دشت هويج (گرچال)
دشت هويج، يا دشت گرچال (آگرچال)، نام گستره اي کوچک و زيبا بالا دست روستاي افجه، در نزديکي لواسان است. با يک تا يک و نيم ساعت پياده روي از روستاي افجه به سمت شمال (در امتداد رودخانه و در مسير مالرو) مي توان به اين دشت زيبا و مرتفع رسيد. روستاييان و دهقانان مي گويند که دليل نامگذاري اين مکان به دشت هويج اين بوده که در گذشته در اين دشت هويج کشت مي شده است. هرچند که امروزه هيچ اثري از کشت هويج در آن يافت نمي شود.
اما نام باستاني گرچال در گويش ايرانيان داراي معني زيبايي است. گر و يا آگر در زبان پارسي به معني آتش است و همان است که به آذر به آتش ايزدي تبديل شده است. هنوز هم واژه گر گرفتن به معني شعله ور شدن آتش در زبان فارسي به کار مي رود. اگر نوروژي (آتش نوروزي، آتشي که به هنگام جشن نوروز افروخته مي شود) در ميان کردها جايگاه ويژه و خاص خود را دارد. با توجه به اهميت آتش در ايران باستان و نقش آن در تاريخ تمدن مي توان گزينش اين نام پرمعني را بر اين کوهستان سرد و پر برف ايران زمين به خوبي انگاشت. چال هم پسوند مکان به معني جايگاه است. گرچال به معني جايگاه ايزدي است. قرار گرفتن اين دشت در ميان کوه هاي سر به فلک کشيده برج ريزان (3650متر)، پرسون (3100متر)، آتشکوه(350متر) و مهرچال(3920متر) هم به آن نقشي همانند يک آتش دان داده است. آتش داني که به مردم امکان زندگي و مبارزه با ديو سرما را داد. کوتاه اينکه اين دشت، سرزمين آتش ايزدي بوده است. همان دشتي در البرز که فرانک، گريزان از ستم ضحاک ماردوش و سوگوار همسر جوانش آبتين، فريدون خردسال را در آنجا به دشتبان سپرد. دشت سوئسون (سووشون يا سياوشان) به معني دشت سياووش و روستاي کند، با پيشينه تاريخي سه هزار ساله، نيز در همان نزديکي قرار دارند.
فرا کند آمد فريدون گرد
سروش آن زمان تاج شاهي سپرد
اين آتشکده در 10کيلومتري شهر نيمور در نزديکي محلات قرار دارد که طبق معمول به دليل موجود نبودن هيچ گونه تابلوي مشخصي براي يافتن آن بايد دست به دامان قوه جهت يابي خود و ساکنان نيمور بشود تا نشاني دقيق آن را به شما بدهند.
اين آتشکده در 10کيلومتري جاده نيمور به دليجان قرار دارد. تنها يک تابلوي سبزرنگ بسيار کوچک، پيش از کارخانه هاي سنگ بري، که در ميان تابلوهاي کارخانه هاي سنگ بري گم شده، نشانه اين آتشکده است.
جاده آسفالته معدن سنگ که شما را تا دهکده آتشکوه مي رساند. دهکده اي کوچک و زيبا با چند خانه قديمي و سنتي که شايد ساکنانش آگاه نباشند که ثروت بزرگي به نام آتشکده آتشکوه چسبيده به ده آنها در نزديکي آنها قرار دارد.
آتشکده به مانند تمامي آتشکده هاي نياکانمان، بناي چهارطاقي است که چندين ستون آن را سر پا نگاه مي داشته اما اکنون تنها دو ستون از ستون هاي آن باقي مانده است که ظاهراً ميراث فرهنگي در آنجا نيز به دنبال ترميم و مرمت است. زيبايي غروب آفتاب را در کنار آتشکده ديدن و سفر در طول زمان 2000 سال پيش و تصور اينکه ايرانيان باستان در دل تاريکي کوير و در کنار آتش پاک در اين مکان با خداي خويش راز و نياز مي کرده اند خود لذتي است ديگر که فقط و تنها فقط بستگي به تخيل شما دارد و بس.
با تشکر از آقاي جعفر سپهري
منبع:نشريه جوانان امروز شماره :2110
/ن
اما نام باستاني گرچال در گويش ايرانيان داراي معني زيبايي است. گر و يا آگر در زبان پارسي به معني آتش است و همان است که به آذر به آتش ايزدي تبديل شده است. هنوز هم واژه گر گرفتن به معني شعله ور شدن آتش در زبان فارسي به کار مي رود. اگر نوروژي (آتش نوروزي، آتشي که به هنگام جشن نوروز افروخته مي شود) در ميان کردها جايگاه ويژه و خاص خود را دارد. با توجه به اهميت آتش در ايران باستان و نقش آن در تاريخ تمدن مي توان گزينش اين نام پرمعني را بر اين کوهستان سرد و پر برف ايران زمين به خوبي انگاشت. چال هم پسوند مکان به معني جايگاه است. گرچال به معني جايگاه ايزدي است. قرار گرفتن اين دشت در ميان کوه هاي سر به فلک کشيده برج ريزان (3650متر)، پرسون (3100متر)، آتشکوه(350متر) و مهرچال(3920متر) هم به آن نقشي همانند يک آتش دان داده است. آتش داني که به مردم امکان زندگي و مبارزه با ديو سرما را داد. کوتاه اينکه اين دشت، سرزمين آتش ايزدي بوده است. همان دشتي در البرز که فرانک، گريزان از ستم ضحاک ماردوش و سوگوار همسر جوانش آبتين، فريدون خردسال را در آنجا به دشتبان سپرد. دشت سوئسون (سووشون يا سياوشان) به معني دشت سياووش و روستاي کند، با پيشينه تاريخي سه هزار ساله، نيز در همان نزديکي قرار دارند.
فرا کند آمد فريدون گرد
سروش آن زمان تاج شاهي سپرد
اين آتشکده در 10کيلومتري شهر نيمور در نزديکي محلات قرار دارد که طبق معمول به دليل موجود نبودن هيچ گونه تابلوي مشخصي براي يافتن آن بايد دست به دامان قوه جهت يابي خود و ساکنان نيمور بشود تا نشاني دقيق آن را به شما بدهند.
اين آتشکده در 10کيلومتري جاده نيمور به دليجان قرار دارد. تنها يک تابلوي سبزرنگ بسيار کوچک، پيش از کارخانه هاي سنگ بري، که در ميان تابلوهاي کارخانه هاي سنگ بري گم شده، نشانه اين آتشکده است.
جاده آسفالته معدن سنگ که شما را تا دهکده آتشکوه مي رساند. دهکده اي کوچک و زيبا با چند خانه قديمي و سنتي که شايد ساکنانش آگاه نباشند که ثروت بزرگي به نام آتشکده آتشکوه چسبيده به ده آنها در نزديکي آنها قرار دارد.
آتشکده به مانند تمامي آتشکده هاي نياکانمان، بناي چهارطاقي است که چندين ستون آن را سر پا نگاه مي داشته اما اکنون تنها دو ستون از ستون هاي آن باقي مانده است که ظاهراً ميراث فرهنگي در آنجا نيز به دنبال ترميم و مرمت است. زيبايي غروب آفتاب را در کنار آتشکده ديدن و سفر در طول زمان 2000 سال پيش و تصور اينکه ايرانيان باستان در دل تاريکي کوير و در کنار آتش پاک در اين مکان با خداي خويش راز و نياز مي کرده اند خود لذتي است ديگر که فقط و تنها فقط بستگي به تخيل شما دارد و بس.
با تشکر از آقاي جعفر سپهري
منبع:نشريه جوانان امروز شماره :2110
/ن