جهان آمريکايي؛جهان جنگ
نويسنده :تام انگلهارد و نيک تورس (1)
چکيده :
بر اساس تقويم چيني ،سال 2010سال ببر است .ما سال ها را نام گذاري نمي کنيم ، اما اگر چنين کاري مي کرديم ،احتمالاً بايد سال جاري را «سال آدمکشي »مي ناميديم .
البته ما خود را چيزي شبيه سرزمين صلح و آرامش مي دانيم . در درجه نخست ، شوک يازده سپتامبر 2001، «جنگي »بود که به «درون کشور ما کشيده
شد »،ضربه اي شديد که عليه تمامي نمادهاي قدرت اقتصادي - نظامي و اگر پرواز 93در يک مزرعه در پنسيلوانيا سقوط نکرده بود - عليه قدرت سياسي ما وارد آمد .اما از آن روز به بعد ، جنگ به غريبه اي در سرزمين ما تبديل شده است . با استثنا کردن نادرترين اتفاقات همچون قتل عام روان پزشک ارتش ،سرگرد نيدال حسن در فورت هود تگزاس ،اين کشور ، جهاني بدون جنگ يا هرنوع بسيجي براي جنگ باقي مانده است .هيچ حمله تروريستي بزرگ ديگري يا جيره بندي در اين کشور رخ نداده است . ما بينش نام گذاري سال ها را داريم . تأثير چند سال گذشته در داخل مي تواند بازتاب هاي يک نوع کشتار باشد . 2006سال وثيقه هاي مسکن ؛سال 2007 سال امتيازات ؛سال 2008 سال تنزل کردن ؛2009 سال تضمين ها . و شايد برخي بخواهند به سال 2010چه پيش از هنگام و چه به موقع ،عنوان سال خروج از بحران را بدهند .
هرچند که کشور ما به طور منظم در حال پيش بردن جنگ به سرزمين هاي دور دست به نام «ايمني »ماست ،«مابه راستي خودمان را درحال جنگ تلقي نمي کنيم (با وجود حرف زدن هاي بي پايان درباره «حمايت از نيروهايمان »و پولي که به راحتي به سمت جيب پنتاگون و بعد به سمت صنايع اسلحه سازي سرازير شد .) مشکل اينجاست که با استثناهايي نادر ،هيچ گاه اين تخصيص هزينه هاي نظامي به وخامت اقتصادي دراين کشور ربط داده نشده است . با اين حال چنانچه ما به هيچ وجه کشور جنگجويان نباشيم ،ازديدگاه بقيه جهان مطمئناً پيشقراولان جنگ آفرينان جهان هستيم .اگرپول مي توانست سخن بگويد ، در اين صورت جنگ مي توانست چيزي باشد که ما به عنوان بک جامعه ،بيشترازهر چيز ديگري در غم آن هستيم و با حداقل بحث يا گفت وگوي ممکن ، آن را فراتر از هر چيز ديگري مي نشانيم .
در واقع براساس گفته کارشناس امور نظامي ويليام هارتونگ ،بودجه پنتاگون در قرن جاري هر سال افزايش يافته است که حرکتي بي سابقه در تاريخ کشور ما محسوب مي شود . ما در تجارت تسليحاتي جهان نقشي غالب داريم و انحصار تقريباً هفتاد درصد کسب و کار تسليحات جهان را در سال 2008 در دست داشته ايم که ايتاليا با فاصله اي بسيار طولاني پشت سر ما قرار داشت . ما به نسبت بيست و پنج کشور ديگر،روي هم ، پول بيشتري را به جنگ ، نيروهاي مسلح خود و تسليحات جنگ اختصاص مي دهيم (و اين بدون حتي لحاظ کردن هزينه هاي جنگ هاي عراق و افغانستان است ).ما سياره زمين را به طريقي نابود مي کنيم که
هيچ امپراتوري يا کشوري در تاريخ جهان تاکنون نکرده است .ما براي آينده نيز برنامه ريزي مي کنيم ،براي «جنگ بعدي »بر روي زمين ،دريا و در فضا :به طريقي که بي هيچ ترديدي منحصر به فرد است .
بنابراين بايد در حالي که سال جديد شروع مي شود ،لحظه اي مکث کنيم و به آنچه که حقيقتاً هستيم بينديشيم :يک ماشين جنگ افروز بسيار بزرگ بر روي سياره زمين ، بياييد نگاهي به آينده بيندازيم و فقط به روش آمريکايي جنگ انديشه کنيم که براي ما در سال 2010 در نظر گرفته اند . در اينجا ده سؤال مطرح مي شود که پاسخ به هر يک از آنها مي تواند سرنخ هايي منطقي را فراهم آورد ، دراين مورد که چه اندازه احتمال دارد که اقدامات جنگي آمريکا در «خاورميانه بزرگ تر »و نيز جنوب آسيا و آسياي ميانه در سال پيش رو تشديد شود .
1.بزرگ ترين بودجه دفاعي در تاريخ براي سال 2010چقدر افزايش خواهد يافت ؟
اگر مي خواهيد انگشت بر قراين جنگ در سال 2010 بگذاريد ، نگاهتان متوجه چيزي باشد که در اين بودجه لحاظ نشده است :درخواست بودجه تکميلي آينده دولت اوباما براي جنگ افغانستان .آقاي رئيس جمهور در نطق خود در وست پوينت و اعلام تصميم خود مبني بر گسترش دامنه جنگ ، از اعزام سي هزار نيروي جديد به افغانستان در سال 2010 به همراه هزينه اي سي ميليارد دلاري سخن گفت . در گزارش هاي خبري ، اين رقم بلافاصله به سي تا چهل ميليارد دلار تبديل شد که هيچ يک آنها در بودجه پنتاگون که به تازگي از تصويب گذشته است
وجود ندارد .براي تامين بودجه اين جنگ رو به گسترش ،دريکي از مقاطع اولين ماه هاي سال جديد ،رئيس جمهور بايد يک بودجه الحاقي را به کنگره تسليم کند -کاري که دولت بوش براي پرداخت هزينه هاي جنگ هاي او مکرراً انجام داد-و کاري که رئيس جمهور جديد درحالي که هنوز نامزد اين سمت بود ، سوگند خورد که انجام خواهد داد . با اين حال اين اتفاق خواهد افتاد . پس نگاهتان را به اين رقم سي ميليارد دلار بدوزيد.پرسش اين است که تا کجا بالا خواهد رفت ؛يا رئيس جمهورجرئت اين را نداشته باشد که براي تامين هزينه هاي فوري ،بودجه بيشتري را ازکنگره در خواست کند،بودجه هاي اضافي چگونه تامين خواهد شد؟ براي يافتن سرنخ ها چشمتان به بودجه هاي الحاقي آينده باشد،چون جنگ درافغانستان (عراق را فراموش کنيد)درطول دهه آينده مي تواند قريب يک تريليون دلار را صرف خود کند.
2.آيا نيروي هوايي ايالات متحده در جنگ افغانستان بهاي نهايي خواهد بود که پرداخته مي شود ؟
3.تا پايان سال 2010حجم حضورآمريکا در پاکستان چه اندازه خواهد بود؟
درهمين حال دولت اوباما تهديد کرده است که جنگ با هواپيماهاي بي سرنشين خود (و احتمالاً سايرعمليات هاي خود را )به استان بلوچستان که دولت کنترل کامل آن را در دست ندارد ،توسعه مي دهد .براساس گزارش ها ،بيشتر راهبران افغاني طالبان (براساس شواهد با حمايت پاکستاني ها )در اين منطقه سکونت دارند و جنگجويان شبکه حقاني که هم با القاعده و هم طالبان مرتبط هستند،در داخل مرزهاي پاکستاني استان وزيرستان شمالي حضور
دارند درست همين الان ،اين تهديدات از سوي واشنگتن به وضوح به اين معناست که به ارتش پاکستان اين انگيزه را بدهد تا اين کار را به جاي آنها انجام دهند .ولي چنين کاري متحمل نيست-ارتش دو گروه را بازيگران کليدي درآينده سياست هاي هند ستيزانه اين کشور درافغانستان مي بيند-و امکان دارد اين امر براي مدتي طولاني صرفاً تهديد باقي نماند . انجام هرگونه حرکت هايي ازاين دست از سوي آمريکا ،فقط محتمل است که جنگ افغانستان -پاکستان را تعميق دهد و پاکستان مسلح به بمب اتمي را بي ثبات ترکند .
همين طور با وجود نيروي هوايي در افغانستان ،مراقب پاکستان باشيد؛نه تنها از نظرگسترش عمليات ها با هواپيماهاي بدون سرنشين ،بلکه از نظر استفاده از نيروهاي آمريکايي به طور دوره اي در اين کشور دست به عمليات زدند ،شوک زده نشويد .به هر حال اين وضعيت را مي توان اين طور توضيح داد که نشانگر يک ناکامي بزرگ است.
4.حضورآمريکا در عراق چه اندازه کاهش داده خواهد شد ؟
ما و عراقي ها که بر اساس آنها آموزش هاي نظامي ، تجهيز کردن و مشاوره دادن به آنها ، پس از پايان سال 2011نيز ادامه خواهد يافت ».
براي سال 2010 همچنان انتظاربر زبان آورده شدن حرف هاي کليشه اي درباره خروج نيروهاي آمريکايي از سوي رئيس جمهور و ساير سخنگويان دولت او را داشته باشيد ،اگرچه مقامات وزارت دفاع و فرماندهان نظامي ارزيابي هاي عمل گرايانه تر(و واقع گرايانه تري )را ارائه مي دهند .درسال جاري نگاهتان به نشانه هايي باشد که حکايت از آن مي کنند که سال 2011 نيز ازراه خواهد رسيد ،بي آنکه نيروهاي آمريکايي از عراق خارج شده باشند .
5. سال جديد براي طرح هاي پايگاه سازي پنتاگون درمناطق جنگي به چه معنا خواهد بود ؟
در عراق انتظار تحکيم بيشتر تعداد معدودي از پايگاه هاي بسيار بزرگ آمريکايي را همزمان با عقب نشستن آنها به پايگاه هاي کوچک ترداشته باشيد که حضور آنها در اين کشوررا کم رنگ تر نشان خواهد داد . به خصوص نگاهتان به پايگاه هوايي بزرگ بلد و کمپ ويکتوري در بيرون بغداد باشد . اين پايگاه ها براي دراز مدت ساخته شده اند . اگر واشنگتن شروع به آماده کردن خود براي باز پس دادن اين پايگاه ها به عراقي ها نکرد ،پس کم کم به سال 2012 و پس از آن بينديشيد .در هر نقطه ديگري در منطقه خليج فارس ، نگاهتان به تداوم روز آمد کردن بسياري از پايگاه هاي آمريکا از سوي ارتش اين کشور باشد ، در حالي که ارتش درحال تقويت نيروهاي امنيتي يک کشور اقتدارگرا پس از يک کشور
اقتدارگري ديگر ، از عربستان سعودي گرفته تا قطراست که يکي از دلايل آن تحکيم بيشتر ديوارهاي قفس به دورايران است .اگراين پايگاه ها باز هم بزرگ تر شدند ، پس خيالش را نيز از سرتان بيرون کنيد که ما به اين زودي هاي اين منطقه را ترک کنيم .
6.آيا آمريکا و اسرائيل جلوي قدرت يابي ايران را مي گيرند ؟
7. آيا يمن به چهارمين جبهه جنگي بزرگ آمريکا تبديل خواهد شد ؟
در سال 2002 ، يکي از مقالات «يو اس اي تودي » درباره سوء قصدهاي هدف گيري شده دريمن اين طور شروع مي شد :«براي گشودن يک جبهه جديد در
جنگ با ترور ،نيروهاي آمريکايي يک حمله موشکي دقيق را در يمن به اجرا گذاشتند ...» فقط بيشتر از هفت سال بعد ، به دنبال چند حمله موشکي يا موشک هاي کروز از سوي آمريکاو حملات هوايي هدف گيري شده توسط نيروي هوايي دولت يمن با کمک ايالات متحده عليه «مخفي گاه هاي مظنون به القاعده »،«نيويورک تايمز »اعلام کرد که «درميانه دو جنگ بزرگ و تمام نشده ، ايالات متحده به سرعت يک جبهه سوم و بسيار آشکاررا عليه القاعده در يمن گشوده است .» درپي حمله تروريستي ناکام به يک هواپيما توسط فقط يک جوان مسلمان نيجريه اي و برعهده گرفتن اين اقدام از سوي گروهي که خود را القاعده شبه جزيره عربستان مي ناميد ،عوامل هلهله کن معمول و حاميان جنگ هاي آمريکا درحال صف کشيدن پشت جبهه احتمالي آتي در جنگ با ترورهستند . (سناتور جوزف ليبرمن :« عراق جنگ ديروز بود .افغانستان جنگ امروز است . اگر ما دست به اقدامات پيش گيرانه نزنيم ،يمن جنگ فردا خواهد بود .» ) اين تهديد وجود دارد ، چيزي که به عنوان يک اقدام بر زمين مانده دولت بوش قلمداد مي شد ،اکنون به يکي ديگر ازجنگ هاي اوباما تبديل شود .ايالات متحده نه تنها تيم هايي از نيروهاي ويژه را به اين کشور اعزام کرده است ،بلکه هم اکنون در حال روانه کردن صدها ميليون دلار به سمت نيروهاي امنيتي يمن به منظور تسليح مردان باز هم يک کشور خاورميانه اي ديگر است . در عين حال عربستان مورد حمايت آمريکا - که اتحاد آن با واشنگتن باعث جنگ جاري با القاعده شده است - در حال کمک به نيروهاي يمني در جنگ عليه شورشيان هوتي دراين کشور است .
اين چيزي است که به آن آماده کردن دردسر مي گويند . نگاهتان به يمن باشد (با يک نگاه گذراي جانبي به سومالي ،اين کشورناکام درخليج عدن ). جز پول هاي بيشتر ،آموزش دهندگان بيشتر و اقدامات جنگي وکالتي بيشتر،احتمالاً يک کشمکش تمام عيارکامل جديد براي سال 2010در پيش است .
8.روش جنگي آمريکا در سال 2010 چه اندازه بي رحمانه خواهد بود ؟
افغانستان مک کريستال ابراز شده ، نه در کشتن دشمن بلکه در پيروز شدن بر مردم نهفته است .بر روي کاغذ ، اين راهبرد خوبي به نظر مي آيد ، چيزي شبيه يک نسخه مهربانانه ترو با مداراتر از جنگ ، اما ازنظرتاريخي ، عمليات هاي ضد شورشي تقريباً بدون اغماض تا ژرفاي سبعيت پيش رفته اند . بنابراين واژه اي است که در سال 2010 حواستان به آن باشد :«ضد شورشي » .اين واژه را رويه سياه ضد شورش قلمداد کنيد . اين راهبرد به جاي چکمه ها بر زمين ، به معناي گلوله در سراست .
ژنرال مک کريستال تا همين اواخر يکي از افراد ضد تروريسم بود .او فرماندهي عمليات هاي ويژه مشترک را در عراق و افغانستان بر عهده داشت .عوامل او کم و بيش به زبان مؤدبانه «شکارچي انسان » ناميده مي شدند . شما بخوانيد آدمکشان . با وجود مک کريستال ،ژنرالي که اعتبار او برنامه آدمکشي در مقياس بزرگ به منظور پيروزي در جنگ عراق در سال 2007 است ،فقط موضوع زمان در ميان بود که عمليات ضد تروريسم - که همان تروريسم است که يونيفرم پوشيده و نامي تسکين دهنده بر خود گذاشته است - درافغانستان (و بي شک در پاکستان نيز ) شدت گرفت . هر چند که اين طرح ها ممکن است هنوز در ميان باشند . افرادعمليات ويژه که نيمه شب ها به درها لگد مي زنند و معمولاً مسئول تلفات غم انگيز غيرنظاميان هستند ، بر اساس شواهد با تمام قوا وارد عمل خواهند شد .
9.هواپيماهاي بي سرنشين در سال 2010 به کجا خواهند رفت ؟
شايد مهم تراين که ، آنها مي توانند خط «استار ترک »را پشت سر بگذارند و شجاعانه به جاهايي روند که هيچ انساني تاکنون پايش به آن مناطق نرسيده است . اگر چه اولين حمله آدمکشانه با هواپيماهاي بي سرنشين درجنگ بين المللي با ترور - در يمن در سال 2002بود که در آن چندين انسان که گفته مي شود از جنگجويان القاعده بودند . در داخل يک اتومبيل سوختند و خاکسترشدند ،اکنون هواپيماهاي بي سرنشين ،جنگ را به قلمرو جديد کشانده اند . آنها تاکنون در عراق ، پاکستان ، افغانستان و احتمالاً سومالي به کار گرفته شده اند .آنها به عنوان نخستين ترميناتورهاي روباتي عصر ما ، نمادهاي دزدانه گذراندن قدرت جنگ افروزي آمريکا از نظارت کنگره و مردم آمريکا هستند . در اصل آنها ، مرزها (از اين رو حاکميت ارضي ملي ) را به طور روز افزون بي اهميت ساخته اند ، با توجه به اين که حملات آدمکشانه را مي توان هفت روز هفته و بيست و چهار ساعت شبانه روز عليه هرکسي که او را دشمن مي پنداريم ، برمبناي اطلاعات با شواهد نامعلوم انجام دهيم .
ما با هواپيماهاي بي سرنشينمان بهاي زيادي نمي پردازيم اگر - همچنان که اکنون شاهد هستيم - معلوم شود که دشمنان ما در جاي درست و در زمان درست قرار نداشته اند و به جاي آنها ديگران کشته شده اند . در سطح جهاني ما به پيشتازترين آدمکش دولتي تبديل شده ايم -يک قاضي - هيئت ژوري و مجري حکم - فراتر از تمام مرزهاي پاسخگويي . به طور خلاصه ، اين هواپيماهاي بي خلبان ما را به يک قانون جنگ براي خودمان تبديل مي کند . اين يک تحول تکان دهنده است . حواستان به گسترش استفاده از اين وسايل در سال 2010باشد .همچنين مراقب باشيد که کدام کشورهاي ديگر در ادامه راهي که ما پيشقراول آن بوده ايم ،قراردارند ،چرا که در عصر ما تحولات جنگ افروزانه سريع و سودآور هستند .ما يک چيز را مي دانيم :سال 2010 يک سال جنگي ديگر براي ايالات متحده خواهد بود و با توجه به کارزارهاي آدمکشي ،جبهه هاي جديدي که در جنگ گشوده مي شود ، اين جنگ ها مي توانند زشت تر از پيش نيز شوند . جنگ هايي که ديگر نبايد آنها را «جنگ جهاني با ترور »ناميد ، چرا که نه جهاني هستند و نه مبتني بر ترور .. شايد دولت اوباما گاه و بي گاه از خارج کردن نيروهاي آمريکايي صحبت کند ،اما در سطح خاورميانه و آسياي ميانه ؛پنتاگون و پيمانکاران آن در حال محکم کردن جاي پاي خود هستند . در همين حال پول بيشتر- و نه کمتري - براي آماده سازي ها و برنامه ريزي ها براي جنگ هاي آتي هزينه مي شود .
البته فقط الماس ها هميشگي هستند . دير يا زود مثل قدرت هاي امپرياليستي بزرگ گذشته ، ما نيزآنچه را که نتيجه تأکيد بر تداوم زنجيره اي مداوم از جنگ ها در سرزمين دور دست و آب و هوايي نامساعد به ما مي گويند ، در خواهيم يافت . چه در عراق ،افغانستان ، پاکستان و اکنون يمن ، غالب شويم و چه مغلوب.
10.چه چيزي در سال 2010 ما را غافلگير خواهد کرد ؟
1-Tom Engelhardt &Nick Turse،او نويسنده کتاب «پايان فرهنگ پيروزي »است که تاريخچه اي است بر جنگ سرد و نيز نويسنده رمان«آخرين روزهاي انتشار »است.او همچنين ويراستار «جهان از نگاه تام ديسيچ:آمريکا در عصر جديد امپراتوري »است که تاريخچه اي متفاوت از سال هاي حکومت بوش ديوانه است.
منبع :www. commondreams.org
منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 80
/ن