نكبت يا پاكسازي نژادي؟
نويسنده :عبدالوهاب المسيري(1)
چکيده :
از مهم ترين كتابهايي كه مورخان جديد در اسرائيل منتشركرده و نوشته هايشان به مدارك صهيونيستي تكيه ميكند، مي توان به كتاب ايلان بابيه تحت عنوان «پاك سازي نژادي»اشاره كرد. ايلان بابيه از مورخان تجديد نظر طلب بلكه سردمدار و شايد مهم ترين آنها باشد.وي پايان نامه و تزهاي مهم صهيونيستها را گردآوري كرد و به مطالعه و تحقيق در مورد آنها پرداخت و شايد به اين علت بود كه ايدئولوژي صهيونيسم را رد كرد.
بابيه معتقد است كه دولت صهيونيستي، جنگ 1948 را «جنگ استقلال» مينامد، در حالي كه عرب ها آن را «نكبت فلسطين» نامگذاري كرده اند. اما چرا فلسطينيان چنين اصطلاحاتي را به وجود آوردند؟ وي معتقد است كه ايجاد اصطلاح نكبت، برخاسته از علتهاي مفهومي زيادي است كه ميتوان آن را تلاشي براي مقابله با بار رواني سنگين «هولوكاست» دانست، اما عدم توجه به عاملان اصلي نكبت (كه همان صهيونيستها هستند)، در برخي از موارد باعث شده است كه جهانيان منكرآنچه كه از سال 1948 تاكنون بر سر فلسطينيان آمده است، شوند.حقيقت اين است كه اين مصيبت نه نكبت بلكه «پاكسازي نژادي» بوده است. و اما معناي پاكسازي نژادي چيست؟
دايره المعارف Hutchinson پاكسازي نژادي را چنين معنا ميكند:«هرگاه مردم را به زور براي ايجاد همگوني نژادي در سرزمين يا منطقه اي كه در آن نژادهاي گوناگوني زندگي ميكنند،وادار به ترك آن سرزمين كنيم. هدف از اخراج در پاكسازي نژادي عبارت است از بيرون راندن هر چه بيشتر اهالي سرزمين،با استفاده از تمامي وسايل موجود، با هدف تبعيد ساكنان. البته اين وسايل مي تواند غيرخشن نيز باشد نظير آنچه درخصوص مسلمانان كروات اتفاق افتاد. آنها بعد از پيمان «ديتون» در نوامبر 1995 از سرزمينهايشان بيرون رانده شدند.» با اقدامي كه وزارت امور خارجه آمريكا انجام داد، مهر تأييد بر اين تعريف زده شد. وزارت امور خارجه آمريكا، در مي 1999 در حوادث مربوط به شهر بيك در كوزوي غربي، دست به كار شد و اين شهر را طي بيست و چهار ساعت تخليه كرد. انجام اين كار جز با برنامه ريزي قبلي كه برنامه منسجمي را مي طلبيد، ميسر نبود. علاوه بر اين، براي سرعتبخشي به اجراي عمليات، كشتارهاي مختلفي نيز صورت گرفت. در مقام مقايسه بايد گفت،آنچه كه در شهر بيك در سال 1999 صورت گرفت، تقريباً به همان شيوه در صدها روستاي فلسطيني، در سال 1948 اتفاق افتاده بود. به جاي پرداختن به نمونه هاي جنگ، بابيه به نمونههاي پاكسازي نژادي به عنوان نقطه شروع و چهارچوب بحث و گفتگوي علمي درباره حوادث سال 1948، مي پردازد. وي بيان ميدارد كه پوشيده ماندن نمونههاي پاكسازي نژادي،مي تواند دليلي باشد بر اينكه چرا استمرار انكار نكبت در طول اين مدت طولاني همچنان ادامه داشته است.
از زماني كه جنبش صهيونيسم،دولت نژادي خود را بنا نهاد،هدف اين رژيم از جنگ ها، تبعيد ساكنان فلسطين نبود بلكه به عكس، هدف اصلي صهيونيسم،پاكسازي نژادي كامل تمامي فلسطينيان بود؛ چرا كه در نگاه آنها، فلسطين از آن اسرائيل و سرزميني است كه صهيونيسم ميخواهد حكومتش را در آن برپا كند.
جنايتهايي كه اسرائيل در حق مردم فلسطين مرتكب مي شود،صرفاً به شرايط جنگي مانند سايرجنگها مربوط نمي شود. مورخ جديد صهيونيستي بني موريس ميگويد:«درجنگ كارها آنچنان صورت ميگيرد كه بايد باشد.» شبيه اين چنين تعبير پيچيده اي، به كشورهاي قدرت طلب اجازه مي دهد تا از پيامدهاي آنچه كه مرتكب شده اند بگريزند و به اشخاص چنين اجازه اي را ميدهد تا از چنگال عدالت فرار كنند. بابيه در كتاب خود، مهاجرت داوطلبانه فلسطينيان از سرزمينهايشان را رد كرده و ميگويد:«آنچه كه در سال 1948 در فلسطين گذشت، عمليات پاكسازي نژادي كامل فلسطينيان از سرزمين اصلي آنها بود و اين جنايتي ضد انساني است كه اسرائيل در صدد انكار آن است. اسرائيل مي خواهد جهانيان را به فراموشي اين مسئله هدايت كند. اين نوشته تلاشي است براي زدودن غبارهاي تاريكي از كشتارهايي كه صهيونيست ها عليه مردم فلسطين مرتكب شده اند.»بابيه دركتاب خود به اصطلاح «ترازوي جمعيتي» بين اعراب و يهوديان در فلسطين اشاره ميكند. وي اين موضوع را چنين تبيين ميكند كه هر گاه كفه ترازو در غيرمنافع يهود سنگيني كند، اين حالت ميتواند منجر به زوال تسلط همه جانبه يهوديان بر فلسطينيان شود. لذا صهيونيستها چنين وضعيتي را مصيبتي براي خود مي دانند. در قبال اين بحران جمعيتي، محور اصلي سياست آشكاري كه بن گورين و همكارانش آن را بنا نهادند و خود در مجموعههاي محلي مردمي (پارلمان يهودي در فلسطين) از آن پرده برداشتند، بر تشويق به مهاجرت زياد يهوديان به اسرائيل استوار بود. اما در محافل خصوصي، فرماندهان اسرائيل اعتراف ميكنند كه مهاجرت هر اندازه هم كه اهميت داشته باشد، هرگز براي بر هم زدن موازنه اكثريت فلسطينيان كافي نيست و لذا به وسائل ديگري علاوه بر مهاجرت نياز است. بن گورين در سال 1937 اين وسائل را تشريح كرده است. وي زماني كه با دوستانش درباره مسئله فقدان اكثريت قاطع يهوديان در دولت آينده گفت و گو ميكرد، دوستانش را از اين واقعيت آگاه كرد كه اگر قرار باشد به لحاظ جمعيتي، فلسطينيان در اكثريت باقي بمانند،شهرك نشينان يهودي براي برآورده ساختن آرزوي ديرينه خود كه همان ايجاد سرزمين يهودي خالصي است، مجبور به استفاده از «نيروي نظامي» خواهند شد. بن گورين پس از ده سال، در سوم دسامبر 1947 در سخنراني خود در حضور بزرگان حزب «مباي» (حزب كارگران سرزمين اسرائيل)، به صورت واضح تري، چگونگي برخورد با واقعيتهايي نظير تصميم سازمان ملل مبني بر تقسيم فلسطين ميان اعراب و اسرائيل كه به هيچ وجه پذيرفته شدني نيست را تشريح ميكند. وي در اين سخنراني بيان ميكند: «اكنون چهل درصد از غيريهوديان در مناطقي كه ويژه يهوديان است به سر مي برند. اين تركيب جمعيتي براي دولت يهودي غير قابل پذيرش است و ما بايد با اين واقعيت جديد، با شدت و خشونت هرچه تمام تر مقابله كنيم. سنگيني ترازوي جمعيت به نفع فلسطينيان، علامت سؤالي را درباره توانايي ما در حفاظت از سيادت يهود ايجاد ميكند. حكومتي كه حداقل هشتاد درصد از ساكنانش يهودي باشند، ميتواند اميدي براي ادامه زندگي و سكونت در فلسطين براي يهوديان ايجاد كند».تقريباً يك ماه قبل از تصميم سازمان ملل، بن گورين در نشست گروه هاي مختلف كميته اجرايي سازمان يهود، براي اولين بار با صراحت تمام بيان كرد كه پاكسازي نژادي نقش يك ابزار جايگزين يا مكمل را دارد كه مي تواند ضامن ايجاد دولت خالص يهودي باشد. بابيه آشكار مي سازد كه در بعد از ظهر روز چهارشنبه دهم مارس 1948،يك گروه يازده نفري متشكل از فرماندهان اوليه صهيونيستها و افسران نظامي جوان،تحولات اخير را گامي مهم در پاكسازي نژادي فلسطين به شمار آوردند. اين فرماندهان معتقد بودند كه پاكسازي نژادي در قالب طرح «بازگشت» با «اخراج روش مند و با برنامه» فلسطينيان از مناطق وسيعي از كشور، انجام خواهد پذيرفت. طرح بازگشت طرح وسيعي است كه مواردي نظير ايجاد وحشت، محاصره، بمباران روستاها و مناطق مسكوني، آتش زدن منازل و داراييها، کالا و همچنين كاشتن مين ها در وسط خرابهها و... را در برميگيرد. هدف از اين طرح، بيرون راندن فلسطينيان از سرزمين هايشان و ممانعت از بازگشت به خانه هايشان ميباشد. اين نقشه،نتيجه حتمي گرايشهاي ايدئولوژيكي صهيونيست ها است كه ميكوشند تا فلسطين را منحصراً از آن خود سازند. اجراي اين نقشه،تنها به قبل از جنگ سال 1948 خلاصه نمي شود، بلكه اين سياستي است كه پس ازآن نيز همواره از طرف رژيم صهيونيستي دنبال شده است.
1-(عبدالوهاب المسيري تحصيلات دانشگاهي خود را تا مقطع دكتري در رشته زبان و ادبيات انگليسي در دانشگاه هاي مصر و آمريكا به پايان رسانيد. وي تا پيش از وفاتش در سال گذشته عضو شوراي تحليل مركز مطالعات سياسي و استراتژيك الاهرام بود. از مهمترين تأليفات او ميتوان به «موسوعه اليهود و اليهوديه و الصهيونيه» در هشت جلد اشاره كرد.)
منبع: www.alittihad.ae
منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 73
/ن