يک پله تا عمليات
در سال هاي جنگ، عقد اخوت حسابي دربين رزمنده ها رواج داشت و گاهي تعداد کساني که به يکباره برادر مي شدند بيشتراز ده نفر مي شد.
شايد يکي ازمهم ترين علت هاي آن هم اين بود که هرلحظه ممکن بود يک نفر ازجمع شهيد شود و يک تير يا ترکش کافي بود. به همين دليل خيلي از اين عقد اخوتها ي سال هاي جنگ در شب هاي عمليات يا در مواقع حساس و زير آتش دشمن اتفاق مي افتاد. دستها را روي هم مي گذاشتند و بله را مي گفتند و آن وقت هر کس شهيد مي شد بايد بقيه را هم شفاعت مي کرد و با زور هم که مي شد با خودش ميبرد بهشت.
بسيجي ها ي زرنگ هم اين طور وقت ها دنبال يک نفر مي گشتند که به قول خودشان نور بالا بزند وشهادت اش نزديک باشد. سريع يقه ي طرف را مي چسبيدند و هر طور که بود صيغه مي خواندند. بچه ها براي جاري ساختن عقد اخوت، يا به صورت دوتايي به گوشه اي خلوت مي رفتند تا به جز خدا، کسي از عهد ميان آنان مطلع نشود. داداشهاي صيغه اي محرم اسرار هم بودند و با هم شرط مي کردند هر کدام را که خدا طلبيد، بگويد برادري دارم که هميشه با هم هستيم و تنها جايي نمي رويم و حتماً شفاعت او را هم نزد خدا بکند. آنان در هنگام خواندن صيغه برادري با هم قرار مي گذاشتند که از همه ي حقوق برادري صرفنظر کنند و ببخشند مگر حق شفاعت، دعا و زيارت، گاهي اوقات در جبهه دو يا چند نفر بواسطه عوامل مختلفيمجذوب همديگر مي شدند که اين دوستي گاه منجر به عقد اخوت و برادري و گاهي هم شهادت طرفين در يک شرايط مساوي مي شد.
دلبستگي شهيدان رضا خوش سيرت و علي زعيمي خاطره اي فراموش ناشدني است. اين دو نفر هميشه با هم بحث مي کردند و در عين حال طاقت دوري از يکديگر را نيز نداشتند. روزي شهيد خوش سيرت به عنوان مسئول تدارکات تيپ معرفي شده بود و مسئوليت ناخواسته سبب دوري مي شد. دو نفر آن قدر پيگيري کردند تا سرانجام مسئولين به نتيجه رسيدند که شهيد زعيمي بعنوان جانشين شهيد خوش سيرت در تدارکات مشغول شود.
در عمليات فتح المبين نيروها از دو محور عمل مي کردند، نيروها تقسيم شده بودند. شهيد خوش سيرت و زعيمي طبق معمول اصرار داشتند که در کنار هم باشند. آنها با هم ماندند هر دو نيز در عمليات فتح المبين زخمي شدند آن هم هر دو از ناحيه ي پا.
داداشهاي صيغه اي محرم اسرار هم بودند و با هم شرط مي کردند که هر کدام از آن ها را که خدا طلبيد، بگويد برادري دارم که هميشه با هم هستيم و تنها جايي نمي رويم و حتماً شفاعت او را هم نزد خدا بکند.
منبع:شاهد جوان ش 54
شايد يکي ازمهم ترين علت هاي آن هم اين بود که هرلحظه ممکن بود يک نفر ازجمع شهيد شود و يک تير يا ترکش کافي بود. به همين دليل خيلي از اين عقد اخوتها ي سال هاي جنگ در شب هاي عمليات يا در مواقع حساس و زير آتش دشمن اتفاق مي افتاد. دستها را روي هم مي گذاشتند و بله را مي گفتند و آن وقت هر کس شهيد مي شد بايد بقيه را هم شفاعت مي کرد و با زور هم که مي شد با خودش ميبرد بهشت.
بسيجي ها ي زرنگ هم اين طور وقت ها دنبال يک نفر مي گشتند که به قول خودشان نور بالا بزند وشهادت اش نزديک باشد. سريع يقه ي طرف را مي چسبيدند و هر طور که بود صيغه مي خواندند. بچه ها براي جاري ساختن عقد اخوت، يا به صورت دوتايي به گوشه اي خلوت مي رفتند تا به جز خدا، کسي از عهد ميان آنان مطلع نشود. داداشهاي صيغه اي محرم اسرار هم بودند و با هم شرط مي کردند هر کدام را که خدا طلبيد، بگويد برادري دارم که هميشه با هم هستيم و تنها جايي نمي رويم و حتماً شفاعت او را هم نزد خدا بکند. آنان در هنگام خواندن صيغه برادري با هم قرار مي گذاشتند که از همه ي حقوق برادري صرفنظر کنند و ببخشند مگر حق شفاعت، دعا و زيارت، گاهي اوقات در جبهه دو يا چند نفر بواسطه عوامل مختلفيمجذوب همديگر مي شدند که اين دوستي گاه منجر به عقد اخوت و برادري و گاهي هم شهادت طرفين در يک شرايط مساوي مي شد.
دلبستگي شهيدان رضا خوش سيرت و علي زعيمي خاطره اي فراموش ناشدني است. اين دو نفر هميشه با هم بحث مي کردند و در عين حال طاقت دوري از يکديگر را نيز نداشتند. روزي شهيد خوش سيرت به عنوان مسئول تدارکات تيپ معرفي شده بود و مسئوليت ناخواسته سبب دوري مي شد. دو نفر آن قدر پيگيري کردند تا سرانجام مسئولين به نتيجه رسيدند که شهيد زعيمي بعنوان جانشين شهيد خوش سيرت در تدارکات مشغول شود.
در عمليات فتح المبين نيروها از دو محور عمل مي کردند، نيروها تقسيم شده بودند. شهيد خوش سيرت و زعيمي طبق معمول اصرار داشتند که در کنار هم باشند. آنها با هم ماندند هر دو نيز در عمليات فتح المبين زخمي شدند آن هم هر دو از ناحيه ي پا.
داداشهاي صيغه اي محرم اسرار هم بودند و با هم شرط مي کردند که هر کدام از آن ها را که خدا طلبيد، بگويد برادري دارم که هميشه با هم هستيم و تنها جايي نمي رويم و حتماً شفاعت او را هم نزد خدا بکند.
منبع:شاهد جوان ش 54