موفقيت در کسب و کار اتفاقي نيست(2)
در قسمت اول اين مقاله به برخي از اصول موفقيت از جمله داشتن انگيزه و علاقه به کار، جسارت، تحقيق و بررسي، برقراري ارتباط موثر، آموختن از بازار و.. اشاره کرديم. در اين شماره به ساير اصول اثرگذار بر موفقيت در کسب و کار مي پردازيم.
مناسب بودن شرايط کار
انضباط شرکت و شيوه صدور دستورات
چگونگي پاداش دهي
اگر کارمندان حس کنند که شيوه انجام هر يک از کارهاي بالا کيفيتي پايين تر از شرکت رقيب دارد، نارضايتي ها شروع خواهد شد؛ ولي اگر اين مشکلات حل شوند کارمندان با علاقه بيشتري کار خواهند کرد.
پس چه عواملي باعث مي شوند که کارمند با دل و جان کار کند و رضايت خود را در رضايت شرکت ديده و با تمام وجود براي تحقق اهداف شرکت تلاش نمايد؟
تحقق اين هدف به عوامل مختلفي بستگي دارد:
ماهيت کار: به اين معني که کارمند تا چه اندازه کار را معنادار و هدف دار تلقي مي کند؟
دستاوردها: يعني کارمند تا چه اندازه براي انجام وظايفي که به عنوان چالش کار معرفي مي شوند، فرصت دارد؟
مسؤوليت: به اين معنا که کارمند تا چه اندازه براي حفاظت از دستاورد سازمان قدرت و مسؤوليت دارد؟
درک: يعني آيا کارمند مي داند که ديگران چه ارزشي براي کار او در سازمان قائل اند؟
پيشرفت: به اين مفهوم که کارمند تا چه اندازه مي تواند در پستش پيشرفت کند و مسؤوليت هاي بزرگ تر به او پيشنهاد شود؟
توجه کنيد که اين موارد فقط براي يک سازمان بزرگ با صدها کارمند صدق نمي کند، بلکه اگر شما شرکت کوچکي داريد که به غير از خودتان فقط سه کارمند دارد هم مي توانيد از اين نکات استفاده کنيد و بهره وري کارتان را بالا ببريد و با کمک کارمندان تان شرکت را گسترش دهيد. فراموش نکنيد که کارمند در هر مقام و موقعيتي که باشد - چه يک کارمند ساده و چه يکي از مديران شاخه هاي پايين تر يا سرپرستان نياز دارد که به عنوان عضوي از يک کار گروهي پذيرفته شود. او بايد حس کند که براي ديگران مهم است و کارش در رسيدن به اهداف شرکت موثر بوده واگر کارش را درست انجام ندهد،گوشه اي از کار با مشکل روبه رو خواهد شد. البته فقط اين براي يک کارمند کافي نيست، بلکه او خواهان پيشرفت است و زماني که مي بيند در کارش بسيار ماهر شده و بهتر از همکارانش کار مي کند، انتظار پيشرفت دارد و مي خواهد مسؤوليت بزرگ تري به او داده شود تا از توانايي هاي فراوانش استفاده شود. براي اينکه شما به عنوان کارفرما بتوانيد به نيازهاي کارمندان تان پاسخ داده و با بالا بردن رضايت شغلي آنها بهره وري شرکت را افزايش دهيد، به راهکارهاي زير توجه کنيد:
اول اينکه روابطي دوستانه، حساب شده و باز با آنها برقرار کنيد که در عين رعايت حدود و مرزها، آنها با شما احساس نزديکي کنند و بتوانند در موقع لزوم بدون ترس با شما گفتگو نمايند. اين کار باعث مي شود آنها به شما اعتماد کنند و بدانند که مديرشان نسبت به کار و نيازهاي آنها حساس است.
اجازه دهيد کارمندان در تصميم گيري هايي که نتيجه اش مستقيم بر کار و زندگي آنها تاثير مي گذارد ، شرکت کنند.اين کار سبب مي شود آنها خود را عضو فعالي از مجموعه حس کنند که براي شان ارزش قائل هستند و سرنوشت شان براي سازمان مهم است.
تا جايي که ممکن است اجازه دهيد . کارمندان در انجام کارهايشان از قوه ابتکار و خلاقيت خود استفاده کنند و کارها را به روشي که با آن موفق ترند، انجام دهند. با اين اختيار، کارمند متوجه مي شود که در اين شرکت با او مانند يک ماشين بدون اراده و اختيار که بايد کارها را به روشي قالبي انجام دهد، برخورد نمي شود و او مي تواند از هوش وخلاقيت خود هم استفاده کند. البته در مواردي اين کار اصلاً امکان ندارد.
به کار دقيق و خوب پاداش دهيد و بدانيد اين پاداش زماني براي کارمند ارزش دارد که هر چه زودتر به او داده شود. مثلا اگر پاداش و تشويق ابتکاري را که کارمند به خرج داده شش ماه بعد به او بدهيد، ديگر ارزشي براي او نداشته و شما را هم مديري حواس پرت و بي توجه جلوه مي دهد. موفقيت يک کسب و کار به عوامل گوناگوني بستگي دارد؛ ولي يک چيز روشن است و آن اينکه اگر مدير به کارمندانش به چشم چرخ دنده هايي نگاه کند که در دستگاه سازمان با روغن پول و پاداش مي چرخند، آن کسب و کار ديري نخواهد پاييد. انسان ها سرمايه هاي اصلي هر شرکت هستند و شما بايد براي بقا و شکوفايي کسب و کارتان اين سرمايه را درست و موثر به کار گيريد و به جنبه هاي انساني و اجتماعي آن هم با دقت توجه کنيد.اگر مدير يک سازمان، مديري انسان مدار باشد، مي تواند فلسفه سازمان را که در اصل سودآوري است، با جنبه هاي انساني همراه کند و محصول شرکت را در کنار سودآوري اقتصادي، با معيارهاي انساني و اجتماعي همسو نمايد تا در جهت تخريب جامعه به کار گرفته نشود.
منبع:دنياي سلامت 54
/ج
رسيدگي سريع به اعتراضات
ارزش را بالا ببريد نه هزينه را
افزايش بازدهي کار کارمندان
براي کارمندان مسائل ديگري جدا از حقوق و امنيت شغلي نيز مطرح است مانند:
مناسب بودن شرايط کار
انضباط شرکت و شيوه صدور دستورات
چگونگي پاداش دهي
اگر کارمندان حس کنند که شيوه انجام هر يک از کارهاي بالا کيفيتي پايين تر از شرکت رقيب دارد، نارضايتي ها شروع خواهد شد؛ ولي اگر اين مشکلات حل شوند کارمندان با علاقه بيشتري کار خواهند کرد.
پس چه عواملي باعث مي شوند که کارمند با دل و جان کار کند و رضايت خود را در رضايت شرکت ديده و با تمام وجود براي تحقق اهداف شرکت تلاش نمايد؟
تحقق اين هدف به عوامل مختلفي بستگي دارد:
ماهيت کار: به اين معني که کارمند تا چه اندازه کار را معنادار و هدف دار تلقي مي کند؟
دستاوردها: يعني کارمند تا چه اندازه براي انجام وظايفي که به عنوان چالش کار معرفي مي شوند، فرصت دارد؟
مسؤوليت: به اين معنا که کارمند تا چه اندازه براي حفاظت از دستاورد سازمان قدرت و مسؤوليت دارد؟
درک: يعني آيا کارمند مي داند که ديگران چه ارزشي براي کار او در سازمان قائل اند؟
پيشرفت: به اين مفهوم که کارمند تا چه اندازه مي تواند در پستش پيشرفت کند و مسؤوليت هاي بزرگ تر به او پيشنهاد شود؟
توجه کنيد که اين موارد فقط براي يک سازمان بزرگ با صدها کارمند صدق نمي کند، بلکه اگر شما شرکت کوچکي داريد که به غير از خودتان فقط سه کارمند دارد هم مي توانيد از اين نکات استفاده کنيد و بهره وري کارتان را بالا ببريد و با کمک کارمندان تان شرکت را گسترش دهيد. فراموش نکنيد که کارمند در هر مقام و موقعيتي که باشد - چه يک کارمند ساده و چه يکي از مديران شاخه هاي پايين تر يا سرپرستان نياز دارد که به عنوان عضوي از يک کار گروهي پذيرفته شود. او بايد حس کند که براي ديگران مهم است و کارش در رسيدن به اهداف شرکت موثر بوده واگر کارش را درست انجام ندهد،گوشه اي از کار با مشکل روبه رو خواهد شد. البته فقط اين براي يک کارمند کافي نيست، بلکه او خواهان پيشرفت است و زماني که مي بيند در کارش بسيار ماهر شده و بهتر از همکارانش کار مي کند، انتظار پيشرفت دارد و مي خواهد مسؤوليت بزرگ تري به او داده شود تا از توانايي هاي فراوانش استفاده شود. براي اينکه شما به عنوان کارفرما بتوانيد به نيازهاي کارمندان تان پاسخ داده و با بالا بردن رضايت شغلي آنها بهره وري شرکت را افزايش دهيد، به راهکارهاي زير توجه کنيد:
اول اينکه روابطي دوستانه، حساب شده و باز با آنها برقرار کنيد که در عين رعايت حدود و مرزها، آنها با شما احساس نزديکي کنند و بتوانند در موقع لزوم بدون ترس با شما گفتگو نمايند. اين کار باعث مي شود آنها به شما اعتماد کنند و بدانند که مديرشان نسبت به کار و نيازهاي آنها حساس است.
اجازه دهيد کارمندان در تصميم گيري هايي که نتيجه اش مستقيم بر کار و زندگي آنها تاثير مي گذارد ، شرکت کنند.اين کار سبب مي شود آنها خود را عضو فعالي از مجموعه حس کنند که براي شان ارزش قائل هستند و سرنوشت شان براي سازمان مهم است.
تا جايي که ممکن است اجازه دهيد . کارمندان در انجام کارهايشان از قوه ابتکار و خلاقيت خود استفاده کنند و کارها را به روشي که با آن موفق ترند، انجام دهند. با اين اختيار، کارمند متوجه مي شود که در اين شرکت با او مانند يک ماشين بدون اراده و اختيار که بايد کارها را به روشي قالبي انجام دهد، برخورد نمي شود و او مي تواند از هوش وخلاقيت خود هم استفاده کند. البته در مواردي اين کار اصلاً امکان ندارد.
به کار دقيق و خوب پاداش دهيد و بدانيد اين پاداش زماني براي کارمند ارزش دارد که هر چه زودتر به او داده شود. مثلا اگر پاداش و تشويق ابتکاري را که کارمند به خرج داده شش ماه بعد به او بدهيد، ديگر ارزشي براي او نداشته و شما را هم مديري حواس پرت و بي توجه جلوه مي دهد. موفقيت يک کسب و کار به عوامل گوناگوني بستگي دارد؛ ولي يک چيز روشن است و آن اينکه اگر مدير به کارمندانش به چشم چرخ دنده هايي نگاه کند که در دستگاه سازمان با روغن پول و پاداش مي چرخند، آن کسب و کار ديري نخواهد پاييد. انسان ها سرمايه هاي اصلي هر شرکت هستند و شما بايد براي بقا و شکوفايي کسب و کارتان اين سرمايه را درست و موثر به کار گيريد و به جنبه هاي انساني و اجتماعي آن هم با دقت توجه کنيد.اگر مدير يک سازمان، مديري انسان مدار باشد، مي تواند فلسفه سازمان را که در اصل سودآوري است، با جنبه هاي انساني همراه کند و محصول شرکت را در کنار سودآوري اقتصادي، با معيارهاي انساني و اجتماعي همسو نمايد تا در جهت تخريب جامعه به کار گرفته نشود.
منبع:دنياي سلامت 54
/ج