ادعای مالکیت اسرائیل بر سرزمین شامات (از نیل تا فرات) بر اساس چه دلایلی می باشد؟

شبهه مالکیت یهود بر شامات (از نیل تا فرات)چیست؟ چرا اسرائیل مدعی مالکیت سرزمین موعود است؟ادعای مالکیت سرزمین شامات بر اساس چه دلایلی می باشد؟
شنبه، 29 مهر 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
ادعای مالکیت اسرائیل بر سرزمین شامات (از نیل تا فرات) بر اساس چه دلایلی می باشد؟

مقدمه:

الیعازر میلامید، خاخام یهود بر این اعتقاد است که: تا زمانی که تعداد کافی از یهودیان در سرزمین اسرائیل نباشند، دشمنان ما به حضور در آنجا و کشتن ما ادامه میدهند.
 
وی نسبت به دشمنان رژیم صهیونیستی هشدار داد که مرزهای اسرائیل از رود نیل در مصر تا فرات در عراق است، اما اکنون تنها منطقه اطراف رود اردن (در اشاره به فلسطین) تحت کنترل درآورده شده است.
 
میلامید می گوید گاهی کودکان سوال های بزرگی را صادقانه میپرسند و فتح بابی برای اندیشه عمیق میکنند، زمانی که اخیراً با کودکانی دیدار داشتم،.
 
 یکی از آنها به صورت جدی و دردناک پرسید: چرا حملات وجود دارد؟ چرا یهودیانِ خوب کشته میشوند؟ من در جواب او گفتم: چراکه تعداد کافی از یهودیان در اسرائیل حضور ندارند.
 
او قائل است که تعداد کافی از یهودیان در اسرائیل به صورت کلی و در کرانه باختری به صورت مشخص حضور ندارند.ما از تورات آموخته ایم  این واقعیت را یافته ایم که اگر دشمنانی نباشند، مشکلاتی بزرگ تر از انسان ها ایجاد میشود. متاسفانه باید اذعان کرد که نبرد علیه دشمن، اسرائیل را میسازد و آن را یکپارچه میکند.
  
در این مطلب به این ادعا که سرزمین موعود از منظر اسرائیلی ها از مصر شروع می شود و تا مرز ایران ادامه دارد.آنها حتی از نیل تا فرات را از نیل تا هامون[۱] اشاره می کنند.
 

تاریخچه سرزمین شام

شام در گذشته به سرزمین وسیعی گفته می شد که شامل فلسطین، اردن، لبنان و سوریه امروزی بود و به آن شامات هم گفته می شد و امروزه این نام فقط بر شهر دمشق اطلاق می شود .
 
و اگر در سوریه کسی اهل دمشق باشد به وی «شامی» می گویند.[2] مرزبندی جدید سرزمین شامات در تحولات پس از جنگ جهانی اول روی داده است.
 
منطقه شامات پیش از آن که تحت سلطه مسلمانان درآید، در تصرف امپراتوری روم شرقی بود. قبل از اسلام قبایل بزرگ عربی از جزیرة العرب به این دیار کوچیده بودند .
 
که مهمترین آن قبایل عبارت بودند از قضاعه، جذام، لخم، کلب، تَنوخ، سلیح، و بهراء. آنان به دلیل زندگی طولانی در جوار رومیان، غالباً به کیش نصرانی درآمده و آداب و رسوم آنها را پذیرفته بودند.
 
پس از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، دو جنگ به نامهای سریه موته و غزوه تبوک بر ضد رومیان در منطقه شامات درگرفت. پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، شام در سال چهاردهم هجرت در عصر خلافت ابوبکر فتح شد و باقی مناطق نیز به مرور زمان در عصر خلافت عمر تصرف شد.
 
پس از فتح شام، حکومت آنجا به معاویه بن ابی سفیان واگذار شد. وی از آن تاریخ تا سال ۳۵ قمری از سوی خلفای سه گانه حاکم بود تا این که در آن سال، با آغاز خلافت امام علی علیه السلام از حکمرانی شام عزل شد، ولی او زیربار نرفت و این نزاع به جنگ صفین منتهی شد.
 
پس از شهادت امام علی علیه السلام، معاویه با نیرنگ به حکومت رسید و شام را مرکز حکومت امویان قرار داد و تا سال ۱۲۷ قمری پایتخت باقی ماند.
 
از آن پس عباسیان، همدانیان، فاطمیان مصر، سلاجقه و عثمانیان بر آن دیار حکومت کردند تا این که در قرون اخیر با سلطه غربیان به ویژه پس از جنگ جهانی اول، این سرزمین از هم متلاشی و به چند کشور عربی تقسیم شد.[3]
 

شام سرزمین پیامبران

سرزمین شام، خاستگاه پیامبران و محل ظهور برانگیخته‌های الهی و ادیان توحیدی است و لذا برای همه خداپرستان و موحدان و پیروان آیین‌های آسمانی همواره سرزمینی مقدس و خاطره انگیز می‌باشد.
 
شام سرزمینی است که مسجد الاقصی در آن قراردادرد و رسول خدا(ص) از آنجا به معراج رفته ودر آسمان‌ها سیر فرموده است.
 
شهر بصری پذیرای پیامبر در نوجوانی و‌از بلاد شام است. پیام محمد (ص) به امپراطور روم، در فلسطین به دست او رسیده است.
بسیاری از مشاهد انبیاء و مقامات متبرک و مقدس در شام قرار دارد.
 
 مانند مشهد الخلیل و هجرتگاه او، شهر ایوب و چاه او، محراب داود و درگاه او، شگفتی‌های سلیمان و شهر او، قبر اسحاق و مادرش، بیت لحم زادگاه عیسی مسیح و گهواره اش، ده طالوت و نهر او، .
 
قتلگاه جالوت و ده او، طور سینا، قبة الصخره ربوه، صخره موسی و تپه عیسی، وادی مقدس، این همه در بلاد شام قرارداد و جملگی مورد تقدیس و احترام مسلمانان و اهل کتاب می‌باشد.
 

شبهه مالکیت یهود بر شامات (از نیل تا فرات)چیست؟

مالکیت اسرائیل بر شامات (از نیل تا فرات)

بر مسئله مالکیت یهودیان بر شامات، به دو لحاظ اعتقادی و سیاسی استدلال شده که در ذیل این دو رویکرد مورد بررسی قرار گرفته است.
مسئله مالکیت اسرائیل بر شامات که بزرگ‌تر از فلسطین اشغالی و بنا بر برخی نقل‌ها از نیل تا فرات است، به دو لحاظ قابل بررسی است؛
 الف: اعتقادی؛
 ب:  سیاسی.
 

الف: از لحاظ اعتقادی

یهودیان به لحاظ اعتقادی، برای اثبات مالکیتشان، بیش‌تر به کتاب مقدس خود (مجموعه کتاب‌های عهد عتیق) استناد کرده‌اند که برخی آیات آن را در ادامه بررسی خواهیم کرد.
 
علاوه بر این‌ها، عده‌ای قرآن را نیز شاهد آورده و گفته‌اند قرآن نیز بر تعلق شامات به یهودیان دلالت دارد. از آن‌جا که قرآن اهمیت بیش‌تری برای ما دارد، بحث خود را پیرامون آیه‌ای که مورد استدلال قرار گرفته، آغاز می‌کنیم.
 

1. دلیل قرآ نی مالکیت اسرائیل برسرزمین شامات

 -یهودیان و بنی اسرائیلی ها استدلال بر آیه ۲۱ سوره مائده را دلیل مالکیت بر سرزمین موعود یا شامات می دانند
مهم‌ترین آیه‌ای که اشاره به این مبنا دارد، کلام حضرت موسی به قوم خود است:
 
یاقوم ادخلوا الارض المقدسة التی کتب الله لکم و لا ترتدوا علی ادبارکم فتنقلبوا خسرین»؛ [4] «ای قوم من! به سرزمین مقدسی که خدا برایتان مقرر فرموده درآیید و (به گناه، عصیان، سرپیچی از فرمان‌ها و احکام حق) باز نگردید که زیان کار می‌شوید.
 
در این آیه موسی (علیه‌السلام) به قوم خود می‌گوید که وارد سرزمین مقدس شوید که خداوند آن‌جا را برای شما قرار داده است.
 
رد استدلال مالکیت اسرائیل برسرزمین شامات در آیه فوق
اما استدلال به این آیه، به دلایل ذیل قابل قبول نیست:
 

دلیل اول  بر رد استدلال یهود بر مالکیت سرزمین شامات

مهم‌ترین بخش این آیه که مورد استناد قرار گرفته: «التی کتب الله لکم» است. این عبارت همیشه بر ابدی بودن امری دلالت ندارد؛ بلکه در موارد موقت و اشاره به برخی گروه‌ها نیز استفاده شده است؛ مانند:
 
«و لو لا ان کتب الله علیهم الجلاء لعذبهم فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب النار»؛ [5] «اگر خدا فرمان ترک وطن را بر آنان لازم و مقرر نکرده بود، قطعاً در همین دنیا عذابشان می‌کرد و برای آنان در آخرت عذاب آتش است.
 
 
این آیه در مورد یهودیان مدینه است که به آنان دستور کوچ داده شد؛ اما این کوچ به این معنا نیست که برای همیشه باید کوچ کنند؛ بلکه برای یک بار کوچ کردن از مدینه دستور داده شده و از این امر تعبیر به «کتب الله» شده که منظور یک بار کوچ کردن است.
 
آیات دیگری نیز وجود دارد که به بنی‌اسرائیل خطاب شده و شکی در موقت بودن آن‌ها نیست: «قال عسی ربکم ان یهلک عدوکم و یستخلفکم فی الارض فینظر کیف تعملون»؛ [6]
 
«گفت: امید است که پروردگارتان دشمنانتان را نابود کند، و شما را در این سرزمین، جانشین (آنان) گرداند، پس بنگرد که شما (پس از فرعونیان) چه گونه عمل می‌کنید؟».
 

دلیل دوم  بر رد استدلال یهود بر مالکیت سرزمین شامات

از خود آیات قرآن نیز به دست می‌آید که این حکم عمومیت نداشته و استثناپذیر است. براساس آیات قرآن عمومیت این حکم در مورد یهودیانی که مخاطب کلام موسی بودند نیز صادق نبوده .
 
و بسیاری از آن‌ها از رفتن به سرزمین مقدس منع شده و در صحرای سینا آواره گشتند که علت آن نیز گناهی بود که انجام داده بودند: «قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلا تاس علی القوم الفاسقین».  [7]
 

دلیل سوم  بر رد استدلال یهود بر مالکیت سرزمین شامات

این مطلب خلاف سیره الهی است. خداوند تمام خوبی‌ها و امتیازات خود را منوط و محدود به اهل ایمان و تقوا کرده است و حتی درخواست یکی از بزرگ‌ترین پیامبران خود را رد کرده و به صراحت می‌گوید که وعده الهی تنها به متقین خواهد رسید:
 
«و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین. [8]
 
حال چه‌گونه خداوند سرزمینی را بدون قیدوشرط به گروهی ببخشد و این را وعده ابدی قرار دهد و امتیازی برای نسل‌های بعدی بنی‌اسرائیل بگذارد که به بیان خود قرآن، گناه‌های بسیاری کرده‌اند و حتی پیامبران خود را نیز کشتند:
 
«فبما نقضهم میثاقهم و کفرهم بآیات الله و قتلهم الانبیاء بغیر حق و قولهم قلوبنا غلف بل طبع الله علیها بکفرهم فلا یؤمنون الا قلیلا»؛ [9]
 
«پس به کیفر پیمان‌شکنی آنان و کفرشان به آیات خدا، و به ناحق کشتن پیامبران، و گفتار (بی‌پایه و باطل)‌شان که: دل‌های ما در پوشش و حجاب است .
 
(ازاین‌رو سخن حق را درک نمی‌کنیم، لعنتشان کردیم) بلکه به سبب کفرشان بر دل‌هایشان مهر (محرومیت از فهم معارف) زدیم؛ به همین سبب جز اندکی ایمان نمی‌آورند».
 

دلیل چهارم  بر رد استدلال یهود بر مالکیت سرزمین شامات

منظور از «کتب الله لکم» چنین است که خداوند وعده خود به ابراهیم را در حق موسی تمام کرد؛ اما نکته مهم این‌جاست که این حق، تنها حق سکنا در این بلاد است، سکنایی که وعده داده شده بود؛
 
اما معنای آن چنین نیست که آن‌جا ملک آنان است یا این‌که کسی مزاحم آن‌ها در آن‌جا نشود؛ زیرا اگر این وعده الهی بوده، نباید خلافش واقع می‌شد؛
 
 در حالی که می‌بینیم واقعاً خلافش مشاهده شده است.[10] بنابراین آیه مورد بحث، دخلی در دوام حکم یا حتی ملکیت شام برای یهودیان ندارد.
 

دلیل پنجم » بر رد استدلال یهود بر مالکیت سرزمین شامات

بررسی تفاسیر عرفانی
مفسرین عرفانی سرزمین مقدس را قلب معنا کرده‌اند از قلب در روایات تعبیر به حرم الله شده است و در حرم الله تنها معنویات و کمالات شکوفا می‌شود.
 
 از این رو تفاسیر معتقدند که موسی قوم خویش را به سوی وادی معنویات و کمالات دعوت کرد و به آنها متذکر شد حضور در این وادی به نفع شماست، زیرا خداوند سبحان این ورود را برای شما رقم زده است .
 
به یقین آنچه شما را به آرامش و طمأنینه می‌رساند روزی معرفتی و کمالات معنوی است، از دنیای مادی خویش فاصله بگیرید.
 
 «ادْخُلُواْ»
ظاهراً یک امر است اما در حقیقت دو فعل امر را بیان می‌کند، اولاً آنکه مخاطبین فعل وارد فضایی شوند ثانیاً برای این ورود باید از جایی خارج شد. در بطن فعل «ادْخُلُواْ» هم ورود به سرزمین پاک نهفته است و هم خروج از سرزمینی که بوی کفر و ناشکری فضای آن را آلوده کرده بود.
 
یعنی شما از سرزمین مادیات و تعلقات خویش خارج شوید تا وارد سرزمین قلب شوید .اگر شما این ورود را انجام دهید به یقین جایگاه طیب و پاک را انتخاب کرده‌اید.
 
بقا و فنا
 
اموری که به قلب مربوط می‌شود ماندگاری و جاودانی دارد زیرا آنچه رنگ و بوی خدایی دارد فناناپذیر و باقی است، اما آنچه از غیر خدا سخن می‌گوید فانی و نابود شدنی است.
 
موسی قوم خویش را به سوی قلب‌هایشان متوجه ساخت اما آنها از توجه به آن سر برتافتند و رجعت به عقب را برگزیدند چه بدسرنوشتی را برای خویش پسندیدند. [11]
 

2- دلیل کتاب مقدس بر مالکیت اسرائیل برسرزمین شامات

 آیاتی در کتاب مقدس وجود دارد که در استدلال مالکیت یهود مورد استفاده قرار می‌گیرد، از این قرارند:
 
الف: استدلال بر برخی آیات
ــ «خداوند به موسی فرمود که به قوم اسرائیل بگوید: «وقتی به سرزمین کنعان که من آن را به شما می‌دهم وارد شدید، مرزهایتان این‌ها خواهد شد».[12]
 
ــ «خداوند بر ابرام ظاهر شده فرمود: من این سرزمین را به نسل تو خواهم بخشید». [13]
 
ــ «آن روز خداوند با ابرام عهد و فرمود: من این سرزمین را از مرز مصر تا رود فرات به نسل تو می‌بخشم».[14]
 
ــ «تمام سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید و خدای ایشان خواهم بود». [۱5] و... .
 
رد استدلال به آیات فوق
بررسی مفصل این آیات، بحثی طولانی را می‌طلبد که در این‌جا به اختصار، نقایصی را که بر استدلال به این‌ها وجود دارد، بررسی می‌کنیم:
 

دلیل اول بر بر رد استدلال یهود بر استدلال بر کتاب مقدس

متن امروزی کتاب مقدس به دلیل وجود تحریفات، با کلیتش نمی‌تواند معتبر و مورد وثوق برای ما باشد. بنابراین استدلال به این آیات برای ما مسلمانان محل تردید بوده و بر فرض وجود دلالت، یهودیان تنها برای خود می‌توانند به این آیات استناد کنند.
 

دلیل دوم بر رد استدلال یهود بر استدلال بر کتاب مقدس

اما مفاد مالکیت امروزی یهود بر کنعان، از آیات فوق نیز به دست نمی‌آید؛ زیرا آیاتی که مالکیت ابدی را برساند، خطاب به قوم یهود نیست و تنها به یهودیان گفته شده که وارد آن‌جا شوند و آن سرزمین به آن‌ها داده شده،.
 
 ولی هیچ‌گونه ابدیتی در کار نبوده و ملکیت دائمی از آیات به دست نمی‌آید و ما آیاتی که ابدیت را برساند و در عین حال خطاب به قوم یهود به‌ویژه باشد، نیافتیم.
 

دلیل سوم بر رد استدلال یهود بر استدلال بر کتاب مقدس

آیاتی که ملکیت دائمی را می‌رساند و می‌گوید «تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید»، تنها به ابراهیم خطاب شده و قوم ابراهیم قطعاً فراتر از قوم یهود است؛ زیرا ابراهیم دارای دو فرزند بوده؛ اسماعیل که نسلی از او پدید آمد.
 
 و پیامبر اسلام نیز از نسل ایشان است و اسحاق فرزند دوم ابراهیم که از او یعقوب متولد شد که او نیز دوازده فرزند پسر داشت و یهودیان منسوب به یکی از این دوازده فرزند به نام یهودا هستند. بنابراین از این آیات، ملکیتی اختصاصی برای قوم یهود به دست نمی‌آید.
 

دلیل چهارم بر رد استدلال یهود بر استدلال بر کتاب مقدس

در تأیید مطلب قبل می‌توان نکته‌ای را خاطرنشان کرد. در سفر پیدایش، خداوند خبر از تولد اسماعیل می‌دهد.[۱6] در چند آیه بعد که چند سال از تولد اسماعیل گذشته است،
 
خداوند بیان می‌کند که «تمام سرزمین کنعان را که اکنون در آن غریب هستی تا ابد به تو و به نسل تو خواهم بخشید...». [۱7]
 
در این موقع هنوز اسحاق به دنیا نیامده و حتی صحبتی نیز از او نیست و در آیاتی که به تولد اسحاق اشاره می‌کند، [۱8] بیانی از مالکیت نسل ابراهیم بر سرزمین مقدس وجود ندارد.
 

ب : از لحاظ سیاسی

با پیشرفت قوانین بین‌الملل، کشورهای تازه تشکیل‌شده برای بیان حقیقت وجودی خود، نیاز به اثبات مالکیت دارند؛
 
 لذا کشورهایی که در قرن اخیر به وجود آمده‌اند، تلاش کرده‌اند با استناد به مصوبات سازمان ملل موجودیت خود را اثبات کنند. در مورد اسرائیل نیز بحث بسیار طولانی و مفصلی وجود دارد.
 
 که کتاب‌های مختلفی پیرامون این مسئله به خصوص در زبان‌های عربی نگارش یافته است. در این‌جا مطالب مختصری را در مورد ادعای سیاسی مالکیت اسرائیل توسط یهودیان بیان می‌کنیم:
 

عمل نکردن به قطع‌نامه ۲۴۲

اسرائیل حجم کوچکی از سرزمین فلسطین را خریداری کرد؛ اما با گذشت زمان و استفاده از نیروی نظامی، بیش‌تر کشور فلسطین را تحت اختیار گرفته و حتی به قطع‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل نیز عمل نکرده است؛ از جمله قطع‌نامه ۲۴۲ که در آن این‌گونه آمده است:
 
1. تضمین آزادی کشتی‌رانی در آب‌های بین‌المللی منطقه؛
2. حل عادلانه مسئله آوارگان؛
3. تضمین مصونیت سرزمین‌ها و استقلال سیاسی همه کشورهای منطقه از راه اقداماتی مانند ایجاد مناطق غیر نظامی.
 
اما امروزه اسرائیل به هیچ‌یک از آوارگان فلسطینی، حق برگشت به میهن خود را نمی‌دهد؛ ولی یهودیان را از تمام دنیا دعوت می‌کند.
 
بیش‌تر سرزمین اشغالی را به زور تصرف کرده و به هیچ وجه عقب‌نشینی نمی‌کند و حتی خواهان تسلط بر مناطق فلسطینی‌نشین نیز است و در مناطق آن‌ها شهرک‌سازی می‌کند.
 
تمام آن‌چه بیان شد، مربوط به یکی از مصادیق اشغالگری اسرائیل است که البته در اصل شکل‌گیری و به وجود آمدن آن‌ها نیز این مشکل وجود دارد که برای اطلاع از آن‌ها می‌توانید لینک‌های زیر را مطالعه نمایید.
 

نقشه اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات

دلایل مختلف نشان می داد که مرزهای جغرافیایی اسرائیل محدود به اراضی اشغال شده فلسطین نخواهد ماند:
 
الف: از یک سو شعار اصلی پارلمان اسرائیل که برگرفته از کتاب تورات است این بود که «اسرائیل، مرزهای تو از نیل تا فرات است».
 
 و این شعار در دوران ضعف و نوپایی اسرائیل که اشغالگران از جمعیت و قدرت اندکی در برابر دنیای اسلام برخوردار بودند مطرح می شد و بدیهی است که به هنگام قدرت آن را عملی سازند.
 
ب: صهیونیست ها نژاد پرست بودند و نژاد خود را برترین نژادها و بنی اسرائیل را فرزندان خدا می دانستند که باید حکومت جهان را به دست گیرند و  دست کم زمانی که قدرت آن را ندارند از نیل تا فرات را به دلایل مذهبی خود، از آن خویش می دانستند.
 
همین عقاید و روحیات یکی از دلایل رواج جهودکشی بود به طوری که حکومت تزاری روسیه آنان را قلع و قمع می کرد و هیتلر به عنوان نژاد پرست دیگری که این گروه را رقیب خویش می دید، برای براندازی نسل یهود و بنی اسرائیل آنان را فوج فوج به هلاکت می رساند.
 
ج: دنیای غرب با آینده نگری که داشت نیازمند تسلط پایدار بر سرزمین های طلای سیاه (نفت) و معادن عظیم دیگر در خاورمیانه و قبضه کردن بازار مصرف آن بود.
 
 و اسرائیل وسیله مناسبی برای تحقق این رؤیا بود. اما این کار نیاز به زمانی طولانی و زمینه سازیهایی ماهرانه داشت. اسرائیل همواره یکی از مهمترین عوامل ناامنی منطقه بود که اعراب و مسلمانان همواره ناچار از تجهیز و تسلیح خویش برای حفظ امنیت ملی بودند.
 
 و همین امر خاورمیانه را به زرادخانه امریکا و غرب تبدیل کرد و از این رهگذر میلیاردها دلار را به جیب سرمایه داران و دولت های غربی سرازیر ساخت.
 
د: تجربه تحمیل یک اقلیت کوچک یهودی به عنوان حکومت اسرائیل، بر اکثریت اعراب و مسلمانان ساکن فلسطین نشان داد که تکرار این تجربه در سایر ممالک عربی هم امکانپذیر است.
 
 بخصوص وقتی که اعراب در جنگ با اسرائیل شکست خوردند امید به تحقق اسرائیل بزرگ و تکرار آن تجربه بیشتر شد. امام خمینی کراراً  به هدف و نقشه اسرائیل بزرگ در سخنان خویش اشاره داشته است. از جمله می گوید:
 
 «این مهره دومی که حالا آمده است، اسحاق شامیری که الان آمده است و می خواهد نخست وزیر بشود از اول برنامه خودش را گفته است. از اول گفته است که اسرائیل بزرگ باید تحقق پیدا کند – باید فلسطین به کلی از بین برود. تمام جاهایی که دست اسرائیل است اینها لاینفک از اسرائیل است،
 
 اسرائیل بزرگ یعنی از نیل تا فرات، یعنی تمام منطقه ای که عرب نشین است، حجاز هم جزء این باید باشد، مصر هم جزو این است و اینها (دولتهای عربی) نشسته اند آنجا دارند تماشا می کنند و عده کثیرشان هم همراهی می کنند و اسرائیل را می خواهند (به رسمیت) بشناسند»[19]
 
 امام خمینی معتقد بود که اهداف نهایی اسرائیل حتی فراتر از نیل تا فرات است و آنان حتی در اندیشه تسلط بر ایران هم بوده اند زیرا صهیونیست ها سال ها پیش از اشغال فلسطین و تشکیل دادن حکومت در اندیشه کودتا در ایران بوده اند:
 
«عمال اسرائیل در ایران (در زمان محمدرضا شاه پهلوی) هر جا انگشت می گذاری می بینی که یکی از اینها در مراکز حساس، مراکز خطرناک، والله مراکز خطرناک برای تاج این آقا (شاه)، ملتفت نیستند اینها، اینها (یهودی ها)، آنها بودند که در شمیران توطئه کردند ناصرالدین شاه را بکشند، مملکت ایران را قبضه کنند.
 
 شما تاریخ را نگاه کنید، تاریخ که می دانید، در نیاوران توطئه کردند، در نیاوران چند نفر رفتند ناصرالدین شاه را ترور کنند و یک عده هم در تهران بودند که حکومت را قبضه کنند. اینها حکومت را از خودشان می دانند، اینها در کتاب هاشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حکومت مال ماست، باید ما یک سلطنت جدیدی بوجود آوریم»[20]
 

توسعه ‌طلبی رژیم صهیونیستی اسرائیل

رژیم صهیونیستی که بر اساس اندیشه‌ها و آرمان‌های رهبران جنبش صهیونیستی شکل گرفته است، ویژگی‌های منحصر به فردی دارد. توسعه‏طلبی یکی از ویژگی‏های صهیونیسم و رژیم صهیونیستی است.
 
 «توسعه‌طلبی اصطلاحی است که درباره نقشه‏های صهیونیسم جهانی که قصد اشغال تمامی فلسطین و قسمتی از سرزمین‏های عربی مجاور را در سر می‏پروراند، به کار می‏رود.» [21]
 
این ویژگی [توسعه‌طلبی] در نزد صهیونیست‌ها مبتنی بر باورهای قومی و دینی است و ریشه در افسانه‌های توراتی دارد.
 
اشغال فلسطین، تجاوزات نظامی و ضمیمه‌سازی خاک دیگر کشورها مانند لبنان و بلندی‌های جولان سوریه به اراضی اشغال فلسطین نتیجه مستقیم باور خرافی سران یهود به اسطوره «اسرائیل بزرگ» است. [22]
 

وجه تسمیه "اسرائیل بزرگ

 در دین یهود، نقشه توسعه‏طلبانه‏ «اسرائیل بزرگ» به معنای دولت بزرگ یهودی است که تمام یهودیان جهان در آن گرد می‏آیند.
 
وجه تسمیه "اسرائیل بزرگ" بر حسب ادعاهای یهودیان که در کتاب عهد قدیم و بعضی اسفار آن آمده است، شعار اصلی توسعه‏طلبی در نقشه استراتژیکی اسرائیل است».[23]
 
 ویژگی توسعه‏طلبی رژیم صهیونیستی را می‏توان از پرچم این رژیم و اشغال سرزمین‏های فلسطین شناخت. سرزمین‏هایی که از مفهوم «میهن ملی» یهود که اعلامیه بالفور (1917م)، قطعنامه تقسیم فلسطین (1947م) و خطوط آتش‌بس موقت (1948م) حدود آن را معین می‏کردند، تجاوز کرده است.
 

کنگره صهیونیسم جهانی

نامه زیر که از سوی یکی از دوستان نزدیک و مشاور تئودور هرتزل، به نام دیوید ترلیتسشن* ـ در تاریخ 29 اکتبر 1899م ـ کمی پس از برگزاری کنگره صهیونیسم جهانی در شهر بال سوئیس ـ برای او فرستاده شده، ویژگی توسعه‏طلبی و منطق باطنی رژیم صهیونیستی را در سیاست خارجی‏اش را به‌روشنی بیان می‏کند:
 
«پیش از آنکه خیلی دیر شود، می‏خواستم به شما یادآوری کنم که گهگاه برنامه «فلسطین بزرگ» و «اسرائیل بزرگ» را مورد توجه و عنایت قرار دهید.
 
 برنامه کنگره بال باید کلمات فلسطین بزرگ  و«اسرائیل بزرگ» یا «فلسطین و سرزمین‏های همسایه» را در بر داشته باشد، در غیر این صورت، تمام برنامه بی‏ارزش خواهد بود و شما نخواهید توانست در سرزمینی به مساحت 25000 کیلومتر مربع، ده میلیون یهودی را پذیرا شوید.» [24]
 
یکی از بزرگان یهود به نام «ژان ایزوله» نیز سال‌ها قبل از اعلان تأسیس رژیم نامشروع اسرائیل نوشت: «در جهان امروز تنها یک مسئله وجود دارد و آن مسئله اسرائیل است.
 
 مأموریت اسرائیل تحقق رؤیای بنی‌اسرائیل با حمایت سرمایه‌داری جهانی است. این یک خیال خام نیست. اسرائیل (یهود) نه تنها آمریکا، بلکه سراسر عالم خاکی را فتح خواهد کرد.» [25]
 
اصطلاح «اسرائیل بزرگ»، تجسم واقعی توسعه‏طلبی صهیونیستی است زیرا صهیونیسم هرگز دولتی قانونی و شناخته شده با مرزهایی مشخص نبوده است تا بخواهد مرزهای خود را از آنچه هست فراتر ببرد.
 
 حقیقت آن است که صهیونیسم از آغاز قصد ایجاد اسرائیل بزرگ را داشت، ولی می‏خواست بدون آنکه از پیش مرزهای دولت موردنظر خود را اعلام کرده باشد، به‌تدریج به آن جامه عمل بپوشاند.
 
 در حقیقت، اساس صهیونیسم یعنی تبدیل یهودیت به یک ملت، یک کشور و یک مذهب.متعلق دانستن تمام یهودیان جهان به این ملت، رژیم صهیونیستی را اجباراً به اشغالگری، تجاوزطلبی و جنگ‏های پی‏درپی و توسعه‏ طلبانه برای فتح یکفضای حیاتی واداشته است.
 
سراسر تاریخ تجاوزها و اشغال سرزمین‏های دیگر به وسیله رژیم صهیونیستی، از این ویژگی (توسعه‏طلبی) و منطق بی‏رحمانه صهیونیسم سیاسی ناشی می‏شود.
 
 
صهیونیسم برای توجیه تصرف غاصبانه‏ فلسطین و برای آنکه هدف‏های توسعه‏طلبانه‏ خود در کشورهای عربی را بپوشاند، به استدلال‏های دینی و تاریخی متوسل می‏شود.
 
 توجیه دینی بر پایه پیوندهایی استوار است که دیانت قدیمی یهودی را به سرزمین فلسطین و نیز روابط روحی و معنوی‏ای که معتقدان این دین را به «زمین فلسطین» بسته است، مرتبط می‏سازد. [26]
 
بهانه تاریخی آنها پایه‏های خود را بر مفهوم حق تاریخی قوم یهود بر فلسطین استوار می‏کند. هرتزل، فلسطین را چنین توصیف کرده است: «میهن تاریخی ما که همواره و با گذشت زمان در یاد و خاطره‏مان زنده است.»
 
از این رو در توطئه اعلام موجودیت (دولت اسرائیل)، عبارت زمین اسرائیل گهواره ملت یهودی آمده است[27] بنابراین توسعه‏طلبی صهیونیستی در زمان صهیونیسم هرتزلی (1905ـ1895م) رشد کرد.
 
خصوصیات توسعه‏طلبی صهیونیستی در قطعنامه ویژه‏ای که در کنگره دوازدهم صهیونیستی (1921م) و در مورد مسئله مرزها صادر شد شکل مشخص خود را یافت.
 
کنگره به نامملت یهود چنین اعلام کرد: «کنگره با احساس از آسایش آگاه شده است که منطقه شرق اردن که ملت یهود به عنوان بخش متممی از زمین اسرائیل به آن می‏نگرد،
 
 در منطقه قیمومیت فلسطین مشمول خواهد شد. کنگره خود را ناگزیر می‏بیند که  تأسف خود را اعلام کند، زیرا تا کنون راه‌حل مناسبی برای مرزهای شمالی زمین اسرائیل پیدا نشده است.
 
کنگره همچنین از کمیته اجرایی می‏خواهد که از هیچ اقدامی در آینده کوتاهی نکند تا از صرف‌نظر کردن از یکپارچگی اداری و اقتصادی فلسطین در دو کرانه اردن و فرصت دادن به سیاست ایجاد مناطق نفوذ متعدد جلوگیری شود،
 
 زیرا این اقدام، امکانات اسکان و استعمار را که در اختیار توده‏های یهودی جویای کار قرار می‏گیرد، کاهش خواهد داد.» [28]
 

عضویت اسرائیل سازمان ملل متحد

رژیم صهیونیستی که خود را کشور قلمداد می‌کند و به صورت کاملاً سیاسی و غیرقانونی به عضویت سازمان ملل متحد درآمده است، قانون اساسی ندارد.
 
 این امر دو مسئله را روشن می‌کند: اول اینکه این موضوع ناشی از تعارض عقاید و فرهنگ‌های صهیونیست‌هاست که از سراسر جهان گرد هم آمده‌اند و نقاط مشترک کافی بین ساکنان سرزمین اشغالی وجود ندارد تا بتوانند بر محور آن اشتراک‌ها قانون اساسی را تدوین کنند.
 
 و دوم آنکه صهیونیست‌ها به خاطر توسعه‌طلبی‌ مرزهای خود را مشخص نمی‌کنند. بارها کشورها و سازمان‌های بین‌المللی از رژیم صهیونیستی خواسته‌اند محدوده خود را مشخص کند، اما اسرائیل از این امر خودداری کرده است. [29]
 

اسرائیل عاصب بدون مرز است

رژیم صهیونیستی همواره تلاش کرده تا نیت واقعی خود را در باره الحاق سرزمین‏های اشغال شده به بهانه درخواست مرزهای امن و شناسایی شده پنهان کند.
 
این مرزهای امن از نظر اسرائیل مرزهای تَرک مخاصمه (آتش‌بس) پیش از جنگ 1967م نیست، ولی در عین حال همواره از توضیح مقصود خود در باره‏ مرزهای امن طفره رفته‌ و تنها ادعا می‌کند مقصودش مرزهای جدیدی است که از مرزهای پیشین بزرگ‌تر است. [30]
 
 برخی از مقامات اسرائیل در تفسیر عبارت «مرزهای امن»، اجتهاد  کرده و واژه‏هایی را که در قطعنامه شماره 242 شورای امنیت نیامده بود، به کار برده‌اند.
 
 «اِبا اَبان» وزیرخارجه وقت رژیم صهیونیستی، عبارت «مرزهایی که بتوان از آنها دفاع کرد» را ابداع کرد و «گلدامایر» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نیز عبارت «مرزهای پیشگیرانه» را به آن اضافه کرد.
 
از این اظهارنظرها درباره زمین‏هایی که قصد الحاق آنها را دارند و همچنین الحاق‏های عملی شده در بیت‏المقدس و جولان و ایجاد آبادی‏های یهودی‏نشین در کرانه غربی و بخش غزه و جولان به روشنی برمی‏آید.
 
 که آنها با به کار بردن این دو عبارت تازه می‌خواهند بگویند که مرزها در قطعنامه تقسیم (1947م) مشخص شده‌اند، .
 
 
ولی آنها مایل‏اند علاوه بر آنها به پشت خط‏های آتش‌بس سال 1949هم دست یازند و دستاوردهای اقلیمی را که به‌زور در تجاوز ژوئن 1967 کسب کرده‏اند، حفظ کنند. [31]
 

قوانین جنبش نازیسم و مرزهای باز اسرائیل

 رژیم صهیونیستی به‏ همین دلیل و نیز به خاطر عوامل امنیتی‌ـ اقتصادی مطابق با نظریه‏ «مرزهای امن» که به معنی «مرزهای باز» است، بر شیوه‏ توسعه‏طلبی تدریجی تکیه دارد.
 
 این امر، نپذیرفتن مرزهای رسمی را که خلاف تمام قوانین بین‏المللی کنونی است، روشن می‏کند. دلایل امنیتی یا دفاعی ‌اسرائیل که توسعه‏طلبی‏ او را توجیه می‏کنند، بر اساس اندیشه‏های جغرافی‏دان آلمانی «فردریک راتزل» که «قوانین هفتگانه را برای توسعه اراضی کشور» تدوین کرده بود، استوارند.
 
 راتزل در این زمینه تا جایی اصرار می‏ورزد که از حد اصرار جنبش نازیسم آلمان هم فراتر می‏رود. این قوانین عبارتند از:
 
1- مساحت حکومت با رشد تمدن ویژه آن زیاد می‏شود.
 
2- رشد حکومت فرایندی است که به دنبال مظاهر گوناگون مربوط به رشد ساکنان آن اتفاق می‏افتد.
 
3- رشد آن قدر ادامه پیدا می‏کند تا به مرحله الحاق و انضمام (سرزمینی دیگر به خود) برسد.
 
4- مرزهای هر حکومتی اعضای پویا و تحت پوشش آن هستند و از آن نگهداری و محافظت می‏کنند.
 
5- حکومت سعی می‏کند مناطقی را که ارزش سیاسی دارند، جذب کند.
 
6- عامل اولیه توسعه‏طلبی برای حکومت اولیه در خارج شکل می‏گیرد.
 
7- تمایل عمومی به توسعه‏طلبی از کشوری به کشور دیگر منتقل می‏شود، سپس افزایش می‏یابد و شدت می‏گیرد. [32]
 
 اصرار اسرائیل به توسعه‏طلبی بهانه‌ای است برای اینکه سرزمینی را به دلایل اعتقادی، دینی و تاریخی بی‏اساس به اشغال نظامی در‏آورد؛
 
 سپس ساکنان آن را از آنجا براند و مهاجران یهودی را از چهارگوشه جهان با تبلیغ «بازگشت به سرزمین موعود»، به جای آنان وارد آن سرزمین کند؛ آنگاه با بسیج عمومی یهودیان جهان در زمینه‏های گوناگون.
 
 و در همه سطوح تشکیلاتی و حکومتی و ملی، برای دفاع از اسرائیل و توجیه توسعه‌‏طلبی آن، به ساخت شهرک‏ها در سرزمین دیگران بپردازد
 
 در تئوری توسعه‏طلبی صهیونیسم، ارتباط مستحکم بین عقیده‏ دینی و موجودیت سیاسی عامی که «دولت اسرائیل» نامیده می‏شود به حدی رسیده است که هیچ نظریه‏ نژادپرستانه‏ دیگری در جهان با آن برابری نمی‌کند. [33]
 
 به این ترتیب رژیم صهیونیستی به اشغال زمین‏های عربی به دست آمده در جنگ 1967 ادامه داد و کوشید تا با احداث شهرک‏های مهاجرنشین در تمام مناطق اشغال شده، موقعیت خود را تثبیت کند و جهانیان را در برابر کار انجام شده قرار دهد. گروه‏ها و جنبش‏های صهیونیستی در این زمینه کمک‌های فراوانی کردند.
 

جنبش سرزمین کامل اسرائیل

 یکی از برجسته‏ترین جنبش‏های صهیونیستیِ پس از جنگ ژوئن 1967 که آشکارا خواستار توسعه طلبی صهیونیستی است، «جنبش سرزمین کامل اسرائیل» است. این جنبش از عناصر افراطی احزاب گوناگون صهیونیستی، به‌ویژه «حیروت» تشکیل شده است.
 
پیدایی این جنبش در پی اوج‏گیری موج «شووینیسم» بود و این باور را شیوع داد که فرصتی برای اسرائیل به وجود آمده تا در راه توسعه و گسترش و تحقق هدف‏های استراتژیک و توسعه‏طلبانه صهیونیسم گام بردارد.
 
این جنبش در شعارهای خود عنوان کرد که نباید حتی از یک وجب زمین‏های اشغالی عرب‏ها عقب‏نشینی کرد و خواستار ادامه تأسیس مهاجرنشین‏ها در همه این سرزمین‏ها بود.
 
 همچنین شعار «بازگشت صهیون و همه تبعیدیان و اسکان ملت اسرائیل در سرزمین اسرائیل» را سرداد. جنبش این ادعا را مطرح کرد که هدف او بزرگ‏تر از به دست آوردن صلح با عرب‏هاست و هدف او «بازگرداندن ملت اسرائیل به سرزمین اسرائیل وبازگردانیدن سرزمین اسرائیل به ملت آن است»[34]
 
جنبش‏های توسعه‏طلب دیگری نیز پیدا شدند، از جمله جنبش «گوش ایمونیم» یا «اتحادیه ایمان» که جنبشی افراطی بود و در سال 1974 تشکیل شد.
 
بیشتر اعضای این جنبش از دانش‏آموزان مدرسه‏های دینی وابسته به حزب«مفدال» و دانشجویان دانشگاه «بار ـ ایلان» بودند. شعار این جنبش،«اسکان یافتن در همه بخش‏های اسرائیل» است. [35]
 
 جنبش دیگری به نام «کاخ» هم هست که با «گوش ایمونیم» همکاری می‏کند. این جنبش نیز یک گروه کوچک دینی و فاشیستی و بازمانده اتحادیه تروریستی «دفاع یهودی» است.
 
 جنبش «کاخ» با «گوش ایمونیم» در فعالیت‏های اسکان همکاری می‏کند و خواستار راندن جبری و قهری عرب‏ها از فلسطین است[36]
 
بهترین دلیل برای فهم ویژگی توسعه‌طلبی رژیم صهیونیستی، پرچم این رژیم است. رنگ آبی بالا و پایین پرچم نشانگر رودهای نیل (مصر) و فرات (عراق) و رنگ سفید با علامت ستاره داوود ـ نشان یهودیان ـ نیز نشانه حکومت بر نیل تا فرات است. 
 

نتیجه:

عدم تحقق رویای بنی اسرائیل و یهود و صهیو نیزم دولتی اسرائیل از نیل تا فرا ت همان جمله ی تاریخی امام است که فرمود. خواب بنی‌اسرائیل در تصرف نیل تا فرات آشفته شد».
 
زیرا فقدان ارتباط و پیوند تاریخی و نژادی بین اکثریت قریب به اتفاق یهودیان امروز با جوامع یهودی ادوار کهن تاریخ و همچنین اقامت و سکونت کوتاه‌ مدت آنها در سرزمین کنعان، آن هم در مقطعی کوتاه و محدود، نه تنها هیچ‌گونه حقی از جنبه تاریخی به وجود نمی‌آور.
 
د بلکه تمسک به این قبیل توجیهات و رسمیت بخشیدن به آن متضمن این خواهد بود که اقوام دیگر که چند سالی در سرزمینی سکونت داشتند ادعای مالکیت آن را کنند. چنین ادعاهای توسعه‌طلبانه‌ای تنها بهانه‌ای برای فریب افکارعمومی و بستری برای به اجرا درآوردن سیاست‌های تجاوزکارانه است
 
در پایان اشاره به بیان امام خمینی خواهیم داشت که فرمود. (دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فروریخت، و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد؛
 
 و چطور خواب بنی اسرائیل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت، و دوباره کوکب درّیه فلسطین از شجره مبارکه «لاشَرقیة ولاغربیة» ما برافروخت. و امروز به همان گونه که فعالیتهای وسیعی در سراسر جهان برای به سازش کشیدن ما با کفر و شرک در جریان است،
 
 برای خاموش کردن شعله‌های خشم ملت مسلمان فلسطین نیز به همان شکل ادامه دارد. و این تنها یک نمونه از پیشرفت انقلاب است. و حال آنکه معتقدین به اصول انقلاب اسلامی ما در سراسر جهان رو به فزونی نهاده است و ما اینها را سرمایه‌های بالقوه انقلاب خود تلقی می‌کنیم .
 
و هم آنهایی که با مرکّب خون طومار حمایت از ما را امضا می‌کنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبیک می‌گویند و به یاری خداوند کنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت.
 
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده است.
 
و من دست و بازوی همه عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم.) [37]
 

پی نوشت:

1.دریاچه و تالاب بین‌المللی هامون (نام‌های قدیمی: دریاچهٔ سیستان (دریاچهٔ زَرَنگ) سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریای مازندران و دریاچه ارومیه، هفتمین تالاب بین‌المللی جهان و یکی از ذخیره‌گاه‌های زیست‌کره در ایران است.
رودخانه‌های هیرمند به همراه خاش‌رود، فراه، هاروت‌رود، شوررود، حسین‌آباد و نهبندان به دریاچه هامون می‌ریزند. رود هیرمند، از رودهای پرآب فلات ایران، اصلی‌ترین رود در حوضه آبریز دریاچه هامون است که از بلندیهای کوه‌های بابا در ۴۰ کیلومتری غرب کابل از رشته کوه هندوکش در افغانستان سرچشمه می‌گیرد و پس از مسافت ۱۱۰۰ کیلومتر وارد دریاچه هامون می‌شود.
2.راهنماى اماکن زیارتى و سیاحتى در سوریه، ص ۱۸.
3.سوریه، کتابخانه طهور، بازیابی ۲ بهمن ۱۳۹۱.
4. مائده/سوره۵، آیه۲۱.   
5. حشر/سوره۵۹، آیه۳.   
6. اعراف/سوره۷، آیه۱۲۹.   
7.مائده/سوره۵، آیه۲۶.   
8. بقره/سوره۲، آیه۱۲۴.   
9. نساء/سوره۴، آیه۱۵۵.   
10.قلمونی حسینی، محمدرشید بن علی‌رضا، تفسیر القرآن الحکیم (تفسیر المنار)، ج۶، ص۲۶۹، الهیئة المصریة العامة للکتب، قاهر، ۱۹۹۰م.   
11.«برگرفته از بیانات استاد زهره بروجردی» تاریخ جلسه:  ۸۹/۲/۱۱ ـ جلسه ۲۲.
12. اعداد، ۳۴: ۱.
13..پیدایش، ۱۲: ۷.
۱4. پیدایش، ۱۵: ۱۸.
۱5. پیدایش، ۱۷: ۷.
۱6.پیدایش، ۱۶: ۱۵.
۱7. پیدایش، ۱۷: ۷.
۱8. پیدایش، ۱۷: ۱۶.
19. صحیفه امام؛ ج ۱۸، ص ۱۰۲ـ۱۰۳.
20. صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۳۸۸ـ۳۸۹.
21. الموسوعه الفلسطینیه، «التوسعیه الصهیونیه»، ج 1 (دمشق: هیئه الموسوعه الفلسطینیه، 1984)، ص 591.
22.کریمیان، احمد، یهود و صهیونیسم (تهران: بوستان کتاب، چاپ دوم، 1386)، ص42.
23. عدنان، سید حسین، التوسّعفىالاستراتیجیه الاسرائیلیه (بیروت: دارالنفائس، 1989)، ص 15.* David Trletschen.
24. گارودى، روژه، ماجرای اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، منوچهر بیات مختاری (مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، 1364)، ص 147.
25. http://www.women.org.ir/pages/?cid=5050
26. رزوق، اسعد، اسرائیلالکبرى،دراسه فىالفکرالتوسّعىالصهیونى (بیروت: بی نا، 1968)، ص 19ـ24.
27. الموسوعه الفلسطینیه، ج 1، همان، ص 593.
28. جریس، صبرى، تاریخالصهیونیه، ج 1 (بیروت، بی نا، 1977).
29. محمود باقری، صهیونیسمومسئلهفلسطین (تهران: قبله اول، 1387)، ص37.
30. شحاته، ابراهیم، الحدودالامنهوالمعترفبها (بیروت: بی نا، 1974).
31. همان.
32. ریاض، د. محمد، الاصولللجغرافیاالسیاسیهوالجیوبولیتیکا، (بیروت: دارالنهضه العربیه للطباعه والنشر، 1974)، ص 60 ـ 59.
33. عدنان، سیدحسین،پیشین، ص 27.
34. الموسوعه الفلسطینیه، «ارض اسرائیل الکامله حرکه»، ج 1، 1984م، ص 181.
35. همان، ص 599.
36. همان.
37. صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحه 85
 

منابع:

https://farsi.rouhollah.ir/library/sahifeh-imam-khomeini/vol/21/page/85
http://shamsa.ir/ziyarat/ziyarat-mag/58-no3/631-sham
https://www.farsnews.ir/news/14020315000335
https://www.farsnews.ir/news/13940324000460
https://www.farsnews.ir/news/14020424000668
https://www.mizanonline.ir/fa/news/724235
https://fa.wikifeqh.ir/شبهه مالکیت یهود بر شامات
https://www.mizanonline.ir/fa/news/724235
https://www.mashreghnews.ir/news/12419
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n22851
http://www.imam-khomeini.ir/fa/n16213
https://emamraoof.com/quran
https://fa.wikifeqh.iسرزمین موعود
https://irdc.ir/fa/news/1791
https://fa.wikipedia.org/wiki
https://wiki.ahlolbait.com/
https://fa.wikifeqh.ir/شام


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط