
در این نوشتار، با توجه به عنوان خاصی از دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، حول محور آن به بحث و تحقیق پرداخته شده است و شامل قسمتهای مختلفی چون آیاتی از کلام اللّه مجید، روایات مأثوره، مثال عرفی، شعر، داستان اخلاقی و ... میباشد که در ادامه مطلب، شرحی اخلاقی بر این دعا با تاکید بر مساله کمک به مومن و خیرات خواهیم داشت.
متن و ترجمه دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان
در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان، دست نیازمند خود را به سوی خدای بی نیاز بلند می کنیم و می خوانیم:
«اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلِی اِلَی خَیْرَاتِهِ وَ لا تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیا اِلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ».
خدایا در این ماه بهرهام را از برکتهایش کامل گردان، و راهم را به سوی نیکیهایش هموار نما، و از پذیرفته خوبیهایش محرومم مساز، ای هدایت کننده به سوی حق آشکار.
کمک به مومن و خیرات
شکی نیست که بر آوردن حاجت مؤمن باعث ادخال سرور در قلب او شده و موجبات رضایت خدا را فراهم می آورد و ثواب این عمل از شماره بیرون است. دلهای غمناک خانه خداست و ادخال سرور در این دل تعمیر آن خانه است و اجر آن فقط با ارحم الراحمین می باشد و هر کس بنده و غلامی را شاد گرداند در حقیقت مولای او را شاد گردانیده است. اخبار و روایات حاکی از عظمت و جلالت این صفت نیکو در مؤمنین می باشد و این عمل نیکو او در قیامت چون نوری مقام او را بالا می برد.
چو خود را قوی حال بینی و خَش
به شکرانه بار ضعیفان بکش
آیات مربوط به کمک به مومن و خیرات
آیه اول
«ان تقرضوا اللّه قرضاً حسناً یضاعفه و یغفر لکم و اللّه شکور رحیم»1
اگر به خدا قرض حسن بدهید آن را برای شما چند برابر می کند و شما را می بخشد و خداوند شکرکننده و بردبار است.
آیه دوم
«انّهم کانوا یسارعون فی الخیرات»2
آنها در کار خیر از هم سبقت می گیرند.
آیه سوم
«فاستبقوا الخیرات»3
در کارهای خیر از یکدیگر پیشی بگیرید.

آیه چهارم
«و یبشّر المؤمنین الذین یعملون صالحات انّ لهم اجراً کبیراً»4
قرآن به مؤمنینی که اعمال خیر انجام می دهند بشارت می دهد که پاداشی بزرگ بر ایشان خواهد بود.
آیه پنجم
«و لا یأتَلِ اولوا الفضل منکم و السعّة ان تؤدّوُا اولی القربی و المساکین و المهاجرین فی سبیل اللّه و لیعفوا و لیصفحوا»5
پس دارندگان شما نباید از دادن مال به خویشان و فقیران و مهاجرین در راه خدا امساک ورزند پس باید ببخشند و گذشت نمایند.
آیه ششم
«مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات اللّه تثبیتاً من انفسهم کمثل الجنّة بربوةٍ اصابها وابل فأتت اکلها ضعفین»6
مثل کسانی که اموال شان را برای خشنودی خدا و استواری روحشان انفاق می کنند مانند باغی است که بر تپه ای واقع شده و اگر رگباری به آن برسد دو چندان محصول می دهد.
روایات مربوط به کمک به مومن و خیرات
روایت اول
حضرت امام علی علیه السلام فرمودند:
افضل الفضائل بذل الرغائب و اِسعاف الطالب و الاجمال فی المطالب؛
برجسته ترین صفات اخلاقی بذل اشیاء مرغوب و قضاء حاجات خلق و مختصرگوئی است7.
روایت دوم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
من طاف بهذا البیت طوافاً واحداً کتب اللّه له ستةُ آلاف حسنة و محی عنه ستة آلاف سیئة و رفع اللّه له ستّة آلاف درجة حتی اذا کان عند الملتزم فتح اللّه له ثمانیة ابواب من ابواب الجنة یقال له اُدخل من ایها شئتَ قال قلتُ له جعلت فداک هذا الفضل کلّه فی الطواف قال نعم و اُخبرک بأفضل من ذلک قضاء حاجة المسلم افضل من طواف و طواف و طواف حتی بلغ عشراً؛
هر کس یک طواف به دور خانه خدا انجام دهد خدا شش هزار حسنه برایش می نویسد و شش هزار سیئه را از وی برطرف می سازد و شش هزار درجه برایش بالا برد تا آن گاه که برسد به پشت بام کعبه خدا.
هشت در از درهای بهشت بر او می گشاید و به او گفته می شود از هر یک می خواهی وارد شو.
راوی می گوید: به آن حضرت گفتم: همه این فضل و ثواب در طواف است؟
حضرت فرمودند: آری و خبر بدهم تو را به کاری که از طواف فضیلتش بیشتر است و آن بر آوردن حاجت برادر مؤمن است که از طواف و طواف و طواف و ... بیشتر است (و ده مرتبه کلمه طواف را تکرار کرد)8.
روایت سوم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
ان اللّه اذا انعم علی عبد نعمة صیر حوائج الناس الیه فانْ قضاها من استخفاف منه اسکن الفردوس و انْ یقضِها اسکن نار جهنّم و نزع اللّه منه صالحَ ما اعطاه و لم ینل شفاعة رسول اللّه یوم القیامة؛
خدا آن گاه که نعمتی را بر بنده خویش ارزانی فرماید نیازمندی های مردم را به سوی او قرار می دهد پس اگر نیاز آنان را با منت ننهادن بر آورده سازد در بهشت سکونت داده خواهد شد و اگر بر آورده نساخت جایش در دوزخ خواهد بود و خداوند نعمت شایسته ای که به وی داده است از او خواهد برداشت و به شفاعت پیامبر خدا در روز قیامت نائل خواهد شد9.

روایت چهارم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
ان اللّه انتجب قوماً من خلقه لقضاء حوائج الفقراء من شیعة علی علیه السلام لیثیبهم بذلک الجنة؛
همانا خدا گروهی از خلق خود را برای بر آوردن نیازهای مستمندان از پیروان علی علیه السلام برگزید تا به سبب آن پاداش کارشان را بهشت قرار دهد10.
روایت پنجم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
من اخلص النیة فی حاجة اخیه المؤمن جعل اللّه نجاحها علی یدیه و قضی له کل حاجة فی نفسه؛
هر کس نیت را در قضای حاجت مؤمن خالص سازد خدا بر آوردنش را به دست وی قرار خواهد داد و هر حاجتی را که در رابطه با خودش خواهد بود را بر آورده خواهد ساخت11.
روایت ششم
حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند:
انّ المسلم اذا جاء اخوه المسلم فقام معه فی حاجةٍ کان کالمجاهد فی سبیل اللّه عزوجل؛
همانا مرد مسلمان هر گاه برادر مسلمانش برای حاجتی نزد او آید و او برخیزد و به دنبال حاجتش قیام کند چون کسی است که در راه خدای بزرگ جهاد کند12.
روایت هفتم
حضرت امام رضا علیه السلام فرمودند:
اذا سئلک اخوک حاجةٍ فبادرْ بقضائها قبل استغنائه عنها؛
هر گاه برادر مؤمنت از تو حاجتی درخواست کند در برآوردنش شتاب کن پیش از آن که از تو بی نیاز گردد.
مثال
انجام دادن اعمال خیر و دستگیری از مؤمن و قضای حاجت او مانند «استارت» یک ماشین عمل می کند که با یک یا دو بار استارت زدن آن را روشن می نماید اما اگر استارت ماشین خراب شود باید چند نفر ماشین را هول بدهند و نیروی زیادی را به کار برند تا ماشین روشن بشود و به راه بیفتد اما چرخش یک سوئیچ کوچک کار آن چند نفر را خیلی راحت تر و سریع تر انجام می دهد. انجام این گونه اعمال انسان را در مسیر سیر و تکامل و خدائی شدن راه می اندازد و به او نیرو می دهد.
داستان
ادای قرض مؤمن
«محمد بن اسامه» در بستر بیماری افتاد و حال او وخیم شده و رو به مرگ گذاشت. حضرت امام سجاد علیه السلام به عیادت او رفت و جمعی بر سر بالین او حاضر شدند.
محمد به جمع گفت: «مبلغی مقروض هستم از شما کسی هست که قرض مرا بپردازد تا با خیال راحت از دنیا بروم؟»
حضرت امام سجاد علیه السلام فرمود: «من ثلث قرضهایت را می پردازم»
پس از مدتی سکوت، حضرت دوباره فرمودند: «من همه قرض های تو را می دهم. من به این دلیل در آغاز همه آن را به عهده نگرفتم تا بنی هاشم نگویند فلانی از ما سبقت می گیرد و گرنه همان اول همه آن را پیشنهاد می کردم»13.
ارزش قرض دادن
مردی بنام «صدقه حلوانی» می گوید: در مسجدالحرام یکی از دوستانم از من تقاضای دو دینار قرض کرد. به او وعده دادم که پس از انجام طواف به تو می دهم. هنوز طوافم به پایان نرسیده بود که حضرت امام صادق علیه السلام را دیدم. ایشان به صورت تکیه، دست بر شانه من نهاده و هر دو به طواف پرداختیم. طواف من به پایان رسید اما به خاطر همراهی با امام، باز هم ادامه دادم.
مردی که از من قرض می خواست، در کناری نشسته بود و به خیال اینکه من در کار او مسامحه می کنم هر دور که طواف می کردم و از کنار او عبور می نمودم با دست قرض خود را به یادم می انداخت. حضرت از من پرسید: «چرا این مرد به تو اشاره می کند؟»
گفتم: «قربانت شوم او منتظر من است که طوافم تمام شود و دو دینار به او قرض بدهم اما چون شما دست بر شانه من نهاده اید نخواستم شما را ترک کنم».
امام بدون تأمل دست از شانه ام برداشت و فرمود: «مرا رها کن و برو حاجت او را بر آور!».
رفتم و پول را به او دادم. روز دیگر خدمت حضرت رسیدم آن حضرت مشغول صحبت با اصحاب خود بود. تا مرا دید صحبتش را قطع نمود و فرمود: «من اگر برای حاجت یکی از برادرانم تلاش کنم نزد من محبوب تر است از آنکه هزار بنده آزاد نمایم و برای جهاد در راه خدا هزار نفر را بسیج کنم»14.
عظمت انفاق
آورده اند که وقتی خداوند کوه ها را آفرید، فرشتگان الهی که سنگ ندیده بودند خطاب به خداوند عرضه داشتند: «خداوندا! چه چیزی بر شی ء سخت غالب می شود!»
خطاب آمد: «آهن!» پرسیدند: «چه چیزی بر آن غالب می شود؟»
جواب آمد: «آتش!»
گفتند: «بر آن چه چیزی غالب می گردد؟»
خطاب آمد: «آب!»
باز سؤال کردند: «بر آن چه پیروز می شود؟»
جواب آمد: «خاک».
پرسیدند: «بر خاک چه؟»
پاسخ آمد: «باد!»
باز سؤال نمودند: «بر همه اینها چه چیز غلبه پیدا می کند؟»
خطاب آمد: «بنده ای که در راه خدا انفاق کند و دست برادرش را بگیرد و طوری به او کمک کند که اگر با دست راست داد، دست چپ او مطلع نشود»15.

عبادت هشتاد سال
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که در زمان قدیم عابدی بود که هشتاد سال عبادت کرده اما در زنی نظر افکند و حرام انجام داد. ملک الموت گلوی او را گرفت و به شدت فشرد که در آن حال درویشی از آنجا عبور کرد.
عابد فی الحال قرصه نانی را که در زیر گلیم خود گذاشته بود را با اشاره به فقیر داد. فقیر قرص نان را برداشت و ملک الموت روح او را قبض نمود. به سبب آن دستگیری و رفع حاجتی که انجام داد خدا بر وی رحمت فرمود اما هشتاد سال عبادتش به وسیله آن گناه محو گردید.
یک درم کان دهی به درویشی
بهتر از گنجهای مدّخر است
هر چه دادی نصیب تو آن است
و آن دگر قسمت کسی دگر است16
عاقبت رد کردن حاجتمند
«ابو حمزه ثمالی» می گوید: خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام بودم. ایشان کنیزی به نام «سکینه» داشت. به او فرمود: «مبادا کسی که حاجتی دارد و به خانه آمده است را رد کنی!»
عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! آخر همه کسانی که اظهار فقر می کنند که حاجتمند نیستند».
حضرت می فرمود: «ای ابو حمزه! می ترسم بعضی مستحق باشند و مأیوس از در خانه من بروند، آن گاه آن بلایی که بر سر خانواده یعقوب نبی آمد بر سر ما نیز بیاید.
حضرت یعقوب هر روز گوسفندی می کشت و قدری از آن را خود مصرف کرده و باقی را انفاق می کردند. روزی مردی غریبه که نزد خدا منزلتی داشت و روزه بود از درب خانه آنها گذشت و گفت: سائلی غریب و گرسنه ام.
از زیادی غذای خود به من هم بدهید و چند بار خواسته خود را بیان داشت اما آنها می شنیدند ولی چون از وضع او خبر نداشتند، سخنانش را تصدیق نکردند. شب فرا رسید سائل مأیوس گردید و گفت: «انا للّه و انا الیه راجعون» و اشکش جاری شد و آن شب را با همان وضع سپری کرد و شکایت به در خانه خدا برد.
فردای آن روز را هم روزه گرفت اما یعقوب و فرزندانش آن شب را با شکم سیر خوابیدند و از غذای شان هم زیاد آمد. فردا صبح خدا به یعقوب وحی کرد:
ای یعقوب! بنده ما را خوار کردی به طوری که باعث خشم من شد و تو سزاوار تأدیب و نزول بلا شدی که از طرف من نسبت به خود و خانواده ات نازل خواهد شد.
ای یعقوب! آیا می دانی دوستانم را به کیفر و گرفتاری از دشمنانم زودتر مبتلا می سازم و البته این هم به واسطه حسن نظر و احسان من به دوستان خود و استدراج و امتحان نسبت به دشمنان من است.
اینک به عزتم سوگند تو و فرزندانت را گرفتار می کنم و بر شما مصیبتی نازل خواهم کرد و با کیفر خود، شما را می آزمایم. آماده ابتلا شوید و به آنچه نازل می کنم راضی و شکیبا باشید»17.
داستان علماء
ابن فهد حلی رحمه الله
از قول «حاج ملا محمد صلح برغانی» نقل شده است که می فرمود پدرم گفت: «در خواب دیدم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله نشسته است و علماء در خدمت ایشان هستند و مقدم بر همه ابن فهد حلی جای دارد.
تعجب کردم که این همه علماء با آن مقام و شهرت چگونه است که همه در مقامی پائین تر از ابن فهد جای دارند با اینکه ابن فهد را در میان علماء چندان شهرتی نیست؟! از این رو راز موضوع را از پیامبر خدا پرسیدم.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: علّت این است که دیگر علماء هنگامی که فقیر به آنان مراجعه می کرد اگر از مال فقراء نزد ایشان بود به او می دادند و گرنه جواب می کردند اما ابن فهد هرگز فقیران و نیازمندان را از نزد خود محروم باز نمی گردانید و اگر از مال فقرا نزد او نبود از مال خود می داد این مرتبه را از این کار یافت»18.
نکوئی کن و سوی نیکی گرای
بدین از تو خشنود گردد خدای
آیت اللّه وحید بهبهانی رحمه الله
«در سالی از سالها همسر وحید بهبهانی مجدّد علم اصول، در روزهای سرد زمستان، جبه ای برای او تهیه نمود و آن بزرگوار جبه را پوشید. هنگام غروب که برای ادای نماز به مسجد می رفت یکی از اوباش کلاه از سر خود برداشته، پا برهنه به طرف آقا شتافت و عرض کرد: سرم برهنه است، کلاهی ندارم هوا خیلی سرد است کمکم کنید فکری برایم نمائید. آن جناب فرمود: چاقو همراه داری؟
عرض کرد: بلی. چاقو را گرفت و آستین جبه را برید و به او داد و فرمود: این آستین را فعلاً بر سرت بگذار و امشب را بگذران تا فردا صبح برایت فکری کنم»19.

سخن پایانی
دلسوزترین سردار
امیر مؤمنان علی علیه السلام روزی در کوچه ای می رفت زنی را دید که مشک به دوش می کشد. به کمک او شتافت و مشک را گرفته و حال زن را پرسید.
زن گفت: «علی شوهرم را به مرز فرستاد و کشته شد. حالا من مانده ام و چند بچه یتیم و دست خالی. ناچارم برای مردم کار کنم تا شکم خود و بچه هایم را سیر نمایم.»
حضرت امام علی علیه السلام مشک را به خانه زن رساند و به خانه خود برگشت و از شدت ناراحتی و همدردی با زن، تا صبح نخوابید. صبح زنبیلی از طعام برداشت و به طرف خانه زن راه افتاد.
شخصی در راه حضرت را دید و خواست تا زنبیل را کمک حضرت حمل کند اما حضرت علی علیه السلام قبول نکرد و فرمود: «فردای قیامت بار گناه مرا چه کسی می کشد؟».
به در خانه رسید و در زد و گفت: «برای شما مقداری غذا آورده ام».
زن خوشحال شد و گفت: «خدا جزای خیر به تو بدهد ای جوانمرد و علی را به سزای اعمال خود برساند؟!»
حضرت وارد خانه شد و گفت: «می خواهم کاری برایت انجام دهم و ثوابی ببرم. یا تو خمیر درست کن و نان بپز و یا بچه ها را سرگرم کن تا من نان بپزم» زن جواب داد: «من بهتر نان درست می کنم شما بچه ها را سرگرم کنید.»
حضرت علی علیه السلام گوشت پخته و خرما را با دست خود و در دهان یتیمان زن می گذاشت و هر بار می گفت: «پسرم! علی را به خاطر آنچه کرده حلال کن» وقتی که خمیر آماده شد، زن به حضرت گفت که تنور را روشن کند. حضرت تنور را روشن کرده و وقتی خوب شعله ور شد صورت مبارک خود را روی شعله آتش گرفته و فرمود: «ای علی! بچش این جزای کسی که از رسیدگی به بیوه زنان و یتیمان غافل بماند».
در این میان زنی حضرت را شناخت و گفت: «این امیرالمؤمنین است!»
مادر یتیمان به سرعت نزد حضرت آمد و با شرمندگی گفت: «وای بر من! مرا ببخشید»
حضرت فرمود: «نه بلکه وای بر من به خاطر کوتاهی در رسیدگی به شما!»20.
پینوشتها:
1. تغابن/17.
2. انبیاء/9.
3. مائده/48.
4. اسراء/9.
5. نور/22.
6. بقره/265.
7. غرر/204.
8. لئالی الاخبار/3/114.
9. مشکاة الانوار/333.
10. مستدرک/2/406.
11. همان.
12. مستدرک/2/407.
13. روضه کافی/332.
14. تعالیم آسمانی اسلام/81.
15. مصابیح القلوب/45.
16. همان/47.
17. کلمه اللّه مرحوم آیت اللّه شهید شیرازی/217.
18. اقالیم قبله/216.
19. وحید بهبهانی/141.
20. مناقب آل ابی طالب/2/15.
منبع:
ضیافت نور (پندهای اخلاقی به مناسبت ماه مبارک رمضان)، ابوالفضل هادیمنش، ناشر: مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1380ش.