مقدمه:
علامه مجلسی در «زاد المعاد» در اعمال عید مولود که روز «هفدهم ربیع الاول» است فرموده: شیخ مفید و شهید و سید ابن طاووس (ره) گفته اند:چون بخواهی در غیر مدینه طیبه حضرت رسول گرامی را زیارت کنی، غسل کن و چیزی شبیه قبر در برابر خود بساز و نام مبارک آن حضرت را بر آن بنویس،.
سپس بایست و دل خود را متوجه آن حضرت کن ( وزیارت حضرت رسول که با أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلهَ إِلّا اللّهُ وَحْدَهُ لَاشَرِیک لَهُ...شروع می شود را قرائت کن)
درخصوص فضائل و مقامات پیامبر(ص) ده ها و صدها روایت وجود دارد، همچنین آیات قرآن مشحون از مقامات حضرت رسول (ص) است.
برای این که این زیارت بعید مورد توجه قرار گیرد و از راه دور مومنین برای یکبار هم که شده آن را قرائت کنند،و از آن غافل نشویم.
و با توجه به ذکر مقام ها و اوصاف زیاد پیامبر دراین زیارت، تنها تفسیر بعضی از مقا م های پیامبر(ص) در این زیارت اشاره خواهیم کرد؟
1- مقام بشیر و تذیر بودن رسول اکرم(ص)
فراز (السَّلامُ عَلَیک یا مُبَشِّرُ، السَّلامُ عَلَیک یا نَذِیرُ) اشاره به بشیر و تذیر بون پیامبر دارد.خداوند در سوره سبا فرمود: «پیامبر بشیر و نذیر است.» [۱] بشیر و نذیر بودن در کنار راهنمایی کردن است او راه و نتیجه پیمودن آن را نشان داده، عواقب تلخ انحراف از راه را نیز بیان میکند.
از این رو بشیر و نذیر است. در سوره احزاب نیز پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را با این اوصاف معرفی میکند: «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهدا و مبشرا• و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا؛ [۲]
ای پیامبر ما تو را [به سمت] گواه و بشارتگر و هشدار دهنده فرستادیم. و دعوت کننده بهسوی خدا به فرمان او و چراغی تابناک.»
این آیه، رسالت عامه پیامبر را بیان میدارد، یعنی تو را برای جهانیان فرستادیم تو چون آفتاب روشنی بخشی. آفتاب برای همه مردم است اما بهره خاص را بینایان میبرند، پیامبر راهنمای همه مردم است،
اما صاحبنظران، محققان و انسانهای وارسته از وی بهره میبرند نه تبهکاران. اهل مطالعه، نویسندگان، کسانی که کاری مثبت انجام داده، قدمهای خیر و سودمند برمیدارند به طور صحیح از آفتاب بهره میگیرند نه کسانی که بیراهه رفته یا به گناه تن در میدهند.
خاموش نشدن نور خدا
فرمود: تو هرگز خاموش نمیشوی، و اگر بخواهند نور تو را خاموش کنند خداوند مانع میشود: «یریدون ان یطفؤا نورالله بافواههم ویابی الله الا انیتم نوره؛ [۳]
میخواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولی خداوند نمیگذارد تا نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.» یا «والله متم نوره؛ [۴]
میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند.» این سراج منیر، پیوسته روشن و روشنگر جهانیان است.
عصاره رسالت و شخصیت حقوقی رسول خدا به صورت قرآن کریم متجلی است و این، چراغی است که خدای سبحان برافروخته و هرگز خاموشی ندارد چون: «ما یفتح الله للناس من رحمة فلا ممسک لها و ما یمسک فلا مرسل له من بعده؛ [۵]
هر رحمتی را که خدا برای مردم گشاید بازدارنده ای برای آن نیست و آنچه را که باز دارد پس از [باز گرفتن] گشایندهای ندارد.»
انسان چگونه میتواند چراغ الهی را خاموش کند؟ از هر وسیلهای که بخواهد کمک بگیرد، آن وسیله سپاه و ستاد خداست: «لله جنود السموات و الارض؛ [۶]
سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداست.» خود آن ابزار، قبل از اینکه در اختیار انسان باشد در اختیار خداست و خود انسان قبل از اینکه مسلط بر خود باشد،
زیر سلطه قهر و قدرت باری تعالی است؛ اعضا و جوارح هر انسانی هم سپاه مسلح خدایند، بنابراین فرض ندارد کسی بتواند نور خدا را خاموش کند. با دمیدن دهان، نمیتوان آفتاب را خاموش کرد .
آنچنان که میتوان شمع را خاموش کرد! جز اینکه انسان خود را به رنج افکند راه به جایی نمیبرد، زیرا بین شمس و شمع فرق نگذاشت.
خدا میفرماید: «این سراج منیر را نه تنها برای مؤمنان که برای همه مردم فرستادم.» گرچه در آیه بعد میفرماید: «وبشر المؤمنین بان لهم من الله فضلا کبیرا؛ [۷]
مؤمنان را مژده ده که برای آنان از جانب خدا بخشایشی فراوان خواهد بود.» تو مبشر جهانیان هستی اما تنها مؤمنان از تو استفاده کرده آنان را به رحمت خاصه نوید میدهی وگرنه توده انسانها از خلق و سبک زیست مردمی تو بهره میبرند، هرچند به راه نیایند، حداقل از تیرگی آنها کاسته میشود. [۸]
2- مقام حجت خدا بودن رسول اکرم (ص)
فراز «السَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى الأَوَّلِینَ وَ الاخِرِین» واژه حجت در آیات قرآن کریم هم آمده است مانند: «قل فلله الحجة البالغه؛ بگو برای خدا دلیل رسا و قاطع است.» [9]«حجت بالغه» یعنی دلایل خداوند برای بشر بسیار روشن و رساست به گونهای که جای هیچگونه تردید برای افراد باقی نمیگذارد. از امام صادق (علیهالسّلام) سؤال شد معنای آیه چیست؟
حضرت فرمود: خداوند در روز رستاخیز به بنده خویش میگوید بنده من آیا میدانستی و گناه کردی؟ اگر بگوید آری میفرماید:
چرا به آن چه میدانستی عمل نکردی و اگر بگوید نمیدانستم میگوید چرا یاد نگرفتی تا عمل کنی؟ در این موقع فرد میماند این همان حجت بالغه است. [10]
در زبان فارسی هم این واژه به این معنا تفسیر شده که؛ آنچه با آن بتوان ادعائی را اثبات کرد، دلیل، برهان. [11]
در تعابیر روایات، پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) هم حجت بر بندگان خدا، هم بر اهل زمین، و هم حجت بر تمام مخلوقات عالم معرفی شدهاند. به عنوان نمونه:
1- امام علی(ع) در یکی از خطبههایش پس از حمد و ثنای الهی میفرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى الْعَالَمِین...»؛[12] و شهادت میدهم که محمد(ص) بنده خدا، و فرستاده او، و خاتم پیامبران، و حجت خدا بر جهانیان است.
2- «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ) قَالَ: لَمَّا سَارَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ (صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مِنَ الْمَدِینَةِ تَکْنُفُهُ أَفْوَاجُ الْمَلَائِکَةِ الْمُسَوِّمِینَ وَ الْمُرْدِفِینَ فِی أَیْدِیهِمُ الْحِرَابُ عَلَى نُجُبٍ مِنْ نُجُبِ الْجَنَّةِ فَسَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ قَالُوا: یَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ بَعْدَ جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ أَخِیه»؛[13] امام صادق(ع) میفرماید:
زمانی که امام حسین(ع) از مدینه قصد سفر نمود، فرشتگان بسیار با صفهای منظم، پشت سرهم اسلحه به دست و سوار بر اسبهای بهشتی او را همراهی میکردند، و بر او سلام میفرستادند، و میگفتند:
ای حجت خدا بر مخلوقات، بعد از جد و پدر و برادر خویش. پیامبر اسلام(ص) در مورد امام حسین(ع) فرمود: «... وَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَجْمَعِینَ»؛[14] و حجت خدا بر تمام مخلوقاتش.
با توجه به نمونه روایاتی که بیان شد، پیامبر(ص) و ائمه اهلبیت(ع) حجت بر تمام جهان و جهانیان هستند. حتی اگر تصریح این روایات هم نبود، باز احادیثی که تصریح به حجت بودن آنان بر بندگان،[15].
و بر زمینیان[16] دارند، بر اساس قاعده معروف «اثبات شیء نفی ما عدا نمیکند»، مانع از حجت بودن آنها بر جهانیان نمیشد.
و به عبارت دیگر، اگر در روایتی آمده است که حضرتشان حجت برای انسانها است، معنایش آن نیست که ایشان حجت بر دیگر ساکنان زمین و یا حجت بر کل عالم وجود نیستند،
همانگونه که آیهای که خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ»؛[17] (و خویشان نزدیک خود را انذار کن). و «لتنذر ام القری»؛[18]
(ساکنان مکه را انذار کن) معنایش آن نیست که حضرتشان نباید به انذار غیر خویشاوندان و نیز ساکنان مناطق دیگر بپردازند.[19]
پیامبرحجت بر اولین و آخرین هستند. وقتی حجت تمام می شود که مطلب برای انسان واضح شود، اگر آن چیزی که اراده خداوند است، بر ما واضح نشود، حجت بر ما تمام نمی شود.
عقل نیز یک حجت است که خداوند در باطن ما قرار داده است، اگر ما عقل نداشتیم مکلف هم نبودیم. هر انسان به میزان عقل خود تکلیف دارد.
خدای متعال یک کلمه جامعه دارد که با آن کلمه، حجت بر همه کائنات تمام می شود؛ یعنی همه کائنات حق و باطل را می فهمند.
در آیه ای از قرآن می فرماید: «أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه»(انفال/24)، که خدای متعال بین انسان و قلب او حایل است.
برخی این آیه را طور معنا کرده اند که اگر انسان خود را دوست دارد علاقه به خودش هم بخاطر حضور خداوند است. اگر خداوند خود را کنار بکشد انسان از خود بیگانه می شود.
در روایت است که وقتی انسان کاری را انجام می دهد و به خوبی یا بدی آن آگاه است، این مسئله بخاطر حضور خداوند است. حجت الهی در هر نفسی وجود دارد و انسان هر اقدامی می کند می فهمد، .
مانند خورشید که وقتی می تابد با استفاده از نور آن همه جا دیده می شود.
حضرت آن کلمه جامعه ای هستند که در همه نفوس از اولین تا آخرین حضور دارند و همه با حضور ایشان حق و باطل را درک می کنند. این از نکاتی است که در فلسفه اخلاق کار برد فراوان دارد.
3- مقام اطاعت از رسول اکرم (ص)
فراز«وَ السّابِقَ فِی طاعَةِ رَبِّ الْعالَمِین»، پیامبر اکرم(ص) در مقام طاعت و بندگی از همگان سبقت گرفته اند و هیچکس بر ایشان مقدم نیست. درمقام بندگی و طاعت مقام طوع دارند و ایشان تسلیم، خشوع و خضوع محض بودند.اطاعت، مقابل عصیان و به معنای موافقت واقعی مکلف با حکم خداوند است که یا از راه قطع یا حجت معتبر به دست آمده باشد، مثل این که انسان به حرمت چیزی - شرب خمر (قطع پیدا کند) و آن را ترک نماید و آن چیز در واقع هم حرام باشد؛ یعنی قطع او مطابق واقع باشد. [20]
اطاعت فرمانبری از موجودی برتر است، در آیات فراوانی، اطاعت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)در ردیف اطاعت از خدا، مطرح شده است؛ مانند:
«قُل اَطیعوا اللّهَ والرَّسولَ»؛ [21] «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اَطیعُوا اللّهَ واَطیعُوا الرَّسولَ...»؛ [22]
با توجه به اینکه اطاعت از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به دستور خدا لازم شده است، اطاعت از وی اطاعت از خدا محسوب میشود. [23]
«مَن یُطِعِ الرَّسولَ فَقَد اَطاعَ اللّهَ»؛ [24] نه تنها در زمین که در آسمانها نیز پیامبر واجب الاطاعه است و فرمانش را فرشتگان اطاعت میکنند، ازاینرو در شب معراج، فرشتگان به فرمان پیامبر درهای بهشت را گشودند. [25]
«مُطاع ثَمَّ اَمین»؛ [26]و چون شریعت محمدی (صلی الله علیه وآله) تا قیامت پابرجاست، اطاعت از فرمانهای آن حضرت پس از وفات ایشان نیز واجب است. [27]
4- مقام شاهد و گواه بر پیامبران
فراز «وَ الْمُهَیْمِنَ عَلَى رُسُلِه»، «مهیمن» به معنای حافظ، شاهد ، مراقب، امین، نگهبان و ایمنی بخش، و یکی از اسامی و صفات قرآن است: (وانزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب ومهیمنا علیه).«و این کتاب قرآن را به حق بر تو نازل کردیم؛ در حالی که کتب پیشین را تصدیق میکند و حاکم بر آنها است». [28]
قرآن ، حافظ کتابهای گذشته است و اصل وجود آنها را تثبیت و تصدیق میکند و مراقب است و بر آنها اشراف دارد و در نتیجه میتواند بعضی از احکام آنها را نسخ و بعضی دیگر را امضا و تثبیت کند و هر غلط و تحریف راه یافته در آنها را بیان میکند.
پس پیامبر پیامبر نیز بر همه انبیاء الهی مهیمن و محیط هستند. مقامات انبیاء، مقامات فوق العاده ای است که مقام خلت و مقام کلیم اللهی جزء آن است. وقتی انسان می خواهد.
اسامی پیامبران اولوالعزم را بیان کند باید دهان خود را با عطر و گلاب شستشو دهد، بعد نام موسی کلیم وابراهیم خلیل را ببرد، این طور نیست که انسان عادت کند و مقامات اینها نادیده گرفته شود.
وجود پیامبر محیط بر همه مقامات انبیاء است و مقام خلت حضرت ابراهیم در احاطه مقام ایشان است، مقام کلیم الهی حضرت موسی، مقام روح الهی حضرت عیسی و مقام نبوت حضرت نوح در ذیل این وجود مقدس تعریف می شود.
و بعد «وَ الْخَاتَمَ لِأَنْبِیَائِه»، همه نبوت ها به ایشان ختم می شود چنان که بعد از ایشان مقامی در نبوت باقی نمی ماند، همه خبرها با ایشان آمده و چیزی باقی نمانده که ایشان نیاورده باشد.
ز جمله ویژگی ها و اسامی پیغمبر صلی الله علیه و آله شاهد بودن آن حضرت نسبت به انبیای الهی است. علاّ مه اربلی در این باره می گوید:
«از جمله اسامی رسول خدا صلی الله علیه و آله «شاهد» است؛ چون آن حضرت در روز قیامت گواهی می دهد که پیغمبران وظیفه تبلیغ خویش را نسبت به امّتهای خود انجام داده اند.»52
خدای متعال در این باره می فرماید:
«فکیف اذا جِئنا من کلّ امّةٍ بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیداً»؛53 حال آنها چگونه خواهد بود آن روزی که از هر امّتی شاهد و گواه و تو را نیز بر آنان به عنوان گواه می آوریم؟
5- مقام شاهد و گوه بر همه ی امتها
درفراز «الشَّاهِدَ عَلَى خَلْقِه» اشاره شده است به اینکه :پیامبر(ص) شاهد بر همه خلق هستند. ما قُلْتُ لَهُمْ اِلاّ ما أَمَرْتَنِى بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّى وَ رَبَّکُمْ وَ کُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیْداً مادُمتُ فِیْهِمْ فَلَمّا تَوَفَّیْتَنِى کُنْتَ أَنْتَ الرَّقِیْبَ عَلَیْهِمْ وَ أَنْتَ عَلى کُلِّ شَىْء شَهِیْدٌ»[29]مفهوم آیه چنین خواهد شد: هر پیامبرى در حال حیات و ممات از طریق مشاهده باطنى و روحانى ناظر احوال تمام امت خویش خواهد بود و روح پاک پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز از همین راه ناظر همه امم پیشین و امت خویش مى باشد،
و به این طریق آنها مى توانند نسبت به اعمال آنها گواهى دهند و حتى صلحاى امت و افراد نمونه پرهیزکار نیز ممکن است از چنین آگاهى برخوردار باشند.
مفهوم این بیان چنین مى شود که: روح پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) از آغاز خلقت آدم وجود داشته است؛ زیرا معنى شهود، آگاهى توأم با حضور است[30]
و از آنجا که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) بزرگ ترین پیامبران الهى است، صفات و اعمال او مقیاس سنجش براى شخصیت تمام انبیاء و امتها خواهد شد.
جای این سوال است که پیامبر اکرم(ص) و سایر شاهدان به چه چیزی شهادت می دهند؟
چنانکه اشاره کردیم شهادت اولیانی الهی، پیامبران، رسول اکرم(ص) و ائمه هدای(ع) هم در دنیاست و هم در آخرت در دنیا بر اعمال و مقدارت و در آخرت بر حسابرسی و تعیین جایگاه ها.
زمخشری ذیل آیه 41 سوره نساء می نویسد: بر ایشان شهادت می دهد نسبت به آنچه انجام داده اند زیرا او پیامبر ایشان است.
با توجه به اینکه پیامبر اکرم(ص) مقام شهادت و نظارت کلی را در قیامت دارا هستند، از جایگاه والا و ویژهای نیز برخوردارند.
6- مقام اطاعت از رسول اکرم(ص)
فراز«وَ الْمُطاعَ فِی مَلَکُوتِه» همه مقام ملکوت مطیع مقام ایشان است .و پیامبر فرمانروای عالم ملکوت هستند همچنین فرمان ایشان در مقام ملکوت که عالم ملائکه است مورد اطاعت است.از نگاه قرآن اطاعت از پیامبر اسلام لازم است و این اطاعت در کنار اطاعت از خدا قرار داده شده و لازمه ایمان است و ثمره این اطاعت رسیدن به عزت و رحمت خاصه و فوز عظیم می باشد.
«إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِکَ فِی الأَذَلِّینَ •کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِی إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ » [31]
از آن جا که عزت از آن خدا و رسول و مؤمنان است:« وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» [32]
کسانی که از پذیرش رسالت رسول اکرم(ص) سرباز زده، منحرف شدند، ذلت دامنگیر آنها میشود. پس آن حضرت محور محبت و عداوت الهی نیز مدار عزت و ذلت است،
بنابراین دوست داران و پیروان رسول اکرم(ص) عزیز و محبوبند:«إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُه» [33۱۵]
، چنانکه منحرفان از رسالت آن حضرت، هم دشمنان خدایند و هم خوار و فرومایه:«وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْکَنَةُ» [34]
، و اگر مطیع رسول اکرم نبود و راهش را جدا کرد و در شق و مرز دیگری حرکت کرد عقاب خداوند سخت است:«ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَمَن یُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ». [35]
حاصل این که چون محور ارزش و کمال انسانی ، فضایل نفسانی است:«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ» [36]
و رسول گرمی(ص) که مؤدب به آداب الهی است و از خُلق عظیم بهره مند است «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ، [37]
از برجسته ترین مراحل تقوا متنعم است، پس کریمترین انسانها نزد خداوند می باشد، از این رو نمونه همه انسانهای کامل خواهد بود.
7- مقام ارتباط و تکلم خدا با رسول اکرم(ص)
در فراز«وَ الْمُکَلِّمَ مِنْ وَراءِ الْحُجُب»، اشاره دارد به اینکه: خداوند از وراء تمامی حجاب ها با این وجود مقدس تکلم کرده است و کلامی از این جامع تر نیست.خداوند به پیامبر ظرفیت وجودی بخشید، این ظرفیت که در یک حرکت جوهری پدید آمد در سوره انشراح بدان اشاره رفته است.
خداوند با بخشیدن استعداد به پیامبر این امکان را برای او فراهم آورده است تا سعه وجودی یافته و پذیرای ارتباط با خداوند در مقام عالی و بدون هیچ حجابی جز حجاب وجودی پیامبر فراهم آید.
از آن جایی که مسانخت و مناسبت تام لازم است تا ارتباط تام و کامل و جامع ای برقرار گردد، عروج و ترقی باید در حدّ نهایی و کامل باشد، از این رو تا به مقام «قاب قوسین» نرسید، این امکان ارتباط کامل فراهم نشد.
در معراج قاب قوسین و أو أدنی، مسانخت و مناسبت وجودی میان دو موجود واجب و ممکن فراهم آمد. و در حقیقت نهایت امکانی که برای موجود ممکن تحقق می تواند یافت،.
در این ارتقاء روحی و وجودی پیامبر تحقق یافته است و با این نهایت مسانخت و مناسبت، کامل ترین و بهترین ارتباط میان خدا و انسان پدید آمد.
در قرآن از دو معراج به تفصیل و احترام و قداستی خاص سخن رفته است یکی معراج نخستین است که در اسراء از آن سخن رفته تا بیانگر آن باشد که بدون سیر و تحول و ترقی وجودی امکان ارتباط میان خدا و انسان تحقق نخواهد یافت[38]
و دیگر معراج کامل اشرف مخلوقات و انسان کامل است که کامل ترین ارتباط میان موجود ممکن و خداست.[39]
این ارتباط آن چنان بزرگ، مهم و اساسی بود که در سوره نجم به تفصیل از آن سخن به میان رفته است. در این ترقی روحی بود که ظرفیت کامل و معنوی پیامبر بروز و ظهور کرد و کامل ترین ارتباط میان انسان و خدا برقرار گردید.
8- مقام سبقت رسول اکرم (ص) بر همه ی انبیاء
فراز«أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً» که حضرت محمد(ص) در مقام میثاق، بر همه انبیاء سبقت گرفته است .پیامبر اکرم-صلی الله علیه و اله: أَنَّ بَعْضَ قُرَیْشٍ قَالَ لِرَسُولِ اَللَّهِ ص بِأَیِّ شَیْ ءٍ سَبَقْتَ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ أَنْتَ بُعِثْتَ آخِرَهُمْ وَ خَاتَمَهُمْ قَالَ إِنِّی کُنْتُ أَوَّلَ مَنْ آمَنَ بِرَبِّی وَ أَوَّلَ مَنْ أَجَابَ حِینَ أَخَذَ اَللَّهُ مِیثاقَ اَلنَّبِیِّین وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى کُنْتُ أَنَا أَوَّلَ نَبِیٍّ قَالَ بَلَى فَسَبَقْتُهُمْ بِالْإِقْرَارِ بِاللَّهِ .
امام صادق علیه السلام فرمود: یکی از قریش برسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: شما که آخرین و پایان پیغمبران هستی، بچه سبب(در مقام و رتبه)از همه پیش افتادی؟
فرمود: زیرا من نخستین کسی بودم که بپروردگارم ایمان آوردم و نخستین کسی که پاسخ گفت، زمانی که خدا از پیغمبران پیمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که مگر نه اینست که من پروردگار شما هستم؟
گفتند چرا، من نخستین پیغمبری بودم که چرا گفت: پس سبقت من بر پیغمبران بواسطه اقرار بخدا بود(که پیش از همه گفتم). .[40]
میثاق خاص انبیاء با بقیه افراد متفاوت بوده است «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهیمَ وَ مُوسى وَ عیسَى ابْنِ مَرْیَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقاً غَلیظاً»(احزاب/7)،
در اوایل سوره احزاب آمده است که ما از همه انبیاء میثاق گرفتیم، سپس پنج نفر از پیامبران اولو العزم را می شمارد که ابتدا از پیامبر اکرم(ص) شروع می کند.
در روایت است که بخاطر عظمت پیامبر، ابتدا نام ایشان در این آیه آورده شده است. در این سوره آمده که از انبیاء میثاق فوق العاده سنگینی گرفته شده است؛
چون انبیاء تکالیف فوق العاده ای داشته اند و عهدهای فوق العاده ای هم از آنها گرفته شده است.در روایت است که وقتی از انبیاء میثاق فوق العاده گرفته شد،
اولین کسی که اجابت کرد پیامبر اکرم(ص) بود که این غیر از میثاق عمومی است که از همه گرفته شده است. علی بن ابراهیم از امام صادق (ع) نقل کرده است:
علت سبقت گرفتن پیامبر این بود که ایشان در مقامی قرار داشت که حضرت جبرائیل نیز نتوانست در آن مقام قدم بگذارد؛ چون دراین مقام بود توانست درمقام میثاق سبقت بگیرد؛
البته اینها بعضی از فضائل حضرت بود که شایسته است برای درک بهتر آن این زیارت را با توجه بخوانیم، که یکی از شرائط فهم، ادامه زیارات و توسلات است که آرام آرام دریچه فهم را به مقامات غیبی نبی اکرم باز می کند،
چون مقامات نبی اکرم مقامات غیبی هستند و مقامات ظاهری نیستند. اگر ما به مقامات غیبی پیامبر(ص) اقرار نکنیم بهره زیادی از ایشان نخواهیم برد و زود احساس می کنیم مستغنی شده ایم.
در آیات قران سبفت در تسلیم را اشاره دارد.سـبقت پیـامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از امّت خـویش، در تـسلیم و اطاعت حق: • «قل اغیر اللّهاتـّخذ ولیـّا... قل انّیامـرت ان اکـون اوّل من اسلم... ؛ [41]
بگو: «آیا غیر خدا را ولیّ خود انتخاب کنم؟! … بگو: «من مامورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش!» »
• «لا شریک له و بذلک امرت و انا اوّل المسلمین؛ [42]همتایی برای او نیست؛ و به همین مامور شدهام؛ و من نخستین مسلمانم!»»
• «وامـرت لان اکـون اوّل المسلمین؛ [43]و مامورم که نخستین مسلمان باشم!»
9- مقام خاتمیت رسول اکرم (ص)
در فراز وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا»[44] و در مقام برانگیخته شدن و هدایت در این دنیا بعد از همه آمده است تا کار همه انبیاء را جمع کرده و به انجام برساند. میثاق های ما یک میثاق عمومی است که در سوره اعراف در خصوص آن بحث شده است.«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ»(اعراف/172)، خداوند در یک عالمی همه ما را حاضر کرده و سپس ما را شاهد بر خود گرفته است.
ایشان ربوبیت خود را در آینه خود ما به ما نشان داده است. بنابراین اگر انسان حقیقت وجود خود را متوجه شود، حضور خداوند و ربوبیت ایشان را می بیند.
«أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى»، همه این را قبول کردند. حضرت فرمود: که در آن عالم، معرفت تثبیت شده است و همه دیده اند اگر نمی دیدند معرفت الله ممکن نبود. معرفت ثابت شده اما ما آن را فراموش کرده ایم و دوباره روزی متذکر آن می شویم.
از حضرت علی(ع) نقل شده که همه در آن عالم کلام الهی را شنیده اند و همه نیز به آن پاسخ داده اند؛ بعضی افراد جواب صادقانه دادند و بعضی در ظاهر قبول کردند و در باطن منکر آن شدند.
در روایت است که در آن عالم پیامبر در اجابت برهمگان سبقت گرفتند. در کافی نقل شده که خداوند ملائکه را شاهد گرفت و ولایت پیامبر را بخاطر همین سبقت در بندگی بر همگان جاری کرد.
پس یکی دیگر از مزایای اصلی رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر سایر انبیاء خاتمیت اوست زیرا با توجه به اینکه اسلام پاسخگوی همه جوانب بشری در همه شرایط و موقعیتهای مختلف تا روز قیامت است.
و قانوناساسی این دین به نـام قرآن کریم الی الابد زنده است و همه امتها را تا روز قیامت مخاطب خود قرار داده است، بنابراین یکی از ویژگیهای مهم پیامبر اعظم اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خاتم الانبیاء بودن است.
که با تبعیت ایشان، آخرین حلقه نبوت به پایان میرسد به گـونهای کـه قرآن کریم و احادیث متواتر به خوبی و به طور واضح این مطلب را بیان نموده است: «ما کان محمدّ ابا احدّ من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین؛ [45]
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پدر هیچ یک از مردان شما نیست لیکن او رسول خدا و خـاتم الانـبیاء است.»
در زیارت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) در روز غدیر آمده است: «السّلام علی محمّد رسولاللّه خـاتم النـّبیّین و سـیّد المرسلین... الخاتم لما سبق... ؛ سلام بر محمّد، رسـول خـدا، خاتم پیامبران و سرور رسولان... خاتم پیشینیان...» [46]
در این زیارت شریف و صدها روایت به موضوع خاتمیّت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اشاره شده است. از جمله، حدیث منزلت اسـت که شیعه و سنّی به طور متواتر آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل کردهاند.
در حـدیث «منزلت»، پیغمبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «اما ترضی انْ تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انـّه لا نـبیّ بـعدی؛ آیا راضی نیستی که نسبت به من، به منزله هارون به مـوسی بـاشی، جز آن که پیامبری پس از من نیست؟» [47]
در تفسیر المیزان آمده: «کلمه خاتم به فتحه تاء به معنی هر چیزی است که آن را مهر کنند مانند «طابع» و «قالب» که به معنای چیزی است با آن چیزی را طبع نموده یا قالب زنند و مراد بـه خـاتم النبیین بودن آن جناب این است که نبوت با او ختم شده و بعد از او دیگر نبوتی نخواهد آمد.» [48]
پس خاتم یعنی؛ «مهر» که در پایان نوشتهها قرار میگیرد، وقتی نویسنده هرآنچه که لازم است را بیان مینماید و مـقاصد خود را بـه عـنوان کرد، پایان نوشته خود را مهر مـیکند.
و خـتم آن را اعـلام میکند از اینرو خدای سبحان هم که با جهانیان سخن میگوید از راه فرستادن وحی برای هدایت انسانها برنامه دارد. لذا پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوتشان را با فرستادن پیـامبر اکـرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ختم و صـحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مـهر کـرده است.
پس هرگز جا برای نبوت و رسالت دیگری نیست لذا خداوند فرموده: رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زیور همه انبیاء و خاتم آنان بوده و سلسله نبوت با آن حـضرت مهر شـده و پایان پذیرفته است. [49]
آنچه از آیـه فـوق استنباط میشود این است که قرآن خاتمیت پیغمبر اسلام را مسجل کرده لذا این مطلب بـیانگر آن اسـت که «افضلتر از پیامبر اسلام وجود نخواهد داشت .
چون اگر برتر از پیغمبر خاتم، انسانی تا روز قیامت ظهور کند قطعا پیـغمبر اسـلام پیغمبر خاتم نیست و اگر خدا انسانی بیافریند که علما و عملا اکمل و افضل از پیـغمبر اسـلام باشد هرگز آن انسان اکمل و افضل از این انـسان کـامل و فـاضل پیروی نمیکند و جزء امت او نمیتواند باشد چـون اگـر انسانی کمال برتر داشت.
مطاع و متبوع خواهد بود و دیگران را نیز به مقام خـود و آن کمال برتر هدایت میکند و او بـاید شـاهد جهانیان و اسوه امـتها بـاشد نه پیغمبر اسلام.
لذا اگر تا روز قیامت انـسانی کـاملتر از پیغمبر اسلام بیاید دیگر رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خاتم الانبیاء نیست و چون آن حضرت بـه طـور قطعی خاتم پیامبران است پس افضل از آن حـضرت وجود نخواهد یافت.» [50]
پس ریاضت قلبی که انسان باید بکشد و درگیری که با شیطان باید برقرار کند و خودش را از شیطان رها کند این ممکن نیست مگر با سختی وخضوع. تعبیر حضرت این است که ریاضت قلوب درگیری با شیطان است.
انسان باید با شیطان درگیر شده و در مسیر درگیری، از ولایت او خارج شده و به مقام ولایت نبی اکرم(ص) برسد سپس به اخلاص برسد.
وقتی حضرت از خلقت حضرت آدم تا امتحان ملائکه و امتحان فراعنه و موسی کلیم و انبیاء دیگر تا برسد به قصه کعبه توضیح می دهند همه این ها برای این است که بیان کند که مواظب باشید، اینها صحنه امتحان شما است، دائم خود را در صحنه امتحان ببینید.
این پیامبری که به بعثت می رسد که ذکر شد «أَوَّلِ النَّبِیِّینَ مِیثَاقاً، وَ آخِرِهِمْ مَبْعَثا»[51] و با مبعوث شدن پیامبر در غار حرا ناله شیطان بلند شد که «وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَان»[52]، شیطان از اینکه عبادت شود مأیوس شد و حضرت فرمودند:
وقتی خداوند مرا فرستاد و این نبوت و این رسالت در عالم آمد شیطان مأیوس شد و همه خوبان عالم از دست او خارج شدند؛ ظاهر نبی اکرم(ص) نباید طوری باشد که برای ما حجاب باشد،
پیامبر با دعوت ما به توحید، قصد دارد ما را از همه ناخالصی ها عبور داده و به اخلاص محض برساند، که همه مثل سلمان و انبیاء و خواص صحابی شوند که بالاتر از همه، اهل بیت پیامبر هستند.
فرمود:«وَ نَحْنُ آخِذُونَ بِحُجْزَةِ نَبِیِّنَا»[53]، روز قیامت ما دامن نبی اکرم را گرفتیم و شما هم دامن ما را گرفته اید.
10- مقام مبلغ و تبلیع دین خداوند.
در فراز(السَّلامُ عَلَیک یا مُبَلِّغاً عَنِ اللّهِ ) بحث از مبلغ بودن پیامبر(ص) در راه دین خداوند و دستور العمل های خداوند و ابلاغ دین اسلام است.چگونگی تبلیع رسول اکرم(ص)
1.شناخت همه جانبه مخاطبین
از اصول مهم تربیتی واقعبینی است. در هر تبلیغ کارآمد در آغاز باید ویژگیهای مخاطب را به خوبی شناخت. آن گاه با رفع موانع و به کارگیری عوامل مؤثر و مراقبت مستمر زمینه پیشرفت معارف دینی را فراهم آورد.
پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله در میان عرب رشد و نمو کرده، با اوضاع جامعه آشنا و از معیارها و امور مورد توجه آنها باخبر بود.
همین امر باعث شد تا پیامبر صلیاللهعلیهوآله بتواند زمینه مناسب بیان مطالب خود را مهیا کنند.در این جا به پارهای از روشهایی که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به کار بست تابتواند در مخاطب زمینه مساعدی به وجود آورد، اشاره میشود.
مهمترین آنها عبارتند از:
2.شناخت ظرفیت مخاطبین
باید دانست که همه مخاطبین از آنچنان ظرفیتی برخوردار نیستندکه در وهله نخست به دعوت، پاسخ مثبت دهند. پیامبر نیز با توجه به همین نکته اقدام به تبلیغ فرمود. اذیت و آزارهای فراوان را به جان خرید و از دعوت به اسلام دست برنداشت. [54]
همچنین افراد از ظرفیتها و استعدادهای متفاوتی بهرهمندند. لذا پیامبر گرامی صلیاللهعلیهوآله با عنایت کامل به میزان پذیرش و استعداد هر فرد،دعوت خود را ابلاغ میفرمودند.
تبلیغی که از انعطاف برخوردارنباشد، ناکارآمد و خستگی آور است. پیامبر گرامی در این باره میفرمایند:
«امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم». [55]
3.ارتباط سازنده با همه اقشار و جاذبه قوی
حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله با اقشار و همه گروههای سنی ارتباط داشت. دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی، باسواد وبیسواد، را شامل میشد.
قرآن در این باره میفرماید:(رحمه للعالمین)؛ [56](هدی للناس)؛ [57](کافه للناس)؛ [58](للعالمین نذیرا). [59]
4.استفاده از روشهای مناسب
روش هدایت پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای همه گروهها و طبقات یکسان نبوده وهر گروه یا فردی را به شیوهای خاص دعوت میفرمود. گاه فردی بایک جرقه هدایت میشد.
و گاه موج و تلاطمی شدید برای دعوت، ضرورت داشت. برای دعوت اهل کتاب، بر مشترکات تاکید و کافران را به تفکر و تامل و خردورزی دعوت میفرمود.
5.توجه به نیازهای بشری
هر فرد آن هنگام تعادل و توازن خویش را باز مییابد که نیازهای جسمی و روحی او تامین شده باشد.قرآن میفرماید: (فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف). [60]
این آیه شاهد بر این مطلب است که خداوند با عنایت به رفع دو نیاز طبیعی بشر امر به پرستش میکند در متون اسلامی نیزاین نکته مورد توجه قرار گرفته است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «ان للقلوب شهوه و اقبالا و ادبارا فاتوها من قبل شهوتها واقبالها فان القلب اذا اکره عمی». [61]
قلب آدمی دارای (دو حالت) در میل و رغبت و اکراه و تنفر است. از در میل و رغبت آن وارد شوید چرا که روح و روان آدمی وقتیچیزی را ناخوش دارد نابینا میشود.
نتیجه:
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله دارای مقامات رفیعی در دنیا و آخرت هستند. در این مقاله با توجه به فرازهایی از زیارت بعید حضرت رسول (ص) و آیات مرتبط با این فرازها اشارهی مختصری به قامات نمودیم.با مراجعه به عقل و نقل، میتوان گفت: پیغمبران الهی در مـقام و منزلتِ واحدی نیستند بلکه جایگاههای گوناگونی در پیشگاه الهی دارند. فضیلت پیامبر اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر انبیای عظام الهی به صراحت در قرآن کریم بیان شده است،
پی نوشت:
۱.سبا/سوره۳۴، آیه۲۸.۲.احزاب/سوره۳۳، آیه۴۵- ۴۶.
۳.توبه/سوره۹، آیه۳۲.
۴.صف/سوره۶۱، آیه۸.
۵.↑ فاطر/سوره۳۵، آیه۲.
۶.فتح/سوره۴۸، آیه۴.
۷.احزاب/سوره۳۳، آیه۴۷.
۸.جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، ج۸، ص۶۳.
9.انعام/سوره۶، آیه۱۴۹.
10.حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۷۷۶.
11.انوری، حسن، فرهنگ سخن، ج۳، ص۲۴۷۱.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 67، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
13. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى، ص 206، بیروت، البلاغ، 1419ق.
14. شیخ صدوق، امالی، ص 115، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
15. مانند «نَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ، فَقَالَ: هَذَا بَابُ الْهُدَى الَّذِی مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ هُوَ حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ». طبری آملی کبیر، محمد بن جریر بن رستم، المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب ع، محقق، مصحح، محمودی، احمد، ص 618، قم، کوشانپور، چاپ اول، 1415ق.
16. «... فَهُمْ حُجَّةُ اللَّهِ فِی أَرْضِه ...». هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 686، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق.
17. شعراء، 214.
18. انعام، 92؛ شوری، 7.
19. ر. ک: (محدوده رسالت حضرت موسی و عیسی)، 82504.
20.مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، ص۹۶.
21.آل عمران/سوره۳، آیه۳۲.
22.نساء/سوره۴، آیه۵۹.
23.جامعالبیان، مج، ۴، ج۵، ص۲۴۲.
24.نساء/سوره۴، آیه۸۰.
25.جزایری، نعمتالله، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۹۸.
26.تکویر/سوره۸۱، آیه۲۱.
27.طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۴.
28. کشف الغمّه، اربلی، منشورات شریف رضی، قم،
29. سوره مائده، آیه 117.
30.تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهل و دوم، ج 3، ص 496.
31.سوره مجادله، آیه ۲۰ و ۲۱
32.سوره منافقون، آیه ۸
33.سوره آل عمران، آیه۳۱
34.سوره بقره، آیه ۶۱
35.سوره حشر، آیه ۴
36.سوره حجرات، آیه ۱۳
37.سوره قلم، آیه ۴
38. اسراء/۱
39. نجم/ ۵ - ۱۰
40. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج 1، ص 441
41. انعام/سوره۶، آیه۱۴.
42. انعام/سوره۶، آیه۱۶۳.
43. زمر/سوره۳۹، آیه۱۲.
44. المزار الکبیر ، ص: 66
45.احزاب/سوره۳۳، آیه۴۰.
46.قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، ج۱، ص۳۶۳.
47.حنبلی، احمد بن محمد، مسند احمد، ج۳، ص۱۶۰.
48.طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۴۸۷.
49.جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۳-۲۴.
50.جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن، ج۸، ص۲۴-۲۵.
51. المزار الکبیر، ص: 66
52.شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج13، ص: 197
53.التوحید ، ص: 166
54.فروغ ابدیت، ص۲۷۷.
55..الحیاه، ج ۱، ص۱۴۶.
56..انبیاء/سوره۲۱، آیه۱۰۷.
57..بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.
58..سباء/سوره۳۴ف آیه۲۸.
59..فرقان/سوره۲۵، آیه۱.
60..قریش/سوره۱۰۶، آیه۳-۴.
61.الحیاه، ج ۱.
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&mid=243500&catid=22773&start=1&pageindex=0http://mirbaqeri.ir:تفسیر فرازهایی از زیارت رسول الله(ص) در اشاره به مقامات ایشان /
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4180/4787/3954
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa98087
https://fa.wikifeqh.i:نقش پیامبر در ارتباط خدا و انسان
https://hawzah.net/fa/Hadith/View/1783
https://www.qudsonline.ir/news/743220
https://hawzah.net/fa/Article/View/3337
https://wikiporsesh.ir:اطاعت از پیامبر در قرآن
https://fa.wikifeqh.ir/:حجتهای الهی
https://fa.wikifeqh.ir:مهیمن (قرآن)
https://fa.wikifeqh.ir:اطاعت
https://fa.wikifeqh.ir:تبلیغ پیامبر
https://fa.wikifeqh.ir:فضایل پیامبر
https://fa.wikifeqh.ir:صفت بشیر و نذیر