مقايسه انديشه مهدويت شيعه اثني عشري و نظريه پايان تاريخ فوكوياما (3)
كرامت انساني در انديشه مهدويت شيعه اثني عشري
انسان وقتي وارد جامعه مي شود، جامعه يا او را درست پرورش مي دهد يا در جهت عكس مسخ مي كند و روي اصل فطرت را مي پوشاند و حكم فطرت را از بين مي برد. (38)
اصل فطرت يا نظريه فطرت ريشه در قرآن و سنت اهل بيت عليهم السلام دارد. خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
فاقم و جهك للدين حنيفاً فطرت الله الّتي فطرالناس عليها لا تبديل لخلق الله ذالك الدين القيم و لكن اكثر الناس لايعلمون. (39)
امام باقر (ع) درباره تفسير واژه حنيف در آيه «خنفاءلله غير مشركين به ومن يشرك بالله فكانما خرّ من السّماء فتخطفه الطير او تهوي به الريح في مكان سحيق»، (40) سخن از فطرت مي آورند و مي فرمايند؛ «هي الفطره التي فطرالناس عليها لاتبديل لخلق الله، قال فطرهم الله علي المعرفه».(41) همچنين حضرت در جاي ديگري از قول پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «كل مولود يولد علي الفطرهًْ يعني المعرفهًْ بان الله عزوجل خلقه»؛ (42)
يعني در فطرت هر كس اين معرفت هست كه خداوند، آفريننده اوست.
دانشمندان مسلمان، براساس آيه سي سوره روم و نيز آيات ديگر درباره اراده و اختيار انسان، مانند آيه «ان الله لا يُغيّر ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم» (43) و «انّا هدينه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً» (44)، نظريه فطرت الهي و خداجوي انسان كه همراه با اراده انسان است را اثبات مي كنند؛ فطرت همچون استعدادي در نهاد بشر وجود دارد كه علاوه برآن، انسان براساس اختيار خود آن را مي پروراند يا از آن دور مي شود. انسان براساس اراده و اختيار خويش راه خود را انتخاب مي كند؛ چنانچه قرآن كريم مي فرمايد:
ومن اراد الآخرهًْ و سعي لها سعيها و هو مؤمن فاولئك كان سعيهم مشكوراً. (45)
انسان براساس همين اراده و ختيار خود راه انحراف از فطريات و دور شدن از آن را در پيش مي گيرد. در اين زمينه قرآن كريم مي فرمايد:« وما ظلمنهم ولكن كانوا انفسهم يظلمون». (46)
نظريه كرامت انساني و پايان تاريخ
«هگل معتقد است كه انسان ها مانند حيوانات، نسبت به اشيا جز خود، مانند غذا، آب، سرپناه و بالاتر از همه نسبت به حفظ جسم خويش نيازها و اميالي (52) دارند؛ اما از آنجا كه انسان علاوه براينها، ميل يا آرزوي ساير انسان ها را نيز دارد، يعني چون خواهان «شناخته شدن» (53) است، فرقي بنيادين با حيوان دارد. به ويژه او ميل دارد كه به عنوان انسان، يعني موجودي با ارزش يا كرامت معيّن (54) شناخته شود و ميل به اين ارزش و كرامت تا جايي است كه انسان براي حفظ آن حاضر است به پيكار بپردازد و حتي جان و حيات خود را كه اين حفظ حيات هم براي او بسيار حائز اهميت است، در اين راه بدهد. (55)
ميل به شناخته شدن همان طور كه گفته شد، قدمت طولاني دارد و نخستين بار افلاطون در كتاب جمهور به شرح آن پرداخت. افلاطون در اين كتاب، روح را مركب از سه جزء(قوه) مي داند: شهويه(آرزو)، عقليه (شناخت) و غضبيه. بيشتر رفتارهاي بشر را مي توان به عنوان تلفيقي از دو جزء آرزو و عقل تبيين كرد؛ آرزو، انسان را به طلب اشيا جز خود برمي انگيزد و عقل يا محاسبه، بهترين راه تحصيل آنها را به وي نشان مي دهد. ولي افزون براين، انسان ها طالب شناسايي ارج و ارزش خويش يا افراد، اشيا و اصولي هستند كه خود براي آنها ارزش قائل اند. تمايل به قائل بودن ارزش براي خود و طلب شناخته شدن آن ارزش، همان چيزي است كه در زبان متداول امروز، «عزت نفس» (56) خوانده مي شود. تمايل به احساس عزت نفس از همان غضبيه روح نشئت مي گيرد. قوه غضب، همچون نوعي احساس ذاتي بشر از عدالت است. هر فرد خود را واجد ارزشي معيّن مي داند و هنگامي كه سايرين با وي به گونهاي رفتار كنند كه گويي ارزشي كمتر از آن دارد، احساس خشم(57) و غضب مي كند. برعكس، چنانچه افراد نتوانند موافق احساس ارزش خود زندگي كنند، احساس شرم (58) و در صورتي كه به درستي و متناسب با ارزش خويش، ارج گذاشته شوند، احساس غرور (59) يا مباهات مي كنند. آرزوي شناخته شدن و احساسات ملازم با آن، يعني خشم و شرم و غرور، اجزائي از شخصيت بشر هستند كه براي زندگي سياسي تعيين كننده اند. به اعتقاد هگل اينها هستند كه كل فرآيند تاريخ را به پيش مي برند و اصلاً ميل به شناخته شدن، موتور محرك تاريخ است. (60)
فوكوياما اين ميل به شناخته شدن جهت حفظ كرامت انساني را تفسير دوم تاريخ مي داند و معتقد است تنها در نظام سياسي ليبرال- دموكراسي، به ميل به شناخته شدن پاسخ داده مي شود.
پايان خوش تاريخ در انديشه مهدويت شيعه اثني عشري
در بسياري از آيات قرآني به مقوله پايان خوش تاريخ اشاره شده است؛ از جمله:
ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصّلحون. (62)
قال موسي لقومه استعينوا بالله و اصبر وا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبه للمقين. (63)
پي نوشت ها :
36. مرتضي مطهري، قيام و انقلاب امام مهدي (عج)، ص 31-34.
37. همان، ص 53.
38. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ج 4، ص 170- 170.
39. روم (30) آيه 30.
40. حج (22) آيه 31.
41. شيخ صدوق،التوحيد (قم: انتشارت جامعه مدرسين، 1378) ص 320-329.
42. همان.
43. رعد (13) آيه 11.
44. انسان (76) آيه 3.
45. اسرا(17) آيه 19.
46. نحل(16) آيه 118.
47. فرانسيس فوكوياما، پيشين.
45.همان.
49. همان.
50. republic.
51. ر. ك: محمد حسن لطفي، ترجمه دوره آثار افلاطون (تهران: خوارزمي، 1357).
52. desires.
53. to be recognized.
54. Worth or dignity.
55. فرانسيس فوكوياما، پيشين.
56. Self- esteem.
57. Anger.
58. Shame.
59. pride.
60. همان.
61. مرتضي مطهري، فلسفه تاريخ، ص 83-84 .
62. انبياء (21) آيه 105.
63. اعراف (7) آيه 128.
ادامه دارد...
/ج