خرو ، بهشت گمشده ي خراسان

شهرخرو در فاصله ي 25 كيلومتري شمال شرقي شهرستان نيشابور و در دامنه جنوبي رشته كوه هاي بينالود در ميان دره اي بزرگ و سرسبز قرار گرفته است . اين شهر در طول جغرافيايي 5817 تا 5930 و در عرض جغرافيايي 3540 تا 3639 واقع شده است. بلندترين نقطه آن ارتفاعات شيرباد در حدود 3200 متر در رشته كوه بينالود مي باشد.
دوشنبه، 10 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خرو ، بهشت گمشده ي خراسان

خرو ، بهشت گمشده ي خراسان
خرو ، بهشت گمشده ي خراسان


 





 

شهرخرو در فاصله ي 25 كيلومتري شمال شرقي شهرستان نيشابور و در دامنه جنوبي رشته كوه هاي بينالود در ميان دره اي بزرگ و سرسبز قرار گرفته است . اين شهر در طول جغرافيايي 5817 تا 5930 و در عرض جغرافيايي 3540 تا 3639 واقع شده است. بلندترين نقطه آن ارتفاعات شيرباد در حدود 3200 متر در رشته كوه بينالود مي باشد.
 

وجه تسميه و پيشينه تاريخي
 

خرو را به اصطلاحي كه از ديرباز در جملات اساطيري و ادبي و در زبان فارسي كهن مرسوم شده است ، مي توان از دو شاخه كاملاً متفاوت به معناي آن پرداخت. اول آنكه با جستجو در ادبيات كهن فارسي معني كلمه يا اصطلاح خرو ، چنين است : شرقي ترين سرزميني است كه زير آماج اولين اشعه هاي خورشيد قرار مي گيرد و يا سرزميني كه نور خورشيد سحرگاهان ابتدا آنجا را روشن مي نموده است و اين نشان از گود بودن آن منطقه نيز مي باشد. اطلاق اين كلمه در اصل به شرقي ترين سرزمين ها گفته مي شده است . حتي كلمه خراسان امروزي نيز زمينه اي از اين اصطلاح مي باشد ، زيرا ابتداي كلمه خراسان همان اصطلاح خور يا خوراسان يعني محل برآمدن آفتاب بوده است ، كه امروزه با تداول لهجه هاي زبان فارسي و تغيير زبان پارسي قديم و فارسي امروزي اين اصطلاح به كلمه خراسان بدل گشته است . دوم آنكه كلمه خرو را در اصل از شاخه ي ديگر يك كلمه كامل ريشه دار و معني دار از زبان زردشتي مي دانند كه به مروز زمان حرف يا حروفي از ابتدا يا انتهاي آن حذف شده است . زيرا صحت اين اصل را مي توان در تاريخ و تمدن خرو كه تا امروز دست نخورده باقي مانده است جستجو كرد و صدق اين مورد را مي توان با نام بردن از منطقه اي به نام «آتشگاه» و قناتي به همين نام نيز بازگو كرد. كلمه عليا نيز همان طوري كه مي دانيم نشان از بالا بردن دارد و كلمه سفلي به معني پايين مي باشد.
قدمت شهر خرو به قبل از حمله مغول بر مي گردد. اثبات اين ادعا را در كتاب معروف «نيشابور شهر فيروزه» اثر مرحوم استاد فريدون گرايلي مي توان مشاهده كرد كه در سطري از خرو بدين مضمون ياد كرده است كه :« مغولان براي رسيدن به نيشابور از تنگه ي خرو گذشتند.» و با آنكه نيشابور در زمان حمله مغول ها از شهرهاي مذهبي و علمي و بزرگ تاريخ اسلام و جهان بوده است خرو نيزمنطقه اي مستقل و ماندگار بود. قدمت و پيشينه شهر خرو و عظمت و تقدس بس عظيم آن در ميان شيوخ و صوفيه آن زمان زبانزد بود. همچنين اين شهر عالمان و مفسران نامداري همچون ابوسعيد خرقي(در قرن چهارم) و ابوبكرخرقي(قرن پنجم) را در دامان خويش پرورانده است.
چنانكه از روايات معتبر بر مي آيد در زمان هاي خيلي دور ، خرو زير نظر يك حكومت مستقل اداره مي شد و به مانند يك قلعه بود كه جمعيت آن در محلي كه امروزه آنجا را «تيغ سفيد» مي نامند ساكن بودند و اين قلعه داراي دروازه اي بود كه در آن پاسداران به نوبت پاس مي دادند و هيچ غريبه اي حق ورود به آنجا را نداشت.

اقتصاد و كشاورزي
 

اكثر اهالي خرو عليا به كار باغداري و كشاورزي اشتغال دارند و محصولات سيب ، انگور ، گلابي ، به ، گردو ، گيلاس ، آلبالو و مهم تر از همه آلو بخاراي آن كه شهرت جهاني دارد و همه ساله بيش از 5000 تن آلو از اين شهر به بازارهاي داخلي و خارجي عرضه مي گردد . خواص دارويي بي شماري براي آلو خشك عنوان شده كه از آن جمله ابوعلي سينا از آن به عنوان مسكن حرارت و رفع تشنگي ، براي تب هاي حاره و سرگيجه و نيز براي سردي و غيره ياد كرده است . آلو بخارا كرم كش بوده و براي دماغ و اعصاب و معده ، درمان روماتيسم و تصلب شرايين و ورم كليه مفيد و دافع صفرا بوده و خون را صاف مي كند. گردو و كشمش اين منطقه در نوع خود بي نظير است . علاوه بر كشاورزي مردمان اين خطه به پرورش زنبورعسل و چند گاهي است كه به پرورش كرم ابريشم نيز پرداخته اند.
هنرهاي دستي كه شامل قالي بافي مي باشد ، هنوز هم در ميان مردمان اين مجل جاري است و نيز گليم بافي به اصطلاح «فردبافي» درگذشته ي اين مردم به چشم مي خورد كه هر دوي اين هنرها كم كم رو به فراموشي مي گذارد.
پرورش دام با سنت خاص خويش هنوز هم در دامنه هاي سرسبز بينالود ادامه دارد.

آداب و رسوم
 

شهر خرو با مردم اصيل خويش داراي آداب و فرهنگي خاص مي باشد . در آخرين شب بهمن ماه چوپان ها و جوانان ديار خرو به مدت سه شبانه روز در تپه ماهورهاي اطراف خرو مشعل هايي را شبانه آتش مي زنند و به دور سر خويش مي چرخانند و بنا به سنت قديم به اصطلاح «چله بجست» مي نامند . در مراحل چله بجست لباس هاي كهنه زمستان را با سيمي گلوله كرده و آتش مي زنند و سر بلند سيم را در دست گرفته و شعله را دور سر خويش مي چرخانند و با آواي بلند مي خوانند:

 

چله بجست بهار اومد
سبزه و گل عذار اومد

چله بجست سياهي رفت
سپيده پايدار اومد

و اين عمل نشان از نوپوشي و شادي نوروز است .
در ايام تاسوعا و عاشوراي حسيني و همچنين در روز سوم مصادف با سيزدهم محرم مسافت زيادي را از خود شهر خرو تا منطقه اي موسوم به «نخدران» كه در ضلع شمال شرقي حاجي قره قرار دارد طي مي كند و در آنجا به اجراي تعزيه و عزاداري مي پردازند.
 

آثار باستاني و جاذبه هاي گردشگري
 

چشمه علي با بقعه اي تاريخي : در فاصله 4 كيلومتري شمال خرو عليا در كنار رودخانه اي بزرگ شهر قرار دارد.
آبشار معروف شاه شاب: در ميان رودخانه ي كوچك خرو در فاصله 9 كيلومتري از بلندترين و زيباترين آبشارهاي خراسان بزرگ مي باشد.
پارك كوهستاني حاج قره: در حاشيه ي جنوبي محله عليا و حدفاصل محله سفلي در منطقه اي مرتفع و مشرف به باغات ميوه شكل گرفته است .
رباط شاه عباسي : با قدمتي چند صد ساله و به جا مانده از دوران صفويه در انتهاي رودخانه ي بزرگ شهر خرو در سه راهي زشك ـ جا غرق ـ خرو واقع است .
غارهاي اطراف شهر : غار نجف ، غار رودخانه كوچك ، غار رودميان (بر فراز يكي از قله هاي بينالود) و غارهاي عجيب و ديدني در منطقه تيغ سياه كه هنوز هيچ گونه مطالعاتي در خصوص آنها صورت نگرفته است.
قبر دختر عرب : در انتهاي رودخانه ي كوچك آثار به جا مانده از چند گور كه بر روي خط الرأس جغرافيايي بينالود واقع گرديده است .
دالان سرپوشيده : زيرزميني در داخل يك منزل كه در دوران هاي گذشته احداث شده است و در داخل آن پله هاي سنگي بسيار است كه ما را به عمق زمين هدايت مي كند و در آنجا به نهر پر آبي كه جاري است بر مي خوريم.
آتشگاه : در حد فاصل خرو عليا و سفلي واقع شده است. منطقه آتشگاه در زمان هاي گذشته مورد استفاده زرتشتيان بوده است كه مراسمي همچون جشن مهرگان و يا مراسم ديگر در آن محل اجرا مي شده است .
از ديگرآثار تاريخ و جاذبه هاي گردشگري شهر خرو مي توان به تپه ها و كوه هاي خرو ، تاكستان هاي انگور ، باغ هاي زيبا و ديدني سيب و آلو ، زردآلو ، گيلاس ، گردو و كوچه باغ هاي رويايي كه از ميان اين باغستان ها مي گذرند . كلاته عزيز، گود حمام ، كوي مزار ، كاريزها ، رودخانه رودميان ، برجهاي اطراف شهر ، راه خاكي خرو ـ زشك ـ مشهد و آبشار شش آب اشاره نمود.
با توجه به اينكه كوه ها و دره هاي بينالود اين شهر را همچون نگيني سبز در آغوش خود گرفته اند وجود منابع آبي فراوان سرچشمه گرفته از اين كوهستان ها و جاري شدن ده ها رشته قنات ، چشمه سارها و رودخانه ها سرسبزي و رونق و آباداني كشاورزي را براي مردم اين شهر به ارمغان آورده و چشم اندازهاي بي نظيري اززيبايي هاي خلقت را پديدار نموده اند. آبشارهاي كوچك و بزرگ ، رودخانه هاي خروشان و چشمه سارها در جاي جاي اين شهرجاري هستند و طراوت و شادابي را به طبيعت هديه مي كنند.

چند شعر در مورد شهر زيباي خرو

 

سفربه جانب ييلاق خرو عليا كن
الا كه مي خواني نوشته نارساي مرا

به ذهن خويش بسپار تو گفته هاي مرا
هواي سيرو سياحت اگر به سر داري

خيال گردش و گلگشت در نظر داري
سفر به جانب ييلاق خرو عليا كن

به لطف حق نگر و شكر حق تعالي كن
به خرو كن سفري به حزان و فصل بهار

به رودخانه هاش نظر كن
كه هست چو تحت الانهار

بيا به خرو و بشنو تو صداي غرش آب
كه از هواي مصفا ، تو را ربايد خواب

كنار بستر رودخانه هاي سياحت كن
نظر به طرز كشاورزي و فلاحت كن

شكوفه هاي درخت هلو و زردآلو
گل سفيد به و سيب سرخ و هم آلو

درخت هاي چنار و صنوبر و عرعر
كشيده سر به فلك سرافراز و خوش منظر

نواي بلبلكان را به شاخسار جنان
به گوش هان شنو لذايذ ببر از آن

بيا به خرو و ببين باغهاي آبادش
بنوش آب گوارا از چغندر آبادش

بيا به خرو و صفايي به قلب والاده
بنوش آب قندي از قنات بالاده

به زرد زال نگركن كه كوه طور بود
چقدر ثابت و برجا و هم صبور بود

سفر نما به سوي خرو بهر بهروزي
ز راه دور نظر كن به چينگ نوروزي

بيا به خرو و ببين مرد كار و كوشش را
ز مغز خويش ببر طعنه و نكوهش را

بيا به خرو و ببين مردم سلحشورش
به چشم سر بنگرجنب و جوش پرشورش

بيا به خرو و شنو نغمه اذان و نماز
بشو با همه مردان نيك ، هم آواز

كه متكي به خدايند در همه اوقات
يقين كه گوش همه كر بود ز موهومات

به وقت ماه محرم همه غمين باشند
همه قرين غم و ناله و حزين باشند

رحيميا ره حب الوطن سپردي تو
قبول كن ز هزاران يكي شمردي تو

سراينده : «حاج حسن رحيمي مداح اهل البيت »
$نزهتگاه دلدادگان
كنم وصف من بر سبيل سخن
كه خرم بود شهر خروين من

يكي شهر خرم بود نام خرو
كه بر سبزيش غبطه ورزيده سرو

ز آبش چه گويم كه باشد شفا
به گردشگري سوي خروين بيا

هوايش لطيف و نوازشگر است
كه در آب شيريني آب او شكر است

چو اكنون كه خواهي به گردش روي
سفر كن بدانجا مفرح شوي

نيازي نباشد روي بر شمال
دمي فكر كن اندكي بر سگال

كه خلاق اكبر نهاد اين بهشت
نشايد چنين مرغزاري بهشت

بود جاري اندر دلش رود صغر
كنارش نشيني روي توي فكر

به سيبش كه از جنت آورده اند
بسي لب به دندان فرو برده اند

ز آلوش گويم شود صادرات
به بلدان ديگر خورند چون نبات

كه انگور آنجا فروزان چو شمع
به بستان در او وقت اصحاب جمع

كنم ختم اين سخن بر مثال
الهي ز فيضت نيابد زوال.

منبع:نشريه جوانان امروز، شماره 2127.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط