مقدمه:
یکی از شکایت های ما انسانها در زندگی که هیچ وقت جدای از ما نیستند شکایت از«مصائب و مشکلات» است، کم اطلاعی برخی از ما انسانها از حکمت و چرایی حضور آنها در زندگی مان همواره باعث یاس و نا امیدی شده است.از طرفی ندانستن نحوه مواجهه و عملکرد در برابر این گونه حوادث، منجر به این شده که گروهى از ناآگاهان، از قدیم تا امروز آنرا دستمایه قرار داده و بر عدالت خدا خرده بگیرند.
اهمیت این مسئله برای اهل ایمان بیشتر نمود دارد زیرا اهل ایمان می خواهند با دعا و تضرع و زیارت و توسل به مقابله با این مشکلات بروند .لذا به محض اجابت نشدن دعا دوباره به شک و شبهه می افتند.
از جمله این مصائب، وجود حوادث ناگوار و همگانی مانند طوفان ها و زلزله ها و یا تفاوت هایى که در میان انسان ها دیده مى شود و نیز شرور و آفت هایى که دامن انسان یا نباتات و موجودات دیگر را مى گیرد می باشند.
هدف این مقاله اشاره مختصری به حکمت این گونه مصائب و مشکلات است و در ادامه به شرایط و آداب و موانع اجابت دعا از دیدگاه اسلام اشاره خواهیم کرد.
حکمت بلایا و مصائب:
بدون شک عمل حکیم از روی حکمت است حال چه ما به حکمت آن برسیم یا نه، و از طرف دیگر برخی از مصائب را خداوند در مسیر زندگی ما ایجاد می کند!و در قرآن و سخن معصومین علیهم السلام به برخی از علل و حکمتهای آنها اشاره شده، در این قسمت برخی از این موارد را ذکر می کنیم.
1. ابتلاء و آزمایش بندگان:
آزمایش یکی از سنتهای خداوند در مورد انسانهاست، چنانکه خداوند در قرآن میفرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرین»؛(قطعاً همه شما را با چیزى از ترس، گرسنگى، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش مى کنیم؛ و بشارت ده به استقامت کنندگان).(1)
حال این امتحان که ممتحن آن خداوند می باشد در مورد بسیاری از انسانها در حوزه مشکلات و مصائب صورت می پذیرد چنانکه برخی از موارد آن را در این آیه مشاهده کردیم.
در این آیات نقش خداوند به جهت امتحان افراد به خوبی نمایان است و در لابلای همین آیات می فرماید که در این امتحان هیچ استثنایی نیست «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» (2)
جالب اینکه انبیا نیز از این امتحان استثنا نیستند؛ امام علی علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَةِ وَ ابْتَلَاهُمْ وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخَاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکَارِهِ»؛
(خداوند آنه(انبی) را با گرسنگى آزمایش کرد، و به مشقّت و رنج مبتلا ساخت، با امور خوفناک امتحان نمود، و با حوادث ناخوشایند خالص گردانید.)(3)
زندگى تمام پیامبران الهى گواه بر این امتحانات است. زندگانى موسى بن عمران از آغاز تولّد تا زمانى که براى دعوت فرعونیان قد علم کرد؛ و حوادث بعد از آن و گرفتاریهایى که در چنگال بنى اسرائیل داشت؛
و همچنین مراحل مختلف زندگى ابراهیم علیه السلام از بابل گرفته تا سرزمین مصر؛ و سپس مکّه و مخصوصاً زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که بى نیاز از توضیح است همه شاهد و گواه بر این معناست.(4)
2. پاک شدن مؤمنان از آلودگی گناهان و خطاها:
در طول زندگى لغزش هایى از مؤمنان سر مى زند که مستوجب تنبیه می شوند، خداوند به خاطر ایمان این اشخاص، عذاب آن ها را در قالب بلا در همین دنیا فرو مى فرستد تا در آخرت معذب نشوند.و به این وسیله آنها را از آلودگى پاک کرده و آماده متنعّم شدن از نعمت هاى اخروى مى گرداند. در حدیثى از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند:
«انَّ العَبدَ اِذَا کَثُرَت ذُنُوبُه وَ لَم یَکُن عِندَهُ مِنَ العَمَلِ مَا یُکَفِّرُهَا اِبتَلَأَهُ بِالحُزنِ لِیُکَفِّرُهَا»؛ (هنگامى که بنده اى گناهانش افزون شود و اعمالى که آن را جبران کند نداشته باشد خداوند او را گرفتار اندوه مى کند تا گناهانش را پاک کند.)(5)
در این گونه موارد، مصائب به اذن و اراده خداوند بخاطر عملکرد خود مؤمنان بر آنها وارد میشود و در نهایت سود آن هم به خود مؤمنین برمی گردد.
3. هشدار در جهت غفلت زدایی و برگشت به سوی خدا:
کتاب بزرگ آسمانى ما قرآن مجید در این زمینه چنین مى گوید: فساد در خشکى و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد.«لیذیقهم بعض الذى عملوا لعلهم یرجعون» تا نتیجه قسمتى از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید بیدار شوند و به سوى او باز گردند.(6)
یا در جای دیگر مى فرماید: ما نزدیکان و قوم فرعون را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم«لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ» و شاید متذکّر گردند.(7)
خداوند از همگان نسبت به انسان مهربان تر است این زنگ بیدار باش را براى او در قالب بلا و سختى به صدا در مى آورد.
تا وی را از عواقب خطرناک ضلالت و گمراهى باخبر سازد. شاید رو به سوى خدا آورد. پس مصائب در اینگونه مواقع در حقیقت رحمت و نعمت الهى است. (8)
امیر مؤمنان على(ع) مى فرماید: خداوند بندگان خویش را به هنگامى که کارهاى بد انجام مى دهند، با کمبود میوه ها و جلوگیرى از نزول برکات و بستن دَرسِ گنج هاى خیرات به روى آنان، مبتلا مى کند «لِیَتُوبَ تَائِبٌ، و...» (9) تا شاید کسی برگردد.
4. پرورش و تکامل انسان در آغوش مشکلات و مصائب:
بسیار مى شود که حوادث سخت و ناگوار، ارادهها را قوى و بر قدرت فرد می افزاید، درست همانند فولادى که در کوره هاى داغ، آبدیده و مقاوم مى شود. مثلاً جنگ چیز بدى است ولى گاهى یک جنگ سخت و طولانى استعداد یک ملّت را شکوفا مى کند،پراکندگى را مبدّل به وحدت و عقب ماندگى ها را به سرعت جبران مى نماید.در قرآن مجید چنین مى خوانیم: «عسى ان تکرهوا شیئا و یجعل اللَّه فیه خیرا کثیرا»(10)؛ (اى بسا چیزى را ناخوشایند بشمرید امّا خداوند در آن خیر فراوان قرار دهد).
استاد مطهری (ره) در این مورد می فرماید: اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه میگردد. قرآن میفرماید: «همانا انسان را در رنج و سختی آفرینش دادهایم»(11)
آدمی باید مشقتها را تحمل کند و سختیها را بکشد، تا هستی لایق خود را بیابد. تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است، موجودات زنده با این شلاق راه خود را بسوی کمال میپیمایند، این قانون در جریان نباتات، حیوانات و بالاخص انسان صادق است».
امیرالمؤمنین علیه السّلام در یکی از نامههای خود به عثمان بن حنیف به این قانون بیولوژیک اشاره میکند که در ناز و نعمت زیستن، موجب ضعف و ناتوانی میگردد .
و برعکس زندگی در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک میسازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا میگرداند.
آنگاه حضرت توضیح میدهد که درختان بیابانی که از مراقبت و رسیدگی مرتّب باغبان محروم میباشند، چوب محکمتر و بادوام تر دارند، درختان باغستانها که دائماً مراقبت شدهاند و باغبان به آنها رسیدگی کرده نازک پوستتر و بیدوام ترند.
استاد در ادامه میفرماید: خدا برای تربیت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشریعی و تکوینی دارد و در هر برنامه شداید و سختیها را گنجانیده است.
در برنامة تشریعی عبادت را فرض کرده و در برنامة تکوینی، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است. روزه، جهاد، انفاق و نماز، شدایدی است که با تکلیف ایجاد گردیده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تکمیل نفوس و پرورش استعدادهای عالی انسانی است.
گرسنگی، ترس، تلفات مالی وجانی و ... شدایدی است که در تکوین پدید آورده شده است و بطور قهری انسان را در برمیگیرد.(12)
5. مشکلات و فراز و نشیب ها به زندگى روح مى دهد:
مواهب زندگی در سایه مشکلات نمود پیدا می کند مثلاً اگر در تمام عمر بیمارى وجود نداشت لذت سلامتى هرگز احساس نمى شد،به دنبال یک شب تب داغ و سوزان و سردرد شدید و جانکاه است که صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتى در ذائقه انسان شیرین مى گردد که هر زمان به یاد آن شب بحرانى و رنج مى افتد متوجّه مى شود چه گوهر پرارزشى به نام سلامتى در اختیار دارد.
شما هیچ معمار با ذوقى را پیدا نمى کنید که دیوارهاى یک سالن بزرگ را مانند دیوار یک زندان صاف و یکنواخت کند، بلکه با فراز و نشیب و پیچ و خم ها به اصطلاح به آن حالت مى دهد.
چرا جهان طبیعت این قدر زیباست؟ چرا منظره جنگل هایى که بر روى کوهپایه ها مى روید و نهرها به صورت مارپیچ از لابه لاى درختان کوچک و بزرگش مى گذرد آن قدر جالب و دل انگیز است؟!
یک دلیل روشن آن عدم یکنواختى است. روى این حساب باید قبول کرد که حداقل بخشى از مشکلات و حوادث ناگوار زندگى این فلسفه را دارد که به بقیه زندگى روح مى دهد .
و آن را شیرین و قابل تحمل مى سازد، ارزش نعمت ها را آشکار مى کند، و به انسان امکان مى دهد که از مواهبى که در دست دارد حداکثر بهره بردارى کند.(13)
6. دریافت اجر و پاداش در مقابل تحمل مصائب و مشکلات زندگی:
بدیهى است که خداوند به کسى ظلم نمى کند چنانکه می فرماید: «وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّم» (14) در کتب کلامى و اعتقادى تحت عنوان «اعواض الآلام» .عوض هاى سختى ها و رنج ها» بیان شده که سختى ها و مصائبى که از جانب خداوند به انسان ها مى سد در آخرت جبران مى شود.
گذشته از این مطلب صبر و استقامت در برابر شدائد و مصائب و پیمودن راه سعادت و تکامل در شرائط سخت و دشوار، أجر و پاداش اخروى بسیارى را نصیب انسان خواهد نمود.
چنان که در روایتى نقل شده که روزى عبداللّه بن ابى یعفور نزد امام صادق(علیه السلام) به شکوه و گلایه پرداخت که من همیشه در سختى و بیمارى به سر مى برم، امام(علیه السلام) در جواب فرمودند:
«لَو یَعلَم المؤمنُ مِن مَا لَهُ مِنَ الأَجرِ فِى المَصائبِ لَتَمَنّى أنّهُ قَرَضَ بِالمَقاریض»؛ (اگر شخص مؤمن بداند که پایدارى در برابر مصائب و سختى ها چه اندازه اجر و ثواب دارد، آروز مى کند که بدن او با قیچى قطعه قطعه شود.) (15)
خداوند به این واقعیت در سوره توبه اشاره کرده است آنجا که می فرماید: هیچ تشنگى و خستگى، و گرسنگى در راه خدا نمى رسد و ضربه اى از دشمن نمى خورید، مگر اینکه به خاطر آن، عمل صالحى براى شما نوشته مى شود.»(16)
7. شناخت دوست واقعی از غیر آن:
مصیبت در افراد گاهی باعث می شود دوست و دشمن حقیقی او برای او شناسایی شوند چنانکه خداوند به رسول الله می فرماید: ؛(هرگاه نیکى به تو رسد، آنها را ناراحت مى کند؛ و اگر مصیبتى به تو رسد، مى گویند: «ما تصمیم خود را از پیش گرفته ایم.» و بازمى گردند در حالى که خوشحالند!)(17)
دوست واقعی در فراز و نشیب زندگی همراه دوست خود می باشد و چه بسا در غمها و مصیبتهای او بیشتر به او سر بزند و خالصانه در پی رفع گرفتاریهای او باشد بر خلاف دوست زبانی که هر جا به نفع اوست اظهار دوستی می کند ولی در مشکلات و نیازها خبری از او نیست!
8. مصائب گذشتگان مایه عبرت آیندگان:
توجه به علل مصیبت گذشتگان و عاقبت اعمال آنان می تواند بهترین تلنگر برای آیندگان باشد تا راهی را که گذشتگان رفتند و باعث بدبختی آنها شد را انجام ندهند. معذب شدن انسانها از سنتهای خداوند است،که تابع عللی است و هرگاه علل آنها محقق شوند، معلول آنها هم خواهد آمد. خداوند در قرآن مردم را از دچار شدن به مصیبتی همچون مصیبتهای اقوام قبلی بر حذر می دارد و از قول یکی از پیامبرانش می فرماید:
( اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست!)(18)
ذکر و دعا بخشی از ایمان مداری است
پیامبر عزیز اسلام (ص)، ذکر را به عنوان قطعهای از پازل ایمان، در کنار چند ویژگی اساسی دیگر برشمردهاند: "برترین ایمان آن است که برای خدا دوست بداری، برای خدا دشمن بداری، زبانت را در ذکر خدا به کار گیری، آنچه برای خود دوست داری، برای مردم نیز دوست داشته باشی و آنچه را بر خود نمی پسندی برای مردم نیز نپسندی، و به نیکی سخن گویی یا خاموش بمانى." (19)
پس ذکر زبانی، مطلوب و یکی از شروط لازم است؛ اما شرط کافی نیست. نمونهای دیگر از سیره عملی ائمه اطهار (ع):
امام صادق (ع) میفرمایند: پدرم (ع) بسیار ذکر خدا می گفت، هر وقت با ایشان راه میرفتم میدیدم ذکر خدا میگوید. هر وقت با ایشان غذا می خوردم می دیدم ذکر خدا می گوید.
با مردم مشغول صحبت کردن بود، امّا این کار او را از ذکر خدا باز نمی داشت. می دیدم زبانش به کامش چسبیده است و لا إله إلاّ اللّه می گوید. او ما را جمع می کرد و دستور می داد تا هنگام طلوع آفتاب ذکر بگوییم..
به کسانی از ما که قرآن بلد بودیم می فرمود قرآن بخوانیم و به کسانی که قرآن خواندن نمی دانستند، دستور می داد ذکر بگویند.(20)
بر اساس مشی و مرام اهل بیت علیهم السلام، اصل، این است که ذکر الهی، بخشی از زندگی ما باشد.
چرا ذکر و دعا مشکلات و مصائب ما را حل نمی کند؟
پوستین خالی عمل، مقبول اسلام نیست
مکتب اصیل قرآن و اهل بیت (ع) در پاسخ به سؤال فوق می فرماید، صرف دعا کردن دلیل بر مقبولیت و استچابت نیساو زیرا خیلی امور دیگر، بشرطها و شروطها دارد.در احادیث ائمه اطهار (ع) به مناسبتهای مختلف و گاه در پاسخ به مراجعه کنندهای که جویای حل مشکلی بوده، گفتن برخی اذکار را توصیه کردهاند که شاید مشهورترین آنها، ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س) باشد.
اذکاری خاص با تعیین عددی خاص که برای حل یک مشکل خاص، پیامبر بزرگوار اسلام به حضرت صدیقه طاهره (س) تعلیم فرمودند.
صحت و اصالت ذکر و دعا را بررسی کنیم.
پس دست به اختراع اذکار و اورادی میزنند که هیچ منبع و منشأ معتبری در منابع دینی ندارد، یا اذکار اصیل را تحریف نموده است.نکته مهم این است که ذکر، یک داروی معنوی است و اگر احیاناً به صورت ناآگاهانه و به غلط استفاده شود، ممکن است اثرات مخربی داشته باشد.
