جهان آمريکايي؛جهان جنگ

منتقدان سياست هاي دولت آمريکا به بهانه آغاز سال جديد ميلادي مقالات بسياري را در نقد اين سياست ها و چشم انداز دهه دوم قرن بيست و يکم با فرض تداوم سياست هاي جاري نوشته اند . مقاله زير يکي از بهترين نمونه...
يکشنبه، 9 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان آمريکايي؛جهان جنگ

جهان آمريکايي؛جهان جنگ
جهان آمريکايي؛جهان جنگ


 

نويسنده :تام انگلهارد و نيک تورس (1)




 

چکيده :
 

منتقدان سياست هاي دولت آمريکا به بهانه آغاز سال جديد ميلادي مقالات بسياري را در نقد اين سياست ها و چشم انداز دهه دوم قرن بيست و يکم با فرض تداوم سياست هاي جاري نوشته اند . مقاله زير يکي از بهترين نمونه هاي اين دست مقالات است که در نگاهي جامع به تحولات جاري ، ضمن قطعي دانستن شروع جنگي جديد در سال 2010 از سوي دولت آمريکا ، مشخصات سال جاري را در ده مؤلفه دسته بندي مي کند . مؤلفه هايي که همگي منبعث از فرض تداوم جنگ هاي جاري و نيز آغاز جنگي جديد هستند .به اعتقاد نويسندگان مقاله ، با تداوم روند جاري ،سال تاريکي در انتظاراين کشور است . سالي همراه با نقض گسترده تر آزادي هاي فردي ،کسر بودجه هاي بيشتر و تشديد معضلات اجتماعي ناشي از مشکلات اقتصادي .آنها با در اختيار گذاشتن سرنخ هايي به مردم آمريکا ،ازآنها مي خواهند چشم هاي خود را بگشايند و به محض ديدن اين نشانه ها، بدانند پيش بيني هايي که نويسندگان ارائه داده اند ،درحال محقق شدن هستند . بنابراين به خود آيند و واکنش لازم را در قابل آنها نشان دهند.
بر اساس تقويم چيني ،سال 2010سال ببر است .ما سال ها را نام گذاري نمي کنيم ، اما اگر چنين کاري مي کرديم ،احتمالاً بايد سال جاري را «سال آدمکشي »مي ناميديم .
البته ما خود را چيزي شبيه سرزمين صلح و آرامش مي دانيم . در درجه نخست ، شوک يازده سپتامبر 2001، «جنگي »بود که به «درون کشور ما کشيده
شد »،ضربه اي شديد که عليه تمامي نمادهاي قدرت اقتصادي - نظامي و اگر پرواز 93در يک مزرعه در پنسيلوانيا سقوط نکرده بود - عليه قدرت سياسي ما وارد آمد .اما از آن روز به بعد ، جنگ به غريبه اي در سرزمين ما تبديل شده است . با استثنا کردن نادرترين اتفاقات همچون قتل عام روان پزشک ارتش ،سرگرد نيدال حسن در فورت هود تگزاس ،اين کشور ، جهاني بدون جنگ يا هرنوع بسيجي براي جنگ باقي مانده است .هيچ حمله تروريستي بزرگ ديگري يا جيره بندي در اين کشور رخ نداده است . ما بينش نام گذاري سال ها را داريم . تأثير چند سال گذشته در داخل مي تواند بازتاب هاي يک نوع کشتار باشد . 2006سال وثيقه هاي مسکن ؛سال 2007 سال امتيازات ؛سال 2008 سال تنزل کردن ؛2009 سال تضمين ها . و شايد برخي بخواهند به سال 2010چه پيش از هنگام و چه به موقع ،عنوان سال خروج از بحران را بدهند .
هرچند که کشور ما به طور منظم در حال پيش بردن جنگ به سرزمين هاي دور دست به نام «ايمني »ماست ،«مابه راستي خودمان را درحال جنگ تلقي نمي کنيم (با وجود حرف زدن هاي بي پايان درباره «حمايت از نيروهايمان »و پولي که به راحتي به سمت جيب پنتاگون و بعد به سمت صنايع اسلحه سازي سرازير شد .) مشکل اينجاست که با استثناهايي نادر ،هيچ گاه اين تخصيص هزينه هاي نظامي به وخامت اقتصادي دراين کشور ربط داده نشده است . با اين حال چنانچه ما به هيچ وجه کشور جنگجويان نباشيم ،ازديدگاه بقيه جهان مطمئناً پيشقراولان جنگ آفرينان جهان هستيم .اگرپول مي توانست سخن بگويد ، در اين صورت جنگ مي توانست چيزي باشد که ما به عنوان بک جامعه ،بيشترازهر چيز ديگري در غم آن هستيم و با حداقل بحث يا گفت وگوي ممکن ، آن را فراتر از هر چيز ديگري مي نشانيم .
در واقع براساس گفته کارشناس امور نظامي ويليام هارتونگ ،بودجه پنتاگون در قرن جاري هر سال افزايش يافته است که حرکتي بي سابقه در تاريخ کشور ما محسوب مي شود . ما در تجارت تسليحاتي جهان نقشي غالب داريم و انحصار تقريباً هفتاد درصد کسب و کار تسليحات جهان را در سال 2008 در دست داشته ايم که ايتاليا با فاصله اي بسيار طولاني پشت سر ما قرار داشت . ما به نسبت بيست و پنج کشور ديگر،روي هم ، پول بيشتري را به جنگ ، نيروهاي مسلح خود و تسليحات جنگ اختصاص مي دهيم (و اين بدون حتي لحاظ کردن هزينه هاي جنگ هاي عراق و افغانستان است ).ما سياره زمين را به طريقي نابود مي کنيم که
هيچ امپراتوري يا کشوري در تاريخ جهان تاکنون نکرده است .ما براي آينده نيز برنامه ريزي مي کنيم ،براي «جنگ بعدي »بر روي زمين ،دريا و در فضا :به طريقي که بي هيچ ترديدي منحصر به فرد است .
بنابراين بايد در حالي که سال جديد شروع مي شود ،لحظه اي مکث کنيم و به آنچه که حقيقتاً هستيم بينديشيم :يک ماشين جنگ افروز بسيار بزرگ بر روي سياره زمين ، بياييد نگاهي به آينده بيندازيم و فقط به روش آمريکايي جنگ انديشه کنيم که براي ما در سال 2010 در نظر گرفته اند . در اينجا ده سؤال مطرح مي شود که پاسخ به هر يک از آنها مي تواند سرنخ هايي منطقي را فراهم آورد ، دراين مورد که چه اندازه احتمال دارد که اقدامات جنگي آمريکا در «خاورميانه بزرگ تر »و نيز جنوب آسيا و آسياي ميانه در سال پيش رو تشديد شود .

1.بزرگ ترين بودجه دفاعي در تاريخ براي سال 2010چقدر افزايش خواهد يافت ؟
 

عجيب - که نبايد عجيب باشد - اين که ، بحث ها پيرامون صدها ميليارد دلار مربوط به هزينه هاي مراقبت هاي درماني در کنگره مي تواند تقريباً يک سال به طول بينجامد ،سالي پر از هياهو و تيترهاي روزانه ؛در حالي که يک بودجه دفاعي ششصد و سي و شش ميليارد دلاري مي تواند ظرف چند روز و اصولاً بدون هيچ بحث و جدلي و تنها با نگاهي گذرا با عنوان آن به تصويب برسد ،آن چنان که در اواخر سپتامبر به تصويب رسيد و اگر فکر مي کنيد که ششصد و سي و شش ميليارد دلار رقم صادقانه اي است ، دوباره فکر کنيد ؛ نه فقط به اين دليل که بودجه زرادخانه اتمي آمريکاو عملاً «امنيت داخلي » يعني هزينه هايي که بيشتر کشورها آنها را در هزينه هاي نظامي خود لحاظ مي کنند ،دراين بودجه لحاظ نشده است .
اگر مي خواهيد انگشت بر قراين جنگ در سال 2010 بگذاريد ، نگاهتان متوجه چيزي باشد که در اين بودجه لحاظ نشده است :درخواست بودجه تکميلي آينده دولت اوباما براي جنگ افغانستان .آقاي رئيس جمهور در نطق خود در وست پوينت و اعلام تصميم خود مبني بر گسترش دامنه جنگ ، از اعزام سي هزار نيروي جديد به افغانستان در سال 2010 به همراه هزينه اي سي ميليارد دلاري سخن گفت . در گزارش هاي خبري ، اين رقم بلافاصله به سي تا چهل ميليارد دلار تبديل شد که هيچ يک آنها در بودجه پنتاگون که به تازگي از تصويب گذشته است
وجود ندارد .براي تامين بودجه اين جنگ رو به گسترش ،دريکي از مقاطع اولين ماه هاي سال جديد ،رئيس جمهور بايد يک بودجه الحاقي را به کنگره تسليم کند -کاري که دولت بوش براي پرداخت هزينه هاي جنگ هاي او مکرراً انجام داد-و کاري که رئيس جمهور جديد درحالي که هنوز نامزد اين سمت بود ، سوگند خورد که انجام خواهد داد . با اين حال اين اتفاق خواهد افتاد . پس نگاهتان را به اين رقم سي ميليارد دلار بدوزيد.پرسش اين است که تا کجا بالا خواهد رفت ؛يا رئيس جمهورجرئت اين را نداشته باشد که براي تامين هزينه هاي فوري ،بودجه بيشتري را ازکنگره در خواست کند،بودجه هاي اضافي چگونه تامين خواهد شد؟ براي يافتن سرنخ ها چشمتان به بودجه هاي الحاقي آينده باشد،چون جنگ درافغانستان (عراق را فراموش کنيد)درطول دهه آينده مي تواند قريب يک تريليون دلار را صرف خود کند.

2.آيا نيروي هوايي ايالات متحده در جنگ افغانستان بهاي نهايي خواهد بود که پرداخته مي شود ؟
 

با شروع سال 2010تقريباً هرچيزي در افغانستان درحال افزايش است از جمله رقم در حال افزايش نيروهاي آمريکايي ،پيمانکاران خصوصي ،کارکنان وزارت امور خارجه و پايگاه هاي جديد.در اين دوره فقط نيروي هوايي ايالات متحده (هواپيماهاي بي سرنشين)کاهش يافته اند.بر اساس دستورهاي که از سوي فرمانده جنگ افغانستان ژنرال استنلي مک کريستال براساس راهبرد جديداً طراحي شده مقابله با شورش او صادرمي شود ،نيروي هوايي چيزي جز تشديد کننده نيست.استفاده از نيروي هوايي حتي در پشتيباني نزديک از نيروهاي آمريکايي در موقعيت هاي که در آن شهروندان افغاني در تمام مناطق نزديک آن هستند،شديد ممنوع شده است.قبلاً شکاياتي درباره اين امر و پيرامون نيروي زميني وجود داشت. اگر کارها خوب-وبه سرعت- پيش نروند ،انتظار مي رود که خشم و عصبانيت و فشار براي استفاده از نيروي هوايي افزايش يابد.تاکنون مقامات اطلاعاتي بي نام ،هشدارهايي را درز داده اند که با گسترش دامنه اقدامات شورشي طالبان «زمان در حال تمام شدن است» راهبردهاي ضد شورش از نظر مدت زمان ثمربخشي آنها بدنام هستند(اگر ثمري داشته باشند )وقتي آمريکاييان در حال مرگ هستند ، تداوم حمله بدون يک حمله از سوي نيروي هوايي ،بي ترديد يک آزمون خواست و شکيبايي است(که هيچ کدام آنها مورد تاييد آمريکا نيست)بنابراين در سال آينده چشم از نيروي هوايي برنگيريد.چنانچه هواپيماها شروع به پرواز منظم تر و ويرانگرترکنند، خواهيد فهميد که مسائل براي ژنرال مک کريستال واردوي او خوب پيش نمي رود.

3.تا پايان سال 2010حجم حضورآمريکا در پاکستان چه اندازه خواهد بود؟
 

بيايد با واقعيتي شروع کنيم که هم اکنون نيز بزرگتر از آن است که بيشتر ما تصور مي کنيم .به لطف گزارشگر مجله «نيشن»جرمي اسکاهيل .ما مي دانيم که در يک پايگاه در بزرگترين شهر پاکستان يعني کراچي ،افسران «فرماندهي نيروهاي ويژه مشترک آمريکا»با کمک نيروهاي به کار گرفته شده از پيمانکار امنيتي خصوصي بدنام Xe(بلک واترسابق)«براي قتل هدف گيري شده عوامل مظنون طالبان و القاعده ،حمله و گرفتن اهداف بسيار ارزشمند و سايراقدامات حساس در داخل و بيرون پاکستان درحال برنامه ريزي هستند.»تعداد معدودي ازنيروهاي ويژه آمريکا نيز براساس گزارش ها ،براي آموزش دادن به نيروهاي ويژه پاکستاني به اين کشور اعزام شده اند جاسوسان آمريکايي در اين کشور هستند ،موشک ها و هواپيماهاي بدون سرنشين مسلح به بمب که هم سيا و هم نيروي هوايي آنها را کنترل مي کنند ،عمليات فزاينده اي را در داخل مناطق قبيله اي پاکستان که توسط دولت يا ارتش پاکستان تحريم نشده اند انجام داده اند(فقط يکي از آنها علناً دراين کشور گزارش شده است )و سيا و وزارت امور خارجه (برخلاف مقاومت برخي از پاکستاني ها )تلاش کرده اند پرسنل و تاسيسات خود را در اين کشوربنا کنند . يادتان باشد که اين تنها چيزي است که ما در موقعيتي که محرمانه بودن ،قاعده روزاست و شايعات قوت مي گيرند ،از آنها خبر داريم.
درهمين حال دولت اوباما تهديد کرده است که جنگ با هواپيماهاي بي سرنشين خود (و احتمالاً سايرعمليات هاي خود را )به استان بلوچستان که دولت کنترل کامل آن را در دست ندارد ،توسعه مي دهد .براساس گزارش ها ،بيشتر راهبران افغاني طالبان (براساس شواهد با حمايت پاکستاني ها )در اين منطقه سکونت دارند و جنگجويان شبکه حقاني که هم با القاعده و هم طالبان مرتبط هستند،در داخل مرزهاي پاکستاني استان وزيرستان شمالي حضور
دارند درست همين الان ،اين تهديدات از سوي واشنگتن به وضوح به اين معناست که به ارتش پاکستان اين انگيزه را بدهد تا اين کار را به جاي آنها انجام دهند .ولي چنين کاري متحمل نيست-ارتش دو گروه را بازيگران کليدي درآينده سياست هاي هند ستيزانه اين کشور درافغانستان مي بيند-و امکان دارد اين امر براي مدتي طولاني صرفاً تهديد باقي نماند . انجام هرگونه حرکت هايي ازاين دست از سوي آمريکا ،فقط محتمل است که جنگ افغانستان -پاکستان را تعميق دهد و پاکستان مسلح به بمب اتمي را بي ثبات ترکند .
همين طور با وجود نيروي هوايي در افغانستان ،مراقب پاکستان باشيد؛نه تنها از نظرگسترش عمليات ها با هواپيماهاي بدون سرنشين ،بلکه از نظر استفاده از نيروهاي آمريکايي به طور دوره اي در اين کشور دست به عمليات زدند ،شوک زده نشويد .به هر حال اين وضعيت را مي توان اين طور توضيح داد که نشانگر يک ناکامي بزرگ است.

4.حضورآمريکا در عراق چه اندازه کاهش داده خواهد شد ؟
 

يکي از دلايل رسيدن باراک اوباما به رياست جمهوري ، ادعاي او براي پايان دادن به جنگ در عراق بود .تقريباً يک سال پس از ورود او به کاخ سفيد ،بيشتر از يکصد هزار تن از نيروهاي آمريکايي هنوز در اين کشور حضور دارند (تقريباً هم يکصد هزار تن از نيروها در فوريه سال 2004 ). با اين حال ، طرح هايي که در پايان دوره رياست جمهوري بوش به اجرا گذاشته شد و بعدها از سوي پرزيدنت اوباما مورد تأييد قرار گرفتند ،آمريکا را در راه روشن خروج نيروهايش قرار داده اند . رفتار رئيس جمهور در اين زمينه کاملاً روشن است .او خطاب به حضار نظامي در فوريه 2009 گفت :«اجازه دهيد اين موضوع را به شفاف ترين وجه عنوان کنم .تا سي و يکم آگوست 2010 مأموريت رزمي ما در عراق خاتمه خواهد يافت ... من درنظر دارم کليه نيروهاي آمريکايي را تا پايان سال 2011 از عراق خارج کنم .» با اين حال رابرت گيتز وزير دفاع او به اندازه او صريح و واضح سخن نمي گويد .او که به تازگي ازعراق ديدن کرد ، فاش کرد که نيروي هوايي آمريکا احتمالاً تا آينده اي دورتر در داخل اين کشور به عمليات هاي خود ادامه خواهد داد . او همچنين گفت :«من از مشاهده اين وضعيت حتي ذره اي شگفت زده نشدم که توافقات بين
ما و عراقي ها که بر اساس آنها آموزش هاي نظامي ، تجهيز کردن و مشاوره دادن به آنها ، پس از پايان سال 2011نيز ادامه خواهد يافت ».
براي سال 2010 همچنان انتظاربر زبان آورده شدن حرف هاي کليشه اي درباره خروج نيروهاي آمريکايي از سوي رئيس جمهور و ساير سخنگويان دولت او را داشته باشيد ،اگرچه مقامات وزارت دفاع و فرماندهان نظامي ارزيابي هاي عمل گرايانه تر(و واقع گرايانه تري )را ارائه مي دهند .درسال جاري نگاهتان به نشانه هايي باشد که حکايت از آن مي کنند که سال 2011 نيز ازراه خواهد رسيد ،بي آنکه نيروهاي آمريکايي از عراق خارج شده باشند .

