مقدمه
مقایسه کردن خود با دیگران به نوعی آفت انسان به شمار می آید. در طول تاریخ بشریت مقایسه کردن همواره وجود داشته است و انسان ها بسته به شرایطی که در آن قرار دارند، خود را با دیگران مقایسه می کنند.این تفکر و مقایسه هیچ سودی برای انسان ندارد و باعث سرخوردگی و عدم پیشرفت او خواهد شد. از طرفی آرامش درونی را به هم می ریزد و اجازه نمی دهد از داشته ها و زندگی خود لذت ببریم. این ویژگی اخلاقی ریشه هایی در زندگی ما دارد که می توانیم آن ها را بشناسیم. همچنین راهکارهایی برای کاهش آن وجود دارد که در این مقاله به تمامی این موارد اشاره خواهیم کرد.
مقایسه صعودى (مقایسه کردن خود با افراد فرادست در مادّیات)، پیامدهایى دارد که به طور مستقیم، بر سطح رضایت از زندگى تأثیر مى گذارد.
این پیامدها عبارت اند از:
1. اندوه
مقایسه صعودى، شادى را از دل ها مى رباید و لبخند را از لب ها مى زداید.امام باقر علیه السلام مى فرماید:
هرکس به آنچه در دست دیگران است، چشم بدوزد، اندوه او طولانى مى گردد و خشم او آرام نمى گیرد.14
در این حدیث، به «طولانى شدن» حزن اشاره شده است. در حدیث دیگرى، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به «شدت» حزن پرداخته، مى فرماید:
کسى که به آنچه در دست دیگران است، چشم بیندازد، اندوهش فراوان مى شود و خشم او آرام نمى گیرد.15
2. حسرت
کسى که مقایسه صعودى کند، فهرست بلندى از نداشته ها را براى خود تهیه مى کند و به خاطر آنچه ندارد، پیوسته افسوس مى خورد و کسى که پیوسته چنین باشد، همانند کسى است که مى خواهد جان دهد.روزى جبرئیل علیه السلام بر پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نازل شد و گفت: اى پیامبر خدا، خداوند متعال بر تو سلام مى فرستد و مى گوید: بخوان:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِیمِ. «وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَ جًا مِّنْهُمْ»...16
به نام خداوند بخشایشگر مهربان. و چشمان خود را مدوز به آنچه گروه هایى از آنان را از آن بهره مند ساختیم».
پس از نزول این آیه شریف، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به کسى گفتند این پیام را به گوش مردم برساند که:
هر کس با ادب الهى تربیت نشود، از حسرت خوردن بر دنیا، نفَسَش به شماره مى افتد.17
مقایسه صعودى، آن قدر زندگى را بر انسان سخت مى کند که گویى انسان در حال جان کندن است و در این شرایط نمى توان زندگى آرام و لذّت بخشى را انتظار داشت.
3. ناسپاسى و بى تابى
ناسپاسى مربوط به نعمت هاست و بى تابى، مربوط به سختى ها. انسان موفّق، کسى است که از سویى از آنچه دارد، آگاه بوده، نسبت به آن، شاکر باشد و از سوى دیگر، نسبت به سختى ها بردبار بوده، از بى تابى کردن بپرهیزد.کسى که شاکر نیست، از آنچه دارد، بى خبر است و یا آنچه را دارد، نعمت نمى داند و لذا از آن، لذّت نمى برد و کسى هم که بردبار نیست، سختى ها را تحمّل نمى کند و بى تاب مى گردد و همین، مشکل او را افزایش مى دهد و در مجموع، نبودِ سپاسگزارى و بردبارى، موجب نارضایتى از زندگى مى گردد.
ناسپاسى و بى تابى نیز ریشه در مقایسه صعودى دارند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرماید:
کسى که... در دنیاى خود به کسى که بالاتر از اوست نگاه کند و نسبت به آنچه ندارد افسوس خورد، خداوند، نه او را شاکر مى نویسد و نه بردبار.18
مقایسه افزاینده
مقایسه نزولى (مقایسه کردن خود با افراد پایین تر در مادّیات)، یکى از عوامل افزایش شادکامى و رضامندى است. به همین جهت، یکى از توصیه هاى دین به پیروان خود، استفاده از مقایسه نزولى است.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله وقتى مى خواهد کسى همانند ابوذر را تربیت کند، به او توصیه مى کند که از مقایسه صعودى پرهیز کرده، از مقایسه نزولى استفاده نماید.
او خود در این باره مى فرماید:
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مرا به هفت چیز سفارش کرد: این که نگاه کنم به کسى که پایین تر از من است و ننگرم به کسى که بالاتر از من است....19اگر انسان، خود را با زندگى هاى بهتر مقایسه کند، دچار تلخ کامى و احساس ناکامى مى گردد و از زندگى خود لذّت نمى برد.
اگر چنین اتفاقى افتاد، یکى از بهترین مقابله ها استفاده از مقایسه نزولى است. این روش، از آموزه هاى اولیاى دین است.
امام باقر علیه السلام در این باره مى فرماید:
بپرهیز از این که نگاه کنى به کسى که برتر از توست... پس اگر از این کار (نگاه به بالادست)، چیزى بر تو وارد شد، به یاد آور زندگى پیامبر خدا صلى الله علیه و آله را که غذایش از جو و شیرینى اش خرما و هیزمش شاخه هاى خشک شده نخل بود، هرگاه یافت مى شد.20گاهى انسان، تصوّر مى کند بد بودن وضع زندگى به خاطر پشت کردن خدا به انسان بوده، نشانه نگون بختى است. بررسى زندگى افرادى همچون پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و دیگر اولیاى دین، این تصوّر باطل را مى زداید؛ چون انسان مى بیند کسانى هم که برترین انسان ها بوده اند، از زندگى هاى معمولى و بلکه سخت، برخوردار بوده اند و بدین سان، آرام مى گیرد و از آن احساس ناخوشایند و آن تصوّر نادرست، دور مى گردد.
همچنین پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید:
هرگاه یکى از شما به کسى نگاه کرد که در مال و جمال از او برتر است، به آنچه پایین تر از اوست نگاه کند.21نکته جالبى که در این حدیث وجود دارد، این است که همیشه مقایسه کردن در مال و ثروت نیست؛ گاهى ممکن است که انسان در جمال و زیبایى، دست به مقایسه بزند. این مسئله، در میان جوانان و بویژه در میان دختران، بیشتر مشاهده مى شود. مقایسه کردن خود با کسانى که زیباترند، موجب غمگینى و رنجورى مى شود. این نیز یک مقایسه صعودى است. در چنین مواردى با استفاده از مقایسه نزولى مى توان این احساس ناخوشایند را از خود دور ساخت.
همچنین ممکن است مقایسه صعودى در جمال، در یک زندگى خانوادگى شکل گیرد و کسى همسر خود را با همسر زیباترى (چه مرد باشد و چه زن) مقایسه کند. این مقایسه (که مى تواند در اثر دیدن خودِ فرد یا تصویر او شکل گیرد)، داورى مقایسه کننده را تحت تأثیر قرار داده، ادراک او را تغییر مى دهد. تحقیقات، نشان داده اند که اگر کسى قبل از داورى و ارزیابى درباره کسى، فرد یا افراد جذاب تر و زیباترى را دیده باشد، فرد مورد نظر، با جذّابیت و زیبایى کمترى در نظر او ارزیابى مى شود.22
همچنین تحقیق دیگرى ثابت کرده است که مردان، هنگامى که عکس هاى زنان بسیار زیبا را مى بینند، همسران مورد علاقه خود را با جذابیت کمترى ارزیابى مى کنند.23
بنابراین، مقایسه صعودى، هم مى تواند در بُعد مالى باشد و هم در بعد زیبایى. در هر صورت، براى کاستن از اثرات منفى آن، مى توان از مقایسه نزولى استفاده کرد.
کارکرد روانى مقایسه نزولى
مقایسه نزولى، توهّم زا نیست؛ بلکه نقاط مثبت و امیدوارکننده زندگى را که زیر سایه سیاه مقایسه صعودى از دیده ها پنهان شده است، آشکار مى کند. مقایسه نزولى، از آن دست آموزه هایى نیست که مى گوید: «به خود تلقین کن که وضع خوبى دارى و از بهترین زندگى ها برخوردارى و در بهترین مکان ها ساکن هستى و بهترین شغل و همسر را دارى و...».اینها توهّم خوشى است. آموزه دین، نه مقایسه صعودى ناامید کننده را مى پذیرد و نه تلقین هاى توهّم زا را. آموزه دین، مبتنى بر درک واقعیت ها و شناخت نقاط مثبت موجود است، نه توهّم وجود آنها. پرورش یافته دین، نه با ناامیدى زندگى مى کند و نه با تخیل و توهم؛ بلکه با واقعیت ها زندگى مى کند و به آنچه دارد مى اندیشد.
هنر مقایسه نزولى، این است که نقاط مثبت و امیدوارکننده زندگى را آشکار مى سازد و در برابر دید فرد قرار مى دهد.
این، کارکرد روانى مقایسه نزولى است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در این باره مى فرماید:
به کسى که پایین تر از شماست، بنگرید و به آن که بالاتر از شماست، نگاه نکنید؛ که این کار، براى آن که نعمت هاى خدا را ناچیز نشمرید، بهتر است.24انسان متعادل، با کمال شهامت مى پذیرد که ممکن است دیگران چیزهایى داشته باشند که او ندارد؛ ولى در عین حال، او چیزهاى بسیارى نیز دارد که دیگران ندارند و انسان مى تواند به آنها دل خوش کند و امیدوارانه زندگى کند. نادیده گرفتن داشته ها و ناچیز شمردن آنها هنر نیست؛ هنر، آن است که انسان حتّى با کوچک ترین امکانات، از روحیه اى قوى و بانشاط برخوردار باشد.
پیامدهاى مقایسه نزولى
1. سپاسگزارى
سپاسگزارى، متوقّف بر نعمت شناسى است و مقایسه نزولى، چون نعمت ها را آشکار مى سازد، موجب سپاسگزارى مى گردد. به همین جهت، امام على علیه السلام مى فرماید:به کسانى که بر آنها برترى داده شده اى، بسیار نگاه کن که این، از دروازه هاى شکر است.25
مقایسه نزولى را به کار ببندید تا آنچه را دارید، بیابید و از آن، خرسند گردید و شکر آن را به جاى آورید. گاهى نعمت هاى فراوانى در درون زندگى ما و در کنار ما هستند، ولى ما احساس بدبختى مى کنیم؛ چون از وجود آنها خبر نداریم.
بیایید این نعمت هاى ناپیدا را بیابیم.
2. افزونى نعمت
انسان، خواستار افزایش بهره مندى است و تمایل دارد که زندگى خود را توسعه دهد. در این راه، یکى از اولین کارهایى که صورت مى گیرد، نارضایتى از وضع موجود و ناسپاسى نسبت به آن است. این در حالى است که کتاب «قانون زندگى»، راه افزایش نعمت را سپاسگزارى از نعمت هاى موجود مى داند.خداوند متعال در قرآن کریم مى فرماید:
«لَئِن شَکرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکمْ وَلَـلـءِن کفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِیدٌ.26
اگر سپاسگزار باشید، حتما بر شما مى افزاییم و اگر ناسپاسى کنید، حقیقتا عذاب من شدید است».
پس باید سپاسگزار بود و سپاسگزارى، متوقف بر مقایسه نزولى است. بنابراین، براى افزایش بهره مندى باید از مقایسه نزولى استفاده کرد. بر همین اساس، امام على علیه السلام مى فرماید:
و به کسى که پایین دست توست نگاه کن، تا سپاسگزار نعمت هاى خدا باشى و شایسته افزایش او گردى و ساکن جود او شوى.27
3. قناعت کردن
قناعت یعنى راضى بودن به آن چه هست. کسى مى تواند قانع باشد که با آنچه موجود است راضى باشد و هنگامى انسان از چیزى راضى مى شود که آن را «کافى» بداند. مقایسه صعودى است. مقایسه صعودى، احساس ناکافى بودن را به همراه مى آورد؛ چون موجب ناچیز شمارى داشته ها مى گردد.اما مقایسه نزولى، منجر به احساس کافى بودن مى شود؛ چون داشته هاى زندگى را نمایان مى سازد. نمى گوییم مقایسه نزولى موجب مى شود که انسان تصوّر کند بالاترین روزى ها را دارد؛ بلکه مقایسه نزولى، این احساس را به وجود مى آورد که با همین مقدار هم مى توان زندگى کرد؛ چون دیگرانى را دیده که در وضع سخت ترى زندگى مى کنند.
و بدین سان، قناعت شکل مى گیرد. قناعت یعنى بسنده کردن به آنچه هست و راه رسیدن به آن، مقایسه نزولى است.
امام صادق علیه السلام به حمران فرمود:
اى حُمران! نگاه کن به کسى که در زندگى، از تو پایین تر است، و به کسى که در زندگى، از تو بالاتر است، ننگر. که این کار [مقایسه نزولى] تو را نسبت به آنچه برایت تقسیم شده، قانع تر مى سازد و بهتر، تو را شایسته زیادت پروردگارت مى کند.284. افزایش آستانه بردبارى
وقتى انسان، زندگى هاى پایین تر را ببیند، از یک سو به آنچه دارد آگاهى مى یابد و به سپاس و ستایش خدا مى پردازد و از سوى دیگر، متوجّه مى شود زندگى او آن قدر هم سخت و غیر قابل تحمّل نیست. بدین ترتیب، ناراحتى او کاهش مى یابد، تنیدگى و فشار روانى او به حداقل مى رسد و توان تحمّل و بردبارى او افزایش مى یابد.پیامبر خدا صلى الله علیه و آله درباره این حقیقت مى فرماید:
کسى که... در دنیاى خود به پایین تر از خود نگاه کند و خدا را به خاطر برترى هایى که به او داده، ستایش کند، خداوند، او را سپاسگزار و بردبار مى نویسد.29توان تحمّل نداشتن، همیشه به دلیل بزرگى سختى نیست؛ بلکه به دلیل بزرگ شمارى آن است. مقایسه صعودى، در اندازه سختى زندگى، اغراق کرده، آن را بیش از اندازه واقعى اش نشان مى دهد؛ اما مقایسه نزولى، آن را تعدیل کرده، به اندازه خودش و یا حتّى کوچک تر از آنچه هست، کاهش مى دهد. این کار، موازنه را به نفع صبر و بردبارى تغییر مى دهد و بدین وسیله، امکان تحمّل را افزایش مى دهد.
سخت نگیرید
بخش بسیارى از سخت شدن زندگى، مربوط به «سخت گیرى» ماست، نه وجود مشکلات. گاهى وقت ها آن قدر زندگى را سخت مى گیریم که غیر قابل تحمّل جلوه مى کند و حال آن که واقعیت، چیز دیگرى است. زندگى، آن قدر هم که مى پنداریم، سخت و دشوار نیست.همیشه واقعیت، تحمّل پذیر است؛ اغراق کردن ما است که شدت درجه دشوارى را بالا مى برد. بنابراین، یکى از کلیدهاى رضایت از زندگى، «راحت گرفتن زندگى» است. راحتى زندگى را باید در خودمان جستجو کنیم. همواره، راحتى زندگى به عوامل بیرونى نیست؛ این یک اصل است. زندگى را راحت بگیرید تا راحتْ زندگى کنید.
امام کاظم علیه السلام در این باره مى فرماید:
دنیا را ناچیز بشمرید و آن را راحت بگیرید؛ چرا که به یقین، هیچ مردمى، آن را راحت نگرفتند، مگر آن که خداوند، زندگى را بر آنان گوارا نمود.30
در این حدیث، نخست به دو نکته اساسى اشاره شده:
یکى «ناچیز شمردن» دنیا و دیگرى «راحت گرفتن» آن. اهمیت دادن بیش از اندازه به دنیا، مقدمه سخت گرفتن آن است. اگر دنیا را متاع بزرگ و حظّ عظیم بدانیم، کمى ها و کاستى هاى آن، دردآور و غیر قابل تحمّل خواهد شد؛ اما اگر دنیا را همان گونه که هست، ناچیز و پست بدانیم، از کاستى هاى آن، نالان و رنجور نمى شویم. متون فراوانى که به تبیین ناچیز بودن دنیا پرداخته اند، همین مأموریت را داشته اند.و نکته دوم حدیث، این است که:
راحت گرفتن زندگى، عامل مهمى در راحتى زندگى هاست. کسى که نتواند زندگى را راحت بگیرد، لذّتى از زندگى نخواهد برد، هر چند از امکانات خوبى برخوردار باشد. حتّى مى توان گفت: او فقط زنده است، زندگى نمى کند.امام صادق علیه السلام پنج چیز را برمى شمرد که در آسایش زندگى، تأثیر مهم دارد و بدون آنها عیش انسان، ناقص مى گردد. چهار ویژگى اوّل، عبارت اند از: سلامتى، امنیت، روزى وسیع و مونس موافق (همسر صالح، فرزند صالح و همنشین صالح).
وقتى حضرت به ویژگى پنجم مى رسد، مى فرماید: «این ویژگى، دیگر ویژگى ها را پوشش مى دهد و آن، راحت گرفتن زندگى است».31
هوس هاى زندگى، از آزارهاى بزرگ زندگى اند. ما براى این که زندگى بهترى داشته باشیم، هوس ها و آرزوهاى زیادى در سر مى پرورانیم؛ اما غافل از این که هوس هاى زندگى، قربانگاه هاى آسایش و آرامش زندگى اند. هرچه هوس هاى زندگى گسترش یابد، تنیدگى و رنج زندگى نیز افزایش مى یابد.
امام على علیه السلام مى فرماید:
زندگى را جستجو کردم و آن را جز در ترک کردن هوس ندیدم. پس هوس را ترک کنید تا زندگى تان لذّت بخش گردد.32بنابراین، براى رسیدن به یک زندگى لذّت بخش باید دنیا را ناچیز شمرد و زندگى را راحت گرفت. زندگى را راحت بگیرید تا راحت زندگى کنید. مطمئن باشید همه چیز به دست خود شماست.
جمع بندی و نتیجه گیری
یکى از نیازهاى زندگى موفق، برخوردارى از «هنر رضایت از زندگى» است. کسى که از زندگى خود رضایت نداشته باشد، امکان موفقیت در هیچ سطحى از زندگى دنیوى و اخروى را ندارد. خوش بختانه و البته بر خلاف تصور موجود، دین، «رضایت از زندگى» را به رسمیت شناخته و براى تأمین آن، آموزه هاى فراوانى دارد که یا دیده نشده اند و یا به درستى فهم نشده اند.به جهت جایگاه مهمى که مهارت «رضامندى از زندگى» در رسیدن به تکامل معنوى دارد، اولیاى دین، آموزه هاى فراوانى در این زمینه به پیروان خود آموخته اند.
در بخش اول این نوشتار، به تبیین باورهایى چون:
بستر کامیابی در زندگی، شناخت واقعیت دنیا، معنای زندگی و روزی زندگی پرداختیم و در ادامه مباحث مطرح شده، در این بخش، به تبیین سایر باورها از جمله: آرزوهای زندگی، مقایسه در زندگی و راحت گرفتن زندگی که نقش مهمّى در رضامندى از زندگی و شادکامى انسان ها دارند نیز پردازیم.
14. تفسیر القمى، ج2، ص66؛ الزهد، ابن مبارک، ص47.
15. الکافى، ج2، ص315؛ تفسیر القمى، ج1، ص381.
16. سوره طه، آیه 131.
17. بحار الأنوار، ج71، ص348؛ فقه الرضا، ص364.
18. کنز العمّال، ج3، ص255، ح6423.
19. الخصال، ج2، ص345؛ المحاسن، ج1، ص11.
20. الکافى، ج2، ص137؛ مشکاة الأنوار، ص130.
21. صحیح البخارى، ج7، ص187؛ ر. ک: أعلام الدین، ص233.
22. این تحقیق، توسط کنریک در سال 1993م، انجام شده است ر. ک: روان شناسى اجتماعى با نگرش به منابع اسلام، ص253.
23. این تحقیق نیز توسط کنریک و همکاران او در سال 1980 م، انجام شده است ر. ک: همان جا.
24. صحیح مسلم، ج8، ص213؛ روضة الواعظین، ج2، ص454.
25. نهج البلاغه، نامه 69؛ غررالحکم، ح6158.
26. سوره ابراهیم، آیه 7.
27. مستدرک الوسائل، ج8، ص337.
28. الکافى، ج8، ص244؛ تحف العقول، ص360؛ علل الشرائع، ج2، ص559.
29. سنن الترمذى، ج4، ص74.
30. أعلام الدین، ص280.
31. الخصال، ج1، ص284؛ مکارم الأخلاق، ج1، ص437.
32. جامع الأخبار، ص123.
منبع: هنر رضایت از زندگى، عباس پسندیده، انتشارات: دفتر نشر معارف، چاپ نهم، پاییز 1390، صص 64-43.