چگونه با خدا سخن بگوييم
نويسنده: حجت الاسلام والمسلمين شريف زاده
چگونه با خدا سخن بگوييم
هيچ ترتيبي و آدابي مجوي
هر چه مي خواهد دل تنگت بگو
آري خداي مهربان که عطايش شامل حال کساني مي شود که او را نشناخته و از او درخواستي ندارند، در انتظار رعايت آداب از سوي بندگانش نيست و الطاف خويش را همواره شامل حالشان مي سازد؛ چنان که در دعاي ماه رجب مي خوانيم:
«يا من يعطي من لم يسأله و من لم يعرفه تحننا منه و رحمه»؛ ولي با اين همه نبايد پنداشت که لطف بي اندازه ي پروردگار، را ه را بر نيکوتر شدن گويش ما با خدا مي بندد؛ چرا که او از روي لطف، راه تعالي و نيکوتر شدن در همه ي ابعاد را بر بندگانش گشوده است و فرصت کامل شدن به همگان داده است و به حتم، اين خود از برترين الطاف او در حق بندگان است؛ چنان که به رسول خود آموخت که رشد و تعالي را از او اين گونه بطلبد: «رب زدني علما».
اکنون بار ديگر مي پرسيم که چگونه مي توان با خدا بهتر سخن گفت و به اجابت او نزديک تر شد؟
براي رسيدن به پاسخ، کافي است به جايگاه خود و مقام کسي که با او سخن مي گوييم، توجه کنيم که شناخت خود و خدا تأثير به سزايي در نحوه ي گويش ما با خدا خواهد داشت. خداي بزرگ توجه بندگانش را به مقام خود و بندگانش جلب کرده و مي فرمايد: «اي مردم! شما نيازمند به خداوند هستيد و خداوند، بي نياز از ستودن است».
به اين ترتيب کسي با خداوند بهتر سخن خواهد گفت که احساس نياز به خدا در وجودش قوي تر و عميق تر باشد و کسي از اين احساس بيشتر بهره مند است که به دارايي و توانايي خداوند، ايمان بيشتر داشته و خود را ناتوان و بي چيز يافته باشد. احساس فقر و نياز است که زبان بنده را به اعتراف و اقرار گويا کرده و يکي از مهم ترين آداب سخن گفتن با خدا را موجب مي شود. آري هرگاه خواستي با خداي خويش سخن بگويي و به درگاهش عرض نياز کني، نخست به فقر و بيچارگي و ناتواني خويش اعتراف کن که اين ادب فقيران است. به مناجات شعبانيه دقت کن که نجواي همه ي معصومان با خدا بوده است، در فقرات نخست مناجات، به بيچاره بودن خويش اقرار مي کني و از فقر خويش در فزوني و کاستي، و سود و زيان ياد مي کني و در مقابل، خدا را به توانايي و دارايي ياد مي کني و اعلام مي داري که همه ي امور زندگيت در دست او است. همچنين به مناجات مولاي متقيان علي(ع) توجه کن که در محراب مسجد کوفه به درگاه خداوند عرضه مي داشت: مَولَايَ يَا مَولَايَ أَنتَ الغَنِيُّ وَ أَنَا الفَقِيرُ مَولَايَ يَا مَولَايَ أَنتَ العَظِيمُ وَ أَنَا الحَقِير مَولَايَ يَا مَولَايَ أَنتَ الرَّبُّ وَ أَنَا المَربُوب مُولَايَ يَا مَولَايَ أَنتَ العَزِيزُ وَ أَنَا الذَّلِيلُ ...
آري حضرت در مناجات با خدا به نيکي اقرار مي کرد که همه ي خوبي ها از آن خدا و همه ي ضعف ها و فقرها و نداري ها و ناتواني ها از آن بنده ي اوست.
دومين ادب، اقرار به قصور و تقصير خويش در بندگي و فرمانبرداري از او، و الطاف و عنايات بي شمار او در حق تو و ديگران است که در فقرات گوناگون مناجات با آن روبه رو مي شوي. به گفتار رسول خدا(ص) به آن جوان در حال جان دادن دقت کن که به درگاه خدا عرضه مي داشت: «يَا مَن يَقبَلُ اليَسِيرَ وَ يَعفُو عَنِ الکَثِيرِ اقبَل مِنِّي اليَسِيرَ وَ اعفُ عَنِّ الکَثِيرَ إِنَّکَ أَنتَ العَفُوُّ الغَفُور. اي کسي که طاعات ناچيز را پذيرايي و از نافرماني بسيار در مي گذري! طاعت ناچيز مرا بپذير و از نافرماني بسيارم درگذر که همانا تو اهل گذشت و آمرزشي» همچنين به ذکر حضرت يونس(ع) آن گاه که به آن بلا در دل دريا گرفتار شد، دقت کن که عرضه مي داشت: «لا إِلاَّ أَنتَ سُبحانَکَ إِنِّي کُنتُ مِنَ الظَّالمِين. خدايي جز تو نيست و من از ستمگرانم» که اينها همه سرمشقي براي سخن گفتن با خدا بوده و از ادب پيش گفته حکايت دارد.
نگاه به فراواني نعمت ها و الطاف خدا قلب انسان بينا را لبريز از اميد به او کرده و اين اميد است که ادب مهم ديگري را در پي مي آورد که عبارت از اميد بستن و چشم دوختن به فضل و کرم خداست. خداوند دوست دارد که بندگانش به او دل ببندند و به رحمت و لطفش اميدوار باشند تا آنجا که خود را نزد گمان خوب بندگانش معرفي کرده است؛ به اين معنا که با بندگانش آن گونه رفتار مي کند که اميدش را دارند، پس بايد با اميد داشتن به لطفش، جوياي لطفش شد.
اکنون بياييم با رعايت آداب ذيل، سخن گفتن خويش با خدا را کمال بخشيم:
1. به فقر و عجز خويش به خوبي اعتراف کنيم.
2. خداوند را به توانايي و دارايي متصف سازيم.
3. به کوتاهي خويش در بندگي و فرمانبرداري اقرار کنيم.
4. الطاف و عنايات پروردگار را به دل و زبان يادآور شويم.
5. از چشم اميدي که به مغفرت و اجابت او بسته ايم، سخن بگوييم.
بديهي است که شدت و عمق اعترافات و توصيفات پيش گفته بر حسن و نيکويي مناجاتمان با خدا خواهد افزود.
منبع:نشريه قدر،شماره 21
/خ