و این یک هشدار جدی را میطلبد. بنابراین ذکر را نمیتوان از هر کسی آموخت و در این مورد به هر کسی اعتماد کرد.
موانع استجابت دعا را برداریم.
عقوق والدین:
یکی دیگر از موانع اجابت دعا، عقوق والدین و نافرمانی از آنهاست. امام صادق علیه السلام می فرماید: گناهانی که نعمت ها را زوال می آورند ستم کردن و... است .و آن گناهانی که دعا را رد می کنند و فضا را تاریک می گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنهاست(21)
حکمت خدا:
بسیاری از دعاهای انسان حتی با رعایت آداب و شرایط خاص دعا، باز هم به مرحله اجابت نمی رسد. اینها همانهایی است که حکمت خداوند برآورده شدنش را جایز نمی داند.زیرا برآورده شدن این دعاها جز شر و نزدیکی انسان به آتش دوزخ هیچ ثمره ای نخواهد داشت. چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
همانا بنده در آستانه رسیدن به حاجتی از حاجتهای دنیا قرار می گیرد، امّا خداوند از فراز هفت آسمان، یاد او می کند و می فرماید: فرشتگان من، این بنده ام به حاجتی از حاجتهای دنیا نزدیک شده است.
اگر آن را برایش بگشایم، دری به سوی آتش گشوده ام. پس آن را از او دور کنید.[ (22)
گناه
ـ الإمام علی(ع): المَعصِیةُ تَمنَعُ الإِجابَةَ. (23) امام على(ع): گناه، مانع اجابت مى شود.ـ الإمام علی(ع): لا تَستَبطِئ إجابَةَ دُعائِک، وقَد سَدَدتَ طَریقَهُ بِالذُّنوبِ. (24)امام على(ع): راه دعا را با گناهان بسته اى. بنا بر این، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان.
ستم
رسول اللّه (ص): لا تَظلِموا فَتَدعوا فَلا یستَجابَ لَکم(25)پیامبر خدا(ص): ستم نکنید که در این صورت، دعا مى کنید و دعایتان مستجاب نمى شود.نافرمانى از پدر و مادر و آزردن آنها
الإمام الصادق(ع): الذُّنوبُ الَّتی تُغَیرُ النِّعَمَ البَغی، ... وَالَّتی تَرُدُّ الدُّعاءَ وتُظلِمُ «۱» الهَواءَ عُقوقُ الوالِدَینِ.[ (26)امام صادق(ع): گناهانى که نعمت ها را زوال مى آورند، ستم کردن... است و آنهایى که دعا را رد مى کنند و فضا را تاریک مى گردانند، نافرمانى از پدر و مادر و آزردن آنهاست.
بریدن از خویشاوندان
رسول اللّه(ص): قَطیعَةُ الرَّحِمِ تَحجُبُ الدُّعاءَ. (27) پیامبر خدا(ص): بریدن پیوند خویشاوندى، مانع اجابت دعا مى شود.
زنا
الإمام الباقر(ع): أوحَى اللّهُ إلى موسَى بنِ عِمرانَ: لا تَزنِ فَأَحجُبَ عَنک نورَ وَجهی، وتُغلَقَ أبوابُ السَّماواتِ دونَ دُعائِک. (28)امام باقر(ع): خداوند به موسى بن عمران وحى فرمود که: «زنا مکن، که پرتو رویم را از تو باز مى دارم و درهاى آسمانها به روى دعایت بسته مى شوند».
شرابخوارى
القاسم أبوعبدالرحمن: سَمِعتُ رَسولَ اللّهِ(ص) یقولُ فِی الخَمرِ: مَن وَضَعَها عَلى کفِّهِ لَم تُقبَل لَهُ دَعوَةٌ، ومَن أدمَنَ عَلى شُربِها سُقِی مِنَ الخَبالِ(29)ابو عبد الرحمان، قاسم: از پیامبر خدا شنیدم که درباره شراب مى فرماید: «هر که آن را در کف بگیرد، هیچ دعایى از او پذیرفته نمى شود، و هر که بر نوشیدن آن مداومت ورزد، از چرکابه اهل دوزخ «۱» به او نوشانده مى شود».
ترک امر به معروف و نهى از منکر
الإمام علی(ع): لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنَّهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلِّی اللّهُ أمرَکم شِرارَکم، ثُمَّ تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم عَلَیهِم. (30)امام على(ع): امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که خداوند، امور شما را به دست بَدانتان مى سپارد، و آن گاه نفرینشان مى کنید؛ امّا نفرینتان پذیرفته نمى شود.
سبُک شمردن نماز
رسول اللّه(ص) لِفاطِمَةَ(س): یا فاطِمَةُ، مَن تَهاوَنَ بِصَلاتِهِ مِنَ الرِّجالِ وَالنِّساءِ ابتَلاهُ اللّهُ بِخَمسَ عَشرَةَ خَصلَةً: سِتٌّ مِنها فِی دارِ الدُّنیا... فَأَمَّا اللَّواتی تُصیبُهُ فی دارِ الدُّنیا... ولا یرتَفِعُ دُعاؤُهُ إلَى السَّماءِ، وَالسّادِسَةُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فی دُعاءِ الصّالِحینَ.[ (31)پیامبر خدا(ص) به فاطمه(س): اى فاطمه! هر کس، از مرد و زن، نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده چیز مبتلا مى کند: شش تاى آنها در سراى دنیاست... و آن شش چیزى که در سراى دنیا به او مى رسد، این است که: ... و [پنجم] دعایش به آسمان بالا نمى رود، و ششم، براى او در دعاى نیکان، بهره اى نیست.
سخن چینى
بحار الأنوار: رُوِی أنَّ موسَى(ع) استَسقى لِبَنی إسرائیلَ حینَ أصابَهُم قَحطٌ. فَأَوحَى اللّهُ تَعالى إلَیهِ: إنّی لا أستَجیبُ لَک ولا لِمَن مَعَک وفیکم نَمّامٌ قَد أصَرَّ عَلَى النَّمیمَةِ. (32)بحار الأنوار: روایت شده است که موسى(ع) براى بنى اسرائیل که دچار قحطى شده بودند، طلب باران کرد؛ امّا خداوند متعال به او وحى فرمود که: «با وجود سخن چینى که در میان شما هست و به سخن چینى اش ادامه مى دهد، نه دعاى تو و نه دعاى همراهانت را اجابت نمى کنم».
آوازه خوانى
الإمام الصادق(ع): بَیتُ الغِناءِ لا تُؤمَنُ فیهِ الفَجیعَةُ، ولا تُجابُ فیهِ الدَّعوَةُ، ولا یدخُلُهُ المَلَک.[ (33)امام صادق(ع): خانه اى که در آن آوازه خوانى شود، از فاجعه در امان نیست، و دعا در آن مستجاب نمى گردد، و فرشته واردش نمى شود.وفا نکردن به عهد خدا
جمیل عن الإمام الصادق(ع): قالَ لَهُ رَجُلٌ: جُعِلتُ فِداک، إنَّ اللّهَ یقولُ: «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَکمْ» وإنّا نَدعو فَلا یستَجابُ لَنا!قالَ: لِأَنَّکم لا تَفونَ اللّهَ بِعَهدِهِ، وإنَّ اللّهَ یقولُ: «أَوْفُواْ بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِکمْ»، وَاللّهِ لَو وَفَیتُم للّهِ لَوَفَى اللّهُ لَکم. (34)جمیل: مردى به امام صادق(ع) گفت: قربانت گردم! خداوند مى فرماید: «مرا بخوانید تا پاسختان دهم»، و ما مى خوانیم و پاسخ داده نمى شویم.
فرمود: «علّتش آن است که شما به عهد خدا وفا نمى کنید. خدا مى فرماید: «به عهد من وفا کنید تا به عهد [م با] شما وفاکنم». به خدا سوگند، اگر با خدا وفا مى کردید، قطعا خدا با شما وفا مى کرد».
متوسّل شدن به غیر خدا
رسول اللّه(ص): یقولُ اللّهُ عز و جل: ما مِن مَخلوقٍ یعتَصِمُ [بِمَخلوقٍ] دونی، إلّا قَطَّعتُ أسبابَ السَّماواتِ وأسبابَ الأَرضِ مِن دونِهِ؛ فَإِن سَأَلَنی لَم اعطِهِ، وإن دَعانی لَم اجِبهُ. وما مِن مَخلوقٍ یعتَصِمُ بی دونَ خَلقی إلّا ضَمَّنتُ السَّماواتِ وَالأَرضَ رِزقَهُ؛ فَإِن دَعانی أجَبتُهُ، وإن سَأَلَنی أعطَیتُهُ، وإنِ استَغفَرَنی غَفَرتُ لَهُ. (35)پیامبر خدا(ص): خداى عز و جل مى فرماید: «هیچ مخلوقى نیست که به غیر من چنگ زند، مگر آن که اسباب آسمان ها و اسباب زمین را از او قطع مى کنم.
پس اگر از من خواست، به او نمى دهم و اگر مرا خواند، پاسخش نمى دهم؛ و هیچ مخلوقى نیست که به من، و نه خلق من، چنگ زند، مگر آن که آسمان ها و زمین را ضامن روزىِ او مى گردانم. پس اگر مرا خوانْد، پاسخش مى دهم و اگر از من خواست، به او مى دهم، و اگر از من آمرزش طلبید، او را مى آمرزم».
حکمت خداوند
رسول اللّه(ص): إنَّ العَبدَ لَیشرِفُ عَلى حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنیا، فَیذکرُهُ اللّهُ مِن فَوقِ سَبعِ سَماواتٍ، فَیقولُ: مَلائِکتی إنَّ عَبدی هذا قَد أشرَفَ عَلى حاجَةٍ مِن حَوائِجِ الدُّنیا؛ فَإِن فَتَحتُها لَهُ فَتَحتُ بابا إلَى النّارِ، ولکنِ ازووها عَنهُ.فَیصبِحُ العَبدُ عاضّا عَلى أنامِلِهِ، یقولُ: مَن سَبَقَنی؟ مَن دَهانی؟ وما هِی إلّا رَحمَةٌ رَحِمَهُ اللّهُ بِها. 36)
پیامبر خدا(ص): همانا بنده در آستانه رسیدن به حاجتى از حاجت هاى دنیا قرار مى گیرد؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان، یاد او مى کند و مى فرماید:
«فرشتگان من! این بنده ام به حاجتى از حاجت هاى دنیا نزدیک شده است. اگر آن را برایش بگشایم، درى به سوى آتش گشوده ام. پس، آن را از او دور کنید».
بنده انگشت حسرت مى گزد و مى گوید: چه کسى بر من [در رسیدن به آن حاجت] پیشى گرفت؟ چه کسى به من نیرنگ زد؟ در صورتى که این، جز یک لطف نیست که خداوند در حقّ او نموده است.
