وقتی فرزندت در مدرسه دعوا کرده، این طور برخورد کن!

گاهی فرزند ما برای مقابله با دیگران از رفتار های منفی فیزیکی یا دعوا به‌ عنوان ابزار اصلی خود استفاده می‌ کند. این گونه رفتارها ممکن است در محیط‌ هایی مانند مدرسه، محله یا زمین بازی از سوی کودکان بروز پیدا کند. مواجهه با دعوای کودکان برای والدین معمولا ناخوشایند است، باید به این نکته توجه داشت که این نوع رفتار ها علت‌ هایی دارند و برای مدیریت آن‌ ها، مهم است که دلایل ریشه‌ ای شناسایی و برطرف شوند.
يکشنبه، 25 آبان 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: لیلا معصومی
موارد بیشتر برای شما
وقتی فرزندت در مدرسه دعوا کرده، این طور برخورد کن!
مواجهه با خبری مبنی بر اینکه فرزندتان در مدرسه درگیر دعوا شده است، می‌ تواند یکی از پر استرس‌ ترین لحظات برای هر والدینی باشد. اولین موجی که به ذهن می‌ آید، ترکیبی از خشم، نگرانی، سردرگمی و شاید شرم است. این واکنش طبیعی است، اما نحوه مدیریت این واکنش‌ های اولیه و گام‌ های بعدی، تعیین‌ کننده مسیر حل مسئله، درک ریشه مشکل، و مهم‌ تر از همه، شکل‌ گیری مهارت‌ های اجتماعی و عاطفی فرزندتان خواهد بود.
این راهنما بر اساس اصول روانشناسی تربیتی مدرن و رویکرد های دلسوزانه طراحی شده است تا شما را در مواجهه با این چالش، مقتدرانه و در عین حال همدلانه یاری رساند. هدف ما تنبیه نیست، بلکه آموزش مهارت‌ های حل تعارض و مدیریت هیجان است.
 

حفظ آرامش و واکنش اولیه

اولین و حیاتی‌ ترین گام، کنترل واکنش خودتان است. خبر دعوا، اغلب با یک تماس تلفنی یا یادداشتی از سوی معلم آغاز می‌ شود، و این نقطه عطف اولین آزمون شما به عنوان یک والد است.
 
اهمیت حفظ خونسردی
واکنش‌ های هیجانی شدید والدین، مانند فریاد زدن، اتهام‌ زنی فوری یا ابراز ناامیدی شدید، اغلب مانند بنزینی بر آتش عمل می‌ کنند. وقتی کودک در حال حاضر با پیامد های دعوا دست و پنجه نرم می‌ کند، نیاز به فضایی امن دارد. واکنش‌ های هیجانی شدید والدین چند مشکل ایجاد می‌کنند:
بسته شدن کانال ارتباطی: کودک احساس می‌ کند که قرار است به جای شنیده شدن، مورد حمله قرار گیرد، در نتیجه دفاعی می‌ شود و اطلاعات کمتری به اشتراک می‌ گذارد.

افزایش اضطراب: اضطراب والدین به کودک منتقل شده و تمرکز او را از درک موقعیت به نگرانی درباره خشم والدین تغییر می‌ دهد.

الگوبرداری غلط: کودک می‌ آموزد که در شرایط استرس‌ زا، بهترین واکنش، انفجار هیجانی است.
 
چگونه خونسردی خود را حفظ کنیم؟
پیش از آنکه پاسخی بدهید، چند ثانیه مکث کنید. نفس عمیق بکشید مخصوصاً تنفس دیافراگمی. اگر لازم است، به معلم یا مسئول مدرسه بگویید: "ممنونم که اطلاع دادید. اجازه دهید وضعیت را بررسی کنم و به زودی با شما تماس خواهم گرفت." این مکث کوتاه، فضایی برای سازماندهی افکار شما فراهم می‌ کند.
 
اجتناب از قضاوت فوری
بسیار مهم است که هرگز فرض نکنید که کودک شما "بد" است یا حتماً مقصر اصلی ماجراست. در دنیای کودکان، واقعیت‌ ها اغلب خاکستری هستند. ممکن است فرزندتان آغازگر بوده باشد، یا ممکن است صرفاً در حال دفاع از خود در برابر تحریکات طولانی‌ مدت بوده باشد.
اصل محوری در این مرحله، "کنجکاوی قبل از قضاوت" است. هدف شما در این مرحله، کشف حقایق است، نه صدور حکم. اگر بلافاصله او را متهم کنید، احتمال اینکه حقیقت کامل را پنهان کند، افزایش می‌یابد.
 
تأکید بر شنیدن فعال 
شنیدن فعال فراتر از سکوت کردن است؛ این عمل نشان دادن درک عمیق از احساسات و روایت فرد مقابل است. وقتی فرزندتان شروع به صحبت می‌ کند، این نکات را رعایت کنید:

زبان بدن باز: تماس چشمی مناسب برقرار کنید البته بدون خیره شدن، بدن خود را به سمت او بچرخانید و دست به سینه نایستید.

تکرار و تأیید: آنچه شنیده‌ اید را به زبان خودتان خلاصه کنید تا مطمئن شوید درست فهمیده‌ اید. مثلاً: "پس اگر درست متوجه شده باشم، تو اول سعی کردی با او بازی کنی، اما او اسباب‌ بازی‌ ات را گرفت و تو عصبانی شدی؟"

تأیید احساسات: حتی اگر با اقدام او موافق نیستید، احساسات او واقعی هستند. بگویید: "کاملاً درک می‌ کنم که چقدر از دست او عصبانی بودی." این کار پل ارتباطی را محکم می‌ کند.
 
اشتباهات رایج والدین
برخی واکنش‌ ها به طور مستقیم فرآیند درمانی را مختل می‌ کنند:
شرمسار کردن: گفتن جملاتی مانند: "تو دیگر پسر یا دختر خوبی نیستی" یا "بزرگتر از این حرف‌ ها هستی." این کار عزت نفس کودک را هدف قرار می‌ دهد.
مقایسه با دیگران: "چرا مثل خواهر یا برادرت رفتار نمی‌ کنی؟" این کار حس رقابت ناسالم ایجاد می‌ کند.
نادیده گرفتن ابعاد دیگر ماجرا: تمرکز صرف بر روی ضربه زدن و نادیده گرفتن محرک اصلی که منجر به واکنش کودک شده است.
یادآوری: وظیفه شما در این لحظه، حمایت عاطفی از فرزندتان است؛ زیرا او در حال حاضر آسیب‌ پذیر است، صرف نظر از اینکه چه کسی آغازگر بوده است.
 

جمع‌آوری اطلاعات و درک کامل ماجرا 

پس از ایجاد یک محیط امن و آرام، زمان آن است که قطعات پازل را کنار هم بگذاریم. این مرحله مستلزم دقت، صبر و رویکردی سازمان‌ یافته است.
 
گفتگو با فرزند و ایجاد محیط امن
گفتگو باید به صورت یک کاوش مشترک انجام شود، نه یک بازجویی.
 
راهنمای پرسیدن سؤالات باز 
سؤالات باز، کودک را وادار به شرح داستان می‌ کند، در حالی که سؤالات بسته مانند بله یا خیر مسیر گفتگو را محدود می‌ کنند.
 
مثال‌ هایی از سؤالات مؤثر
"می‌ توانی قدم به قدم برایم تعریف کنی چه اتفاقی افتاد؟" مصداقی از تأکید بر توالی زمانی
"قبل از اینکه دعوا شروع شود، چه کاری داشتی انجام می‌ دادی؟"
"وقتی او فلان کار را کرد، چه احساسی داشتی؟" مصداقی از تمرکز بر هیجانات
"آیا راه دیگری هم برای پاسخ دادن به آن موقعیت به ذهنت می‌ رسید؟" مصداقی از آغاز فرآیند آموزش مهارت
 
اجتناب از سؤالات القایی
از پرسیدن سؤالاتی که پاسخ دلخواه شما را القا می‌ کنند، پرهیز کنید: "حتماً او اول تو را هل داد، درسته؟" این سؤال باعث می‌ شود کودک برای راضی کردن شما، روایت خود را تغییر دهد.
 
جستجوی محرک‌ها 
سعی کنید بفهمید چه چیزی شعله ور کننده بوده است. آیا کودک گرسنه، خسته، یا تحت فشار بوده است؟ گاهی اوقات، دعوا ها نتیجه مستقیم استرس‌ های محیطی هستند که در زمان و مکان نامناسبی فوران می‌ کنند.
 
ارتباط با مدرسه و معلم
روایت مدرسه نباید نادیده گرفته شود، اما باید با دیدی انتقادی و سازنده دریافت شود.
برقراری ارتباط محترمانه: با لحنی مشارکتی با معلم صحبت کنید. تأکید کنید که هدف شما همکاری برای حل مشکل است، نه دفاع کورکورانه از فرزندتان یا حمله به روش‌ های تدریس معلم.

دریافت روایت عینی: از معلم بخواهید به جای استفاده از کلمات ارزشی مثل تنبل، پرخاشگر، صرفاً رفتار مشاهده شده را شرح دهد: "او در زنگ تفریح دو بار به میز همکلاسی‌ اش لگد زد."

درک قوانین مدرسه: مطمئن شوید که از پروتکل‌ ها و انتظارات مدرسه در مورد تعارضات دانش‌ آموزان آگاه هستید. آیا قوانین مدرسه در مورد دفاع شخصی، تنبیه یا میانجی‌ گری مشخص است؟ این اطلاعات به ایجاد پیامد های منسجم کمک می‌ کند.
 
تفاوت‌ گذاری بین دعوا، پرخاشگری و قلدری 
این تمایز از نظر روانی حیاتی است و تعیین می‌ کند که رویکرد شما باید چه شکلی باشد. در ادامه با انوع رفتار و ویژگی‌ ها به همراه رویکرد مناسب برای مدیریت اشاره می کنیم
دعوا: درگیری دو طرفه‌ ای که اغلب تحت تأثیر یک رویداد لحظه‌ ای یا سوء تفاهم شکل می‌ گیرد. هر دو طرف ممکن است زمینه‌ ساز یا پاسخ‌ دهنده به این تنش باشند. رویکرد پیشنهادی شامل آموزش مهارت‌ های حل تعارض و مدیریت خشم است.
پرخاشگری: رفتاری عامدانه که با هدف آسیب رساندن، چه از نظر جسمی و چه کلامی، صورت می‌ گیرد، بدون اینکه لزوماً درگیری متقابلی وجود داشته باشد. راهکار مؤثر شامل مداخله قاطعانه و بررسی دلایل روانشناسی رفتاری مثل نیاز به کنترل یا قدرت است.
قلدری: رفتاری که در آن با تکرار الگو ها، نابرابری قدرت میان فرد قلدر و قربانی مشهود است. هدف این رفتار آسیب‌ رسانی مداوم و برنامه‌ ریزی‌ شده است و قربانی معمولاً توان دفاع از خود را ندارد. رویکرد مناسب شامل مداخله سیستماتیک و فوری، حمایت از قربانی و اصلاح رفتار قلدر است.

اگر متوجه شدید فرزندتان قربانی قلدری بوده و واکنش او یک دفاع شخصی بوده است، تمرکز اصلی باید بر تقویت اعتماد به نفس و مهارت‌ های دفاع قاطعانه او باشد، نه تنبیه واکنش او. اگر او آغازگر پرخاشگری‌ های مکرر است، نیاز به مداخله جدی‌ تر در مورد تنظیم هیجانات داریم.
 

ریشه‌ یابی: چرا دعوا اتفاق افتاد؟ 

دعوا کردن یا نشان دادن رفتار های پرخاشگرانه، به ندرت هدف نهایی کودک است؛ بلکه اغلب یک علامت یا تلاش ناموفق برای رفع یک نیاز یا کمبود مهارت است. روانشناسی تربیتی تأکید می‌ کند که رفتار، شکلی از ارتباط است.
 
دعوا به عنوان یک مهارت ضعیف در حل مسئله
وقتی کودک مهارت‌ های کلامی و مذاکره برای بیان نیاز ها یا حل اختلافاتش را ندارد، طبیعت او را به سمت اولین راهکار غریزی سوق می‌ دهد: زور یا حمله. این یک نقص شخصیتی نیست، بلکه یک مهارت ناکارآمد است که باید جایگزین شود.
ما باید به جای پرسیدن چرا دعوا کردی؟ بپرسیم چه مهارتی را در آن لحظه کم داشتی؟ یعنی ما باید دلایل روانشناختی رایج را بررسی کنیم یعنی به عبارت دیگر درک ریشه مشکل، کلید یافتن درمان مناسب است:
 
۱. عدم تنظیم هیجان 
بسیاری از کودکان، به ویژه در سنین پایین‌ تر، هنوز شبکه‌ های عصبی لازم برای پردازش و کاهش هیجانات شدید مانند خشم، ناامیدی یا حسادت را توسعه نداده‌ اند.
فشار هیجانی: وقتی هیجان بالاتر از آستانه تحمل کودک قرار می‌ گیرد، مغز وارد حالت جنگ یا گریز می‌ شود و توانایی تفکر منطقی از بین می‌ رود. دعوا در این حالت، یک رهاسازی شیمیایی است نه یک تصمیم آگاهانه.
مثال: کودک نمی‌ تواند بگوید من خیلی عصبانی‌ ام که نوبت بازی من تمام شد؛ در عوض، اسباب‌ بازی را پرت می‌ کند یا هل می‌ دهد.
 
۲. واکنش به قلدری یا تجاوز
گاهی اوقات، دعوا دفاعی است. این واکنش می‌ تواند پس از تحمل طولانی‌ مدت تحقیر، آزار کلامی، یا تجاوز به مرز های شخصی کودک رخ دهد. در این حالت، کودک ممکن است یاد گرفته باشد که تنها راه توقف آزار، واکنش متقابل شدید است. وظیفه ما این است که بین دفاع موجه و پرخاشگری بی‌ پایان تمایز قائل شویم.
 
۳. نیاز به جلب توجه یا اثبات قدرت
در محیط‌ های رقابتی، برخی کودکان یاد می‌ گیرند که تنها راه دیده شدن یا احترام کسب کردن، ایجاد درگیری است. اگر کودک در خانه یا مدرسه مورد توجه مثبت کافی نباشد، ممکن است واکنش منفی یعنی دعوا را به قیمت توجه منفی مبادله کند. در این حالت، توجه منفی بهتر از عدم توجه است.
 
۴. تأثیر استرس‌ های بیرونی
استرس‌ های خانوادگی مانند طلاق، بیماری، یا تنش‌ های بین والدین مستقیماً بر سطح اضطراب کودک تأثیر می‌ گذارد و آستانه تحمل او را پایین می‌ آورد. این انرژی سرکوب‌ شده یا ناآرام، اغلب به شکل پرخاشگری در محیط مدرسه ظاهر می‌ شود.
 
۵. الگوبرداری 
کودکان آینه‌ های رفتار بزرگسالان هستند. اگر کودک در خانه شاهد حل تعارضات از طریق فریاد، تحقیر، یا خشونت فیزیکی باشد، آن را به عنوان رفتار نرمال ثبت می‌ کند.
رویکرد روانشناختی: ما باید رفتار را ریشه‌ یابی کنیم. اگر مشکل تنظیم هیجان است، ما باید ابزار های آرام‌ سازی را آموزش دهیم. اگر مشکل الگوبرداری است، باید الگو های رفتاری در خانه را اصلاح کنیم.
 

آموزش مهارت‌ های جایگزین و حل تعارض 

این بخش قلب مداخله تربیتی است. ما باید به فرزندمان نشان دهیم که به جای دعوا کردن، چه کار دیگری می‌ تواند انجام دهد. این آموزش نیازمند تمرین مداوم و تکرار است.
 
آموزش مهارت‌های مدیریت خشم 
کودک باید ابزار هایی داشته باشد که بتواند در لحظه استفاده کند:
تکنیک تنفس عمیق: به کودک بیاموزید که چهار ثانیه نفس بکشد، چهار ثانیه نگه دارد، چهار ثانیه بازدم کند و چهار ثانیه مکث کند. این تمرین، فعال‌ سازی پاراسمپاتیک سیستم عصبی را تحریک کرده و بدن را از حالت جنگ و گریز خارج می‌ کند.

قانون فاصله گرفتن: نه به عنوان تنبیه، بلکه به عنوان یک استراحت فعال. به کودک آموزش دهید: وقتی احساس می‌ کنی صدایت بالا می‌ رود، بلند شو و به گوشه‌ ای آرام برو، پنج دقیقه تنها باش تا مغزت آرام شود، سپس برای حل مشکل برگرد.

استفاده از ابزار های آرام‌ سازی: گاهی اوقات، یک شیء لمسی، گوش دادن به موسیقی آرام، یا کشیدن یک نقاشی سریع می‌ تواند مسیر هیجانی را منحرف کند.
 
سناریو سازی و نقش‌ آفرینی 
دانش تئوری کافی نیست؛ کودک باید این مهارت‌ ها را در محیطی امن تمرین کند.

بازسازی موقعیت: با فرزندتان بنشینید و موقعیت دعوا را شبیه‌سازی کنید البته با رعایت فاصله و احترام. شما نقش آن دانش‌ آموز دیگر را بازی کنید.
اجرای راه حل: از کودک بخواهید از مهارت‌ های جدید مثل تنفس یا استفاده از زبان من برای پاسخگویی به شما استفاده کند. اگر شکست خورد، تکرار کنید. این تمرینات، مسیری عصبی برای واکنش‌ های آینده ایجاد می‌ کنند.
 
آموزش قاطعیت به جای پرخاشگری 
تفاوت این دو کلید اصلی است:
پرخاشگری: تلاش برای کنترل دیگران از طریق زور، تهدید یا توهین. مصداقی از تمرکز بر برنده شدن
قاطعیت: دفاع از نیاز ها و مرز ها به شیوه‌ ای محترمانه، بدون تجاوز به حقوق دیگران. مصداقی از تمرکز بر احترام متقابل
 
آموزش قاطعیت کلامی
زبان بدن: ایستادن صاف، نگه داشتن سر بالا، و صحبت کردن با صدای واضح و با لحنی قاطع اما نه بلند.
عبارات قاطعانه: آموزش دادن جملاتی مانند: لطفاً اسباب‌ بازی من را پس بده، من دوست ندارم با من اینطور صحبت کنی، یا من فعلاً نمی‌ خواهم در این مورد حرف بزنم.
 
استفاده از زبان من
این ابزار، کودک را از سرزنش دیگران به سمت پذیرش احساسات خود هدایت می‌ کند. فرمول ساده است:
من حس می‌کنم [احساس خود را بیان کنید] زمانی که [رفتار مشخص فرد دیگر را توضیح دهید]، چون [تأثیر آن رفتار بر من را توضیح دهید].

قاطعانه زبان من: من احساس می‌ کنم عصبانی می‌ شوم وقتی که بدون اجازه اسباب‌ بازی من را بر می‌ داری، چون احساس می‌ کنم به وسایلم احترام نگذاشته‌ ای.
این تمرین به کودک می‌ آموزد که کنترل احساساتش در دست خودش است، نه در دست رفتار دیگران.
 

پیامد ها و مسئولیت‌ پذیری 

پس از آموزش مهارت‌ ها، باید پیامد های مربوط به عمل نامناسب اعمال شود. در روانشناسی مدرن، پیامد ها جایگزین تنبیه شده‌ اند.
 
تفاوت بین تنبیه و پیامد آموزشی
تنبیه اغلب خودسرانه، نامرتبط با رفتار، و با هدف وارد کردن درد یا شرم به فرد است مثلاً: چون دعوا کردی، یک هفته تلویزیون ممنوع است. تنبیه معمولاً باعث پنهان‌ کاری و خصومت می‌ شود. درنتیجه پیامد آموزشی باید:
منطقی باشد یعنی مستقیماً با رفتار مرتبط باشد.
مرتبط باشد یعنی در مورد همان رفتار باشد.
محترمانه باشد یعنی با کرامت کودک سازگار باشد.
اگر کودک به وسایل دیگری آسیب زده است، پیامد باید تعمیر یا جایگزینی آن وسایل باشد. اگر او با کلمات نامناسب به دیگری آسیب زده، پیامد باید شامل یک جبران کلامی صادقانه باشد.
 
پیامد های منطقی در دعوا
هنگامی که دعوا شامل آسیب فیزیکی یا تخریب است، پیامد ها باید بر ترمیم و مسئولیت‌ پذیری متمرکز شوند:
جبران خسارت: اگر شیئی شکسته شده، کودک باید با کمک والدین در جبران هزینه یا تعمیر آن مشارکت کند. این امر حس قدرت اثرگذاری مثبت را تقویت می‌ کند.
بازسازی رابطه: اگر دعوا منجر به قطع دوستی شده، پیامد می‌ تواند شامل کمک به نوشتن یک نامه عذرخواهی یا انجام یک کار خوب برای آن فرد باشد.
 
اهمیت عذرخواهی صادقانه
اجبار کودک به گفتن ببخشید مانند اجبار به تنفس اجباری است؛ بی‌ معنی است. یک عذرخواهی مؤثر باید شامل سه بخش باشد:
ابراز پشیمانی: "من متاسفم که..."
شناسایی آسیبی که وارد شده: "من متوجه شدم که وقتی داد زدم، تو ترسیدی یا ناراحت شدی."
تعهد به تغییر رفتار: "قول می‌ دهم دفعه بعد که عصبانی شدم، نفس بکشم و بعد حرف بزنم."
والدین باید به کودک بیاموزند که عذرخواهی یعنی درک دیدگاه فرد مقابل و ابراز تمایل به ترمیم شکاف ایجاد شده.
 
تمرکز بر عمل، نه بر شخصیت
این مهم‌ ترین اصل بازسازی عزت نفس است.
نمونه ای از یک عمل غیر مؤثر: "تو یک بچه خشن هستی." این جمله بر شخصیت تمرکز دارد.
نمونه ای از یک عمل مؤثر: "عمل دعوا کردن در مدرسه قابل قبول نیست. تو یک کودک مهربان هستی، اما آن لحظه خشمگین شدی و تصمیم اشتباهی گرفتی." یعنی بر رفتار تمرکز دارد.
با این رویکرد، شما به کودک این پیام را می‌ دهید که مشکل قابل حل است، زیرا رفتار قابل تغییر است، اما شخصیت او ذاتاً نقص ندارد.
 

برنامه‌ریزی بلند مدت و حمایت روانی

حل شدن یک دعوای خاص پایان کار نیست؛ بلکه آغاز یک فرآیند مداوم است.
 
نقش مشاور مدرسه و روانشناس
اگر الگوی پرخاشگری تکرار شود، یا اگر متوجه شدید که استرس‌ های عاطفی کودک بیش از حد زیاد است، مداخله تخصصی ضروری است:
مشاور مدرسه: معمولاً می‌ تواند به کودک کمک کند تا مهارت‌ های تعامل اجتماعی را در گروه کوچک بیاموزد و میانجی‌ گری بین فرزند شما و همکلاسی‌ اش را مدیریت کند.

روانشناس کودک: اگر ریشه مشکل در اختلالات تنظیم هیجان، اضطراب شدید، یا تروما باشد، یک متخصص سلامت روان می‌تواند ابزار های درمانی عمیق‌ تری ارائه دهد.
 
توسعه هوش هیجانی در خانه
هوش هیجانی، اساس حل تعارضات سالم است و باید روزانه تمرین شود.
پایان دادن به روز با احساسات: هنگام صرف شام، از هر عضو خانواده بخواهید یک احساس خوب و یک احساس چالش‌ بر انگیز آن روز را نام ببرد و دلیل آن را به طور خلاصه بیان کند.

همدلی: تمرین همدلی با استفاده از داستان‌ ها یا فیلم‌ ها. بپرسید: "فکر می‌ کنی اگر تو جای آن شخصیت بودی، چه احساسی داشتی؟"
 

نتیجه گیری

در نهایت، محکم‌ ترین سد دفاعی کودک در برابر رفتار های مخرب، رابطه ایمن و قابل اعتماد با والدین است. کودکانی که احساس می‌ کنند بدون قید و شرط دوست داشته می‌ شوند، کمتر نیازمند اثبات خود از طریق زورآزمایی و پرخاشگری هستند. اطمینان حاصل کنید که زمان باکیفیت و بدون حواس‌ پرتی با فرزندتان می‌گذرانید، و مهم‌ تر از همه، به او یادآوری کنید که شما همیشه پشت او هستید تا به او کمک کنید مهارت‌ هایش را بهتر کند، نه اینکه صرفاً قضاوتش کنید.
دعوا در مدرسه یک زنگ خطر است؛ این زنگ به شما فرصتی می‌ دهد تا عمق نیاز های عاطفی فرزندتان را کشف کرده و او را به یک فرد قاطع، همدل و مسئولیت‌ پذیر تبدیل کنید.

منبع: پژوهش راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط