بیشترین شمار آزمودنی های شرکت کننده در نشست گروهی برای هر گروه 20 نفر بود.

درمانگر اصلی پژوهش مرد و دارای تحصیلات دکتری در رشته مشاوره بود. برای کنترل تأثیر شخصیت درمانگر در نتایج پژوهش، دو نفر از افراد باتجربه در مشاوره و روان درمانی که به ترتیب دارای تحصیلات کارشناسی ارشد و دانشجوی دکترا بودند نیز شرکت نمودند.

هر یک از کمک درمانگران روش مداخله ای را بر روی یک گروه از همسران گروه آزمایشی اجرا کردند. یافته های به دست آمده از مقایسه نمرات سه گروه از آزمودنی ها با سه درمانگر تفاوت معنی داری را نشان نداد.

گفتنی است که کتابچه آموزش روش شیوه زندگی با جزییات تدوین و در اختیار درمانگران قرار گرفت. هم چنین برای ایجاد یک روش یکسان، جلسه هماهنگی پیش از آغاز مداخله برگزار شد تا اطمینان لازم برای توجیه شدن درمانگران به دست آید.

در هنگام اجرای پیش آزمون، به افراد گروه گواه گفته شد که پس از دو ماه دوباره از آنها آزمون گرفته خواهد شد تا وضعیت سازگاری زناشویی آنها تعیین شود. هم چنین از آنها خواسته شد در صورتی که علاقمند باشند می توانند در جلسات مشاوره ای که یک ماه پس از آزمون دوم برگزار خواهد شد شرکت نمایند.

شرکت در آن جلسات اختیاری بود و هیچ شرطی نداشت. برای رعایت حقوق آزمودنی ها یک ماه پس از انجام پس آزمون برای آن دسته از افراد گروه گواه که داوطلبانه مراجعه کرده بودند، جلسه های مشاوره گروهی برگزار گردید.
داده های به دست آمده به کمک آزمون آماری t مستقل تحلیل شدند.
 

یافته ها

میانگین سن مردان مورد بررسی 4/5 ± 8/34 سال و میانگین سن زنان 6/5 ± 8/30 سال بود. هم چنین میانگین مدت ازدواج آزمودنی ها 05/5 ± 95/10 سال و میانگین شمار فرزندان آنها دو نفر بود.

میانگین سنی گروه آزمایش 6/3 ± 86/33 و گروه گواه 23/4 ± 20/34 سال؛ میانگین مدت ازدواج افراد گروه آزمایشی 66/5 ± 86/10 و گروه گواه 42/4 ± 27/11 سال؛ میانگین شمار فرزندان افراد گروه آزمایشی 23/1 ± 59/2 و گروه گواه 07/1 ± 77/2؛ و میزان تحصیلات 4/86% افراد گروه آزمایشی و 90% افراد گروه گواه در سطح دبیرستان و دیپلم و تحصیلات سایر افراد بالاتر از دیپلم بود.

آزمون آماری t برای مقایسه میانگین سنی، مدت ازدواج و شمار فرزندان و آزمون خی دو برای مقایسه وضعیت تحصیلی در دو گروه آزمایشی و گواه تفاوت معنی داری را نشان ندادند.

پیش از مداخله، برای اطمینان از شرایط مساوی گروه های آزمایشی و گواه میانگین نمرات پیش آزمون دو گروه از نظر وضعیت سازگاری زناشویی مقایسه شد و تفاوت معنی دار آماری به دست نیامد. مقایسه نمره های پس آزمون سازگاری زناشویی به دو گروه نشان داد که بین گروه های آزمایشی و گواه تفاوت معنی داری وجود دارد (جدول 1).

به منظور بررسی اثربخشی روش تغییر شیوه زندگی اعضای گروه آزمایشی، نمره ی تفاضل پیش آزمون و پس آزمون شیوه زندگی در بین دو گروه آزمایشی (میانگین 87/3، انحراف معیار 22/4) و گواه (میانگین 08/0، انحراف معیار 63/3) به کمک آزمون t گروه های مستقل مقایسه شد؛ دو گروه تفاوت معنی داری داشتند (01/0p<، 28/3t=).
 
جدول 1- مقایسه میانگین نمرات پیش‌ آزمون و پس ‌آزمون سازگاری زناشویی در گروه های آزمایشی و گواه (به کمک نمرات اصلی پرسش نامه)
 
آموزمون گروه ها میانگین
(انحراف معیار)
نمره
t
سطح
معنی داری
پیش آزمون گروه آزمایشی 14/134
(38/13)
 
65/1
 
  گروه گواه 23/139
(51/12)
- N.S
پس آزمون گروه آزمایشی 73/145
(83/18)
 
11/2
 
05/0
  گروه گواه 60/136
(39/17)
   
 
 
 جدول2- مقایسه ابعاد نه گانه سازگاری زناشویی در بین گروه آزمایش و گروه گواه (به کمک نمره تفاضل پس ‌آزمون و پیش ‌آزمون)
سطح معنی داری نمره t میانگین
(انحراف معیار)
گروه ها ابعاد سازگاری
 
01/0
 
60/2
 
 
69/1(77/3)
 
37/0-(67/3)
آزمایش
 
گواه
 
موضوعات شخصی
N.s 16/0 73/0(80/4)
57/0(92/4)
آزمایش
گواه
ارتباط دوتایی
05/0 39/2 85/0(96/2)
70/0-(36/3)
آزمایش
گواه
حل تعارض
001/0 51/3 94/0(69/2)
03/1-(58/2)
آزمایش
گواه
مدیریت مالی
05/0 69/0 70/0(99/2)
27/0-(01/3)
آزمایش
گواه
فعالیت های
اوقات فراغت
05/0 17/2 08/1(22/3)
37/0-(91/2)
آزمایش
گواه
روابط جنسی
N.s 32/1 50/0(59/3)
 
50/0-(56/3)
آزمایش
 
گواه
وظایف والدینی
N.s 37/1 12/0(51/2)
60/0-(49/2)
آزمایش
گواه
ارتباط با بستگان و دوستان
N.s 15/0
16/0
19/0(93/2)
10/0(66/2)
آزمایش
گواه
جهت گیری
مذهبی
 
برای بررسی این فرضیه پژوهش که تغییر روش شیوه زندگی موجب کاهش ناسازگاری زناشویی می شود، مقایسه نمره سازگاری زناشویی در گروه آزمایشی (میانگین 61/11، انحراف معیار 56/12) به طور معنی داری بیش از گروه گواه (میانگین 63/2-، انحراف معیار 34/13) است (01/0p<، 67/4t=).

این یافته نشان داد که روش تغییر شیوه ی زندگی موجب افزایش میزان سازگاری زناشویی در بین همسران شده است. سپس ابعاد نه گانه سازگاری زناشویی در بین دو گروه آزمایشی و گواه به کمک آزمون آماری t مقایسه شد تا میزان تأثیر روش تغییر شیوه ی زندگی بر هر یک از ابعاد، مورد بررسی قرار گیرد (جدول 2).

همان گونه که جدول 2 نشان می دهد بین گروه آزمایشی و گواه در مؤلفه های موضوعات شخصی، مسایل مالی، حل تعارض و روابط جنسی تفاوت معناداری وجود دارد. در سایر موارد تفاوت معنی داری بین دو گروه دیده نشد.
 

جمع بندی و نتیجه گیری

این بررسی نشان داد که روش تغییر شیوه زندگی قابل آموزش و یادگیری است و به کارگیری آن موجب تغییر و بهبود شیوه ی زندگی می شود. این موضوع از آن رو مهم است که بسیاری از همسران دچار ناسازگاری زناشویی ممکن است وجود تفاوت شخصیتی و اختلاف سلیقه ها و دیدگاه های خود در زمینه هدف ها و برنامه های زندگی را به تفاوت های فرهنگی نسبت داده و آن را غیرقابل تغییر دانسته، از پی گیری آن برای حل مشکلات و افزایش سازگاری زناشویی ناامید شوند (لات و نلسون، 1995، شپیرو، 1996، به نقل از واتس و کارلوس، 1999؛ استین، 2001).

با آن که بررسی های اندکی در زمینه به کارگیری روش تغییر شیوه زندگی پیرامون ناسازگاری همسران انجام شده است (استین، 2002؛ واتس و کارلوس، 1999)، یافته های این بررسی نشان می دهد که روش مداخله ای تغییر شیوه زندگی را می توان یکی از روش های مؤثر مشاوره و روان درمانی همسران دانست.

در روش تغییر شیوه زندگی عناصری وجود دارند که موجب می شود تغییرات به وجود آمده پایدار باشند. هم چنین این عناصر چگونگی تأثیر این روش بر سازگاری همسران را توجیه می کنند. برای شناخت چگونگی تأثیر روش تغییر شیوه زندگی در کاهش میزان ناسازگاری زناشویی، باید به نکات زیر اشاره داشت: این روش بر خود، شخصیت، فردیت و یگانگی هر فرد، شیوه رویارویی او با مشکلات، باورهای او درباره خود، مشکلات زندگی و نگرش کلی او به زندگی تأثیر می گذارد (آنسباچر و آنسباچر، 1956).

تغییر شیوه زندگی حرکت به سوی هدف های نو در زندگی است (استین، 2001). در این روش هدف های زندگی همسران ارزیابی شده و هدف های نو ترسیم می شود. به دنبال آن شیوه پیشین زندگی بررسی، شیوه نو ترسیم و تکالیف جدید زندگی در پیش گرفته می شود و رفتارهای نو بر پایه تکالیف نو زندگی دنبال می شود.

در نتیجه به کارگیری این روش مداخله ای، شیوه زندگی هر فرد تغییر می یابد، فرد انعطاف پذیر می شود و با همسر و فرزندان سازگاری پیدا می کند (استین و ادواردز، 1999). بر همین پایه گفته شده که اگر هر درمانی روی مراجع انجام شود ولی شیوه زندگی او تغییر نیابد در واقع کاری روی مراجع انجام نشده است (استین، 2001). از این رو، این روش درمانی بیشتر دربرگیرنده ابعاد شخصیتی همسران است.

همسران پس از دریافت این روش درمانی با تغییر و اصلاح الگوهای تعاملی خود، الگوهای زندگی و کیفیت زندگی را بهبود می بخشند. بنابراین می توان انتظار داشت که این روش درمانی اثرات پایدار و درازمدتی را برای همسران در پی داشته باشد.

یافته دیگر پژوهش این بود که روش تغییر شیوه زندگی باعث کاهش ناسازگاری های زناشویی در ابعاد شخصی، مشکلات اقتصادی و بهبود روابط جنسی می شود. از سوی دیگر، این روش درمانی برای همسرانی که در زمینه های ارتباط، شیوه گذران اوقات فراغت، چگونگی انجام وظایف والدینی، شیوه ارتباط با بستگان و دوستان و سوگیری مذهبی ناسازگاری داشتند اثرگذار نبود.

در زمینه ماهیت تأثیر این روش بر بعد شخصی باید گفت که ویژگی های شخصی و رفتارهای فردی هر یک از همسران، می تواند پیش زمینه تعاملات بین فردی آنها باشد. رفتارهای فردی موجب شکل گیری قواعد تعامل میان همسران می شود.

بررسی ها نشان داده اند که سازگاری زناشویی یا روابط میان همسران (83/0) و تفاهم بین فردی (69/0) همبستگی دارد (احمدی، 1382 الف). موضوعات شخصی یا به عبارتی پذیرش سلیقه های رفتاری یکدیگر، به عنوان یکی از عوامل اصلی در سازگاری زناشویی شناخته شده اند.

در این زمینه سیلیمن (47) (1998) به بازخوردهای مثبت، ناکونزی (48) و راجرز (49) (1995) به کنار گذاشتن علایق فردی و کاناری (50) و استفورد (51) (1992) به ادراک برابری و مثبت بودن ویژگی هایی چون بشاش بودن، امیدوار بودن، خوش بینی و بازبودن اشاره کرده و نشان داده اند که با بهبود عوامل یادشده سازگاری زناشویی افزایش می یابد.

بنابراین پذیرش سلیقه ها و رفتارهای همسر و به بیان دیگر بروز رفتارهای پذیرفتنی از سوی او می تواند زمینه را برای برقراری تفاهم در میان همسران ایجاد کند بهبود تعاملات میان فردی موجب رضایت شخصی و بهبود روابط اجتماعی می شود. این همان هدفی است که روان شناسی فردی و روش تغییر شیوه زندگی دنبال می کند.

تأثیر تغییر شیوه زندگی در بهبود سازگاری همسران در زمینه مدیریت مالی با یافته های ناکونزی و راجرز (1995) و گریف (52) و مالهرب (53) (2001) هم سو است. روابط جنسی نقش مهمی در افزایش صمیمیت زن و شوهر دارد و هم چنین بخشی از هدف ازدواج را تأمین می کند (احمدی، 1382 ب).

بهبود توانایی همسران در حل کشمکش های زناشویی نیز در بررسی حاضر هم سو با یافته های گزارش شده در سایر پژوهش ها است که افزایش خوش بینی و نگرش مثبت نسبت به زندگی و تغییر مثبت در نگرش به خود و جهان پیرامون را موجب افزایش سلامت روانی افراد می دانند (لیتل (54)، لسی (55) و واتکینسون (56)، 1992).

به طور کلی این بررسی نشان داد که انتخاب نوع مؤثر مداخله برای کمک به همسران دچار ناسازگاری زناشویی مهم است. هر روش مداخله ای بر یک یا چند بعد از ابعاد ناسازگاری می تواند مؤثر باشد. شاید بتوان گفت روشی که بر تمامی ابعاد ناسازگاری مؤثر باشد وجود ندارد.

تعمیم یافته های پژوهش حاضر با محدودیت هایی به شرح زیر روبه رو بوده است: استقبال کم مردان (شوهران) از جلسات زوج درمانی موجب شد آزمون های سازگاری زناشویی صرفاً با زنان تکمیل شود.

هم چنین همتاسازی نمونه ها کار دشواری بود که تلاش هایی در راستای همتاسازی سنی انجام شد. انتخاب همسران از موقعیت های اجتماعی- اقتصادی متفاوت شهر و جایگزین کردن تصادفی آنها در گروه ها، از جمله فعالیت هایی برای حذف متغیرهای ناخواسته بود.

با این وجود، متغیرهایی چون شمار فرزندان، میزان تحصیلات، نوع شغل، تجارب پیشین در زندگی و وضع خانوادگی ممکن است نتایج را تحت تأثیر قرار داده باشد.

پیشنهاد می شود، سایر روش های مداخله ای مطرح در درمان ناسازگاری های همسران به صورت عملیاتی تدوین و آزمون شوند. هم چنین نتایج حاضر نشان داد که روش تغییر شیوه زندگی برای ناسازگاری های زناشویی در ابعاد برنامه های اوقات فراغت، وظایف والدینی، ارتباط با بستگان و دوستان و سوگیری مذهبی مؤثر نبوده است؛

بنابراین لازم است مناسب ترین روش مداخله ای برای بهبود ناسازگاری های زناشویی در ابعاد یادشده، بررسی و معرفی گردد. پیشنهاد می شود میزان و چگونگی اثرگذاری روش تغییر شیوه زندگی در میان گروه های سنی، جنسیتی، تحصیلی و فرهنگی گوناگون بررسی و ارزیابی شود.(57)
 
پی‌نوشت‌ها:
1. دکترای مشاوره، استادیار دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف). مرکز تحقیقات علوم رفتاری. تهران، صندوق پستی 581-19945. فاکس: 88057023-021 (نویسنده مسئول).
2. دکترای روانشناسی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف). مرکز تحقیقات علوم رفتاری.
3. دکترای مشاوره، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی (رحمه الله)، دانشکده روان شناسی.
4. دکترای روانشناسی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف). گروه روانشناسی.
5. Cumming
6. Oreilly
7. Demo
8. Alan
9. Horvitz
10. Helene
11. Sandra
12. Nock
13. Page
14. Galen
15. Niolon
16. Fowers
17. Olson
18. Nichols
19. Becvar
20. Simon
21. Helm
22. Lyman
23. Champion
24. Power
25. life style
26. Briggs
27. Peat
28. Ansbacher
29. Stein
30. Walsh
31. Macgra
32. Carlson
33. Edwards
34. Systematic Training for Effective Parenting
35. Dink Meyer
36. Mackey
37. Watts
38. Carlos
39. Active Parenting Program
40. Popkin
41. Teaching Parenting the Positive Discipline Way
42. Lott
43. Nelson
44. practical parenting program
45. Shpiro
46. Wadsby
47. Siliman
48. Nakonezny
49. Rodgers
50. Canary
51. Stafford
52. Greef
53. Malherbe
54. Little
55. Lecci
56. Watkinson
57. سپاسگزاری: از مرکز تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) که زمینه اجرای این پژوهش را فراهم ساختند و از آقایان دکتر اسنفندیار آزاد و علی ملازمانی که برای کنترل اثر درمانگر بر نتایج با نویسندگان همکاری داشتند قدردانی می شود.
 
منابع تحقیق:
احمدی، خدابخش (1382 الف). بررسی عوامل مؤثر بر سازگاری زوجین. پایان نامه دکتری مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی.
احمدی، خدابخش (1382ب). نقش روابط جنسی در سازگاری زوجین. مقاله ارایه شده در کنگره خانواده و مشکلات جنسی. دانشگاه شاهد، تهران. 23 و 24 مهرماه.
سلیمانبان، علی اکبر؛ توابی نژاد، شکوه (1373). بررسی تأثیر تفکرات غیرمنطقی بر اساس رویکرد شناختی بر نارضایتی زناشویی. دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تربیت معلم (گزارش منتشر نشده).
کارلسون، جان؛ لن؛ لوئیس، جودیت (1378). خانواده درمانی، تضمین درمان کارآمد. ترجمه: شکوه نوابی نژاد. تهران: انتشارات انجمن اولیاء مربیان.
مهدویان، فاطمه (1376). بررسی تأثیر آموزش و ارتباط بر رضایت مندی زناشویی و سلامت روانی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی تهران.
 Ansbacher, H. L., & Ansbacher, R. (1956). The individual psychology of Alfred Adler. New York: Basic Books.
BrangWin, I. C. (1968). Marriage counseling: Marriage and family in the modern world (2nd ed). New York: Thomas Y. Crowell Company.
Briggs, J., & Peat, D. (1989). The turbulent mirror. New York: Harper & Row.
Canary, D. J., & Stafford, L. (1992). Relational maintenance strategies and equity in marriage. Journal of Communi-cation Monographs, 59, 243-267.
Champion, L., & Power, M. (2000). Adult psychological problems (2nd ed). New York: Psychological Press Ltd
Cumming, E. M, & Oreilly, A. W. (1997). Fathers in family context: Effect of marital quality on child adjustment. NewYork: John Wiley and Sons.
Demo, D. H., & Alan, C. A. (1996). "Singlehood" marriage and remarriage: The effects of family structure and family relationships on mothers "well-being". Journal of Family Issues, 17, 386-407.
Fowers, B. J., & Olson, D. H. (1986). Predicting marital suc¬cess. Journal of Marital and Family Therapy, 12, 403- 413.
Fowers, B. J., & Olson, D. H. (1993). Enrich Marital Satis¬faction Scale: A reliability and validity study. Journal of Family Psychology, 7, 1-10,
Greef, P. A., & Malherbe, L. II. (2001). Intimacy and marital satisfaction in spouses. Journal of Sex & Marital Therapy, 27. 247-257.
Horvitz, A. V., Helene, R. W., & Sandra, H. W. (1997). Becoming married and mental health: A longitudinal study of a cohort of young adults. Journal of Marriage and the Family Therapy, 58. 895-907.
Landis, J. T. (1975). Personal adjustment" marriage and family (6th. ed). NewYork: Karper & Row Publishers.
Little, B. R., Lecci, L., & Watkinson, B. (1992). Personality and personal projects: Linking big live and PAC united of analysis. Journal of Personality, 60, 501-526.
Nakonezny, P. S., & Rodgers, R. (1995). The effect of no fault divorce law on the divorce rate across tile 50 states and its relation to income, education, religiosity. Jour¬nal of Marital and Family Therapy, 57,477- 488.
Nichols, W. C., & Becvar, D. (2000), Handbook of family de¬velopment and intervention, John Wiley and Sons Inc.
Niolon.R. (2000). Communication style and problem solving. available on: http://www.psychopage.com/.
Nock, S. L. (1995). A comparison of marriage and capability relationship Journal of Family Issues, 16, 53-76.
Page, R. M., & Galen, E. C. (1991). Demographic predictors of self-reported lonel iness in adults. Journal of Psychological Reports, 68, 939-945
Roger, L. (1981). Alternative life-style: Changing pattern's in marriage, family and intimacy. Journal of Sex Research, 17, 379-388.
Silliman, B. (1998). Patterns of adjustment, first three years: Marriage enrichment & domestic violence information, available on:  http://www.mvyo.edu/ag /ces/family/Ben/
marriage/ stages/ stage patterns, htm.
Simon, B. F., Helm, S., & Lyman, C. W. (1985). The language of family therapy. New York: Family Process Press.
Stein, T. H. (1998). Twelve stages of creative Adlerian psy-chotherapy. Journal of Individual Psychology, 44, 138-143.
Wadsby, M. (1998). Evaluation of the Swedish version of the Enrich Marital Inventory. Nordic Journal of Psy-chiatry, 52, 379-388.
Watts, R. E., & Carlos, J. (1999). Intervention and stra-tegies in counseling and psychotherapy. Bristol, PA: Edwards Brothers and Arbor.
Stein, H. T. (2001). Classical Adlerian psychotherapy: Couple therapy, available on: http://www.ourorld. compuserve.com/ home pages/hstein/dt303.htm.
Stein, H. T. (2002). Training classical Adlerian psycho-therapy. Washington: Alfred Adler Institute of North Western Washington.
Stein, T. H., & Edwards, M. E. (1999). Classical Adlerian theory and practice. San Francisco: Alfred Adler Institute ofSanFrancisco.
 
منبع: فصلنامه روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره 45، تابستان 1385، صص 108-101.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.