مقدمه:
اربعین به عنوان یک رویداد مهم در تاریخ اسلام، نقش بسیار حیاتی در حفظ و گسترش ارزشها و اندیشههای شهدا دارد. این رویداد به ما یادآوری میکند که باید از دستاوردهای شهدا به عنوان مثالهای برتر برای رهبری و ایجاد تغییرات اجتماعی استفاده کنیم.اگر این یاد و آثار شهدا به دست نسلهای بعد منتقل نشوند، ارزشها و اندیشههای آنها به آرامی فراموش خواهند شد و این میتواند به از دست دادن یکی از ارزشمندترین معادلات انقلاب اسلامی منجر شود.
بنابراین، اربعین به عنوان یک فرصت برای یادآوری و ترویج ارزشهای شهدا و اهداف انسانیتی آنها، اهمیت بسیاری دارد.
سالیانی است که شیعیان جهان از سرتاسر دنیا با زبان و فرهنگ های گوناگون جهت عرض ارادت به ساحت مقدس و نورانی سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در قالب راهپیمایی باشکوه اربعین در کربلا گرد هم می آیند که فرصت مغتنمی برای وحدت هرچه بیشتر مسلمین است.
در این فرصت به مناسبت فرا رسیدن اربعین حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، به شرح یکى از آموزه هاى مهم این زیارت گرانقدر مى پردازیم: زیرا تکریم و تعظیم اربعین حسینی به عنوان یکی از شعائر بزرگ الهی سبب زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ایثار است.
در این مختصر با مرورى اجمالى به فرازهایى از زیارت اربعین، مى توان راز شهادت و مجاهدت در زیارت اربعین را دریافت؛ با اینکه عبارات آن کوتاه است، اما محتوایى ظریف و مضامینى عالى دارد.
سلام بر شهید اشک ها
السلام على الحسین المظلوم الشهید، السلام على أسیر الکربات و قتیل العبرات، اللهم انی أشهد أنه ولیک و ابن ولیک و صفیک و ابن صفیک الفائز بکرامتک أکرمته بالشهادة و حبوته بالسعادة؛سلام بر حسین مظلوم شهید. سلام بر آن اسیر [غم و اندوه و] مصایب سخت عالم و کشته اشک ها. پروردگارا! من گواهى مى دهم که آن حضرت، ولى تو و فرزند ولى توست و برگزیده تو و فرزند برگزیده توست که به لطف و کرمت رستگار شد. تو او را با اعطاى مقام شهادت، گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانیدى.
زیارت اربعین یکى از مهم ترین محورهاى حیاتى فرهنگ شیعه است که همواره شیعیان راستین، با این نشانه در طول تاریخ شناخته مى شوند. (1)
این ارادتنامه شیعه که از سوى امام صادق(ع)، خطاب به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) صادر شده و «صفوان بن مهران جمّال» آن را منتشر ساخته و به دست اهلش رسانده است، امروزه مى تواند بهترین و کاربردى ترین درس ها را براى ما داشته باشد.
احیاى فرهنگ شهادت
در این زیارت کوتاه، چندین بار از واژه هاى مقدس جهاد و شهادت و جان نثارى در راه احیاى ارزش هاى الهى، سخن به میان آمده است (2) و این نشانگر اهمیت موضوع جهاد و شهادت در مکتب حیات بخش شیعه است.البته چنان که مى دانیم، در نظام ارزشى اسلام، شهادت در راه خدا، یک معیار اصیل و معنوى است که بر سایر امتیازات انسانى و اعمال صالح فرد مسلمان تأثیر مى گذارد و در طبقه بندى ارزش ها و اصول اسلامى، جایگاهى رفیع دارد. پیامبر گرامى اسلام(ص) در این مورد مى فرماید:
فوق کل ذی برّ، برّ، حتى یقتل الرجل فی سبیل الله، فاذا قتل فی سبیل الله فلیس فوقه بر. (3).بالاتر از هر نیکى، نیکى دیگرى است تا اینکه شخص در راه خدا به شهادت برسد. هنگامى که در راه خدا به شهادت رسید، دیگر بالاتر از آن نیکى وجود ندارد.
اگر روحیه شهادت طلبى و جهاد در راه خدا در جامعه اى نباشد و افراد آن جامعه، به تن پرورى و تعلقات مادى مشغول شوند، سرنوشتى ذلت بار و آینده اى حقارت آمیز خواهند داشت.
امیرمؤمنان على(ع)، بزرگ پرچمدار عرصه جهاد و شهادت، در خطبه معروف خود در «نهج البلاغه» مى فرماید:
فان الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه الله لخاصة اولیائه وهو لباس التقوى ودرع الله الحصینة وجنته الوثیقة فمن ترکه رغبة عنه البسه الله ثوب الذل وشمله البلاء ودیث بالصغار والقماءة وضرب على قلبه بالإسهاب وادیل الحق منه بتضییع الجهاد وسیم الخسف ومنع النصف. (4)
جهاد [در راه خدا]، درى از درهاى بهشت است که خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است و کسى که جهاد را ناخوشایند دانسته و [از ترس شهادت] ترک کند،.
خداوند لباس ذلت و خوارى را بر او مى پوشاند و دچار بلا و مصیبت مى شود و کوچک و ذلیل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده و حق از او روى مى گرداند، به جهت ترک جهاد به خوارى، محکوم و از عدالت محروم است.
براساس این بینش الهى، مردمانى که روحیه جهاد و شهادت را در وجودشان تقویت کنند و در راه اهداف والایشان استقامت ورزند و براى تحقق آرمان هاى مقدس الهى با تمام وجود به استقبال شهادت بروند، ملتى عزیز، مورد توجه دیگران، مقتدر،.
مستقل و جاودانه خواهند بود. انسان شهادت طلب که شایستگى خویش را براى رسیدن به اهداف مقدس اثبات مى کند و با ایستادگى آگاهانه و مقاومت هوشمندانه، هستى خود را در راه مکتبش تقدیم مى دارد، هرگز روى ذلت و خوارى نخواهد دید و با شهادت در راه خدا، به درجات والاى معنوى نائل خواهد شد.
شهادت، سود خالص
مولاى متقیان بر این باور وحیانى تأکید مى کرد و مى فرماید:ما ضرّ اخواننا الذین سفکت دماؤهم وهم بصفین الا یکونوا الیوم احیاء یسغون الغصص ویشربون الرنق قد والله لقوا الله فوفاهم اجورهم واحلهم دار الأمن بعد خوفهم، أین اخوانی الذین رکبوا الطریق ومضوا على الحق این عمار واین ابن التیهان واین ذو الشهادتین واین نظراؤهم من إخوانهم الذین تعاقدوا على المنیة وأبرد برءوسهم الى الفجرة. (5)آن گروه از برادران ما که در مصاف با دشمن - در جنگ صفین - خونشان ریخته شد و به شهادت رسیدند، هرگز زیان نکردند. آنان امروز نیستند [تا همانند من] خوراکشان غم و غصه و نوشیدنى آنها خون دل باشد.
به خدا سوگند، آنها به ملاقات خداوند رفتند و پاداش آنان را به نحو شایسته اى عنایت کرد و پس از گذراندن مرحله خوف و دلهره، در سراى امن جایشان داد.
کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ کجاست عمار؟ و کجاست پسر تیهان (مالک بن تیهان انصارى)؟ و کجاست ذوالشهادتین (خزیمة بن ثابت که پیامبر(ص)، شهادت او را دو شهادت دانست)؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازى بستند و سرهایشان را براى ستمگران فرستادند؟.
عوامل مهم شهادت امام حسین علیه السلام»
«وَقَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا، وَبَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنیٰ،وَشَرَیٰ آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ،وَتَغَطْرَسَ وَتَرَدَّیٰ فِی هَوَاهُ،وَأَسْخَطَکَ وَأَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَأَطَاعَ مِنْ عِبادِکَ أَهْلَ الشِّقاقِ وَالنِّفاقِ، وَحَمَلَةَ الْأَوْزارِ،الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَفَجاهَدَهُمْ فِیکَ صابِراً مُحْتَسِباً حَتَّیٰ سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَاسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ؛:درحالی که بر علیه او به کمک هم برخاستند، کسانی که دنیا مغرورشان کرد و بهره واقعی خود را به فرومایه تر و پست تر چیز فروختند و آخرتشان را به کمترین بها به گردونه فروش گذاشتند، تکبّر کردند و خود را در دامن هوای نفس انداختند، تو را و پیامبرت را به خشم آوردند و اطاعت کردند از میان بندگانت، اهل شکاف افکنی و نفاق و بارکشان گناهان سنگین و سزاواران آتش را، پس با آنان درباره تو صابرانه و به حساب تو جهاد کرد تا در طاعت تو خونش ریخته شد و حریمش مباح گشت؛ خدایا آنان را لعنت کن لعنتی سنگین و عذابشان کن عذابی دردناک»
چه کسانی، با چه ویژگیهایی و با چه اهدافی به جنگ با امام حسین (علیهالسّلام) آمدند و دست به آن جنایت عظیم زدند؟ هدفشان چه بود که جز با کشتن ثارالله به آن نمیرسیدند؟
در فراز بعدی، ویژگیهای گروههای ائتلافی بر ضدّ ولیّ خدا را ـ که در حقیقت بروز بغض و کینههای دیرین شان از صدر اسلام بود ـ ترسیم میکند:
ـ فریب خوردگان دنیا: «غَرَّتْهُ الدُّنْیا»؛ (6)
ـ فروختن آخرت به بهای ناچیز دنیا: «وَشَری آخِرَتَهُ»؛ (7)
ـ هواپرستی: «وَتَرَدّی فی هَواهُ»؛ (8)
ـ به خشم آوردن خدا و پیامبر و امام؛
ـ پی روی از منافقان و تفرقهافکنان و گنهکاران.(9)
بیزاری از همفکران اهل ظلم
در فرهنگ دینی، هم جنایتکاران و ظالمان مطرود و ملعونند و هم کسانی که هرچند در ظاهر ساکت بودهاند و با جنایتکاران همکاری نداشتهاند، ولی در دل و باطن به کار آنان راضی بودهاند، شریک جرماند. این حقیقت، در زیارتهای متعددی (از جمله زیارت عاشورا) آمده است.در اینجا هم لعنت خدا بر کسانی است که امام را کشتند و به او ظلم کردند و بر جماعتی است که این واقعه را شنیدند، ولی به آن راضی و خشنود بودند. ساکتان در برابر فتنه و رضایت دهندگان قبلی به عمل دشمنان خدا و رسول، با آنان همسو و هم سرنوشت شمرده میشوند: «وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِک فَرَضِیتْ بِهِ». (10)
از اینرو، شیعه زائر، موضع خود را شفاف و روشن بیان میکند و خود را در خطّ اولیای خدا و در مقابل دشمنان خدا و اهل بیت (علیهالسّلام) اعلام میدارد و خدا را هم بر این موالات و معادات، گواه میگیرد: «اَللّهُمَّ اِنّی اُشْهِدُک اَنّی وَلِی لِمَنْ والاهُ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُ». (11)
و سرانجام این پی روی از خاندان عصمت و ولایت پذیری از آنان، آمادگی برای بذل جان خود و پدر و مادر و عزیزانش در راه آنان است: «بِاَبی اَنْتَ وَاُمّی یا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ». (12)
شهادت بالاترین افتخار
بنابراین شهادت، معامله اى عزتمندانه و سودمند است که انسان هاى وارسته با خداى خود مى کنند و با زدودن غبارهاى تعلق از تمام مظاهر دنیوى، به مقامات عالى دست مى یابند. متفکر شهید، استاد مطهرى در تعریف شهادت مى نویسد:شهادت به حکم اینکه عملى آگاهانه و اختیارى است و در راه هدفى مقدس است و از هرگونه انگیزه خودگرایانه منزه و مبراست، تحسین انگیز و افتخارآمیز است و عملى قهرمانانه تلقى مى شود.
در میان انواع مرگ و میرها، تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگى، برتر و مقدس تر و عظیم تر و فخیم تر است... پس شهادت، قداست خود را از اینجا کسب مى کند، که فدا کردن آگاهانه تمام هستى خود است در راه هدف مقدس. (13)
«صدرالمتألهین»(رحمه الله) در مورد مقام جاوید شهیدان مى گوید:
آنان که ره دوست گزیدند همه *** در کوى شهادت آرمیدند همه
در معرکه دو کون فتح از عشق است*** هرچند سپاه او شهیدند همه(14)
فلسفه قیام و شهادت عاشورا
درباره نهضت عاشورا تحلیلهای گوناگونی ارائه میشود و اهداف مختلفی برای آن قیام خونین بیان شده است. آنچه در این زیارتنامه مطرح است، «هدف هدایت و نجات و بیداری امّت» است. آن حضرت در دعوت مردم به راه خدا و سنّت پیامبر و احکام قرآن چنان عمل کرد که راه عذر و بهانه را بر همه بست و اتمام حجّت نمود: «فَاَعْذَرَ فی الدُّعآءِ، وَمَنَحَ النُّصْحَ». (15)گاهی بیدرای جامعه و شکستن جوّ خفقان و مبارزه با بدعتها و انحرافها، «خون» میطلبد. امام، خون قلب خویش را در راه خدا نثار کرد: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیک»، (16)
با این هدف که مردم را از جهالت و گمراهی درآورد و فضای حیرت و سرگشتگی را بشکند و تکلیف بندگان خدا را روشن کند: «لِیسْتَنْقِذَ عِبادَک مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیرَةِ الضَّلالَةِ». (17)
درباره عبرتهای عاشورا و جهل و بیبصیرتی مردم بسیار سخن میتوان گفت. وضع جامعه به گونهای شده بود که تنها خون مطهّر فرزند رسول خدا میتوانست انقلابی ایجاد کند و زلزلهای در ارکانِ حکومت اموی که بر پایه جهل مردم استوار بود، بیافکند.
یام امام حسین(علیه السلام) برای نجات بندگان خداوند از جهل و گمراهی
یک جمله در زیارت اربعینِ امام حسین علیهالصّلاةوالسّلام ذکر شده است که مانند بسیاری از جملات این زیارتها و دعاها، بسیار پُرمغز و در خور تأمّل و تدبّر است.امروز به مناسبت روز تاسوعا و روز عزا، در خطبهی اول قدری پیرامون همین جمله - که ناظر به جهت قیام حسینی است - عرایضی عرض میکنیم. آن جمله این است: «و بذل مهجته فیک». این زیارت اربعین است؛
منتها فقرههای اوّل آن، دعاست که گویندهی این جملات خطاب به خداوند متعال عرض میکند: «و بذل مهجته فیک»؛ یعنی حسینبنعلی، جان و خون خود را در راه تو داد؛ «لیستنقذ عبادک من الجهالة»؛ تا بندگان تو را از جهل نجات دهد؛ «و حیرة الضّلالة»؛ و آنها را از سرگردانیِ ناشی از ضلالت و گمراهی برهاند.
این یک طرف قضیه، یعنی طرفِ قیام کننده؛ حسینبنعلی علیهالسّلام است. طرف دیگر قضیه، در فقرهی بعدی معرفی میشود: «و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛(18)
نقطهی مقابل، کسانی بودند که فریب زندگی، آنها را به خود مشغول و دنیای مادّی، زخارف دنیایی، شهوات و هواهای نفس، از خود بیخودشان کرده بود؛ «و باع حظّه بالارذل الأدنی»؛ سهمی را که خدای متعال برای هر انسانی در آفرینش عظیم خود قرار داده است
- این سهم عبارت است از سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت - به بهای پست و ناچیز و غیر قابل اعتنایی فروخته بودند. این، خلاصهی نهضت حسینی است.(19)
شهادت وکرامت حسینی
در فراز دیگر از زیارت اربعین می خوانیم: «اشْهَدُ انَّهُ وَلِیُّکَ، وَابْنُ وَلِیِّکَ، وَصَفِیُّکَ وَابْنُ صَفِیِّکَ، الْفآئِزُ بِکَرامَتِکَ، اکْرَمْتَهُ بِالشَّهادَةِ؛(20)خدایا گواهى مى دهم که او به یقین ولىّ تو و فرزند ولى تو و برگزیده تو و فرزند برگزیده توست، که به بزرگداشت تو رستگار گشته، او را با مقام شهادت گرامى داشتى».
«کرامت» در اصل به معناى شرافت، شخصیت، ارزش، احترام و نعمت است؛ و هنگامى که واژۀ کرامت را به عنوان وصفى براى انسان ذکر کنند به معناى دارا بودن صفات برجسته انسانى و شرافت و شخصیت است.
در این میان کرامت بر محور تقوا دور مى زند؛ زیرا خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید، هم از نظر جسمى، و هم از نظر روحى و عقلى، چرا که هرگونه استعدادى را در وجود او قرار داده، و او را براى پیمودن قوس صعودى بسیار عظیمى آماده ساخته، و آنقدر شایستگی ها به او بخشیده که لایق خلعت «و لقد کرمنا بنى آدم؛ ما فرزندان آدم را کرامت و عظمت بخشیدیم» شده است.
هم چنین در آیه دیگر قرآن کریم«إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»، ملاک و معیار کرامت و ارزش انسان، تقوا قرار داده شده، که سبب نجات و «معیار کرامت انسان» است.(21)
از سوی دیگر ما بسیارى را مى بینیم که چنان اسیر مقامند که براى حفظ آن به هرگناه و جنایت و ذلّتى تن در مىدهند، و بعضى چنان اسیر مال و شهوتند که براى حفظ آن همه کرامت انسانى خود را بر باد مى دهند؛
حال آنکه آن حضرت حتى از جان خویش مى گذرد و فریاد «هیهات منّا الذّلّة» سر مى دهد.چرا که به تعبیر حضرت على علیه السلام، شهادت نعمت و کرامت است».
اینگونه است که امام سجاد علیه السلام در مجلس ابن زیاد فرمود: «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یَابْنَ زِیادٍ، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ کَرامَتَنَا الشَّهادَةُ ؛ اى پسر زیاد! آیا ما را با قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن (در راه خدا)، عادت (دیرین) ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست».
هم چنین صبر در مصائب نیز به کرامت منتهی می شود؛همانگونه که نبى اکرم صلى الله علیه و آله در این زمینه فرمود:«ما گروه انبیاء شدیدترین مردم از جهت بلاء و گرفتارى هستیم...
زیرا در زیر آتشهاى ابتلاء و گرفتارى و سختى، انوار رحمت و نعمت فروزان است کرامات خداوند در حقیقت نهایتا و نتائجى است که ابتداءهاى آن بلاء است و ابتداءهائى است که نهایت آنها بلا است؛ «کراماتُ اللّه فى الحقیقة نهایاتٌ بدایاتُها البلاء و بدایاتٌ نهایاتُها البلاء».
لذا هنگامى که امام علیه السلام تصمیم گرفت (از مکّه) رهسپار عراق شود، برخاست و خطبه اى به این مضمون ایراد فرمود:« ما در برابر بلا و آزمایش الهى شکیباییم و او پاداش عظیم صابران را به ما خواهد داد».
هم چنین آن حضرت در نخستین برخورد با لشکر دشمن چنین فرمود:«إِنَّ النَّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدّینُ لَعِقٌ عَلى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیَّانوُنَ؛
مردم بندگان دنیایند، و دین همانند چیز خوش طمع و لذیذى بر زبانشان است که تا آنگاه که زندگى شان (به وسیله آن) پر رونق است، آن را نگه مىدارند، ولى هنگامى که به بلا (در امر دین) آزموده شوند، تعداد دینداران اندک گردند».(22)
و اینچنین عظمت مصیبت و مظلومیّت خامس آلعبا و سنگینى شهادت آن حضرت همه اهل اسلام را متأثّر ساخت، و حتّى برعرشیان و ساکنان آسمان و زمین نیز سنگین آمد.اخبار و روایاتى که درباره تحوّلات آسمان و زمین و گریه آسمانیان و فرشتگان پس از شهادت جانسوز آن حضرت در منابع شیعه و سنّى نقل شده است به این حقیقت گواهى مى دهد.
با این تفاسیر بهتر می توان عمق کلام فرزدق شاعر را دریافت که در جریان کربلا هنگامى که خبر از آن حادثه خونین شد جمله تکان دهنده اى بیان کرد و گفت:
اگر عرب به دلیل شهادت فرزند بهترین فرد عرب خشم گیرد و یکپارچه بر ضد آن قاتلان قیام کند سبب دوام عزت و کرامت آنها خواهد شد و اگر کوتاهى کند و حرکتى انجام ندهد براى همیشه از سوى خداوند به ذلت گرفتار خواهد شد. و این بیت را دراین باره گفت:
وانتم لا تثار لابنِ خَیرِکم فالقُوا السّلاحَ و اغزِلوا بالمَغازِل
اگر براى خونخواهى فرزند بهترین فردتان قیام نمى کنید سلاحها را کنار بگذارید و همانند پیرزنان مشغول پشم ریسى شوید.(23)
شهادت، رمز جاودانگى
شهادت براى انسان هاى وارسته و خودساخته که از دنیا و وابستگى هاى آن رسته و به خدا پیوسته اند، میانبرترین راهى است که آنان را به مقصد نهایى و هدف والاى الهى مى رساند. شهادت از دیدگاه آیات وحیانى قرآن، نه تنها خسارت نیست؛ بلکه حیاتى جاودانى و همیشگى است و این نداى قرآن، همواره در گوش مردمان آزاده جهان طنین انداز است که:وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ (24) هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند؛ بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
در سوره بقره نیز مى فرماید: وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ (25)و به آنها که در راه خدا کشته مى شوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زنده اند، ولى شما نمى فهمید.
سعدى نیز در توضیح این معنا مى گوید: (26) زنده کدام است بر هوشیار *** آنکه بمیرد به سر کوى یار
آرى، به حقیقت، شهداى راه حق زنده اند و ما از آن زندگى جاودانه خبر نداریم. آنان در کنار اولیا و انبیاى الهى، در بهشت برین جاى دارند. آنان انسان هاى بافضیلت و کاملى هستند که مقام عظیمى کسب نموده اند:
فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ (27)
آنها به خاطر نعمت هاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحال اند و به خاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشده اند [مجاهدان و شهیدان آینده]، خوشوقت هستند [زیرا مقامات برجسته آنها را در آن جهان مى بینند و مى دانند] که نترسى بر آنهاست و نه غمى خواهند داشت.
از منظر کلام وحى، شهادت در حقیقت پیروزى و فتح است؛ پیروزى بر شیطان و فتح قله هاى رفیع کمالات و فضائل: قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ ؛ «بگو: آیا درباره ما، جز یکى از دو نیکى (پیروزى یا شهادت) را انتظار دارید؟»(28)
براى یک مسلمان دین باور و خدامحور، هم شهادت و هم کشتن دشمن، هر دو پیروزى است؛ چراکه هدف او از جهاد مقدس، احقاق حق و اعتلاى این پرچم، روشن نمودن شاهراه انسانیت و پرتو افشاندن در ظلمات استبدادها، ستم ها و فسادهاست؛ به همین دلیل او در هر دو صورت، به این هدف والایش رسیده و موجب استحکام ارزش هاى الهى و انسانى گردیده است.
شهادت، گلواژه عاشورا
حضرت امام حسین(ع)، سرور و سید شهیدان است. عشق به شهادت و جانفشانى در راه حق، سراسر وجود آن حضرت را فراگرفته بود و آن گرامى، شهادت (برترین نوع مرگ) را برگزید و مرامش این بود که:و ان تکن الأبدان للموت أنشئت فقتل امرئ بالسیف فی الله أفضل. (29)اگر بدن ها براى مرگ آفریده شده اند، پس کشته شدن یک انسان با شمشیر در راه خداوند، برترین نوع مرگ است.
سالار شهیدان(ع)، عشق به شهادت را از مکتب پرمایه رسول گرامى اسلام(ص) و پدر گرامیش امیرمؤمنان(ع) آموخته بود. پیامبر خدا(ص) همواره مى فرمود:
والذی نفسی بیده لوددت انی اقتل فی سبیل الله، ثم احیا، ثم اقتل، ثم احیا، ثم اقتل. (30).سوگند به آن که جانم در دست اوست، دوست دارم در راه خدا کشته شوم؛ سپس زنده شوم و آن گاه کشته شوم؛ سپس زنده شوم و آن گاه کشته شوم.
على(ع) نیز بارها این عشق درونى خود را اظهار کرده بود و این افتخار را هم براى خود، هم براى یاران نزدیکش آرزو مى کرد. آن حضرت در نامه اى براى ممتازترین یارش، جناب مالک اشتر، چنین مقامى را از خداوند خواسته و فرمود:
و أنا أسأل الله... أن یختم لی و لک بالسعادة والشهادة انا الى الله راغبون. (31) من از خداى متعال درخواست مى کنم که پایان عمر من و تو را به رستگارى و شهادت ختم کند و البته که ما به ملاقات او مشتاق هستیم.
و هنگامى که آرزوى دیرینه اش در محراب مسجد کوفه در آستانه تحقق قرار گرفت، با کمال رضایت فرمود: «فزت و رب الکعبة» (32)؛ «به خداى کعبه سوگند، رستگار شدم».
البته شوق شهادت در وجود اولیاى الهى، به ویژه امام حسین(ع)، به این معنا نبود که خود را تسلیم مرگ کنند و هیچ گونه اقدام و دفاعى از خود نشان ندهند، بلکه آن پیشوایان حقیقت طلب، در برابر ظلم و ستم غارتگران بیت المال و متعرضین به مسلمانان، به شدت مقابله و دفاع مى کردند؛
اما هنگامى که احساس مى نمودند در راه پیشبرد هدف مقدس خویش، باید از جان بگذرند، با آغوش باز و عزتمندانه به استقبال شهادت مى رفتند. مردان الهى در چنین مواقعى زمزمه مى کنند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى *** تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانى ستانم جاودان*** او ز من جسمى بگیرد رنگ رنگ(33)
وقتى که امام حسین(ع) در نیمه رجب سال 60 هجرى، در معرض دعوت به بیعت با یزید قرار گرفت، احساس نمود که دین خدا، جز با شهادتش احیا نخواهد شد؛ به کنار قبر پیامبر(ص) آمد و عرضه داشت:
اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! با اکراه و اجبار از جوار تو بیرون مى روم. میان من و تو جدایى انداختند؛ زیرا با یزید بن معاویه که شرابخوار و فردى فاسق و فاجر است، بیعت نکردم. اکنون با همه ناخوشایندى، از نزد تو خارج مى شوم.
امام(ع) را خوابى سبک فراگرفت و در عالم رؤیا پیامبر خدا(ص) را زیارت کرد. حضرت(ص) او را در آغوش گرفته و صورتش را بوسید و در ضمن سخنانى فرمود:
یا حبیبی! یا حسین! ان اباک و امّک و اخاک قد قدموا علی و هم الیک مشتاقون و ان لک فی الجنان لدرجة عالیة، لن تنالها الّا بالشهادة. (34)
اى محبوب من، اى حسین! پدر و مادر و برادرت در کنار من مشتاق دیدار تواند، براى تو در بهشت درجاتى عالى است که به آن نخواهى رسید، مگر با شهادت.
بعد از این بشارت، شوق شهادت در راه اعتلاى کلمة الله در وجودش مضاعف گردید. هنگامى که امام با یاران خویش به سوى کربلا رهسپار بود، در راه، فرزدق شاعر، آن حضرت را ملاقات و بعد از سلام عرض کرد:
اى پسر رسول خدا! چگونه به کوفیان دل مى بندى و اعتماد مى کنى، درحالى که پسرعمویت مسلم بن عقیل و دوستانش را کشتند؟ چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود:
رحم الله مسلماً فلقد صار الى روح الله و ریحانه و جنته و رضوانه، اما انه قد قضى ما علیه و بقی ما علینا»؛ «خدا مسلم را رحمت کند! او به سوى آرامش الهى و بارگاه عطرآگین بهشت و خشنودى خداوند هجرت کرد. او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقى است». (35).
دعوتنامه شهادت
امام حسین(ع) در یکى از سخنرانى هاى عمومى خود براى حجاج، بعد از تبیین فلسفه قیام خویش و تحلیل اوضاع سیاسى روز، از شهادت خود به دست ستمگران حکومت اموى خبر داد.و از مسلمانان آزاده و متعهد خواست که در این حماسه جاویدان، حضرتش را همراهى کرده و آماده شهادت در راه خدا باشند. امام در فرازى از سخنان روشنگرانه خویش فرمود:
اى مردم! مرگ بر انسان ها چونان گردنبندى که لازمه گردن دختران جوان مى باشد، حتمى است و من به دیدار نیاکانم، آن چنان اشتیاق دارم که یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع) داشت و براى من قتلگاهى معین کرده است که در آنجا به شهادت خواهم رسید.
گویا با چشم خود مى بینم که درندگان بیابان ها (لشکریان یزید) در سرزمینى در میان «نواویس و کربلا»، اعضاى مرا قطعه قطعه کرده و شکم گرسنه خود را سیر مى کنند؛ از پیشامدى که با قلم تقدیر نوشته شده، گریزى نیست.
آن گاه حضرت ادامه داد: رضى الله رضانا اهل البیت، نصبر على بلائه و یوقینا اجور الصابرین لن تشذ عن رسول الله لحُمته و هی مجموعة له فی حضیرة القدس، تقرّبهم عینه و ینجز بهم وعده، من کان باذلا فینا مهجته و موطناً على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مُصبحاً ان شاء الله تعالى. (36)
[در آنچه که] رضایت خداوند [در آن است]، رضایت ما اهل بیت(علیهم السلام) [نیز در آن] مى باشد؛ بر بلاهاى او صبر مى کنیم و پاداش صابران را خواهیم داشت. پاره هاى تن پیامبر(ص) از او جدا نخواهند شد و آنان در بهشت در4.
کنار ایشان گرد خواهند آمد. چشمان پیامبر(ص) با دیدن آنان روشن خواهد شد و از سوى اهل بیتش، وعده او (گسترش آیین توحیدى اسلام) تحقق خواهد یافت.
هرکسى آمادگى جان نثارى در راه ما و تقدیم جان خویش در راه خدا را دارد، پس به همراه ما سفر کند که انشاء الله من فردا صبح، حرکت خواهم کرد.
در یک کلام، امام حسین(ع) عشق به شهادت را در روز عاشورا، در مرحله عمل نشان داد و جان خویش را در راه خدا تقدیم نمود.
استاد شهید مطهرى در مورد رمز بقاى مکتب امام حسین(ع) مى نویسد:
امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالى قدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه اش مالک قلب ها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانى که بر این مخزن عظیم و گران قدر احساسى و روحى گمارده شدند .
یعنى رهبران مذهبى - بتوانند از این مخزن عظیم در جهت همشکل کردن و همرنگ کردن و هم احساس کردن روح ها با روح عظیم حسینى، بهره بردارى صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد.
راز بقاى امام حسین(ع) این است که نهضتش از طرفى منطقى است، بعد عقلى دارد و از ناحیه منطق حمایت مى شود و از طرف دیگر، در عمق احساسات و عواطف راه یافته است. (37)
در اینجا بار دیگر مهم ترین پیام اربعین را با زمزمه آخرین فراز از زیارت اربعین یادآور مى شویم و آرزوى همراهى با راهیان مکتب شهادت و ایثار و جهاد را مى نماییم و با این عبارات روح نواز، خود را در فضاى عطرآگین عاشوراییان قرار مى دهیم:2.
وأشهد أنى بکم مؤمن و بایابکم موقن بشرائع دینى و خواتیم عملى و قلبى لقلبکم سلم و أمرى لأمرکم متبع و نصرتى لکم معدة حتى یأذن الله لکم فمعکم معکم لا مع عدوکم صلوات الله علیک و على أرواحکم و اجسادکم و شاهدکم و غائبکم و ظاهرکم و باطنکم آمین رب العالمین.
و شهادت مى دهم که من به [امامت و حقانیت] شما ایمان و به رجعت شما یقین دارم و در شروع به آیین و ختم کارم و قلبم تسلیم قلب پاک شما و همه کارم پیرو امر شماست و یاریم تا خدا اذن دهد براى شما مهیاست؛
پس البته با شما هستم، حتماً با شما هستم، نه با دشمنان شما. درود خدا بر شما و بر جسم و جان پاک شما باد! و درود خدا بر شما باد از حاضر و غایب شما و بر ظاهر و بر باطن شما! اى پروردگار عالمیان، این دعاى مرا اجابت فرماى.
سوگ شهادت امام حسین(ع)
امام صادق(ع) فرمود: «بکت السماء على الحسین أربعین یوماً بالدم»؛ (38) «آسمان تا چهل روز بر [قتل] حسین(ع)، خون گریستعلامه مجلسى به نقل از سید بن طاووس مى فرماید:لما رجعت نساء الحسین(ع) و عیاله من الشام و بلغوا الى العراق قالوا للدلیل: مرّ بنا على طریق کربلا فوصلوا الى موضع المصرع... واجتمعت الیهم نساء ذلک السواد و أقاموا على ذلک أیاماً. (39)
چون همسران و اهل بیت امام حسین(ع) از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، به راهنماى کاروان گفتند: «ما را از راه کربلا ببر». وقتى به قتلگاه شهیدان رسیدند... در این هنگام، زنان اهل آن وادى، گرد ایشان جمع شدند و چند روز عزادارى کردند.
شاید زبان حال زینب کبرى(علیها السلام) با قبر برادر گرامیش حضرت حسین(ع) چنین بوده باشد:
آنچه از من خواستى، با کاروان آورده ام *** یک گلستان گل، به رسم ارمغان آورده ام
از در و دیوار عالم، فتنه مى بارید و من*** بى پناهان را بدین دارالامان آورده ام
بس که من، منزل به منزل، در غمت نالیده ام*** همرهان خویش را چون خود، بجان آورده ام
تا نگویى زین سفر، با دست خالى آمدم ***یک جهان، درد و غم و سوز نهان آورده ام
قصه ویرانه شام ار نپرسى، بهترست*** چون از آن گلزار، پیغام خزان آورده ام
خرمنى موى سپید و دامنى خون جگر*** پیکرى بى جان و جسمى ناتوان آورده ام
نتیجه گیری:
اگر بخواهیم نگاه کلی به زیارت اربعین، داشته باشیم، در حقیقت نوعی «تجدید میثاق» با امام حسین (علیهالسّلام) و اهل بیت و امامان معصوم (علیهالسّلام) است.از طرفی ابراز وفاداری نسبت به آنان و راه و مرامشان، ابراز عداوت و برائت نسبت به قاتلان و دشمنان آنان، تولّی و تبرّی، اعلام آمادگی برای جان فشانی در راه مقدّس آنان است.
همچمین بیان مواضع و همبستگی با خطّ نورانی اهل بیت پیامبر، تبعیّت و تسلیم و نصرت، شناخت چهرههای حق و باطل و رهبران «نور» و «نار» و مسئله جهاد و شهادت و خطّ ایثارگری در راه مکتب و عقیده، که دستاورد شناخت فلسفه عاشورا و قیام حسینی است.
از عاشورای حسینی تا اربعین حسینی مکتب زینبی و سجادی را در زیر خمیه ها و مواکب اربعینی، هر سال مشاهده می کنیم.و تمام پیام های زیارت اربعین را در در دنیای شیعیه و فراتر از آن ملاحظه می کنیم.
توفیق الهی نصیبمان باد تا در اربعین حسینی، آن امام شهید را با این زیارتنامه زیبا و پرمعنا که آموزه حضرت صادق (علیهالسّلام) به شیعه است، در کنار حرم باصفایش زیارت و عرض ادب کنیم،
پی نوشت:
1.همچنانکه امام حسن عسکرى(ع) فرمود: «علامات المؤمن خمس صلاة احدى والخمسین و زیارة الأربعین و التختم بالیمین و تعفیر الجبین والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم»؛ «پنج چیز از نشانه هاى مؤمن است: گزاردن 51 رکعت نماز [واجب و نافله در هر شبانه روز]، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانى بر خاک ساییدن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم». (روضة الواعظین و بصیرة المتعظمین، محمد بن فتال نیشابورى، ج1، ص195.2.دقت در متن زیارت اربعین، نمایانگر این نکته حیاتى است: «... المظلوم الشهید ... أکرمته بالشهادة ... بذل مهجته فیک ... فجاهدهم فیک ... حتى سفک فی طاعتک دمه ... مظلوماً شهیداً... و جاهدت فی سبیله حتى أتاک الیقین...» (تهذیب الأحکام، شیخ طوسى، ج6، ص114.
3.الکافى، شیخ کلینى، ج2، ص348.
4.نهج البلاغه، خطبه 27.
5.نهج البلاغه، خطبه 182.
۶.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
۷.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
۸.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
۹.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
10. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
11. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
12. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
13. قیام و انقلاب مهدى(عج)، مرتضى مطهرى، ص84.
14. رساله سه اصل، صدر المتألهین، ج2، ص159.
15. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
16. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
17. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۹۰.
18.تهذیبالأحکام ،شیخ طوسی ج ۶ ص ۱۱۳؛ مصباح المتجهد،شیخ طوسی،ص ۷۸۸ ؛ إقبالالأعمال،سیدبن طاووس،ص ۵۸۹ ؛ بحارالانوار،علامه مجلسی،ج ۹۸،ص۳۳۱
19.بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۳۷۹/۰۱/۲۶
20.سید بن طاووس رحمه الله در اقبال از صفوان بن مهران(زیارت اربعین)
21.آیه 13 سوره حجرات
22.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام, جلد 75, صفحه 116
23. ترجمه و شرح حکمت 446 نهج البلاغه
24. آل عمران: 169.
25. بقره: 154.
26.دیوان اشعار، غزلیات، غزل 297.
27.آل عمران: 170.
28.توبه: 52.
29.بحارالأنوار، علامه محمدباقر مجلسى، ج44، ص374.
30.صحیح بخارى، محمد بن اسماعیل بخارى، ج3، ص203
31.شرح نهج البلاغه، ج17، ص117؛ نهج البلاغه، نامه 53.
32.المناقب، ابن شهر آشوب مازندرانى، ج2، ص119.
33.دیوان شمس، مولوى غزلیات، غزل شماره 1326.
34.مدینة المعاجز، سید هاشم بحرانى، ج3، ص484.
35. اللهوف، سید ابن طاووس، ص74.
36.شرح الاخبار مغربى، قاضى النعمان المغربى، ج3، ص146؛ فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، محمد دشتى، ص274.
37.قیام و انقلاب مهدى(عج)، ص122.
38.المناقب، ج4، ص54.
39.بحارالانوار، ج45، ص146.
منابع:
مجموعه مقالات جمعی از نویسندگان پژوهشکده حج و زیارت. تهران: نشر مشعر، 1394.https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?id=2186&nt=2&year=1368
https://makarem.ir/news/fa/News/Details/414788
عبدالکریم پاک نیا : مجله مبلغان، دى و بهمن 1388، شماره 124
https://fa.wikifeqh.irزیارت اربعین