الإمام علی(ع): إنَّ کرَمَ اللّهِ سُبحانَهُ لا ینقُضُ حِکمَتَهُ، فَلِذلِک لا یقَعُ الإِجابَةُ فی کلِّ دَعوَةٍ. (37)امام على(ع): کرَم خداوند سبحان، حکمت او را نقض نمى کند. از این روست که همه دعاها اجابت نمى شود.
حل نشدن مشکلات و مصائب از منظر حضرت علی (ع)
نامه 31 «نهج البلاغه» که خطاب به امام حسن(علیه السلام) نوشته شده در پاسخ این سؤال به چهار نکته اشاره مى کند:1- نیّت دعاکننده آلوده است
نخست اینکه گاه مى شود که نیّت دعاکننده آلوده است و از قلب پاک و شستشو یافته از گناه سرنزده است؛ مى فرماید:(و هرگز نباید تأخیر اجابت دعا تو را مأیوس کند؛ زیرا بخششِ پروردگار به اندازه نیّت [بندگان] است)؛ «فَلَا یُقَنِّطَنَّکَ إِبْطَاءُ إِجَابَتِهِ فَإِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلَى قَدْرِ النِّیَّةِ».
در حدیثی از کتاب «کافی» نیز آمده که دعایى به اجابت مى رسد که از سینه پاک و قلب پرهیزکار برخیزد(38)،
بنابراین اگر بخشى از دعا به اجابت برسد و بخشى نرسد معلول آلودگى نیّت بوده است و روایاتى که مى گوید یکى از شرایط استجابت دعا، توبه از گناه است نیز به همین معنا اشاره دارد.
2- اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر شود
حضرت به دومین مانع اشاره کرده و مى فرماید: (گاه مى شود که اجابت دعا به تأخیر مى افتد تا اجر و پاداش درخواست کننده بیشتر گردد و عطاى آرزومندان را فزون تر کند)؛«وَ رُبَّمَا أُخِّرَتْ عَنْکَ الْإِجَابَةُ، لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِلِ وَ أَجْزَلَ لِعَطَاءِ الْآمِلِ». به بیان دیگر خداوند اجابت دعاى بنده اش را به تأخیر مى اندازد تا بیشتر بر در خانه او باشد و نتیجه فزون ترى نصیب او گردد و این نتیجه علاقه اى است که خدا به او دارد.
3- از آن بهتر را خداوند به انسان می دهد.
آن گاه درباره سومین مانع چنین مى فرماید: (گاه مى شود چیزى را از خدا مى خواهى و به تو داده نمى شود در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت یا دراز مدت به تو داده خواهد شد یا آن را به چیزى که براى تو بهتر از آن است تبدیل مى کند)؛«وَ رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّیْءَ فَلَا تُؤْتَاهُ، وَ أُوتِیتَ خَیْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلاً». اشاره به اینکه گاه چیز کوچکى از خدا مى خواهى و خداوند به مقتضاى عظمتش و گستردگى رحمتش آن را به تو نمى دهد و از آن برتر را زود یا دیر در اختیار تو مى گذارد؛
مانند کسى که به سراغ شخص کریمى مى رود و از او تقاضاى خانه محقر معینى مى کند و او درخواستش را نمى پذیرد؛ اما بعداً خانه اى وسیع و آباد و مرفه در اختیار او مى گذارد.
4-اگر اجابت شود به هلاکت می رسد.
سپس حضرت از علت چهارم سخن مى گوید که از مهمترین علت هاست و مى فرماید: (گاه چیزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مایه هلاک دین توست [خداوند آن را از تو دریغ مى دارد و چیزى بهتر از آن به تو مى دهد])؛«أَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِمَا هُوَ خَیْرٌ لَکَ، فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِیهِ هَلَاکُ دِینِکَ لَوْ أُوتِیتَهُ».بسیارى از ما بر اثر بى اطلاعى از عواقب امور گاه چیزهایى را با اصرار و با تمام وجود از خدا مى خواهیم در حالى که مایه هلاکت و بدبختى ما مى شود.
خداوند که عالِم به عواقب امور است دعاى ما را به اجابت نمى رساند؛ ولى ما را دست خالى هم برنمى گرداند و چیزى که صلاح ماست مى بخشد. «قرآن مجید» نیز اشاره اى به این معنا دارد که مى فرماید:
«وَ عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ»(39)؛ (چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است؛ و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن است)
ارتباط حضور قلب و مستجاب شدن دعا
در اثنای عبادات و دعا، هر وقت و هرجا، به هر بهانه ای و به هر علتی «فکر» وی، خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد و «فکر» خود را در حال حضور نگه دارد و به «حضور» ادامه دهد. اگر «فکر» او بر اثر غفلت به این سو و آن سو رفت، فوراً متذکر شده و رشته فکر را قطع کند و به «حضور» برگردد.بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملًا ملتزم بوده و مجاهدت کند و در آن هیچ سستی روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با «حضور فکری»، «حضور دل» نیز محقق خواهد گشت.
و وقتی چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیرد از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازد. (40)
اسم اعظم و استجابت دعا
در روایات ائمه معصومین(علیه السلام) بیان شده است که هر کس از «اسم اعظم» با خبر باشد نه فقط دعایش مستجاب است، بلکه با استفاده از آن مى تواند به فرمان خدا در جهان طبیعت تصرّف کرده و کارهاى مهمّى انجام دهد.(41)نقل شده است که «اسم اعظم» سرّی از اسرار بوده، دانستن آن کلید گشایش بسیاری از مشکلات است.برای مثال می بینیم امام باقر(علیه السلام) در روایتی می فرماید: (نام اعظم خدا هفتاد و سه حرف است که آصف یک حرف آن را مى دانست و آن را به زبان آورد.
پس هر آنچه میان آصف و تخت بلقیس بود در کام زمین فرو رفت و آصف دست دراز کرد و تخت را برداشت و سپس زمین به حال نخست برگشت و این همه در یک چشم بر هم زدن رخ داد.
هفتاد و دو حرف از اسم اعظم نزد ماست و یک حرف نزد خداوند تبارک و تعالى مى باشد و آن را به علم غیب خود ویژه گردانیده است و هیچ قدرت و توانى جز از خداى بلند مرتبه بزرگ نیست)؛ (42)
امام رضا(علیه السلام) نیز در آثار «اسم اعظم»، در بخشی از تفسیر آیه 175 سوره اعراف(43) می فرماید: (اسم اعظم به «بلعم باعورا» اعطا شده بود و با آن دعا می کرد و دعایش نیز مستجاب بود.
بعدها او به فرعون متمایل و به او ملحق شد. هنگامی که فرعون در پی موسی(علیه السلام) و اصحابش بود فرعون از بلعم خواست که علیه موسی(علیه السلام) و اصحابش دعا کند تا آنها بتوانند دستگیرشان کنند.
بلعم نیز سوار بر الاغش شد تا دنبال موسی(علیه السلام) و اصحابش روانه شود اما آن چارپا حرکت نکرد. بلعم نیز شروع به زدن مرکبش کرد تا اینکه به اذن خداوند متعال به زبان آمد و گفت:
وای بر تو! چرا مرا می زنی؟ آیا می خواهی همراهت بیایم تا علیه موسی(علیه السلام) و قوم با ایمانش دعا کنی؟ بلعم گوش نکرد و آن قدر حیوان را زد تا آن را کشت و بعد از آن بود که زبانش از اسم اعظم تهی شد و آن را از یاد برد)؛ (44)
شناخت و معرفت نسبت به خدا:
شناخت خداوند متعال، یکی از مهمترین شرایط استجابت دعاست. با توجه به روایاتی که در این زمینه آمده است، درمی یابیم که بدون تحصیل این شناخت، دعای فرد مستجاب نخواهد شد.پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خداوند عزوجل فرمود: هر که از من درخواست کند، در حالی که بداند من سود و زیان می رسانم، درخواست او را می پذیرم(45)
در روایتی دیگر از امام کاظم علیه السلام نقل شده است که عده ای به امام صادق علیه السلام گفتند: دعا می کنیم، اما دعایمان مستجاب نمی شود! حضرت فرمود: چون شما کسی را می خوانید که نمی شناسیدش. (46)
اخلاص از شرایط ستجابت دعا
اخلاص به معنای پاک و خالص ساختن قصد و نیت از غیر خداست و به عبارت دیگر «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هر گونه شرک خفى و جلى پاک باشد.» (47)حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید: کسی که از سر اخلاص دعا کند، به یکی از این سه چیز دست می یابد: گناهی آمرزیده یا خیری زودهنگام یا به تأخیر افتادن شرّ و گزند. (48)
هماهنگی سایر شئون دعا کننده:
یعنی آنها با هدف تکوین و تشریع هماهنگی داشته باشند. دل پاک و صاف باشد، کسب و روزی حلال باشد، مظالم مردم برگردن نداشته باشد.امام صادق می فرمایند: هرگاه یکی از شما بخواهد دعایش مستجاب شود، کار و کسب و راه درآمد و روزی خود را پاکیزه کند و خود را از زیر بار مظلمه هایی که از مردم بر عهده دارد خلاص کند، زیرا دعای بنده ای که در شکمش مال حرام باشد به سوی خدا بالا برده نمی شود. (49)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جواب به کسی که به ایشان گفت: دوست دارم دعایم مستجاب شود فرمود: خوراکت را پاک گردان و حرام را وارد شکمت مکن. (50)
طبق روایاتی که بیان شد این چنین برداشت می شود که عمل صالح و لقمه حلال در استجابت دعا به درگاه الهی مؤثر است و کسی که از حرام گوشتی به بدنش برویاند و یا حق کسی بر گردنش باشد و از خدای متعال در خواستی نماید، جوابی نخواهد شنید.
پی نوشت:
1. سوره بقره، آیه 155.1. سوره قلم، آیه 18.
3. نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: للصبحی صالح، ص291، خطبه قاصعه (192، العبرة بالماضین.
4. پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، ج7، ص406، شرح و تفسیر تکبر براى هیچ کس روا نیست .
5. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ج2، ص444، باب تعجیل عقوبة الذنب .
6. سوره روم، آیه 41.
7. سوره اعراف، آیه 130 .
8. پنجاه درس اصول عقاید براى جوانان، ناصر مکارم شیرازى، ص104، درس چهارم فلسفه حوادث ناخوشایند زندگى
9. نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق / مصحح: للصبحی صالح، ص199، خطبه 143 و من خطبة له ع فی الاستسقاء و فیه تنبیه العباد وجوب استغاثة رحمة الله إذا حبس عنهم رحمة المطر .
10. سوره نساء، آیه 19.
11. سورة بلد، آیة 4.
12. استاد مطهری، عدل الهی، انتشارات صدرا، چاپخانة علامة طباطبایی، چاپ سوم 1376، ص 178 ـ 179.
13). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى ناصر، دار الکتب الإسلامیة، ج20، ص447، 2 - رفع یک اشتباه بزرگ .
14. سوره حج، آیه 10.
15. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، ج2، ص255، باب شدة ابتلاء المؤمن؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح جمعى از محققان، ج 78، ص196، باب 1 فضل العافیة و المرض و ثواب المرض و علله و أنواعه .
16. سورة توبة، آیة 120 و 121.
17. سوره توبه، آیه 50.
18. سوره هود، آیه 89 .
19. میزان الحکمه، ج1،ص436
20.میزان الحکمه، ج1،ص 345
21.ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، دارالحدیث، چاپ پنجم ۱۳۸۴، ج ۱۴، ص ۷۰۹۹، ح ۲۲۷۱۲.
22.اللیثی الواسطی، علی بن محمد؛ عیون الحکم والمواعظ، تحقیق، حسنی بیرجندی، حسین؛ قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶ ش، چاپ اول، ص۱۵۱، ح۳۳۱۱.
23. غرر الحکم، ح ۷۹۲ و ۹۲۸؛ عیون الحکم والمواعظ، ص ۲۳، ح ۱۸۸.
24. غرر الحکم، ح ۱۰۳۲۹؛ عیون الحکم والمواعظ، ص ۵۲۴، ح ۹۵۳۷.
[25.مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۴۲۳، ح ۹۱۹۱.
26. الکافی، ج ۲، ص ۴۴۷، ح ۱؛ علل الشرایع، ص ۵۸۴، ح ۲۷؛ معانی الأخبار، ص ۲۷۰، ح ۱.
27.نزهة الناظر، ص ۳۷، ح ۱۱۵.
28.المحاسن، ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۳۳۱ عن أبی حمزة؛ بحار الأنوار، ج ۷۹، ص ۲۷، ح ۳۳.
29.المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۳۷۴، ح ۸۷۹؛ کنزالعمّال، ج ۵، ص ۳۵۰، ح ۱۳۱۸۸.
30. الکافی، ج ۷، ص ۵۲، ح ۷.
31. فلاح السائل، ص ۶۱، ح ۱؛ بحار الأنوار، ج ۸۳، ص ۲۱، ح ۳۹.
32.بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۲۶۸، ح ۱۹.
33. الکافی، ج ۶، ص ۴۳۳، ح ۱۵.
34. تفسیر القمّی، ج ۱، ص ۴۶؛ بحار الأنوار، ج ۹۳، ص ۳۶۸، ح ۳.
35.لأمالی، شیخ طوسی، ص ۵۸۵، ح ۱۲۱۰؛ تنبیه الخواطر، ج ۲، ص ۷۴.
36. حلیة الأولیاء، ج ۷، ص ۲۰۸.
37.غرر الحکم، ح ۳۴۷۸؛ عیون الحکم والمواعظ، ص ۱۵۱، ح ۳۳۱۱.
38. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 2، ص 268.
39. سوره بقره، آیه 216.
40.چهل حدیث، ص 361 و 362؛ راهیان کوى دوست، ص 83- 84.
41. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374هـ.ش، چاپ اول، ج 7 ص 30.
42. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407هـ.ق، چاپ چهارم، ج 1، 230.
43. «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوینَ»؛ (و بر آنها بخوان سرگذشت آن کس را که آیات خود را به او دادیم ولى [سرانجام] خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد و از گمراهان شد).
44. تفسیر القمی، قمى، على بن ابراهیم، محقق/ مصحح: موسوى جزایرى، طیّب، قم، دارالکتاب، 1404هـ.ق، چاپ سوم، ج 1، ص 248.
45.ابن بابویه القمّی، محمد بن علی؛ ثواب الأعمال و عقاب الاعمال، تحقیق، غفاری، علی اکبر، تهران، مکتبه الصدوق، ص ۱۸۴، ح ۱.
46.ابن بابویه القمّی، محمد بن علی؛ التوحید، تحقیق، طهرانی، سید هاشم؛ قم، مؤسسه النشر اسلامی، ۱۳۹۸ ق، چاپ اول، ص ۲۸۸، ح ۷.
47.فیض کاشانى، ملا محسن؛ المحجة البیضاء، تصحیح و تعلیق، على اکبر غفارى، تهران، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۴۱۷ق، چاپ چهارم، جلد ۸، صفحه ۱۲۸ (با تلخیص).
48.معتزلی، عبدالحمید بن محمد بن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، تحقیق، ابوالفضل، محمد؛ بیروت، داراحیاء التراث، ۱۳۸۷ ق، چاپ دوم، ج ۲۰، ص ۲۷۶، ح ۱۸۷.
49.بحارالنوار، ج ۹۳ ص ۳۲۱. بیست گفتار، استاد مطهری، چاپ بیست، ۱۳۸۳، ص۲۴۱ .
50.مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج ۹۳، ص ۳۷۳، ح ۱۶.
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&catid=27322&mid=415438https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/41290
http://islamquest.net/fa/archive/question/fa983
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa1516
https://www.khabaronline.ir/news/1703933
https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/52718
https://wiki.ahlolbait.com/cite_ref-
https://pasokhgoo.ir/content
http://hadith.net/post/3927
https://wiki.ahlolbait.com