چرا شیعیان دراذان واقامه شهادت به ولایت علی(ع) می گویند؟

چرا شیعیان دراذان واقامه شهادت به ولایت علی(ع) می گویند؟ آیا دلائل روائی  یا قرآنی وجود دارد؟ راسخون پاسخ می دهد.
چهارشنبه، 29 شهريور 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا شیعیان دراذان واقامه شهادت به ولایت علی(ع) می گویند؟
مقدمه:
ما معتقدیم که بعد از ماجرای غدیر، به دستور پیامبر اسلام(ص) در اذان و اقامه، شهادت سوّم [یعنی شهادت به ولایت امیرمؤمنان على(ع)] گفته می‌شد:
 
و مطابق بعضی از روایات سلمان و ابوذر، این شهادت را در اذان می‌گفتند و پیامبر(ص) روش آن‌ها را تأیید کرد.[١]
 
در اینجا این سؤال می‌شود که چرا پیامبر(ص) به اذان‌گوها امر نکرد که این شهادت سوّم را به ‌طور آشکار بر بالای مأذنه‌ها، اعلان کنند؟
 
بر اساس روایات این نکته مسلّم است که پیامبر اسلام(ص) در اذان به نبوّت خود گواهی می‌داد، چرا که پیامبر(ص) همچون سایر افراد باید به احکام و تکالیف شرعی عمل نماید.
 
 مگر این‌که دلیل خاصی داشته باشیم که آن حضرت نسبت به حکم خاصی تکلیف ندارد و در مورد اذان نه تنها چنین دلیلی نداریم.
 
 بلکه روایات فراوانی داریم که پیامبر اکرم(ص) هنگام اذان به وحدانیّت خداوند و نبوّت خود به‌ طور یقین و آشکارا گواهی می‌دادند.
 
شهادت به ولایت حضرت علی (علیه السلام) «اشهد ان علیاًولی الله» هیچ گاه جزء اذان نبوده است . فقها نیز در کتاب های فقهی خود, یادآور شده اند که نبایستی کسی این شهادت را به نیت جزء اذان بگوید.
 
در این مطلب راسخون  به این سوال پاسخ می دهیم که نظر شیعیه در مورد شهادت به ولایت علی(ع)  در اذان چیست؟ آیا اذان از طریق وحى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید؟ چرا شیعیان دراذان و اقامه شهادت به ولایت علی(ع) می گویند ؟
 
چرا شیعیان دراذان و اقامه شهادت به ولایت علی(ع) می گویند؟
آیا اذان از طریق وحى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) رسید؟
در پاره اى از روایات که از طریق اهل تسنن نقل شده، مطالب شگفت انگیزى در مورد تشریع اذان دیده مى شود که با منطق اسلامى سازگار نیست از جمله این که نقل کرده اند:
 
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دنبال درخواست اصحاب که نشانه اى براى اعلام وقت نماز قرار داده شود، با دوستان خود مشورت کرد، هر کدام پیشنهادى از قبیل، برافراشتن یک پرچم مخصوص، یا روشن کردن آتش، یا زدن ناقوس مطرح کردند.
 
ولى پیامبر(صلى الله علیه وآله) هیچ کدام را نپذیرفت، تا این که «عبداللّه بن زید» و «عمربن خطاب» در خواب دیدند شخصى به آنها دستور مى دهد براى اعلام وقت نماز اذان بگویند و اذان را به آنهایاد داد، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آن را پذیرفت.
 
روشن است این روایت، ساختگى، و توهینى به مقام شامخ پیغمبر(صلى الله علیه وآله) محسوب مى شود، که به جاى تکیه بر وحى، روى خواب هاى افراد تکیه کند و مبانى دستورات دین خود را بر خواب افراد قرار دهد.
 
بلکه همان طور که در روایات اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده است، اذان از طریق وحى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تعلیم داده شد.
 
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که جبرئیل اذان را آورد، سر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر دامان على(علیه السلام) بود، جبرئیل اذان و اقامه را به پیامبر(صلى الله علیه وآله) تعلیم داد،.
 
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) سر خود را برداشت، از على(علیه السلام) سؤال کرد: آیا صداى جبرئیل را شنیدى؟
عرض کرد: آرى.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) بار دیگر پرسید: آیا آن را به خاطر سپردى؟
عرض کرد: آرى.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: بلال را حاضر کن، و اذان و اقامه را به او تعلیم ده، على(علیه السلام) بلال را حاضر کرد و اذان را به او تعلیم داد. .[2]
 
سه دیدگاه در برخورد با امیرمؤمنان
اگر به تاریخ مراجعه کنیم‌، درمی‌یابیم که به طور کلی‌، سه دیدگاه متفاوت در برخورد با امیرمؤمنان علی‌وجود داشته است‌:
 
1- دشمنی با امام علی(علیه السلام)
عده‌ای از روی حسادت‌، آن حضرت را دشمن داشته و ایشان را مدتها، حتی بر روی منابر لعن می‌کردند. [۳]
 
2- افراط در دوستی با امام علی(علیه السلام)
گروهی در دوستی و اظهار محبت نسبت به آن حضرت آنقدر افراط و غلوّ کردند که العیاذ باللّه او را خدا می‌دانستند و می‌گفتند: مقام او از پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم بالاتر است‌. [۴]
 
3- حد اعتدال با امام علی(علیه السلام)
دسته سوم حد اعتدال را پیش گرفته و با وجود بیان و اثبات کرامات زیادی برای آن حضرت‌، معتقدند ایشان نه خدا بوده و نه پیامبر خدا; بلکه تنها ولی‌ خدا و امام و پیشوای معصوم شیعیان است‌.
 
مستحب بودن شهادت به ولایت علی(ع)  در اذان
ولی مستحب است که انسان به دنبال شهادت به رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) این شهادت را نیز ذکر کند; و آن را جزء اذان به حساب نیاورد.
 
 و به دلایلی که اشاره خواهیم کرد، شیعه افزودن آن را به اذان نه تنها بدعت و مخالف کتاب و سنت نمی‌داند، بلکه بر افزودن بر آن نیز اصرار دارد. [5]
 
متن اذان در عصر رسول خدا(ص)
متن اذانی که در عصر رسول خدا(ص) برای نماز قرائت می شد به این صورت است: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمدا رسول الله، اشهد ان محمدا رسول الله. حی علی الصلوه، حی علی الصلوه، حی علی الفلاح، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، حی علی خیر العمل، الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله، لا اله الا الله. نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد. [6]
 
 اگر کسی یک کلمه کم یا زیاد کند، کار حرامی انجام داده است و هیچ گونه تردیدی در این نیست. باید همین گونه که هست، بجا آورده شود. [7]
 
متن اذان در فرقه گمراه و ملعون مفوضه
شیخ صدوق می گوید: فرقه گمراه و ملعون مفوضه، از خود اخباری ساختند و در اذان این جمله را اضافه کردند: ((محمد و آل محمد خیر البریه )) .
 
بعضی از آنان جمله ((اشهد ان علیا" امیرالمؤمنین حقا")) را پس از ((اشهد ان محمدا" رسول الله )) اضافه کردند .
 
و در بعضی روایات این گروه، پس از ((اشهد ان محمدا" رسول الله )) اشهد ان علیا" ولی الله آمده است. شیخ صدوق اضافه می کند: تردیدی نیست در این که علی (ع ) ولی الله امیرالمؤمنین بحق است و محمد و آل محمد، خیر البریه هستند. ولی این جمله ها در اصل اذان نیست،[8]
 
 نظر فقهای شیعیه در مورد  اذان
برای همین فقهای شیعه هیچ کدام نگفته اند که این جمله جزء اذان است. از دیدگاه شیعه، اذان مانند احکام شرعی دیگر، به رسول خدا(ص) وحی شده است نه اینکه پیامبر خدا با مسلمانان مشورت کن.
 
د و قرار بگذارند که به فلان شکل انجام شود و به خاطر اینکه وحی است، نمی توان آن راکم و زیاد کرد. از حضرت امام صادق روایت شده است که فرمود:
 وحی بر پیامبرتان نازل می شود و شما گمان می کنید که آن حضرت اذان را از دیگران گرفته است. [9]
 
یکی از اتهاماتی که به شیعه نسبت می دهند این است که: شیعه جمله اشهد ان علیا امیرالمؤمنین را جزو اذان و گفتن آن را واجب می دانند. این، اتهام و کذب است. چون هیچ کدام از فقهای شیعه نگفته اند که این جمله جزء اذان است و هیچ کدام گفتن آن را واجب نمی دانند.
 
صاحب جواهر می گوید: ذکر جمله اشهد ان علیا امیر المؤمنین در اذان، اگر به قصد جزئیت نباشد، اشکالی ندارد و به موالات اذان ضرر نمی زند همان طوری که ذکر جمله صلی الله علیه و آله بعد از اشهد ان محمد رسول الله به موالات اذان آسیب نمی رساند. [10]
 
آیت الله حکیم در مستمسک العروه می گوید: درباره شهادت به ولایت حضرت علی (ع )، شیخ طوسی در نهایه و مبسوط گفته است:
 
روایات غیرقابل اعتمادی شهادت به ولایت را جزو اذان به حساب آورده است ولی نمی توان به آنها عمل کرد و اگر کسی این جمله را بگوید، گناه نکرده است. ولی باید دانست
 
که این جمله نه فضیلت اذان و اقامه است و نه از کمال اذان و اقامه است و علامه در منتهی می گوید: اخبار شاذی که جمله «اشهد ان علیا امیرالمؤمنین» را جزء اذان و اقامه به حساب آورده، قابل اعتماد نیستند.
 
 پس از این آیه الله حکیم می گوید: اگر کسی این جمله را به قصد استحباب مطلق بگوید اشکالی ندارد چون در حدیثی آمده است: هر وقت کسی لا اله الا الله و محمد رسول الله گفت، باید علی امیرالمؤمنین هم بگوید.
 
 بعد می گوید: در عصر حاضر، جمله اشهد ان علیا ولی الله از شعارهای تشیع گردیده است و اگر کسی به این خاطر آن را بگوید اشکالی ندارد و حتی ممکن است گاهی ذکر این جمله واجب باشد. [11]
 
 
فقهای شیعه جملۀ «اشهد انّ علیا ولیّ الله» را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد،شهادت به ولایت علی(ع)، از احکام ایمان است؛ نه از الفاظ اذان.این جمله  بعدازغدیرخم وارداذان واقامه شد.
 
شهادت به ولایت علی(ع)  در اذان نص نمی خواهد.
در مستند العروه آمده است: ما برای گفتن جمله اشهد ان علیا ولی الله نیازی به ورود نص نداریم. چون ولایت، از متممات رسالت، از مقومات ایمان و کمال دین است .
 
و بخصوص در این عصر هیچ گونه نیازی به امر دیگری نیست چون این جمله روشن ترین شعار شیعه و آشکارترین رمز تشیع است. بر این اساس ذکر این جمله، چه در اذان و چه در غیر اذان هیچ گونه اشکالی ندارد.
 
 البته این جمله جزو اذان نیست و اگر کسی به قصد این که جزء اذان است، آن را بگوید، کار حرامی کرده است. [12]
 
 برخورد بنی امیه  با شهادت به ولایت علی(ع)  در اذان
به شهادت تاریخ، بنی امیه تمام تلاش خود را به کار بردند تا نام و آثار حضرت علی (ع) محو شود. شیعه برای زنده نگه داشتن نام علی و ولایت آن حضرت در طول تاریخ با همه تلاش، با ذکر جمله اشهد ان علیا ولی الله و امثال آن، مانع موفقیت دشمن شده است.
فخر رازی در تفسیر سوره فاتحه، در مسأله فقهی جهر به بسم الله می گوید: علی (ع) بسم الله الرحمن الرحیم را در نمازها بلند می گفت و بر بلند گفتن تأکید داشت.
 
 وقتی که حکومت و دولت به بنی امیه رسید، آنان از بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم ممانعت کردند و در این ممانعت بسیار تأکید داشتند و علت اصلی ممانعت آنها این بود که آنان سعی داشتند آثار علی (ع) را از بین ببرند
 
بعد می گوید: دلایل عقلی موافق نظر ما است و عمل حضرت علی هم کمک ما است و هر کس علی را امام دین خود کند، در دین و جان خود به زنجیر ناگسستنی چنگ زده است. [13]
در آن زمان که امویان حاکم بودند، در برخی از مناطق کشور اسلامی یاران مخلص حضرت علی(ع) را می کشتند، آن حضرت را سب و نفرین می کردند .
 
و حتی نمی گذاشتند کسی نام علی را برای بچه های خود انتخاب کند. بر هیچ کس پوشیده نیست که چه بلاهای از سوی امویان و عباسیان بر آل علی و سادات علوی رسید. شیعه در برابر این فشارها مقاومت کرد و علی را فراموش نکرد و به این ترتیب علی، یاد علی و مکتب علی زنده ماند.
 
شهادت به ولایت علی(ع)   در شب معراج
امام باقر(ع) فرمود: «در شب معراج آن‌گاه که پیامبر به بیت المعمور رسید، وقت نماز شد، جبرئیل اذان و اقامه گفت، پیامبر جلو ایستاد، فرشتگان و پیامبران پشت سر حضرت به صف ایستادند [و نماز را به جای آوردند]».
 
 کسی از امام باقر(ع) پرسید: جبرئیل چگونه اذان گفت؟ امام(ع) فرمود: «الله اکبر، أشهد ان لا إله إلاّ الله، أشهد أن محمّداً رسول الله... (تا آخر اذان)». [14]
 
روشن است وقتی تشریع اذان با این جملات باشد، اذان پیامبر(ص) نمی‌تواند به شیوه‌ی دیگری باشد. به همین جهت، نحوه‌ی اذان گفتن پیامبر اکرم(ص) با اذان گفتن جبرئیل و امّت پیامبر تفاوتی ندارد. [115]
 
امام حسین(ع) فرمود: از پدرم علی بن أبی طالب(ع) شنیدم که فرمود: «خداوند ملکی را فرستاد و پیامبر را به معراج برد، در آن‌جا فرشته‌ای که پیش از آن در آسمان دیده نشده بود و از آن پس هم دیده نشده، اذان و اقامه گفت. آن‌گاه جبرئیل به پیامبر(ص) گفت: این‌گونه برای نماز اذان بگو» [16]
 
به علاوه، احکام برای عموم مسلمانان است، و پیامبر اکرم(ص) مقدّم بر همه و اولی‌تر از همه در عمل به احکام است. بین ایشان و سایر مردم از این جهت تفاوتی نیست.
 
 مگر بعضی حقوق یا تکالیف خاص که باید مستند به دلیل باشد. لذا اذان و اقامه‌ی پیامبر(ص) همانند اذان و اقامه دیگران بوده است.
 
اما در مورد ذکر اشهد ان علیا ولی الله باید گفت گفتن این ذکر مستحب است پس گفتن آن واجب نیست تا گفته شود که امیرالمومنین یا پیامبر اکرم آن را در اذان و اقامه می گفتند یا نه.
البته شواهدی وجود دارد که این ذکر در میان برخی صحابه زمان پیامبر خدا(ص) گفته می شده و پیامبر اکرم(ص) نیز آنرا تایید نموده اند.
 
شهادت به ولایت علی(ع) در اذان بعد از غدایر خم
حضرت آیت الله سیداسماعیل مرعشی در کتاب اهمیت اذان واقامه و سومین شهادت , دو حدیث را از کتاب (السلافه فی امر الخلافه ) که اثر محقق و دانشمند بزرگ اهل سنت شیخ عبدالله مراغی مصری است.
 
 نقل می کند و از این دو حدیث برمی آید که شهادت سوم(اشهد ان علیا ولی الله) از زمان رسول خدا وجود داشته است:
1- سلمان فارسی در عصر پیامبر در اذان و اقامه بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص ) به ولایت امیرمؤمنان علی (ع ) نیز شهادت می داد.
 
یکی ازاصحاب به محضر رسول خدا(ص ) رسید و عرض کرد: ای رسول خدا, امروز موضوعی را شنیدم که قبلا نشنیده بودم . پیامبر فرمود: آن موضوع چیست ؟
 
او عرض کرد: سلمان اذان میگفت . شنیدم او بعد از گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر (شهادتین ) به ولایت علی (ع ) گواهی داد (این ماجرا بعد از حجه الوداع پس از ماجرای غدیر رخ داد). پیامبرفرمود: سمعتم خیرا; چیز خوبی شنیده اید.
2- نیز در مورد ابوذر غفاری روایت شده , یکی از اصحاب نزد پیامبر(ص ) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، ابوذر در اذان بعد ازشهادت به رسالت پیامبر(ص ) به ولایت علی شهادت می دهد و می گوید:
 
(اشهد ان علیاولی الله ) پیامبر فرمود: کذلک اونسیتم قولی فی غدیر خم من کنت مولاه فعلی مولاه فمن ینکث فانما ینکث علی نفسه ; همین گونه است .
 
مگر سخن مرا در غدیر خم فراموش کرده اید که گفتم هر کس من رهبر او هستم پس علی (ع ) رهبر او است . هر کس پیمان را بشکند قطعا به خودش آسیب رسانده است. [17]
 
در هر حال علی (علیه السلام) به حکم آیه «انما ولیکم الله والرسول ...», [18] از اولیاء الهی بر مسلمین است , شهادت دادن بر ولایت علی به حکم آیه , بدون آن که آن را جزء اذان بدانیم کاری است محبوب.
 
شهادت به ولایت علی(ع) از از شعایر شیعه
از دیگر مستندات شیعه برای افزودن این "ذکر" این است که شهادت به ولی خدا بودن امیرمؤمنان از شعایر شیعه است که در آیات و روایات متعددی به اثبات رسیده و همانگونه که اشاره شد،
 
آیه ۵۵ مائده بر این امر دلالت دارد; همینطور روایتی که از امام صادق عیله السلام ‌نقل شده که فرمودند: هرگاه یکی از شما: "لا اله الاّ الله محمد رسول الله" گفت‌، به دنبال آن "علی امیرالمؤمنین‌" یا "ولی‌ّ الله" را بیفزاید. [19]
 
بنابراین افزودن شهادت سوم (اشهد ان‌ّ علیا ولی‌ّ الله) در اذان بدعت نخواهد بود; بلکه به نحو عام مستند به آیات و روایات است‌.
  
مهمترین دلیل بر شهادت به ولایت علی(ع)
شیخ صدوق‌; می‌فرماید: اصرار ما بر افزودن "اشهد ان‌ّ علیا ولی‌ّ اللّه‌" به این جهت است که موضع‌گیری ما به عنوان شعار شیعة واقعی‌، در برابر کسانی‌که ادعای دوستی نسبت به آن حضرت را دارند، کاملاً روشن شود و بدانند که ما علی را فقط ولی خدا می‌دانیم‌. یکی از مهمترین وجوه بیان این "ذکر" همین نکته است‌. [20]
 
وجه دیگر این است که شیعه افزودن این ذکر را به قصد رجا و امید به مطلوبیت این کار، انجام می‌دهد، و این مشکلی در اذان نمازگزار ایجاد نمی‌کند; چرا که مثل صلوات بر پیامبر است‌. [21]
 
یعنی همانگونه که وقتی در اذان یا در نماز یا هر جای دیگر، نام پیامبر اکرم را می‌شنویم‌، صلوات می‌فرستیم و آن‌را جزئی از اذان و نماز نمی‌دانیم و این کار به نحو عمومی مستحب است‌، افزودن ذکر "اشهد ان‌ّ علیا ولی‌ّ الله" نیز چنین است‌. [22]
 
علامه سیدبحرالعلوم در همین باب می‌فرماید: و اکمل الشهادتین باللتی‌قد اکمل الدین بها فی الملة‌ فانها مثل الصلوة خارجة‌عن  الخصوص بالعموم و الجهة‌،
 
یعنی شهادتین را با جمله‌ای کامل کن که دین با آن کامل می‌شود. (مسألة ولایت‌) این "ذکر" مثل "صلوات‌" است که به نحو عمومی در هرجا مستحب است‌. [23]
 
در چه صورتی شهادت به ولایت علی(ع) در اذان  بدعت و حرام است،
اما با توجه به این‌که بیشتر فقهای شیعه این جمله را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد. از این‌رو، گفتن آن بدعت نبوده و اشکالی ندارد.
 
