نقش دانش هاي قرآني در روش اجتهادي شهيدين (1)

شهيدين در شمار فقهايي قرار دارند كه در جاي جاي آثارخويش شماري از دانش هاي قرآني را به بحث گرفته اند . برخي ازاين دانش ها عبارتند از : دانش اعجاز قرآن درابعاد نظم ، فصاحت ، بلاغت و روش دانش نسخ از قبيل : نسخ حكم ،نسخ حكم و تلاوت و نسخ تلاوت دانش عام و
سه‌شنبه، 18 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش دانش هاي قرآني در روش اجتهادي شهيدين (1)

نقش دانش هاي قرآني در روش اجتهادي شهيدين (1)
نقش دانش هاي قرآني در روش اجتهادي شهيدين (1)


 

نويسنده:دكترمحمد بهرامي




 
شهيدين در شمار فقهايي قرار دارند كه در جاي جاي آثارخويش شماري از دانش هاي قرآني را به بحث گرفته اند .
برخي ازاين دانش ها عبارتند از : دانش اعجاز قرآن درابعاد نظم ، فصاحت ، بلاغت و روش دانش نسخ از قبيل : نسخ حكم ،نسخ حكم و تلاوت و نسخ تلاوت دانش عام و خاص و دانش تفسير شهيدين درتفسيرآيات وحي از تفسير قرآن به قرآن ، قرآن به سنت و قرآن به عقل سود مي برند .

كليد واژه ها : شهيدين /اعجاز قرآن / نسخ /عام و خاص
 

* عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي
تفسيرنويسان و قرآن پژوهان بسياري ، خصوصيات و ويژگي هاي قرآن را به بحث و بررسي نشسته اند .برخي مفسران در مقدمه و درجاي جاي تفسير خويش ، دانش هاي قرآني را به بحث گرفته اند و شماري ديگر تنها در تفسير آيات وحي از علوم قرآني سخن گفته اند .
قرآن پژوهان نيز به دو گروه تقسيم مي شوند :
گروه نخست به صورت تخصصي كار مي كنند و با انتخاب يك موضوع و صرف وقت بسيار،‌ يك اثر درباره آن موضوع منتشر مي كنند ، مانند واحدي با كتاب اسباب نزول و باقلاني با كتاب اعجاز القرآن .
گروه دوم به صورت عمومي فعاليت مي كنند و تمامي علوم قرآني را بحث مي گيرند ، مانند زركشي با كتاب البرهان في علوم القرآن و سيوطي با كتاب الاتقان في علوم القرآن .
افزون بر قرآن پژوهان ، مفسران نيز در جاي جاي آثارخويش به صورت پراكنده به برخي مباحث قرآني اشاره مي كنند . براي نمونه شهيد اول و دوم كه از برجسته ترين فقهاي شيعه در قرن هشتم و دهم مي باشند ، درشماراين افراد قرار دارند .
شهيدين به صورت گسترده ازآيات قرآن بهره مي برند و درمقام استنباط احكام از آيات وحي ، گاه به خصوصيات و ويژگي هاي آيات اشاره مي كنند ،چنان كه در برخي موارد از دانش هاي قرآني در مقام صدور حكم سود مي برند .
بنابراين شايسته است دراين نوشتار نگاهي داشته باشيم به نظريات شهيدين و تفاوت نظرگاه ايشان با ديگر قرآن پژوهان و مفسران .

دانش اعجاز قرآن
 

يكي از دانش هاي مهم قرآني ، دانش اعجاز است . براساس آيات تحدي ،‌ قرآن معجزه پيامبر(ص) است و هيچ كس توان آوردن يك سوره ، ‌ده سوره و مانند قرآن را ندارد ؛
(وان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسوره من مثله وادعوا شهداءكم من دون الله ان كنتم صادقين فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقوا النارالتي وقودها الناس والحجاره اعدت للكافرين)(بقره/24-23)
«واگردرباره آنچه بربنده خود نازل كرده ايم شك و ترديد داريد ،يك سوره همانند آن بياوريد ؛و گواهان خود را -غيرخدا - براي اين كارفرا خوانيد اگر راست مي گوييد .پس اگرچنين نكنيد-هرگزنخواهيد كرد -از آتشي بترسيد كه هيزم آن ،بدن هاي مردم و سنگ هاست و براي اين كافران آماده شده است .»
(ام يقولون افتراه قل فأتوا بعشرسور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا انما انزل بعلم الله و ان لا اله الا هو فهل انتم مسلمون )(هود/14-13)
«آنها مي گويند : او به دروغ اين را نسبت داده ! بگو : اگر راست مي گوييد ، شما هم ده سوره ساختگي همانند اين قرآن بياوريد و تمام كساني را كه مي توانيد دعوت كنيد . و اگر آنها دعوت شما را نپذيرفتند ، بدانيد تنها با علم الهي نازل شده ؛ و هيچ معبودي جز او نيست ! با اين حال تسليم مي شويد ؟»
(قل لئن اجتمعت الانس والجن علي ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله ولو كان بعضهم لبعض ظهيراً ) (اسراء/88)
« بگو : اگر انسان ها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند ، همانند آن را نخواهند آورد ؛ هر چند يكديگر را كمك كنند . »
(ام يقولون تقوله بل لا يؤمنون فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين )(طور/34-33)
« يا مي گويند قرآن را به خدا افترا بسته ، ولي آنان ايمان ندارند .اگرراست مي گويند سخني همانند آن بياورند . »

وجوه اعجازقرآن
 

قرآن پژوهان و مفسران و كلام نويسان بسياري وجوه اعجاز قرآن را به بحث و بررسي نشسته و وجوهي چند براي اثبات اعجازقرآن برشمرده اند .براي نمونه باقلاني ،خبرهاي غيبي ، امي بودن پيامبر ، نظم بي مانند و تأليف عجيب را از وجوه اعجازقرآن مي شمارد.(باقلاني ،/59-57) نظام معتزلي اعجاز قرآن را درصرفه بودن قرآن مي شناسد (اشعري ،/118 ؛ شهرستاني ،58/1 ؛ قاضي عبدالجبار ،318/16 ) و
علي بن عيسي رماني وجوه اعجاز قرآن را تا هشت وجه شمارش مي كند . (رماني،/75)
دراين ميان شهيدين كه از برجسته ترين فقيهان شيعه درسده هشتم و دهم به شمار مي روند ،درجاي جاي آثار و كتاب هاي خويش به برخي از وجوه قرآن اشاره مي كنند :
الف )نظم قرآن
يكي از وجوه اعجاز قرآن در نگاه شهيدين ، نظم قرآن است . شهيد اول در بحث قرائت نماز و فراموشي يك واژه سوره حمد ،‌ حكم به اعاده قرائت سوره حمد مي دهد و اين حكم را به نظم قرآن مستند مي سازد .به باورشهيد فراموشي يك واژه سوره حمد سبب فروپاشي نظم قرآن به عنوان يك وجه ازوجوه اعجازقرآن مي شود .بنابراين بايد سوره را اعاده كرد تا اعجاز قرآن از ميان نرود .(شهيد اول ، ‌البيان ،/232)
هم ايشان در بحث قرائت نماز به زبان غير عربي ،حكم به عدم جوازاين نماز مي دهد و مستند خويش را ناسازگاري اين شكل از نمازبا نظم قرآن مي خواند و نظم قرآن را از وجوه اعجاز قرآن مي شناسد.(شهيد اول ،ذكري ،302/3 ، 304 ، 309 )
شهيد ثاني نيزنظم قرآن را از وجوه اعجاز قرآن مي شناسد و براين اساس نمازي را كه درآن قرآن به قصد افهام ديگري خوانده شده ،صحيح مي خواند .به باورشهيد اين حكم ازآن جهت است كه اعجاز قرآن در نظم و اسلوب آن است و قصد نمازگزار در آن هيچ تأثيري ندارد.(شهيد ثاني ، روض الجنان ،/332)
شهيد ثاني دربحث بهره گيري ازقرائت قاريان قرآن درنماز نيزحكم به عدم جواز قرائتي مي دهد كه ازجهت ترتيب آيات ،‌كلمات و جملات با قرائت متواتر ناسازگار است و مستند اين حكم را از ميان رفتن نظم قرآن به عنوان يك وجه از وجوه اعجاز قرآن معرفي مي كند .(همان ،/264)
ب) فصاحت و بلاغت قرآن
يكي ديگراز وجوه اعجاز قرآن ،‌فصاحت و بلاغت قرآن است .به باورشهيد اول ، الفاظ قرآن مانند نظم قرآن ازوجوه اعجاز قرآن شناخته مي شود .براين اساس
شهيداول قرائت نمازبه زبان فارسي را برنمي تابد و اين شكل از نماز را با اعجاز قرآن ناسازگار مي بيند .(شهيد اول ، الدروس ،172/1-171)
دراين عبارت ،شهيد تنها از ناسازگاري اين شكل ازنماز با اعجاز قرآن سخن مي گويد و روشن نمي سازد كه كدام يك از وجوه اعجاز قرآن با اين شكل از نماز ناسازگاراست ،اما دركتاب «ذكري» دو دليل براي عدم جوازقرائت نماز به زبان فارسي عرضه مي دارد كه دليل دوم ،مراد شهيد ازاعجاز را روشن مي كند .
دليل نخست آنكه قرآن به زبان عربي فرود آمده است .
دليل دوم ناسازگاري اين نوع از قرائت با لفظ و نظم قرآن به عنوان يك وجه از وجوه اعجاز قرآن . (شهيد اول ، ذكري ، 302/3 )
اين دليل به قرينه دليل نخست نشان از آن دارد كه مراد شهيد از اعجاز قرآن در كتاب «دروس» ،‌ لفظ قرآن است و منظور وي از لفظ قرآن ، عربي بودن آن نيست ؛ چه اينكه عربي بودن دليل نخست شهيد است و در اين دليل هيچ اشاره اي به معجزه بودن قرآن نشده است . بنابراين مراد شهيد از «لفظ» همان فصاحت و بلاغت قرآن است كه شمار بسياري از قرآن پژوهان آن را به عنوان اصلي ترين وجه اعجاز قرآن مي شناسند .
ج )اسلوب قرآن
يكي ديگر ازوجوه اعجاز قرآن ، اسلوب قرآن است . شهيد ثاني اين وجه را به عنوان دليل جوازقرائت قرآن درنمازبا قصد افهام ديگري مي آورد.(شهيد ثاني ، روض الجنان ،/332) براين اساس ، شكل و محتواي قرآن متفاوت با ديگرآثار بشري است .شكل قرآن نه در قالب شعر مي گنجد و نه درقالب نثر ،اما با اين همه ، محاسن شعر و نثر در آيات وحي مشهود است .چنان كه محتواي قرآن نيز معارف بسياربلندي را درخود جاي داده است و يك موضوع درقالب هاي گوناگون به مخاطب عرضه مي شود .

دانش تفسير
 

شهيدين دانش تفسير را بسيار پراهميت و مهم مي شناختند .شهيد ثاني براي آشنايي بيشتربا شيوه اهل سنت درتفسير آيات قرآن به مصر سفر مي كند و در درس تفسيرابوالحسن البكري و ناصرالدين ملقاني مالكي ، مدرس « تفسير بيضاوي » حضور مي يابد و با شيوه بكري ، ملقاني و بيضاوي درتفسيرآيات وحي آشنا مي شود .(شهيد ثاني ،شرح لمعه ،‌178/1)
به باورشهيد ثاني ، فهم آيات وحي به ميزان دانش هاي مفسرو صفاي قلب او بسته است .هراندازه دانش مفسر و صفاي قلب او بيشترباشد ، فهم او از آيات وحي بهتر و عميق تر خواهد بود .(شهيد ثاني ، رسائل،/129)
شهيدين در تفسير فقهي خويش از آيات قرآن ،از روش هايي سود مي برند كه برخي ريشه درآيات وحي دارد و شماري ديگرآبشخور روايي دارند .

تفسير قرآن به قرآن
 

فهم متن به متن از روش هاي مهم دريافت مراد و مقصود پديد آورنده متن است . دلايل اعتبار و حجيت اين روش در قرآن و روايات درخور دست يابي است . درقرآن ، آيه شريفه (هوالذي انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب ) (آل عمران/7) بر تفسير بخشي از آيات قرآن كه متشابهات ناميده مي شوند ،به كمك گروهي ازآيات كه محكمات خوانده مي شوند ،دلالت دارد و درروايات ، روايت « فان القرآن يفسر بعضه بعضا» (فيض كاشاني ،75/1) از تفسير مطلق به مبين ، عام به خاص و ...حكايت دارد .
درآثارشهيدين اين روش تفسيري بيش از هر روش ديگري مورد استفاده قرارگرفته است .دراين آثارازسياق ،اسباب نزول ،مبين ،مقيد براي تفسيرآيات قرآن سود گرفته شده است :
الف )تفسيرآيه به كمك سياق
سياق ،ازمنابع و مصادر مهم تفسير بهينه آيات قرآن درآثار شهيدين شناخته مي شود .براي نمونه شهيد اول درتفسيرآيه شريفه (يا ايها الذين آمنوا اذا قمتم الي
الصلاه فاغسلوا وجوهكم وايديكم الي المرافق وامسحوا برءوسكم وارجلكم الي الكعبين) (مائده/6) و بيان حكم مقدار مسح از سياق پيشيني سود مي برد . ايشان مي نويسد :«ازآن جهت كه در سياق (وامسحوا برءوسكم) مسح بخشي از سر مراد است ، بنابراين درمورد بحث نيزمسح مقداري از پا كفايت مي كند و مسح تمام پا واجب نيست .»(شهيداول ،ذكري، 151/2)
درنظرگاه وي ،حجيت سياق مشروط به نبود دليل ناسازگاراست .براين اساس استناد برخي ازاهل سنت به سياق آيه شريفه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا)(احزاب/33) و اختصاص آيه به همسران پيامبر درست نيست ،چه اينكه :
1.ضمير «‌كم» نشان از پايان يافتن بحث همسران پيامبردارد .
2.رواياتي كه در متون روايي اهل سنت آمده و بيانگرسبب نزول آيه است ، با استناد اين گروه به سياق ناسازگاراست .
3.خروج ازيك حكم و ورود به حكمي ديگردرآيات قرآن فراوان است . (همان،56/1)
ب)تفسيرآيه به كمك سبب نزول
شهيدين ،درجاي جاي آثارخويش از اسباب نزول قرآن سود مي برند و سبب نزول آيات را در فهم و تفسير آيات بسيار تأثيرگذار مي بينند . براي نمونه شهيد اول ، وجوب تمسك به مذهب اماميه را به آيه (فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءكم و نساءكم وانفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علي الكاذبين)(آل عمران/61) مستند مي كند و درتفسير و تبيين مستند خويش از سبب نزول سود مي برد .(همان)
هم ايشان درتفسيرآيه شريفه ( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيراً) (احزاب/33) نيز از اسباب نزولي كه درمتون روايي اهل سنت آمده است بهره مي گيرد.(همان،/56-54)
ج)تفسير مجمل به مبين
به باورشهيد اول ،آيه شريفه (والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثه قروء) (بقره/228) ازجهت مقدارعده و تعيين معتده مجمل است (همان،/47) و آيات ديگري از قرآن مبين اين اجمال هستند :
(والذين يتوفون منكم ويذرون ازواجاً يتربصن بانفسهن اربعه اشهر وعشراً) (بقره/234)
«وكساني كه از شما مي ميرند و همسراني باقي مي گذارند ، بايد چهار ماه و ده روز انتظاربكشند (و عده نگه دارند) .»
(واللائي يئسن من المحيض من نسائكم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثه اشهر واللائي لم يحضن و اولات الاحمال اجلهن ان يضعن حملهن) (طلاق/4)
«و از زنانتان، آنان كه از عادت ماهانه مأيوسند ،اگر در وضع آنها ( از نظر بارداري ) شك كنيد ، عده آنان سه ماه است ، و همچنين آنها كه عادت ماهانه نديده اند ؛ و عده زنان باردار اين است كه بار خود را بر زمين بگذارند .»
د) تفسير مطلق به مقيد
شهيد اول آيه شريفه (والذين يظاهرون من نسائهم ثم يعودون لما قالوا فتحرير رقبه) (مجادله/3) را مجمل مي شناسد و در تفسير آن ازآيه ( وما كان لمؤمن ان يقتل مؤمناً الا خطاً و من قتل مؤمناً خطاً فتحرير رقبه مؤمنه) (نساء/92) بهره مي گيرد .(همان،/46-45) براين اساس شهيد در بحث ازشرايط اعتبارعتق ،اسلام را شرط نخست مي خواند.او در مورد قتل ، حكم به عتق رقبه مؤمنه مي دهد و آن را اجماعي مي خواند و درمورد غيرقتل ، عتق رقبه مؤمنه را اقوي مي خواند.(شهيد اول ،الدروس ،181/2)

تفسيرقرآن به روايت
 

شهيدين ،سنت را دومين منبع يا مصدر احكام مي شناسند و سنت معصوم(ع) را در حكم سنت پيامبر(ص) معرفي مي كنند .(شهيداول ،ذكري ،47/1)
براين اساس درجاي جاي آثارشهيدين سنت پيامبر(ص) و معصومين (ع) در تفسيرآيات وحي به كاررفته است .
نمونه نخست :شهيدين دركتاب شهادات از روايت امام صادق (ع) درتفسيرآيه شريفه (ولا ياب الشهداء اذا ما دعوا)(بقره/282) سود مي برند و حكم به وجوب كفايي تحمل شهادت درصورت فراخوان شهود مي دهند .(شهيد اول ،الدروس ،174/2 ؛شهيد ثاني ،شرح لمعه ،137/3 )
نمونه دوم :فهم امام صادق (ع) ازآيه ( يخرون للاذقان سجداً )(اسراء/107) در بحث سجده نمازمورد استفاده شهيد اول قرارگرفته است .(شهيد اول ،ذكري ، 390/3 )
نمونه سوم :شهيد اول از رواياتي كه دلالت برسهم الارث خنثي دارد، درتفسيرآيه ( لله ملك السماوات و الارض يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء اناثاً و يهب لمن يشاء الذكور )(شوري/49)سود مي برد و مخالفت ابن ادريس با نظريه مشهورو استناد به آيه ياد شده را برنمي تابد،چه اينكه آيه شريفه ، حكم اكثريت افراد را بيان مي كند، ‌نه آنكه دلالت برحصرافراد به مؤنث و مذكر داشته باشد.(شهيد اول ،الدروس ، 379/2)
نمونه چهارم :شهيد اول براي روشن ساختن مصداق (والصلاه الوسطي) در آيه شريفه (حافظوا علي الصلوات و الصلاة الوسطي وقوموا لله قانتين)(بقره/238) از روايت امام باقر(ع) سود مي برد و نماز ظهر را همان «صلاه وسطي »مي خواند .(شهيداول ،ذكري ،288/2 )

تفسير قرآن به عقل
 

شهيدين عقل را يكي ازادله احكام مي شناسند (شهيد اول ، ذكري ، 52/1 ؛ شهيد ثاني ، شرح لمعه ، 62/3 ) و درجاي جاي آثارخويش ازعقل به عنوان دليل حكم بهره مي گيرند. براي نمونه وجوب امربه معروف و نهي ازمنكر را مستند به دليل عقل مي كنند(شهيد اول ، الدروس ،47/2) و عقل را به عنوان يكي ازادله حرمت غصب مي شناسند .(شهيد ثاني ، شرح لمعه ،18/8)
هم ايشان ازدليل عقل در تفسيرآيات بهره مي گيرند .براي نمونه درتفسير آيه شريفه (فاوحينا الي موسي ان اضرب بعصاك البحرفانفلق )(شعرا/63) از عقل بهره
مي گيرند و«ضرب» را به عنوان لحن الخطاب درتقدير مي گيرند ؛«فضرب فانفلق».(شهيد اول ،ذكري ، 53/1 )

دانش نسخ
 

يكي ديگراز دانش هاي قرآني ، دانش نسخ است .اهميت اين دانش ، بسياري از قرآن پژوهان ، مفسران و فقيهان را به بحث درباره موضوعات زير مجموعه اين دانش واداشته است . تا آنجا كه برخي اثري مستقل دراين موضوع عرضه داشته ،‌ شماري ديگردرذيل آيه نسخ و آيات ناسخ و منسوخ به بررسي مقوله نسخ پرداخته و شرايط آن را يادآورمي شوند و گروهي چون فقيهان درفهم و استنباط احكام ناگزير ازطرح نسخ و مباحث زيرمجموعه آن مي شوند.
دراين ميان شهيدين درشمار فقهايي قرار دارند كه درمستند سازي نظريات فقهي خويش يا درمقام نقد مستندات قرآني مخالفان به برخي از مباحث نسخ اشاره دارند .
ازجمله موارد نسخ درآثار شهيدين عبارت از نسخ دراديان مي باشد .يكي از مباحث زيرمجموعه نسخ ،‌رخداد نسخ دراديان الهي است .دراين بحث اكثريت مسلمانان ازرابطه نسخ ميان كتاب هاي آسماني مي گويند و اين رابطه را شرط صحت نبوت پيامبراسلام (ص) مي خوانند .دربرابر ايشان ،گروهي اندك نسخ ديگركتاب هاي آسماني را باورندارند و صحت نبوت پيامبراسلام (ص) را منوط به نسخ ديگر كتاب هاي آسماني نمي بينند .به باورايشان موسي و عيسي (ع) مردم را به پيروي از شريعت خويش تا زمان ظهور پيامبراسلام (ص) فرا خواندند . بنابراين با آمدن دين جديد و نزول قرآن تكليف مردم به پيروي از كتاب هاي آسماني ازدرجه اعتبارخواهد افتاد و دراين صورت ،رابطه نسخ ميان كتاب هاي آسماني برقرار نخواهد شد . (فخررازي،227/3)
دراين ميان شهيد اول همچون ديگران ،از رابطه نسخ ميان كتاب هاي آسماني سخن مي گويد و ديگركتاب هاي آسماني را منسوخ مي خواند .او در جاي جاي آثار و تأليفات خويش عبارت «الكتب السماويه المنسوخه» را به كار مي برد و در
مورد احكام اين كتاب ها به بحث و بررسي مي پردازد .براي نمونه دربحث احكام جنابت ،حكم به جوازمس كتاب هاي منسوخ مي دهد ؛«و يجوز مس الكتاب المنسوخه » (الدروس ،96/1 و 163/3 ؛ذكري ، 266/1 )و دربحث ازمكاسب حرام ، نسخه برداري ،تعليم و تعلم كتاب هاي منسوخ را درشمارمكاسب حرام مي آورد . (الدروس ، 163/3)
بنابراين شهيد اول نيزديگر كتاب هاي آسماني را منسوخ مي شناسد و با اين فرض به بحث در مورد احكام آنها مي پردازد.
منبع:نشريه پژوهشهاي قرآني ،شماره 58.
ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط