تبيين جامعه شناختي انقلاب مشروطه (3)
نويسنده:محسن باقري
و اما اگر نخواهيم تغيير و تحول را از نظر اين مکتب مورد دقت قرار دهيم باز هم چاره اي جز رجوع به نظريات بلومر به عنوان متفکر اصلي اين مکتب وجود ندراد . علاوه بر ديدي که در بالا ذکر گرديد در آراء بلومر ديد تکاملي هم به چشم مي خورد و معتقد است که دو نوع جامعه به طور کلي وجود دارد .
1- جوامعي از نوع meکه جوامعي سنتي ، ابتدايي و تقريباً ايستا است . جوامعي که بيشتر بر سنتهاي از گذشته به يادگار مانده تکيه مي کند در اين جوامع بيشتر توقعات ، چشم داشتها و انتظارات اجتماعي و يا هنجارهاي ساختي فرهنگي است که تعيين کننده است . به همين دليل تغيير و تحول بسيار کم است ، بلومر جوامع دوران قرون وسطي را و علي الخصوص جوامع قبل از آن را از اين نوع مي داند .
2- جوامعي از نوع I جوامعي هستند که با پديدار شدن انقلاب صنعتي و تغيير و تحولاتي که جهان به واسطه کشفيات قاره ها و نقاط جغرافيايي جديد و تجارت و رفت و آمد ، از آن بهره مند مي گردد ، پديدار مي شوند . در اين نوع جوامع عامل تعيين کننده رفتار بشر نه هنجارهاي ساختي و فرهنگي بلکه فکر و ذهن بشر مي باشد . «بلومر مکانيزم انتقال از جوامع me به I را معمولاً در قالب جنبش هاي اجتماعي توضيح مي دهد . «اين جنبش ها مي تواند مسلحانه و به صورت انقلاب باشد و يا غير مسلحانه و به صورت اصلاح انجام گيرد »(تنهايي ، 228:1379)
حال براي آشنايي بيشتر ، مراحل مختلفي مانند چگونگي شکل گيري جنبش هاي اجتماعي ، اين که اين جنبش ها را چه مراحلي گذر مي کنند و چگونگي متحول جوامع توضيح داده خواهد شد .
بلومر اين گونه جنبشها را به 3 دسته تقسيم مي کند .
1- جنبش هاي اجتماعي عام يا عمومي : که قادر است گروههاي مختلف اجتماعي از طبقات مختلف گوناگون را گرداگرد مسايل اجتماعي خاص جمع نمايد و نقطه نظرات مشترکي را دنبال کنند. به عبارت ديگر واژه عام به اين معناست که گروه يا طبقه خاصي را درگير نکرده و گروهها و اقشار مختلفي مي توانند در آن دخالت داشته باشند. مثل جنبش اجتماعي زنان ، نهضت کارگران و ...
2-جنبش هاي اجتماعي خاص:که اولاً در يک منطقه ي خاص اتفاق مي افتد ، ثانياً گروههاي خاص در برابر گروههاي خاص ديگر قرار مي گيرند . ضديت گروههاي مقابل هم از ترکيب آنها با هم جلوگيري کرده و معمولاً به درگيري ميان آنها مي انجامد .
3- جنبش هاي اجتماعي نمايشي (تظاهري جنبش هاي هنري يا مدگرايي را مي توان در اين دسته جاي داد. تفاوت جنبش ها با رفتارهاي جمعي در اين است که جنبش ها کاملاً سمبوليک و نمادي هستند و براساس سازمان شخصي عمل مي کنند .
پس از آن آشنايي مقدماتي با مکتب کنش متقابل صورت گرفت ، حال بايستي به تأثير عوامل فکري دروني و تأثير آن در مشروطه و مشروطيت پرداخت همچنان که در مکتب کنش متقابل بيشتر به فکر و ذهن بشر و تأثير آن در تعيين شکل و فرم رفتار اهميت داده مي شود ، اين نظريه براي شناخت بهتر به متغيرهاي فکري احتياج دارد که ، نشأت گرفته از داخل ايران مي باشد . نگرشي که ما در نظريات قبلي متغييرهاي (اجتماعي دروني - بروني ) دنبال کرديم مجموعه تغيير و تحولات سياسي ، جمعيتي اقتصادي را در انقلاب مشروطه دخيل دانسته و معتقد بودند که اين متغيرها يا عوامل ، وضعيت دولت قاجارها را روز به روز بدتر و بدتر مي کرده و ادامه حکومت را برايشان مشکل مي نموده است . ولي اعتقاد ما براين است که عوامل دخيل در انقلاب مشروطه را نمي توان محدود به همين عوامل دانست ، بلکه در فکر و آگاهي و نگرش و شعور مردم هم تغيير و تحولاتي پديدار شد . قسمتي از اين تغيير و تحولات سرچشمه گرفته از داخل و قسمتي از آن سرچشمه گرفته از بيرون مي باشد قطعاً تغييرات و تحولاتي که از لحاظ فکري در اين مقطع انجام مي گيرد را مي توان به روحانيون و روشنفکران داخلي نسبت داد . درباره حضور روحانيت و نقش آفريني اين نهاد در انقلاب مشروطه بحث هاي فراواني انجام گرفته است . ولي هيچ يک از نظريه پردازان و اظهار کنندگان درباره انقلاب مشروطه وجود ندارد که اين حضور و نقش آفريني و اثرگذاري آن را رد کند و به ديده انکار بنگرد .
حضور روحانيت ، به تنهايي ملاک داوري نيست ؛ بلکه از آن جا که نتيجه حضور اين گروه ، به حضور مردم ايران در اين رويداد انجاميده ، نهاد روحانيت چنان جايگاه و اهميتي يافته است . به گونه اي که بايد آن را مردمي ترين نهاد تاريخ ايران ناميد و هنوز در افکار عمومي مردم ، نهادي به قدرت ، نفوذ بسيار ژرف و جايگاه والاي آن پيدا نشده است . البته شايد به حق شايسته باشد که نقش روحانيت در به ثمر رسيدن انقلاب مشروطه خود در مقاله اي جداگانه مورد بررسي قرار گيرد . ولي در اين نوشته بنا به نقش مهم روحانيت در حرکت مردمي مشروطه لازم ديده شد که هر چند به طور مختصر بدان پرداخته شود .
از جمله ويژگي هاي مهم و در خور توجه اين سازمان ديني ، مردمي بودن آن مي باشد که در کانون توجه پژوهش قرار گرفته است . قيام تنباکو را بايد در حکم يک تمرين موفقيت آميز براي انقلاب مشروطه به حساب آورد چرا که هنگامي که ميرزاي شيرازي حکم حرام بودن استعمال توتون و تنباکو را صادر کرد ، تمام قليانهاي قصر ناصر الدين شاه نيز شکسته مي شود . که اين نشان از تأثير بيش از اندازه اين قيام به واسطه روحانيت و اشاعه آن در بين مردم و جامعه دارد .
عالمان دين ، در نهضت مشروطه پيشاهنگ بودند و رهبري آن را در تمامي لحظات بر عهده داشتند . در مسجدها ، تکيه ها ، حسينيه ها و در هر گروههايي براي مردم سخن گفتند و زشتيهاي آن را نماياندند . در عبدالعظيم بست نشستند و به قم رخت کشيدند ، تا از آن جا عليه استبداد فرياد بکشند آنان با صداي بلند عدالت خانه را خواستار شدند و بر کناري مسيونوز و حاکم تهران عين الدوله . با تلاش ، پيگيري ، حماسه آفريني و پديد آوردن شور و هيجان در مردم و جايگاه برجسته اي که در بين مردم داشتند ، توانستند مردم را در سراسر کشور وارد عرصه سياسي کنند و با پشتوانه حضور پر هيمنه و شکوه آنان حکومت استبدادي و لجام گسيخته قاجاري را وا دارند به قانون مداري تن در دهد و در چارچوب قانون به بسط و توسعه کارها بپردازد .(ذاکري ، علي اکبر : 11:1382)
عالمان نجف ، مراجع بزرگ تقليد آن حوزه مقدس :آخوند خراساني ، شيخ عبدالله مازندراني و ...و در درون کشور نيز عالماني مانند آيت الله نائيني ، بهبهاني ، طباطبايي و شيخ فضل الله نوري در پيدايش اين حرکت بزرگ و درهم کوباندن استبداد صغير و از اريکه به زير آوردن محمد علي شاه ، اثر گذارترين و ماندگارترين نقش را از خود به جاي گذاردند . و اما اگر بخواهيم از نخستين روشنفکري که اقدام به نو سازي نمود ، صحبت کنيم بي شک بايد به عباس ميرزا اشاره کرد . «هنگامي که وي وليعهد و بنابراين حاکم آذربايجان بود ، در طول جنگ ايران و روس کشف کرد که نيروي عشايري - که او با تحقير آنها را « اوباش » مي نامد و رد مي کرد - در برابر توپخانه سيار کار ساز نيست . از اين رو به اصلاح طلب معاصر خود در امپراطوري عثماني ، سلطان سليم سوم تأسي کرد و «نظام جديد » عثماني را به سبک خويش در آذربايجان پياده کرد . شش هزار سرباز ، هسته اصلي اين نظام بود . آنان مجهز به توپخانه سيار و سلاحهاي جديد بودند ، از دولت حقوق مرتب مي گرفتند ، لباس متحد الشکل داشتند ، در سرباز خانه ساکن بودند و مشق مي کردند و توسط افسران اروپايي آموزش مي ديدند . عباس ميرزا براي تجهيز قشون جديد ، يک کارخانه توپ سازي ،يک کارگاه تفنگ سازي سرپر، و دارالترجمه براي کتب راهنمايي نظام مهندسي در تبريز بنا نهاد. براي حفظ آن، نخستين مسيونهاي دايمي ايران در خارج را ، در پاريس و لندن ، داير کرد . براي تأمين آتيه اين تأسيسات نخستين گروه دانشجويان ايراني را به اروپا اعزام کرد . آنان ملزم به تحصيل دروس علمي چون علوم نظامي ، مهندسي ، اسلحه سازي ، طب ، نقشه برداري و زبانهاي جديد بودند. براي تأمين هزينه اقدامات خود ، حقوقهاي درباره مستمريها و ولخرجيها را موقوف کرد . همچنين از طريق تعرفه هاي حمايتي و فرمان خودداري از مصرف پوشاک خارجي ، عوايد را افزايش داد .» (آبراهاميان ، 1381: 48) اين حرکت ها و نظريات شايد نظام جديد را از اعتراض عموم مصون داشت ولي در درون حاکميت با روي خوش مواجه نگرديد . به همين خاطر آلوده به توطئه هاي سياسي گرديد و نتوانست در برابر اينها دوام آورده و از هم پاشيد . «همچنين شکستهايي که در جنگ دوم ايران و روس بر قشون جديد وارد آمده ، فقط اين نظر فتحعليشاه را تأييد کرد که بهترين سلاح هنوز هم همان «نيزه آبا و اجدادي » است در نتيجه عباس ميرزا مدتها پيش از مرگ طبيعي اش در سال 1212، مرگ تدريجي «نظام جديد » خود را به چشم ديد .» (همان منبع :49) دومين حرکت را ميرزا محمد تقي خان فراهاني ، مشهور به امير کبير ، صورت داد . او در تبريز ، که پدرش در آن جا آشپز وزير عباس ميرزا بود ، بزرگ شد و نظر عباس ميرزا را جلب کرد . «به محض اين که شاهزاده جوان (ناصرالدين شاه ) در سال 1227 به تخت سلطنت جلوس کرد ، امير کبير لقب امير نظالم و صدر اعظم يافت و مشوق انجام اصلاحات وسيعي شد . قشون دائمي را مجدداً احيا کرد و براي تجهيز آن و قطع واردات از خارج پانزده کارخانه بنا کرد ، کارخانه توپ سازي ، توليد اسلحه سبک ، لباس متحد الشکل ، سپر دوش و نشان ، منسوجات پشمي ، البسه ، چلوار ، درشکه ، سماور ، کاغذ ، چدن ، سرب ، مس و شکر .
نخستين مدرسه غير مذهبي کشور ، دارالفنون را تأسيس کرد و دارالفنون براي محصلان خود که اغلب از فرزندان اشراف و اعيان بودند کلاسهاي زبان هاي خارجي ، علوم سياسي ، مهندسي ، کشاورزي ، معدن ، طب ، دامپزشکي ، علوم نظامي و موسيقي گروهي ترتيب داد . امير کبير براي تأمين هزينه اين طرح ها از هزينه هاي ديگر، به ويژه هزينه هاي دربار ، کاست و از طريق افزايش عوارض واردات ، مهلتي براي فروش تجارت خانه ها ، بررسي صلاحيت مالياتچيها ، و ماليات جديد تيولداراني که ديگر نيروي مسلح براي دفاع از کشور نمي فرستادند ، درآمد دولت را بالا برد .»(همان منبع:50)
اقدامات امير کبير واکنش هاي فوري برانگيخت اين واکنش باعث گرديد که امير مورد غضب ناصر الدين شاه قرار گرفته و در سال 1230معذول گردد و بعد هم کشته شود . به همين خاطر نقشه هاي وي براي آينده متروک ماند و تلاشش براي نوسازي سريع ، چنين بي نتيجه ماند .
«اگر چه ناصر الدين شاه با کشتن امير کبير به برنامه نوسازي لطمه زد اما به هيچ وجه روند نوسازي را نابود نکرد . در واقع ، ناصرالدين شاه و وزاريش ، خود نوآوريهاي زيادي در طول سلطنتي دراز که تا 1257 طول کشيد انجام دادند . اما اين نوآوري ها به جاي آن که به تغيير سريع منجر شوند ، حرکتي بطئي به سوي تغيير برانگيختند به جاي آن که کشور را در برابر دشمنان خارجي حفظ کند ، حامي دربار در برابر مدعيان داخل بودند و به جاي حمايت از اقتصاد توجه غربيان را به اقتصاد ايران جلب مي کردند .»(همان :50)
از جمله اصلاحات ديگري که ناصرالدين شاه بدآنها علاقمند بود ، اصلاحات اجتماعي ، آموزشي و حتي اداري بود تجارت برده را ممنوع کرد و قول داد مالکيت خصوصي را محترم شمرد . کشت محصولات جديد ، به ويژه سيب زميني را تشويق کرد . در شهرهاي اصلي براي حذف مجازات هاي سنتي به ويژه شکنجه ، زنده به گور گردن و قطع دست و پاي مجروحان زندان هايي ساخت . يک انجمن مشورتي هر چند کوتاه مدت ، به نام مجلس مصلحت خانه و يک مجلس تجار در تهران و شهرهاي اصلي ايالات متحده تشکيل داد . به حکام ايالات توصيه کرد که علما را در سياست دخالت ندهند و در حوزه « دعا و نماز ، درس گفتن ، امور شرعي و ربط با خدا » محدودشان کنند . مسيونرهاي کاتوليک و پروتستان اجازه داد که در بين يهوديان ، آشوريها و ارامنه فعاليت کنند و در تبريز ، اروميه ، تهران ، اصفهان و همدان مدرسه ، درمانگاه ، چاپخانه ديگري در تبري ساخت . در طول اين قرن بيش از 160عنوان کتاب انتشار داد .» (همان :3-52) اما همه اينها هر چه بيشتر باعث مي گرديد که تفاوت فاحش شاهان ايراني و پادشاهان نامدار اروپا مشخص تر شوند . همچنين شکاف بين فقر در ايران و ثروت اروپا روز به روز بيشتر و بيشتر مي گرديد و اينها همه به دنبال خود تضعيف تدريجي سلطنت قاجار را داشت .
منبع:
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )
ادامه دارد...
1- جوامعي از نوع meکه جوامعي سنتي ، ابتدايي و تقريباً ايستا است . جوامعي که بيشتر بر سنتهاي از گذشته به يادگار مانده تکيه مي کند در اين جوامع بيشتر توقعات ، چشم داشتها و انتظارات اجتماعي و يا هنجارهاي ساختي فرهنگي است که تعيين کننده است . به همين دليل تغيير و تحول بسيار کم است ، بلومر جوامع دوران قرون وسطي را و علي الخصوص جوامع قبل از آن را از اين نوع مي داند .
2- جوامعي از نوع I جوامعي هستند که با پديدار شدن انقلاب صنعتي و تغيير و تحولاتي که جهان به واسطه کشفيات قاره ها و نقاط جغرافيايي جديد و تجارت و رفت و آمد ، از آن بهره مند مي گردد ، پديدار مي شوند . در اين نوع جوامع عامل تعيين کننده رفتار بشر نه هنجارهاي ساختي و فرهنگي بلکه فکر و ذهن بشر مي باشد . «بلومر مکانيزم انتقال از جوامع me به I را معمولاً در قالب جنبش هاي اجتماعي توضيح مي دهد . «اين جنبش ها مي تواند مسلحانه و به صورت انقلاب باشد و يا غير مسلحانه و به صورت اصلاح انجام گيرد »(تنهايي ، 228:1379)
حال براي آشنايي بيشتر ، مراحل مختلفي مانند چگونگي شکل گيري جنبش هاي اجتماعي ، اين که اين جنبش ها را چه مراحلي گذر مي کنند و چگونگي متحول جوامع توضيح داده خواهد شد .
بلومر اين گونه جنبشها را به 3 دسته تقسيم مي کند .
1- جنبش هاي اجتماعي عام يا عمومي : که قادر است گروههاي مختلف اجتماعي از طبقات مختلف گوناگون را گرداگرد مسايل اجتماعي خاص جمع نمايد و نقطه نظرات مشترکي را دنبال کنند. به عبارت ديگر واژه عام به اين معناست که گروه يا طبقه خاصي را درگير نکرده و گروهها و اقشار مختلفي مي توانند در آن دخالت داشته باشند. مثل جنبش اجتماعي زنان ، نهضت کارگران و ...
2-جنبش هاي اجتماعي خاص:که اولاً در يک منطقه ي خاص اتفاق مي افتد ، ثانياً گروههاي خاص در برابر گروههاي خاص ديگر قرار مي گيرند . ضديت گروههاي مقابل هم از ترکيب آنها با هم جلوگيري کرده و معمولاً به درگيري ميان آنها مي انجامد .
3- جنبش هاي اجتماعي نمايشي (تظاهري جنبش هاي هنري يا مدگرايي را مي توان در اين دسته جاي داد. تفاوت جنبش ها با رفتارهاي جمعي در اين است که جنبش ها کاملاً سمبوليک و نمادي هستند و براساس سازمان شخصي عمل مي کنند .
پس از آن آشنايي مقدماتي با مکتب کنش متقابل صورت گرفت ، حال بايستي به تأثير عوامل فکري دروني و تأثير آن در مشروطه و مشروطيت پرداخت همچنان که در مکتب کنش متقابل بيشتر به فکر و ذهن بشر و تأثير آن در تعيين شکل و فرم رفتار اهميت داده مي شود ، اين نظريه براي شناخت بهتر به متغيرهاي فکري احتياج دارد که ، نشأت گرفته از داخل ايران مي باشد . نگرشي که ما در نظريات قبلي متغييرهاي (اجتماعي دروني - بروني ) دنبال کرديم مجموعه تغيير و تحولات سياسي ، جمعيتي اقتصادي را در انقلاب مشروطه دخيل دانسته و معتقد بودند که اين متغيرها يا عوامل ، وضعيت دولت قاجارها را روز به روز بدتر و بدتر مي کرده و ادامه حکومت را برايشان مشکل مي نموده است . ولي اعتقاد ما براين است که عوامل دخيل در انقلاب مشروطه را نمي توان محدود به همين عوامل دانست ، بلکه در فکر و آگاهي و نگرش و شعور مردم هم تغيير و تحولاتي پديدار شد . قسمتي از اين تغيير و تحولات سرچشمه گرفته از داخل و قسمتي از آن سرچشمه گرفته از بيرون مي باشد قطعاً تغييرات و تحولاتي که از لحاظ فکري در اين مقطع انجام مي گيرد را مي توان به روحانيون و روشنفکران داخلي نسبت داد . درباره حضور روحانيت و نقش آفريني اين نهاد در انقلاب مشروطه بحث هاي فراواني انجام گرفته است . ولي هيچ يک از نظريه پردازان و اظهار کنندگان درباره انقلاب مشروطه وجود ندارد که اين حضور و نقش آفريني و اثرگذاري آن را رد کند و به ديده انکار بنگرد .
حضور روحانيت ، به تنهايي ملاک داوري نيست ؛ بلکه از آن جا که نتيجه حضور اين گروه ، به حضور مردم ايران در اين رويداد انجاميده ، نهاد روحانيت چنان جايگاه و اهميتي يافته است . به گونه اي که بايد آن را مردمي ترين نهاد تاريخ ايران ناميد و هنوز در افکار عمومي مردم ، نهادي به قدرت ، نفوذ بسيار ژرف و جايگاه والاي آن پيدا نشده است . البته شايد به حق شايسته باشد که نقش روحانيت در به ثمر رسيدن انقلاب مشروطه خود در مقاله اي جداگانه مورد بررسي قرار گيرد . ولي در اين نوشته بنا به نقش مهم روحانيت در حرکت مردمي مشروطه لازم ديده شد که هر چند به طور مختصر بدان پرداخته شود .
از جمله ويژگي هاي مهم و در خور توجه اين سازمان ديني ، مردمي بودن آن مي باشد که در کانون توجه پژوهش قرار گرفته است . قيام تنباکو را بايد در حکم يک تمرين موفقيت آميز براي انقلاب مشروطه به حساب آورد چرا که هنگامي که ميرزاي شيرازي حکم حرام بودن استعمال توتون و تنباکو را صادر کرد ، تمام قليانهاي قصر ناصر الدين شاه نيز شکسته مي شود . که اين نشان از تأثير بيش از اندازه اين قيام به واسطه روحانيت و اشاعه آن در بين مردم و جامعه دارد .
عالمان دين ، در نهضت مشروطه پيشاهنگ بودند و رهبري آن را در تمامي لحظات بر عهده داشتند . در مسجدها ، تکيه ها ، حسينيه ها و در هر گروههايي براي مردم سخن گفتند و زشتيهاي آن را نماياندند . در عبدالعظيم بست نشستند و به قم رخت کشيدند ، تا از آن جا عليه استبداد فرياد بکشند آنان با صداي بلند عدالت خانه را خواستار شدند و بر کناري مسيونوز و حاکم تهران عين الدوله . با تلاش ، پيگيري ، حماسه آفريني و پديد آوردن شور و هيجان در مردم و جايگاه برجسته اي که در بين مردم داشتند ، توانستند مردم را در سراسر کشور وارد عرصه سياسي کنند و با پشتوانه حضور پر هيمنه و شکوه آنان حکومت استبدادي و لجام گسيخته قاجاري را وا دارند به قانون مداري تن در دهد و در چارچوب قانون به بسط و توسعه کارها بپردازد .(ذاکري ، علي اکبر : 11:1382)
عالمان نجف ، مراجع بزرگ تقليد آن حوزه مقدس :آخوند خراساني ، شيخ عبدالله مازندراني و ...و در درون کشور نيز عالماني مانند آيت الله نائيني ، بهبهاني ، طباطبايي و شيخ فضل الله نوري در پيدايش اين حرکت بزرگ و درهم کوباندن استبداد صغير و از اريکه به زير آوردن محمد علي شاه ، اثر گذارترين و ماندگارترين نقش را از خود به جاي گذاردند . و اما اگر بخواهيم از نخستين روشنفکري که اقدام به نو سازي نمود ، صحبت کنيم بي شک بايد به عباس ميرزا اشاره کرد . «هنگامي که وي وليعهد و بنابراين حاکم آذربايجان بود ، در طول جنگ ايران و روس کشف کرد که نيروي عشايري - که او با تحقير آنها را « اوباش » مي نامد و رد مي کرد - در برابر توپخانه سيار کار ساز نيست . از اين رو به اصلاح طلب معاصر خود در امپراطوري عثماني ، سلطان سليم سوم تأسي کرد و «نظام جديد » عثماني را به سبک خويش در آذربايجان پياده کرد . شش هزار سرباز ، هسته اصلي اين نظام بود . آنان مجهز به توپخانه سيار و سلاحهاي جديد بودند ، از دولت حقوق مرتب مي گرفتند ، لباس متحد الشکل داشتند ، در سرباز خانه ساکن بودند و مشق مي کردند و توسط افسران اروپايي آموزش مي ديدند . عباس ميرزا براي تجهيز قشون جديد ، يک کارخانه توپ سازي ،يک کارگاه تفنگ سازي سرپر، و دارالترجمه براي کتب راهنمايي نظام مهندسي در تبريز بنا نهاد. براي حفظ آن، نخستين مسيونهاي دايمي ايران در خارج را ، در پاريس و لندن ، داير کرد . براي تأمين آتيه اين تأسيسات نخستين گروه دانشجويان ايراني را به اروپا اعزام کرد . آنان ملزم به تحصيل دروس علمي چون علوم نظامي ، مهندسي ، اسلحه سازي ، طب ، نقشه برداري و زبانهاي جديد بودند. براي تأمين هزينه اقدامات خود ، حقوقهاي درباره مستمريها و ولخرجيها را موقوف کرد . همچنين از طريق تعرفه هاي حمايتي و فرمان خودداري از مصرف پوشاک خارجي ، عوايد را افزايش داد .» (آبراهاميان ، 1381: 48) اين حرکت ها و نظريات شايد نظام جديد را از اعتراض عموم مصون داشت ولي در درون حاکميت با روي خوش مواجه نگرديد . به همين خاطر آلوده به توطئه هاي سياسي گرديد و نتوانست در برابر اينها دوام آورده و از هم پاشيد . «همچنين شکستهايي که در جنگ دوم ايران و روس بر قشون جديد وارد آمده ، فقط اين نظر فتحعليشاه را تأييد کرد که بهترين سلاح هنوز هم همان «نيزه آبا و اجدادي » است در نتيجه عباس ميرزا مدتها پيش از مرگ طبيعي اش در سال 1212، مرگ تدريجي «نظام جديد » خود را به چشم ديد .» (همان منبع :49) دومين حرکت را ميرزا محمد تقي خان فراهاني ، مشهور به امير کبير ، صورت داد . او در تبريز ، که پدرش در آن جا آشپز وزير عباس ميرزا بود ، بزرگ شد و نظر عباس ميرزا را جلب کرد . «به محض اين که شاهزاده جوان (ناصرالدين شاه ) در سال 1227 به تخت سلطنت جلوس کرد ، امير کبير لقب امير نظالم و صدر اعظم يافت و مشوق انجام اصلاحات وسيعي شد . قشون دائمي را مجدداً احيا کرد و براي تجهيز آن و قطع واردات از خارج پانزده کارخانه بنا کرد ، کارخانه توپ سازي ، توليد اسلحه سبک ، لباس متحد الشکل ، سپر دوش و نشان ، منسوجات پشمي ، البسه ، چلوار ، درشکه ، سماور ، کاغذ ، چدن ، سرب ، مس و شکر .
نخستين مدرسه غير مذهبي کشور ، دارالفنون را تأسيس کرد و دارالفنون براي محصلان خود که اغلب از فرزندان اشراف و اعيان بودند کلاسهاي زبان هاي خارجي ، علوم سياسي ، مهندسي ، کشاورزي ، معدن ، طب ، دامپزشکي ، علوم نظامي و موسيقي گروهي ترتيب داد . امير کبير براي تأمين هزينه اين طرح ها از هزينه هاي ديگر، به ويژه هزينه هاي دربار ، کاست و از طريق افزايش عوارض واردات ، مهلتي براي فروش تجارت خانه ها ، بررسي صلاحيت مالياتچيها ، و ماليات جديد تيولداراني که ديگر نيروي مسلح براي دفاع از کشور نمي فرستادند ، درآمد دولت را بالا برد .»(همان منبع:50)
اقدامات امير کبير واکنش هاي فوري برانگيخت اين واکنش باعث گرديد که امير مورد غضب ناصر الدين شاه قرار گرفته و در سال 1230معذول گردد و بعد هم کشته شود . به همين خاطر نقشه هاي وي براي آينده متروک ماند و تلاشش براي نوسازي سريع ، چنين بي نتيجه ماند .
«اگر چه ناصر الدين شاه با کشتن امير کبير به برنامه نوسازي لطمه زد اما به هيچ وجه روند نوسازي را نابود نکرد . در واقع ، ناصرالدين شاه و وزاريش ، خود نوآوريهاي زيادي در طول سلطنتي دراز که تا 1257 طول کشيد انجام دادند . اما اين نوآوري ها به جاي آن که به تغيير سريع منجر شوند ، حرکتي بطئي به سوي تغيير برانگيختند به جاي آن که کشور را در برابر دشمنان خارجي حفظ کند ، حامي دربار در برابر مدعيان داخل بودند و به جاي حمايت از اقتصاد توجه غربيان را به اقتصاد ايران جلب مي کردند .»(همان :50)
از جمله اصلاحات ديگري که ناصرالدين شاه بدآنها علاقمند بود ، اصلاحات اجتماعي ، آموزشي و حتي اداري بود تجارت برده را ممنوع کرد و قول داد مالکيت خصوصي را محترم شمرد . کشت محصولات جديد ، به ويژه سيب زميني را تشويق کرد . در شهرهاي اصلي براي حذف مجازات هاي سنتي به ويژه شکنجه ، زنده به گور گردن و قطع دست و پاي مجروحان زندان هايي ساخت . يک انجمن مشورتي هر چند کوتاه مدت ، به نام مجلس مصلحت خانه و يک مجلس تجار در تهران و شهرهاي اصلي ايالات متحده تشکيل داد . به حکام ايالات توصيه کرد که علما را در سياست دخالت ندهند و در حوزه « دعا و نماز ، درس گفتن ، امور شرعي و ربط با خدا » محدودشان کنند . مسيونرهاي کاتوليک و پروتستان اجازه داد که در بين يهوديان ، آشوريها و ارامنه فعاليت کنند و در تبريز ، اروميه ، تهران ، اصفهان و همدان مدرسه ، درمانگاه ، چاپخانه ديگري در تبري ساخت . در طول اين قرن بيش از 160عنوان کتاب انتشار داد .» (همان :3-52) اما همه اينها هر چه بيشتر باعث مي گرديد که تفاوت فاحش شاهان ايراني و پادشاهان نامدار اروپا مشخص تر شوند . همچنين شکاف بين فقر در ايران و ثروت اروپا روز به روز بيشتر و بيشتر مي گرديد و اينها همه به دنبال خود تضعيف تدريجي سلطنت قاجار را داشت .
منبع:
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )
ادامه دارد...