به هر حال، علت این‌که بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت سوّم، بدون قصد جزئیت را جایز می‌شمارند، آن است که روایات ذکر شده در در خصوص ولایت به نحو مطلق می‌گویند:
 
هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب(ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است نه مقیّد، شامل حال اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، می‌شود، و این به معنای جزو اذان بودن نیست.
 
در نتیجه؛ گفتن جمله‌ی «علی ولی الله» در اذان، اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (ع)[۲4] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک -غیر از جزئیت- باشد، اشکال ندارد.
 
گفتنی است؛ در برخی از منابع اهل سنت آمده که مؤذّن، پیش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد دید عمر خواب است گفت: «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است)»، عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[۲5]
 
لذا اهل سنت این عبارت را در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» آورده اند.[۲6] چه مجوّزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟!
 
 آیا می‌توان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که گواهی به ولایت امام علی(ع) را جزو اذان نمی‌داند؟
 
شهادت ثلاثه در روایات
در روایاتی چند آمده است که شهادت ثالثه و آوردن نام علی (ع) بعد از لا اله الا الله و محمدا رسول الله با خلقت آسمانها و زمین عرش و کرسی و... توأم بوده است.
 
الف- امام صادق(ع) فرموده است که : خداوند تعالی بعد از خلقت آسمانها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد. [۲7]
 
ب- در حدیثی دیگر آن امام همام(ع) فرموده است که : خداوند با خلق عرش و کرسی و...بر آنها نوشت لا اله الا الله محمد رسول الله علی امیرالمؤمنین و آنگاه فرمود:(فاذا قال احدکم لا اله الا الله محمد رسول الله فلیقل علی امیرالمؤمنین ولی الله[۲8]

از بعضی از روایات نبوی استفاده می شود که: ذکر امام علی(ع) بعد از ذکر خدا و حضرت رسول(ص) چه در اذان باشد یا غیر اذان جایز است و در نزد خدا محبوبیت دارد[۲9]
 
چرا پیامبر(ص) شهادت به ولایت علی(ع) دراذان نیاورده است؟
در اینجا این سؤال می‌شود که چرا پیامبر(ص) به اذان‌گوها امر نکرد که این شهادت سوّم را به ‌طور آشکار بر بالای مأذنه‌ها، اعلان کنند؟
 
اولاً: تقیه اقتضاء می کرده است که نام علی(ع) در اذان نیاید همان طوری که اقتضاء می کرده است در قرآن به این نام تصریح نشود.
 
مشروعیّت و محبوبیّت ذکر شهادت سوّم در اذان، منافاتی با امر نکردن رسول خدا(ص) به ‌طور آشکار (در اذان بالای مأذنه همانند گواهی به یکتایی خدا و رسالت پیامبر(ص)) ندارد،
 
 زیرا ممکن است که موانع و اموری مانند تقیّه و مخالفت معاندان و رقبای علی(ع) و ... وجود داشت که اگر پیامبر(ص) تصریح به چنان دستور می‌نمود موجب فتنه و کشمکش (از ناحیه منافقان) می‌شد.[30]
 
شاهد این مطلب اینکه رسول خدا(ص) اندکی قبل از رحلتش خواست مطلبی در صفحه‌ای بنویسد تا مسلمانان به پیروی از آن، گمراه نشوند، ولی بعضی از رقبای حضرت(ع)، پیامبر(ص) را به هذیان گفتن، متهم کردند،
 
 رسول خدا(ص) خشمگین شد و از نوشتن آن مطلب صرف‌نظر نمود، چنانکه این مطلب در کتاب‌های اصیل اهل تسنّن مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم آمده است.[31]
 
خلاصه این ماجرا که در تاریخ و احادیث به نام «حدیث کاغذ و دوات» معروف است، چنین بود: پیامبر اکرم(ص) در بستر رحلت آرمیده بود و از جریان‌های پشت‌پرده در مورد مسئله رهبری، اطلاع داشت،
 
 برای پیشگیری از انحراف در مسئله رهبری و جلوگیری از بروز اختلاف، تصمیم گرفت خلافت علی(ع) و امامان اهل‌بیت(ع) را به‌ طور کتبی، تحکیم نماید و سند زنده‌ای پیرامون موضوع خلافت على(ع) به یادگار بگذارد.
از این‌رو، روزی که سران صحابه به عیادتش آمده بودند، رو به آن‌ها کرد و فرمود: «کاغذ و دواتی برای من بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که پس ‌از آن گمراه نشوید (منظور این بود که نامه را املا کند.
 
و یکی از دبیران آن حضرت، آن را بنویسد، وگرنه پیامبر(ص) تا آخرین لحظه عمر، چیزی ننوشت) در این لحظه عمر بن خطاب، سکوت مجلس را شکست و گفت:
 
 «بیماری بر پیامبر(ص) چیره شده و هذیان می‌گوید، قرآن پیش شما است، کتاب آسمانی ما را کافی است.» همین سخن باعث کشمکش حاضران گردید،
 
عدّه‌ای فریاد می‌زدند قلم و کاغذ بیاورید تا دستور پیامبر(ص) اجرا گردد، جمعی به ‌طرفداری از عمر از آوردن آن جلوگیری می‌نمودند، پیامبر(ص) از اختلاف و گستاخی بعضی از آن‌ها سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از اینجا بروید.»
 
ابن عباس پس از نقل این ماجرا گفت: «بزرگ‌ترین مصیبت و فاجعه‌ی دردناک برای اسلام این بود که اختلاف و مجادله گروهی از صحابه، مانع از آن شد که پیامبر(ص) نامه مورد نظر خود را بنویسد.»[32]
 
ثانیاً: در کتاب السلافة فی امر الخلافة آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که بعضی از صحابه به نزد پیامبر شکایت ببرند.
 
ولی پیامبر(ص) به اعتراض آنها توجهی ننمود و مهر تائید بر کار سلمان زد و هم چنین در این کتاب آمده است که بعد از واقعه غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد.
 
 جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود:
 
(اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای  شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست)؟
 
و در ادامه فرمود : مگر نشنیده اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگو تر از ابی ذر باشد و آنگاه سر انجام آن گروه معترض را بر ملا نمود وفرمود :( انکم لمنقلبون بعدی علی اعقابکم[33]
 
نتیجه این که از لحاظ تاریخی این احتمال بسیار قوی است که اصل تشریع شهادت ثالثه در اذان در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاده اما روی جهاتی در آن زمان اعلام نشده است.
 
 و این نه تنها مورد تأیید ادله خاصی است که بیان شد، به وسیله ادله عامه ولایت حضرت علی(ع) نیز تأیید می گردد ولی با این حال علمای شیعه می گویند.
 
 چون اذان عبادت است و این احتمال وجود دارد که شهادت ثالثه جزء آن نباشد مستحب یا واجب است که آن را به جا آورند .
 
 اما نه به قصد جزئیت و تفاوت اذان با سایر عبادات مثل نماز در این است که در بین اذان می توان حتی کلام بیهوده گفت چه برسد به کلام حقی اما نماز از چنین خصوصیتی بر خوردار نیست.
 
ماجرای کینه‌توزی معاویه و خصومتش با بنی‌هاشم حتی نسبت به اصل اذان که چرا نام محمّد(ص) هر شبانه‌روز، در مأذنه‌ها گفته می‌شود نیز این مطلب را تأیید می‌کند.[34]
 
آری وقتی ‌که جوسازان حتی از وصیّت پیامبر(ص) جلوگیری نمایند و حتى آن حضرت را بر روی بستر رحلتش بیازارند و یا به اذان، اعتراض کنند،
 
 هیچ‌گونه بعید نیست که پیامبر(ص) تا دستور ذکر شهادت سوّم در اذان و اقامه را، به خاطر عدم اختلاف و دسته‌بندی، به‌ طور صریح صادر نفرموده باشد، ولی همان‌گونه که ذکر شد، پیامبر(ص) اقتران شهادت به ولایت علی(ع) را به شهادت بر یکتایی خدا او رسالت پیامبر(ص) اعلام نمودند.
 
همچنین مانند حادثه‌ی تلخ فوق مخالفت آن‌ها با فرمان رسول خدا(ص) در مورد حرکت لشکر به‌ فرماندهی «أسامة بن زید»، به ‌سوی جبهه بود، تعصّب جاهلیّت موجب گردید که نفس اماره بر آن‌ها چیره شد و از فرمان رسول خدا(ص) سرپیچی کردند و از حرکت با لشگر اسامه خودداری نمودند و جز افراد شاکر و سپاسگزار و حق‌شناس همراه اسامه، حرکت نکرد.
 
پیامبر(ص) در این تأکید، به سه موضوع توجه عمیق داشت:
۱- جلوگیری از تجاوز دشمن

۲ - خالی شدن مدینه از بعضی از افراد کارشکن و برقراری و تثبیت خلافت حضرت علی(ع) در غیاب آن‌ها

٣- عملاً به مسلمانان آموخت که ملاک امتیاز در تعیین مقام فرماندهی و پرچم‌داری، نیروی تقوا و صلاحیّت معنوی است، از این‌رو اسامه که جوانی نورس بود، به خاطر لیاقت معنوی، از طرف پیامبر(ص) به ‌فرماندهی لشگر، نصب گردید.

اسامه سپاه مجهز اسلام را از مدینه تا به «جُرف» (یک‌ فرسخی مدینه) حرکت داد، آنجا را اردوگاه خود ساخت تا سایر رزمندگان به لشگر بپیوندند و سپس از آنجا به‌ سوی سرزمین روم حرکت نماید.

پیامبر(ص) برای اسامه پیام فرستاد که بدون درنگ حرکت کند، اسامه همراه سپاه اسلام به‌ سوی سرزمین روم حرکت کرد و با سپاه روم جنگید، سپاه اسلام بر دشمن پیروز شد، اسامه با به دست آوردن غنائم و گروهی اسیر به مدینه مراجعت کرد که در این زمان، پیامبر رحلت کرده بود.

نکته اینجا است که افرادی سرشناس و کارشکن، به بهانه اینکه نباید مدینه هنگام رحلت پیامبر(ص) از وجود ما خالی باشد، از سپاه اسامه تخلف کرده و شبانه به مدینه بازگشتند، پیامبر(ص) در مورد آن متخلفین نفرین کرده و اظهار بیزاری نمود.[35]

این حادثه نیز که نشانگر تخلّف عدّه‌ای - حتی از سرشناسان - در برابر آن ‌همه تأکیدهای پیامبر(ص) است حاکی است که مسئله اعلام رهبری علی(ع)، به‌ خصوص در اذان و اقامه که برنامه هر روز و شب مسلمانان است، موجب آشوب و فتنه‌انگیزی معاندین می‌شد پیامبر(ص) اوضاع را مساعد ندید و ناگزیر از اعلام آن در اذان و اقامه، خودداری فرمود.

و در عصر رسول خدا(ص) امور بسیاری وجود داشت که در نزد آن حضرت محبوب بود، ولی حضرتش به خاطر تقیّه (و اجتناب از جوّسازی منافقان) آن امور را ترک کرد، از جمله مطابق حدیث متواتر بسیاری که یقین‌آور است که از طرق اهل تسنّن و شیعه نقل شده، پیامبر(ص) به عایشه (یکی از همسرانش) فرمود:

«لَوْلاَ أَنَّ قَوْمَکِ حَدِیثُ عَهْدِهِمْ بِالْجَاهِلِیَّةِ لَهَدَمْتُ الْکَعْبَةَ لَجَعَلْتُ لَهَا بَابَیْنِ»؛«اگر قوم تو تازه‌ مسلمان نبودند، کعبه را ویران می‌کردم و نوسازی می‌نمودم و برای آن، دو در می‌گذاشتم.»[36]

بنابراین عدم اعلان آشکار پیامبر(ص): گفتن شهادت سوّم را در مأذنه‌ها، دلیل عدم تشریع آن در اذان نخواهد بود.[37]
 
نتیجه:
شیعیان در اذان پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامى(صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، بر ولایت امیرمؤمنان على بن ابى طالب (علیه السَّلام) گواهى مى دهند، و این مسأله در تمام بلاد شیعى مشاهده مى شود،

1. تمامى فقهاى شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه «شهادت بر ولایت على(علیه السَّلام)» جزء اذان نیست و لذا هنگامى که فصول اذان را مى شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمى دانند که عبارتند از:

4 تکبیر، 2 بار شهادت بر وحدانیت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، 2 بار «حى على الصلاة»، 2 بار «حى على الفلاح»، 2 بار «حى على خیر العمل»، 2 تکبیر و 2 بار تهلیل و این سخنى است که فقهاى شیعه جملگى بر آنند.

2. اگر فردى شهادت سوم را به عنوان جزئى از اذان بگوید، کار حرامى مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:

الف: على (علیه السَّلام) به حکم قرآن و حدیث رسول گرامى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم)، ولىّ خداست.
ب: امام صادق (علیه السَّلام) فرمود: هرگاه به رسالت پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) شهادت دادید بر ولایت على (علیه السَّلام) نیز گواهى دهید.

پس از لحاظ تاریخی این احتمال بسیار قوی است که اصل تشریع شهادت ثالثه در اذان در زمان پیامبر(ص) اتفاق افتاده اما روی جهاتی در آن زمان اعلام نشده است .
 
و این نه تنها مورد تأیید ادله خاصی است که بیان شد، به وسیله ادله عامه ولایت حضرت علی(ع) نیز تأیید می گردد ولی با این حال علمای شیعه می گویند چون اذان عبادت است و این احتمال وجود دارد که شهادت ثالثه جزء آن نباشد مستحب یا واجب است که آن را به جا آورند .
 
اما نه به قصد جزئیت و تفاوت اذان با سایر عبادات مثل نماز در این است که در بین اذان می توان حتی کلام بیهوده گفت چه برسد به کلام حقی اما نماز از چنین خصوصیتی بر خوردار نیست.
 
پی‌نوشت‌ها
1 . جواهر الولایه، ص ۳۷۹ و ۳۸۰، شهادت ثالثه، ص ۳۴ و ۳۶.
2. گردآوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیۀ، چاپ سی و ششم، ج 4، ص 551.
۳.معالم المدرستین‌، علامه عسکری‌، ج۱، ص۳۷۰، مؤسسة البعثة‌.
۴.فصل فی الملل و الاهوأ و النحل‌، ابن‌حزم اندلسی‌، حاشیه شهرستانی‌، ج ۱، ص ۲۰۴
5. بحارالانوار، ج ۸۱، ص ۱۱۱. 
6. فقیه، ج 1، ص 188، چهار مجلدی، چاپ آخوندی، چاپ پنجم، وسائل الشیعه، ج 4، ص 644، ح 9. روایت دیگری هم همین 18 فصل را آورده اند
7. مستند العروه، ج 2، ص 287
8. فقیه، ج 1، ص 188
9. وسائل الشیعه، ج 4، ص 612، ح 3
10. جواهر الکلام، ج 9، ص 86، چاپ بیروت
11. مستمسک العروه، ج 5، چاپ بیروت، ص 544
12. مستند العروه، ج 2، ص 287
13. تفسیر کبیر، ج 1، ص 160.
14.( طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 60، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق..
15. ر.ک: سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص 27، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، بی تا.
16.دعائم الاسلامی قاضی نعمان بن محمد، تمیمی، دارالمعارف، قاهره، ج 1، ص 142.
17.مستدرک سفینة البحار ـ ج6 ، ص85.کتابت جمله "مُحَمّد رَسول الله عَلی وَلی الله (علیهم‌السلام)" به خط ثلث در سال 1398
18. مائده/سوره۵، آیه۵۵   
19.الاحتجاج‌، علامه طبرسی‌، ج۱، ص۲۳۱، منشورات دارالنعمان للطباعة و النشر نجف اشرف‌.
20. بحارالانوار، ج۸۱، ص۱۱۱.   
21. جواهرالکلام‌، نجفی‌، ج۹، ص۸۹ و ۹۰، داراحیأ التراث العربی‌، بیروت‌.
21. جواهرالکلام‌، نجفی‌، ج۹، ص ۸۹ و ۹۰، داراحیأ التراث العربی‌، بیروت‌.
23. بحارالانوار، ج۸۱، ص ۱۱۲.   
24. ر.ک: نمایه‌های «اثبات امامت امام علی(ع)»، سؤال 999؛ «اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324.
25. موطأ مالک، باب «النداء للصلاة»؛ ابن ابی شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج 1، ص 236، دارالفکر، بیروت، بی تا.
26. ر.ک: سنن أبی داود، باب «کیف الأذان»، ح 422؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح 629؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح 699.
 27. بحارالانوار جلد 37 صفحه295حدیث10 باب 54- امالی صدوق مجلس88 ظاهرا این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته اند
امام باقر(ع) در حدیثی فرمود : ان الله اخذ من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم فقال الست ربکم و محمد رسولی و علی امیرالمؤمنین قالو بلی .(الیقین لابن طاووس ص50،55،88)
28. بحار الانوار جلد 27صفحه1، جلد1باب1 .
29. بحار جلد 38صفحه318 و319 حدیث27 باب 67 و جلد 27 بحار صفحه 8 جلد 16 باب10 و همان باب1 .
30. چنان ‌که مرجع معروف، مرحوم آیت‌الله‌العظمی آقا میرزا آقا اصطهباناتی، شهادت به ولایت را جزء اذان و اقامه می‌دانست و می‌فرمود: «اوضاع مساعد نشد که پیامبر(ص) آن را به امّت اسلام، اعلام بدارد.» (شرح رسالة الحقوق، ج ۲، ص ۱۰۳).
31. صحیح مسلم، ج ۵، ص ۷۵، صحیح بخاری، ج ۳، باب قول المریض: قوموا عنّی. مسند احمد، ج ۱، ۳۵۵ و ج ۵، ص ۱۱۶، تاریخ طبری، ج ۳، ۱۹۳. تاریخ ابن اثیر، ج ۲، ص ۳۲۰.
32. صحیح بخاری، کتاب علم، ج ۱، ص ۲۲، و ج ۲، ص ۱۴.
33.السلافة فی امر الخلافة ، شیخ عبدالله مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است ، کتاب ایشان از جمله کتب خطی است که در کتابخانه ظاهریه دمشق موجود می باشد .
34 . سفینة البحار، ج، ص ۲۹۰.
35 . شرح این ماجرا در کتاب‌های: طبقات ابن سعد، ج ۲، ص ۱۹۰ و شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۲۰ آمده است.
36. اشاره به این‌ که هنوز اسلام در اعماق وجود قوم، رسوخ نکرده و آن‌ها تسلیم محض نیستند و ممکن است با تخریب کعبه و نوسازی آن، فتنه برپا نمایند و بلوایی به راه اندازند، ولی من به خاطر دفع فتنه، این کار را نمی‌کنم.
37 . اقتباس از «اجماعیّات فقه الشّیعه»، ج ۱، ص ۲۴۱ و ۲۴۶.
 
منابع:
 https://pirastehfar.blogsky.com/1401/11/02/post-2309/
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/319020
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/325685
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/325685
https://www.porseman.com/article//128217
https://www.porseman.com/article/86/32346
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa923
https://hawzah.net/fa/Question/View/10850
https://www.khabaronline.ir/news/249820
https://wikiporsesh.ir/اجزای اذان در زمان رسول خدا
https://hedayatgar.ir/fa/news/2643


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط