مردم ما سال های سال در معرض توطئه ها و فشارهای بیرونی قرار داشته است. از روزگاری که استعمارگران به بهانه های گوناگون پا به این سرزمین گذاشتند تا امروز که ابزارهای پیچیده جنگ نرم، رسانه ای و روانی به میدان آمده اند، یک الگو همواره ثابت مانده است: دشمن با شعار دلسوزی برای مردم ایران وارد میدان می شود اما هدفی جز نفوذ، تسلط و ضربه زدن به استقلال و عزت این ملت ندارد. امروز نیز همان سیاست با ظاهری نوین ادامه دارد. دشمنان ایران در تبلیغات رسانه ای و عملیات روانی خود مدام بر مشکلات و ضعف ها انگشت می گذارند، خود را خیرخواه نشان می دهند و می گویند ما برای مردم ایران آسایش و رفاه خواهیم آورد. اما واقعیت آن است که نه تنها خود گرفتار بحران های متعددند، بلکه حتی قادر به تأمین ابتدایی ترین نیازهای ملت های خویش نیز نیستند.
نمونه بارز این مسئله رژیم صهیونیستی است که سال هاست با بحران شدید کم آبی دست به گریبان است، بارها به سمت جنگ برای دسترسی به منابع آبی حرکت کرده و حتی در داخل مرزهای خود توانایی مدیریت بحران آب و تأمین امنیت غذایی شهروندانش را ندارد اما همین رژیم امروز در تبلیغات رسانه ای، خود را ناجی معرفی کرده و به مردم ایران وعده انتقال فناوری شیرین کردن آب دریا را می دهد. این تناقض آشکار نشان می دهد که دلسوزی دشمن چیزی جز ابزاری برای نفوذ و جاسوسی نیست.
این الگوی تبلیغاتی در ظاهر ساده اما در باطن پیچیده است. نخست تلاش می کنند مشکلات واقعی کشور را پر رنگ کنند. کمبود آب، آلودگی هوا، مشکلات معیشتی، بیکاری جوانان یا چالش های علمی و فناورانه، همه بهانه ای برای ورود می شود. سپس می گویند: «دلیل این مشکلات ایستادگی ایران در برابر خواسته های غرب یا مقاومت در برابر اسرائیل است»! بعد وعده می دهند اگر ایران تسلیم شود و در سیاست های خود تجدید نظر کند، آنها به کمک خواهند آمد و زندگی مردم بهبود می یابد. این وعده ها از همان ابتدا تناقضی آشکار در خود دارند. چگونه ممکن است کشوری که خود با بحران های عمیق اجتماعی، اقتصادی و امنیتی دست و پنجه نرم می کند، ناجی مردم ایران باشد؟ چگونه رژیمی که برای دسترسی به منابع آب به جنگ متوسل می شود، به مردم ایران وعده می دهد فناوری شیرین سازی آب را منتقل کند؟ اینجاست که باید نقاب دلسوزی دشمن را کنار زد و حقیقت را آشکار ساخت.
جذب عامل با حربه دلسوزی
دشمنان ایران، چه در هیئت دولت های غربی و چه در قالب رسانه ها و شبکه های وابسته به سرویس های اطلاعاتی، بارها تلاش کرده اند با شعار کمک به مردم ایران راه نفوذ را باز کنند. آنان با اشاره به مشکلات معیشتی، تورم، بیکاری یا مسائل زیست محیطی میک وشند این گونه القا کنند که اگر ایران در برابر فشارهای خارجی تسلیم شود، شرایط زندگی مردم بهبود خواهد یافت. این القای دروغین در واقع پوششی است برای شکستن روحیه مقاومت. هدف اصلی آنها نه کمک به مردم ایران، بلکه تضعیف اراده جمعی و بیاعتبار سازی ساختار اجتماعی کشور است. تجربه نشان داده که هر جا مردم ایران متحد و آگاهانه در صحنه حاضر شدهاند، دشمنان نتوانسته اند نقشه های خود را عملی کنند. درست برعکس، هر جا که برخی فریب تبلیغات دشمن را خوردهاند، شاهد سوء استفاده آشکار و ضربه به امنیت و استقلال کشور بوده ایم.
یکی از مهم ترین بسترهای نفوذ و جاسوسی، تظاهر به دلسوزی است. سرویسهای اطلاعاتی با بهرهگیری از چهرههایی که خود را حامی مردم ایران نشان میدهند، میکوشند اعتماد افراد را جلب کرده و آنها را به همکاری بکشند. این همکاری گاه با ظاهر علمی و پژوهشی صورت میگیرد، گاه در پوشش پروژههای اقتصادی یا فرهنگی، و گاه حتی با شعارهای به ظاهر خیرخواهانه مانند کمک به حل بحرانهای زیستمحیطی یا توسعه علمی کشور. در این میان، کسانی هدف قرار میگیرند که یا جوان و بیتجربهاند، یا دغدغههای واقعی نسبت به پیشرفت کشور دارند و تصور میکنند از این طریق میتوانند مشکلات را کاهش دهند. درست همین جاست که دشمن تلاش میکند با تحریک عواطف ملی، پای افراد را به همکاری ناخواسته بکشاند.
