ارتباط «تقوی» با توسعه رزق و روزی و خير و بركت
نويسنده: دكتر محمد بيستون
همان گونه كه ارتكاب انواع گناهان و ظلم و تجاوز به حقوق ديگران باعث بروز گرفتاريهاي مختلف خصوصاً فقر و فلاكت براي انسانها است، پرهيز از گناهان و رعايت حقوق ديگران عامل اصلي توسعه رزق و روزي و جاري شدن سرچشمههاي خير و بركت براي انسان است.
قرآن كريم در آيه 96 سوره اعراف در اين خصوص ميفرمايد: «ولو ان اهل القري امنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات منالسماء والارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون».
«بركات» جمع «بركت» است، اين كلمه در اصل به معني ثبات و استقرار چيزي است و به هر نعمت و موهبتي كه پايدار بماند اطلاق ميگردد، در برابر موجودات بيبركت كه زود فاني و نابود و بياثر ميشوند.
قابل توجه اين كه ايمان و تقوا نه تنها سبب نزول بركات الهي ميشود، بلكه باعث ميگردد كه آن چه در اختيار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نياز به كار گرفته شود، فيالمثل امروز ملاحظه ميكنيم قسمت بسيار مهمي از نيروهاي انساني و منابع اقتصادي در مسير «مسابقه تسليحاتي» و ساختن سلاحهاي نابود كننده صرف ميگردد، اينها مواهبي هستند فاقد هر گونه بركت، به زودي از ميان ميروند و نه تنها نتيجهاي نخواهند داشت، ويراني هم به بار ميآورند، ولي اگر جوامع انساني ايمان و تقوا داشته باشند اين مواهب الهي به شكل ديگري در ميان آنها درميآيد و طبعاً آثار آن باقي و برقرار خواهد ماند و مصداق كلمه بركات خواهند بود.(1)
همچنين در آيات 10 و 11 و 12 سوره نوح از قول آن پيامبر الهي ميفرمايد:
«فقلت استغفروا ربكم انه كان غفاراً: به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش طلبيد كه او بسيار آمرزنده است».
«يرسل السماء عليكم مدراراً: تا بارانهاي پربركت آسمان را پي درپي بر شما فرستد».
«و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهاراً: و شما را بااموال و فرزندان فراوان امداد كند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد».
ميگويد: «آسمان را بر شما ميفرستد» يعني آن قدر باران ميبارد كه گويي آسمان دارد نازل ميشود، اما چون باران رحمت است نه ويراني ميآورد و نه آسيبي ميرساند، بلكه در همه جا مايه خرمي و سرسبزي و طراوت است. خلاصه هم باران رحمت معنوي و هم باران پربركت مادي او شما را فرا ميگيرد.
به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوي و پنج نعمت بزرگ مادي را به آنها وعده داده؛ نعمت بزرگ معنوي، بخشودگي گناهان و پاكشدن از آلودگي كفر و عصيان است، اما نعمتهاي مادي، ريزش بارانهاي مفيد و به موقع و پربركت، فزوني اموال، فزوني فرزندان «سرمايههاي انساني»، باغهاي پربركت و نهرهاي آب جاري.
آري ايمان و تقوا طبق گواهي قرآن مجيد هم موجب آبادي دنيا و هم آخرت است.
در بعضي از روايات آمده است كه وقتي اين قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشكسالي و قحطي آنها را فرا گرفت و بسياري از اموال و فرزندانشان هلاك شدند، زنان عقيم گشتند و كمتر بچه ميآوردند، نوح به آنها گفت: اگر ايمان بياوريد، همه اين مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولي آنها اعتنايي به او نكردند و همچنان سرسختي نشان دادند تا عذاب نهايي فرا رسيد و همه را درو كرد.(2)
جالب اين كه: كسي نزد امام حسن (ع) آمد و از قحطي و خشكسالي شكوه كرد. او، آن مرد را به آمرزش خواهي و توبه فراخواند.
مرد ديگري آمد و از فقر و بينوايي ناليد، او را نيز به توبه و آمرزش خواهي و دعا سفارش كرد.
مرد سومي از راه رسيد و از نازايي همسر و نداشتن فرزند شكوه كرد و دعا خواست تا خدا به او پسري روزي سازد، كه به او نيز همين نسخه را داد. يكي از اصحاب به حضرت گفت: چگونه براي دردها و خواستههاي رنگارنگ يك نسخه مينگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموختهام كه درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشكلي كه عنوان گرديد، توبه راستين و آمرزش خواهي واقعي و بازگشت خالصانه به سوي خدا و مقررات اوست، و آن گاه به تلاوت آيات مورد بحث پرداخت.
و نيز آوردهاند كه: مردي به حضور امام جواد (ع) شرفياب گرديد و گفت: سرورم! من ثروت بسياري دارم، اما از نعمت فرزند محروم هستم، چه كنم؟
«فقال جعلت فداك اني كثير المال وليس يولد لي ولد فهل من حيلة؟».
آن حضرت فرمود: چاره كار اين است كه به مدت يك سال، هر شب از خداي خويش آمرزش بخواهي و خالصانه دعا كني؛ و اگر شبي فراموش كردي در روز آن، قضاي آن را به جا آور كه به خواستهات خواهي رسيد، چرا كه خدا در قرآن ميفرمايد: استغفروا ربكم... (3) و (4)
آنها كه عادت دارند از اين مسايل آسان بگذرند، فوراً يك نوع ارتباط و پيوند معنوي ناشناخته در ميان اين امور قائل ميشوند از هر گونه تحليل بيشتر خود را راحت ميكنند.
ولي اگر بيشتر دقت كنيم، در ميان اين امور پيوندهاي نزديكي مييابيم، كه توجه به آنها مسايل مادي و معنوي را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم ميآميزد و يا همانند ريشه و ساقه، درخت را با گل و ميوه آن ربط ميدهد.
كدام جامعه است كه روح تعاون و همكاري را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونريزي را جانشين آن سازد و زمينهاي خرم و سرسبز و وضع اقتصادي مرفهي داشته باشد.
كدام جامعه است كه مردمش آلوده انواع هوسها باشند و در عين حال نيرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ايستادگي كنند.
با صراحت بايد گفت: هيچ مساله اخلاقي نيست مگر اين كه اثر مفيد و سازندهاي در زندگي مادي مردم دارد و هيچ اعتقاد و ايمان صحيحي پيدا نميشود مگر اين كه در ساختن جامعهاي آباد و آزاد و مستقل و نيرومند سهم به سزايي دارد.
آنها كه مسايل اخلاقي و ايمان مذهبي و توحيد را از مسايل مادي جدا ميكنند، نه مسايل معنوي را درست شناختهاند و نه مسايل مادي را.
اگر دين به صورت يك سلسله تشريفات و آداب ظاهري خالي از محتوا در ميان مردم باشد، بديهي است تاثيري در نظام مادي اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه كه اعتقادات معنوي و روحاني آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ كند كه آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده اين اعتقادات در جامعه بر هيچ كس مخفي نخواهد ماند. (5)
چرا اشخاص و جوامع فاقد ايمان زندگي مرفه دارند؟
از آن چه در بالا گفتيم پاسخ يك سوال كه زياد در ميان جمعي مورد بحث و گفتگو است روشن ميگردد و آن اين كه اگر ايمان و تقوا، موجب نزول انواع بركات الهي است و نقطه مقابل آن باعث سلب بركات است چرا مشاهده ميكنيم اشخاص يا ملتهاي بيايماني را كه غرق ناز و نعمتند، در حالي كه جمعي از افراد باايمان به سختي روزگار ميگذرانند؟
پاسخ اين سوال با توجه به دو نكته روشن ميگردد:
1 - اين كه تصور ميشود ملتهاي فاقد ايمان و پرهيزكاري غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگي است كه از اشتباه ديگري يعني ثروت را دليل بر خوشبختي گرفتن سرچشمه ميگيرد.
معمولاً مردم اين طور فكر ميكنند كه هر ملتي صنايعش پيشرفتهتر و ثروتش بيشتر باشد خوشبختتر است در حالي كه اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم و دردهاي جانكاهي كه روح و جسم آنها را درهم ميكوبد از نزديك ببينيم قبول خواهيم كرد كه بسياري از آنها از بيچارهترين مردم روي زمين هستند، بگذريم از اين كه همان پيشرفت نسبي، نتيجه به كار بستن اصولي همانند كوشش و تلاش و نظم و حس مسووليت است كه در متن تعليمات انبيا قرار دارد.
چندي پيش اين خبر در جرائد منتشر شد كه در «نيويورك» يعني يكي از ثروتمندترين و پيشرفتهترين نقاط دنياي مادي، بر اثر خاموشي ناگهاني برق صحنه عجيبي به وجود آمد، يعني بسياري از مردم به مغازهها حمله بردند و هستي آنها را غارت كردند، تا آن جا كه سه هزار نفر از غارتگران به وسيله پليس بازداشت شدند.
مسلماً تعداد غارتگران واقعي چندين برابر اين عدد بوده و تنها اين عده بودند كه نتوانستند به موقع فرار كنند و نيز مسلم است كه آنها غارتگران حرفهاي نبودهاند كه نفرات خود را براي چنان حمله عمومي از قبل آماده كرده باشند، زيرا حادثه يك حادثه ناگهاني بود.
بنابراين چنين نتيجه ميگيريم كه با يك خاموشي برق، دهها هزار نفر از مردم يك شهر ثروتمند و به اصطلاح پيشرفته تبديل به «غارتگر» شدند، اين نه تنها دليل بر انحطاط اخلاقي يك ملت است بلكه دليل بر ناامني شديد اجتماعي نيز ميباشد.
خبر ديگري كه در جرايد بود اين خبر را تكميل كرد و آن اين كه يكي از شخصيتهاي معروف كه در همان ايام در نيويورك در يكي از هتلهاي مشهور چندين طبقهاي نيويورك سكونت داشت ميگويد: قطع برق، سبب شد كه راه رفتن در راهروهاي هتل به صورت كار خطرناكي درآيد، به طوري كه متصديان هتل اجازه نميدادند كسي تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد، لذا مسافران را در اكيپهاي ده نفري يا بيشتر، با مامورين مسلح به اطاقهاي خود ميفرستادند، شخص مزبور اضافه ميكند كه تا گرسنگي شديد به او فشار نميآورده جرات نداشته است از اطاق خويش خارج گردد.
اما همين خاموشي برق در كشورهاي عقب مانده شرقي هرگز چنين مشكلاتي را به وجود نميآورده و اين نشان ميدهد كه آنها در عين ثروت و پيشرفت صنايع كمترين امنيت در محيط خودشان ندارند، از اين گذشته ناظران عيني ميگويند آدمكشي در آن محيطها همانند نوشيدن يك جرعه آب است، به همين آساني.
و ميدانيم اگر تمام دنيا را به كسي بدهند تا در چنين شرايطي زندگي كند از بيچارهترين مردم جهان خواهد بود، تازه مشكل امنيت تنها يكي از مشكلات آنها است، نابسامانيهاي فراوان اجتماعي ديگري دارند كه آنها نيز به نوبه خود بسيار دردناكند، با توجه به اين حقايق ثروت را نبايد با خوشبختي اشتباه كرد.
2 - اما اين كه گفته ميشود چرا جوامعي كه داراي ايمان و پرهيزكاري هستند عقب ماندهاند؟
اگر منظور از ايمان و پرهيزكاري تنها ادعاي اسلام و ادعاي پايبند بودن به اصول تعليمات انبياء باشد، قبول داريم چنين افرادي عقب ماندهاند، ولي ميدانيم حقيقت ايمان و پرهيزكاري چيزي جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگي نيست و اين امري است كه با ادعا تامين نميگردد.
با نهايت تاسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسياري از جوامع اسلامي متروك يا نيمه متروك مانده است و چهره اين جوامع چهره مسلمانان راستين نيست.
اسلام دعوت به پاكي و درستكاري و امانت و تلاش و كوشش ميكند كجاست آن امانت و تلاش؟
اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهي و بيداري ميكند كجاست آن علم و آگاهي سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگي صفوف و فداكاري ميكند، آيا به راستي اين اصل به طور كامل در جوامع اسلامي امروز حكمفرما است و با اين حال عقب ماندهاند؟ بنابراين بايد اعتراف كرد اسلام چيزي است و عمل ما مسلمانان چيز ديگر.(6)
/ع
قرآن كريم در آيه 96 سوره اعراف در اين خصوص ميفرمايد: «ولو ان اهل القري امنوا واتقوا لفتحنا عليهم بركات منالسماء والارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون».
«بركات» جمع «بركت» است، اين كلمه در اصل به معني ثبات و استقرار چيزي است و به هر نعمت و موهبتي كه پايدار بماند اطلاق ميگردد، در برابر موجودات بيبركت كه زود فاني و نابود و بياثر ميشوند.
قابل توجه اين كه ايمان و تقوا نه تنها سبب نزول بركات الهي ميشود، بلكه باعث ميگردد كه آن چه در اختيار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نياز به كار گرفته شود، فيالمثل امروز ملاحظه ميكنيم قسمت بسيار مهمي از نيروهاي انساني و منابع اقتصادي در مسير «مسابقه تسليحاتي» و ساختن سلاحهاي نابود كننده صرف ميگردد، اينها مواهبي هستند فاقد هر گونه بركت، به زودي از ميان ميروند و نه تنها نتيجهاي نخواهند داشت، ويراني هم به بار ميآورند، ولي اگر جوامع انساني ايمان و تقوا داشته باشند اين مواهب الهي به شكل ديگري در ميان آنها درميآيد و طبعاً آثار آن باقي و برقرار خواهد ماند و مصداق كلمه بركات خواهند بود.(1)
همچنين در آيات 10 و 11 و 12 سوره نوح از قول آن پيامبر الهي ميفرمايد:
«فقلت استغفروا ربكم انه كان غفاراً: به آنها گفتم: از پروردگار خويش آمرزش طلبيد كه او بسيار آمرزنده است».
«يرسل السماء عليكم مدراراً: تا بارانهاي پربركت آسمان را پي درپي بر شما فرستد».
«و يمددكم باموال و بنين و يجعل لكم جنات و يجعل لكم انهاراً: و شما را بااموال و فرزندان فراوان امداد كند و باغهاي سرسبز و نهرهاي جاري در اختيارتان قرار دهد».
ميگويد: «آسمان را بر شما ميفرستد» يعني آن قدر باران ميبارد كه گويي آسمان دارد نازل ميشود، اما چون باران رحمت است نه ويراني ميآورد و نه آسيبي ميرساند، بلكه در همه جا مايه خرمي و سرسبزي و طراوت است. خلاصه هم باران رحمت معنوي و هم باران پربركت مادي او شما را فرا ميگيرد.
به اين ترتيب يك نعمت بزرگ معنوي و پنج نعمت بزرگ مادي را به آنها وعده داده؛ نعمت بزرگ معنوي، بخشودگي گناهان و پاكشدن از آلودگي كفر و عصيان است، اما نعمتهاي مادي، ريزش بارانهاي مفيد و به موقع و پربركت، فزوني اموال، فزوني فرزندان «سرمايههاي انساني»، باغهاي پربركت و نهرهاي آب جاري.
آري ايمان و تقوا طبق گواهي قرآن مجيد هم موجب آبادي دنيا و هم آخرت است.
در بعضي از روايات آمده است كه وقتي اين قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشكسالي و قحطي آنها را فرا گرفت و بسياري از اموال و فرزندانشان هلاك شدند، زنان عقيم گشتند و كمتر بچه ميآوردند، نوح به آنها گفت: اگر ايمان بياوريد، همه اين مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولي آنها اعتنايي به او نكردند و همچنان سرسختي نشان دادند تا عذاب نهايي فرا رسيد و همه را درو كرد.(2)
جالب اين كه: كسي نزد امام حسن (ع) آمد و از قحطي و خشكسالي شكوه كرد. او، آن مرد را به آمرزش خواهي و توبه فراخواند.
مرد ديگري آمد و از فقر و بينوايي ناليد، او را نيز به توبه و آمرزش خواهي و دعا سفارش كرد.
مرد سومي از راه رسيد و از نازايي همسر و نداشتن فرزند شكوه كرد و دعا خواست تا خدا به او پسري روزي سازد، كه به او نيز همين نسخه را داد. يكي از اصحاب به حضرت گفت: چگونه براي دردها و خواستههاي رنگارنگ يك نسخه مينگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموختهام كه درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشكلي كه عنوان گرديد، توبه راستين و آمرزش خواهي واقعي و بازگشت خالصانه به سوي خدا و مقررات اوست، و آن گاه به تلاوت آيات مورد بحث پرداخت.
و نيز آوردهاند كه: مردي به حضور امام جواد (ع) شرفياب گرديد و گفت: سرورم! من ثروت بسياري دارم، اما از نعمت فرزند محروم هستم، چه كنم؟
«فقال جعلت فداك اني كثير المال وليس يولد لي ولد فهل من حيلة؟».
آن حضرت فرمود: چاره كار اين است كه به مدت يك سال، هر شب از خداي خويش آمرزش بخواهي و خالصانه دعا كني؛ و اگر شبي فراموش كردي در روز آن، قضاي آن را به جا آور كه به خواستهات خواهي رسيد، چرا كه خدا در قرآن ميفرمايد: استغفروا ربكم... (3) و (4)
آنها كه عادت دارند از اين مسايل آسان بگذرند، فوراً يك نوع ارتباط و پيوند معنوي ناشناخته در ميان اين امور قائل ميشوند از هر گونه تحليل بيشتر خود را راحت ميكنند.
ولي اگر بيشتر دقت كنيم، در ميان اين امور پيوندهاي نزديكي مييابيم، كه توجه به آنها مسايل مادي و معنوي را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم ميآميزد و يا همانند ريشه و ساقه، درخت را با گل و ميوه آن ربط ميدهد.
كدام جامعه است كه روح تعاون و همكاري را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونريزي را جانشين آن سازد و زمينهاي خرم و سرسبز و وضع اقتصادي مرفهي داشته باشد.
كدام جامعه است كه مردمش آلوده انواع هوسها باشند و در عين حال نيرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ايستادگي كنند.
با صراحت بايد گفت: هيچ مساله اخلاقي نيست مگر اين كه اثر مفيد و سازندهاي در زندگي مادي مردم دارد و هيچ اعتقاد و ايمان صحيحي پيدا نميشود مگر اين كه در ساختن جامعهاي آباد و آزاد و مستقل و نيرومند سهم به سزايي دارد.
آنها كه مسايل اخلاقي و ايمان مذهبي و توحيد را از مسايل مادي جدا ميكنند، نه مسايل معنوي را درست شناختهاند و نه مسايل مادي را.
اگر دين به صورت يك سلسله تشريفات و آداب ظاهري خالي از محتوا در ميان مردم باشد، بديهي است تاثيري در نظام مادي اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه كه اعتقادات معنوي و روحاني آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ كند كه آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده اين اعتقادات در جامعه بر هيچ كس مخفي نخواهد ماند. (5)
چرا اشخاص و جوامع فاقد ايمان زندگي مرفه دارند؟
از آن چه در بالا گفتيم پاسخ يك سوال كه زياد در ميان جمعي مورد بحث و گفتگو است روشن ميگردد و آن اين كه اگر ايمان و تقوا، موجب نزول انواع بركات الهي است و نقطه مقابل آن باعث سلب بركات است چرا مشاهده ميكنيم اشخاص يا ملتهاي بيايماني را كه غرق ناز و نعمتند، در حالي كه جمعي از افراد باايمان به سختي روزگار ميگذرانند؟
پاسخ اين سوال با توجه به دو نكته روشن ميگردد:
1 - اين كه تصور ميشود ملتهاي فاقد ايمان و پرهيزكاري غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگي است كه از اشتباه ديگري يعني ثروت را دليل بر خوشبختي گرفتن سرچشمه ميگيرد.
معمولاً مردم اين طور فكر ميكنند كه هر ملتي صنايعش پيشرفتهتر و ثروتش بيشتر باشد خوشبختتر است در حالي كه اگر به درون اين جوامع نفوذ كنيم و دردهاي جانكاهي كه روح و جسم آنها را درهم ميكوبد از نزديك ببينيم قبول خواهيم كرد كه بسياري از آنها از بيچارهترين مردم روي زمين هستند، بگذريم از اين كه همان پيشرفت نسبي، نتيجه به كار بستن اصولي همانند كوشش و تلاش و نظم و حس مسووليت است كه در متن تعليمات انبيا قرار دارد.
چندي پيش اين خبر در جرائد منتشر شد كه در «نيويورك» يعني يكي از ثروتمندترين و پيشرفتهترين نقاط دنياي مادي، بر اثر خاموشي ناگهاني برق صحنه عجيبي به وجود آمد، يعني بسياري از مردم به مغازهها حمله بردند و هستي آنها را غارت كردند، تا آن جا كه سه هزار نفر از غارتگران به وسيله پليس بازداشت شدند.
مسلماً تعداد غارتگران واقعي چندين برابر اين عدد بوده و تنها اين عده بودند كه نتوانستند به موقع فرار كنند و نيز مسلم است كه آنها غارتگران حرفهاي نبودهاند كه نفرات خود را براي چنان حمله عمومي از قبل آماده كرده باشند، زيرا حادثه يك حادثه ناگهاني بود.
بنابراين چنين نتيجه ميگيريم كه با يك خاموشي برق، دهها هزار نفر از مردم يك شهر ثروتمند و به اصطلاح پيشرفته تبديل به «غارتگر» شدند، اين نه تنها دليل بر انحطاط اخلاقي يك ملت است بلكه دليل بر ناامني شديد اجتماعي نيز ميباشد.
خبر ديگري كه در جرايد بود اين خبر را تكميل كرد و آن اين كه يكي از شخصيتهاي معروف كه در همان ايام در نيويورك در يكي از هتلهاي مشهور چندين طبقهاي نيويورك سكونت داشت ميگويد: قطع برق، سبب شد كه راه رفتن در راهروهاي هتل به صورت كار خطرناكي درآيد، به طوري كه متصديان هتل اجازه نميدادند كسي تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد، لذا مسافران را در اكيپهاي ده نفري يا بيشتر، با مامورين مسلح به اطاقهاي خود ميفرستادند، شخص مزبور اضافه ميكند كه تا گرسنگي شديد به او فشار نميآورده جرات نداشته است از اطاق خويش خارج گردد.
اما همين خاموشي برق در كشورهاي عقب مانده شرقي هرگز چنين مشكلاتي را به وجود نميآورده و اين نشان ميدهد كه آنها در عين ثروت و پيشرفت صنايع كمترين امنيت در محيط خودشان ندارند، از اين گذشته ناظران عيني ميگويند آدمكشي در آن محيطها همانند نوشيدن يك جرعه آب است، به همين آساني.
و ميدانيم اگر تمام دنيا را به كسي بدهند تا در چنين شرايطي زندگي كند از بيچارهترين مردم جهان خواهد بود، تازه مشكل امنيت تنها يكي از مشكلات آنها است، نابسامانيهاي فراوان اجتماعي ديگري دارند كه آنها نيز به نوبه خود بسيار دردناكند، با توجه به اين حقايق ثروت را نبايد با خوشبختي اشتباه كرد.
2 - اما اين كه گفته ميشود چرا جوامعي كه داراي ايمان و پرهيزكاري هستند عقب ماندهاند؟
اگر منظور از ايمان و پرهيزكاري تنها ادعاي اسلام و ادعاي پايبند بودن به اصول تعليمات انبياء باشد، قبول داريم چنين افرادي عقب ماندهاند، ولي ميدانيم حقيقت ايمان و پرهيزكاري چيزي جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگي نيست و اين امري است كه با ادعا تامين نميگردد.
با نهايت تاسف امروز اصول تعليمات اسلام و پيامبران خدا در بسياري از جوامع اسلامي متروك يا نيمه متروك مانده است و چهره اين جوامع چهره مسلمانان راستين نيست.
اسلام دعوت به پاكي و درستكاري و امانت و تلاش و كوشش ميكند كجاست آن امانت و تلاش؟
اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهي و بيداري ميكند كجاست آن علم و آگاهي سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگي صفوف و فداكاري ميكند، آيا به راستي اين اصل به طور كامل در جوامع اسلامي امروز حكمفرما است و با اين حال عقب ماندهاند؟ بنابراين بايد اعتراف كرد اسلام چيزي است و عمل ما مسلمانان چيز ديگر.(6)
پي نوشت ها :
1 - «تفسير جوان»، جلد 25 صفحه 51 تا 57.
2 - «تفسير جوان»، جلد 25 صفحه 51 و 52.
3 - سوره نوح، آيه 10 و 11 و 12.
4 - «ترجمه مجمع البيان» از انتشارات موسسه فراهاني، جلد 29، صفحه 267 و 268.
5 - «تفسير جوان»، جلد 25، صفحه 56 و 57.
6 - «تفسير نمونه» جلد 6، صفحه 267 تا 270.
/ع