مقدمه:
سفارش امام زین العابدین (ع) در چهل و چهارمین بخش صحیفه سجادیه به هنگام ورود به ماه مبارک رمضان آمده است.ماه رمضان در کنار دیگر ماه های قمری، با توجه به ارج و قرب الهی بیشتری جزو پر سفارش ترین ماه هایی است که مورد توجه پیامبران الهی، ائمه معصوم و خداوند قرار گرفته است.
امام سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه با سلاح دعا و عبادت بندگان و مردم را با دعا آشنا نموده است.
راه چگونه عبادت کردن را آموزش داده است. در یکی از از دعاهای شریف به اهمیت ماه رزوه و روزه داری پرداخته است.
در این مطلب فقط اشاره مختصری به شرح اولین فراز چهل و چهارمین دعای صحیفه سجادیه خواهیم کرد که در مورد حمد و شکر خدی متعال در ماه مبارک رمضان است می پردازیم.
امام سجاد در دعای ورود به ماه رمضان مقام حمد را چگونه توصیف می کند؟
اولین فراز چهل و چهارمین دعای صحیفه سجادیه
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ، وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکُونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکِرِینَ، وَ لِیَجْزِیَنَا عَلَى ذَلِکَ جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَستایش ویژۀ خداست که ما را به سپاسگزاریاش هدایت فرمود و ما را درخور سپاس قرار داد، برای اینکه از شکرگزاران احسانش شویم؛ تا در برابر این سپاس و شکر، پاداش نیکوکاران را به ما عطا کند.
سپاس بر عظیمترین نعمتها
مقام حمد و ستایش مقامى بس بزرگ، و نعمتى بس عظیم از نعمتهاى معنوى حضرت محبوب است.حامدان را در پیشگاه حضرت دوست ارزش والایى است، و اجرشان و مزدشان آن چنان اجر و مزدى است که فوق آن را نمىتوان تصور کرد.
فاتحة الکتاب که خواندنش در نمازهاى یومیه واجب است، بدون قرائت آن، نماز به پا نمىشود، پس از بسماللَّه تعلیم مىدهد که چگونه تمام نعمتها را حمد و سپاس گویید، که نعمت جز از خدا نیست، و سپاس و حمد جز به او روا نیست.
منعم را بشناسید، و نعمت را از او بدانید، و داده حضرت او را در همان جا خرج کنید که او از شما خواسته، و این همه از جمله عرشى و آیه آسمانى و کلمات ملکوتى الحمدللَّه ربّ العالمین استفاده مىشود،
که این گونه توجّه به صاحب و خالق نعمت، و اداى سپاس و حمد به محضر مبارک او جز به هدایت او و عنایت و لطفش صورت نمىپذیرد.
اگر او بر قلب عبد اشراق نکند، و دل بنده را به نورش منوّر ننماید، و سینه را جلوهگاه معرفت ننماید، و آتش عشق به سپاس را در باطن شعلهور نسازد، و جملاتى که بیان کننده حمد و سپاسش است القا نفرماید،
از دست و زبان که برآید که بتواند به حمد و سپاسش برخیزد، و در مدار تسبیح و تحمیدش به گردش آید؟
این نکته با ارزش را باید توجّه داشت که معرفت به صاحب نعمت، و عشق و ایمان به او، و حضور عملى نسبت به دستورهایش را باید بدرقه حمد و سپاس قولى کرد،
تا سپاسى که دوست از بندهاش خواسته تحقق یابد، این نوع سپاس و حمد که معرفت و قول و عمل است سپاس واقعى و حمد حقیقى است،
و ورود به فضاى این سپاس، انسان را به مقام بندگى و اخلاص و رشد و کمال مىرساند، این گونه سپاس و حمد، نسبت به تمام نعمتها فراگیر، و در حدّ ظرفیت انسان اداى حق منعم است.
﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾ همه ستایشها ویژه خداست که آسمانها و زمین را آفرید.
با این گونه سپاس و حمدى که مرکّب از قول و معرفت و عمل است مىتوان حضرت حق را به خاطر پیروزى دادن به مؤمنان علیه ستمگران ستایش کرد:
حمد و ستایش در قرآن مجید
با این گونه سپاس مىتوان از حضرت محبوب نسبت به آفرینش آسمانها و زمین قدردانى کرد:﴿الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ﴾(1)همه ستایشها ویژه خداست که آسمانها و زمین را آفرید.
امام حسن عسکری علیهالسلام از امام على مرتضى علیهالسلام نقل فرماید که فرمود: خداوند این آیة را بر رد سه طایفه نازل فرمود:
«الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَالْأَرْضَ» را جهت رد بر طایفه طبیعیون یا دهریون نازل کرد که معتقدند تمامى اشیاء و موجودات به خودى خود به وجود آمده و همیشه بوده و هستند.
با این گونه سپاس و حمدى که مرکّب از قول و معرفت و عمل است مىتوان حضرت حق را به خاطر پیروزى دادن به مؤمنان علیه ستمگران ستایش کرد:
﴿فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا ۚ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾(2)در نتیجه ریشه کسانى که [به آیات ما و به مردم] ستم ورزیدند، بریده شد؛ و همه ستایشها ویژه خدا مالک و مربى جهانیان است.
با این حمد و سپاس مىتوان نعمت با عظمت هدایت را که نعمتى ما فوق آن نیست و به وسیله آن سعادت دنیا و آخرت انسان تأمین مىشود و آدمى در سایه آن به خیر دنیا و آخرت مىرسد، شکر و سپاس گزارد:
﴿اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ﴾(3)و همه ستایشها ویژه خداست که ما را به این [نعمت ها] هدایت کرد، و اگر خدا ما را هدایت نمىکرد هدایت نمىیافتیم.
با این ستایش و حمد، مىتوان نزول قرآن را از جانب حضرت محبوب براى رشد و کمال انسان و روشن کردن بزم، حیات سپاس گفت:
﴿الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى اَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً﴾(4) همه ستایشها ویژه خداست که این کتاب را بر بندهاش نازل کرد و براى آن هیچ گونه انحراف و کژى قرار نداد.
با این حمد و سپاس مىتوان از عنایت حضرت دوست که باعث نجات انسان از شر ستمگران شد تشکّر و قدردانى کرد:
﴿الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى نَجّانا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ﴾(5)همه ستایشها ویژه خداست که ما را از این گروه ستمپیشه نجات داد.
با این حمد و سپاس مىتوان از آنچه در آسمانها و زمین است و در به پا داشتن خیمه هستى مؤثّر است و به صورتى یار و مددکار آدمى است،
به اداى کمترین حقّى از حقوق که از حضرت ربّ العزّه بر عهده انسان است، اقدام کرد:﴿الْحَمْدُ للَّهِ الَّذى لَهُ ما فِى السَّمواتِ وَ ما فِى الاْرْضِ وَ لَهُ الْحَمْدُ فِى الآْخِرَةِ وَ هُوَ الْحَکیمُ الْخَبیرُ﴾(6)
همه ستایشها ویژه خداست که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است در سیطره مالکیّت و فرمانروایى اوست، و همه ستایشها در آخرت مخصوص اوست، و او حکیم و آگاه است.
با این حمد و سپاس مىتوان به اداى شکر او به عنوان اینکه مالک حقیقى آسمانها و زمین، و مالک تمام جهانیان است .
برخاست، مالکى که در فضاى مالکیتش از باب لطف و رحمت به تربیت موجودات و رشد و کمال اجزاى هستى توجه دارد.
﴿فَلِلَّهِ الْحَمْدُ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَرَبِّ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾(7)در نهایت همه ستایشها مخصوص خداست که پروردگار آسمانها و پروردگار زمین و پروردگار جهانیان است.
اگر هدایت او نسبت به چنین حمدى نبود، در قدرت و توان کسى نمىدیدى که به اداى حمد برخیزد.
اوست که از باب لطف و مرحمت عباد صالح خود را به چنین حمدى رهنمون است، و آنان را اهل چنین حمدى مىنماید تا بتوانند احسانش را شکر کنند، و از این راه به جزاى نیکوکاران دست یابند.
عظمت و اهمیت «الْحَمْدُ للهِ» در روایات
در حمد و ستایش، به نیکى ها و خوبى هاى محمود توجه مىشود؛ از این رو هر قدر شناخت انسان از کمالات، نعمت ها، الطاف و خوبى هاى خداوند بیشتر و عمیقتر گردد، حمد و ستایش وى به پیشگاه او خالصانهتر و عمیقتر خواهد بود.بخششی بالاتر از زمین و آسمان
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره ارزش و عظمت حمد و ستایش برخاسته از معرفت سرشار فرمودند: «وقتى بنده «الْحَمْدُ للهِ» مىگوید، خداوند او را از نعمت هاى دنیا و آخرت برخوردار مىسازد»(8)مضمون برخى از روایات این است که آنچه خداوند در قبال گفتن «الْحَمْدُ للهِ» به بنده خود مىبخشد، بیشتر از بخشش زمین و آسمان به بنده است.
با توجه به عظمت و گستردگى زمین و آسمان که همه مطالعات و اکتشافاتى که تاکنون انجام گرفته بخش اندکى از آن را آشکار کرده، درک مضمون چنین روایاتى براى ما دشوار است؛
اما اگر عظمت ارتباط با خداوند را بشناسیم، درک این معانى براى ما آسان مىشود.
چه اینکه هستى و جهان با این عظمت و کهکشان هایى که فاصله بین آنها میلیاردها سال نورى است، همه براى این هدف پدید آمدهاند که موجود با شعورى چون انسان، عظمت خدا را درک کند و به قرب الهى برسد.(9)
اگر گفته شده که زمین و آسمان را براى انسان آفریدیم؛ یعنى انسان با سیر و سیاحت و مطالعه وجودات، عظمت و نظم دقیق و حساب شده و ظرافت هاى نهفته در آنها، به معرفت پروردگار خویش نایل مىشود
و با توجه بیشترى خداوند را مىپرستد. حکمت آفرینش جهانى با این عظمت (به عنوان نمونه؛ مشاهده عظمت، ظرافت، زیبایى و پیچیدگى آنچه در اعماق دریاها نهفته است که گاهى زوایایى از آن به تصویر کشانده مىشود)
که انسان را متحیر و مبهوت مىسازد، این است که انسان، این گل سرسبد هستى، در مقام قدردانى و شکرگزارى از خالق خویش برآید و سر بر آستان او فرود آورد و پیشانى خضوع در پیشگاهش بساید؛ و الا انسان کجا و درک نعمت هاى بى شمار خداوند کجا:
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها...؛(10) و اگر [بخواهید] نعمت خدا را بشمرید، نمىتوانید آن را بشمارید».
امام صادق(علیه السلام) فرمود: قاطر پدرم گم شد؛ آن گاه پدرم، امام باقر(علیه السلام) فرمود: اگر خداوند آن را به من برگرداند، او را با عالى ترین ستایش ها و حمدها ستایش خواهم کرد تا خشنود شود. چیزى نگذشت که قاطر را با زین و لگامش نزد امام آوردند.
وقتى آن حضرت بر روى آن حیوان نشست، سرش را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «الحمد لله» و بیش از آن چیزى نفرمود؛ سپس فرمود:
«ما تَرَکْتُ وَ لا بَقَّیْتُ شَیْئاً جَعَلْتُ کُلَّ أَنْواعِ الْمَحامِدِ للهِِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَما مِنْ حَمْد إِلاّ هُوَ داخِلٌ فیما قُلْتُ؛(11)
چیزى [از حمد خدا] را فراموش نکردم و فرو نگذاشتم. همه حمد و ستایش ها را به خداوند عزّوجل اختصاص دادم؛ زیرا هیچ حمد و ستایشى نیست.
مگر آنکه در حمدى که من بر زبان آوردم داخل مى گردد». یعنى حمد و ستایش همه فضایل و خوبى ها، ستایش خداوندى است که خالق فضایل و خوبى هاست.(12)
همین مضمون را حماد بن عثمان روایت مىکند که امام صادق(علیه السلام) از مسجد خارج شدند و دیدند که مرکبشان گم شده. حضرت فرمودند:
«لَئِنْ رَدَّهَا اللهُ عَلَىَّ لاََشْکُرَنَّ اللهَ حقَّ شُکْرِهِ؛ اگر خدا آن را به من برگرداند، حق شکرش را به جا مىآورم. چیزى نگذشت که آن را آوردند. امام فرمود: الحمدلله. شخص عرض کرد:
جانم فدایت شود، مگر نفرمودى حق شکر خدا را به جا مىآورم؟ امام فرمود: مگر نشنیدى که گفتم الحمد لله.(13) یعنى با گفتن همین کلمه حق شکرگزارى خدا را به جا آوردم.
شکى نیست که ذکر الحمد لله که بر زبان امام معصوم(علیه السلام) جارى مىشود، با آنچه ما مىگوییم متفاوت است و عظمت و ارزش آن قابل مقایسه با ارزش حمد و ثناى ما نیست.
به هر حال، تأثیر و عظمتى در کلام امام براى ذکر الحمدلله منظور شده که در فهم و درک ما نمىگنجد.
سخن امام(علیه السلام) ما را متوجه این حقیقت مىکند که هر قدر در صفات جلال و جمال الهى بیندیشیم.و نعمت ها و زیبایى هاى نهفته در خلقت الهى را بشناسیم، ذکرى که مىگوییم عظمت و ارزش بیشترى پیدا مىکند؛
از جمله اینکه بر اثر تعالى و تکامل و معرفتى که انسان مىتواند بدان دست یابد، چه بسا براى وى گفتن یک الحمدلله با ارزشتر از آسمان و زمین خواهد بود.
در روایت دیگرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) درباره عظمت «الحمدلله» مىفرمایند: «لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ نِصْفُ الْمیزَانِ وَ الْحَمْدُ للهِ تَمْلاَهُ؛(14) لا اله الاّ الله نیمى از میزان عمل است و با گفتن الحمد لله میزان عمل بنده کامل مىشود».(15)
توجه انحصارى حمد و ستایش به خداوند
گفتیم که انشایى بودن «الحمد لله» در سوره حمد که در نماز خوانده مىشود، بر اِخبارى بودن آن ترجیح دارد.همچنین بیان کردیم که فقها فرمودهاند هنگام خواندن آیات قرآن در نماز، باید قصد حکایت داشته باشیم و گرچه آن آیات ماهیت دعایى دارند،
باید آنها را به عنوان قرآن بخوانیم و استنادشان را به خداوند حفظ کنیم و توجه داشته باشیم که قرآن مىخوانیم.
اکنون این سؤال مطرح مىشود که به هنگام خواندن الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعالَمِینَ و سایر آیات سوره حمد آیا مىشود هم قصد انشا داشت و هم حکایت؟
این بحث بین فقها مطرح شده و اکثراً گفتهاند که جمع بین انشا و حکایت ممکن نیست؛ اما هرچند باید توجه داشته باشیم که قرآن مىخوانیم و باید قصد حکایت داشته باشیم،
از سوى دیگر در همین سوره خداوند نحوه ستایش خود را به ما یاد داده است. جنبه تعلیمى بودن این آیات وقتى ظهور بیشترى پیدا مىکند که ما به عنوان بندهاى که در پیشگاه با عظمت خداوند قرار گرفته و خود را غرق در نعمت هاى او مىبیند،
به ستایش و حمد او بپردازیم و با خواندن آیات سوره حمد با زبان حال خود با خداوند سخن گوییم. به علاوه اگر نمازگزار با گفتن الحمدلله قصد انشا داشته باشد.
و چنین اعلام کند که من کسى جز خدا را نمىستایم، ابهامى در مفهوم الحمدلله نیست؛ اما اگر با گفتن آن جمله قصد اخبار کند که همه حمدها و ستایش ها به خداوند متوجه است،
در این اخبار قدرى ابهام وجود دارد: اینکه گفته شود معناى الحمدلله این است که هر کس هر که را حمد کند، در واقع خدا را حمد کرده و همه حمدها به خداوند برمى گردد، نیازمند توضیح است.
هر کس، چیزها و کسانى را دوست مىدارد و آنها را ستایش مىکند.(16) گاهى به ستایش جمادات، نظیر ستارگان و ماه و خورشید مىپردازد.
و گاهى به ستایش افراد و کارهاى آنها مىپردازد و در کل، هر زیبایى و کمالى را که مىبیند مىستاید؛
اما همه این ستایش ها متوجه حیثیت هاى وجودى است و همه حیثیت هاى وجودى از خداوند ناشى مىشود و در نتیجه، ستایش هر چیز و هر کس، ستایش خداوند است؛
چون هر چیزى از آنِ خداست و امکان ندارد که چیزى از اراده، مشیّت و مالکیت خداوند خارج باشد. حتى افعال اختیارى گرچه به ما نسبت داده مىشوند
و ما مختاریم که آنها را انجام بدهیم یا ترکشان کنیم، در واقع به خداوند انتساب دارند و اوست که ما را به انجام دادن آنها قادر ساخته و زمینه ها و امکانات لازم براى تحقق آنها را پدید آورده است.
وقتى نماز مىخوانیم و الحمدلله مىگوییم، با زبانى که خدا به ما داده نماز مىخوانیم؛ قدرت به حرکت در آوردن زبان را خداوند به ما عنایت کرده و حتى اراده حمد و ستایش خدا را او در ما پدید آورده است.
پس هیچ یک از امکانات و عناصرى که در سخن گفتن نقش دارند، از ما نیست و همه از آنِ خداست و هر امر وجودى و مخلوقى به خداوند تعلق دارد.
آنچه ما داریم از خداست و هر وقت خود بخواهد، آن را از ما مىستاند. بنابراین هر کس هر امر وجودى و کمالى را که مىستاید، در واقع خداوند را مىستاید و همه حمدها متوجه ساحت ربوبى پروردگار عالم است.
نقش معرفت افراد در ستایش خداوند
ستایش و حمد هر موجودى، در واقع ستایش خداوند است و هر نعمتى که خداوند آفریده، ستودنى است و هر آنچه وجود دارد، نعمت هاى خداست و ستایش از آنها در واقع ستایش خداست؛اما چنان نیست که هر کس هر که و هر چه را ستایش مىکند ـ بدان سبب که در واقع خداوند را ستایش کرده ـ به کمال و فضیلتى رسیده باشد؛
چون ممکن است ستایشگرى اساساً به خداوند اعتقاد نداشته باشد؛ چه رسد به آنکه همه چیز را در مالکیت خدا و متعلق به او بداند. یا اینکه خدا را قبول دارد؛(17)
اما عقلش ناقص است و تصور اینکه هر چیزى از آنِ خداوند است و هر کارى و هر چیزى به خداوند انتساب دارد، برایش دشوار مىباشد.
چنین شخصى اگر فضیلتى و کمالى در کسى مىبیند، او را مىستاید ومعتقد است که او صاحب و مالک آن فضیلت و کمال است و اصلا توجه ندارد که آن فضیلت و کمال در واقع از آنِ خداوند است.
وقتى انسان به کمال مىرسد که این حقیقت را باور داشته باشد که همه امور و حیثیات وجودى، متعلق به خداست و یقین پیدا کند که هر حمدى متوجه اوست؛
پس وقتى الحمدلله مىگوید، هشیارانه همه حمدها را نثار خدا مىکند. انسان براى رسیدن به این درجه از فهم و درک، باید بر معرفت خود به خداوند بیفزاید .
و در شناسایى گستره و عظمت نعمت هاى الهى بکوشد. هر قدر بر این معرفت افزوده شود، حمد و ستایشش به واقعیت نزدیکتر مىگردد و ارتباط انسان با خداوند گستردهتر و خالصانهتر مىشود.
کسى که از جهان هستى اطلاع اندکى دارد، (مثلاً کسى که در منطقهاى دور افتاده با امکانات محدود زندگى مىکند.
و امکان مسافرت به سایر مناطق براى او فراهم نیست، جمعیت انسانى و قابلیت هاى آنها را منحصر در کسانى مىداند که مشاهده مىکند
و با آنها سروکار دارد و اطلاعى از انسان هاى دیگر با قابلیت ها و توانمندى هاى علمى و غیر علمى ایشان ندارد)
براى او نعمت هاى مادى منحصر در همان نعمت ها و مخلوقاتى هستند که پیرامون او قرار دارند. وى هیچ تصورى از اقیانوس هاى عظیم و پهناور با موجوداتى که در آنها زندگى مىکنند ندارد.
همچنین از جاذبه ها و مواهب طبیعى که در زمین گسترده خدا وجود دارد، هیچ اطلاعى ندارد؛(18)
از این رو اگر خدا را بستاید، وى را در قبال همان نعمت هاى محدودى که فرا رویش قرار گرفته مىستاید و حمد او بسیار محدود و ناچپز است.
همچنین اگر به این باور رسیده باشد که همه ستایش ها متوجه خداست، چون اطلاعى از مناطق دیگر ندارد و شمار انسان ها را منحصر در همان افرادى مىبیند که با آنها ارتباط دارد،
حمد همان افراد محدود را ستایش خدا مىداند. او از جمعیت میلیاردى بشر مطلع نیست تا ستایش آنها را نیز ستایش خدا به حساب آورد.
بر این اساس، براى اینکه استفاده بیشترى از ذکر «الحمدلله» ببریم، لازم است قبلا درباره کمیّت و کیفیّت نعمت هاى خدا بیندیشیم.
اگر ما از کثرت و گستردگى موجودات و نعمت هاى الهى مطلع شویم و مثلاً بدانیم که خداوند در جهانى خارج از کره زمین چه آفریده و از نظام دقیق و حساب شده عالم و حرکت منظم و هماهنگ عناصر هستى باخبر گردیم،
ستایش ما گسترش و عظمت بیشترى خواهد یافت. در غیر این صورت، حمد ما نظیر ستایش کسى است که در روستایى دور افتاده زندگى مىکند .
و دنیا و امکانات مادى را منحصر در زمین، مزرعه، گاو و گوسفندانى مىداند که با آنها سروکار دارد.
آرى، گفتن الحمدلله بدان جهت که نمود بندگى خدا و باعث ارتباط با کمال مطلق است، از آسمان و زمین با ارزشتر مىباشد؛
اما براى اینکه شعاع عظمت و ارزش آن حتى در مقیاس میلیونى فراتر رود، باید در نعمت هاى خدا بیشتر بیندیشیم، در فرصتى راجع به تک تک نعمت هاى خدا فکر کنیم و بنگریم .
که در هر یک از نعمت هایى که خداوند در اختیار ما نهاده، چه نعمت هاى دیگرى نهفته است که چه بسا با نگاه سطحى از آنها بى خبر بودیم.(19)
درباره نعمت پدر و مادر بیندیشیم و بنگریم که مادر، این نعمت بزرگ خدا، چقدر براى ما زحمت کشیده. او که همواره در پى تأمین سلامت و رفاه ما بود و براى آسایش و رشد ما از جان خود مایه گذاشت.
اگر رنج و بیمارى به ما مىرسید سخت نگران مىشد و براى بهبودى ما هر کارى که از دستش بر مىآمد انجام مىداد.
مادر که به ظاهر یک نعمت به حساب مىآید، خود آکنده از نعمت هاى فراوانى است که خداوند در وجود او نهاده که اگر بخشى از آنها آسیب ببیند،
از انجام وظیفه رسیدگى و پرستارى از فرزندش بازمى ماند. خداوند در او اندامى قرار داده که هر یک از آنها از میلیون ها سلول تشکیل یافتهاند. او از قلب و مغز با سلول هاى فراوان عصبى برخوردار است.
براى اینکه او بتواند از بچهاش نگهدارى و پرستارى کند و به او شیر بدهد، باید همه اعضاى بدنش سالم بمانند. پس برکات وجودى مادر که نعمت بزرگ خدا و از مظاهر رحمت الهى است،
براى ما قابل شمارش نیست و ما از درک عظمت این نعمت الهى ناتوان هستیم؛ چه اینکه از درک سایر نعمت هاى خدا نیز ناتوانیم.
ما نمىتوانیم نعمت هاى مادى خدا را درک کنیم و قدر آنها را بشناسیم؛ چه رسد به نعمت هاى معنوى که نعمت هاى مادى در برابر آنها، قطرهاى از دریا به حساب مىآیند.
خداوند علاوه بر نعمت هاى مادى، ما را از نعمت هاى معنوى نیز برخوردار ساخت.
از بارزترین و با ارزش ترین این نعمت ها، نعمت وجود ائمه اطهار(علیهم السلام)است که وجودشان سراسر خیر و برکت براى ما است.
سخنان ایشان مسیر هدایت و تعالى را در حوزه هاى فردى، اجتماعى، سیاسى و علمى به روى ما مىگشاید.
افسوس که قدر این نعمت هاى بزرگ را نمىدانیم و از آنها غافل هستیم! افسوس که غرق نعمت هستیم و سراسر وجودمان را نعمت هاى خدا فراگرفته؛ اما از آنها غفلت مىکنیم و آنگونه که باید، به قدردانى و شکرگزارى از منعم خویش نمىپردازیم.(20)
سعى کنیم نعمت هاى خدا را بشناسیم و با توجه به آن نعمت ها خدا را ستایش کنیم. چنان که گفتیم هر قدر شناخت ما از کمیت و کیفیت نعمت هاى خدا بیشتر باشد، ستایشمان نیز با ارزشتر و گستردهتر مىشود.
بکوشیم به مقام انسانیت نایل گردیم. بى تردید این مقام با نعمت هاى ظاهرى و برخوردارى بیشتر از نعمت هاى مادى و تقویت و رشد جسمى حاصل نمىشود، بلکه با درک حضور خداوند، توجه به او و بندگى و اطاعت خالصانه پروردگار عالم به دست مىآید.
توصیف امام سجاد(ع) از «ماه رمضان»
امام سجاد(سلام الله علیه) ماه مبارک رمضان را عید اولیاء الله می داند. در صحیفه سجّادیه دعایی درباره مقام دعا و وداع ماه مبارک رمضان وجود دارد که در مقدمه این دعا حضرت کلیّات نعمتهای الهی را می شمارد.و اینکه بخششهای خدای سبحان ابتدایی است، نه از روی استحقاق. بعد از آن مقدمه می فرماید:
یکی از بهترین بخشش های خداوند سبحان، ماه مبارک رمضان و روزه این ماه است.(21) شاعر می گوید:عارفان هر دمی دو عید کنند *** عنکبوتان مگس قدید کنند(22)
کار عنکبوت آن است که بتنَد و با این تارها، مگس را صید کرده قدید و قورمه درست کند. او کارش غیر از ذخیره کردن چیز دیگری نیست؛
اما عارف در هر دم و هر نفس دو عید دارد که سعدی گفت: «هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیات است و چون بر میآید مفرّح ذات؛ پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب».
لذا عارف در هر دم دو عید دارد و بهترین دمی که انسان دارد در ماه مبارک رمضان است که «أَنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیح»(23) نفس کشیدن در این ماه «سُبُّوحٌ قُدُّوس» گفتن است.
این که در آخر ماه مبارک رمضان عید فطر می گیرند، چون جایزه های یک ماه را به ما می دهند که در حقیقت محصول ماه مبارک رمضان است.
آری ضیافة الله، لقاء الله را به دنبال دارد. پس عظمت از آنِ ماه شوال نیست؛ بلکه عظمت از آنِ ماه مبارک رمضان است که نتیجه یک ماهه را در روز عید می دهند.
روز عید است و من مانده در این تدبیرم *** که دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم
امام سجاد(علیه السلام) ابتدا اشاره به نعمت های پروردگار کرده به خدا عرض می کند: «وَ أَنْتَ جَعَلْتَ مِنْ صَفَایَا تِلْکَ الْوَظَائِفِ، وَ خَصَائِصِ تِلْکَ الْفُرُوضِ شَهْرَ رَمَضَان... وَ قَدْ أَقَامَ فِینَا هَذَا الشَّهْرُ مُقَامَ حَمْدٍ، وَ صَحِبَنَا صُحْبَةَ مَبْرُور»(24)؛
(خدایا نعمتهای فراوانی به ما دادی. یکی از برجسته ترین نعمتها، ماه رمضان و یکی از بهترین فضیلتها، روزه این ماه است که نصیب ما کردی و هیچ زمانی، به عظمت زمان ماه مبارک رمضان نیست.
گذشته از آنکه شب قدر را در آن قرار دادی، این ماه را ظرف نزول قرآن کریم قرار دادی که چنین فیضی در این ماه نازل شده است.
اگر کسی با قرآن باشد همراه قرآن بالا می رود و این را بر ملّت مسلمان منّت نهادی؛ زیرا ملتهای دیگر در ماه رمضان روزه نمی گیرند و این نعمت را مخصوص مسلمانان نمودی).(25)
احمد و محمود بودن رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم)
اما جریان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که خدا از حضرتش به عنوان احمد و محمود یاد کرده است در قرآن کریم،این ببینیم با آن بحث سازگار است یا نه ؛ در سورهٔ کهف وقتی از زبان عیسای مسیح (سلام الله علیه) سخن میگوید میفرماید به اینکه: ﴿و مبشراً برسول یأتی من بعدی اسمه احمد﴾(26)
اینکه بشارت داد به وجود مبارک حضرت و نام حضرت هم احمد است ؛ این باید بحث بشود که احمد یعنی حامدتر ؟ یا احمد یعنی محمود تر؟
گرچه علم است اما سر تسمیه آن چیست؟ سر تسمیه رسول خدا به احمد این است که او حامدتر از دیگران است یا محمودتر از دیگران است؟
مرحوم فیض در صافی این روایت را نقل کرده است که از حضرت پرسیدند شما چرا به احمد نامیده شدید؟ لم سمّیت باحمد؟
فرمود: «لأنی فی السماء احمد منی فی الارض»(27) چون من در آسمان احمد از خودم هستم در زمین به این مناسبت من احمد نامیده شدم.
از این حدیث معلوم میشود که از این کلمهٔ مبارکهٴ احمد معنای تقدیری فهمیده میشود. منتها حضرت فرمود: من در آسمان احمد از زمینم. «لانی فی السماء احمد منی فی الارض» اینکه حضرت فرمود:
من در آسمان احمدم از زمین، یعنی در آسمان حامدترم از زمین یا در آسمان محمودترم از زمین؟ آیا نظیر آن بیان است که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمود:
«سلونی قبل ان تفقدونی فلأنا بطرق السماء أعلم منی بطرق الارض»(28) من راههای سمائی را بهتر از راههای زمینی میدانم.
که اینجا جنبهٴ فاعلی مراد است. حضرت فرمود: «لانی فی السماء أحمد منی فی الارض»[(29) یعنی در آسمانها حامدتر از زمینم؟
وجود آسمانی من حامدتر از وجود زمینی من است؟ یا نه من در آسمان محمودتر از زمینم؟ اهل آسمان بهتر مرا میشناسند و حمد مرا میگویند.
تا اهل زمین. علی أی حال چه به آن معنا باشد چه من در آسمانها حامدتر از زمینم چه به این معنا باشد که من در آسمانها محمودتر از زمینم،
زیرا موجودات آسمانی بهتر از اهل زمین مرا میشناسند و حمدم میکنند، اگر به معنای حامد باشد، که منافی با بحثهای گذشته نیست.
و اگر به معنای محمود باشد، نه به این معنا که من محمود خدایم بلکه محمود فرشتگانم و خلق خدا. خلق خدا مرا حمد میکنند.
من محمود پیش فرشتگان و مؤمنین و دیگر خلائقام. زیرا فیضی که به دیگر خلایق میرسد از راه هستی من که مجرای فیضم میگذرد.
همانطوری که خدای سبحان به وسیلهٴ آب مردم را تأمین میکند، به وسیلهٴ وجود من مردم را تأمین میکند. مردمی که آب را مینوشند و با نوشیدن آب حیات پیدا میکنند همه به امر الهی است.
من و مردمی که به وسیلهٴ من هدایت میشوند و خود هدایت همه و همه نعمتهای الهی است. لذا هم رسول خدا حامد است، هم مردم حامدند، هم خود حمد، خدا را حمد میکند.
خود این ذکری که از زبان ما صادر میشود خود این ذکر، ذاکر خداست و مسبح و حامد خداست. چون موجود است و آفریدهٴ خداست و هر شیئی مسبح و حامد حق است.
بنابراین در سورهٔ مبارکهٴ صف اگر فرمود: رسول خدا احمد است، نه یعنی محمود است به لحاظ من که من حمدش میکنم .
و این هم که حضرت در آسمان به احمد معروف است، برای اینکه در معراج خطابات نجوایی خدای سبحان با رسولش با عنوان، یا احمد یا احمد است.
آن حدیث شریف معراج را که مطالعه بفرمایید میبینید خطاب خدا این است: یا احمد یا احمد. یا احمد عظّم أسمائی! یا احمد افعل کذا! یا احمد افعل کذا!.
همهٔ خطاباتی که در معراج تنظیم شده است همه به عنوان «یا احمد» است. البته در زمین خطاب این چنین نیامده با القاب و با تجلیل از رسول خدا نام میبرد؛ ﴿یا ایها النبی﴾،(30) ﴿یا ایها الرسول﴾(31)و مانند آن.
بر خلاف دیگر انبیا که اسامی آنها را در ندا نام میبرد. میفرماید: ﴿یا موسی﴾،(325) ﴿یا داود﴾،(33)﴿یا عیسی﴾(34) نام آنها را میبرد، نام رسول خدا را با تشویق و تجلیل میبرد، هرگز به اسم صدا نمیزند.
همیشه ﴿یا ایها النبی﴾، ﴿یا ایها الرسول﴾. و در آغاز بعثت اگر سخن از ﴿یا ایها المدثر﴾،(35) ﴿یا ایها المزمل﴾(36)هست، آن هم یک لقب تشویقی است در حقیقت. یا اشاره است به یک جریانی.
به اسم ساده صدا نمیزند نمیگوید یا محمد (صلّیالله علیه و آله وسلّم) در سماء که جریان معراج است، آنجا واسطهای نیست،
آنجا سخن از «یا احمد» است. بنابراین آیهٔ سورهٔ صف دلالت ندارد بر اینکه رسول خدا محمود خداست که خدا حمدش میکند.
پرسش:
پاسخ: اینها دارند نعمت خدا را حمد میکنند. محمود خلق است. خلق او را به عنوان اینکه هدایت خداست نور خداست دارند حمد میکند نه به عنوان اینکه یک شخصی از اشخاص جهان خارج است.مثلاً در همین دعاها میفرمایید تو را حمد میکنیم. «ان خلقت فسویت و قدرت و قضیت و امرضت و شفیت» در حقیقت حمد میخورد به این افعال.
و همه افعال الهی است. اگر حمد به این فعلها خورد، پس حمد به نعم الهی متعلق است. و وجود مبارک حضرت هم نعمت الهی است.
نتیجه:
دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد(ع) که هنگام فرارسیدن ماه رمضان آن را میخواند.امام سجاد(ع) در این دعا وظایف مؤمن در ماه رمضان و شرایط روزه واقعی را بیان میکند و از خدا درخواست دارد که از شرّ شیطان در امان باشد.
حضرت زین العابدین در ابتدای این دعا، خدا را به دلیل دادن مقام شکر به بندگان سپاسگزار است و از خدا درخواست پاک شدن گناهان و رسیدن به مقام صالحان را دارد.
پی نوشت:
1. انعام (6): 1.2. انعام (6): 45.
3.اعراف (7): 43.
4. کهف (18): 1.
5. مؤمنون (23): 28.
6. سبأ (34): 1.
7. جاثیه (45): 36.
8. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 9، باب 2، حدیث 5، ص 295.
9. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 169.
10. ابراهیم (14)، 34.
11. محمدباقر مجلسى، بحار الانوار، ج 46، باب 6، حدیث 15، ص 290.
12. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 170.
13. همان، ج 71، باب 61، حدیث 13، ص 33.
14. شیخ مفید، الامالى، ص 246، حدیث 1.
15. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 171.
16. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 172.
17. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 173.
18. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 174.
19. آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 175.
20.آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى، به سوی تو ، تدوین و نگارش: کریم سبحانی صفحه 176.
21. صحیفه سجادیه، امام على بن الحسین(علیه السلام)، دفتر نشر الهادى، قم، 1376 شمسی، چاپ: اول، ص 196، (و کان من دعائه علیه السلام فی وداع شهر رمضان).
22. دیوان حکیم سنائى، سنایى، مجدود بن آدم، نشر سنایى، تهران، 1354 شمسی، باب 6، حکایت (به گدای بگفتم ای نادان).
23. عیون أخبار الرضا(علیه السلام)، ابن بابویه، محمد بن على، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى، نشر جهان، تهران، 1378 قمری، چاپ: اول، ج 1، ص 295، باب (فیما جاء عن الإمام علی بن موسى من الأخبار المتفرقة).
24. الصحیفة السجادیة، همان، ص 196، (و کان من دعائه علیه السلام فی وداع شهر رمضان).
25 گردآوری از کتاب: حکمت عبادات، جوادی آملی، عبدالله، محقق: شفیعی، حسین، مرکز نشر اسراء، قم، 1388 شمسی، چاپ: پانزدهم، ص 166.
26 . سورهٔ صف، آیهٔ 6.
27. تفسیر صافی، ج5، ص169.
28 . نهجالبلاغه، خطبه 189.
29. تفسیر صافی، ج5، ص169.
30 . سورهٔ انفال، آیهٔ 64.
31 . سورهٔ مائده، آیهٔ 41.
32. سورهٔ بقره، آیهٔ 55.
33 . سورهٔ ص، آیهٔ 26.
34 . سورهٔ آل عمران، آیهٔ 55.
35 . سورهٔ مدثر، آیهٔ 1.
36 . سورهٔ مزمل، آیهٔ 1.
منابع:
https://sath3.eshia.ir/feqh/archive/text/javadi/tafsir/63/630914/https://www.google.com/search?client=firefox-b-e&q=
https://hawzah.net/fa/SpecialTopics/View/74985/3030
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/403439/
https://hawzah.net/fa/Article/View/95084
https://wiki.ahlolbait.comآیه 1 سوره انعام
https://erfan.ir/farsi/sahifeh44/faraz1
https://mesbahyazdi.ir/node/1686
https://fa.wikishia.net/view