هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم

در این نوشتار، به اهمیت جنگ بدر در تاریخ اسلام، امدادهاى الهى که در جنگ بدر به وقوع پیوست، ویژگى هاى فرماندهى پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در جنگ بدر، نقش مردم در جنگ بدر، علل پیروزى مسلمانان در جنگ بدر و شکست آنها در جنگ احد و نیز عوامل شکست دشمن در جنگ بدر خواهیم پرداخت.
يکشنبه، 12 فروردين 1403
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم

اهمیت جنگ بدر در تاریخ اسلام

هفدهم رمضان سال دوم هجرى، سالروز جنگ بدر (اولین جنگ رسمى میان پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله و مشرکان مکه) است که به جنگ «بدر القتال» و «بدر الکبرى» معروف شده است.1

در یک طرف این نبرد نابرابر، نیروهاى مسلمان با کمترین ساز و برگ جنگى قرار داشتند. تعداد 313 تن با سه اسب و هفتاد شتر، نیرویى نبود که بتواند از نظر نظامى در مقابل نیروى 950 نفره با صد اسب و هفتصد شتر2، ششصد نیروى زره پوش3 و مجهّز به بیشترین سلاح هاى رایج در آن زمان و آن ناحیه، مقاومت کند.

اما این نبرد ـ که به فرمایش رسول خدا صلّى الله علیه و آله اولین نبردى بود که در آن خداوند اسلام را عزیز و سربلند گرداند و اهل شرک را به ذلّت نشاند4 ـ توانست در بُعد دیگر، نابرابرى قدرت ایمان را در برابر قدرت سلاح به اثبات رساند و نشان دهد که کارآیى ایمان، توان به پیروزى رساندن یک گروه کوچک، بر لشکر بزرگ تا دندان مسلح را دارد. به گونه اى که در طول زمانى یک نیمروز، گروه کوچک مسلمانان توانستند تنها با دادن چهارده شهید، هفتاد تن از سپاه شرک را کشته و هفتاد تن دیگر را به اسارت درآورند5 و با به غنیمت گرفتن 150 شتر، ده اسب و مقدار زیادى کالا6، آنان را به خاک ذلّت نشانند و سپاه شرک را ـ که در حقیقت تجسّم شیطان بودند ـ سرکوب کنند. 

چنان که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: 
«در هیچ روزى به جز روز عرفه ـ که روز نزول رحمت الهى است ـ شیطان چنان که در جنگ بدر تحقیر شد، تحقیر نشده بود».7

این جنگ به ظاهر کوچک، چنان در پیشگاه خداوند داراى اهمیت است که در میان وقایع تاریخ اسلام، مقام اول نزول آیات را به خود اختصاص داده است.8
 

امدادهاى الهى در جنگ بدر

از آیات قرآنى چنین برمى آید که سنت الهى، بر یارى کردن مؤمنان و کسانى است که خالصانه در راه خداوند تلاش مى کنند؛ چنان که مى فرماید: 
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْکمْ وَ یثَبِّتْ أَقْدامَکمْ»9؛ 
«اى کسانى که ایمان آورده اید! اگر خداوند را یارى کنید، خداوند نیز شما را یارى مى کند و گام هایتان را استوار مى گرداند».

این سنّت، نه در آخرت که در همین زندگانى دنیوى جریان دارد: 
«إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاةِ الدُّنْیا»10؛ 
«ما فرستادگان خود و کسانى را که ایمان آورده اند، در زندگانى دنیا حتما یارى مى کنیم».

جنگ بدر، مصداق محک زدن این وعده هاى الهى بود؛ چرا که گروهى اندک، تنها به انگیزه یارى دین خدا و مقابله با مشرکان ـ با کمترین تجهیزات و فقط با پشتوانه ایمان خود ـ راهى صحنه نبرد شدند و خداوند نیز با نزول امدادهاى غیبى خود، آنان را یارى و پیروزشان کرد.

این امدادها به حدى بود که در جنگ هاى بعدى با این وسعت، کمتر شاهد آن مى باشیم و از این رو شاید بتوان گفت که: نزول آنها تابعى از کیفیت انگیزه و نیز چگونگى توکل مؤمنان بر خداوند باشد. قرآن درباره وظایف مؤمنان مى فرماید: 
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»11؛ 
«در مقابل مشرکان هر آنچه مى توانید نیرو و ساز و برگ تهیه کنید». 

با این حال باید تکیه گاه اصلى خود را ذات اقدس الهى قرار دهند و هرگاه توکل آنان تنها بر این نیروهاى مادّى باشد، به همان مقدار یارى خداوند را از دست داده و به وادى شکست نزدیک خواهند شد؛ همان طور که در جنگ حنین ـ که نیروهاى آنان زیادتر از سپاه دشمن بود ـ چنین شد و اگر یارى خاص خداوند در آن بحبوحه نبود، مسلمانان متّکى به سلاح و غیر متوکل به خداوند، دچار شکست قطعى مى شدند.12

در مورد چگونگى نزول امدادهاى الهى در جنگ بدر، تذکر این نکته لازم است که گرچه اراده خداوندى ـ طبق آیه «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ»13 ـ عین تحقّق مراد است؛ اما سنت الهى بر این جریان دارد که هر امرى را از راه اسباب خاص خود، به انجام رساند تا قانون مندى نظام هستى را خدشه دار نسازد. 

البته اسباب و علل، منحصر به علل مادّى نیست و نزول امدادهاى غیبى نیز جزو سلسله علل حوادث به شمار مى آید که مى توان با توجّه به آیات قرآنى، به صورت ضابطه مند از آن بهره گرفت.

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم

امدادهاى الهى نازل شده در جنگ بدر را مى توان با استفاده از آیات قرآنى چنین برشمرد:

یک. نزول فرشتگان
از آیه قرآن استفاده مى شود که خداوند، با فرستادن هزار فرشته به استغاثه پیامبر صلّى الله علیه و آله و مسلمانان پاسخ داد و آنان را یارى کرد: 
«إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجابَ لَکمْ أَنِّى مُمِدُّکمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکةِ مُرْدِفِینَ».14

از آیه بعدى چنین برمى آید که نزول فرشتگان، نه به منظور کشتن کافران، که به جهت ابلاغ بشارت الهى و نیز تقویت اطمینان مؤمنان بوده است: «وَ ما جَعَلَهُ اللهُ إِلاّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکمْ».15

در سوره «آل عمران»، پس از آنکه خداوند به نزول امدادهاى خود در جنگ بدر تصریح کرده است؛ سخن از فرستادن سه هزار فرشته به میان آورده و متذکر شده است: در صورت پایدارى و پیشه کردن تقواى الهى، این نزول فرشتگان حتّى تا رقم پنج هزار خواهد رسید و در پایان این نکته را یادآور شده که این امر، براى بشارت و اطمینان دل هاى مؤمنان انجام گرفته است.16

در کتاب هاى تاریخى، گزارش هایى از قول حضرت على علیه السلام و دیگران نقل شده که حاکى از مشاهده سپاه ملائکه است؛ در حالى که رهبرى گروه هاى هزار نفره آنان به عهده فرشتگان بزرگى همچون جبرئیل، میکائیل و اسرافیل بوده است.17

دو. فراگرفتن خواب سبک
مسلمانان روز دوازدهم ماه مبارک رمضان، از شهر مدینه به سمت بدر راه افتادند18 و فاصله 153 کیلومترى مدینه تا بدر19 را در مدت پنج روز طى کرده، خسته و کوفته به این سرزمین رسیدند. در آنجا با دیدن انبوه دشمن، دچار اضطراب و واهمه شدند و قطعا اگر با این حال نبرد را آغاز مى کردند، شکست مى خوردند.

اما خداوند اضطراب را از آنان برطرف کرد و به منظور تجدید قوا، خواب سبک و آرام بخشى را بر آنان مسلّط ساخت و آنان را در پناه امن خود قرار داد؛ چنان که مى فرماید: 
«إِذْ یغَشِّیکمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ».20

طبق گزارش هاى تاریخى، این خواب به گونه اى آرامش بخش و شیرین بود که برخى از مسلمانان در خواب، محتلم شده و نیاز به غسل جنابت پیدا کردند.21

سه. نزول باران
در آغاز صف آرایى دو سپاه، دسترسى مسلمانان به آب، با دشوارى هایى همراه بود. از طرف دیگر عدّه اى از مسلمانان، به واسطه خواب، دچار جنابت شده و از جهت روانى، خوش نمى داشتند که با این حالت، به نبرد بپردازند و احیانا به شهادت برسند.

در اینجا بود که خداوند در شب هفدهم، باران پربرکتى فروفرستاد تا مسلمانان بتوانند با انجام غسل جنابت، خود را از پلیدى (احتلام) رها سازند22. 

خداوند با نزول آیه «وَ ینَزِّلُ عَلَیکمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیطَهِّرَکمْ بِهِ وَ یذْهِبَ عَنْکمْ رِجْزَ الشَّیطانِ»23، به این امداد الهى اشاره مى کند. همچنین گفته شده است: نزول باران باعث شد تا زمین رملى محل استقرارمسلمانان، سفت و محکم شود وبرعکس زمین زیرپاى مشرکان به صورت گل آلود و باتلاقى درآید.24 این امر یکى از علل پیروزى مسلمانان به شمار مى آید.

چهار. افکندن رُعب در دل مشرکان
«رُعب»، یکى از امدادهاى غیبى است که خداوند در طول تاریخ، به منظور یارى رساندن مؤمنان و ایجاد زمینه شکست در سپاه مشرکان، آن را به کار برده است. بدین ترتیب کمى ساز و برگ جنگى مؤمنان را جبران کرده و نشان داده است اصلى ترین عنصر در شکست یا پیروزى یک سپاه، اقتدار و روحیه آن است و چه بسیار سپاه هاى مجهز و تا دندان مسلّحى که به علت نداشتن روحیه و ترسیدن، شکست خورده اند.
از آیه اى برمى آید که: نفس شرک و عدم اتکال به خداوند، علّت افکنده شدن رعب در دل هاى آنان است و این یک سنّت مستمرّ و جارى در طول تاریخ است: «سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکوا بِاللهِ».25

همچنین در آیات قرآن، مواردى هست که کاربرد این عامل را در بعضى از غزوه هاى پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله به روشنى نشان مى دهد؛ چنان که آیه «وَ قَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً»26، اشاره به «غزوه بنى قریظه» و آیه «فَأَتاهُمُ اللهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْب»27، اشاره به «غزوه بنى نضیر» دارد.

در جنگ بدر نیز خداوند با آیه «سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کفَرُوا الرُّعْب»28، به نقش آن، در پیروزى مسلمانان و شکست کافران اشاره مى کند.

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم
 

ویژگى هاى فرماندهى پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در جنگ بدر

بعضى از نکات آموزنده رهبرى پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله در نبرد بدر از این قرار است:

یک. اتکال به خداوند
با آنکه طبق اشاره بعضى از آیات قرآنى، از همان آغاز حرکت، به پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله وعده موفقیت داده شده بود؛29 امّا این وعده مانع از آن نبود که حضرت رسول، ارتباط دائمى خود را با خداوند حفظ نکند.

طبق گزارش ها، در شب هفدهم ـ که خواب بر لشکریان اسلام غلبه کرد ـ تنها شخص بیدار، پیامبر صلّى الله علیه و آله بود که تا صبح به اقامه نماز راز و نیاز با پروردگار خود مشغول بود.30 

در هنگام آغاز نبرد، دست به دعا برداشت و از درگاه خداوند، وفاى به وعده و پیروزى مسلمانان را خواستار شد و چنان مشغول دعا بود که عبا از دوش ایشان افتاد.31

آن حضرت با راز و نیاز و دعاى خود، توانست این باور را به سپاه منتقل کند که تنها خداوند، شایسته اتکال است و هیچ نیرویى، توان مقاومت در مقابل اراده الهى را ندارد و وعده او قطعى است. قرآن کریم نیز با نزول آیه «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکنَّ اللهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللهَ رَمى»32، به این حقیقت و باور اشاره مى کند.

دو. عدم تبعیض در استفاده از امکانات
در این نبرد سپاه اسلام تنها داراى هفتاد شتر بود که هر سه نفر به نوبت سوار بر یک شتر راه پیمایى مى کردند. پیامبر خدا با آنکه رهبرى این نبرد را بر عهده داشت و همین مسئولیت اقتضا مى کرد، به تنهایى از یک شتر اختصاصى استفاده کند؛ اما چنین نکرد و به همراه حضرت على علیه السلام و زید بن حارثه، به نوبت از یک شتر استفاده کردند.33

همچنین با آنکه این سپاه داراى دو34 یا سه35 اسب بود و این حیوان در آن زمان مرکبى در سطح عالى به حساب مى آمد؛ اما پیامبر صلّى الله علیه و آله به خود اجازه نداد که از یکى از آنان استفاده کند.36 پس از پایان نبرد نیز، پیامبر صلّى الله علیه و آله از غنایم نبرد براى خود، چیزى بیش از آنکه سهمش بود، برنداشت.

سه. استفاده از نظرات کارشناسى
بیشتر مسلمانان مى خواستند براى به غنیمت گرفتن کاروان تجارتى قریش به رهبرى ابوسفیان، از مدینه خارج شوند و تصوّر یک جنگ تمام عیار در مخیله آنان خطور نمى کرد. از این رو هنگامى که پیامبر صلّى الله علیه و آله به بدر رسید و با سپاه دشمن روبه رو شد؛ از یاران خود براى جنگ یا بازگشت مشورت خواست و در اینجا نظر آنان ـ به ویژه دیدگاه انصار ـ براى او مطرح بود؛ زیرا در بیعت عقبه، آنان تعهّدى به جنگ در بیرون از مدینه نداده بودند. انصار نیز در پاسخ مشورت پیامبر صلّى الله علیه و آله سنگ تمام گذاشته و آمادگى کامل خود را اعلام کردند.37

همچنین هنگام برپایى اردو از آنان، با عبارت «اشیروا عَلَىَّ فى المنزل» درخواست کرد تا موقعیتى مناسب از نظر نظامى را به او معرفى کنند. وقتى حباب بن منذر انصارى، کنار چاه هاى بدر را از نظر نظامى مناسب معرفى کرد، حضرت صلّى الله علیه و آله دیدگاه مشورتى و کارشناسانه او را پذیرفت و دستور انتقال از محلّى که خود قبلاً اعلام توقف کرده بود، به محلّ معرفى شده را صادر کرد.38

چهار. رعایت تاکتیک هاى نظامى
پیامبر صلّى الله علیه و آله از همان آغاز خروج از مدینه، در پى کسب اطلاعات از سپاه دشمن بود و از هر فرصتى براى این کار استفاده مى کرد. در راه حرکت به شخصى به نام سفیان ضَمرى بر خورد و بدون آنکه خود را معرفى کند، از سپاه جدا شده و به نزد او رفت و اطلاعات دقیقى از زمان خروج قریشیان و نیز محلّ استقرار آنان به دست آورد. 

هنگامى که آن شخص از پیامبر صلّى الله علیه و آله خواست تا خود را معرفى کند، آن حضرت به صورت مبهم به او جواب داد و پس از آنکه از استقرار قریش آگاه شد، درصدد ارزیابى نفرات و نیروى نظامى آنان برآمد و با آگاه شدن از اینکه در روز بین نه تا ده شتر براى غذاى خود نحر مى کنند، تعداد آنان را بین نهصد تا هزار تن ارزیابى کرد.39 

پس از آن با استفاده از نظرات کارشناسى حباب بن منذر، بهترین چاه محل را به عنوان اردوگاه خود انتخاب کرد تا نیروهاى خودى، دغدغه اى از جهت آب نداشته باشند.40

پیامبر صلّى الله علیه و آله در روز نبرد به صف آرایى سپاه خود پرداخت و مانند یک رهبر نظامى خبره، از آنان سان دید و با چوبدستى خود به تنظیم صفوف آنان پرداخت.41 

آن حضرت محل استقرار سپاه خود را به گونه اى انتخاب کرده بود که سپاه اسلام، در سمت مغرب و پشت به خورشید قرار گرفتند و در مقابل، سپاه کفر رو به روى خورشید مستقر شدند42 که همین نکته، به شکست آنان کمک فراوانى کرد.

شعارهاى جنگى نیز یکى دیگر از مصادیق رعایت مسائل نظامى بود. در این نبرد پیامبر صلّى الله علیه و آله براى مهاجران، شعار «یابنى عبدالرحمن» و براى خزرجیان شعار «یاعبدالله» و براى اوسیان شعار «یا بنى عبید الله» را انتخاب کرد. شعار همه مسلمانان نیز در این نبرد «یا منصور اَمِتْ» (اى یارى شده بمیران) بود.43

همچنین گفته شده است: شعار مسلمانان در این نبرد «اَحَد، اَحَد» بوده است.44

شاید این ابتکار مسلمانان ـ که در جواب شعار ابوجهل که فریاد مى زد: ما بُت عزى داریم و شما ندارید؛ شعار دادند: «الله مولانا و لامولى لکم»45 ـ به اشاره پیامبر صلّى الله علیه و آله بوده باشد.

سپردن پرچم جنگ به دست افراد لایق و شجاع نیز یکى دیگر از مسائل نظامى بود. در این نبرد، پرچم مهاجران در دست حضرت على علیه السلام بود.46

پس از آنکه پیامبر صلّى الله علیه و آله صفوف سپاه خود را در مقابل دشمن آراست، یکى از مسلمانان به نزد آن حضرت آمد و به خیال خود، مکان بهترى را براى صف آرایى به پیامبر صلّى الله علیه و آله معرفى کرد. اما آن حضرت فرمود: من سپاه خود را آراسته و پرچم را نصب کرده ام و دیگر آن را تغییر نمى دهم.47

این خود رعایت بزرگ ترین نکته روانى هنگام آراستن صفوف است؛ زیرا اگر پیامبر صلّى الله علیه و آله مى خواست سپاه آراسته خود را به جایى دیگر انتقال دهد، در حین انتقال احیانا دچار بى نظمى و سردرگمى مى شد و بعد از آن نیز هر کس به خود اجازه اظهار نظر مى داد.

پس از آنکه پیامبر خدا نزول فرشتگان الهى را مشاهده کرد، به منظور تقویت روحیه سپاه خود و نیز تمایز آنان از سپاه دشمن، به آنان فرمود: «فرشتگان بر خود نشان زده اند، شما هم نشان بزنید» و مسلمانان به کلاهخود و شبکلاه هاى خود، نشانه هایى از پشم و پر زدند.48

پنج. پرهیز از آغازیدن نبرد
پس از استقرار دو سپاه، پیامبر صلّى الله علیه و آله نهایت سعى خود را براى ترغیب قریش به بازگشت کرد و حتى به وسیله عمر بن خطاب، براى آنان پیغام فرستاد؛ اما قریشیان متکبّر نپذیرفتند و به خیال خود، قصد سرکوب مسلمانان را داشتند تا کاروان هاى خود را از خطر آنان برهانند.49 

بالاخره این قریشیان بودند که با کشتن برخى از مسلمانان، اولین خون را بر صحنه نبرد جارى ساختند.50

شش. حضور فعالانه در نبرد
حضور فعالانه پیامبر صلّى الله علیه و آله در صحنه نبرد و در صف مقدم جنگ، از نکات بسیار بارز آن است. طبق گزارش هاى راویان، حضرت خود زره پوشیده و بر سپاهیان دشمن حمله مى برد و با تلاوت آیات قرآنى، به مسلمانان وعده پیروزى مى داد.51

حضرت على علیه السلام نیز بیشترین نقش را در پیروزى این نبرد ایفا کرد و به گزارش برخى از منابع، تعداد 35 نفر از کشته شدگان (پنجاه درصد آنان) را به تنهایى به قتل رساند؛52 با این حال او درباره حضور رسول خدا در نبرد مى گوید: «روز بدر چون کار سخت و دشوار مى شد، به رسول خدا پناه مى بردیم که از همه مردم دلیرتر و بى باک تر بود و هیچ کس از آن حضرت به دشمن نزدیک تر نبود».53

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم

هفت. خلوص دینى در نبرد
پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله از همان آغاز مى دانست که رویارویى سهمگینى را در پیش دارند و نیرویى جز قدرت ایمان و اعتقاد به خداوند، نمى تواند پشتیبان مسلمانان باشد. شعارهایى همچون دفاع از خاک و وطن و نیز نمى تواند پشتوانه لازم به حساب آید. از این رو وقت حرکت ـ هنگامى که چشم مبارکش به دو نفر از مشرکان شجاع مدینه در سپاه خود افتاد ـ از آنان پرسید: شما براى چه به دنبال ما راه افتاده اید؟ 

آنان جواب دادند: تو فرزند خواهر ما هستى و به ما پناه آورده اى و ما به همراه قوم خود براى کسب غنیمت آمده ایم.

آن حضرت در پاسخ فرمودند: 
«لا یخرجنَّ معنا رجل لیس على دیننا»؛ 
«کسى که بر دین ما نیست، نباید همراه ما باشد» و از آنان درخواست پذیرفتن اسلام را کرد و حتى وقتى آنان شجاعت فوق العاده خود را مطرح کردند، باز هم نپذیرفت.54

هشت. رعایت مسائل اخلاقى
یکى از صحنه هاى پر شور و افتخارآمیز این واقعه، حادثه اى است که عمق توجّه پیامبر اکرم را به مسائل اخلاقى و حقوق مردم اثبات مى کند و آن اینکه حضرت رسول صلّى الله علیه و آله هنگام تنظیم صفوف خود، از چوب دستى استفاده مى کرد که ناخودآگاه ضربه اى خفیف، بر شکم یکى از سپاهیان خود ـ به نام «سواد بن غزیه» ـ فرود آمد. 

پس از آن «سواد» رو به پیامبر صلّى الله علیه و آله کرد و گفت: اى رسول خدا! مرا به دردآوردى؛ در حالى که خداوند تو را به حق و عدل مبعوث کرده است؟! 

پیامبر خدا با شنیدن این سخن، بى درنگ لباس خود را بالا زد و از سواد خواست تا او را قصاص کند؛ اما سواد ـ که از آغاز به دنبال بهانه بود ـ شکم پیامبر صلّى الله علیه و آله را بوسید.55

صحنه دیگر آن است که پس از هویدا شدن آثار شکست در سپاه قریش، به مسلمانان دستور داد ابوالبخترى را ـ که در هنگام محاصره شعب ابى طالب به مسلمانان کمک مى رساند ـ نکشند. همچنین از آنان خواست تا کسانى را که به اجبار قریش وارد صحنه کارزار شده اند، از بین نبرند.56

سفارش به نیک رفتارى با اسیران نیز یکى دیگر از صحنه هاى هیجان انگیز اخلاقى این نبرد است. مسلمانان به این سفارش عمل کردند؛ به طورى که اسیران را در خوراک بر خود ترجیح مى دادند و ایثار خود را اثبات مى کردند.57

نه. پرهیز از تبعیض
رعایت اصل برابرى و ترجیح ندادن خود و خویشاوندان بر سایر مسلمانان، از نکات مورد توجه در این نبرد است. از صحنه هاى جالبى که این امر را بیشتر براى مسلمانان آشکار کرد، آن بود که در این جنگ، تنى چند از خویشان پیامبر صلّى الله علیه و آله از جمله عباس عموى آن حضرت و عقیل بن ابى طالب و نوفل بن حارث پسر عموهاى آن حضرت ـ در میان اسراى مشرکان بودند و قرار بر این بود که هر کدام از اسیران یا خانواده هاى آنان، با پرداخت فدیه آزاد شوند.58

عباس به بهانه نداشتن مال، قصد فرار از این قرار را داشت؛ اما پیامبر صلّى الله علیه و آلهبا اخبار غیبى به او خبر داد که از مالى که هنگام آمدن به جنگ، نزد «امّ الفضل» همسر خود گذاشته اى، فدیه خود و دو برادرزاده اش عقیل و نوفل را پرداخت کند.59 و عباس چاره اى جز اطاعت از این دستور نداشت.

ده. توجه به بالا بردن سطح آموزشى مسلمانان
استفاده بهینه از امکانات و موقعیت ها، از دیگر نکات درس آموز این نبرد است. در پایان نبرد، در میان اسیران مشرک، تعدادى از افراد با سواد و آشنا به خط حضور داشتند که از نظر مالى نه خود و نه خانواده هایشان تمکن پرداخت فدیه را نداشتند. پیامبر صلّى الله علیه و آله از این موقعیت به بهترین شکل استفاده کرد و فرمود: هر اسیرى که بتواند به ده نفر از مسلمانان خط بیاموزد، آزاد خواهد شد.60 بدین ترتیب گام مهمى در سوادآموزى مسلمانان برداشته شد.
 

نقش مردم در جنگ بدر

از آیات قرآنى و نیز مطالعه تاریخ چنین بر مى آید که «مردم»، نقشى اساسى در پیروزى یا شکست نهضت هاى پیامبران داشته اند و حتى از بعضى آیات استفاده مى شود که نزول رحمت یا عذاب بر یک جامعه، تابع نوع فعالیت مردمان آن جامعه است و سنت الهى بر این جارى است که متناسب با ایمان یا کفر مردم، نعمت یا عذاب را بر جامعه اى فرود آید. از این رو حضرت نوح علیه السلام از مردم زمان خود مى خواهد استغفار کنند تا به دنبال آن آسمان بر آنان ببارد و خداوند، آنان را با اموال و فرزندان یارى کند.61

قرآن کریم تصریح مى کند: «مِمّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا»62؛ یعنى، قوم نوح به علت گناهان خود گمراه شدند. در آیات دیگر نیز به این نکته تصریح شده است که علت هلاکت بسیارى از اقوام گذشته، ظلم و ستم آنان بوده است.63

در مقابل به این نکته نیز تصریح شده که اگر جامعه اى، ایمان آورد و تقوا پیشه کند، خداوند درهاى برکت آسمان و زمین را به روى آنان مى گشاید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ...».64

بالاخره خداوند در آیه اى، سنت کلى خود را چنین بیان مى کند: تا زمانى که مردم در راه مستقیم بوده و از آن منحرف نشوند، نعمت هاى الهى بر آنان جارى مى شود و تغییر عملکرد الهى، تابعى از تغییر رفتار مردم است: «ذلِک بِأَنَّ اللهَ لَمْ یک مُغَیراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»65.

یکى از مهم ترین مشکلات پیامبران و مردان الهى در طول تاریخ، عدم همراهى مردم به طور پیوسته با اهداف و برنامه هاى آنان بوده است. این مطلب را مى توان از کلام پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله دریافت که فرمود: «شیبتنى هود»؛ یعنى، سوره هود مرا پیر کرد.

درباره علت آن گفته شده است: سبب این امر وجود آیه «فَاسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک»66. در این سوره است؛ در حالى که پیامبر صلّى الله علیه و آله درباره سوره «شورى» ـ که در آن تنها خود آن حضرت صلّى الله علیه و آله با آیه «فَلِذلِک فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ کما أُمِرْتَ»67. مأمور به استقامت شده ـ چنین جمله اى را بیان نکرده است. از ابن عباس نقل شده است: هیچ آیه اى همانند آیه سوره «هود» براى پیامبر صلّى الله علیه و آله سخت تر نبود.68

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم
 

علل پیروزى مسلمانان در جنگ بدر و شکست آنها در جنگ احد

با مطالعه عمیق جنگ بدر، در مى یابیم که گرچه مردم زمینه هاى نزول رحمت الهى در این جنگ را به خوبى فراهم کرده بودند؛ اما در گوشه و کنار، رفتارهایى از آنان بروز کرد که زمینه ساز شکست آنان در جنگ بعدى (اُحد) بود. به عبارت دیگر برخى از زمینه هاى شکست در جنگ احد را در نبرد بدر مى توان یافت.

از این رو در اینجا به ناچار با تقسیم بندى این بحث به دو بخش (نکات مثبت و منفى) موارد هر دو بخش بررسى شود:
 

یک. نکات مثبت:

1ـ1 ایمان به هدف و استقامت در راه آن
قرآن کریم ایمان، استقامت و صبر را باعث ازدیاد قدرت دانسته است؛ به گونه اى که قدرت بیست مؤمن صابر را قابل غلبه بر دویست کافر به حساب آورده است.69

جلوه روشن این آیات را مى توان در جنگ بدر مشاهده کرد که کیفیت نبرد مؤمنان، خود شاهد این مدعا است. سخنان تعدادى از یاران پیامبر صلّى الله علیه و آله قبل از آغاز نبرد شاهدى بر این مدعا است و حکایت از ایمان قوى آنان دارد.70 

همین طور گزارش جالبى که یکى از جاسوسان قریش ـ به نام عمیر بن وهب جُمحى ـ پس از بررسى سپاه اسلام به قریشیان مى دهد. او خطاب به قریشیان مى گوید: «... آنان گروهى اند که هیچ پناهگاه و پشتیبانى جز شمشیرهاى خود ندارند. مگر نمى بینید که آرام و خاموش ایستاده و سخنى نمى گویند و افعى وار زبان بر لب مى چرخانند؟ به خداوند سوگند! گمان ندارم بتوانید حتى یک تن از آنان را بکشید، بى آنکه یکى از ما را بکشند...».71

این ایمان نه تنها در بزرگ سالان؛ بلکه در افراد خردسال هم دیده مى شد؛ چنان که تعدادى از آنان به اصرار قصد شرکت در جنگ را داشتند؛ ولى پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله به علت کم بودن سن آنان، از ایشان خواست تا برگردند.72

عمیر بن ابى وقاص، شانزده ساله وقتى دستور برگشت را از رسول خدا صلّى الله علیه و آله شنید، گریه کرد و با اصرار اجازه حضور در جنگ را از پیامبر صلّى الله علیه و آله گرفت و بالاخره در همین نبرد، به شهادت رسید.73

همین ایمان باعث شد تا مسلمانان، با حضور خویشان نزدیک خود (مانند برادر و پدر) در جبهه کفر، به راحتى کنار آیند. به عنوان نمونه ابو عزیز برادر مصعَب بن عمیر ـ که از یاران مخلص رسول خدا صلّى الله علیه و آله بود ـ به دست یکى از انصار اسیر گشت بود. مُصعب هنگامى که او را دید، به جاى آنکه سفارش او را بکند، خطاب به یکى از انصار گفت: این اسیر را محکم نگه دار، او مادر ثروتمندى دارد که مى تواند فدیه خوبى به تو بدهد. وقتى ابو عزیز به مصعب با خطاب «اى برادر» اعتراض کرد، مُصعب جواب داد: این فرد مسلمان برادر من است، نه تو.74

همچنین ابو حذیفه فرزند عتبه، وقتى کشته پدر را در میان کشتگان مشرکان دید، تنها بر این نکته تأسف خورد که چرا پدرش با وجود عقل و شرف خود، مسلمان نشده بود.75 همو هنگامى که پدرش به میدان آمده و مبارز طلبید، داوطلب مبارزه با او گشته بود که پیامبر صلّى الله علیه و آله چنین اجازه اى را به او نداد.76

1ـ2. اطاعت از رهبرى
اطاعت کامل از رهبرى پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله، یکى دیگر از علل اساسى پیروزى مسلمانان به شمار مى آید. این اطاعت تا آنجا در میان مسلمانان نفوذ کرده بود که وقتى حباب بن منذر، مى خواست نظر کارشناسى بدهد، این سؤال را مطرح کرد که آیا دستور پیامبر صلّى الله علیه و آله مبنى بر اتراق در این محل، دستورى الزامى است یا خیر؟77

جلوه هایى از این اطاعت و فرمان پذیرى را مى توان قبل از آغاز نبرد، در کلمات یارانى همچون مقداد و سعد بن معاذ جست و جو کرد. مقداد خطاب به پیامبر گفت: اى رسول خدا! در راه اجراى فرمان خدا، حرکت کن که ما با تو هستیم. به خداوند سوگند! ما مانند بنى اسرائیل نمى گوییم: «تو و پروردگارت بروید بجنگید و ما اینجا نشسته ایم»؛ بلکه مى گوییم تو و پروردگارت، بروید جنگ کنید و ما نیز همراه شما مى جنگیم...».

پس از آن سعد بن معاذ به نمایندگى از انصار، برخاست و عرض کرد: «... اى رسول خدا! پیش برو که به خداوندى که تو را برانگیخت سوگند! اگر در اعماق این دریا فرو روى، ما نیز با تو فرو خواهیم رفت و هیچ یک از ما باقى نخواهد ماند. با هر کس مى خواهى رابطه برقرار کن و با هر کس خواستى قطع رابطه کن».78

1ـ3. ایثار
نمونه اى از این ایثار را هنگام مبارزه طلبى سه تن از پهلوانان قریش مى توان دید که سه جوان از انصار، به سرعت خود را به مقابل آنان رسانیدند؛ اما پیامبر صلّى الله علیه و آله تمایل نداشت اولین برخورد مشرکان با انصار باشد.79

نمونه دیگر آن، در سخنان سعد بن معاذ جلوه گر است که مى گوید: اى رسول خدا! همه اموال ما در اختیار تو است و آنچه تو بر مى دارى، براى ما بهتر است از آنچه باقى مى گذارى.80

همچنین برخورد مسلمانان با فدیه اى که زینب دختر پیامبر صلّى الله علیه و آله براى آزادى شوهرش ابوالعاص بن ربیع فرستاده بود، جلوه اى دیگر از این ایثار است. وقتى پیامبر صلّى الله علیه و آله چشمش به آن فدیه ـ که همانا گردن بند اهدایى خدیجه به دخترش بود ـ افتاد، متأثر شد و از مسلمانان خواهش کرد تا اسیر را بدون گرفتن مال آزاد کنند و مسلمانان با رغبت تمام، پذیراى این تمایل شدند.81

برخورد مسلمانان پس از اتمام جنگ با اسیران، خود صحنه اى دیگر از این ایثار را به معرض نمایش گذاشت. آنان به دنبال سفارش پیامبر خدا مبنى بر خوش رفتارى با اسیران، به گونه اى رفتار کردند که هیچ کس باور نمى کرد تا ساعتى پیش، اینان تیغ به روى مسلمانان کشیده بودند! 

این رفتار به گونه اى بود که یکى از این اسیران ـ با نام ابو عزیز بن عمیر ـ مى گوید: «من در میان گروهى از انصار اسیر بودم... آنان هرگاه مى خواستند چاشت یا شام بخورند، نان خود را به من مى دادند و خود به خرما اکتفا مى کردند. این رفتار به گونه اى محبت آمیز و ایثارگرانه بود که وى را ـ بنا به گفته خودش ـ دچار شرمندگى مى ساخت.82

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم
 

دو. نکات منفى:

2ـ1. مقدس مآبى 
مى دانیم که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله منبع انحصارى بیان احکام خداوند به مردم است و اعمال او ـ به ویژه در ارتباط با عبادات ـ یگانه حجّت براى آنان بوده است. اما گاهى در اثناى حرکات سپاهیان اسلام به سوى سرزمین بدر، رگه هایى از افراطى گرى دینى دیده که احتمالاً سرآغاز و نیز ریشه این گونه اعمال، در دوره هاى بعدى است.

جریان این بود که پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله پس از خروج از مدینه و مشخص شدن مقصد ـ با توجه به آنکه مسافر محسوب مى شد ـ روزه خود را افطار کرد و از سپاهیان نیز خواست چنین کنند. گرچه بیشتر آنان به این فرمان گوش فرا دادند؛ اما عده اى چنین نکردند و اصرار ایشان بر نافرمانى خود، چنان پیامبر صلّى الله علیه و آله را آزرده خاطر ساخت که ناچار شد از آنان با عنوان «عُصاة» (نافرمانان و گناه کاران) یاد کند و مردم شنیدند که منادى پیامبر صلّى الله علیه و آله پیام آن حضرت را چنین ابلاغ مى کرد: 
«یا معشر العصاة! انى مفطرٌ فافطروا»83؛ 
«اى گروه نافرمانان! من روزه خود را افطار کردم، شما نیز چنین کنید».

2ـ2. تمایل به امور دنیوى (آفت پیروزى)
با آنکه مسلمانان در هنگام نبرد با قدرت ایمان خود، بدیع ترین صحنه هاى رشادت، شهامت و از خودگذشتگى در راه اسلام را به نمایش گذاشتند؛ اما به مجرّدى که آثار پیروزى در سپاه اسلام هویدا شد، صحنه هایى از تمایل آنان به امور دنیوى پدید آمد و در مواردى منجر به مخالفت با میل درونى پیامبر صلّى الله علیه و آله و حتى خواسته الهى شد.

اولین نشانه هاى این آفت، با آغاز شکست دشمن، هویدا شد؛ با آنکه خداوند و پیامبر صلّى الله علیه و آله مخالف گرفتن اسیر در حین نبرد بود؛ اما مسلمانان به علت چشم داشت به فدیه، تمایل بیشترى به اسیر گرفتن از خود نشان مى دادند.

در روایتى از قول حضرت على علیه السلام نقل شده است: پس از پایان نبرد، جبرئیل علیه السلام بر پیامبر صلّى الله علیه و آله نازل شده و آن حضرت را در مورد اسیران ـ که تعداد آنان هفتاد نفر بود ـ بین کشتن یا گرفتن فدیه مخیر کرد و به آنان گوشزد کرد که در صورت گرفتن فدیه، به همین تعداد اسیر، در جنگ آینده از شما کشته خواهند شد. اما مسلمانان با وجود ترجیح کشتن اسیران، شق دوم را پذیرفتند84 و این باعث شد تا در جنگ احد، شکست خورده و بیش از هفتاد شهید بدهند.

گفته شده است: آیه زیر به این تمایل مسلمانان به مال طلبى و دنیادوستى اشاره مى کند85: «ما کانَ لِنَبِی أَنْ یکونَ لَهُ أَسْرى حَتّى یثْخِنَ فِی الْأَرْضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللهُ یرِیدُ الاْخِرَةَ...»86؛ «یک پیامبر تا هنگامى که پاى او بر زمین محکم نشده، نمى تواند اسیر داشته باشد. اما شما کالاى دنیا را مى طلبید و خداوند آخرت را اراده کرده است...».

کمى تأمل و دقت در حوادث نیز نشان مى دهد که از نقطه نظر نظامى و آینده نگرى، به دلایل زیر کشتن اسیران به نفع سپاه اسلام بود:

یکم. در میان اسیران، تعدادى از بزرگان و سران قریش ـ که آتش بیار معرکه هاى ضد اسلامى بودند ـ وجود داشت که کشتن آنان، همانند قطع کردن سر افعى، باعث از بین رفتن توطئه ها علیه اسلام مى شد؛ در حالى که زنده گذاشتن آنان ـ با توجه به شکست ننگینى که متحمل شده بودند ـ آتش کینه را درونشان شعله ور مى ساخت! پیشرفت زمان و حوادث بعدى نیز نشان داد که تا چه حد کشتن آنان، به مصلحت اسلام بوده است.

دوم. کشتن آنان ضربه روحى سنگینى براى مشرکان و نیز هواداران قریش مى شد و بر عکس عظمت و شوکت اسلام و مسلمانان را به رخ همگان مى کشید و قبایلى همانند غطفان، هوازن و نیز قبایل یهود را از توطئه علیه اسلام باز مى داشت.

سوم. کشتن آنان براى همگان این حقیقت را هویدا مى ساخت که پیامبر صلّى الله علیه و آله در راه هدف خود، حتى از خون قوم خویش (قریش) نیز نخواهد گذشت و همین نکته رعب و وحشت را بر دیگر دشمنان اسلام مسلّط مى کرد.

چهارم. کشتن اسیران قریش این نکته را براى انصار هویدا مى ساخت که پیامبر صلّى الله علیه و آله هیچ گاه با قوم خود و احیانا به ضرر انصار، مصالحه و آنان را ترک نخواهد کرد و رابطه دینى را همیشه بر رابطه نسبى ترجیح خواهد داد. همین نکته کافى بود تا آنان را نسبت به وسوسه هایى که بعدها، تأثیراتى هر چند اندک در درون آنان باقى مى گذاشت، ریشه کن کند».87

اختلاف بر سر چگونگى تقسیم غنایم، آفت دیگر پیروزى سپاه اسلام بود. جمع آورى کنندگان غنایم آنان را از آن خود دانسته، در مقابل جنگجویان مسلمان مى گفتند: اگر ما نبودیم، شما نمى توانستید به جمع غنایم بپردازید و آنان که به نگهبانى از رسول خدا صلّى الله علیه و آله پرداخته بودند، نیز خود را سزاوارتر به غنایم مى دانستند. اما پیامبر صلّى الله علیه و آله به دستور خداوند توانست با تقسیم مساوى غنایم، این آفت را بزداید.88 از نکات جالب تقسیم آن حضرت، این بود که حتى براى کسانى که در مدینه مانده و در نبرد شرکت نکرده بودند ـ ولى نقشى در پشت جبهه ایفا کرده بودند (همانند جانشینان پیامبر صلّى الله علیه و آله در مدینه) ـ سهمى از غنایم قرار داد.89

2ـ3. عاقبت به شرّان
مطالعه تاریخ گاهى این حقیقت را عیان مى سازد که تنها ایمان در مرحله اى از مراحل زندگى، باعث رستگارى نمى شود؛ بلکه شرط اصلى حفظ و نگه دارى آن تا پایان زندگى است. جنگ بدر نیز یکى از بزنگاه هاى ظهور این حقیقت بود. در این جنگ در سپاه شرک، عده اى از مسلمانان مرتد حضور یافتند که عاقبت در حالت کفر، در این جنگ به هلاکت رسیدند. 

اینان در هنگام حضور پیامبر صلّى الله علیه و آله در مکه، به آن حضرت ایمان آورده و بر سختى ها استقامت ورزیده بودند؛ اما به همراه پیامبر صلّى الله علیه و آله مهاجرت نکردند و بالاخره تحت فشار خویشان خود، به کفر بازگشتند و با حالت کفر به جنگ مسلمانان آمدند و به هلاکت رسیدند.90 گفته شده است: آیه اى در قرآن نیز درباره سوء عاقبت آنها نازل شده است.91

هر آنچه باید درباره جنگ بدر بدانیم
 

عوامل شکست دشمن در جنگ بدر

نکات عبرت آموزى در اردوگاه دشمن وجود دارد که توجه به آنها، مى تواند تا حدى علل شکست آنان را تبیین کند. بعضى از این نکات چنین است:

یک. تکیه بر غیر خدا

یکى از اصلى ترین شعارهاى مشرکان قریش در مقابل مسلمانان چنین بود: «ان لنا العزّى و لا عزى لکم»92؛ «ما داراى بُت عزّى هستیم؛ در حالى که شما عزّى ندارید».

جالب آن است که آنان بُتى را که هیچ نفع و ضررى ایفا نمى کند، به عنوان افتخار خود بر مسلمانان مطرح مى کنند!! تکیه بر قدرت نظامى نیز ـ که بسیار فراتر از قدرت نظامى مسلمانان بود ـ یکى دیگر از مصادیق این عنوان به حساب مى آید.

مشرکان در حالى که با 950 جنگجو، صد اسب، هفتصد شتر و داراى سلاح هاى مختلف آن زمان بودند، از مکه خارج شده و ابوجهل (یکى از فرماندهان آنان) با اشاره به این قدرت عظیم مى گفت: آیا مسلمانان تصور مى کنند که با وجود این قدرت، بر ما پیروز خواهند شد؟93
 

دو. تکبّر

نمونه روشن تکبّر و خودپسندى مشرکان، هنگام خروج آنان از مکه دیده شد که قرآن به آن اشاره مى کند.94 مصداق بارز آن را در مى توان در شخصیت و منش ابوجهل مشاهده کرد؛ پیامبر صلّى الله علیه و آله به همین مناسبت، به او لقب «فرعون امت» و «رأس ائمة الکفر» (رئیس پیشوایان کفر) داده بود.95

وى با تکبّر تمام، پیشنهاد عدم جنگ پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله را رد کرده بود.96 او حتى هنگام مرگ نیز دست از غرور بر نداشت و بیشترین ناراحتى خود را این مى دانست که به دست شخصى گمنام ـ و در دیدگاه خود غیرشریف ـ به نام عبدالله بن مسعود کشته شده و آرزو کرد که اى کاش، او را شخصى قریشى یا لااقل از قبیله اى شریف مى کشت!!97

نوفل بن خویلد، از دیگر سران مشرکان نیز مصداق دیگر این تکبّر است که در بحبوحه نبرد، فریاد زد: اى قریشیان! امروز روز رفعت و بلند مرتبگى است.98 

مصداق دیگر این تکبر و تکیه بر تعصبات خشک جاهلى را مى توان در مبارزه طلبى سه تن از بزرگان مشرکان ـ به نام هاى شیبه، عُتبه و فرزندش ولید ـ دید. آنان وقتى به میدان آمدند، مبارز طلبیدند؛ در آغاز سه تن از انصار به مقابله با آنان رفتند؛ اما آنان با تکبر گفتند: «ما با اینها نمى جنگیم؛ بلکه با هم ردیفان (هم کفو) خود که از قبیله قریش باشند، مى جنگیم». به دنبال این خواسته، حضرت على علیه السلام، حمزه و عبیده به نبرد آنان رفتند و هر سه را به هلاکت رسانیدند.99

پی‌نوشت‌ها: 
1. طبقات ابن سعد، ج 2، ص 8. 
2. المغازى، ج 1، ص 39. 
3. چکیده تاریخ پیامبر اسلام صلّى الله علیه و آله، ص 78. 
4. المغازى، ج 1، ص 21. 
5. طبقات، ج 2، ص 15؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 45 و 46. 
6. تاریخ سیاسى اسلام، سیره رسول خدا صلّى الله علیه و آله، ص 435. 
7. المغازى، ج 1، ص 77 و 78. 
8. چکیده تاریخ پیامبر اسلام، ص 83، این آیات را از قرار زیر بر مى شمارد: آل عمران 3، آیات 12، 13، 123؛ نساء (4)، آیه 77 و 78؛ انفال، آیات 1 ـ 19 و 36 ـ 51 و 67 ـ 71؛ حج (22)، آیات 124 ـ 124 ـ 127. براى اطلاع از مفاد و تفسیر بعضى از آیات ر.ک: تاریخ سیاسى اسلام، سیره رسول خدا صلّى الله علیه و آله، صص 442ـ447. 
9. محمد 47، آیه 7. 
10. غافر 40، آیه 51. 
11. انفال 8، آیه 60. 
12. توبه 9، آیه 25 و 26؛ «لَقَدْ نَصَرَکمُ اللهُ فِى مَواطِنَ کثِیرَةٍ وَ یوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکمْ شَیئاً وَ ضاقَتْ عَلَیکمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کفَرُوا وَ ذلِک جَزاءُ الْکافِرِینَ». 
13. یس 36، آیه 82. 
14. انفال 8، آیه 9. 
15. همان، آیه 10. براى اطلاع بیشتر ر.ک: المیزان، ج 9، ص 21. 
16. آل عمران 3، آیات 123 ـ 126. 
17. المغازى، ج 1، ص 57؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج 2، ص 633. 
18. المغازى، ج 1، ص 21. 
19. پیشوایى، تاریخ اسلام، ص 227. 
20. انفال 8، آیه 10. 
21. المغازى، ج 2، ص 54. 
22. المیزان، ج 9، ص 22. 
23. انفال 8، آیه 10. 
24. المیزان، ج 9، ص 22؛ المغازى، ج 1، ص 54؛ طبقات، ج 2، ص 12. 
25. آل عمران 3، آیه 151. 
26. احزاب 33، آیه 26: «خداوند در دل هاى دشمنان رعب افکند و شما عده اى را مى کشتید و عده اى را اسیر گرفتید». 
27. حشر 59، آیه 2: «خداوند از راهى که آنان (دشمنان) گمان نمى بردند، بر آنان وارد شد و در دل هایشان رعب افکند». 
28. انفال 8، آیه 8: «به زودى در دل هاى کافران رُعب مى افکنم». 
29. همان، آیه 7. 
30. الارشاد، ص 66؛ بحارالانوار، ج 19، ص 279. 
31. الکامل فى التاریخ، ج 1، ص 531 و 621 ؛ المغازى، ج 1، ص 59. 
32. انفال 8، آیه 17: «شما آنان را نکشتید، بلکه این خداوند بود که آنان (مشرکان) را به قتل رسانید و اى پیامبر صلّى الله علیه و آله تو پرتاب نمى کردى هنگامى که پرتاب کردى بلکه این خداوند بود که پرتاب مى کرد». ر.ک: براى اطلاع بیشتر به المیزان، ج 9، ص 38. 
33. السیرة النبویه، ج 2، ص 606؛ الکامل، ج 1، ص 527؛ المغازى، ج 1، ص 24؛ طبقات، ج 2، ص 118؛ درباره پیامبر صلّى الله علیه و آله و حضرت على علیه السلام منابع اتفاق نظر دارند، اما درباره نفر سوّم بین منابع اختلاف است و او را ابولبابه، زید و مرثد بن ابى مرثد ذکر کرده اند. 
34. المغازى، ج 1، ص 27؛ طبقات، ج 2، ص 8. 
35. طبقات، ج 2، ص 21. 
36. همان. 
37. السیرة النبویه، ج 2، ص 614؛ طبقات، ج 2، ص 11؛ المغازى، ج 1، ص 48. 
38. المغازى، ج 1، ص 53. 
39. همان، ج 1، ص 53. 
40. همان. 
41. همان، ص 56. 
42. همان. 
43. طبقات، ج 2، ص 11. 
44. السیرة النبویة، ابن هشام، ج 2، ص 634. 
45. تاریخ سیاسى اسلام، سیره رسول خدا صلّى الله علیه و آله، ص 432. 
46. همان، ص 429. 
47. المغازى، ج 1، ص 56. 
48. طبقات، ج 2، ص 13. 
49. المغازى، ج 2، ص 61. 
50. همان، ج 2، ص 65. 
51. طبقات، ج 2، ص 22. 
52. الارشاد، ج 2، ص 64 و 65، در این منبع نام تمام 35 نفر ذکر شده است. 
53. طبقات، ج 2، ص 20. 
54. المغازى، ج 1، ص 47. 
55. ابن هشام، السیرة النبویه، ج 2، ص 626. 
56. همان، ج 2، ص 629. 
57. الکامل، ج 1، ص 536. 
58. طبقات، ج 2، ص 16. 
59. تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 46. 
60. طبقات، ج 2، ص 19 و 23. 
61. نوح 71، آیات 10ـ12: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکمْ إِنَّهُ کانَ غَفّاراً یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً وَ یمْدِدْکمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یجْعَلْ لَکمْ جَنّاتٍ وَ یجْعَلْ لَکمْ أَنْهاراً». 
62. همان، آیه 27. 
63. هود 11، آیه 102 و 117؛ کهف 18، آیه 59؛ قصص (28)، آیه 59. 
64. اعراف 7، آیه 96. 
65. انفال 8، آیه 53 و به همین مضمون: رعد (13)، آیه 11. 
66. هود 11، آیه 112: «به همراه کسانى که با تو به سوى خداوند بازگشته اند، استقامت کن». 
67. شورى 42، آیه 15. 
68. المیزان، ج 11، ص 66 به نقل از: مجمع البیان. 
69. انفال 8، آیه 66: «یا أَیهَا النَّبِی حَرِّضِ الْمُؤمِنِینَ عَلَى الْقِتالِ إِنْ یکنْ مِنْکمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یغْلِبُوا مِائَتَینِ وَ إِنْ یکنْ مِنْکمْ مِائَةٌ یغْلِبُوا أَلْفاً مِنَ الَّذِینَ کفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یفْقَهُونَ». 
70. طبقات، ج 2، ص 11. 
71. همان. 
72. المغازى، ج 1، ص 21: نام این افراد را چنین ذکر کرده است: عبدالله بن عمر، اسامة بن زید، رامغ بن خدیج، براد بن عازب، اسید بن ظهیر، زید بن ارقم و زید بن ثابت. 
73. همان. 
74. السیرة النبویة، ج 2، ص 646. 
75. المغازى، ج 1، ص 112. 
76. همان، ص 70. 
77. السیرة النبویة، ج 2، ص 620. 
78. المغازى، ج 1، ص 48 و 49. 
79. همان. 
80. همان، ص 49. 
81. السیرة النبویة، ج 2، ص 653. 
82. همان، ص 645. 
83. المغازى، ج 1، ص 47 و 48. 
84. المغازى، ج 1، ص 107. 
85. الصحیح من سیرة النبى صلّى الله علیه و آله، ج 5، ص 108. 
86. انفال 8، آیه 67. 
87. ر.ک: الصحیح من سیرة النبى صلّى الله علیه و آله، ج 5، ص 116 و 117. 
88. الکامل، ج 1، ص 535؛ المغازى، ج 1، ص 99. 
89. المغازى، ج 1، ص 101؛ الکامل، ج 1، ص 539. 
90. همان، ج 2، ص 641. 
91. همان، این آیه که آیه 97 سوره «نسا» مى باشد چنین است: «إِنَّ الَّذِینَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِکةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِیمَ کنْتُمْ قالُوا کنّا مُسْتَضْعَفِینَ فِى الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکنْ أَرْضُ اللهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِک مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً». براى اطلاع بیشتر ر.ک: المیزان، ج 5، ص 55. 
92. تاریخ سیاسى اسلام، رسول خدا صلّى الله علیه و آله، ص 432. 
93. المغازى، ج 1، ص 39. 
94. همان، آیه قرآن، آیه 47 سوره انفال مى باشد که در آن آمده است: «وَ لا تَکونُوا کالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَ رِئاءَ النّاسِ وَ یصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ وَ اللهُ بِما یعْمَلُونَ مُحِیطٌ». 
95. المغازى، ج 1، ص 91. 
96. همان، ص 61. 
97. همان، ص 90. 
98. همان، ص 91. 
99. السیرة النبویه، ج 2، ص 625. 

منبع:
پرسش ها و پاسخ هاى برگزیده ویژه ماه مبارک رمضان، گروه محققان، دفتر نشر معارف، چاپ دهم، پاییز 89.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
تظاهرات دانشجویان مقابل سفارت اسرائیل در آتن
play_arrow
تظاهرات دانشجویان مقابل سفارت اسرائیل در آتن
نجات یک خانم بعد از چهار روز گیر کردن بین ۲ دیوار
play_arrow
نجات یک خانم بعد از چهار روز گیر کردن بین ۲ دیوار
ماجرای پیشنهاد نجومی به وحید شمسایی برای تبلیغ برنج!
play_arrow
ماجرای پیشنهاد نجومی به وحید شمسایی برای تبلیغ برنج!
منوی عجیب رستوران وحید شمسایی؛ چه غذایی در منو نیست؟
play_arrow
منوی عجیب رستوران وحید شمسایی؛ چه غذایی در منو نیست؟
مرحوم صابری (گل آقا)؛ نمونه طنزپرداز متعهد
play_arrow
مرحوم صابری (گل آقا)؛ نمونه طنزپرداز متعهد
نماهنگ/ تو را است معجزه در کف... عصا بیفکن!
play_arrow
نماهنگ/ تو را است معجزه در کف... عصا بیفکن!
گفت‌وگو | آحاد مردم در حوزه نظارت، تولید و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت
play_arrow
گفت‌وگو | آحاد مردم در حوزه نظارت، تولید و مدیریت اقتصادی مشارکت خواهند داشت
گفت‌وگو | تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی کشور در راستای جهش تولید خواهد بود
play_arrow
گفت‌وگو | تأمین مالی بنگاه‌های اقتصادی کشور در راستای جهش تولید خواهد بود
حمله به اسرائیل با کدامیک از جنگ افزارهای ایرانی انجام شد؟
play_arrow
حمله به اسرائیل با کدامیک از جنگ افزارهای ایرانی انجام شد؟
روایت جالب شمسایی از روز پاسخ ایران به اسرائیل
play_arrow
روایت جالب شمسایی از روز پاسخ ایران به اسرائیل
نحوه برخورد صحیح با همسر در جمع چگونه است؟
نحوه برخورد صحیح با همسر در جمع چگونه است؟
غیرت چیست؟ اقسام غیرت کدامند؟ علل بی غیرتی چیست؟
غیرت چیست؟ اقسام غیرت کدامند؟ علل بی غیرتی چیست؟
جایگاه تعلیم در اسلام و برخی اصول آن
جایگاه تعلیم در اسلام و برخی اصول آن
تاثیر پماد آنتی هموروئید بر درمان بواسیر داخلی و خارجی چیست؟
تاثیر پماد آنتی هموروئید بر درمان بواسیر داخلی و خارجی چیست؟
حمله با گاز فلفل به دانشجویان معترض آمریکا
play_arrow
حمله با گاز فلفل به دانشجویان معترض آمریکا