5. سال جديد براي طرح هاي پايگاه سازي پنتاگون درمناطق جنگي به چه معنا خواهد بود ؟
 

با تداوم جنگ آمريکا در افغانستان ،نگاهتان به احداث پايگاه هاي آمريکايي در آنجا براي تداوم در همان مسير سال گذشته باشد ؛پايگاه هايي که بزرگ تر ، محکم تر ، بيشتر و دائمي تر مي شوند . طبق برآوردها مدتي طول مي کشد تا رئيس جمهور ، نيروهاي حاضر در افغانستان را افزايش دهد . همچنين مراقب احداث پدهاي هلي کوپتر ، جايگاه هاي سوخت رساني ، معابر و فضاي آسفالت شده بيشتر در پايگاه هاي عملياتي در حال احداث ، به ويژه درامتداد مناطق جنوبي افغانستان باشيد .اينها به معناي گسترش دامنه عمليات نيروها به مناطق جنگي روستايي خواهد بود ،درحالي که به طور فراينده ازمسيرهاي زميني خطرناک دوري مي گزينند .
در عراق انتظار تحکيم بيشتر تعداد معدودي از پايگاه هاي بسيار بزرگ آمريکايي را همزمان با عقب نشستن آنها به پايگاه هاي کوچک ترداشته باشيد که حضور آنها در اين کشوررا کم رنگ تر نشان خواهد داد . به خصوص نگاهتان به پايگاه هوايي بزرگ بلد و کمپ ويکتوري در بيرون بغداد باشد . اين پايگاه ها براي دراز مدت ساخته شده اند . اگر واشنگتن شروع به آماده کردن خود براي باز پس دادن اين پايگاه ها به عراقي ها نکرد ،پس کم کم به سال 2012 و پس از آن بينديشيد .در هر نقطه ديگري در منطقه خليج فارس ، نگاهتان به تداوم روز آمد کردن بسياري از پايگاه هاي آمريکا از سوي ارتش اين کشور باشد ، در حالي که ارتش درحال تقويت نيروهاي امنيتي يک کشور اقتدارگرا پس از يک کشور
اقتدارگري ديگر ، از عربستان سعودي گرفته تا قطراست که يکي از دلايل آن تحکيم بيشتر ديوارهاي قفس به دورايران است .اگراين پايگاه ها باز هم بزرگ تر شدند ، پس خيالش را نيز از سرتان بيرون کنيد که ما به اين زودي هاي اين منطقه را ترک کنيم .

6.آيا آمريکا و اسرائيل جلوي قدرت يابي ايران را مي گيرند ؟
 

ايران مدت هاست که تحت محاصره قرار گرفته است . جمهوري اسلامي به عنوان يکي از اعضاي بنيادي «محور شرارت »جرج دابليو بوش، مدت ها در فهرست حمله دولت او قرار داشت . اين کشور همچنين در موضع ناگزير نظاره اشغال و استقرار نيروهاي آمريکايي در دو کشور همسايه اش عراق و افغانستان قرار گرفت و در عين حال آمريکا پايگاه هايي را در نزديکي قطر ،بحرين ، کويت ، عمان و امارت متحده عربي احداث کرد يا گسترش داد . دولت اوباما هم اکنون کمک هاي نظامي کليدي به دشمنان ايران يعني اسرائيل را افزايش داده و پنتاگون سيل تسليحات پيشرفته را به سوي رژيم هاي متحد آمريکا درمنطقه روان ساخته است . با اين حال به نظر مي آيد که سال هاي شاخ و شانه کشيدن ، تحريم ، محاصره و تهيددات تأثير سودمند چنداني نداشته است .

7. آيا يمن به چهارمين جبهه جنگي بزرگ آمريکا تبديل خواهد شد ؟
 

جرج دابليو بوش بدون هيچ شرمي خود را «رئيس جمهورجنگي » ناميد .به نظر مي رسد که پرزيدنت اوباما نيز در حال بر تن کردن همين کسوت است . هم اکنون جبهه هاي جنگي دولت بوش شامل جنگ هايي به ميراث رسيده در عراق و افغانستان ، يک جنگ هنوز علني آشکار نشده در پاکستان و يک جنگ بالقوه در يمن است . (به اقدامات نظامي جاري در فيليپين و يک جنگ با مواد مخدر با کمک ايالات متحده در کلمبيا و نيز حملات دوره اي در سومالي به ندرت اشاره اي صورت مي گيرد .) هر چند که هدف از تشديد جنگ درافغانستان و پاکستان ، محدود کردن حرکات القاعده دراين مناطق بود ، آمريکاهم اکنون خود را در حال تمرکز بر يک کشور ديگر و يک سازمان در حال ظهور ديگر مي بيند .
در سال 2002 ، يکي از مقالات «يو اس اي تودي » درباره سوء قصدهاي هدف گيري شده دريمن اين طور شروع مي شد :«براي گشودن يک جبهه جديد در
جنگ با ترور ،نيروهاي آمريکايي يک حمله موشکي دقيق را در يمن به اجرا گذاشتند ...» فقط بيشتر از هفت سال بعد ، به دنبال چند حمله موشکي يا موشک هاي کروز از سوي آمريکاو حملات هوايي هدف گيري شده توسط نيروي هوايي دولت يمن با کمک ايالات متحده عليه «مخفي گاه هاي مظنون به القاعده »،«نيويورک تايمز »اعلام کرد که «درميانه دو جنگ بزرگ و تمام نشده ، ايالات متحده به سرعت يک جبهه سوم و بسيار آشکاررا عليه القاعده در يمن گشوده است .» درپي حمله تروريستي ناکام به يک هواپيما توسط فقط يک جوان مسلمان نيجريه اي و برعهده گرفتن اين اقدام از سوي گروهي که خود را القاعده شبه جزيره عربستان مي ناميد ،عوامل هلهله کن معمول و حاميان جنگ هاي آمريکا درحال صف کشيدن پشت جبهه احتمالي آتي در جنگ با ترورهستند . (سناتور جوزف ليبرمن :« عراق جنگ ديروز بود .افغانستان جنگ امروز است . اگر ما دست به اقدامات پيش گيرانه نزنيم ،يمن جنگ فردا خواهد بود .» ) اين تهديد وجود دارد ، چيزي که به عنوان يک اقدام بر زمين مانده دولت بوش قلمداد مي شد ،اکنون به يکي ديگر ازجنگ هاي اوباما تبديل شود .ايالات متحده نه تنها تيم هايي از نيروهاي ويژه را به اين کشور اعزام کرده است ،بلکه هم اکنون در حال روانه کردن صدها ميليون دلار به سمت نيروهاي امنيتي يمن به منظور تسليح مردان باز هم يک کشور خاورميانه اي ديگر است . در عين حال عربستان مورد حمايت آمريکا - که اتحاد آن با واشنگتن باعث جنگ جاري با القاعده شده است - در حال کمک به نيروهاي يمني در جنگ عليه شورشيان هوتي دراين کشور است .
اين چيزي است که به آن آماده کردن دردسر مي گويند . نگاهتان به يمن باشد (با يک نگاه گذراي جانبي به سومالي ،اين کشورناکام درخليج عدن ). جز پول هاي بيشتر ،آموزش دهندگان بيشتر و اقدامات جنگي وکالتي بيشتر،احتمالاً يک کشمکش تمام عيارکامل جديد براي سال 2010در پيش است .

8.روش جنگي آمريکا در سال 2010 چه اندازه بي رحمانه خواهد بود ؟
 

وقتي پاي جنگ به سبک آمريکايي به ميان مي آيد ،کليد واژه سال 2009 «ضد شورشيان »بود . به اين کليد واژه به عنوان نسخه اي مهربانانه از جنگ به روش آمريکايي بينديشيد ،راهبردي مبتني بر«پاکسازي و نگه داري »خاک و «محافظت »از جمعيت غير نظامي .ارزش اين راهبرد آن چنان که توسط فرمانده جنگ
افغانستان مک کريستال ابراز شده ، نه در کشتن دشمن بلکه در پيروز شدن بر مردم نهفته است .بر روي کاغذ ، اين راهبرد خوبي به نظر مي آيد ، چيزي شبيه يک نسخه مهربانانه ترو با مداراتر از جنگ ، اما ازنظرتاريخي ، عمليات هاي ضد شورشي تقريباً بدون اغماض تا ژرفاي سبعيت پيش رفته اند . بنابراين واژه اي است که در سال 2010 حواستان به آن باشد :«ضد شورشي » .اين واژه را رويه سياه ضد شورش قلمداد کنيد . اين راهبرد به جاي چکمه ها بر زمين ، به معناي گلوله در سراست .
ژنرال مک کريستال تا همين اواخر يکي از افراد ضد تروريسم بود .او فرماندهي عمليات هاي ويژه مشترک را در عراق و افغانستان بر عهده داشت .عوامل او کم و بيش به زبان مؤدبانه «شکارچي انسان » ناميده مي شدند . شما بخوانيد آدمکشان . با وجود مک کريستال ،ژنرالي که اعتبار او برنامه آدمکشي در مقياس بزرگ به منظور پيروزي در جنگ عراق در سال 2007 است ،فقط موضوع زمان در ميان بود که عمليات ضد تروريسم - که همان تروريسم است که يونيفرم پوشيده و نامي تسکين دهنده بر خود گذاشته است - درافغانستان (و بي شک در پاکستان نيز ) شدت گرفت . هر چند که اين طرح ها ممکن است هنوز در ميان باشند . افرادعمليات ويژه که نيمه شب ها به درها لگد مي زنند و معمولاً مسئول تلفات غم انگيز غيرنظاميان هستند ، بر اساس شواهد با تمام قوا وارد عمل خواهند شد .

9.هواپيماهاي بي سرنشين در سال 2010 به کجا خواهند رفت ؟
 

اگر فقط يک چيز باشد که در سال جاري نبايد نگاهتان را ازآن بگيريد ، آن يک چيز هواپيماهاي بي سرنشين هستند که از طرف نيروي هوايي از راه هاي دور،از پايگاه هوايي «عديد» در قطر و از دورتر ، از لانگلي در ويرجينيا ،مخفيانه به پرواز در مي ايند . هواپيماهاي بي سرنشين آمريکايي هم اکنون نيزدريک جنگ تشديد شونده در مناطق قبيله اي پاکستان قرار دارند . در حالي که واشنگتن تهديد مي کند که حتي يک جنگ گسترده تر از اين را به راه خواهد انداخت .به اين هواپيماهاي روباتي به عنوان تيغه پيش برنده جنگ جهاني بين المللي به سبک آمريکايي بينديشيد ، در حالي که امکان دارد «تعقيب داغ » در درون خاک پاکستان براي نيروهاي آمريکايي مستقر در افغانستان ممنوع باشد ،هواپيماهاي بي سرنشين يک عملکرد بلند پرواز و نوعي تعقيب داغ را در مناطق قبيله اي پاکستان بر عهده داشته اند .
شايد مهم تراين که ، آنها مي توانند خط «استار ترک »را پشت سر بگذارند و شجاعانه به جاهايي روند که هيچ انساني تاکنون پايش به آن مناطق نرسيده است . اگر چه اولين حمله آدمکشانه با هواپيماهاي بي سرنشين درجنگ بين المللي با ترور - در يمن در سال 2002بود که در آن چندين انسان که گفته مي شود از جنگجويان القاعده بودند . در داخل يک اتومبيل سوختند و خاکسترشدند ،اکنون هواپيماهاي بي سرنشين ،جنگ را به قلمرو جديد کشانده اند . آنها تاکنون در عراق ، پاکستان ، افغانستان و احتمالاً سومالي به کار گرفته شده اند .آنها به عنوان نخستين ترميناتورهاي روباتي عصر ما ، نمادهاي دزدانه گذراندن قدرت جنگ افروزي آمريکا از نظارت کنگره و مردم آمريکا هستند . در اصل آنها ، مرزها (از اين رو حاکميت ارضي ملي ) را به طور روز افزون بي اهميت ساخته اند ، با توجه به اين که حملات آدمکشانه را مي توان هفت روز هفته و بيست و چهار ساعت شبانه روز عليه هرکسي که او را دشمن مي پنداريم ، برمبناي اطلاعات با شواهد نامعلوم انجام دهيم .
ما با هواپيماهاي بي سرنشينمان بهاي زيادي نمي پردازيم اگر - همچنان که اکنون شاهد هستيم - معلوم شود که دشمنان ما در جاي درست و در زمان درست قرار نداشته اند و به جاي آنها ديگران کشته شده اند . در سطح جهاني ما به پيشتازترين آدمکش دولتي تبديل شده ايم -يک قاضي - هيئت ژوري و مجري حکم - فراتر از تمام مرزهاي پاسخگويي . به طور خلاصه ، اين هواپيماهاي بي خلبان ما را به يک قانون جنگ براي خودمان تبديل مي کند . اين يک تحول تکان دهنده است . حواستان به گسترش استفاده از اين وسايل در سال 2010باشد .همچنين مراقب باشيد که کدام کشورهاي ديگر در ادامه راهي که ما پيشقراول آن بوده ايم ،قراردارند ،چرا که در عصر ما تحولات جنگ افروزانه سريع و سودآور هستند .ما يک چيز را مي دانيم :سال 2010 يک سال جنگي ديگر براي ايالات متحده خواهد بود و با توجه به کارزارهاي آدمکشي ،جبهه هاي جديدي که در جنگ گشوده مي شود ، اين جنگ ها مي توانند زشت تر از پيش نيز شوند . جنگ هايي که ديگر نبايد آنها را «جنگ جهاني با ترور »ناميد ، چرا که نه جهاني هستند و نه مبتني بر ترور .. شايد دولت اوباما گاه و بي گاه از خارج کردن نيروهاي آمريکايي صحبت کند ،اما در سطح خاورميانه و آسياي ميانه ؛پنتاگون و پيمانکاران آن در حال محکم کردن جاي پاي خود هستند . در همين حال پول بيشتر- و نه کمتري - براي آماده سازي ها و برنامه ريزي ها براي جنگ هاي آتي هزينه مي شود .
البته فقط الماس ها هميشگي هستند . دير يا زود مثل قدرت هاي امپرياليستي بزرگ گذشته ، ما نيزآنچه را که نتيجه تأکيد بر تداوم زنجيره اي مداوم از جنگ ها در سرزمين دور دست و آب و هوايي نامساعد به ما مي گويند ، در خواهيم يافت . چه در عراق ،افغانستان ، پاکستان و اکنون يمن ، غالب شويم و چه مغلوب.

10.چه چيزي در سال 2010 ما را غافلگير خواهد کرد ؟
 

اين اوج تکبر خواهد بود که تصور کنيم ما مي توانيم حقيقتاً آينده را ببينيم ، به خصوص وقتي که پاي جنگ به ميان مي آيد . در واقع اين از تکبر واشنگتن است که سرنوشت جنگ افروزي اش را در کنترل خود مي داند ،چه از طريق تاکتيک هاي شوک و هراس که مطمئناً کارکرد دارند و چه - آن چنان که اخيراً شاهد بوديم - اختصاص يک نيروي خاص به يک جنگ ضد شورشي در « دل ها و ذهن ها »در افغانستان و در آينده در سطح جهان (در قالب واژه اختصاري جديد و شوم GCOIN). جوهره جنگ ، غافلگيري است . بنابراين با وجود تمامي اين ميلياردها دلار و تسليحات فوق پيشرفته و نه مقوله اي که در بالا به آنها اشاره شد ، حواستان به غير منتظره ها و شگفت آورها باشد . در همين حال و در حالي که دومين دهه قرن بيست و يکم با آشوب و ناآرامي آغاز مي شود ، به دورنماي مخوف جنگ به سبک آمريکايي خوش آمديد .
1-Tom Engelhardt &Nick Turse،او نويسنده کتاب «پايان فرهنگ پيروزي »است که تاريخچه اي است بر جنگ سرد و نيز نويسنده رمان«آخرين روزهاي انتشار »است.او همچنين ويراستار «جهان از نگاه تام ديسيچ:آمريکا در عصر جديد امپراتوري »است که تاريخچه اي متفاوت از سال هاي حکومت بوش ديوانه است.
منبع :www. commondreams.org
منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 80



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط