دو سير شتابان در آخر الزّمان
نويسنده:سّيد محمّد قائم مقامي
اشاره :
از اوّلين روزهاي زندگي آدمي بر کره خاک ،نبرد حق وباطل و سياهي و سپيدي نيز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شيطان رو در روي هم بوده اند . اين نبرد و رويارويي همچنان ادامه دارد تا روزي که به دست مبارک امام مهدي (ع)،شيطان و حزب او براي هميشه به نابودي سپرده شوند.
هرچه زمان به نبرد نهايي حق و باطل و غلبه کامل روشني ،بيداري و آگاهي بر تاريکي ،غفلت و گمراهي نزديک تر مي شود، بر شدّت درگيري سپاه حق و باطل نيز افزوده مي شود و لشکر تاريکي بر تلاش خود براي تسخير دل ها مي افزايد و البته لشکر روشنايي نيز آسوده نبوده ،خود را بيش از پيش براي رو در رويي با تاريکي و جهالت آماده مي سازد . مقاله اي که پيش روي شماست .شرحي از مقابله روز افزون جريان روحانيّت و معنويّت با جريان نفسانيّت و قساوت در آخر الزّمان است .
اکنون ما با دو جريان و دو سير که هر دو بسيار شتابان اند روبرو هستيم.نخست ،سيري مبارک به سوي معنويّت و روحانيّت هرچه بيشتر ودوم ،سيري شوم به سوي نفسانيّت و قساوت هر چه شديد تر . سيرنخست ،ما را به آسمان ،خداوند و سعادت مي خواند و سير دوم ،ما رابه زمين ،شيطان و شقاوت مي کشاند.
ما اکنون ميان اين دو دعوت قرار گرفته ايم که دقيقا در نقطه مقابل هم هستند و هرچه جلوتر مي رويم هر دوشديد تر وجدّي تر مي شوند. سير نخست ،سيري است عالمانه ،روشن فکرانه ،ناظر به آينده و به معناي دقيق کلمه ،انقلابي ،که با تمام وجودتلاش مي کند «وضع گذشته و موجود»را به «وضع آينده و موعود »و «يوم الدّنيا »را به «يوم الّدين »بدل نمايد وسير دوم سيري است قهقرايي و به معناي دقيق کلمه ارتجاعي که با تمام وجود در جهت حفظ وضع موجود ـ وضع حاکميّت ظلم و کفر ـ و در جهت حراست از يوم الدّنيا ،تلاش مي کند و حالت«انقلاب علي الاعقاب »و برگشت به گذشته دارد . اکنون در رأس سير انقلابي و الهي ،وجود مقدّس امام زمان (ع)و در رأس سير ارتجاعي ،شيطان و قدرت هاي طاغوتي وشيطاني موجود قرار دارند که مي خواهند آدم و عالم را به عقب برگردانند،و مانع طلوع آفتاب حقيقت شوند.
نکته مهمّي که وجود دارد ،اين است که در زمانه ما که هنوز آفتاب نوراني مقدّس مهدوي به طور تام و تمام ظاهر نشده ودر عين حال بارقه و جلوه اي از آن،به واسطه انقلاب اسلامي ايران ،در جهان متجلّي گشته و درجه اي از درجات فرج تحقق يافته ،فعّاليت نفساني و شيطاني در روي زمين بسيار بيشتر شده است.
پس از وقوع انقلاب اسلامي و صلا در دادن به معنويّت و ايمان و بازگشت به خداوند ،توأمان ما شاهد سست شدن پايه هاي حاکميّت شيطان و در عين حال افزايش فعاليت اين حاکميّت هستيم . طبيعي است که وقتي جرياني زوال خود را احساس مي کند براي حفظ خود بر شدّت فعّاليت خويش مي افزايد. بنابراين وقتي ما در دنيايي که نفسانيّت در آن حاکم بوده ،دم از روحانيّت زده ايم ،بايد تا قبل از شکسته شدن کامل سيطره نفسانيّت و غلبه تام و تمام روحانيت، منتظر شدت و افزايش نفسانيت و رسيدن آن به نقطه اوج باشيم . وقوف به اين مطلب به همه ما که ميان اين دوجنبه و دو جريان قرار گرفته ايم مي تواند کمک کند زيرا که هيچ کس بر کنار از اين ماجرا و برکنار از هجوم بي سابقه نفسانيّت نيست.
اکنون کفّار حاکم بر زمين وضع را به گونه اي تنظيم کرده اند که در آن مؤمنان «خسته »شوند . زيرا دستور کار کافران پس از نوميدي از امحاي فيزيکي مؤمنان ،خسته کردن آنان است.
وضع کنوني جهان به گونه اي است که با سخت تر شدن معيشت و با صرف شدن تمام همّ و غم آدميان جهت تأمين معاش ،هر گونه حال و حوصله از آنان سلب و دچار خستگي، وازدگي و گريز از فکر و ذکر شوند. سپس تمدّن کنوني براي رفع اين خستگي و بي حوصلگي چاره انديشيده ،از طريق رسانه هاي صوتي و تصويري خود ،انسان ها را با انواع بازي ها ،شوخي ها و نوار هاي طرب انگيز ،سرگرم ساخته است.
تمدّن کفر آميز موجود،از يک سو انسان ها را خسته مي کند و از سوي ديگر جهت رفع اين خستگي ،سيل خروشاني از لهو و لعب و موسيقي را روانه ذهن و جان انسان ها مي نمايد. از طرفي شيطان در اين جهت به شدّت فعّال است و آسيب او شرق و غرب عالم را فرا گرفته و ما حتّي درون حکومت اسلامي خود ، از اين آسيب و از اين سيل تباهي بر کنار نيستيم ،و از سويي شخص ديگري در جهت مقابل به شدّت و با قدرت ،فعّال است و امواج فکر ،ذکر ،عبادت او در سراسر جهان منتشر است . يعني همان گونه که پاي کوبي شيطان ،کساني را به اين وادي مي کشاند در عين حال فکر ،ذکر ، دعا ،گريه ،تسبيح و تهليل امام زمان (ع)و رکوع و سجود آن وجود مقدّس ،کساني را به اين امور سوق مي دهد. اين گونه نيست که در آخر الزّمان تنها شيطان فعّال باشد ،بلکه امام زمان (ع)نيز فعال است و ما ميان اين دو فعّاليت و اين دو دعوت قرار گرفته ايم و دائماً دو ندا به گوشمان مي رسد :ندايي از آسمان و ندايي از زمين.
نداي آسماني در گوش جان ما مي گويد :«مهدي (ع)امام زمان (ع)در جهان وجود دارد و زنده و حاضر است ،مبادا غافل شوي ،مبادا فراموش کني ،مبادا فريب بخوري و خيال کني دولت باطل هميشگي است ».نداي زميني مي گويد :«تا بوده دولت باطل «.بوده و از اين پس و تا آخر نيز اين چنين خواهد بود».
وقتي ما بدون نور و از زاويه نفسانيّت به جهان نگاه مي کنيم ،مسئله دقيقاً همين گونه است و دچار اين پندار مي شويم که گويي قرار است دولت باطل تا ابد برقرار باشد.
آدمي در اين ديدگاه با آنکه سقوط شوروي را ديده ،لکن سقوط آمريکا را باور نمي کند و با خود مي گويد مگر مي شود که آمريکا هم سقوط کند. اکنون در ميان برخي از مسلمانان ضعيف النفس اين حالت وجود دارد که خيال مي کنند آمريکا جاودانه است . وقتي انسان دچار اين پندار شد ، به اين نظر متمايل مي شود که دولت شيطان بر زمين هميشگي است و اصلاًچيز ديگري نمي تواند واقع شود،مگر از طريق يک معجزه ،غافل از آنکه معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدّس و نوراني امام زمان (ع)البتّه به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن اين تجليّات قرار گرفته ايم و درون کشور اسلامي ،في الواقع در دولت امام زمان (ع)به سر مي بريم و بديهي است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب ،سختي ها ،مشکلات و گرفتاري هايي خواهيم داشت.
کساني که مي خواهند اين جريان را از جريان امام زمان (ع)جدا کنند و بگويند ما با اين جريان کاري نداريم ،لکن منتظر ظهور حضرت هستيم ؛به خود ظلم مي کنند و دچار خسران و زيان اند.مگر مي شود به اين جريان کاري نداشت. مگر مي شود مرام خميني (ره)را نشناخت و همچنان منتظر ظهور امام زمان (ع)باقي ماند !؟ آن کسان که خميني را نشناختند ،خوف اين هست که وقتي امام زمان (ع)نيز تشريف بياورند او را نشناسند و انکار نمايند.
در قرآن کريم در سوره مبارکه بقره ،آيه عبرت انگيزي وجود دارد که تنزيل آن در مورد يهود و تاويل آن در مورد هر قوم ديگري است که در انتظار ظهور مصلح الهي هستند. ماجرا از اين قرار است که يهوديان نيز منتظر ظهور منجي و به طور خاص منتظر بعثت آخرين پيامبر بودند و بر مبناي اطّلاعات و معلوماتي که داشتند،مي دانستند که پيامبر خاتم در مدينه ظاهر مي شود و به اين علت به اين منطقه آمده و در مدينه و اطراف آن ساکن شده بودند تا به هنگام بعثت از جمله اولين مؤمنان به آن حضرت باشند. آنان منتظر آمدن پيامبر بودند و با طلب ظهور آن حضرت ،عليه کفّار زمان خود طلب پيروزي مي کردند. بعد خداوند مي فرمايد :«فلمّا جائهم ما عرفوا کفروا به »(1)؛هنگامي که آمد به نزد ايشان آن کس که او را مي شناختند ،به او کافر شدند در حالي که پيش از آن ظهور او را طلب مي کردند و به واسطه او فتح و پيروزي مي خواستند:«و کانوا من قبل «.يستفتحون علي الّذين کفروا».(2)
يهود در مدينه از جمله اوّلين کافران به پيامبر اکرم (ص)بودند و برهانشان هم اين بود که :ايشان آن کسي نيست که ما مي خواستيم . در مورد اينکه چرا يهود ،پيامبر اکرم (ص)را قبول نکردند ،«ابا ابان»وزير امور خارجه سابق اسرائيل در کتاب قطور «قوم من »توضيح مي دهد که يهوديان به دو دليل پيامبر را قبول نکردند:نخست به اين دليل که آنان از نظر اقتصادي و معيشتي وضع خوبي داشتند و مايل نبودند وضعشان تغييرکند و مي ترسيدند با حاکميّت پيامبر وضعشان عوض شود و دوم به اين دليل که يهوديان خود ،پيامبران بسياري داشتند و نمي خواستند از اعتقاد به آنان دست بردارند!حال ،اين چه پديده اي است که انسان کسي را بخواهد لکن هنگامي که آن کس مي آيد او را نخواهد و انکار نمايد . اين به نحوه ارتباط انسان با کسي که منتظر اوست باز مي گردد. هنگامي که ارتباط انسان با کسي که منتظر اوست باز مي گردد. هنگامي که ارتباط انسان جنبه ذهني و تخيّلي داشته باشد و واقعي نباشد ،مسئله همين گونه است و از آنجا که موعود مورد انتظار ،منطبق با خيالات شخص منتظر نيست ،هنگام ظهور،مورد انکار قرار مي گيرد و نکته جالب اينجاست که در اين حالت ،شخص منتظر در باطن خود خواهان ظهور نيست ،همچون بعضي از مذهبي ها ومنتظران ما که دلشان مي خواهد امام زمان (ع)هميشه غايب باشد و هيچ گاه ظاهر نشود . آنان امام زمان (ع)هميشه غايب را دوست دارند، نه امامي که بالاخر ه بايد ظاهر شود و ظهورش نيز درجات و مراتب دارد و تا قبل از ظهور تامّ و تمامش ،درجاتي از ظهور و فرجش ،تحقق مي يابد.
در زمانه ما وقوع انقلاب اسلامي با ظهور خميني کبير (ره)قطعاً و يقيناًدرجه اي از ظهور و فرج امام زمان (ع) است که مي خواهند ببينند مردم با اين درجه از ظهور چه مي کنند؟آيا خواهان ظهور بيشترند يا طالب اعاده تاريکي ؟
آن کسان که خود را منتظر ظهور حضرت مي دانند و کاري هم به انقلاب ندارند ،اينان زندگي کردن در زير سلطه طواغيت و ولايت شيطان را مي پسندند و به آن راضي هستند. در اين انتظار ،هيچ فضيلت و هنري نيست و هنر آن است که وقتي آن وجود مقدّس مستقيم يا غير مستقيم ،بلا واسطه يا مع الواسطه، پا در صحنه گيتي مي گذارد، ما بلا فاصله او را بشناسيم و به او بپيونديم و البتّه اين امر ،توفيق آگاهي ،پاکي لازم دارد و سبکباري مي خواهد . آن کس که مي خواهد به امام زمان (ع)بپيوندد بايد آگاه و بيدار و پاک و سبک بار باشد و خود را از وزنه هاي تعلّقات اين جهان سنگين بار نکرده باشد.
اگر بخواهيم در اين دو سير و دو جرياني که ذکر شد با تمام وجود در جريان آسماني و مهدوي قرار داشته باشيم، بايد روزبه روز بر تقوي و محبت و عرفان و عشقمان بيفزاييم ،نداي آسماني را لبيک بگوييم . در دوران حسّاس کنوني ،هر دو دعوت و هر دو سير بسيار شديد و فعّال است و ما بايد بسيار هوشيار باشيم تا ندانسته در جريان نفساني قرار نگيريم ،و به سوي دعوت شيطاني نلغزيم . يکي از راه هاي لغزيدن به اين دعوت ،ميل به لهو و لعب و غناست که اکنون همه ما در معرض آلوده شدن به آن هستيم.
اين درست است که اکنون با برقراري نظام اسلامي ،درجه اي فرج براي ما حاصل شده و اين درست است که فرج مقتضي طرب است لکن مسئله اين است که ما اکنون به ميزاني بسيار بيشتر از فرج حاصل شده مي خواهيم طرب کنيم گويي که تمام فرج حاصل شده ،شخص امام زمان (ع)ظهور فرموده و گويي که انتقام خون مقدّس امام حسين (ع)گرفته شده و شيطان از مسند فرمانروايي جهان فرو کشيده شده است ،هر چند معلوم نيست که ما هنگام فرج کامل که هنگام طرب کامل است به اين موسيقي هاو به طرب هاي موجود نياز داشته باشيم و چه بسا که آن هنگام ،هنگامه طرب از نوع ديگر باشد .
اين موسيقي ها و غناهاي موجود که غالباً با ابزار و آلات همراه است ،اساساً به فرهنگ کفر تعلق دارد که آدمي را از هر چه حضور خداوند است دور مي کند و به طربي جعلي و مصنوعي سرگرم مي سازد.
اگر آدمي تکاليف خود را درست انجام دهد و در راه خداوند جهاد کند ،شادي از درون وجود او مي جوشد و سرچشمه مي گيرد. شادي اين نيست که از بيرون از وجود انسان و از طريق ابزار و آلات به جان او وارد شود. علت اينکه دنياي کفر تا اين حد بر موسيقي تأکيد دارد ،اين است که قرار نيست در اين دنيا ،آدمي به تکليف خود در برابر خداوند عمل کند و بديهي است که فرو نهادن تکاليف و ترک وظيفه ،وجدان را تحت فشار و انقباض قرار مي دهد وچون اين حالت دردناک است و آدمي مي خواهد خود را از آن نجات دهد ،از اين رو گوش جانش را به غنا و طرب هاي مصنوعي مي سپارد .
اميدوارم خداوند ما را به شادي وصال خود و نظر به جمال بي مثال خود ،شاد و از جامي که ساقي اش امير المؤمنين علي (ع)است ،سرمست فرمايد.
از اوّلين روزهاي زندگي آدمي بر کره خاک ،نبرد حق وباطل و سياهي و سپيدي نيز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شيطان رو در روي هم بوده اند . اين نبرد و رويارويي همچنان ادامه دارد تا روزي که به دست مبارک امام مهدي (ع)،شيطان و حزب او براي هميشه به نابودي سپرده شوند.
هرچه زمان به نبرد نهايي حق و باطل و غلبه کامل روشني ،بيداري و آگاهي بر تاريکي ،غفلت و گمراهي نزديک تر مي شود، بر شدّت درگيري سپاه حق و باطل نيز افزوده مي شود و لشکر تاريکي بر تلاش خود براي تسخير دل ها مي افزايد و البته لشکر روشنايي نيز آسوده نبوده ،خود را بيش از پيش براي رو در رويي با تاريکي و جهالت آماده مي سازد . مقاله اي که پيش روي شماست .شرحي از مقابله روز افزون جريان روحانيّت و معنويّت با جريان نفسانيّت و قساوت در آخر الزّمان است .
اکنون ما با دو جريان و دو سير که هر دو بسيار شتابان اند روبرو هستيم.نخست ،سيري مبارک به سوي معنويّت و روحانيّت هرچه بيشتر ودوم ،سيري شوم به سوي نفسانيّت و قساوت هر چه شديد تر . سيرنخست ،ما را به آسمان ،خداوند و سعادت مي خواند و سير دوم ،ما رابه زمين ،شيطان و شقاوت مي کشاند.
ما اکنون ميان اين دو دعوت قرار گرفته ايم که دقيقا در نقطه مقابل هم هستند و هرچه جلوتر مي رويم هر دوشديد تر وجدّي تر مي شوند. سير نخست ،سيري است عالمانه ،روشن فکرانه ،ناظر به آينده و به معناي دقيق کلمه ،انقلابي ،که با تمام وجودتلاش مي کند «وضع گذشته و موجود»را به «وضع آينده و موعود »و «يوم الدّنيا »را به «يوم الّدين »بدل نمايد وسير دوم سيري است قهقرايي و به معناي دقيق کلمه ارتجاعي که با تمام وجود در جهت حفظ وضع موجود ـ وضع حاکميّت ظلم و کفر ـ و در جهت حراست از يوم الدّنيا ،تلاش مي کند و حالت«انقلاب علي الاعقاب »و برگشت به گذشته دارد . اکنون در رأس سير انقلابي و الهي ،وجود مقدّس امام زمان (ع)و در رأس سير ارتجاعي ،شيطان و قدرت هاي طاغوتي وشيطاني موجود قرار دارند که مي خواهند آدم و عالم را به عقب برگردانند،و مانع طلوع آفتاب حقيقت شوند.
نکته مهمّي که وجود دارد ،اين است که در زمانه ما که هنوز آفتاب نوراني مقدّس مهدوي به طور تام و تمام ظاهر نشده ودر عين حال بارقه و جلوه اي از آن،به واسطه انقلاب اسلامي ايران ،در جهان متجلّي گشته و درجه اي از درجات فرج تحقق يافته ،فعّاليت نفساني و شيطاني در روي زمين بسيار بيشتر شده است.
پس از وقوع انقلاب اسلامي و صلا در دادن به معنويّت و ايمان و بازگشت به خداوند ،توأمان ما شاهد سست شدن پايه هاي حاکميّت شيطان و در عين حال افزايش فعاليت اين حاکميّت هستيم . طبيعي است که وقتي جرياني زوال خود را احساس مي کند براي حفظ خود بر شدّت فعّاليت خويش مي افزايد. بنابراين وقتي ما در دنيايي که نفسانيّت در آن حاکم بوده ،دم از روحانيّت زده ايم ،بايد تا قبل از شکسته شدن کامل سيطره نفسانيّت و غلبه تام و تمام روحانيت، منتظر شدت و افزايش نفسانيت و رسيدن آن به نقطه اوج باشيم . وقوف به اين مطلب به همه ما که ميان اين دوجنبه و دو جريان قرار گرفته ايم مي تواند کمک کند زيرا که هيچ کس بر کنار از اين ماجرا و برکنار از هجوم بي سابقه نفسانيّت نيست.
اکنون کفّار حاکم بر زمين وضع را به گونه اي تنظيم کرده اند که در آن مؤمنان «خسته »شوند . زيرا دستور کار کافران پس از نوميدي از امحاي فيزيکي مؤمنان ،خسته کردن آنان است.
وضع کنوني جهان به گونه اي است که با سخت تر شدن معيشت و با صرف شدن تمام همّ و غم آدميان جهت تأمين معاش ،هر گونه حال و حوصله از آنان سلب و دچار خستگي، وازدگي و گريز از فکر و ذکر شوند. سپس تمدّن کنوني براي رفع اين خستگي و بي حوصلگي چاره انديشيده ،از طريق رسانه هاي صوتي و تصويري خود ،انسان ها را با انواع بازي ها ،شوخي ها و نوار هاي طرب انگيز ،سرگرم ساخته است.
تمدّن کفر آميز موجود،از يک سو انسان ها را خسته مي کند و از سوي ديگر جهت رفع اين خستگي ،سيل خروشاني از لهو و لعب و موسيقي را روانه ذهن و جان انسان ها مي نمايد. از طرفي شيطان در اين جهت به شدّت فعّال است و آسيب او شرق و غرب عالم را فرا گرفته و ما حتّي درون حکومت اسلامي خود ، از اين آسيب و از اين سيل تباهي بر کنار نيستيم ،و از سويي شخص ديگري در جهت مقابل به شدّت و با قدرت ،فعّال است و امواج فکر ،ذکر ،عبادت او در سراسر جهان منتشر است . يعني همان گونه که پاي کوبي شيطان ،کساني را به اين وادي مي کشاند در عين حال فکر ،ذکر ، دعا ،گريه ،تسبيح و تهليل امام زمان (ع)و رکوع و سجود آن وجود مقدّس ،کساني را به اين امور سوق مي دهد. اين گونه نيست که در آخر الزّمان تنها شيطان فعّال باشد ،بلکه امام زمان (ع)نيز فعال است و ما ميان اين دو فعّاليت و اين دو دعوت قرار گرفته ايم و دائماً دو ندا به گوشمان مي رسد :ندايي از آسمان و ندايي از زمين.
نداي آسماني در گوش جان ما مي گويد :«مهدي (ع)امام زمان (ع)در جهان وجود دارد و زنده و حاضر است ،مبادا غافل شوي ،مبادا فراموش کني ،مبادا فريب بخوري و خيال کني دولت باطل هميشگي است ».نداي زميني مي گويد :«تا بوده دولت باطل «.بوده و از اين پس و تا آخر نيز اين چنين خواهد بود».
وقتي ما بدون نور و از زاويه نفسانيّت به جهان نگاه مي کنيم ،مسئله دقيقاً همين گونه است و دچار اين پندار مي شويم که گويي قرار است دولت باطل تا ابد برقرار باشد.
آدمي در اين ديدگاه با آنکه سقوط شوروي را ديده ،لکن سقوط آمريکا را باور نمي کند و با خود مي گويد مگر مي شود که آمريکا هم سقوط کند. اکنون در ميان برخي از مسلمانان ضعيف النفس اين حالت وجود دارد که خيال مي کنند آمريکا جاودانه است . وقتي انسان دچار اين پندار شد ، به اين نظر متمايل مي شود که دولت شيطان بر زمين هميشگي است و اصلاًچيز ديگري نمي تواند واقع شود،مگر از طريق يک معجزه ،غافل از آنکه معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدّس و نوراني امام زمان (ع)البتّه به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن اين تجليّات قرار گرفته ايم و درون کشور اسلامي ،في الواقع در دولت امام زمان (ع)به سر مي بريم و بديهي است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب ،سختي ها ،مشکلات و گرفتاري هايي خواهيم داشت.
کساني که مي خواهند اين جريان را از جريان امام زمان (ع)جدا کنند و بگويند ما با اين جريان کاري نداريم ،لکن منتظر ظهور حضرت هستيم ؛به خود ظلم مي کنند و دچار خسران و زيان اند.مگر مي شود به اين جريان کاري نداشت. مگر مي شود مرام خميني (ره)را نشناخت و همچنان منتظر ظهور امام زمان (ع)باقي ماند !؟ آن کسان که خميني را نشناختند ،خوف اين هست که وقتي امام زمان (ع)نيز تشريف بياورند او را نشناسند و انکار نمايند.
در قرآن کريم در سوره مبارکه بقره ،آيه عبرت انگيزي وجود دارد که تنزيل آن در مورد يهود و تاويل آن در مورد هر قوم ديگري است که در انتظار ظهور مصلح الهي هستند. ماجرا از اين قرار است که يهوديان نيز منتظر ظهور منجي و به طور خاص منتظر بعثت آخرين پيامبر بودند و بر مبناي اطّلاعات و معلوماتي که داشتند،مي دانستند که پيامبر خاتم در مدينه ظاهر مي شود و به اين علت به اين منطقه آمده و در مدينه و اطراف آن ساکن شده بودند تا به هنگام بعثت از جمله اولين مؤمنان به آن حضرت باشند. آنان منتظر آمدن پيامبر بودند و با طلب ظهور آن حضرت ،عليه کفّار زمان خود طلب پيروزي مي کردند. بعد خداوند مي فرمايد :«فلمّا جائهم ما عرفوا کفروا به »(1)؛هنگامي که آمد به نزد ايشان آن کس که او را مي شناختند ،به او کافر شدند در حالي که پيش از آن ظهور او را طلب مي کردند و به واسطه او فتح و پيروزي مي خواستند:«و کانوا من قبل «.يستفتحون علي الّذين کفروا».(2)
يهود در مدينه از جمله اوّلين کافران به پيامبر اکرم (ص)بودند و برهانشان هم اين بود که :ايشان آن کسي نيست که ما مي خواستيم . در مورد اينکه چرا يهود ،پيامبر اکرم (ص)را قبول نکردند ،«ابا ابان»وزير امور خارجه سابق اسرائيل در کتاب قطور «قوم من »توضيح مي دهد که يهوديان به دو دليل پيامبر را قبول نکردند:نخست به اين دليل که آنان از نظر اقتصادي و معيشتي وضع خوبي داشتند و مايل نبودند وضعشان تغييرکند و مي ترسيدند با حاکميّت پيامبر وضعشان عوض شود و دوم به اين دليل که يهوديان خود ،پيامبران بسياري داشتند و نمي خواستند از اعتقاد به آنان دست بردارند!حال ،اين چه پديده اي است که انسان کسي را بخواهد لکن هنگامي که آن کس مي آيد او را نخواهد و انکار نمايد . اين به نحوه ارتباط انسان با کسي که منتظر اوست باز مي گردد. هنگامي که ارتباط انسان با کسي که منتظر اوست باز مي گردد. هنگامي که ارتباط انسان جنبه ذهني و تخيّلي داشته باشد و واقعي نباشد ،مسئله همين گونه است و از آنجا که موعود مورد انتظار ،منطبق با خيالات شخص منتظر نيست ،هنگام ظهور،مورد انکار قرار مي گيرد و نکته جالب اينجاست که در اين حالت ،شخص منتظر در باطن خود خواهان ظهور نيست ،همچون بعضي از مذهبي ها ومنتظران ما که دلشان مي خواهد امام زمان (ع)هميشه غايب باشد و هيچ گاه ظاهر نشود . آنان امام زمان (ع)هميشه غايب را دوست دارند، نه امامي که بالاخر ه بايد ظاهر شود و ظهورش نيز درجات و مراتب دارد و تا قبل از ظهور تامّ و تمامش ،درجاتي از ظهور و فرجش ،تحقق مي يابد.
در زمانه ما وقوع انقلاب اسلامي با ظهور خميني کبير (ره)قطعاً و يقيناًدرجه اي از ظهور و فرج امام زمان (ع) است که مي خواهند ببينند مردم با اين درجه از ظهور چه مي کنند؟آيا خواهان ظهور بيشترند يا طالب اعاده تاريکي ؟
آن کسان که خود را منتظر ظهور حضرت مي دانند و کاري هم به انقلاب ندارند ،اينان زندگي کردن در زير سلطه طواغيت و ولايت شيطان را مي پسندند و به آن راضي هستند. در اين انتظار ،هيچ فضيلت و هنري نيست و هنر آن است که وقتي آن وجود مقدّس مستقيم يا غير مستقيم ،بلا واسطه يا مع الواسطه، پا در صحنه گيتي مي گذارد، ما بلا فاصله او را بشناسيم و به او بپيونديم و البتّه اين امر ،توفيق آگاهي ،پاکي لازم دارد و سبکباري مي خواهد . آن کس که مي خواهد به امام زمان (ع)بپيوندد بايد آگاه و بيدار و پاک و سبک بار باشد و خود را از وزنه هاي تعلّقات اين جهان سنگين بار نکرده باشد.
اگر بخواهيم در اين دو سير و دو جرياني که ذکر شد با تمام وجود در جريان آسماني و مهدوي قرار داشته باشيم، بايد روزبه روز بر تقوي و محبت و عرفان و عشقمان بيفزاييم ،نداي آسماني را لبيک بگوييم . در دوران حسّاس کنوني ،هر دو دعوت و هر دو سير بسيار شديد و فعّال است و ما بايد بسيار هوشيار باشيم تا ندانسته در جريان نفساني قرار نگيريم ،و به سوي دعوت شيطاني نلغزيم . يکي از راه هاي لغزيدن به اين دعوت ،ميل به لهو و لعب و غناست که اکنون همه ما در معرض آلوده شدن به آن هستيم.
اين درست است که اکنون با برقراري نظام اسلامي ،درجه اي فرج براي ما حاصل شده و اين درست است که فرج مقتضي طرب است لکن مسئله اين است که ما اکنون به ميزاني بسيار بيشتر از فرج حاصل شده مي خواهيم طرب کنيم گويي که تمام فرج حاصل شده ،شخص امام زمان (ع)ظهور فرموده و گويي که انتقام خون مقدّس امام حسين (ع)گرفته شده و شيطان از مسند فرمانروايي جهان فرو کشيده شده است ،هر چند معلوم نيست که ما هنگام فرج کامل که هنگام طرب کامل است به اين موسيقي هاو به طرب هاي موجود نياز داشته باشيم و چه بسا که آن هنگام ،هنگامه طرب از نوع ديگر باشد .
اين موسيقي ها و غناهاي موجود که غالباً با ابزار و آلات همراه است ،اساساً به فرهنگ کفر تعلق دارد که آدمي را از هر چه حضور خداوند است دور مي کند و به طربي جعلي و مصنوعي سرگرم مي سازد.
اگر آدمي تکاليف خود را درست انجام دهد و در راه خداوند جهاد کند ،شادي از درون وجود او مي جوشد و سرچشمه مي گيرد. شادي اين نيست که از بيرون از وجود انسان و از طريق ابزار و آلات به جان او وارد شود. علت اينکه دنياي کفر تا اين حد بر موسيقي تأکيد دارد ،اين است که قرار نيست در اين دنيا ،آدمي به تکليف خود در برابر خداوند عمل کند و بديهي است که فرو نهادن تکاليف و ترک وظيفه ،وجدان را تحت فشار و انقباض قرار مي دهد وچون اين حالت دردناک است و آدمي مي خواهد خود را از آن نجات دهد ،از اين رو گوش جانش را به غنا و طرب هاي مصنوعي مي سپارد .
اميدوارم خداوند ما را به شادي وصال خود و نظر به جمال بي مثال خود ،شاد و از جامي که ساقي اش امير المؤمنين علي (ع)است ،سرمست فرمايد.
پی نوشت ها :
1ـ سوره بقره (2)،آيه 89.
2ـ همان.