مقدمه:
مصحف در لغت از صُحُف(1) و به معناى کتاب آمده و جمع مکسر آن صُحف و صحائف است.(2) به نامه هاى فراهم آورده شده و چیزى که در او صحیفه ها و رساله ها جمع شود و همچنین به مجموعه میان دو جلد نیز مصحف مى گویند.(3)به هر چیز باز شده و گسترده، مثل صحیفة الوجه - روى باز و گشاد - یا کاغذ یا هر چیزى که بر آن نوشته مى شود، مُصحف گفته مى شود.(4)
بنابراین، به کتاب جلد شده مصحف گفته اند؛ حال چه قرآن باشد یا غیر قرآن. در قرآن کریم نیز از کتاب هاى آسمانى با عنوان «صُحف» یاد شده است.(5)
در زمان صحابه، «مصحف» به همان معناى لغوى به کار مى رفته(6)؛ یعنى به معناى اعم از قرآن. البته از برخى صحابه نام مى برند که براى خود، قرآن را در صحیفه هایى جمع کرده بودند.
که به نام خودشان شهرت داشت؛ مانند مصحف عایشه، مصحف حفصه، مصحف ابى بن کعب و.... همه این مصحف ها پس از رحلت پیامبر گرامى اسلام صلّى الله علیه و آله به این نام مشهور شد.
در لسان اهل بیت علیهم السلام نیز مُصحف در همان معناى لغوى به کار رفته است؛ چنان که امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«خواندن قرآن از روى مصحف، موجب بهره مندى از چشم خویش و تخفیف در عذاب والدین مى شود؛ اگرچه کافر باشند».(7)
چنان که اشاره شد، به برگه هاى نوشته شده میان دو جلد مصحف مى گویند: «الجامع للصحف المکتوبة بین الدفتین».(8) بنابراین مصحف چند برگ دارد؛ نه یک برگ.
ولى گاه مى تواند کتاب، بیش از یک برگ نداشته باشد. همچنین مصحف باید میان دو جلد باشد که برگ ها را در بر بگیرد.
در نتیجه شامل هر کتابى مى شود و به قرآن اختصاص ندارد؛ هرچند معناى مشهور مصحف، قرآن است. گفتنى است واژه مصحف در قرآن نیامده و از نام هاى قرآن نیز شمرده نشده است.
جلال الدین سیوطى(9) و ابوالمعالى الصالح، از محدثان اسلامى، 55 نام براى قرآن بر شمرده اند که میان آنها کلمه مصحف دیده نمى شود.
دکتر امتیاز احمد، در کتاب «دلائل التوثیق المبکر للسنة و الحدیث»، مى نوِِیسد: «مصحف فقط به معناى قرآن نیست، بلکه به معناى کتاب نیز است». وى براى اثبات این گفته اش شواهدى را نیز ذکر مى کند.(10)
همچنین بکربن عبدالله، در کتاب «معرفة النسخ والصحف الحدیثیه» مى نویسد: «مصحف از اصطلاحاتى است که شامل هر نوع مجموعه اى مى شود که دربردارنده سخنانى است».(11)
تبیین ضرورت و اهمیت موضوع
در منابع شیعه، از مصاحفى چون مصحف فاطمه علیها السلام، مصحف امام على علیه السلام، جفر و جامعه سخن به میان آمده است که ائمه علیهم السلام بسیار بر این آثار تأکید کرده اند.به علت نام گذارى قرآن کریم و دیگر کتاب هاى آسمانى به «صحیفه» و «مصحف»، مخالفان مکتب اهل بیت علیهم السلام شبهات و انتقاداتى را در فضاى مجازى و برخى کتب و آثارشان درباره شیعه مطرح کرده اند،
که گویا شیعیان با اعتقاد به این گونه مصاحف، قرآن را قبول ندارند و به قرآن هاى دیگرى معتقدند یا اینکه خاتمیت پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله را نمى پذیرند. تا جایى که یکى از نویسندگان متعصب وهابى ادعا مى کند.
شیعیان چند کتاب آسمانى غیر قرآن مجید دارند که پس از قرآن بر ائمه شان نازل شده و این در واقع، ادعاى نبوت براى ائمه است!(12)
تبیین موضوع در اندیشه اسلامى
از مسائلى که دشمنان مکتب اهل بیت علیهم السلام از شناخت آن عاجزند و پذیرش آن براى آنها سخت و دشوار است، آثار و صحیفه هاى موجود در تراث شیعیان است؛
مانند صحیفه فاطمه زهرا علیها السلام، مصحف امام على علیه السلام، «جفر» و «جامعه». هر یک از این صحیفه ها، به تبیین و بررسى نیاز دارد تا مقصود از آنها و ارتباطشان با قرآن کریم مشخص شود.
مصحف فاطمه زهراء علیها السلام
حقیقت مُصحف فاطمه علیها السلام، همچون قبر مطهرش، رازى پوشیده است. با این حال سعى مى شود که در این نوشته، در حد توان و با توجه به منابع موجود، درباره آن بحث شود؛بحث هایى مانند چیستى این مصحف، زمان به وجود آمدنش، مطالب آن، تفاوت هایش با قرآن کریم و اینکه اکنون کجاست و در اختیار کیست؟
از نام هاى فاطمه زهرا علیها السلام محدثه است. امام صادق علیه السلام در بیان سبب این نام گذارى مى فرماید:
انما سمیت فاطمة محدثة لان الملائکة کانت تهبط من السماء فتنادیها کما تنادی مریم بنت عمران.(13)
فاطمه علیها السلام محدثه نامیده شد براى اینکه فرشتگان، پیوسته از آسمان فرود مى آمدند و به فاطمه علیها السلام خبر مى دادند؛ چنان که به مریم، دختر عمران خبر مى دادند.
نمونه هایى از سخن گفتن فرشتگان با فاطمه علیها السلام وجود دارد که فرشتگان خطاب به ایشان، آیات 42 و 43 سوره آل عمران را تلاوت مى کردند.(14)
فاطمه علیها السلام به فرشتگان خبر مى داد و آنان نیز به او خبر مى دادند.(15) هنگام بیمارى پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله گفت وگوى فاطمه علیها السلام با فرشته الهى و اجازه گرفتن فرشته از محضر مبارک ایشان، ماجراى دیگرى از سخنان فاطمه زهرا علیها السلام با فرشتگان است.(16)
در متون اهل سنت نیز روایاتى هست که «محدث» به همین معنا را تأیید مى کند؛ تنها تفاوت در مصداق آن است که شیعه، على علیه السلام و فرزندان گرامش را که امامان بعد از او هستند، «مُحدَّث» مى دانند و از نگاه اهل سنت، عمربن خطاب «محدث» است.
بخارى در صحیحش در باب مناقب عمربن خطاب از ابی هریره و او از رسول خدا صلّى الله علیه و آله آورده است که آن حضرت فرمود:
قطعاً میان بنی اسرائیل که پیش از شما زندگى مى کردند، مردانى بودند که با آنها سخن گفته مى شد؛ بدون آنکه پیامبر باشند. پس اگر میان امتم کسى از آنان وجود داشته باشد، او عمربن خطاب است.(17)
مسلم در صحیحش در باب فضایل عمر از عایشه و او از پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله آورده است:
«در امت هاى پیش از شما افرادى مُحدَّث بوده اند و اگر میان امتم کسى از آنان باشد، قطعاً او عمربن خطاب است».(18)
نووى در شرح صحیح مسلم مى گوید:علما درباره معناى «محدَّثون» اختلاف کرده اند؛ ابن وهب گفته است: «محدثون کسانى اند که به آنها الهام شده باشد» و گفته شده آنان کسانى اند که وقتى درباره چیزى فکر مى کنند، نظرشان صائب است؛
گویا آنها ابتدا خبردار مى شوند، آن گاه فکر مى کنند. همچنین گفته شده است: «فرشتگان با آنها سخن مى گویند». در روایتى نیز آمده است: «با آنها سخن گفته شده است.
حافظ محب الدین طبرى گفته است:معناى «محدثون» با آنکه خدا داناتر است، کسانى اند که حقیقت به آنها الهام شده باشد و ممکن است این کلمه، به معناى ظاهرى اش گرفته شود که عبارت است از کسانى که فرشتگان به آنها حدیث مى گویند،
اما نه از راه وحى؛ بلکه به طریقى که به آن اسم حدیث اطلاق مى شود و این، خود، فضیلت بزرگى است.(19)
قرطبى در تفسیرش آورده که مسلمه گفته است:محدثان همپاى نبوّت اند؛ زیرا آنان از امور غیبى عالى خبر مى دهند و به حکمت باطنى سخن مى گویند و گفتارشان با واقع مطابقت دارد و در گفتارشان، از خطا و دروغ معصوم اند.(20(
بنا به گزارش کتب تراجم، فرشتگان با افرادى سخن گفته اند؛ مانند عمران بن حصین خزاعى (م 52 ه. ق) که درباره اش نوشته اند: «[او] فرشتگان حفاظت کننده را مى دید و با آنها سخن مى گفت».(21(
فرشتگان با کسى جز انبیاى الهى گفت وگو نداشتند. ولى چهار بانوى بزرگ بودند که به رغم پیامبر نبودنشان، فرشتگان با آنان سخن مى گفتند:
«مریم، مادر حضرت عیسى علیه السلام؛ همسر عمران، مادر حضرت موسى علیه السلام؛ ساره، مادر حضرت اسحاق علیه السلام؛ فاطمه زهرا علیها السلام دختر پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله».(22(
حضرت زهرا علیها السلام پس از رحلت پیامبر صلّى الله علیه و آله، 75 یا 95 روز در این جهان زندگى کرد.
در این مدت بسیار کوتاه که دوره صبر و استقامت، حمایت از حریم ولایت و در عین حال، حزن و اندوه زهراى مرضیه بود، جبرئیل امین بر او فرود مى آمد.
و با گزارش هایى که از منزلت پدر بزرگوارش نزد خدا و همچنین آینده تاریخ اسلام و تشیع الهام مى کرد، کتاب ارزشمندى به نام «مصحف فاطمه» براى امامان معصوم علیهم السلام به یادگار ماند.
امام صادق علیه السلام در پاسخ به محدثانى که درباره مصحف فاطمه علیها السلام پرسیدند، فرمود:
فاطمه علیها السلام پس از رسول خدا صلّى الله علیه و آله، 75 روز حیات داشت و بر اثر رحلت پدرش اندوه فراوان بر او وارد شد.
جبرئیل پیوسته بر او فرود مى آمد و ناگوارى ها و اندوه جدایى پدر را به خوبى ها جلوه مى داد و به جانش آرامش مى بخشید. براى او از پدر و جایگاه بلندش نزد پروردگار خبر مى داد.
و همچنین از حوادث آینده که پس از فاطمه علیها السلام درباره فرزندانش واقع خواهد شد. على علیه السلام تمام آن گزارش ها و اخبار را مى نوشت که همین مصحف فاطمه علیها السلام را شکل داد.(23)
بنابراین مصحف فاطمه علیها السلام در فاصله زمانى پس از رحلت پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله تا شهادت صدیقه طاهره علیها السلام پدید آمده و دربردارنده سخنانى است.
که جبرئیل امین علیه السلام به فاطمه زهرا علیها السلام الهام مى کرده و امام على علیه السلام با دست مبارکشان آن را مى نوشته است.
گرچه پیدایش و اتمام مصحف فاطمه علیها السلام پس از رحلت رسول خدا صلّى الله علیه و آله صورت گرفت، برخى روایات، زمینه هاى پیدایش آن را در زمان حیات رسول الله صلّى الله علیه و آله مى داند.(24)
چنین مصحفى در چندین حدیث، با اسناد مختلف از امام صادق علیه السلام نقل شده است.
از طرفى اینکه رسول خدا صلّى الله علیه و آله املا کرد و على علیه السلام با دست مبارکش نوشت، این نظریه را اثبات مى کند که مصحف فاطمه علیها السلام در زمان پدرش به وجود آمد.
برخى قائل اند که منظور از «رسول الله» در این احادیث، پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله نیست، بلکه همان فرستاده خدا، فرشته وحى است که اخبار و گزارش ها را املا مى کرد و على علیه السلام
آنها را مى نوشت.(25)شاهد بر تأیید این مطلب، حدیث ابوبصیر است که از امام صادق علیه السلام نقل کرده و در آن، کلمه رسول نیست:
«شئ هو شیء املاه الله علیها واوحى الیها»(26)؛ «همانا [مصحف فاطمه علیها السلام] چیزى است که خداوند آن را بر فاطمه علیها السلام املا، و به سوى او وحى کرد». روشن است که املاى خدا به واسطه فرشته وحى است.
بنابراین مفهوم این احادیث نیز شبیه آن روایاتى مى شود که در آنها زمان پیدایش مصحف فاطمه علیها السلام پس از رحلت پیامبر صلّى الله علیه و آله دانسته شده است.
البته صحیفه هایى از مصحف فاطمه علیها السلام را پیامبر صلّى الله علیه و آله در زمان حیاتش به فاطمه علیها السلام ارزانى کرد که بعدها کامل شد و به نام مصحف فاطمه علیها السلام به دست امامان معصوم علیهم السلام رسید؛
زیرا بخشى از آن مصحف در زمان پیامبر صلّى الله علیه و آله در اختیار جابربن عبدالله انصارى قرار گرفت که هم اکنون، همین صحیفه در جوامع حدیثى شیعى در دسترس علاقه مندان است.(27)
مصحف فاطمه علیها السلام به عنوان اسرار رسالت و امامت، فقط نزد ائمه معصوم علیهم السلام به یادگار ماند و بین حجت هاى خدا یکى پس از دیگرى دست به دست گشت که در اختیار داشتن آن را از نشانه هاى امامت نیز دانسته اند.(28) روایات بسیارى دلالت دارد بر اینکه «جامعه»، «جفر» و
مصحف فاطمه علیها السلام» نزد ائمه علیهم السلام است. آنها در فرصت مناسب به آن صحیفه ها مراجعه مى کردند و مشکلات و نیازهاى فکرى و علمى انسان ها را برطرف مى ساختند.
تمام این آثار گنجینه هاى گران بهایى از معارف و دانش ها بود که تصور آنها براى ذهن مادى بشر ممکن نیست.(29)
برخى نویسندگان وهابى و مغرضان ناآگاه شبهاتى ایجاد کرده اند که شیعیان، قرآن دیگرى به نام مصحف فاطمه دارند! این ادعاهاى نابخردانه و ناروا ممکن است از چند چیز نشأت گرفته باشد:
1.رجوع نکردن به متون و منابع حدیثى و جوامع روایى شیعى و ناآگاهى از مقصود تشیع که قائل است زهراى مرضیه علیها السلام داراى مصحف بوده است.
2.عناد و لجاجت با اندیشه هاى اسلام ناب و باورهاى اعتقادى و معارف آن، که به واسطه امامان معصوم علیهم السلام به انسان ها رسیده است.
3.ذهنیت و تصورى که پس از رحلت پیامبر اعظم صلّى الله علیه و آله در اذهان مسلمانان، حتى اصحاب و یاران ایشان از کلمه مصحف بود؛
زیرا مصحف، بیشتر به نوشته هایى از آیات قرآن اطلاق مى شد و در آن زمان، مصحف هاى فراوانى وجود داشت. شخصیتى که داراى مصحف بود، به همو نسبت مى دادند؛
مثل مصحف على علیه السلام. البته هم اکنون نیز از قرآن مجید به «مصحف شریف» تعبیر مى کنند. گرچه چنین استعمالى در آن زمان شهرت فراوان داشت، این طور نبود که مصحف، فقط به نوشته هاى آیات قرآن گفته شود. بلکه نظرشان معناى لغوى مصحف بوده است؛
زیرا به مجموعه صحیفه هاى نوشته شده بین دو جلد که به صورت کتاب درآمده باشد، صحف یا مصحف مى گفتند.(30)
بنابراین، به مجموعه صحیفه ها و نوشته هایى که در موضوعات و مطالبى غیر از آیات قرآن نوشته شده است، مصحف مى گویند و مصحف فاطمه علیها السلام نیز به همین اعتبار است. ابوبصیر مى گوید:
در محضر امام صادق علیه السلام بودم و پرسیدم: «مصحف فاطمه علیها السلام چیست»؟ فرمود: «مصحفى است سه برابر قرآنى که در دست شماست، ولى به خدا قسم حتى یک حرف از قرآن شما هم در آن نیست».(31)
ممکن است کسى این شبهه را کند که در احادیث بسیارى آمده است: قرآن، همه احکام و حوادث و گزارش هاى حال و آینده را در بر دارد، پس مصحف فاطمه علیها السلام در پى چیست و این حدیث چگونه معنا مى شود؟
در پاسخ گفته اند: آرى، قرآن چنین است، ولى ممکن است منظور از مصحف، معانى و تأویلاتى باشد که ما از قرآن نمى فهمیم،
نه معناى ظاهرى که از الفاظ آن درک مى کنیم. پس مقصود از قرآن شما همان الفاظ ظاهرى قرآن است که در مصحف فاطمه علیها السلام وجود ندارد.(32)
ابی حمزه به نقل از امام صادق علیه السلام مى گوید:مصحف فاطمة علیها السلام ما فیه شیء من کتاب الله وانما هو شیء القى علیها بعد موت ابیها.(33)
در مصحف فاطمه علیها السلام چیزى از کتاب خدا نیست و مصحف فقط چیزى است که بر فاطمه علیها السلام، پس از رحلت پدرش، الهام شده.
روایات بسیارى هستند که دلالت مى کنند مصحف فاطمه علیها السلام قرآن نیست و موضوعات و مطالب آن غیر از آیات قرآن است.(34)
مصحف فاطمه علیها السلام، این خیر کثیر که خداوند متعال آن را الهام کرده، همچون میراثى ارزشمند نزد امامان معصوم علیهم السلام دست به دست گشته و هم اکنون در اختیار حجت خدا مهدى فاطمه علیها السلام است.
روایات بسیارى از ائمه علیهم السلام نقل شده که در آنها لفظ «عندنا» یا «عندی» هست. این تعبیر مى فهماند که مصحف فاطمه علیها السلام، به مثابه نشانه اى از امامت، فقط در اختیار آنان بوده است.
آنان نیز در مواردى علیه کج اندیشان و منحرفان بدان احتجاج مى کردند و به این وسیله حقانیت خویش را ثابت مى کردند و ادعاى دروغین آنها را آشکار مى ساختند.
ابوبصیر به نقل از امام صادق علیه السلام مى گوید:«ما مات ابوجعفر علیه السلام حتى قبض مصحف فاطمه علیها السلام»؛(35)«ابوجعفر (امام محمد باقر علیه السلام) از دنیا نرفت تا آنکه مصحف فاطمه علیها السلام را تحویل داد.
علی بن ابی حمزه مى گوید: عبد صالح - امام موسى کاظم علیه السلام - فرمود:«عندی مصحف فاطمه علیها السلام لیس فیه شىء من القرآن»(36)؛ «مصحف فاطمه علیها السلام نزد من است که البته چیزى از قرآن در آن نیست».
ابوبصیر مى گوید: به امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم: «جانم فدایت! پس از رحلت جانسوز فاطمه علیها السلام آن مصحف به چه کسى رسید؟»
فرمود: «فاطمه علیها السلام شخصاً آن را به امیرالمؤمنین علیه السلام تحویل داد و پس از شهادت على علیه السلام به امام حسن علیه السلام منتقل شد.
و پس از او به امام حسین علیه السلام، و آن گاه در خاندان حسین علیه السلام دست به دست گشت تا اینکه به حضرت صاحب الامر عجّل الله تعالى فرجه الشریف تحویل داده خواهد شد».(37)
علامه آقابزرگ تهرانى در «الذریعه»، از مصحف فاطمه علیها السلام نام برده، مى نویسد: «مصحف فاطمه از امانات امامت است که نزد امام و مولایمان صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف موجود است».(38)
امام خمینى رحمه الله فرمودند: «صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضیه است، از ماست».(39)
منظور حضرت امام از کلمه صحیفه، همان مصحف فاطمه علیها السلام است که به معناى کتاب است؛ چنان که به مجموعه دعاهاى امام سجاد علیه السلام صحیفه سجادیه، و به مجموعه سخنرانى ها، بیانیه ها و اعلامیه هاى حضرت امام راحل رحمه الله، صحیفه نور مى گویند.
مصحف امام على علیه السلام
مصحف دیگرى که در منابع شیعه و اهل سنت از او یاد شده، مصحف امام على علیه السلام است. مقصود از این مصحف، قرآنى بود.که امام على علیه السلام، پس از وفات رسول خدا صلّى الله علیه و آله گرد آورد. بدون تردید، طبق مدارک و منابع فریقین، اصل وجود چنین مصحفى ثابت است. بلکه حجم منابع اهل سنت(40) و اخبار آنها در این زمینه بیش از منابع شیعه(41) است.
شیخ مفید قدس سرّه در معرفى مصحف امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین گفته است:
امیرمؤمنان علیه السلام قرآن نازل شده را از آغاز تا پایان و براساس آنچه مى بایست تألیف شود، گرد آورد؛
به این صورت که آیات مکی را بر آیات مدنی و آیات منسوخ را بر آیات ناسخ مقدم داشت و هر آیه اى را در جاى اصلى اش گذاشت.
ازاین رو امام صادق علیه السلام فرموده است: «سوگند به خداوند! اگر قرآن، چنان که نازل شده، قرائت شود، نام ما را در آن خواهید یافت؛ چنان که نام کسانى پیش از ما در آن برده شده است...».(42)
وجود این مصحف در تاریخ، محل تردید و انکار نبوده است و بسیارى از دانشمندان و قرآن پژوهان به این امر تصریح کرده اند :
که على علیه السلام نخستین بار پس از رحلت رسول خدا صلّى الله علیه و آله قرآن را جمع آورى کرد. در این باره ابن ابى الحدید، شارح معتزلى نهج البلاغه مى نویسد:
«همگان اتفاق نظر دارند که على علیه السلام قرآن را در عهد رسول خدا صلّى الله علیه و آله به
تنهایى حفظ کرده است و او نخستین فردى بود که آن را گرد آورد».(43)
در برخى منابع اهل سنت آمده است که چون على علیه السلام پس از وفات پیامبر صلّى الله علیه و آله با بداقبالى مردم روبه رو شد، سوگند یاد کرد که عبا بر دوش ننهد تا اینکه قرآن را جمع آورى کند.
بنابراین سه روز در خانه نشست تا اینکه قرآن را گرد آورد و این، نخستین مصحفى بود که قرآن را از سینه خود در آن گرد آورده بود.(44)
در برخى دیگر از منابع بیان شده که على علیه السلام این اقدام را به اشاره و وصیت پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله انجام داده است.(45)
به گفته محمدجواد بلاغى، مؤلف «تفسیر آلاء الرحمان»، این اقدام على علیه السلام نزد شیعه معلوم و قطعى است.(46)
در اینکه على علیه السلام ظرف چه مدتى قرآن را جمع آورى کرد، دو قول وجود دارد: به گفته ابن ندیم در «الفهرست»،
این کار طى سه روز صورت گرفت و به روایت ابن شهر آشوب در «المناقب» از ابن عباس، در شش ماه انجام شده است.
اگر قول نخست را بپذیریم، این احتمال مى رود که على علیه السلام ظرف این مدت کوتاه، دست نوشته هایى را که پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله نزد او به ودیعت سپرده،
بر اساس نظم درست الهى اش تدوین و تألیف کرده است؛ وگرنه کتابت همه قرآن به روش عادى در این مدت کوتاه امکان پذیر نیست.
بیشترین ابهام، درباره چیستى مصحف على علیه السلام و اوصاف و ویژگى هاى آن است. در این باره برخى دانشمندان اهل سنت و امامیه
گفته هایى را مطرح کرده اند که نمى توان به همه آنها اطمینان کرد. محمدبن سیرین مى گوید: «على علیه السلام در این مصحف، ناسخ و منسوخ را نوشته است». وى مى گوید:
«به من رسیده که او این مصحف را بر اساس تنزیل نوشته است و اگر بدان دست یابم، در آن علم فراوانى یافت شود».(47) او همچنین به نقل از مکرمه مى گوید:
در شروع خلافت ابوبکر، علی بن ابی طالب علیه السلام در خانه خود نشست و قرآن را گرد آورد. از عکرمه پرسیدم:
«آیا غیر او هم کسى قرآن را به ترتیب نزول گرد آورده است»؟ پاسخ داد: «اگر جنّ و انس براى این کار گرد هم آیند، نخواهند توانست چنین تألیفى را انجام دهند».(48)
ابن حجر عسقلانی گوید: «گفته شده که على علیه السلام قرآن را در پى مرگ پیامبر صلّى الله علیه و آله، طبق ترتیب نزول، گرد آورده است».(49)
جلال الدین سیوطى نیز در بحث از اختلاف ترتیب سوره ها در مصاحف سلف مى نویسد: «على علیه السلام مصحف خود را بر حسب ترتیب نزول تدوین کرده است».(50)
از گفته هاى شیخ مفید رحمه الله فهمیده مى شود که در مصحف على علیه السلام تأویل و تفسیر درست و دقیق آیات الهى درج بوده است.(51) وى مى گوید:
«على علیه السلام در این مصحف، مکى را بر مدنى و ناسخ را بر منسوخ تقدیم کرده و هر چیزى از آن را در جاى خود نهاده است».(52)
در برخى منابع امامیه از امام على علیه السلام روایت شده که این کتاب، مشتمل بر تأویل و تنزیل و محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ بوده،.
هیچ حرف الف و لامى از آن نیفتاده و در آن، اسامى اهل حق و باطل نیز درج بوده؛ از همین روست که چون به گروه حاکم عرضه مى شود، آن را مغایر با مصالح خود یافته، نمى پذیرند.(53)
ویژگى هاى مصحف على علیه السلام
برخى قرآن پژوهان معاصر، در مجموع براى مصحف على علیه السلام ویژگى هاى زیر را برشمرده اند:1- این مصحف بر اساس ترتیب نزول آیات تدوین شده است.
2- آیات ناسخ بر منسوخ تقدیم یافته است.
3- اسباب نزول آیات در آن ذکر شده است.
4- تأویل و تفسیر دقیق آیات، به صورت توضیحاتى در حاشیه آن ذکر شده است.
5- آیات محکم و متشابه در آن معلوم گشته است.
6- قرائت آن در کمال دقت مطابق با قرائت رسول خدا صلّى الله علیه و آله بوده و هیچ حرفى بر آن افزوده یا از آن کاسته نشده است.
7- اسامى اهل حق و باطل و فضایح افراد مسئله دار مهاجر و انصار در آن درج بوده است.
8- این مصحف به املاى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله و خط على علیه السلام بوده است.(54)
آنچه در این باره اطمینان بخش است، روایات صحیحه اى است که از ائمه علیهم السلام نقل شده؛ مانند روایت کلینى از امام محمدباقر علیه السلام که حضرت مى فرماید:
«ما ادّعى أحدٌ من النّاس انّه جمع القرآن کما انزل الّا کذابٌ وما جمعه وحفظه کما أُنزل إلّا علی بن ابیطالب والائمة بعده».(55)
درباره عبارت «کما أنزل» در این روایت، چند احتمال مى رود:نخست اینکه مقصود از آن، ترتیب نزول آیات قرآن است و «کما أنزل» یعنى آن گونه که به ترتیب نازل شده.
دوم اینکه مقصود، قرائت دقیق و حرف به حرف قرآن کریم است؛ آن گونه که پیغمبر اکرم صلّى الله علیه و آله خود بر مردم خوانده و به درستى معلوم شده که در قرائت هاى صحابه و پس از آن، تفاوت هاى جزئى در حدّ حروف و کلمات مشابه پدید آمده است.
سوم آنکه مقصود از این عبارت، همراهى مناسبت هاى نزول و تفسیر و تأویل درست آیات قرآن، بدون کمترین تحریف در معانى است. سرانجام اینکه نمى توان به وضوح درباره هر یک از این احتمالات اظهار نظر کرد.
در روایت دیگرى از امام على علیه السلام آمده است:«ما نزلت على رسول الله آیة من القرآن الا أقرأنیها وأملأها علیَّ فکتبها بخطِّی وعلَّمنی تأویلها وتفسیرها وناسخَها ومنسوخَها...».(56)
این روایت، دلالت بر آن دارد که در تمام دفعات نزول وحى، پیامبر صلّى الله علیه و آله آیات را بر على علیه السلام املا مى کرده و او به دقت مى نوشته است و همه دانش تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ را نیز به او آموخته و احتمال مى رود على علیه السلام این علوم قرآنى را کنار نصّ آیات نوشته باشد.
به نظر محققان اهل سنت، مصحف على علیه السلام در تاریخ، سرنوشت نامعلومى یافته است و کسى نتوانسته بدان دست یابد. ابن سیرین گوید: «من در صدد یافتن آن برآمدم و در این باره به مدینه نامه نگاشتم، ولى نتوانستم آن را بیابم».(57)
در روایت یعقوبى آمده است چون على علیه السلام از گردآوردن قرآن فراغت یافت، آن را بر شترى نهاد و نزد گروه حاکم آورد.(58)
در روایت صدوق نیز آمده است چون على علیه السلام مصحف خود را به آنان عرضه کرد، به او گفتند: «ما را حاجتى بدان نیست؛ زیرا خود مانند آن را داریم». آن گاه او روى برگرداند، درحالى که این آیه را تلاوت مى کرد:
«آن را پشت سر خویش افکندند و به بهاى اندکى معاوضه کردند و بد معامله اى نمودند».(59) در روایت دیگرى آمده است که على علیه السلام فرمود: «پس از این، هرگز آن را نخواهید دید».(60)
سرانجام بر اساس روایاتى چند از ائمه معصومین علیهم السلام، این مصحف به عنوان امانت امامت، اکنون نزد حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف است و هنگام ظهور حضرتش آشکار خواهد شد.(61)
نتیجه:
در پایان بحث از مصحف على علیه السلام چند نکته را مى توان در مقام نتیجه گیرى بیان کرد:نکته نخست: اصل حدوث این مصحف امرى ثابت و انکارناپذیر بوده و این، نخستین و بهترین جمع آورى قرآن بوده که امام على علیه السلام آن را انجام داده است.
نکته دوم: آنچه درباره چیستى و ویژگى هاى این مصحف گفته شده، بیشتر در حدّ گمانه زنى بوده و ناشى از حس کنجکاوى پژوهشگرانى است که در پى کشف حقیقت آن برآمده اند.
البته باید اعتراف کرد که ماهیت این مصحف تا حد زیادى رازآلود و ابهام آمیز است. به نظر مى رسد یکى از بهترین سخنان درباره آن، همان گفته ابن سیرین باشد که در آن علم فراوانى است.(62) بدون آنکه بتوان از جزئیات آن آگاه شد.
نکته سوم: هیچ دلیلى نمى توان یافت زیادات در این مصحف، جزو الفاظ و آیات قرآن باشد؛ بلکه همه آنها معارف و علومى است که براى فهم درست آیات به کار آید.
و شاید بتوان گفت: آنها لایه هاى درونى معانى قرآن بوده که درک و فهم آن، صرفاً به امامان معصوم علیهم السلام ارزانى شده است.
نکته چهارم: بر ما روشن و معلوم است قرآن موجود، کتاب رستگارى و نجات انسان هاست و تمسک و عمل به دستورهاى آن، بر همگان فرض است.
وظیفه هر مسلمان این است که دم به دم بر ایمانش به قرآن و انس با آن بیفزاید؛ چنان که مولاى متقیان على علیه السلام در جاى جاى کتاب نهج البلاغه از عظمت و شگفتى قرآن سخن مى گوید و ما را بدان مى خواند:
انّ القرآن ظاهره أُنیق وباطنه عمیقٌ لاتفنى عجائبه ولاتنقضی غرائبهُ ولا تکشف الظلمات إلا به.(63)
ظاهر قرآن زیباست، باطن آن ژرف و ناپیداست، عجایب آن سپرى نگردد، غرائب آن به پایان نرسد و تاریکى ها جز بدان زدوده نشود.
- وتعلَّموا القرآن فانّه أحسن الحدیث وتفقَّهوا فیه فانّه ربیع القلوبِ واستشفوا بنوره فانّه شفاءُ الصدورِ وأحسنوا تلاوته فانّه أنفعُ القصص.(64)
قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که براى دل ها بهترین بهار است و به روشنایى آن بهبودى خواهید که شفاى سینه هاى بیمار است و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین بیان و تذکار است.
- وَاعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَالْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکْذِب.(65)
بدانید که این قرآن پندگویى است که فریب ندهد و راهنمایى است که گمراه نکند و سخنگویى است که دروغ نگوید.
بى گمان قرآن مورد نظر حضرت، همین قرآن موجود میان مسلمانان است که به ادله گوناگون، هرگز کلمه اى بر آن افزوده یا از آن کاسته نشده
است. بنابراین محتواى مصحف امام على علیه السلام قرآن بوده، البته با ویژگى هاى خاصش که بیان شد.
ولى محتواى مصحف فاطمه علیها السلام دریافت هاى معنوى و غیبى او بوده که به منظور تسلاى خاطر و تحمل رنج گران فقدان پدر به او الهام شده است. ازاین رو فاطمه علیها السلام دریافت هاى خویش را باز مى گفته و امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را مى نوشته است.
پی نوشت:
1.لسان العرب، ابن منظور، ج 9، ص 186.2.العین، فراهیدى، ج 4، ص 1384.
3.المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، ص 476.
4.المفردات، ص 476.
5.اعلى: 19.
6.دانشنامه قرآن، بهاءالدین خرمشاهى، ج 2، ص 1634؛ تاریخ قرآن کریم، سید محمد باقر حجتى، صص 234، 385، 419 و 429.
7.الکافی، کلینی، ج 2، ص 613.
8.صحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ابونصر جوهری، ج 4، ص 1383؛ تاج العروس، زبیدی، ج 6، ص 161.
9.الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، صص 51 و 52.
10.دلائل التوثیق المبکر للسنة و الحدیث، امتیاز احمد، ترجمه دکتر عبدالمعطی امین، صص 268 و 269.
11.معرفة النسخ و الصحف الحدیثیه، ابوزید، صص 28-31.
12.اصول مذهب الشیعة الامامیه، ناصر بن عبدالله قفاری، ج 2، ص 586.
13.عوالم العلوم و المعارف والاحوال، بحرانی، ص 36.
14.همان.
15.همان.
16.مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 116.
17.صحیح البخاری، ج 5، ص 12.
18.صحیح مسلم، ج 4، ص 1864.
19.الریاض النضرة فی مناقب العشره، محب الدین طبری، ج 1، ص 199.
20.الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، ج 12، ص 75.
21.المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى، ج 3، ص 534.
22.مناقب ابن شهر آشوب ج 3، ص 115.
23.الکافی، ج 1، صص 241 و 458؛ بصائر الدرجات، ابوجعفر محمد بن حسن صفار، ص 173؛ مسند فاطمة الزهراء علیها السلام، عزیزالله عطاردى، ص 281؛ بحارالانوار، مجلسى، ج 22، ص 545 و ج 43، ص 79.
24. بصائرالدرجات، صص 176 و 181؛ بحارالانوار، ج 26، صص 41، 46 و 48؛ ج 47، ص 271.
25.بحارالانوار، ج 26، ص 42.
26.همان، ص 39.
37.الکافی، ج 1، ص 527؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص 210؛ مسند فاطمة الزهراء، ص 286.
28.بحارالانوار، ج 25، ص 117.
29.الکافی، ج 1، ص 239؛ بصائرالدرجات، ص 171؛ بحارالانوار، ج 26، ص 38.
30.لسان العرب، ج 9، ص 186، واژه صحف؛ مفردات راغب، ص 275، ذیل واژه «صحف».
31.الکافی، ج 1، ص 239؛ بصائرالدرجات، ص 172؛ بحارالانوار، ج 26، ص 39.
32.بحارالانوار، ج 26، ص 40.
33.بصائرالدرجات، ص 179؛ مسند فاطمة الزهراء علیها السلام، ص 292؛ بحارالانوار، ج 26، ص 48.
34.بصائرالدرجات، صص 174 و 180؛ بحارالانوار، ج 26، ص 46.
35.بصائرالدرجات، ص 178؛ بحارالانوار، ج 26، ص 47.
36.بصائرالدرجات، ص 174؛ بحارالانوار، ج 26، ص 45.
37.مسند فاطمة الزهرا علیها السلام، ص 292.
38.الذریعه، آقابزرگ تهرانى، ج 21، رقم 4248.
39.وصیت نامه سیاسى الهى امام خمینى رحمه الله، ص 3.
40.طبقات الکبرى، محمد بن سعد، ج 2، ص 328؛ فضائل القرآن، ابن ضریس، ص 36؛ کتاب المصاحف، ابن ابی داود، ص 61؛ الفهرست، ابن ندیم، صص 31 و 32 (که از احمد بن جعفر منادى معروف به ابن منادى خبر مى دهد)؛ حلیة الاولیاء و طبقات الأصفیاء، ابی نعیم الاصفهانى، ج 1، ص 67؛ الإستیعاب فى معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ص 974 (که از دو طریق نقل کرده است)؛ شواهد التنزیل، حسکانى، ج 1، صص 36-38 (که با چند سند گوناگون گزارش این مصحف را آورده است).
41.ر. ک: کتاب سلیم بن قیس هلالى، صص 581، 582 و 660-665؛ الکافى، ج 2، ص 633؛ الاعتقادات، صدوق، ص 81.
42.مسائل السرویه، شیخ مفید، ص 133.
43.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 1، ص 27.
44.الفهرست، ابن ندیم، صص 47 و 48.
45.ر. ک: مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 319.
46.تفسیر آلاء الرحمان، محمدجواد بلاغى، ج 1، ص 51.
47.طبقات الکبرى، ج 2، ص 338؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیتمى، ص 126؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج 42، ص 299؛ الاستیعاب در هامش الاصابه، ج 2، ص 253؛ شواهد التنزیل، حسکانى، ج 1، ص 38؛ الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 58.
48.الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، صص 57 و 58.
49.فتح البارى فى شرح صحیح البخارى، عسقلانى، ج 9، صص 34 و 42.
50.الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 72؛ تاریخ خلفاء، جلال الدین سیوطى، ص 185.
51.اوائل المقالات، شیخ مفید، ص 55.
52.المسائل السّرویة، ص 79.
53.الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 383؛ بحارالانوار، ج 90، ص 126.
54.حقایق هامة حول القرآن الکریم، سیدجعفر عاملى، صص 160 و 161؛ ر. ک: التمهید فى علوم القرآن، محمدهادى معرفت، ج 1، ص 292.
55.بصائرالدرجات، ص 218؛ «هیچ آیه اى بر رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرود نیامد، مگر آنکه آن را بر من خواند و املا کرد و من به خط خود مى نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ آن را به من تعلیم داد.
56.الطبقات الکبرى، ج 2، ص 338؛ الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 58.
57.تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 135.
59.الاعتقادات، ص 86؛ ر. ک: کتاب سلیم بن قیس هلالى، ج 2، ص 571.
60.أما والله ما ترونه بعد یومکم هذا أبداً»؛ الکافى، ج 2، ص 633.
61.ر. ک: الکافى، ج 2، ص 633؛ بصائرالدرجات، ص 213.
62.طبقات الکبرى، ج 2، ص 338؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 38؛ الاستیعاب درهامش الاصابه، ج 2، ص 253؛ صواعق المحرقه، ص 126. نظیر این سخن از ابن شهاب زهرى هم نقل شده است؛ ر. ک: فواتح الرحموت فى شرح مسلم الثبوت درهامش المستصفى، محبّ الدین عبدالشکور، ج 2، ص 12.
63.نهج البلاغه، خطبه 18.
64.همان، خطبه 110.
65.همان، خطبه 176
منابع:
موسوعه رد شبهات 2 قرآن، جمعی از نویسندگان؛ تهیه و تدوین پژوهشکده حج و زیارت. تهران: نشر مشعر، 1395.