روش کار آنها اغلب یک الگوی تکراری دارد: ابتدا با فردی جوان، نخبه یا فعال اجتماعی و علمی ارتباط برقرار می کنند؛ سپس از مشکلات کشور می گویند و با طرح دغدغه های به ظاهر ملی، نوعی همدلی ایجاد می کنند. در گام بعدی، پیشنهاد همکاری برای یافتن راه حل میدهند، مثلاً تشکیل گروه های مجازی، تبادل اطلاعات یا انجام پروژه های مشترک. اما در ادامه، درخواست هایی مطرح می کنند که از دایره دغدغه های واقعی فراتر می رود. اطلاعات درباره پروژه های حساس، جزئیات اداری، یا حتی معرفی افراد و همکاران دیگر، کمکم به درخواست های اصلی آنها تبدیل می شود. در اینجا آنچه تحت عنوان دلسوزی مطرح شده بود، به ابزاری برای جمع آوری اطلاعات و ایجاد شبکه های جاسوسی بدل می شود.
نمونه های واقعی چنین رخدادهایی کم نیست. بسیاری از دانشجویان، پژوهشگران یا فعالان علمی ایرانی در سال های اخیر تجربه مواجهه با چنین سناریوهایی را داشتهاند. مثلا چند وقت قبل پژوهشگری جوان در یک شبکه اجتماعی علمی با فردی آشنا شد که خود را فعال ایرانی خارجنشین معرفی میکرد. او با پیام های صمیمانه از مشکلات کشور سخن میگفت و ادعا می کرد تنها هدفش کمک به ایران است. حتی پیشنهاد تشکیل گروهی برای تبادل دانش و حل مشکلات علمی کشور را مطرح نمود اما پس از مدتی، درخواست های او جنبهای مشکوک پیدا کرد: تأکید بر دریافت جزئیات پروژه های دانشگاهی، پرسشگری درباره همکاران و حتی تلاش برای دسترسی به اسناد اداری. هوشیاری این پژوهشگر موجب شد این روند مشکوک متوقف شود. او با خودداری از ارائه اطلاعات محرمانه و اطلاع رسانی به حراست محل کار، مانع نفوذ اطلاعاتی شد و از یک آسیب جدی به مجموعه علمی کشور جلوگیری کرد. این تجربه نشان می دهد که آگاهی فردی و هوشمندی در مواجهه با چنین سناریوهایی، یکی از مهم ترین ابزارهای دفاعی ملت ایران است.
راهبردهای موازی دشمن در غالب دلسوزی
از منظر تحلیلی، دشمن در تبلیغات خود معمولاً دو راهبرد موازی را دنبال میکند: نخست بزرگ نمایی ضعف ها و مشکلات کشور برای ایجاد یأس و سرخوردگی و دوم وعد ههای جذاب برای ترسیم آینده ای رؤیایی در صورت همکاری با آنها. این وعده ها اغلب شامل دسترسی به فناوری های نوین، رفاه اقتصادی، آزادی های اجتماعی و حتی حمایت های بین المللی است. اما نگاهی دقیق به کارنامه همان کشورها نشان می دهد که خودشان با بحران های عمیق دست به گریبانند. ایالات متحده با وجود ادعای رهبری جهانی، سالهاست گرفتار تبعیض نژادی، بحران اقتصادی و شکاف های اجتماعی عمیق است. نمونه بارز آن خود اروپاست با بحران انرژی، مهاجرت و رکود اقتصادی روبهروست و رژیم صهیونیستی که در بحران امنیتی و اجتماعی به سر میبرد. چگونه ممکن است این کشورها که توان حل مشکلات داخلی خود را ندارند، ناجی مردم ایران باشند؟
دشمنان به جای حل مشکلات، از آنها به عنوان ابزار فشار استفاده میکنند. تحریم های اقتصادی نمونه ای روشن از این مسئله است. آنها با اعمال شدیدترین تحریم ها علیه ایران، می کوشند زندگی روزمره مردم را سخت کنند، سپس در تبلیغات رسانه ای میگویند اگر ایران از مقاومت دست بردارد، تحریم ها برداشته می شود و رفاه به جامعه باز می گردد. این یک بازی دوگانه و ظالمانه است: نخست مردم را تحت فشار قرار می دهند، سپس خود را منجی معرفی می کنند. این رویکرد در حقیقت همان سیاست قدیمی استعمار است؛ ایجاد مشکل و سپس ارائه خود به عنوان تنها راهحل.
نکته مهم اینجاست که تنها خود مردم ایران می توانند مشکلات کشورشان را حل کنند. هیچ کشوری، هیچ قدرت خارجی و هیچ نهاد بین المللی هرگز به اندازه ملت ایران برای پیشرفت و رفاه این سرزمین دغدغه نخواهد داشت. تجربه تاریخی ملت ها نشان داده است که توسعه پایدار جز با اتکا به توان داخلی و همبستگی اجتماعی امکان پذیر نیست. هر جا مردم ایران با همدلی و حضور آگاهانه وارد میدان شده اند، گره ها باز شده و کشور در مسیر رشد حرکت کرده است. از دوران جنگ تحمیلی گرفته تا دوره های سخت اقتصادی، این حضور مردم بوده که کشور را سرپا نگه داشته است. امروز نیز همان نسخه کارآمد باقی است: اتحاد ملی، مشارکت اجتماعی و هوشیاری در برابر ترفندهای دشمن.
به همین دلیل، رسانه ها، نخبگان و جریان های فکری کشور وظیفه دارند درباره خطرات پنهان دلسوزی های دروغین روشنگری کنند. باید به مردم نشان داد که پشت نقاب کمک و همدردی، نقشه های خطرناکی پنهان است. باید الگوهای نفوذ دشمن را تشریح کرد و داستان های واقعی را بازگو نمود تا جامعه نسبت به این ترفندها حساستر شود. همچنین لازم است فرهنگ خود باوری و اعتماد به توان داخلی تقویت شود. وقتی مردم بدانند که توانایی عبور از مشکلات را با تکیه بر ظرفیتهای خود دارند، دیگر وعده های پوچ دشمنان برایشان جذابیتی نخواهد داشت.
امروز شرایط جهانی به گونه ای است که هر ملتی که بخواهد مستقل بماند، ناگزیر از تحمل فشار و مقابله با نقشههای نفوذ است. ایران به دلیل جایگاه ژئوپولیتیک، منابع عظیم انرژی و تاریخ مقاومت، همواره در معرض این فشارها قرار داشته و خواهد داشت. اما نقطه قوت ایران همواره مردمش بودهاند؛ مردمی که بارها در سختترین شرایط نشان دادهاند حاضر به فداکاری برای استقلال کشور هستند. این سرمایه اجتماعی، همان چیزی است که دشمنان میخواهند با نقاب دلسوزی و کمک، آن را تضعیف کنند.
ملت ایران باید هوشیار بماند و بداند که دشمنی که حتی قادر به تأمین امنیت و آرامش ملت خود نیست، هرگز نمی تواند ناجی ایران باشد. وعده های جذاب آنها تنها پوششی برای اهداف جاسوسی، نفوذ و تسلط است. امروز بیش از هر زمان دیگری باید بر این اصل تکیه کرد که مشکلات کشور با حضور آگاهانه، همدلی و تلاش مردم خودمان حل خواهد شد. این مسیر سختی های زیادی دارد، اما تنها مسیر عزت مندانه است. دشمنان ممکن است با تبلیغات خود بهانه تراشی کنند و بگویند برای مردم ایران زندگی پر از آسایش خواهند آورد، اما واقعیت این است که خودشان در دریای مشکلات غرق هستند و نسخه ای برای دیگران ندارند.
سه رکن اساسی حل مشکلات
هوشیاری فردی، آگاهی جمعی و اتکا به توان داخلی، سه رکن اساسی عبور از این مرحله حساس تاریخی است. هر فرد ایرانی باید بداند که ممکن است هدف تماس ها و پیام های به ظاهر خیرخواهانهای قرار گیرد که در پس آنها اهداف شوم نهفته است. گزارش به موقع چنین مواردی به نهادهای مسئول و پرهیز از ساده لوحی، میتواند سد محکمی در برابر نفوذ دشمن ایجاد کند. همان گونه که یک پژوهشگر جوان توانست با درایت خود، از ورود یک شبکه جاسوسی به محیط علمی کشور جلوگیری کند، هر ایرانی نیز می تواند با یک تصمیم درست، مانع از آسیب بزرگ به امنیت ملی شود.
دشمنان ایران بارها کوشیده اند با شعارهای زیبا، نقشه های شوم خود را پنهان کنند اما حقیقت این است که نقاب دلسوزی آنها دیر یا زود کنار میرود. وظیفه امروز ما این است که اجازه ندهیم این نقشه ها حتی در مرحله اولیه موفق شود. ایران با اتکا به مردمش، همان طور که در گذشته بارها از بحران ها عبور کرده، این بار نیز از آزمون سخت سربلند بیرون خواهد آمد.