شخصيتها و حوادث
نويسنده: دکتر سيدعلي احمديابهري*
در مورد اينکه چرا و به چه دلايلي افراد در موقعيتهاي متفاوت واکنشهاي تندي نشان ميدهند ديدگاههاي مختلفي وجود دارد. اما اصولا آنچه افراد انجام ميدهند، به خصوصيات شخصيتي آنها بستگي دارد.
بعضي از مشکلات شخصيتي با خود فرد در ارتباط است. بهعنوان نمونه، افرادي که خيلي گوشهگير هستند و ارتباطشان را با جهان خارج قطع ميکنند، تهاجمي نسبت به جامعه ندارند هر چند که همين گوشهگيري نيز به نوعي در ارتباط با جامعه است. به طوري که رفتار افراد گوشهگير به هنجارهاي جامعه تهاجم دارد نه به افراد جامعه. اما بعضيها نيز، واکنشهايي از خود نشان ميدهند که اين واکنشها عملا به ديگران صدمه ميزند و باعث تهاجم به محيط بيرونشان ميشود. اين افراد به چند دسته تقسيم ميشوند.
اينها مجموعه مسايلي است که ميتوان بهصورت ساده طبقهبندي و دليل بروز واکنشهاي بعضي افراد در جامعه تلقي كرد.
هر چه جامعه معنويتر باشد طبيعتا احساس عاطفي در آن بيشتر خواهد شد و اين رابطه عاطفي به همدلي، همدردي، دستگيري و پيشگيري از ظلم يکي بر ديگري منجر ميشود. متاسفانه گاهي در سطح جامعه ميبينيم که اتفاقي ميافتد و نه تنها کسي به فردي که در حال صدمهخوردن يا آسيب است كمكي نميکند، بلکه کنجکاوي افراد تحريک ميشود و ميايستند تا تماشا کنند و ببينند نتيجه چه ميشود. اين از همه تاسفبارتر است.
تازه توجيه هم ميکنند که اگر خودمان را دخالت بدهيم ممکن است که تبعاتش گريبانمان را بگيرد. خب اگر چنين است پس چرا ايستادي و کنجکاوانه راه را بند آوردهاي و مزاحمت ايجاد کردهاي؟ اين کنجکاوي بدون اينکه به شخص کمکي بشود نشانه بيعاطفگي و بيتوجهي افراد است که به دليل عدم رشد معنويت و عاطفه شکل گرفته است.
اين را هم نبايد ناديده گرفت که در مواردي تبعات قانوني و درگيريهاي دستوپاگير بعدي آن باعث ميشود که افراد نخواهند خودشان را به دردسر بيندازند. بنابراين قانون بايد در اين مساله اصلاح شود يا تغيير کند يا حداقل تعريفهاي جديدي بهوجود آيد تا افرادي که براي کمک کردن در صحنه حاضرند به دردسر نيفتند و نسبت به مسايل پيرامون بياحساس نشوند.
/ع
بعضي از مشکلات شخصيتي با خود فرد در ارتباط است. بهعنوان نمونه، افرادي که خيلي گوشهگير هستند و ارتباطشان را با جهان خارج قطع ميکنند، تهاجمي نسبت به جامعه ندارند هر چند که همين گوشهگيري نيز به نوعي در ارتباط با جامعه است. به طوري که رفتار افراد گوشهگير به هنجارهاي جامعه تهاجم دارد نه به افراد جامعه. اما بعضيها نيز، واکنشهايي از خود نشان ميدهند که اين واکنشها عملا به ديگران صدمه ميزند و باعث تهاجم به محيط بيرونشان ميشود. اين افراد به چند دسته تقسيم ميشوند.
1- ضداجتماعيها و حوادث
2- خودشيفتهها و حوادث
3- رشدنيافتهها و حوادث
4- كمدرآمدها و حوادث
5- كمتحملها و حوادث
اينها مجموعه مسايلي است که ميتوان بهصورت ساده طبقهبندي و دليل بروز واکنشهاي بعضي افراد در جامعه تلقي كرد.
افول معنويت، افول روابط انساني
هر چه جامعه معنويتر باشد طبيعتا احساس عاطفي در آن بيشتر خواهد شد و اين رابطه عاطفي به همدلي، همدردي، دستگيري و پيشگيري از ظلم يکي بر ديگري منجر ميشود. متاسفانه گاهي در سطح جامعه ميبينيم که اتفاقي ميافتد و نه تنها کسي به فردي که در حال صدمهخوردن يا آسيب است كمكي نميکند، بلکه کنجکاوي افراد تحريک ميشود و ميايستند تا تماشا کنند و ببينند نتيجه چه ميشود. اين از همه تاسفبارتر است.
تازه توجيه هم ميکنند که اگر خودمان را دخالت بدهيم ممکن است که تبعاتش گريبانمان را بگيرد. خب اگر چنين است پس چرا ايستادي و کنجکاوانه راه را بند آوردهاي و مزاحمت ايجاد کردهاي؟ اين کنجکاوي بدون اينکه به شخص کمکي بشود نشانه بيعاطفگي و بيتوجهي افراد است که به دليل عدم رشد معنويت و عاطفه شکل گرفته است.
اين را هم نبايد ناديده گرفت که در مواردي تبعات قانوني و درگيريهاي دستوپاگير بعدي آن باعث ميشود که افراد نخواهند خودشان را به دردسر بيندازند. بنابراين قانون بايد در اين مساله اصلاح شود يا تغيير کند يا حداقل تعريفهاي جديدي بهوجود آيد تا افرادي که براي کمک کردن در صحنه حاضرند به دردسر نيفتند و نسبت به مسايل پيرامون بياحساس نشوند.
پي نوشت ها :
* روانپزشک
منبع:www.salamat.com/ع